وحي مسير از انحراف
ارزش مثابه به آزادي
فرهنگ حاشيه
فلسفي پرسش يك و صد
آمريكا يهوديان هويت چالش
وحي مسير از انحراف
*3_ تجدد و اسلام درباره نصيري مهدي با گفتوگو
باشيم قائل حجيت ذهني استنتاجات و احكام براي قطعيات و بديهيات از فراتر باشد قرار اگر
ميشويم سرگرداني و تشتت دچار شديدا گاه آن
رهبر محمد:گفتوگو
انتشارات كه صفحهاي كتابي 357 است ، سياست از نصيري مهدي عزلت دوران حاصل تجدد و اسلام
:ميگويد اينباره در نصيري خود ندارد ، مناسبي توزيع نيز چندان و كرده منتشر صبح
كتاب تنها نصيري تجدد و اسلام "ندارند مذهبي كتابهاي به علاقهاي چندان كتابفروشيها"
زن حقوق و اسلام درباره نيامدهاش كتاب حساب با كه است روزنامهنگار نويسنده اين
تا ندارد هراسي ركگويي اين در نويسنده تجدد ، با ستيز در.ميدهند تشكيل را دوگانهاي
تضاد در و فكري رايج عادت برخلاف اوراق اين در شده مطرح ديدگاههاي":شود خوانده مرتجع
تلقي قليل افرادي جز همگان سوي از اخير قرن يك در كه است فراواني مسلمات و مشهودات با
ارتجاع چون انگهايي چاشني با تند بعضا واكنشهايي بروز اساس همين بر.است شده قبول به
شتاب قضاوت در كتاب مطالعه از قبل كه دارد وجود انتظار اين اما نمينمايد ، بعيد تحجر و
".نشود ورزيده
از استفاده با را نظريه اين و ميكند شروع داروين از ابتدا مدرنيته نفي براي نصيري
را نتيجه دو آنگاه و ميكند رد هستند حوا و آدم دفعتي خلقت به ناظر كه احاديثي و آيات
براي حيواني مبدلي شدن قائل با اينكه اول ميداند ، لااجتناب داروين تكامل پذيرش صورت در
به جديد تمدن اقتصادي و فرهنگي سياسي ، قوام كه انسان اماره نفس حاكميت براي راه انسان
نفي.ميگردد هموار خداوند حذف و الحاد راه اينكه دوم و ميشود گشوده است حاكميتي چنين
و آيات با تا ميكوشد نصيري و ميانجامد نيز ترقي و تاريخ تكامل نفي به داروين تكامل
نجوم و طب چون علومي و دارند وحياني ريشه نافعه علوم تمامي اصولا كه نمايد ثابت احاديث
خواص تا نداشته را توانايي آن انسان و آموختند بشر به بار اول انبيا را زبان و خط و
و تباه يكسره را جديد علوم نصيري.كند اختراع را زبان يا و يابد در را گياهان دارويي
يقينا بود ، مطلوبي چيز امروزي تكنولوژي فرض به اگر كه ميكند بيان و ميانگارد سياه
همان در دانش حد به نصيري ترتيب بدين.ميآموختند ما از پيش آدميان به را آن پيامبران
كشف كه است درست" ميداند ، ضرر موجب را دانستن بيشتر و ميدهد رضايت قديمه علوم مرتبه
ساختن موجب كشف ، همين اما بيفزايد خلقت به نسبت انسان شگفتي بر ميتواند اتم ، يك اجزاي
بخش در ".ميدهد قرار فاجعه و ويراني معرض در را زمين كره اينگونه و ميشود اتم بمب
جديد تمدن اثبات در احاديث و آيات از ديني روشنفكران تفاسير به تجدد و اسلام از عمدهاي
ماشين و اثاثيه و اسباب تمامي از غربي تمدن مظاهر نفي و ميپردازد نوين علوم يادگيري و
اگر حساب اين با كه ميكشد پيش را سوال اين غرب فكري نحلههاي و فلسفهها همه تا گرفته
گذراند؟ را زندگي بايد چگونه بپذيريم را اسلام و غرب تمدن كامل تعارض نظريه
بين بايد:ميدهد پاسخ سوال اين به "كرد؟ بايد چه" عنوان زير كتاب آخر بخش در نصيري
مطلوبيت عدم اثبات و تجدد نفي به چه اگر نظر مقام در شويم ، قائل تفكيك عمل و نظر مقام
ارتباط و پيوند دليل به عمل مقام در اما رسيديم ، اسلام آموزههاي و مباني نظر از آن
است شده ايجاد جديد تمدن محصولات و ساختارها با مردم زندگي نظام و معيشت بين كه عميقي
با كه ميشود مطرح پرسش اين حال اين با نداريم ، تجدد محصولات از بسياري اخذ از گريزي
مترتب تجدد و اسلام تعارض اثبات و بحث اين به فايدهاي چه جديد تمدن محصولات اخذ جواز
عرصه در فراوان مشكلات حلال اولا است مهمي فوايد متضمن مزبور بحث كه است اين پاسخ است؟
فرهنگي و سياسي كاركردهاي و عمل عرصه در ثانيا است ، كنوني نظري و اعتقادي مسائل
آنچه.داشت خواهد دنبال به گستردهاي نسبتا و مطلوب نتايج نيز اجتماعي و اقتصادي
."تجدد و اسلام" كتاب درباره نصيري با است مصاحبهاي ميخوانيد
***
كلي و كامل تعارض نظريه از آن طي كه _ "تجدد و اسلام" عنوان با شما كتاب با ارتباط در *
بحث در شما شيوه ميآيد ذهن به كه سوالي اولين _ كردهايد دفاع مدرنيته و تجدد با اسلام
به شما يعني.فردي ايمان و حقيقت يك به است متكي و است حديثي و روايي شما ، بحث روش.است
يك اينجا.ميگيريد نتيجه و ميآوريد را رواياتي اساس همين بر و داريد ايمان حقيقت اين
هستند كساني آيا هستند؟ كساني چه ماجرا اين در شما مخاطب اينكه آن و ميآيد پيش معضلي
حقيقت اين به كه كساني اما نيست مشكلي خب كه دارند اعتقاد روايات و حقيقت اين به كه
ببينم ميخواستم من.نميشوند قانع احاديث اين ديدن با نيستند مقيد و ندارند اعتقاد
كسانياند؟ چه كتاب اين در شما مخاطب
و فقهي اصول بر مبتني مدعيات ، اثبات در روايات و آيات از استفاده و كتاب اين علمي سلوك
براساس.دارند احكام استنباط در ما فقهاي كه است سلوكي همان واقع در و است معرفتشناسي
آن حجيت كه عقل باب در توضيح اين با است عقل و سنت و كتاب به منحصر حجيت سلوك ، اين
آن بر عقلا همه كه است اين هم قطعيت و بداهت ملاك و است عقلي قطعيات و بديهيات به منحصر
ماوراي در.سفسطه باب از مگر برنميآيد آن انكار مقام در عاقلي هيچ و ميزنند صحت مهر
ميگيرد ، قرار متعارض و متفاوت انظار و آرا معركه معمولا كه قطعيات و بديهيات
صحه سلوك اين بر مومنين و متدينين عمومهستند خارج حجيت دايره از عقلي استنباطات
را سلوك اين كسي اگر حالا.ندارند اين جز به سلوكي عموما ما فقهاي و فقه و ميگذارند
اين هم ما مخاطبان و كرد آغاز را بحث ديگر جاي از او با بايد طبعا باشد نداشته قبول
.نيستند گروه
بيشتر و نيستيد پايبند عقل حجيت به چندان شما كه ميگيرم را نتيجه اين من حساب اين با *
عقل؟ به تا هستيد متكي روايت و حديث به
آن از فراتر و عقل ، قطعي و بديهي احكام دايره در اما هستم قائل عقل حجيت به بنده نه ،
كاركردهاي عقل حجيت ، مسئله از صرفنظر البته).كرد مراجعه (عترت و كتاب) وحي به بايد
و بديهيات از فراتر باشد قرار اگر (پرداخت آن به خود جاي در بايد كه دارد فراواني
و تشتت دچار شديدا گاه آن باشيم ، قائل حجيت ذهني استنتاجات و احكام براي قطعيات ،
وجود راي تشتت و اختلاف همه اين فلاسفه ، بين كه ميكنيد ملاحظه شماميشويم سرگرداني
همه بگوييم بايد يا اينجا در است ، عقل بر مبتني رايشان كه مدعياند هم آنها همه و دارد
دو هر نميتوانند متضاد راي چند يا دو است ، غلط بالبداهه اين كه ميگويند درست آنها
براساس و بسنجيم سنت و كتاب يعني ديگر معياري و محك با را آرا اين آنكه يا و باشند صحيح
.بدهيم آنها بطلان يا صحت به حكم آن
است حديث اهل نگاه مثل شما نگاه اين.بوديد كرده رد را بدعتي نوع هر كتابتان در شما *
السوال و مجهول الكيفيه ميگفتند كه است مشهور و ميدانستند بدعت را سوالي نوع هر كه
شما.شيعه فقهاي و معتزله به تا ميشويد نزديك بيشتر حديث اهل به شما حساب اين بابدع
همه و دارند اختلافهايي هم با عقلي امور همه زيرا ميبريد ، سوال زير كلا را عقل سنديت
.ميكند سوال عقل بالاخره چون بكنيد رد بايد هم را سوالها
و تعاليم و وحي به مستند كه امري هر از است عبارت شده ، رد بدعت عنوان به كتاب در آنچه
اين ما حرف هرگز و نيست بدعت مقوله از اصلا سوال و.نباشد (ع)معصومين ائمه و انبيا سنن
جاي در البتههستند متفاوت مسئله دو اينها.كرد سوال مسائل درباره نميتوان كه نيست
باشد مذموم سوالات از بعضي هم مواردي در است ممكن و است شده ذكر آدابي سوال براي خودش ،
در تفكر از ما و است دستنيافتني امري اين چون خداوند ، ذات كيفيت از پيجويي و سوال مثل
حجيت نيز آنها كه كنم عرض بايد شيعه فقهاي مورد در اما و.شدهايم نهي هم خداوند ذات
و قياس و استحسانآن از فراتر نه و ميديدند عقلي قطعيات و بديهيات دايره در را عقل
در نيز الشرع ، به حكم العقل به حكم كلما.ندارد جايگاهي شيعه فقه در عقلي گمانهزني
در":ميگويد (ص 99 ج 2 ، ) فقه اصول كتاب در مظفر محمدرضا مرحوم.است عقلي قطعيات دايره
تاييد را قضيه آن صحت عقلا همه كه است ضروري ميشود ، شرعي حكم به منتج كه عقلياي قضيه
صورت اين غير در (نكند خدشه آن در عاقلي هيچ كه باشد قطعي قضاياي جزء يعني) كنند
معتزله با شيعه كه كنم عرض بايد هم معتزله مورد در و "شود شرعي حكمي منشاء نميتواند
.دارد اشاعره با كه طور همان دارد اساسي اختلافات
غيرعقلي؟ يا است عقلي ميگذاريد ، عقل حجيت براي شما كه حدودي اين *
همه ما گفتم كه طوري همان.شرع هم و ميگذارد صحه آن بر ما عقل هم را محدوديت اين
ميشوند ، عقلي و ذهني عمليات وارد قطعيات ، و بديهيات از فراتر افراد وقتي كه ميبينيم
را راي كدام بايد حالتي ، چنين در ميكند ، بروز فكري تعارضهاي و آرا تشتت بلافاصله
را؟ آنها از يكي يا آنها از بعضي.ميشود اضداد جمع اينكه را؟ آرا همه بپذيريم؟
ما ميگويند اينها همه نه ، را يكي آن و بپذيريم را يكي اين بايد ملاكي چه به ميگوييم
ميرسد نقطه اين به ما وجدان و عقل بنابراين.رسيدهايم راي و نتيجه اين به عقل براساس
قابل و صواب نظر و راي به نميتواند و نيست مجاز عرصهها برخي به مستقل طور به ورودش كه
است گذاشته صحه محدوديت اين بر هم شريعت.ميانجامد سرگرداني به بلكه يابد ، دست اعتماد
وحي به ارجاع را او و است كرده نهي عرصهها از بسياري به خودسرانه ورود از را عقل و
.است داده
باشد ، داشته اختلاف و تعارض هم با همهاش فلاسفه آراي مثلا كه نيست هم اينگونه البته *
وجود اختلافات اين هم فقها بين آنكه ضمن.دارند تفاهم هم با مسائل از خيلي در آنها
.دارند اختلاف مسائل از بسياري در هم آنها و دارد
از يكي در جعفري محمدتقي آيتالله مرحوماست اختلاف از مملو فلسفه اتفاقا
عارف و حكيم و فيلسوف دو هيچ":ميگويند (ص 189 جلد 15 ، نهجالبلاغه تفسير) كتابهايشان
استدلال و ادعا در كلي نظر وحدت الهيات مسائل از يكي در حتي كه گرفت سراغ نميتوان را
بين اشتراكنظر و اتفاق موارد كه كنم عرض بايد فقها اختلاف مورد در اما و ".باشند داشته
رسالههاي حتي و فقهي كتب به مراجعه با اين و است اختلاف موارد از بيشتر بسيار ما فقهاي
ناشي فقها بين اختلاف بروز كه كنم ذكر بايد را مهم نكته اين ضمنا.ميشود روشن عمليه
ميان از است وحي سخنگوي و خدا احكام بيانكننده كه (ع)معصوم امام كه است مسئله اين از
عبارت به.ميرفت ميان از كلي به اختلافات اين بود دسترسي ايشان به اگر.است غايب ما
بلكه نيست كاستي دچار و اختلافبرانگيز ذاتا احكام استنباط براي وحي به مراجعه ديگر
در عقل به مراجعه برخلاف اما باشد (ع)معصوم غيبت همان كه است عارضي امر يك از ناشي
قطعيات ، از فراتر در عقل كه است اين مسئله زيرا عقلي ، قطعيات و بديهيات از فراتر
اين.ميرسند متشتت و متعارض ديدگاههاي به آدمها عقول و دارد ناتواني و محدوديت
حضرت شخص و (ع)معصومين ائمه كه كنم اضافه بحث اين تكميل در بايد هم را مسئله
فقيهان) احاديثشان راويان و قرآن به را مومنين غيبت ، دوران در (عج)حجتابنالحسن
زيادي بسيار حد تا دو اين به مراجعه با ما و دادهاند ارجاع (عترت و كتاب به وفادار
كند بروز اختلاف نيز مواردي در چند هر يابيم دست عملي و فكري وفاق و تفاهم به ميتوانيم
(ع)معصومين ائمه سوي از هم موضوع اين البته.باشد پابرجا ظهور دوران تا اختلافها اين و
و استحساناتشان و آرا بر فقيهان از بعضي تكيه دليل به آخرالزمان در كه است شده پيشبيني
شاهد هماكنون ما و ميشود شديدتر اختلافات دامنه ديني اصيل متون و نصوص از فاصلهگيري
.هستيم اتفاق اين بروز
.است شده چاپ سياست جهان صفحه در آن موضوع بهدليل مصاحبه گزارش اين اول بخش دو *
ارزش مثابه به آزادي
پاياني بخش _ آزادي درباره
پوپر كارل
عربستاني مهرداد:ترجمه
ميسازد ممكن را انسان عزتمندانه همزيستي شكل تنها چون برميگزينيم را سياسي آزادي
چيز نيز اروپا در حتي هنوز كردم ، ترسيم را آن من كه صورتي آن به عقلگرايي چند ، هر
كرد قلمداد اروپا شاخص مذاهب از يكي عنوان به را آن ميتوان سختي به و است نادري بسيار
رفتار مطلق خواري و اهانت به عقلگرايي مفاهيم با روشنفكران بيشتر روزها اين اينكه با و
ما اروپايي تمدن آن بدون كه است سنتي و مفهوم تالس عقلگرايي وجود اين با ميكنند ،
شاخص علم به اشتياق اندازه به چيزي هيچ ما اروپايي تمدن در چون.نميداشت وجود اصلا
اين كه است تمدني تنها و كرده توليد را طبيعي علوم كه است تمدني تنها تمدن اين.نيست
علوم ;است عقلگرايي مستقيم حاصل طبيعي علوم اما.دارد قاطع نقشي آن در طبيعي علوم
.است باستان يونان فلسفه محصول طبيعي
***
عرضه روشنگري پيرو و عقلگرا يك عنوان به را خود كه بوده اين دادم انجام اينجا تا آنچه
مدنظر در چيزي چه ميزنم حرف روشنگري و عقلگرايي از وقتي كه دهم توضيح تا بكوشم و كنم
.ميدانند لازم را سياسي آزادي روشنگري و عقلگرايي كه دادم نشان اجمالا همچنين.دارم
ادعا حتي يا شود ، فرض يكسان روشنگري و عقلگرايي با آزادي به عشق كه است مضحك اين اما
.دارد وجود نزديكي خيلي رابطه آنها بين كه شود
ميان در متفاوتي بسيار درجات به را آن ما كه است بدوي چيزي قطعا آزادي به تمايل
در آزادي اما.كودكان در نيز و _ خانگي حيوانات ميان در حتي _ مييابيم نيز حيوانات
آزادي كه معناست آن به انسانها همزيستي كه چرا.ميشود مسئله يك به تبديل سياست قلمرو
بخواهم ، را كاري هر كه باشم آزاد من اگر.است ناممكن امري افراد تكتك براي نامقيد
.دهم يغما به را ديگران آزادي كه بود خواهم آزاد همچنان دهم ، انجام
هم كه كند محدود حدي تا فقط را فردي آزادي بايد دولت كه ميكرد ايجاب كانت راهحل
شهروندان تمام بر ممكن حد تا بايد ضروري محدوديت اين و است ، آن مستلزم انسانها زيستي
از حداقل سياسي آزادي مسئله كه ميدهد نشان كانتي ، اصالتا اصل اين.شود اعمال تساوي به
كه چرانميكند مهيا سياسي آزادي براي معياري ما براي اين اما.است حل قابل مفهومي نظر
واقعا آزادي براي معين محدوديت يك آيا كه كنيم ثابت نميتوانيم ما فردي ، موارد در اغلب
همه بر تساوي به كه است باري اين آيا كه كنيم ثابت ميتوانيم نه و نه ، يا است ضروري
كار به آسانتر بتواند كه داريم نياز ديگري معيار به ما پس.نه يا است شده حمل شهروندان
نهادهاي كه است آزاد سياسي لحاظ به وقتي كشور يك:است اين خود نوبه به من پيشنهاد.رود
وقتي دهند ، تغيير خونريزي بدون را دولت كه ميسازند قادر عملا را شهروندانش سياسياش ،
ما به كه داريم معياري ما اينجا در.هستند آزاد;هستند تغييري چنين آرزومند اكثريت كه
از را دموكراسي ميپسنديد ، اگر يا سياسي ، آزادي فقدان از را سياسي آزادي ميدهد اجازه
اگر مثلا.نميچسبد "استبداد" و "دموكراسي" كلمات به چيزي البته.كنيم متمايز استبداد
"استبدادي" را سوئيس يا كبير بريتانياي سرشت و "دموكراتيك" را معيني غيرآزاد كشورهاي كسي
فقط منغلط يا درستاند اصطلاحات اين آيا كه شد نخواهم مشاجره اين درگير من بنامد ،
و دموكراسي دشمن عنوان به را خود كنم ، استفاده تو اصطلاحات از بودم مجبور اگر":ميگويم
مشاجرات در نيرو اتلاف از كه ميدهد اجازه شخص به اين ".ميكردم توصيف استبداد دوست
مطرح الان كه معياري.هستند واقعي ارزشهاي بلكه كلمات ، نه مهم چيزهاي ;بپرهيزد اصطلاحي
درباره چيزي معيار اين ويژه به.است ناپخته اندازهاي تا البته و ساده وسيلهاي كردم ،
.نميگويد ما به _ قومي يا زباني مذهبي ، اقليتهاي مثل _ اقليتها از حمايت مهم مسئله
***
به آن در كه كنم خلق را چارچوب يك به شبيه چيزي كردم سعي گفتم ، تاكنون آنچه تمام با
بهتر.بپردازيم غرب ، آزاد جهان و آزادي فعلي موقعيت درباره موضوعيتر ، اندكي سوالاتي
شر؟ يا خير است؟ آورده چه ما براي آزادي:كنيم خلاصه زير صورت به را سوالي چنين اصل است
سوال اين من ميكنند؟ آشكار را چيزي چه شر و خير مقياسهاي بيشترند؟ آنها از يك كدام
حد تا تز يكسري قالب در را آن كرد خواهم سعي و ميدانم برانگيزاننده بسيار سوالي را
دموكراسيهاي جهان يعني ما ، جهان كه است اين من اول تز.گويم پاسخ مختصر و واضح ممكن
اين اما نباشد ، منطقي ، لحاظ به ممكن و تصور ، قابل سياسي جهانهاي بهترين است ممكن غربي ،
پس.داريم معرفت تاريخي نظر از آنها وجود به ما كه است سياسي جهانهاي همه بهترين جهان
ابتدا بايد اولم ، خوشبينانه تز توجيه و شرح براي.هستم پرحدت خوشبين يك من حيث اين از
اقتصادي معجزه شكوفايي به عمدتا ميكنم تمجيد خودمان دوران از من وقتي كه بگويم
كه جوامعي تمام به نسبت ما جامعه در كه نيست كوچكي امر اين مسلما چه اگر نميانديشم ،
متفاوت كاملا چيزي دارم نظر در آنچه.هستند گرسنه كمتري افراد داشتهاند ، وجود پيشتر
سابق اسقف سال 1942 دردهم توضيح را آن بهتر متضاد ، مورد يك ترسيم با بتوانم شايد.است
مذاهب مومن كشيشهاي تمام از و كرد محكوم شيطان جهان عنوان به را غربي جهان برادفورد
تا كنند كمك استالين كمونيسم به و شوند شريك شيطان كار اين زدودن در كه خواست مسيحي
و شد ، شناخته كمونيستها خود وسيله به استالين شيطاني شخصيت بعد به آن از.شود پيروز
حزب اصلي برنامه كاملا كه اگر وي شيطاني شخصيت پرنيرو بسيار ولي كوتاه دوره يك براي
در و _ دارند وجود معتقداتي هنوز حال اين با.بود حزب كلي خط عمده مولفه [ولي] نبود ،
فكر برادفورد سابق اسقف مانند كه _ دارند وجود مسيحي صادقانه هوادران حتي بريتانيا
كه بگويم است بهتر شايد كنم ، بيان را اولم خوشبينانه تز وضوح به اينكه براي.ميكنند
من ميكرد ، محكوم شيطان كار عنوان به را غرب دنياي اسقف ، كه نقطهنظري همان از دقيقا
.ميكنم توصيف داريم ، تاريخي معرفتي آن به ما كه دنيايي بهترين عنوان به را آن
آمادگي و انسان شان كانت آنچه يعني _ بود مطرح انساني خالص ارزشهاي مسئله اسقف براي
در خطرند ، معرض در غرب در ارزشها اين ميكرد فكر او.ميخواند كردن ياري براي انسان
facts واقع امور خودش ايدهآليسم در او من نظر به اما.شدهاند بيمه روسيه در كه حالي
ما ، جامعه اندازه به كه است نداشته وجود جامعهاي اين از پيش هرگز.بود نديده خوبي به را
پيش هرگز.گيرند قرار اهانت مورد و شده خوار آن در كمي انسانهاي و باشد كم آن در ستم
فداكاري بيچارگي و گرسنگي از ديگران كردن آسوده براي كه نبودهاند آماده همه اين ، از
.باشيم شرمنده كه نداريم دليلي شرق ، به نسبت غرب ، در ما كه ميكنم فكر بنابراين ، .كنند
جهان چه اگر بالعكس ، بلكه كنيم ، نقد را نهادهايمان نبايد غرب در ما كه نميگويم من اما
طريقي به آن در امور بسياري اما است ، داشته وجود حال به تا كه است جهاني بهترين ما
:برود دست از زماني هر ميتواند يافتهايم دست بدان ما كه را آنچه و دارند قرار ناصواب
.دوم تز به ميرسم اكنون من.ماند خواهد باقي بزرگ خطري هميشه و است بزرگ خطري اين
نظر از آن به نسبت كه ميدانم سياسياي دنياي بهترين را سياسيمان دنياي من چه اگر
آزادي يا دموكراسي به را واقعيت اين اينكه از باشيم برحذر بايد ولي داريم ، معرفت تاريخي
.دهد تحويل ما خانه در جلوي را معيشت لوازم كه نيست تداركگري آزادي.دهيم نسبت
را اقتصادي معجزه يك مسلما و _ گيرد انجام خوبي به چيزي هر كه نميكند تضمين دموكراسي
باشند آزاد آنها وقتي ميشود گفته مردم به آزادي درباره غلو براي اينكه.نميكند تضمين
درجه تا نفر يك زندگي وضع.است خطرناك بينهايت و خطا شد ، خواهد خوب چيزشان همه يقينا
خصائل و تلاش و صلاحيت به مربوط شايد كمي نسبتا درجه تا و توفيق و بخت به مربوط زيادي
اين كه است اين گفت ميتوان آزادي و دموكراسي درباره كه چيزي بيشترين.باشد نيز ديگر
تز به مرا موضوع اين.ميكنند دخيل ما رفاه در بيشتر كمي را ما شخصي تواناييهاي امور
آزادي زيرا برگزينيم ، راحتتر زندگي يك اميد به نبايد را سياسي آزادي ما.ميرساند سوم
آن را آن بايد ما.داد تقليل مادي ارزشهاي به را آن نميتوان كه است غايي ارزش يك خودش
را دموكراسي يك در بركت كم هستي يك من":ميگفت او برگزينيم ، برگزيد ، دموكريتوس كه طور
تحت ثروتي هر از بهتر درماندگي يك فقر" و "ميدهم ترجيح استبدادي [حكومت] تحت ثروت به
".است بندگي از بهتر آزادي زيرا است ، مطلقه حكومت يا اشراف حكومت
آنها به ما اعتقاد و دموكراسي ، آزادي ، .بروم جلوتر گام يك ميخواهم چهارم تز در
هميشه آزادي به اعتقاد كنيم فكر كه نيست درست اينبشوند مصيبتآميز ما براي ميتواند
اگر.بپذيريم هم را شكست آن براي كه باشيم آماده هميشه بايد ما ;ميشود پيروزي به منجر
آزادي براي چنان لهستان.بميريم آن براي كه باشيم آماده بايد پس برگزيديم ، را آزادي ما
بجنگند ، آزادياش براي كه بود آماده در 1938 چك ملت.نكرد چنان ديگري كشور هيچ كه جنگيد
مردم جنبش _ در 1956 مجارستان انقلاب.زد رقم را آنها سرنوشت كه نبود شجاعت فقدان اين
با سپس و شد پيروز _ را زنجيرهايشان از غير نداشتند دادن دست از براي چيزي كه جواني
.يافت خاتمه ورشكستگي
انحطاط به رو ميتواند ستيز اين.بيفتد نيز ديگري طريق به است ممكن آزادي براي ستيز
ميتواند نيز و.داد رخ روسيه و فرانسه در كه آنگونه يعني برسد ، تروريسم به و رفته
آزادي خير ، .نميكند تضمين حكومتصالحرا آزادي و دموكراسي.بشود مفرط بندگي به منجر
را آن ما.برنميگزينيم ميدهد را چيزهايي وعده ما به كه علت اين به را سياسي
در كه شكلي تنها ميسازد ، ممكن را انسان عزتمندانه همزيستي شكل تنها كه چون برميگزينيم
موكول آن وقوع امكان كه ميدانيم ما آيا.باشيم خودمان مسئول تمامي به ميتوانيم ما آن
است؟ خودمان به موكول همه از بالاتر و مختلف چيزهاي به
فرهنگ حاشيه
بنيامين بورژوازي نقد *
والتر نوشتههاي گزيده سوم جلد هاروارد دانشگاه انتشارات (نوامبر) گذشته ميلادي ماه
.كرده چاپ است بوده تا 1938 سالهاي 1935 فاصله به مربوط كه را بنيامين
ترجمه به كه مقالات مجموعه اين V319351938ol.) (Walter Benjamin: Selected Writings
نوزده كه قطعهاند هفت و بيست حاوي هستند ايلاند هوارد ويرايش و (انگليسي به آلماني)
از سوم جلد كه مجلد اين.ميشوند ترجمه انگليسي به كه است بار اولين براي آنها تاي
اواخر راديكال نقدهاي حاوي (است نشده منتشر هنوز چهارم جلد) است جلدي چهار مجموعهاي
برليني كودكي" ترجمه كتاب اين مهم مقالههاي از يكي.است بورژوازي بر بنيامين دهه 1930
انگليسي به بار اولين براي كه است (A1900 Berlin Childhood around ) "سال 1900 حوالي
حاوي است بنيامين تبعيد دوران خصوصي يادداشتهاي از مجموعهاي كه متن اين.ميشود چاپ
.است دوران آن اروپايي زندگي از منتقدانهاي گزارش و حالنويسي شرح از قوي ادبي قطعات
تكنولوژيك بازتوليد عصر در هنري اثر" مقاله از بنيامين شده بازبيني روايت ديگر مقاله
در مقالات تاثيرگذارترين از يكي مقاله اين.بود نشده ترجمه انگليسي به هم آن كه است "آن
قابل بخشاست بوده حاضر قرن در هنري اثر درباره پستمدرن تاملات و هنرشناسي انديشه
كه كرده جمعآوري را نامه بنيامين 26 آن در كه است "آلماني مردان و زنان" ديگر توجه
از بنيامين قصد.بودهاند تا 1883 سالهاي 1783 فاصله در آلمانيها از توصيفي حاوي هريك
سنتي انسانيت" را آن بنيامين كه چيزي گذاشتن تمايز و نماياندن باز نامهها اين جمعآوري
به فوخ ادوارد برشت و كافكا درباره بنيامين مطالعات.است فاشيسم با ميخواند "آلماني
ديگر ازيافت مجلد همين در ميتوان را سال 1938 در او روزانه يادداشتهاي همراه
.برد نام "قصهگو" و "بيستم قرن پايتخت پاريس ، " به ميتوان كتاب اين مقالههاي
تكراري قصه *
اما افتتاح نمايشگاهها دائمي محل در شنبه روز از علوم وزارت تخصصي نمايشگاه هفدهمين
صفهاي قديمي ماجراهاي همان ندارد وجود توجهي جالب چيز هيچ !كرد كار به آغاز يكشنبه از
و اساتيد بقاي تنازع خريداران ، غيرقانوني ليستهاي نرمافزار ، بودن خراب طولاني ،
همه از بدتر و مشتري از ايوب صبر تقاضاي فردا ، و امروز وعدههاي فرهيخته ، دانشجويان
.ببينيد بفرماييد خودتان نميكنيد باور اگر و تكراري كتابهاي
فلسفي پرسش يك و صد
مكعبها مثلثهاو
كوهن مارتين
صالحي آرش: تدوين و ترجمه
: سيونهم مسئله پاسخ و يادآوري
ميرسد؟ نظر به واقعيتر مكعب كدام*
است؟ واقعيتر كدام چطور ، مثلثها *
چيست؟ مثلث اصلا*
بصري دركاست غيرعادي خيلي اول مكعب زيرا ميپسندد ، بيشتر همه از را دوم مكعب ما چشم
را مثلث يك نشانههاي و آثار سيونهم مسئله مثلث.دارد بستگي نشانهها و قواعد به ما
.نيست حاكم آن بر (هندسي) قواعد زيرا.مثلث يك الزاما اما دارد
.است راست واقعي ، دنياي اين كه ميدانيم ما اما بگويند ، بخواهند كه چه هر فلاسفه
.ببينيم را آن خواستيم احيانا اگر و بچشيم كنيم ، لمس را آن ميتوانيم ما چونكه
.ميرسد نظر به مشكوك كمي يك است ، قلب قوت مايه روزها اين كه هم سليم عقل حتي اما
.است نشده تفكيك و چسبيده هم به مجموعهاي ميكنيم درك ما كه آنچه ميگويند ، روانشناسان
صدايي كلمات ، ميان خالي جاهاي و فواصل وجود با خودمان ، كردن صحبت همين در نمونه براي
حال در همواره ما حسي دادههاي اينكه وجود با.است شكاف بدون و پيوسته ميشنويم ، ما كه
.است نامتغير و ثابت ميسازيم ، خود براي ما كه را دنيايي است ، تغيير
ميشود ، محو ما نظر از و ميچرخد ما عكس جهت در چيز همه ميچرخيم ، اتاق دور كه وقتي
طوري و دهد نشان استوار و محكم را چيز همه دائما اينكه براي ما محافظهكار مغز اما
جاهاي كردن پر".ميكند اصلاح را فرآيند اين است ، نكرده تغيير چيزي انگار كه كند القاء
كه ميكنيم تجربه را چيزهايي ما ديگر عبارت به.است ضروري فرآيند اين از قسمتي "خالي
.است فرآيند اين از نمونهاي سيونهم مسئله مثلث.ندارند وجود
آمريكا يهوديان هويت چالش
سعيد ادوارد
نجار محمدماجد:ترجمه
محاصره با همزمان كه شد پا بر واشنگتن در اسرائيل از هواداري به تظاهراتي پيش ماه چند
جمله از تظاهرات اين در سخنرانان تمامي.گرفت صورت صهيونيستي رژيم وسيله به جنين شهر
را خود پشتيباني و همبستگي يهودي و صهيونيستي سازمانهاي رهبران و آمريكا سناي عضو چند
پنتاگون در دو شماره مرد ولفوويتز پل.كردند اعلام فلسطينيها عليه اسرائيل اقدامات از
است قدس اشغالگر رژيم هواداران از و ميآيد شمار به آمريكا در راستگرا افراطيون از كه
اما آورد ، عمل به شرط و بيقيد پشتيباني آن اقدامات از اسرائيل ، از ستايش با ديگر بار
به حاضران آن دنبال به كه گفت سخن هم فلسطينيها رنج و درد از غيرمنتظرهاي طور به وي
.كند ترك را مكان شد ناچار او و كردند جلوگيري او سخنراني ادامه از و اعتراض وي
به زمينه حاضر حال در اسرائيل از آمريكا يهوديان پشتيباني كه است معني بدان رويداد اين
به آنها كه آن مگر نميكند فراهم را اشغالي فلسطين در فلسطين ملت موجوديت شناختن رسميت
مخالفت در اشغالي فلسطين يهوديان نفري هزار شصت تظاهرات به توجه با شوند متهم تروريسم
رژيم احتياط سربازان مخالفت پديده افزايش همچنين و شد برپا آويو تل در كه جنگ با
يهوديان ميان در كه نگرانيهايي گفت ميتوان فلسطيني مناطق به اعزام براي صهيونيستي
.نميخورد چشم به آمريكا يهوديان ميان در دارد وجود اشغالي فلسطين
رودرروي بحران" عنوان تحت مقالهاي نيويورك آمريكايي هفتهنامه رويداد دو اين از پس
در يهوديان مسئله" كه ميگويد چنين خلاصه طور به كه رساند چاپ به "آمريكا يهوديان
يهودي يك از نقل به مقاله اين در "است حيات ادامه و هويت بحران اسرائيل همانند نيويورك
(آدمسوزي كورههاي) ديگري آشوويتس با يهوديان گويا كه است شده قول نقل آمريكايي
موافق فلسطينيها كشتار با آنها كه است شده نقل ديگر يهودي چند از و هستند روبهرو
اين كه ميكنند گناه احساس ميبرند سر به آن در كه رفاهي علت به آمريكا يهوديان.هستند
از هالهاي در نتيجه در و است جامعه در آنان انزواطلبي علت به نخست مرحله در احساس
كه ويژه به ميگيرد سرچشمه افراطي شوونيستي احساسات و تربيت از كه ميبرند سر به توهمات
انتفاضه آغاز هنگام از كشور اين در صهيونيستي و يهودي سازمانهاي و آمريكا رسانههاي
ايالات در حتي و اسلامي كشورهاي در كه اسلامي تربيت و اسلام همواره فلسطين مردم دوم
كه ميكنند متهم را اسلامي كشورهاي مقامات و دادهاند قرار انتقاد و حمله مورد را متحده
انتحاري و جهادي عمليات از ستايش و اسرائيل و آمريكا از نفرت با را كودكان و جوانان
پنهان را فلسطين سرزمين واقعيتهاي تنها نه آمريكا رسانههاي اما.ميدهند پرورش
خداوند كه ميكنند ادعا اشغالي فلسطين درگيريهاي واقعيت كردن پنهان با بلكه ميكنند
و بوده سكنه از خالي سرزمين اين و است داده قرار يهوديان اختيار در را فلسطين سرزمين
حضور سرزمين اين در فلسطيني هيچ و گرفتند جاي آن در انگليسيها راندن بيرون با يهوديان
!ندارد
علتي ميكنند مطرح كشور اين رسانههاي و آمريكا يهوديان كه داستانهايي اين تمامي در
عملكرد به اشارهاي گونه هيچ و نميشود عنوان ضداسرائيلي احساسات اصطلاح به براي
عنوان به اسرائيل فقط و نميگردد مطرح آن از پيش و سال 1948 از فلسطينيها با اسرائيل
اشارهاي هيچ نيز و ميگردد معرفي يهوديان با آنان ستيزهجويي و فلسطينيها خشم قرباني
كشتار و محاصره و اسرائيل وسيله به غزه و باختري كرانه پنجساله و سي اشغال به
و خشم قرباني همواره اسرائيل كه ميشود تاكيد فقط و نميشود ملت يك عنوان به فلسطينيان
فلسطينيها نفرت و خشم علت به اشارهاي هيچ كه حالي در هست و بوده فلسطينيها كينهتوزي
دارند تاريخي پيشينه كه ملت يك عنوان به فلسطينيها است اين واقعيت.نميشود اسرائيل از
كه است حالي در اين و نميشوند معرفي آمريكا يهوديان براي ويژه به و آمريكاييان براي
نپذيرفته واقعيت عنوان به را فلسطين ملت كه آن وجود با صهيونيسم جنبش بنيانگزاران تمامي
همواره و بودند پذيرفته بومي ساكنان عنوان به را فلسطين سرزمين در آنان حضور اما بودند
و ميگرفتند ناديده ملت يك عنوان به را فلسطينيها حضور اما.ميگفتند سخن آن درباره
نخستين كه خصوص به است فلسطين ملت وضعيت از آمريكاييان ناآگاهي علل از يكي خود اين
اين و بود مردم و سكنه از خالي سرزمين اين نهادند گام فلسطين سرزمين بر صهيونيستها
به و برسند قتل به بايد ميكند ، سنگپراني اسرائيلي سربازان سوي به امروزه كه جوانهايي
نابودي و قتل شايسته فقط كه هستند كساني فلسطينيها آمريكا ، يهوديان فرهنگ در كلي طور
نقش هيچ ملتها ميان مسالمتآميز همزيستي انديشههاي ميان اين در و حال عين در !هستند
و يهوديبودن بر همواره آمريكا يهوديان كه حالي در و نميكند پيدا جا اين در مثبتي
به سرزميني در را فلسطينيها حضور نيستند حاضر دارند اصرار خود بودن آمريكايي همچنين
تفكر طرز از نمونهاي اين و بپذيرند نهادهاند اسرائيل نام آن بر خود كه فلسطين نام
در سياسي و فرهنگي چالش اين عمق از آگاهي.آمريكاست يهوديان هواي دو و بام يك برخورد
سركوب واقعيت تا باشد داشته اقامت آمريكا در دراز ساليان كسي كه است امكانپذير صورتي
را خود چگونه آمريكا يهوديان بداند و كند درك را آمريكا رسانههاي در فلسطينيها فرهنگي
كه است اين واقعيت حال هر به.ميكنند مطرح كشور اين رسانههاي در قرباني عنوان به
روبهرو خطر با همواره آنان بقاي كه دارند عقيده اسرائيل يهوديان همانند آمريكا يهوديان
.است
بينالمللي الحيات:منبع
|