راميفروشي خاطراتت
بيزارم انسان بدون طبيعت از
ادبيات حاشيه
زده صاعقه سپيدار دو

راميفروشي خاطراتت
پوييگ مانوئل داستاني جهان به نگاهي
خرم يزداني مهدي
يكديگر با تن به تن نبردي مانند گرفتهاندو قرار هم مقابل در گويي فضاها و عناصر همه
ميدهند انجام متني گفتوگوهاي
نكبتزده و كوچك شهرهاي از يكي در م.سال 1932 به آرژانتيني معاصر نويسنده پوييگ مانوئل
رشته بتواند تا رفت ايتاليا به فلسفه رشته در تحصيل از پس او.است شده متولد كشور اين
نويسنده اينشد او اصلي كار و دغدغه نوشتن وطن ، به بازگشت از پس.دهد ادامه را سينما
و انگليسي جمله از متعددي زبانهاي به بورخس لوئيس خورخه يعني خود خلف مانند به
اين خواننده بر ابدي نفرين" جمله از آثارش از برخي كه طوري به.بود واقف نيز ايتاليايي
ناگهاني م.سال 1990 به پوييگ مانوئلاست نوشته انگليسي يعني ديگري زبان به را "برگها
همواره لاتين آمريكاي ادبيات.درگذشت سالگي هشت و پنجاه سن در خلاقيت و قدرت اوج در و
مضامين يا و فرمي عجيب پيچشهاي افسانهباوري مثلا است داشته فرد به منحصر شاخصههايي
نويسنده يك مفهوم دقيقا پوييگ مانوئل اما.ميشوند بيان نو ساختارهايي با كه بديع
فرمي پيچيدگيهاي نه و دارد علاقهاي بورخس جادويي رئاليسم بر نه او.دارد را متفاوت
نگاه يك را داستان به پوييگ نگاه ميتوان واقع در.ميدهد قرار سرمشق را فوئنتس
آدمهاي خالي ، فضاهاي جهت از را اين.دانست همينگويوار اغماض كمي با يا و "آمريكايي"
به رويكردي هم باز پوييگ تكنيك لحاظ از ميگويم ، او ساكت و سپيد فضاي و درمانده
نوعي آفريدن و يافتن دنبال به اودارد جنوبي آمريكاي ادبيات مرزهاي از خارج مولفههاي
از لاتين آمريكاي نويسندگان تكثرگرايي برعكس كه است اروپايي پستمدرنيسم يا و تكثرگرايي
توجه در ميتوان را پوييگ تكثرگرايي واقع در.است خالي زمانها و عقايد آدمها ، انبوه
ابدي نفرين رمان ، اين در تا شده موجب كه دغدغهاي دانست ، راوي و روايت بحث به او هولناك
را روايت انواع جديدترين حال عين در و پيچيدهترين از يكي برگها ، اين خواننده بر
تصوير مقوله به او فرد به منحصر نگاه همان هموطنانش به نسبت پوييگ تفاوت سومين.بشناسيم
.است گرفته قرار او مورداستفاده خاصي طرز به كه تصوير از رويايي كاركردي و استفاده.است
سال 79 در رمان.است كرده ترجمه گلشيري احمد را برگها اين خواننده بر ابدي نفرين رمان
.است شده چاپ كوتاه شاهكارهاي مجموعه در كتاب اين.است شده منتشر آفرينگان نشر توسط و
پيرمردي راميرز.است متفاوت شخصيت دو تقابل قصه رمان داستان:راوي يا روايت _ 1
.است شده منتقل نيويورك به درمان براي و داده دست از را خود حافظه تقريبا كه نيمفلج
كه راميرز.بگرداند شهر در و كرده سوار ويلچرش بر را او تا ميكند استخدام را جواني او
حرف فقط خود ، ساعتي خدمتكار با مواجهه در است بوده آرژانتين سياسي فعالان از گويا
پايان در.بسازد ذهني جهاني روزمرهاش كنشهاي و خاطرات از استفاده تا ميكوشد و ميزند
باز و كرده رمزگشايي را او كتابهاي دارد تاريخ دكتراي درمييابيم كه او خدمتكار "لري"
رمان ساختار.ميميرد هذيانگويي و فراموشي اوج در پيرمرد.ميگردد كاري دنبال به هم
و بيانگر كه حالي در و مشكل ساختار اين در پوييگ.است شده بنا ديالوگ پايه بر كاملا
جديدي ديد زاويه نوعي روايتي ، ژانرهاي طرد با تا ميكوشد است ، شده تحريف ذهن يك نويسنده
دو و پرسوناژ دو انسان ، دو اثر ساختار در.است راوي من و شخص سوم از تلفيقي كه بسازد
و گفتن از ميتواند تا ديگري و (پيرمرد) ميزند حرف يكي.ميكنند گفتوگو هم با ذهنيت
با و ميگيرد شكل ديالوگ اين كه ميبينيم فصلهايي در اما (جوان) ميرود طفره دادن پاسخ
هم كه است پيرمرد ذهن واقع در اين.ميكند پيدا را خود جاي هم رنگ و تصوير آن شكلگيري
رئاليستي و واقعي فصول در واقع در.ميدهد پاسخ جوانش خدمتكار جاي در هم و ميكند سوال
با كه است دروني تكگويي نوعي فصلهاي اين در و مرسوم شخص سوم نوعي به ديد زاويه
پرسوناژ با روابطش چارچوب و ديالوگ قالب در را شخصيت ذهن شده ، شناخته تكگويي بنفكني
مانوئل روايت در شاهكاري متقابل ديالوگي صورت به تكگويي.ميكند كنش به وادار مقابل
كه زد حدس ميتوان راحتي به.كيست پوييگ راوي اصولا و كجاست راوي جاي حالا.است پوييگ
اين جالب.كل داناي رئاليسم گاهي و ذهن گاهياست شده شقه دو روايت ، مانند به هم راوي
در گويي فضاها به عناصر همه.ميآيد چشم به دوپارگي و دوآليته اين رمان كل در كه است
انجام متني گفتوگوهاي يكديگر با تن به تن نبردي مانند گرفتهاندو قرار هم مقابل
جذب براي اكشني يا و تصوير فضا ، هيچ !هستيم "پيدايش سفر" در ما گويا ابتدا در.ميدهند
دو و درخت يك و آپارتمان انبوهي ابتدا در توجه قابل تصوير تنها شايد.ندارد وجود شدن
تا ميكوشد خود شده تباه جهان در راميرز.كنند رخنه مخاطب ذهن بر جذاب چندان نه شخصيت
.بسازد زندگي يك !برود كش لري از ميتواند كه صحنههايي و خاطرات كوچكترين از استفاده با
به و داده شكاف را پيرامونش اداري و ياسآور فضاي تا ميخواهد خود تلاش نهايت با او
لري.بزند حرف برايش جوان مخاطب تا ميدهد پول او نوعي به.كند پيدا دست متعدد تصويرهاي
تكگفتههاي در حتي او ندارد دغدغه اين به علاقهاي محض آمريكايي يك عنوان به نيز
نه و خواننده نه كه طوري به برميدارد ، را دروغ و حقيقت بين مرز هم داستانگونهاش
او علاقه تنها.نمييابد چيزي او ذهني جهان و بودن ماهيت از هيچيك پير ، راميرز
.زندان از يادداشتهايي.ميدهند خبر او گذشته از كه است پيرمرد كتاب چهار رمزگشايي
و آورد ياد به را شده فراموش خاطرات نميخواهد اصلا او.ميزند پس را روايت اين پيرمرد
جهان به را خود و ميافتد آمريكايي اين خاطرات روي بر بختك مثل او.شود دمخور آنها با
.ميدهد عادت جديدي ذهني
نوعي به يك هر شخصيتها اين و دارد وجود شخصيت دو رمان اين در:كسلكننده آدمهاي _ 2
كشف منتظر داستاني جهان آشناپنداري و خود ذهني پيشزمينه به توجه با مخاطب.هستند مرموز
صفحه صدها و آمد بيرون مردود هرم از كه بياوريد ياد به را راسكلنيكوف.است رمزها اين
رمز رمان پيشروي با تا كند فرض مخاطب ميشود موجب توقع اينآفريد خواننده براي را قصه
عاشقانه قصه يك حتي يا و فاجعهاي خاطرهاي ، به تبديل انزوا و سياهي نكبت ، همه اين
درهم را خوانش توقع اين خود ، تكثرگرايي همان به اتكا با پوييگ اما.شود شده سركوب
كمحرف مرد اين لري ، .تمام و همين هستند كسلكننده و عبث موجوداتي او آدمهاي.ميريزد
به را قديمي عشقي يا و بوده ويتنام در گويا مثلا باشد داشته خوبي قصههاي ميتواند
صليب به چنان روزمرگي.است ذهن خالي و !آكادميك موجودي واقعا او اما دارد ، همراه
.است "تيپ" يك او.نميآيد پيش او جهان در اتفاقي هم راميرز مرگ با حتي كه كشيدهاش
هيچ به را دروني آشوبهاي و فلويد پينك آنارشيسم ، هيجان و هول كه شده لعنت جيمزدين نوعي
.ميبندند شكل جذابيتي نوع هيچ بدون جريانها و حوادث كه آمده سرزميني از او.ميانگارد
او علاقه تنها.زدن حرف حوصله اصلا نه و دارد گفتن براي حرفي نه شخصيت اين حساب اين با
در را متفرعن و سرد شخصيت اين پوييگ.نميشود پيدا او هويت در كه عنصرياست تاريخ
به او.است سكه اين ديگر نيمه هم راميرز.ميدهد قرار مرگ به رو ديوانه نيمه يك مقابل
درك را جهان ميخواهد كه است شبيه نوزادي به داده ، دست از را خود حافظه واقعا يا و عمد
ذهن مسير در را خود ميكوشد راميرز سير خط اين در.كند ايجاد ديگرانتاثير در و كرده
او كار اين براي.كند تغذيه او ذهن از هم و شده تبديل ذهني گره به هم تا دهد قرار لري
راميرز.شود "توجه" وي به تا ميخواهد و ميدهد عذابش.ميكشاند جنون حد سر تا را لري
ترك را او لري ميشود باعث كه است چيزي تنها اين و است لاتين آمريكاي تاريخ از قطعهاي
و ميشوند عمومي كتابخانه وارد راميرز و لري وقتي رمان ، فصول زيباترين از يكي درنكند
ميون راهرو اين از بيا":ميگويد راميرز ميدهد ، نشان چپ آثار به را خود علاقه جوان
نوعي به هم راميرز واقع در."باشم تو محبوب كتابهاي نزديك ندارم خوش.برويم قفسهها
با لري.نميدهد را شدهاش فراموش مثلا ذهنيات و خاطرات به لري شدن نزديك اجازه
پول درباره راميرز از او سوالهاي اكثر"امنيت" دارد دغدغه يك تنها شده اعلام مشخصات
به ايشان رابطه.است...و روزها تاريخ و ميزنند دربارهاش كه حرفهايي ديگران ، نگاه
جهان اين طرح با پوييگ رمان.است خاطره و پول آن دادوستد واحد كه است معاملهاي مانند
مدرن انسان كسالت و سردي منتهاي به باور قابل حال عين در و تكيه غيرقابل خستهكننده ،
كسالت شرايط ، اين در و ندارند دنيا اين به افزودن براي چيزي پوييگ آدمهاي.مييابد دست
از حتي بياعتمادي هجمه اين در مخاطب اثر خوانش در.است ايشان جهان شاخصه مهمترين
گويا كه كرده تنگ مخاطب به را عرصه آنچنان پوييگ.است شده محروم هم تصاوير به دستيابي
نوع دو به هم تصاوير اين و است محدود تصاوير.ميشود روايت سپيدي از انبوهي بر داستان
وحرف نشستن يا و رفتن راه حين در پوييگ آدمهاي كه گزارشي تصاويري نخست.ميشود روايت
از رمان ميشوند موجب و دارند رنگ راميرز ساخته ذهن تصاوير.ميكنند اشاره آن به زدن
ساخته را زنداني چنان زمان و فضا تصاوير ، محدوديت اين.شود خارج تكبعدي و نمادين حالت
.ميشوند نفرين راستي به رمان آدمهاي و مخاطب كه
از پستمدرن و متفاوت درخشان ، اثري برگها اين خواننده بر ابدي نفرين رمان:پايان در
پيچيدگيهايش ، و ظرافتها تمام با كه اثري.است بيستم قرن لاتين آمريكاي ميانسال ادبيات
مانوئل.ميآورد تنگ به را خواننده حد از بيش عرياني و سادگي همين و است ساده رماني
ليست در او از ديگري آثار اميدواريم است شده معرفي ايرانيان به رمان اين با پوييگ
.بگيرد قرار گلشيري احمد مانند مترجميني كارهاي
بيزارم انسان بدون طبيعت از
2_ ارسطويي شيوا با گفتوگو
عابدي احسان
مقابل نقطه در درست را سوئد چون جامعهاي و است شرقي زندگي مولفههاي شيفته ارسطويي
زندگي كه است تازهگيهايي و رازها و رمز داراي شرقي زندگي او نگاه از.ميداند ايران
سوئد ، چون كشوري در اما.تازه روابط تازه ، آدمهاي معجزه ميكند ، بدل معجزه به گاه را
و نوآوري كمتر كه يكديگر با آدمها روابط مثل است ، شده تعريف محدود كليت يك در چيز همه
به ارسطويي بازگشت كنيم ، نگاه ماجرا به زاويه اين از اگرميرود كار به آن در ابتكاري
يك برقراري در ظرافتي هيچ":ميگويد نويسنده اين.ميرسد نظر به درك قابل كاملا ايران
براي است مهمي عامل نگاه شرقي ، زندگي در مثال بهعنوان.ندارد وجود سوئديها ميان رابطه
.ميشود محسوب بيادبي يكجور آدمها به كردن نگاه سوئد در كه صورتي در ارتباط ، يك ايجاد
به آدمها كه ميديدم ميشدم ، كه زيرزميني قطارهاي سوار.ندارد وجود نگاهي رابطه اصلا
ميكنند ، افتخار آن داشتن به كه حريمي واقع در ميكنند اجتناب يكديگر با رويارويي از عمد
متوجه ميكردم ، دقت آنها به توريست يك بهعنوان كه من ولياست ديگران گرفتن نديده
يكديگر به دزدكي زيرزميني قطار شيشههاي روي به آدمها تصوير انعكاس طريق از كه ميشدم
بلد را آن ايجاد روش ولي دارد وجود آنها در ارتباط به نياز كه ميبينيم.ميكنند نگاه
كسي با اينكه بدون و بنشينند اتوبوس يك در ايرانيان ندارد امكان كه حالي در.نيستند
و رد بدون حتي اوقات گاهيبرسانند پايان به را خود كوتاه سفر كنند ، برقرار رابطهاي
گرفتهاند ياد ماشين مثل سوئديها وليميكنند برقرار ارتباط يكديگر با كلامي كردن بدل
در ارتباط يعنيحرفها قبيل اين از و خوشآمديد متشكرم ، خداحافظ ، سلام ، بگويند تنها كه
.شدهاند تربيت ارتباط نوع اين براي آنها.نميرسد عمق به هيچگاه و ميشود برقرار سطح
در ميكنند برخورد شكل يك تو با آدمها همه.ميكنند صحبت شكل يك تو با فروشندهها همه
همين.دارد وجود گوناگوني عملهاي ابتكار رابطه ايجاد براي شرقي زندگي در كه حالي
كه ناملايماتي تمام با را ايران در زندگي روز يك من ميشود باعث كه است شرقي جذابيت
ظاهر به جامعه آن در كار و زندگي براي سوئديها كه بورسيههايي تمام به دارد ،
".دهم ترجيح ميدهند ، سوسياليستي
مشخصي نتايج به بتوانيم شايد داد ارائه سوئدي و ايراني زندگي از ارسطويي كه تصاويري با
مرزي.شود جذاب مرزها كه شده باعث دارد وجود شرقي زندگي در رازهاييكه و رمز ;برسيم
.ميدهد جلوه منفي يا مثبت را فعلي كه آدمهاست ظرافت ميزان اين.نيست بد و خوب ميان
شيوه به ديگري شخص توسط كه زماني ميرسد ، نظر به شنيع بسيار كسي توسط آن انجام كه فعلي
اما داده رخ فعل يك حالت دو هر در ;ميكند جلوه جذاب بسيار ميپيوندد ، وقوع به متفاوتي
را ظرافت اين ارسطويي.ميشود آن بد و خوب تعيينكننده كه آدمهاست ظرافت ميزان اين
.دارد وجود فارسي زبان ذات در ظرافتهايي چنين":ميگويد او.ميداند فارسي زبان از ناشي
بكني ميتواني زبان اين با كه بازيهايي.است پويايي و استعاري خيلي زباني فارسي زبان
وجود فراواني طنز و ابهام نيز ما روزمره گفتوگوهاي در حتي.زيباست و جذاب فوقالعاده
من اما باشد نيز سوئدي زبان در است ممكن دارد وجود فارسي زبان در كه سرزندگي اين.دارد
نظر به كه هرچند.بگيرم ياد را زبان اين رموز تا كنم زندگي آنجا سال بيست نميتوانم كه
و كج انگليسي نوع يك حقيقت در سوئدي زبان.ندارند رازي و پررمز و پيچيده زبان ميرسد
".است معوج
ميدهد رخ ايراني جامعه در كه اتفاقاتي":ميگويد خود سخنان ادامه در نويسنده اين
ظريفتري جامعه ما ميكنم احساس من كه آنطور.نباشد اجتماعي يا سياسي الزاما ميتواند
در زندگي ميشود بحران يك به تبديل آن پيچيدگيهاي موارد پارهاي در اينكه با و داريم
پيچيدگيهاي است ، درگير زندگي با آدم ايران در.ميدهم ترجيح ديگري جاي هر به را اينجا
غيرقابل آنها حس اينكه براي جالبند آدمها ميكند ، ايجاد چالش نوعي انسانها فردي
زندگي از بنابراين.دارند قرار واكنش و كنش پروسه يك در هميشه ايرانيان.است پيشبيني
اينها ، از گذشته ".ميرود سر حوصلهام است ، پيشبيني قابل آن چيز همه كه جامعهاي در
اين در او.باشد داشته حضور ايران اجتماعي حوادث بطن در كه ميداند موظف را خود ارسطويي
آنجا رفاهي امكانات از سوئد در نبودم ايران در امسال آذر روز 16 من اگر":ميگويد باره
جنبشهاي مخالف يا موافق كه خاطر اين به نه.نميبخشيدم را خودم هرگز ميكردم ، استفاده
اين.ميگرفتم قرار بايد كه گرفتم قرار فضايي در كه دليل اين به هستم ايران در دانشجويي
ايراني جامعه در كه مشكلاتي اين.باشم داشته دوست را آن اينكه نه است من به متعلق فضا
ايران در اخير دهه چند بحرانهاي تمام در كه من به متعلق است ، من به متعلق دارد وجود
.هستم امدادگري آدم من بكنم؟ ميتوانستم كار چه بودم سوئد در آذر روز 16 اگر.داشتم حضور
من.بيايد خوشم زخم از اينكه نه ;هستم زخمبند من كه ميدانند من آثار مخاطبان
.بگذرم بياعتنا آن كنار از و باشد زخمي كسي كه كنم تحمل نميتوانم
جنگي است قرار هم اگر اما.باشد بحران يا جنگ ايران در كه نيستم علاقهمند اصلا من
.بدهم نشان سياسي نه و انساني واكنشي خودم از انسان يك بهعنوان بايد نيز من باشد
حضور كشورم اتفاقات فضاي در بايد دارم نويسندگي ادعاي كه كسي و نويسنده يك بهعنوان
شدهاند ، اروپا در مهاجر سياسي ايرانيهاي از بسياري كه توهماتي دچار تا باشم داشته
ادبي زنده متن !است سهل كه سال دو يا يك تا روز يك متني بنويسم نميتوانم نه اگر.نشوم
".برخيزد زبان و زندگي بطن از
ادبيات حاشيه
انتخابات آستانه در نويسندگان كانون
قرار ابهام از پردهاي در همچنان ايران نويسندگان كانون عمومي مجمع برگزاري سرنوشت
.دارد
مراسم و ايران نويسندگان كانون عمومي مجمع بود قرار گذشته آذرماه يكم و بيست روز
كه شود برگزار تهران كتابفروشان و ناشران اتحاديه سالن در آن جديد دبيران هيات انتخابات
عمل به ممانعت آن برگزاري از اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت سوي از مجوز صدور عدم دليل به
صدور براي ارشاد وزارت نويسندگان ، كانون دبيران هيات اعضاي از يكي گفته به بناآمد
مربوطه مقامات و كرده استعلام اطلاعات وزارت چون مراكزي از شده ياد نشست برگزاري مجوز
با.كردهاند عنوان نويسندگان كانون مسئولان از برخي با مذاكره را مجوز صدور شرط نيز
آن عمومي مجمع برگزاري دارد ، قرار مجدد انتخابات آستانه در كانون اينكه به توجه
.است اجتنابناپذير
شاملو براي ديگر بزرگداشتي
مراسم (ماه دي 2) امروز.گذاشتهاند تمام سنگ شاملو احمد براي علامه دانشگاه دانشجويان
به كه ميشود برگزار علامه دانشگاه اجتماعي علوم دانشكده در شاعر اين براي بزرگداشتي
و نويسندگان از كثيري جمع مراسم اين در.انجاميد خواهد طول به نيم و ساعت پنج مدت
آنها جمله از كه پرداخت خواهند سخنراني ايراد به شاملو احمد آثار و زندگي درباره شاعران
رئيس فريبرز و مجابي جواد صالحي ، سيدعلي درويشيان ، اشرف علي دولتآبادي ، محمود ميتوان
مقصودلو بهمن مشترك ساخته "آزادي بزرگ شاعر شاملو ، " فيلم پخش با مراسمبرد نام را دانا
پنج مراسم اين.است همراه شعرخواني و دانشجويان توسط موسيقي زنده اجراي و منصوري مسلم و
ضرابخانه ، سهراه شريعتي ، خيابان در علامه دانشگاه.ميشود آغاز ظهر از 3012 ساعته
.است واقع نبي داودگل خيابان
مدرسه فرهنگسراي در صادقي بهرام
سالهاي معروف نويسنده "صادقي بهرام" براي بزرگداشتي تا است درصدد ايران داستان خانه
محمود سخنراني با ماه دي روز 23 در مراسم اين.كند برگزار ايران دور چندان نه
در صادقي بهرام برادرزاده صادقي دكتر و صنعتي محمد دكتر مجابي ، جواد دولتآبادي ،
احمد بزرگداشت ايران داستان خانه نيز اين از پيششد خواهد برگزار مدرسه فرهنگسراي
و بود كرده برپا (هنر) ارسباران فرهنگسراي در او مرگ از پس روز چند فاصله به را محمود
تهران شهرداري هنري فرهنگي موسسه به وابسته مركز اين كه ميرسد نظر به حساب اين با
.است داده قرار خود فعاليتهاي سرلوحه را مرده نويسندگان بزرگداشت برپايي
عشق مشقتهاي
نه گزيده كتاب اين.دارد چاپ زير نيلوفر نشر در عشق مشقتهاي نام به كتابي دقيقي مژده
نام به گورو ايشي كازئو از كتابي اخيرا دقيقي مژده.است معاصر نويسندگان از داستان
.است كرده منتشر و ترجمه نيز را "بودم يتيم وقتي"
زده صاعقه سپيدار دو
غلامي احمد
كتاب بار اين.ميپردازد سال اين در ترجمه و تاليفي داستانهاي مرور به داستان 81 ستون
چشمه نشر را كتاب اين.ميشود مرور اسفندياري اردشير ترجمه با وسوس تاريه نوشته پرندگان
سپيدار تا دو وسوس تاريه نوشته پرندگان ، داستان منظورم داستان اين توي.است كرده منتشر
همزاد كه سپيدارها اين.داستانند محور كه دارند قرار جنگل حاشيه در يكديگر كنار خشك
عيار تمام خل يه هگه برادر ماتيس.افتادهاند جا داستان تو خوب خيلي هستند هگه و ماتيس
خرج كشنده و مداوم كار با كه است فداكاري خواهر هگه و.قصبه اهالي نگاه از البته.است
فكر چيزهايي به.است بيآزاري آدم ندارد ، معاش عقل ماتيس.ميآورد در را برادرش و خودش
.ندارد ارزشي ديگران براي كه ميكند
چمنها بوي با.ميشنود ميگذرند ، خانهشان بالاي از كه شب توي را پرندهها صداي ماتيس
را همه حوصله كه ميكند فكرهايي و ميكند كار ذهنش چرخ دائم و ميكند حال جنگل عطر و
.سرميبرد
بسيار سوالهاي ديگران و خودش از دارد دائم.بگيرد را فكرش جلوي نميتواند ماتيس اما
كه اين با.نميكند فكر آنها به كسي بودن بديهي و سادگي فرط از كه ميپرسد سادهاي
افتاده زندگيش روي گوشت تكه يك مثل كه را او سنگيني اما است مهربان بسيار او با هگه
ماتيس ، نگاه از آدمها همه.است شده خسته بار اين سنگيني استمرار از و ميكند احساس
"سادهدل" اگر.نيست هم حسن نباشد ، عيب اگر داستان اين در بودن عاقلهستند قوي و عاقل
و ماتيس رابطه خصوص به.است كار آن شبيه جوري يه پرندگان باشيد ، خوانده را ولتر نوشته
به و ميكند جدا سادهدل از را ماتيس كه چيزي فقط.ميزند بودن عاشقانه به كه هگه
و ميبافد اوهام و فكر رويا ، دارد دائم ماتيس.اوست ذهن كاركرد ميكند ، نزديك ابلوموف
ماتيس هم باز اما.ميرود ابلوموف به رو شخصيتاش جاي اين.ميگردد بيعار و بيكار
كه دارد چيزهايي باز باشد ديگر شخصيتهاي منطقي ادامه اگر كه است فردي به منحصر شخصيت
.ندارند ديگران
.ميشويد دور كتاب از حدودي تا ميكنم فكر كنيد ، نگاه كتاب اين به شرقي نگاه" با اگر
شهودي حالت اما.دارد اضطراب و نگراني ماتيس.نيست مرام صوفي يا و مسلك عارف ماتيس
پي در را شومي حادثه اتفاقات اين ميگيرد نتيجه ميافتاد ، كه ريزي اتفاقات از او.ندارد
شهودي اينها اما.سپيدارها از يكي به صاعقه اصابت يا و پرنده خوردن گلوله مثل.دارند
اين دل از نميدهد اجازه "اكسپرسيونيستي" قوي مايههاي با واقعگرا ، داستان.نيست
.زدهايم آسيب داستان به بكنيم را كار اين اگر.بيايد بيرون شرقي مفاهيم داستان

داستان.ندارد را ما عارف نماي ديوانه گاه و دل ساده آدمهاي با همگوني ماتيس
چند نشود ملال دچار خواننده كه اين براي وسوس تاريه.دارد دلنشين نثري و ملايم ضرباهنگي
سكوت و پروانهها بال صداي كه پرندگان داستان درميكند طراحي داستان در را عطف نقطه
.دارد كه باشد داشته همخواني داستان فضاي با بايد عطف نقطه ميشود ، شنيده ماهيها
جايي.ميرود خليج حاشيه به و ميشود ناخدا ماتيس كه است زماني عطفها نقطه اين از يكي
چيزي.ميشنود صدايي كارش ابتداي همان در ماتيس.است نشده ديده آنجا در هرگز كس هيچ كه
به كار براي او.ميبيند را هيزمشكن يورگه و ميرود ساحل به ماتيس.واقعيت و وهم مثل
اما.ميرسد مقصد به مسافرميرساند مقصد به را مسافر اين ماتيس.است آمده جنگل اين
سال 2001 در پرندگان داستان.ميكشاند نافرجام مقصدي به را ماتيس مقصد به او رسيدن
داستان ، 6 مجموعه رمان ، 4 نروژي 22 نويسنده و شاعر وسوس تاريه".است شده نوشته
.درگذشت سال 1970 در او.دارد شعر مجموعه و 6 نمايشنامه
جايزه برنده بادها نام به كوتاهش داستانهاي از مجموعهاي خاطر به سال 1953 در وسوس
را اروپا شمال نويسنده بهترين جايزه "يخ قصر" رمان انتشار با بعد سال ده.شد ونيز ادبي
1.شد نوبل ادبي جايزه نامزد سال 1968 در سرانجام و گرفت ،
:پينوشت
.برداشتهام كتاب مقدمه از را وسوس درباره اطلاعات - 1
|