شدم پير ناگهان
ادبي رهبري و مترجمان
ادبيات حاشيه
برگ يك كندن
شدم پير ناگهان
سيدحسيني رضا با گفتوگو در ايران ادبيات و ترجمه
معطريان رضا: ها عكس
صاحب كنم ترجمه ميخواهم كه متني كه است اين دارم اصرار آن انجام بر كه مسئلهاي تنها
بياورم در را سبك و باشد سبك
ساختمان چهارم طبقه در كه پيرمردي سيدحسيني ، رضا:خرم يزداني مهدي _ هنر و ادب گروه
.بازميگردد خاطراتش به هم گاهي و ميشود خسته مينويسد ، و نشسته ميزش پشت سروش ، موسسه
طراحي را امروز هنرمندان و متفكران از برخي زندگي مدار كه نويسندهاي و مترجم سيدحسيني
به ،"بابك" پسرش است ، ماهي چند كه مردياست كرده جاخوش وجودش در بودن معلم دغدغه كرده
كه است مدتي سيدحسيني.ميكند نگاه گمشدهاش فرزند جهان به او و كرده سفر ديگر ، جهان
اين به بالاخره تلفني ، تماس بارها از بعد.نميبيند خود در را ترجمه فراغت و توان
.گريان پيرمرد خندان ، پيرمرد.پذيرفت را من و داد تن گفتوگو
بر كشور هنر براي او كه چه هر اصلا و "سيدحسيني" با مصاحبه از جداي بود ، عجيبي روز
...شدم روبهرو سوخته جگر و زخمديده سالخوردگي يك با انسان ، يك با من گذاشته ، جاي
شش و هفتاد روزها اين و است شده متولد اردبيل در ش.سال 1305 در سيدحسيني رضا.بگذريم
طور همين و هستم جوان ميكردم فكر سالگي پنجاه تا":ميگويد او.ميكند طي را خود سالگي
و پيري بين فاصلهاي هيچ واقع در.شدم پير فهميدم و افتادم ناگهان كه ميدويدم تند
و ميشود "تلگراف و پست" مدرسه وارد متوسطه تحصيلات از بعد سيدحسيني ".نكردم حس جواني
سال تا او.ميرساند پايان به را دور ارتباطات مدرسه درسي دوره و رفته خارج به بعد مدتي
دوران همان در و كمكم فرعي علاقه يك بهعنوان ادبيات.است بوده مخابرات كارمند 1353
.ميكند دگرگون را سيدحسيني زندگي جواني
كه آذري تركي از اول كردم ، آغاز را ترجمه اردبيل در و سالگي نوزده از":ميگويد او
.شدم ترجمه مشغول و فراگرفتم را استامبولي تركي بعد و است شوروي آذربايجان همان به مربوط
مرحوم همراه به او.ميشود تحصيل آماده و ميآيد تهران به سالها همان در سيدحسيني "
فراگيري در سيدحسيني رضا نظر بنابر امر اين و شده همخانه را تحصيل دوران توكل ، عبدالله
زندگي بخواهم اگر ابتدا در":ميگويد او.است داشته مهمي و ماندگار بسيار تاثير زبان
اشاره فروردين خيابان در توكل و خودم مشترك خانه به بايد بگويم ، را تهران اول ماههاي
دانشگاه ساختمان اطراف ، آن ساختمان تنها و بود سنگي فروردين خيابان هنوز سالها آن:كنم
در بازي دموكرات جنجال داشتيم اقامت اتاق اين در ما كه ماهي دو يكي اين در.بود
پنجره از را روزنامهها صبحها.بوديم آذربايجان نگران هم ما و بود شده آغاز آذربايجان
و نادري خيابان ميرفتيم هم با هم عصر ميخوانديم ، عصر تا و ميگرفتيم تحويل اتاقمان
دانشجوي و داده انصراف حقوق از كه توكل عبدالله همراه به سيدحسيني ".ميزديم قدم
خاص وضعيت و ميكند سپري عربها محله در را دانشجويي روزهاي مهمترين بود شده ادبيات
.مينمايد اصل يك بهعنوان ادبيات متوجه را توكل هم و او هم ادبيات دغدغه و زندگي محل
او.ميكرد ترجمه ميرسيد ، برايش تركيه از كه را كتابهايي كماكان سيدحسيني دوره اين در
كتابهايي كه گذاشتيم قرار توكل با.بد خيلي.بودم بلد بد خيلي را فرانسه من":ميگويد
از او و تركي از من.كنيم ترجمه زبان دو از را...و تسوايك اشتفان ژيد ، آثار مانند
دعوا فارسي زبان سر بر همواره نماند ناگفته كرديم ، ترجمه روش اين با را كتاب شش.فرانسه
را فرانسه سرعت به من كه شد اين نتيجه اما.نشد حل ما فارسي مسئله هم آخر در و داشتيم
".گرفتم ياد
آن مطرح فرانسهدان و شاعر اينبود بختياري پژمان تلگراف و پست مدرسه معلم و ناظم
ميگفت ، بختياري پژمان":ميگويد او.داشت ايران آشناي مترجم پيشرفت در بسزايي سهم روزها
صحبت تركي به را فرانسه فقط مينويسي ديكته خوب هم و ميداني خوب را فرانسه هم تو سيد
از دور به و سربازي دوران در او.ميآموزد را فرانسه زبان بالاخره سيدحسيني "!ميكني
فرانسه ، و تركي متن به توجه با را ژوئيه غوغاي يا تنباكو جاده مانند آثاري توكل عبدالله
.ميكند ترجمه تنهايي به
مينويسد ، او اوليه آثار از يكي بر ندوشن اسلامي دكتر كه تندي و شديد نقد از بعد
در.ميكند كاملتر را خود زبان انستيتو در و گذاشته كنار را ترجمه سال چند سيدحسيني
من كه سالها اين در":ميگويد او ميكند جذب را سيدحسيني سخن مجله كه است سالها اين
دوست بود سخن سردبير كه نجفي با توكل و بود كرده فرق اوضاع بودم مستقر تهران در ديگر
سردبير نام به را كسي خانلري دكتر كه بود اين سخن سردبيري درباره جالب نكته.بود شده
ادبيات از را من درك سطح كه بود كسي فرد اين.ميدانست خود كمك را همه و نداشت قبول
و اروپا به سيدحسيني آمد و رفت ".كرد منصوب سخن سردبيري به را من بارها و داد تغيير
ايران به سيدحسيني كه متمادي بارهاي كه بود شده موجب داشت خانلري نزد او كه اعتباري
بعد حتي و داشتند قبول را او همگان كه طاهري هوشنگ دوره تا.شود سخن سردبير بازميگشت ،
به طاهري هوشنگ شدن كشته از بعد.كردند منتقل سورنتو كافه به را خود جمع سخن تعطيلي از
به بار نخستين براي سال 1336 در سيدحسيني رضا.پاشيد هم از بود محورش وي كه جمع نوعي
اروپا به بارها امروز به تا او كاري و تحصيلي سفر اين از بعدميرود بلژيك به و اروپا
و اواست چهل دهه ترجمه نهضت پايهگذاران مهمترين از سيدحسيني رضا.است كرده سفر
را جوي آثارشان چاپ و نشر با بودند سخن مجله نويسندگان و مترجمين عموما كه همنسلانش
.ميشود شناخته ايران معاصر ادبيات "طلايي عصر" بهعنوان هم امروز تا كه آوردند وجود به
وحشتناك محروميت.شد آغاز بيست شهريور با جريان اين ميكنم گمان من":ميگويد سيدحسيني
رضا دوران.بود جريان اين جرقه داشت وجود رضاشاه دوره در كه كتاب از تحصيلكرده طبقات
حرف كلمه دو كه بخوانند كتابي مبادا كه ميترسيدند مردم اصولا و نبود كتاب اصلا شاه
اردبيل در كه ميآيد يادم من خودشوند مختاري دستگاه گرفتار بعد و باشد آن در خطرناك
را او كتابهاي تمام خواندن شوق خاطر به من و ميداد كرايه كتاب كه بود كتابفروشي يك
قاجار دوره در اكثرا هم كتابها اين حالا.نبود خواندن براي كتابي ديگر و بودم خوانده
محروميت و خفقان اين "...و اعتمادالسلطنه دوما ، الكساندر آثار.بودند شده نوشته
در...و كوتاه قصه رمان ، مانند چارچوبهايي و مفاهيم كه بود رفته پيش جايي تا فرهنگي
در و چاپ مناسب امكانات عدم بازگشت ، دوره ادبيات سايه اصولا و نبود شده شناخته ايران
به را عجيب وسطايي قرون دوران نوعي قرن اين آغازين دهههاي سنتي و حكومتي دگماتيسم كل
امروز رمان خب ، !چيست رمان نميدانستم اصلا من":ميگويد سيدحسيني.بود آورده وجود
به ساده رمان يك حال هر به.دارد خاصي ساختارهاي و بازيها و نيست داستان طبيعي ادامه
فكر.نفهميدم را اثر آخر و اول.شدم گيج و خواندم من كه بود اثري اولين زيبا دوشيزه نام
بسيار آثار.بود ما وضعيت اينباشد مشخص اولش و آخر تفنگدار سه مانند بايد ميكردم
در بوالهوس جوان نام با كه جوانپسند اثري يا و موپاسان قصه چند به بودند شده محدود
جريان سيدحسيني نظر از ".نبود استندال و بالزاك از خبري و بود شده ترجمه قاجار دوره
صبغهاي با كه بود فردي نخستين واقع در او.شد آغاز "قاضي محمد" مرحوم با ترجمه
نجفي رحيمي ، توكل ، سيدحسيني ، نسل او از بعد و شد مشغول متون از بعضي ترجمه به وفادارانه
ديگر روايتهايي و جريانها دهه 40 از قبل.كردند تبديل جريان يك به را شروع اين..و
حزب نقش":ميگويد سيدحسيني.داشتند بسزايي نقش ترجمهاي ادبيات ساختن بارور در نيز
هم و جهاني ادبيات از نوعي با كردن آشنا نظر از هم توده حزب يعني است انكارناشدني توده
حزب مجلات با كه كساني است اين مهم.داشت نقش جهاني ادبيات با آشنايي از جلوگيري نظر از
معرفي مردم مجله در فاكنر مثلا.نبودهاند حزب اين سياست تابع زياد ميكردند كار توده
مانند افرادي.كردند مطرح را بزرگ چهرههايي كه بودند تودهاي نشريات اين واقع در و شد
كنترل در توده حزب كه ناتوانياي واقع در ".داشتند نقش جريان اين در گلستان ابراهيم
و آدمها با مردم آشنايي باعث كنترل اين براي اصرار عليرغم داشت جريان اين كردن
مانند افرادي فرانسه در تحصيلكرده نسل بازگشت ضمن در.گرديد متفاوت و جديد چهرههايي
هم و كرد آشنا جديدي نويسندگان و شاعران با را ما هم...و رحمتاللهي ايراني ، هوشنگ
سالهاي در بودم اردبيل در وقتي":ميگويد سيدحسيني.شد غربي آثار از بسياري ترجمه موجب
زدم ، ورق را نشريه وقتي كنيد باور.رسيد دستم به سخن شماره نخستين ش.از 1324 قبل
را جريان و آمدند مشخص افرادي پس رفتهام ، ديگري دنياي به گويا و ميزد برق چشمهايم
جريانهاي و چهل و سي سالهاي دوره در ".داد ادامه را جريان اين ما نسل بعد و ساختند
مجله رئاليسم و صراحت.گرفت شكل ادبيات جو در دشمنسازي حس نوعي فردوسي و سخن مجله
بزرگاني و خانلري با سخن ريشهاي و آكادميك نگاه و براهني و پهلوان سردمداري به فردوسي
.ميدانند ادبيات و نقد در ابتذال منشا را فردوسي و براهني بسياري.سيدحسيني خود مانند
نسل واقع در.بود خشونتش براهني گرفتارينبود ابتذال مسئله نه ، ":ميگويد سيدحسيني
مانند شما نسل هستم مطمئن من.هستند آنها تاثير تحت مردم حالا و نبخشيد را او براهني
دوره آن قهرمانان از برخي آثار و بود جلو قدم يك كه بود براهني.نميكند قضاوت ما نسل
را بازار سياست براهني متاسفانه.ميگفت خشونت با را قضيه اين اما ميناميد مبتذل را
.بوديم هم با براهني و آلرسول آقاي و من شود ، چاپ مس در طلا بود قرار كه روزينداشت
تو كتاب تا كن حذف را خشن حملههاي و دار نگه را كتاب تئوريك قسمتهاي بيا دكتر گفتم من
سيدحسيني نظر به ".نميكنم را كار اين و هستم روزگارم منتقد من:گفت.شود دانشگاهي
او منتقدان به را حق و كند محكوم را براهني صددرصد نميتواند ديگر معاصر نسل و امروز
اشتفان اثر "زن يك زندگي از ساعت چهار و بيست" نام با را خود كتاب اولين سيدحسينيبدهد
و ترجمه را فلسفي و ادبي مختلف آثار از انبوهي امروز به تا كه او.ميكند منتشر تسوايك
شروع ادبي مكتبهاي با ما.ميداند مهمتر و شاخصتر را خود آثار از برخي است كرده چاپ
در شده منتشر آكادميك آثار مهمترين و اولين از يكي شكي هيچ بدون كه اثري.ميكنيم
.كرد تصوير ايران در را ادبي كلاسيك و معاصر وقايع از بسياري كتاب اين با او.است ايران
سيدحسيني.است كرده كاملتر و كامل تدريج به و نوشته جواني دوران در سيدحسيني كه كتابي
اين در زيادي دانش و منبع هم كسي و بود كرده سروصدا خيلي ايسمها ، جريان اين":ميگويد
در توكل عبدالله نقش.داشتند زمينه اين در كوچك كتاب سه يا دو تركها فقط.نداشت زمينه
ما براي و ميخواند و ميخريد كهنه كتابهاي زمان آن در او.بود مهم بسيار كتاب اين
فرانسه ادبيات بر قدري به او.بود ادبيات تاريخ كتابها اين از يكسري.ميكرد تعريف
مقالات بالاخره.هستم حفظ را فرانسه ادبيات تاريخ ديدم شدم جدا او از وقتي كه داشت تسلط
مختلف منابع از استفاده و تحقيق با را كتاب و كردم پيدا زمينه اين در را كتابهايي و
به سيدحسيني.بود صفحه دويست نسخه نخستين.داد انجام نيل را كتاب اول چاپ ".نوشتم
شده تكميل نجفي همكاري با كه او سوررئاليسم فصل بالاخص و نوشت را كتاب دوم جلد تدريج
طور به و است صفحه كتاب 1200 الان":ميگويد او.ميآيد حساب به آموزندهاي و مهم فصل
شد منتشر در 1334 بار اولين كتاب ".كتاب يك يعني است صفحه سوررئاليسم 180 بخش غيرعادي
آثار از ديگر يكي.است فرستاده بازار به سالها اين در نگاه نشر هم را آن چاپ آخرين و
دورهاي در كتاب.است كامو آلبر نوشته "طاعون" كلاسيك رمان مترجم اين يادماندني به
داده قرار تاثير تحت را جهان كامو خاص نهيليسم و سارتري اگزيستانسياليسم كه شده ترجمه
تكاندهنده و متفاوت اثري نمادگرايش و ضدارزشي معيارهاي به توجه با زيبا رمان اين.بود
جلسات در ما.داشتند نقش كتاب اين ترجمه در نفر دو":ميگويد مترجم.ميرفت شمار به
را رمان من.ميشديم خبردار همديگر كار از و ميخورديم شام هم با داشتيم كه دورهاي
جلال رحيمي ، مرحوم منزل در جلسات اين از يكي در.داشتم آن ترجمه به تصميم و خوانده
من كن ول:گفت او دادم شرح را طاعون ترجمه قصد من كه ميكني چه كه پرسيد من از آلاحمد
بيشتر من نظر به كه دادم توضيح !است ماشين طاعون از منظور فهميدم و خواندم را كتاب
و ميگرفت جدي را چيز همه كه بود اين در آلاحمد انصاف.است حاكم و قهار قدرت مسئله
.است درست تو حرف:گفت من به بعدي مجلس در.نبود وي در شارلاتانيسمي و بازي كوچكترين
بود ساعدي غلامحسين دكتر برانگيخت را سيدحسيني زمينه اين در كه ديگري آدم "!كن ترجمهاش
نشر را كتابكرد وادار كتاب ترجمه به را سيدحسيني مثالزدني پشتكار و استمرار با كه
ضعيفي فارسي كه ديگر ترجمهاي و شكيباپور نامناسب ترجمه به توجه با و كرد منتشر نيل
سيدحسيني واقع در كانتابيله ، مدراتو.گرفت قرار فراواني توجه مورد سيدحسيني ترجمه داشت ،
مدراتو زيباي رمان ترجمه با او.بود ايران به دوراس مارگريت معرفي پيشگامان از يكي
اين از استثنائا من":ميگويد او.كرد وارد ايران به را فرانسه نو رمان جو كانتابيله
بعدها چند هر.نرفتم دوراس سراغ ديگر هم كتاب اين ترجمه از بعدبود آمده خوشم خيلي اثر
را است كنسول نايب يك داستان كه دوراس آثار مجموعه وقتي.نداشت وقت ديگر كه دوراني در و
بسيار...و كانتابيله مدراتو شتاين ، و لول مانند كتابها اين.شدم بهتزده خواندم
براي را كانتابيله مدراتو "بودم كرده ترجمه من را كتابها اين كاش و هستند درخشان
.است كرده منتشر پنجاه دهه اوايل در زمان نشر بار نخستين
نويسنده مالرو آندره از اثر دو شدهاند ، ترجمه سيدحسيني قلم به كه ديگري مهم كتابهاي
حاصل كتابها اين":ميگويد سيدحسيني.اميد و خاطرات ضد.است فرانسوي مشهور سياستمدار و
گرگين ايرج يعني باجناقش همراه به سميعي خسرو منزل در روزي.بود ديگر آدم دو بلندپروازي
براي را اين بيا گفت خاطرات ضد ديدن محض به و بود تماشا مجله مدير گرگينبودم ميهمان
دكتر به را كتاب اونيست شدن پاورقي قابل اين گفتم و نكردم قبول من كن ترجمه مجله
يعني علت دو به اما كرد ترجمه صفحهاي صدداد بود نازنيني و درخشان جوان كه واهبزاده
رفت پيش جايي تا جريان اين "كشيد كتاب ترجمه از دست شخصي عقايد با عناد و متن دشواري
پاورقي صورت به اثر اين.ميدهد را كتاب ترجمه دستور حسيني سيد به قطبي سرانجام كه
:ميگويد او.داد سيدحسيني به را كتاب چاپ پيشنهاد حيدري عليرضا اينكه تا شد منتشر
ترجمه كامل را كتاب كند ، كار تو با كنم راضي را نجفي ابوالحسن اگر:گفت من به حيدري"
ما سيد:گفت نجفي بعد كرديم ترجمه دوباره را واهبزاده دكتر صفحه صد ابتدا.ميكني
كار او كه بگويم بايد.كنيم كار جدا است بهتر پس شناختيم را همديگر نوشتههاي
من نوشتههاي با سپس ميكرد ، ترجمه را متن خودش كه صورت اين به كرد شرافتمندانهاي
".ميكرديم آماده را آن از ماحصلي دو هر و ميداد مطابقت
.ميكند چاپ خوارزمي نشر توسط و ترجمه هم را "اميد" سيدحسيني ضدخاطرات ترجمه پي در
است اميدوار سيدحسيني.شد اميد ترجمه موجب او نوشتاري روش با آشنايي و مالرو سبك شناخت
سالهاي در و كشيد طول سال سه اميد ترجمه.كند ترجمه را مالرو از كاري بتواند هم باز تا
:ميگويد او.ميداند كتاب چند همين را آثارش مهمترين سيدحسيني.شد منتشر دهه 60 اوليه
است اين دارم اصرار آن انجام بر و دارد فراواني اهميت من براي كه مسئلهاي تنها امروز"
در را سبك و كنم برخورد سبك اين با من و باشد سبك صاحب كنم ترجمه ميخواهم كه متني كه
".است مولفه اين به توجه با بكنم هم كاري اگر.بياورم
اظهار اواست شده ترجمه فرانسه از كه دارد آمريكايي نويسندگان از ترجمههايي سيدحسيني
مترجم و او بين ترجمه كه ديواري با نه و بود روبهرو نويسنده خود با بايد" كه ميكند
فرزندم وقتي.است شده نوشته فرانسه به كتاب اين.است همين هم دنكيشوت.ميكند ايجاد
و فرانسه انگليسي ، ترجمه هم من.بياورد را دنكيشوت خواستم بود رفته اسپانيا به كاوه
سيدحسيني نظر به ".دارند تفاوتهايي هم با ديدم و گذاشتم خود روبهروي را اصلي متن
هماكنون سيدحسيني.بزند دنكيشوت ترجمه به دست بايد ميداند اسپانيايي زبان كه مترجمي
قديم از معلمي مرض اين":ميگويد او.است آثار فرهنگ مجموعه تهيه حال در سروش موسسه در
هم شدنم ناشر حتي و نياوران فرهنگسراي در تدريس ادبي ، مكتبهاي مثلا.است بوده من در
قدري به و است مسير همين در واقع در مجموعه ايناست بوده قصد اين به خورد مانع به كه
اين دانش همسنگ هم بودن معلم و بودن ناشر حتي كه دارد دنيا ادبيات مورد در اطلاعات
ديگري كارهاي درگير ديگر دوستان چون ميخوابيد كار اين ميرفتم ، من اگر و نيست مجموعه
حوزه براي ليستي ميتواند كتابها مورد در اطلاعرساني بر علاوه مجموعه اين و هستند
".باشد مختلف ناشران ترجمه
ادبي رهبري و مترجمان
پژمان عباس
شاهرخينژاد محمدرضا:عكس
به و كرد صحبت كتاب به خود علاقه از آكادميك ، پالم مدال دريافت مراسم در سيدحسيني رضا
در هنوز كه نوجواني ايام در.پرداخت نوجوانياش و كودكي دوران خاطرات از بعضي نقل
داشته را دمنه و كليله از نسخهاي اينكه براي بار يك ميكرد ، زندگي خود زادگاه شهرستان
دوران در هم روزي.ميكند رونويسي خودش براي تماما و ميگيرد امانت كسي از را آن باشد ،
;كند گوش ميخواند درويش كه را شعرهايي تا ميافتد درويشي دنبال ظهر تا صبح از كودكياش
و است ، آمده بيرون خانه از ديگري كار براي كه بود كرده فراموش بالكل مدت اين در و
به 77 اكنون سيدحسيني رضا.بود فرستاده چيزي يا ناني خريد براي را او مادرش درواقع
مورد در فراوان شوروشوق با هم هنوز ;كرده حفظ همچنان را كتاب به علاقه اما رسيده ، سالگي
مورد كتابهاي زياد ، مسئوليتهاي و مشغله وجود با و ميكند صحبت نويسندگان و كتابها
.ميخواند را علاقهاش
در سال چند دو اين.ميشود دوست توكل عبدالله زندهياد با جوانياش دوران در سيدحسيني
تهران دانشگاه فرانسه ادبيات و زبان رشته در توكل زمان اين در.ميشوند همخانه تهران
دوستي.ميگيرد ياد توكل عبدالله از را فرانسه زبان درواقع سيدحسيني و ميكرده تحصيل
بازار كه دوراني در.داشت خارجي ادبيات علاقهمندان براي خوبي ثمرات مترجم دو اين
و داستانها فقط نشريهها و ناشران و روشنفكران و بود سياستزده شديدا ادبي ترجمه
ماركسيسم ايدئولوژي و سياسي مبارزات خدمت در نحوي به كه ميدانستند خوب را رمانهايي
رضا و توكل عبدالله كه گفت ميشود درواقع.گرفتند پيش در ديگري روش مترجم دو اين باشد ،
اين بر سعيشان و برآمدند دنيا ادبيات شناخت درصدد كه بودند مترجميني معدود از سيدحسيني
خودشان سليقه و ذوق مطابق و آنها هنري مايه به توجه با را دنيا ادبي آثار كه بود
ناشري كه بود توكل و سيدحسيني پيشنهاد به درواقع ، سالها آن در.كنند انتخاب ترجمه براي
براي آنها اكثر كه كرد منتشر را دنيا بزرگ نويسنده صد از كتاب صد معرفت ، نام به
مورد در روشنفكران عقايد و سياسي جو به توجه با.بودند ناشناس ايران روز آن خوانندگان
.بود جالبي اتفاق خود نوع در كرد معرفت كه كاري دنيا ، نويسندگان
نهضتهاي معمولا.داشتهاند نقش هم ادبي رهبري در هميشه آگاه ، و خوب ادبي مترجمهاي
با ايران معاصر نويسندگان آشنايي.دارند دنبال به هم را توجهي قابل ادبي تحولات ترجمه ،
كه است گرفته صورت مترجميني تلاشهاي نتيجه در شك بدون نويسندگي ، جديد فنون و صناعات
در.برگرداندند فارسي زبان به را دنيا ارزشمند و پيشرو ادبيات از بخشي گذشته دهههاي در
سيد.كردند بيشتري تلاش دنيا خوب و ارزشمند آثار كشف در مترجمها از بعضي ميان ، اين
سليقه و ذوق طبق بر فقط است ، كرده ترجمه كه آثاري انتخاب در كه است مترجميني جزء حسيني
سه يا دو استثناي به.باشد "مد" تابع است نخواسته هيچگاه و كرده عمل خودش شناخت و
ايران در تسوايك زمان آن و ميكند ، ترجمه تسوايك اشتفان از كارش شروع در كه رماني
كه است نويسندگاني از همگي ميكند ترجمه بعدا كه آثاري بقيه بوده ، پرطرفداري نويسنده
پيتي كبرا ، دو موريس قبيل از بودند ، ناشناخته اصلا يا نداشتند چنداني شهرت ايران در
گاتي ، آرمان تكين ، لطيفه كمال ، ياشار رضواني ، دوراس ، مارگريت كالدول ، ارسكين گريلي ،
آثار كردهاند ترجمه دور سالهاي در سيدحسيني كه رمانهايي از بعضي..مالرو آندره
ديگري ، دلايل به يا ناشر ، با قرارداد نوع دليل به متاسفانه كه هستند هم زيبايي بسيار
گريلي ، پيتي از كوكائين كبرا ، دو موريس از من معشوقههاي مثل نشدهاند ، چاپ تجديد
تجديد كانتابيله مدراتو خوشبختانه ميان ، اين از...كالدول ارسكين از تنباكو جادههاي
خيره جذابيت و زيبايي كه است فرانسه نو رمان جنبش رمانهاي معدود از اثر اين ;شد چاپ
در دارد جا.است شده ترجمه فارسي به كه هست هم نويي رمان اولين شايد دارد ، هم كنندهاي
مطالعه و كوشش با و كردهاند عمل حسيني سيد شيوه به كه هم ديگري مترجمين از اينجا
اسمي شناساندهاند زبانان فارسي به را ديگر زبانهاي ارزشمند ازادبيات ديگري آثار خويش
قاسم دريابندري ، نجف داريوش ، پرويز حبيبي ، سروش نجفي ، ابوالحسن توكل ، عبدالله:شود برده
...سحابي مهدي باستاني ، سعيد قاضي ، محمد صنعوي ،
.داشت هم را كار اين استعداد داشت ، ترجمه و كتاب به كه وافري علاقه بر علاوه سيدحسيني
به اثر ، اصلي متن به كامل تسلط بدون كه شد متوجه كار اوايل همان از سيدحسيني درواقع ،
.داد ارائه ادبي آثار از از قبولي قابل ترجمه و شد خوبي ادبي مترجم نميتوان وجه هيچ
ادبي ترجمه در ساده ظاهر به و بديهي اصل اين به كه است مترجميني معدود جمله از وي
آن اصلي متن به كافي تسلط كه بزند اثري ترجمه به دست است بعيد و ميدهد بسيار اهميت
كه هست كتاب بازار در دنيا بزرگ آثار از ترجمههايي امروزه كه بگيريم نظر در اگر.ندارد
اصلي متن در را آنها معني مترجم كه ميشود يافت جملهاي چند آن صفحه هر در تقريبا
.شد خواهد آشكار او مثل مترجمهايي و حسيني سيد ترجمههاي ارزش است ، نفهميده
هم را كار اين استعداد داشت ، ترجمه و كتاب به كه وافري علاقه بر علاوه حسيني ، سيد
و جديت با را ادبي ترجمه كار كه است سال پنجاه از بيش اكنون اين ، بر علاوه.داشت
جا يك در ندرت به معمولا عامل سه اين ميدانيم ، كه طور همان.است داده ادامه پشتكار
مترجم عنوان به نظيري كم و ممتاز موقعيت حسيني سيد اكنون كه است همين براي ;ميشوند جمع
.دارد ادبي
گذشته دهههاي ادبي رهبري در واقعا جدي ، و خوب مترجمهاي از يكي عنوان به حسيني سيد
مجله نويسندگان از سالها وياست چشمگير واقعا نقش اين مقاطعي در و است داشته نقش هم
ديگر بزرگان از بسياري.داشت عهده به را مجله اين سردبيري هم سالها بعضي در و بود سخن
در عمدهاي نقش گذشته دهههاي در كه بودهاند مجله اين تحريريه هيات اعضاي از نيز
تفضلي ، احمد دكتر رهنما ، تورج دكتر تقيزاده ، صفدر:داشتهاند ادبيات رونق و ادبي رهبري
كيانوش ، محمود مجتبايي ، فتحالله دكتر حيدري ، عليرضا ذكا ، سيروس دكتر ميرصادقي ، جمال
را داستانشان اولين شدند ، بزرگي نويسندگان بعدا كه نويسندگاني از تعدادي...نادرپور
...ساعدي صادقي ، بهرام ميرصادقي ، جمال مثل ميكند ، چاپ مجله اين در سيدحسيني
آن ميگويد ، حسيني سيد.ميشد نوشته هم درستي و خوب ترجمه نقدهاي سخن ، مجله در
نقدي سخن مجله در و بگيرد صورت ادبي مهم كتاب يك از بدي ترجمه كه بود بعيد سالها
گويا.دهد ادامه را روش اين نتوانست مجلهاي هيچ بعدا.نشود نوشته آن ترجمه درباره
هم هنوز حسيني سيد.مينوشتهاند حسيني سيد خود را سخن مجله ترجمه نقدهاي از تعدادي
درباره را نظراتش صميمي جمعهاي و محفلها در و ميكند بررسي را ترجمهها از بعضي
هيچ اخير ، دهه چند در كه ميگفتند پيش وقت چند.ميگويد آنها ترجمههاي و مترجمها
.باشند مانده امان در اخير سال چند اين اندازه به بد ترجمههاي كه است نبوده دورهاي
صلاحيت يا ندارند ، آشنايي ترجمه نقد به كه كساني از بعضي حتي الان كه است اين واقعيت
هم تعريف آنها مترجمهاي و بد ترجمههاي از بعضي از گاهي ندارند ، ترجمه نقد در چنداني
نامند ، جوياي و كاذب شهرتهاي طالب شديدا كه مترجمها نوع اين خود گاهي حتي و ميكنند ،
تعريف خودشان ترجمههاي از نشريهها با مصاحبههايشان در يا كتابشان مقدمههاي در
.ميدهند سر چهچه و بهبه خودشان براي و ميكنند
دنيا ادبي جريانهاي شناساندن در درستي و مهم گام هم ادبي مكتبهاي تاليف با حسيني سيد
كنون تا كه آثار فرهنگ چاپ و ترجمه سرپرستي با طور همين.برداشت ايران ادبي جامعه به
.شد خواهد چاپ آينده سال دو در نيز ديگر جلد سه و است شده چاپ آن جلد سه
ادبيات حاشيه
سپانلو از ديگر منظومهاي *
پيدا شهرت بلند منظومههاي سرودن به كه فرانسه ادبيات مترجم و شاعر سپانلو ، محمدعلي
"يانا ژاليز شعرنامه" كتاب اين عنواندارد انتشار دست در نيز را ديگر منظومه يك كرده ،
.است
دوباره فرصتي و معروفي *
امكان عدم طلسم معروفي ، عباس از "فرهاد پيكر" و "مردگان سمفوني" كتابهاي چاپ تجديد با
معروفي تازه كتابهاي منتظر بايد حالا.شد شكسته ايران در نويسنده اين آثار انتشار
بازار وارد ققنوس نشر توسط زودي به كه "قو آبي جزيره درياروندگان" كتاب مثل باشيم
.ميشود
شعر منتقدان و جلالي بيژن *
هم و كرد خواهند او از يادي هم شاعر اين درگذشت سالگرد سومين در جلالي بيژن دوستان
سومين مناسبت به ماه دي جمعه 27 روز.ميكنند اهدا شعر برگزيده منتقدين به را جوايزي
اين در.ميكنند برگزار وي براي بزرگداشتي او نزديك دوستان جلالي بيژن درگذشت سالگرد
از نفر سه به شد ، خواهد برگزار تهران شهر رستورانهاي از يكي در احتمالا كه مراسم
سيمين از متشكل داوران هيات انتخاب به اخير سالهاي در شعر منتقدان پركارترين و برترين
احمد دكتر و مجابي اميرفويار ، جواد فرخ تقيزاده ، صفدر خرمشاهي ، بهاءالدين بهبهاني ،
.ميشود اهدا يادبود رسم به جوايزي جليلي
خيامي هدايت *
در خيام از نويسنده اين روايت هدايت ، صادق تولد سالگرد صدمين و بخورد تخته به دري شايد
مميزي برابر در را خود اقبال و بخت خواسته بار اين كه انتشاراتي.بشود منتشر ايران
روايت به خيام كتاب.است پورجعفري محمدرضا مديريت به دشتستان نشر بيازمايد ، ارشاد وزارت
آثار به جدي خيلي اخير سالهاي در كه دارد بهارلو محمد از نيز مقدمهاي هدايت صادق
از "ليل بانوي" اخيرا كه است معاصر رماننويسان از يكي بهارلو محمد.است پرداخته هدايت
.است شده منتشر او
ديگر آهنگ *
روانه موسوي حافظ و لنگرودي شمس سوي به پس اين از كه است شعر مجموعههاي سيل احتمالا
فعاليت بعد ماه چند از ديگر ، آهنگ نام به انتشاراتي مجوز اخذ با شاعر دو اين.ميشود
مجموعههاي از ديگر ناشران استقبال عدم به توجه باميكنند آغاز را خود فرهنگي جديد
بپردازند شعر كتابهاي چاپ به تخصصي صورت به موسوي حافظ و لنگرودي شمس اينكه توقع شعر
.نيست بيجا چندان
حلواسازي زغوره كني صبر گر *
مجوز گرفتن براي مجابي جواد نوشته "گمشده باغ" رمان كه روزي آن از بعد سال يازده
كتابي با حالا.شد كتاب اين چاپ به موفق سرانجام نويسنده رفت ، ارشاد وزارت به انتشار
احتمالا و داشته را آن ويرايش و بازخواني فرصت سال يازده نويسندهاش كه هستيم مواجه
روايت رمان اين.است خورده خوبي صيقل رفته ارشاد وزارت به كه اوليهاي نسخه به نسبت
ذهن به سمبليكي مفاهيم مجابي گفته به و ميشود ناپديد ناگهان به كه است باشكوهي باغ
.است شده كتاب بازار وارد ققنوس انتشارات توسط صفحه حجم 360 در گمشده باغ.ميكند متبادر
روان ريگ در زن *
بزرگترين از را "آبه كوبو" خود خطابه در گرفت را نوبل جايزه وقتي بورواوئه كنزا
زمان آن از.بود او مسلم حق نوبل جايزه ميبود زنده اگر كه خواند قرن نويسندههاي
پس سال ده حالاشد آغاز جهان در ژاپني نويسنده اين آثار ترجمه سر بر همهجانبه رقابتي
منتشر نزديك آيندهاي در و شده ترجمه فارسي زبان به آبه نوشتههاي از يكي روز آن از
به ميل پي در كه است معلمي داستان دارد نام "روان ريگ در زن" كه كتاب اينميشود
ريگ كه ميرسد منطقهاي به زن.ميكند آغاز ژاپن سرزمين در را سفري حشرات روي مطالعه
شهر كه است بيل اين مكرر زدن بيل صورت در تنها و گرفته خود احاطه در را آنجا روان
آبه كوبو رمان":ميگويد كتاب اين مترجم غبرايي مهدي.نميرود خاك زير به آن پيرامون
- كافكايي اثر يك ;انسانها همه سيزيفوار و بيحاصل زندگي از است كنايهاي
.شد خواهد منتشر دشتستان نشر توسط روان ريگ در زن ".اگزيستانسياليستي
برگ يك كندن
غلامي احمد
.ميپردازد سال اين ترجمه و تاليف داستانهاي مرور به داستان 81 ستون
مجموعه 9 ايناست تن چهل حسن امير از داستاني مجموعه "است دير مردن براي پنج ساعت"
.است كرده چاپ را آن نگاه انتشارات موسسه و دارد داستان
ويترين نور در زني" ،"ميرود عسل ماه به زني" ،"ميكرد درست چاي زني" داستانهاي
داستانها همهاست اپيزوديك فيلمهاي مثل "است نشسته چمنها روي زني" و "بود ايستاده
تاثير خيلي خواننده سليقه دست اين از كارهايي در.دارند واحدي ذهني فضاي اما مستقلاند
مواقع جور اين در اما ،!نه گاه ميآيد ، در جور حرفهاي معيارهاي با گاه سليقه ايندارد
"عشق درباره كوتاه فيلم" من مثلا.قراردارد اهميت دوم درجه در حرفهاي معيارهاي
ديگران دارد امكان بسيار و ميپسندم"فرمان ده" ديگر اپيزودهاي از بيشتر را كيسلوفسكي
.نباشند راي هم من با
واژه ميدهد پيوند يكديگر به را مجموعه اين اپيزوديك داستانهاي ظاهري لحاظ به چه آن
جلد روي طرح و شده انتخاب سليقه با و زيبا داستانها اين و كتاب عنوان.است "...زني"
.است داستانها هواي و حال با متناسب كتاب
داستانها ايناست ضروري نكته يك به توجه "است دير مردن براي پنج ساعت" مجموعه در
و سوژهها كه نداشته را آن دغدغه نويسنده يعني.نيست..و فرم يا سوژه بر مبتني
و داستانهايش سوژه در ميكوشد او.باشند حيرتانگيز و بديع كه كند انتخاب را فرمهايي
در.دارد زيادي اهميت احساسها اين كشف.كند كشف را تازهاي حس آدمهايش روابط در
نويسنده تسليم را خودش بايد خواننده تازهاند ، احساسهاي كشف بر مبتني كه داستانهايي
ديگر وقت آن.بزند كنار ذهنش از را داستانخواني كليشهاي بندهاي و قيد و كند رها كند ،
او.نميكند چنداني توجه داستان ضعف و قوت و سوژهها تازگي روايت ، چگونگي و ساختار به
به "ميبريد اريب را پرده لتهها باريك درز از نور خط":مثل كه را حسي آن تا است منتظر
.بنشيند تماشا
تلخ داستان اين.نيست مستثني قاعده اين از نيز ،"است دير مردن براي پنج ساعت" داستان
.گرفتهاند را او اطراف كه آدمهايي از هنرمند رنج.واقعي اما تلخ.آن نام تلخي به ;است
نفرت و خوبي اين ميان در.است نفرت و خوبي ميان نيست ، نفرت يا خوبي ميآزاردش آنچه
.ميدهد آزار را او ماندن
چنان متوسط آدمهاي از نفرت احساس اين.است تازه داستان در آن بيان و احساس اين كشف
.كند صبوري نيز ساعت 5 تا نميتواند حتي او كه ميانگيزد بر داستان شخصيت در عصياني
.موثرند بسيار آن كشف و حس اين انتقال در برگزيده ، واژههاي كوتاه جملههاي
.امپرسيونيستي نقاشيهاي مثل ميگذرد خواننده ذهن از سريع عبوري با بريده بريده تصاوير
كانون به رفتناش فرو و دوچرخهسوار ركابزدن و چرخيدن چرخيدن ، :داستان پايان خصوص به
...مرگ
ماه به زني" و "ميريزد چاي كه زني":داستان دو نيز اپيزوديك كوتاه داستانهاي ميان از
چاي كه زني داستان بخواهيم اگر.هستند مجموعه اين داستانهاي بهترين جزو "ميرود عسل
كه است كارمندي پيردختر مريم ، .ندارد تازهاي اتفاق بدانيم شخصيت داستان را ميريزد
اين در و است ديگران خواستههاي تسريعكننده او.بكشند كار او از تا شده آفريده گويا
تن چهلاست ديگران خواستههاي و اقتدار برابر در تسليم بلكهندارد وجود ايثار رفتارش
احساس.اوست دروني احساس كشف مهم نكته اما.است كرده ريزپرداخت و ظريف بسيار را آدم اين
در حتي او اما.ميگردد عاطفي محملي دنبال آن ارضاي براي مريم و برآورده سر كه نيازي
زيبا احساس اين از آنچه و ميگيرد قرار سوءاستفاده مورد نيز احساساتش خصوصيترين ارضاي
.است پشتش تيره روي آشپزخانه كاشيهاي سردي ميشود نصيباش
و نشده رايج تمثيلگراييهاي اسير.رسانده پايان به هوشمندانه را داستان اين نويسنده
نشان خود از موقعيتها اينگونه در كه داشته بر آدمهايي رفتار از پرده كنده ، پوست و رك
.است رفته دست از احساسي دوباره كشف نيز ميرود عسل ماه به كه زني داستان.ميدهند
مرد تقدير دست گويا و ميگيرد شكل رفته دست از عشقي يادآوري آبادان به عسل ماه سفر در
به بيهدف و بيآرزو مرد":كند درك را زنش دستهاي سردي دليل تا كشانده آبادان به را
در بلند لوله نوك بر كه سرخي شعله فقط.ميمرد شهر ميآمد كه تاريكي.كرد نگاه بر و دور
.بود زنده ميسوخت ، پالايشگاه ميانهي
اين به همين براي انگار.رسيد عجيب نظرش به يكهو كار اين و كند درخت از برگي و كرد دست
اين تا بود آمده راه كيلومتر هزار گرفت چشمانش برابر و آورد بالا را برگبود آمده جا
".بكند درختي از را خصوص به برگ همين برگ ،
سوناي يك و دارالشفاء آخر ، پاگرد در نويسنده محض ، تصادف مجموعه اين ديگر داستانهاي
.است داغ
تكنيكي بررسي و نقد.پرداخت مجموعه اين از داستان چند محتوايي مرور به حاضر يادداشت
.است خارج ستون اين سياق و سبك از مجموعه اين
|