گفت وگو با دكتر مهشيد مشيري
دانشنامه ها سند استقلال تمدنها
|
|
اشاره : به دنبال رشد و گسترش همه جانبه ارتباطات در جهان و دسترسي آسان و سريع به شبكه هاي اطلاع رساني گوناگون در اينترنت؛ تهيه نسخه الكترونيكي دانشنامه بزرگ فارسي در كنار تدوين آن، از سوي بنياد دانشنامه فارسي مي تواند نقش و حضور مستقل ايران در عرصه بين المللي و شبكه وسيع اطلاع رساني جهاني را تضمين كند. نخستين دوره دانشنامه نويسي در ايران، به قرن دوم تا دوازدهم هجري قمري برمي گردد كه آثاري مثل «احصاء العلوم» فارابي، «مفاتيح العلوم» خوارزمي و «دانشنامه علايي» در آن دوره تأليف شده اند.
در گفت وگويي با دكتر مهشيد مشيري، معاون پژوهشي بنياد و سرپرست دانشنامه بزرگ فارسي و اهميت تدوين به روز دانشنامه ها، تعاريف، تاريخچه و نقش آنها و بويژه جايگاهي كه دانشنامه الكترونيكي مي تواند در گفت وگوي تمدنها ايفا كند، مورد بررسي قرار گرفته است.
گفت وگو: معصومه كيهاني
* لطفا در ابتدا بفرماييد به نظر شما چرا دانشنامه نويسي و پژوهش در كشور ما از جايگاه چنداني برخوردار نيست. اين مسأله را از اين منظر مطرح مي كنم كه به نظر مي رسد دانشنامه ها بنا به پيشرفت علوم گوناگون بايد به دفعات مورد بازبيني و تكامل قرار بگيرند؛ در حالي كه در كشور ما اين گونه نيست؟
- اتفاقا در حال حاضر در جامعه ما دانشنامه هاي متعددي تدوين مي شوند. منتها به قول شما موضوع اساسي اين است كه جايگاه دانشنامه نويسي را مشخص كنيم. امروز ديگر به دانشنامه ها و فرهنگ هاي زبان به چشم مرجع صرف نگاه نمي كنند. اين كتاب ها علاوه بر اين كه نقش ارجاعي دارند، ابزارهاي مهم آموزش و پژوهش نيز به شمار مي آيند. ديگر قرار نيست كه اين كتاب ها در قفسه كتابخانه ها بمانند، يا خاك بخورند و يا نقش تزييني داشته باشند. دانشنامه ها، فرهنگ ها، واژگان ها، واژه نامه ها، برابر نامه ها و مجموعه هايي از اين نوع، كه من از آنها به عنوان مجموعه هاي اطلاعاتي و شناختي ياد مي كنم، جايگاهشان با توجه به هدف ها و نقش هايي كه دارند، هم در طبقه بندي علوم و معارف و هم در جوامعي كه از اينها استفاده مي كنند، به طور دقيق مشخص شده است. هر يك از اين مجموعه ها با منظور خاص و شيوه ها و تئوري هاي خاص و براي مخاطبان خاصي تهيه و تنظيم مي شوند. روش تدوين و تهيه دانشنامه ها هم با عنوان «آنسيكلوپديسم» مطرح مي شود كه هنوز معادل فارسي ندارد و من فعلا واژه دانشنامه سازي را براي آن به كار مي برم. دانشنامه سازي يك تخصص است و به دانشنامه ها از سه جنبه علمي، هنري و صنعت مي پردازد. به هر حال ما هم بايد دانشنامه سازي را به طور آكادميك و تخصصي مورد استفاده قرار بدهيم و نگاهمان نسبت به دانشنامه نويسي و فرهنگ نويسي بايد نو شود. ما بايد به موازات كارهاي تأليف و بازبيني دائمي و ادواري، تحقيقات نظري و دانشنامگي هم انجام بدهيم. اين كارها را نمي توان يك تنه انجام داد. به هر حال، دانشنامه هايي كه اكنون در جامعه ما نوشته مي شوند، تخصصي هستند. بنياد در كنار دانشنامه بزرگ فارسي، دانشنامه هاي تخصصي نيز تهيه مي كند. مثلا «دايره المعارف آموزش عالي»، «دايره المعارف زن ايراني» ، «دانشنامه نجوم»،... دانشنامه هايي هم كه در سازمانهاي ديگر نوشته مي شوند، تخصصي هستند. ولي دانشنامه الكترونيكي فارسي، يك دانشنامه عمومي است. اصولا ما دانشنامه هاي بزرگ عمومي كم داريم. يك «لغتنامه» اثر مرحوم دهخدا كه در واقع يك دانشنامه يا به عبارتي فرهنگ دانشنامگي عظيمي است و ديگري «دايره المعارف فارسي» به سرپرستي مرحوم دكتر مصاحب كه هر دو در زبان فارسي بي نظيرند.
* در مورد ضرورت بازبيني مكرر دانشنامه ها، نظرتان چيست؟
- بله، بازبيني ها بايد با سرعت تغييرات علم در جهان تناسب داشته باشد. دايره المعارف يك جلدي كلمبيا وايكينگ از ۱۹۵۳ تا به حال بارها بازبيني شده است، ولي دايره المعارف مصاحب كه عمدتا ترجمه و اقتباس همان چاپ كلمبياست، كار تدوينش از سال ۱۳۳۵ شروع شد، جلد اولش سال ۱۳۴۵ در آمد و جلد آخرش ۲۵ سال بعد منتشر شد. بريتانيكا دانشنامه چند جلدي انگليسي زبان كه توجه به قديمي بودنش مي تواند معيار و محك مقايسه هاي صوري و محتوايي دانشنامه ها باشد، از ۱۷۶۸ ميلادي تاكنون پانزده بار با تجديد نظر كلي و دهها بار به صورت سالانه چاپ و منتشر شده است. امروز حدود ۱۲۰ سال از مرگ پير لاروس مي گذرد. فرهنگهاي متنوع لاروس، هم از حيث قالب و هم از حيث محتوا به طرز غيرقابل تصوري تغيير كرد ه اند. ولي هنوز نام لاروس را بر خود دارند و جمله معروفش كه مي گويد: «با هر رايحه اي، بذري مي افشانم» هنوز زينت بخش همه انتشارات لاروس است. حتي خانه شماره ۱۶ خيابان مونپارناس را در پاريس كه لاروس در آنجا زندگي مي كرده است، بازسازي كرده اند و چند سالي است محل مؤسسه لاروس را به آنجا منتقل كرده اند تا كاري را كه او بنيانگذاري كرده است، در همان فضايي ادامه دهند كه خود او تنفس كرده است. مردم اين طور به پيشكسوتان خود احترام مي گذارند و از آنها قدرشناسي مي كنند. يكي از مهم ترين راههاي سپاسگزاري، بازبيني و روزآمد كردن كارهاي عظيم است. متأسفانه ما نه حوصله اين كار را داريم، نه عادتش را داريم و نه اصولا لزومش را احساس كرده ايم. شايد هم نگرانيم كه نكند زحمات ما به پاي ديگران نوشته شود. چرا ما بايد در كارهاي يك تنه موفق باشيم، ولي تجربه هاي گروهي مان كور باشد؟ هر كس مي آيد مي خواهد «خودش» عمارتي نو بسازد. ما هنوز باور نداريم كه تنها سپاسگزاري ما از گذشتگانمان، ادامه كار آنهاست و نه تكرار كارشان. ببينيد چقدر فرهنگ و دانشنامه نيمه كاره داريم! اين همه «آ»ي «آغاز» در انتظار و در حسرت «نون» «پايان»! نمونه اش حرف «آ» از «فرهنگ جامع فارسي» كه سرپرستي اش با من بوده و اخيرا چاپ شده است. اينها معمولا بازمانده هاي كار يك گروه است. اگر عمر ما وصلت ندهد كه كاري را كه شروع كرده ايم، تمام كنيم، هيچ كس آن را ادامه نمي دهد. هيچ كس دلش براي كارهاي نيمه كاره نمي سوزد. آثار عظيم مثل دايره المعارفها، اساسا هميشه نيمه كاره اند. هيچ وقت پايان ندارند. وقتي چاپ شوند مثل كودكي كه تازه متولد شده باشد، بايد مراحل رشد و كمال را بگذرانند. پاسداري از كار گذشتگان، فقط اين نيست كه به آنها افتخار كنيم. ما در قبال اين گنجينه هايي كه در دست ما امانت است، مسئوليم. ما بايد اين آثار را مرتبا بازبيني و با نياز روز متحول كنيم. البته اين كارها سخت است، ولي از عهده ما كه راه پژوهش را انتخاب كرده ايم، بر مي آيد. اصلا شغل ما آبياري بوستان معرفت است. ما باغبانهاي اين بوستانيم،نكند باغ ما خشك شود.
* خانم دكتر مشيري، بنا به چه ضرورتي تهيه نسخه الكترونيكي دانشنامه بزرگ فارسي را دنبال مي كنيد؟
- جهان به يك آموزشگاه كوچك مبدل شده است كه در آن، دانش و اطلاعاتي كه روزگاري در طلبش همه جا مي رفتند «ولو بالصين»، امروز در سراسر دنيا با سهولت و سرعت و با حجم زياد و هزينه كم از طريق يك خط تلفن، در اختيار پژوهشگر و طالب علم قرار مي گيرد. به فراخور اين تبديل و تحول بزرگ، شيوه هاي پژوهش، آموزش و انتشار علم هم تغيير كرده است. الگوهاي تدوين دايره المعارف ها هم، كه از ابزارهاي مهم آموزش و پژوهش هستند، تغيير كرده اند. امروز بسياري از دايره المعارف هاي معتبر دنيا مثل بريتانيكا، كلمبيا و انكارتا بر شبكه بين المللي اينترنت قرار دارند و در واقع تاريخ دانشنامه نويسي در جهان وارد دوران چهارم خود شده است. ما هم بايد شيوه هاي دانشنامه نويسي را نو كنيم. به همين دليل است كه دانشنامه بزرگ فارسي هم ان شاءالله به صورت نسخه الكترونيكي منتشر خواهد شد.
* گفتيد كه دانشنامه نويسي جهان وارد دوران چهارم تاريخ خود شده است. ممكن است كمي درباره تاريخ دانشنامه نويسي توضيح دهيد؟
- تاريخ دانشنامه نويسي جهان را مي توانيم به چهار دوره تقسيم كنيم. دوره نخست، از قبل از ميلاد تا پايان هزاره اول را در برمي گيرد. دانشنامه هاي شاخص اين دوره، «تاريخ تطبيقي» پليني، «ساتيريكون» كاپلا و «نهادها» اثر كاسيودوروس است. دوره دوم دانشنامه نويسي هزاره دوم ميلاد، كه «احياء العلوم» بيكن، «متروپوليتانا»ي كولريج و «آنسيكلوپدي» ديدرو در اين دوره نوشته شده اند. دوره سوم قرن بيستم است كه «لاروس»، «كالي ير»، «آمريكانا»، «بريتانيكا» و «اونيورساليس» از مشخصه هاي آنند. دوره چهارم، قرن بيست ويكم و با ورود صورت هاي مدرن الكترونيكي همراه است.
* تاريخ دانشنامه نويسي در ايران چگونه بوده است؟
- دانشنامه نويسي فارسي هم به دوره هايي تقسيم مي شود. دوره نخست، دوره دايرهالمعارف نويسان بحرالعلوم، از قرن دوم تا دوازدهم هجري قمري، كه آثاري مثل «احصاءالعلوم» فارابي، «مفاتيح العلوم» خوارزمي، «الفهرست»، «رسايل اخوان صفا»، «دانشنامه علايي» در آن دوره تأليف شده اند. دوم، دوره آشنايي با غرب در قرن نوزدهم ميلادي (قرن دوازدهم هجري قمري) است كه «نامه دانشوران ناصري»، «دايرهالمعارف فارسي مصاحب» و حتي «لغتنامه دهخدا» حاصل آن آشنايي هاست. سوم دوره دانشنامه نويسي علمي است كه اميدواريم دانشنامه هاي فارسي بنياد دانشنامه نقطه عطف اين دوره باشد.
* شما در حرفهايتان از سه اصطلاح دانشنامه، دايرهالمعارف و آنسيكلوپدي استفاده مي كنيد. آيا اين سه اصطلاح مترادف يكديگرند يا اين كه نوانس معنايي دارند؟
- «آنسيكلوپدي» را از زبان فرانسه قرض كرده ايم و مثل خود فرانسوي ها تلفظ مي كنيم. (انگليسي ها اين واژه را اينسايكله پديا تلفظ مي كنند). واژه دايرهالمعارف را بطرس بستاني، دانشمند لبناني قرن نوزدهم از واژه «آنسيكلوپدي» گرته برداري (ترجمه لفظ به لفظ) كرد و كتابي را كه در دست تدوين داشت «دايرهالمعارف » ناميد. «دانشنامه» را هم نخستين بار عبدالواحد جوزجاني در قرن پنجم هجري به كتابي اطلاق كرد كه ابن سينا به خواهش علاءالدوله كاكويه، حكمران ديلمي اصفهان به فارسي نوشته بود كه نام آن را «دانشنامه علايي» گذاشت. در بنياد هم واژه «دانشنامه» پذيرفته شده است و به كار مي رود. من در اين گفت و گو تا به حال، اين سه كلمه را معادل هم به كار بردم. اين سه واژه مترادف هستند. ولي در جاي خودشان نوانس (تفاوت هاي ظريف) معنايي دارند. مثلا در زبان فرانسه منظور از «آنسيكلوپدي» اگر با E نوشته شود اثر معروف ديدرو است. همان اثري كه ولتر از آن به عنوان اثر جاودانه اي ياد مي كند كه بر كوتاهي عمر انسان لبخند مي زند.
*خانم دكتر، لطفا چگونگي تحول واژه آنسيكلوپدي را كاملتر بيان فرماييد.
- آنسيكلوپدي مأخوذ از يوناني «آنكوكلوس» (دايره) و «پائيديا» (معارف) است و معناي لغوي آن «دايره دانش يا معرفت» است. «پائيديا» در اصل يعني «پسربچه». از نظر ريشه شناسي شايد بتوان چنين تعبير كرد كه در يونان باستان، اسيراني را مي گماردند كه كودكان را در مسير خانه و مدرسه همراهي كنند. تعليم و تربيت اين كودكان به تدريج به اسيران فرهيخته تر يا پداگوگوس ها سپرده شد. پداگوگوس مركب است از دو عنصر زباني پدو (پسر بچه) و گوگوس (رهبر). بنابر اين «پائيديا» كه در واژه هايي چون پدولوژي «كودك شناسي» و پدوفيلي «بچه دوستي» به معني «بچه و كودك» آمده است، كم كم معني «تعليم به كودك» را گرفته و سپس در پداگوژي و آنسيكلوپدي به معني كلي «تعليم» به كار رفته است. واژه آنسيكلوپدي تا پيش از انتشار «آنسيكلوپدي»، اثر ديدرو در تاريخ دانشنامه نويسي پذيرفته نشده بود.
* به نظر شما آيا دانشنامه هاي الكترونيكي به عنوان ابزارهايي فرامدرن در قرن بيست و يكم، دانشنامه قديمي تر را از صحنه خارج مي كنند؟
- من گمان نمي كنم. ولي اين طرز تفكر كمابيش در دانشنامه نويسي مغرب زمين وجود دارد كه دانشنامه هاي قديمي با آمدن دانشنامه هاي جديد محكوم به مرگ اند. مثلا «وارن پريس» ويراستار چاپ پانزدهم بريتانيكا معتقد است كه براي تدوين يك دانشنامه در يك مقطع مشخص از زمان، نمي توان دانشنامه هاي قديمي را سرمشق قرار داد. من با اين نظر موافق نيستم. به نظر من دانشنامه هاي قرن بيست ويكم، تجديد حيات دانشنامه هاي قديمي تر و حاصل باروري آنهاست. مثل ساقه جوان كه مي رويد چون نوبت اوست. زمانه زمانه اوست و ساقه نو ادامه ريشه كهن است. منتهي در يك محيط نو،... اين ساقه بايد پيوند ديرين خود را با ريشه و اصل حفظ كند و در عين حال اگر مي خواهد ببالد بايد دلبسته خورشيد باشد و روي از آن برنگرداند.
* بنابر اين به نظر شما، تفاوت اصلي فقط در فرم يا قالب دانشنامه هاست.
- بله. گرايش قرن بيست ويكمي ارائه قالبهايي است كه در زمان حاضر اولترامدرن يا به قول شما فرامدرن تلقي مي شوند. چيزي كه ممكن است چند وقت ديگر پيش پاافتاده و مبتذل باشد. الكترونيكي بودن دانشنامه ها در درجه اول به قالب پيام دانشنامه مربوط مي شود. پيام از طريق اينترنت منتشر مي شود. ولي اصل قضيه خود پيام است كه بايد چگونه باشد. فرم يك چيز است و محتوا، چيزي ديگر. محتواي دانشنامه، ديرينه اي به قدمت تاريخ دارد. البته اين محتوا در هر دوره اي از زمان مي بايد مسئولانه و منصفانه گزارش شود.
* به هرحال دانشنامه هاي قرن بيستم بايد خصيصه هايي داشته باشند كه آنها را از دانشنامه هاي قديمي تر متمايز مي كند. اين خصيصه ها چه هستند؟
- در قرن بيست ويكم، به فراخور زمان و برحسب تبديل روش هاي زندگي بشر، تارهاي معاني جديدي تنيده خواهد شد كه قطعا نمي تواند همان تارهايي باشد كه در قرن هجدهم يا قرن بيستم تنيده شده بود، ضرورت تدوين دانشنامه هم چيزي جز اين نيست. البته بايد به خاطر داشته باشيم كه قرن بيست ويكم هم ادامه همان قرن هاي هجدهم و بيستم است. دنباله سير صعودي هبوط انسان، كه اين خود پارادوكس است. «سرعت سرسام آور پيشرفت علم و پيشرفت گيج كننده فن و فن شناسي!» من اين جور واژه ها را در ميان دو گيومه و با ذكر «به اصطلاح» بيان مي كنم. به راستي بشر به كجا خواهد رفت؟
ادامه دارد
|