.چهار شنبه ۷ اسفند ۱۳۸۱
شماره ۲۹۹۰- Feb, 26, 2003
فرهنگ
Front Page

گپي كوتاه با فريدون عموزاده خليلي
وقتي دنيا طعم شكلات مي دهد
هري پاتر را زاييده دوره اي مي دانم كه گرايش ذهني نوجوان ها آلوده به نااميدي و عصيان است و از دنياي جديد و پيامدهايش دلزده هستند
در حوزه ادبيات كودك يكي از عناصري كه قابل مكث است بحث شخصيت است بنابراين اين دغدغه ذهني من به علاوه اتفاقي كه در مركز گفت وگوي تمدن ها افتاد موجب نگارش اين كتاب شد
002235.jpg

عكس: محمدرضا شاهرخي نژاد
مهدي يزداني خرم
در ميان شخصيت هاي كودكيت محاصره مي شوي، مي روي مي نشيني روبه روي تمام لذت قهرمان بودن، قهرمان شدن، روزهايي كه تند و سريع تنت، وجودت را رگ به رگ مي كنند و ناگهان تمام آدم هاي ذهنت، كودكيت جان مي گيرند... بگذريم. كتاب «فرهنگ توصيفي شخصيت هاي داستاني نوجوان» اثر جديد فريدون عموزاده خليلي است. او كه متولد ۱۳۳۸ است بعد از ورود به دانشگاه تهران و در حين تحصيل در رشته رياضي كار نوشتن را آغاز مي كند. نخستين آثار خليلي در همان دوره دانشجويي و در سال هاي ۵۹ و ۶۰ منتشر مي شود. وي تا به امروز حدود ۲۰ كتاب منتشر كرده است. او در سال ۶۶ نخستين فعاليت جدي خود در حوزه مطبوعات كودك و نوجوان را با راه اندازي نشريه سروش نوجوان آغاز مي كند.
خليلي مي گويد: «در سال ۶۶ به همراه آقاي امين پور و آقاي ملكي نشريه سروش را راه اندازي كرديم و در آن شرايط اين نشريه تنها مجله ادبي و هنري نوجوان بود كه پيگير و مداوم منتشر مي شد. بعد از اين نشريه روزنامه آفتاب گردان را از حدود سال ۶۲ منتشر كرديم. از سال ۶۶ هم مجله اي با نام بچه هاي زمين را در مركز گفت و گوي تمدن ها راه اندازي كرديم. بعد از آن هم روزنامه آفتاب امروز، هفته نامه دوچرخه و چلچراغ را منتشر كرده ام.»
خليلي در حوزه داستان كودك و نوجوان نيز از چهره هاي معتبر و قابل اعتماد به شمار مي آيد. كتاب «سفر به شهر سليمان» جايزه كتاب سال ۱۳۶۸ را براي او به ارمغان آورد و كتاب هاي ديگر او «مانند دو خرماي نارس»، «آن سوي صنوبرها» و «خداي روزهاي باراني» بارها مورد تقدير و تشويق قرار گرفته اند. فرهنگ توصيفي شخصيت هاي داستاني نوجوان به سرپرستي او حاوي مقالاتي چند فصلي درباره ۴۰ شخصيت معروف ادبيات كودك و نوجوان است. اين شخصيت ها از هاكلبري فين، سندباد، هولدن گرفته تا هري پاتر و مومو و... همگي از مهم ترين شخصيت هاي داستاني ادبيات كودك و نوجوان ايران و جهان است.
مقالات را افراد متفاوتي نوشته اند اين آدم ها از نويسندگاني همچون شرف الدين نوري و سجاد صاحبان زند تا دانشجوياني مانند آيدا ميرشاهي، حسين شيخ الاسلامي و... تشكيل شده اند. عموزاده خليلي مي گويد: «فكر اين كه شخصيت هاي داستاني را در مجموعه اي كنار هم قرار بدهيم دو پس زمينه داشت. يكي همان ايده اصلي در مركز گفت و گوي تمدن ها بود كه در آن جا ما به اين فكر بوديم كه راهي پيدا كنيم تا بچه هاي دنيا با زباني كه براي همه شان آشناست، با هم رابطه برقرار كنند. بررسي كرديم و فهميديم كه شخصيت هاي داستاني در فرهنگ هاي مختلف ريشه هاي مشترك دارند و حداكثر اين است كه به هر سرزميني مي روند جامه آن سرزمين را به تن مي كند وگرنه مولفه هاي اصلي اين ها يكسان هستند. مثلا ما مشابه شخصيت سيندرلا را در هند، مصر و... پيدا كرديم.
از اينگونه تشابهات كم نبودند. اما كودكان بر عكس پژوهشگران، نويسندگان و اهالي فن به مليت اين شخصيت ها اهميت زيادي نمي دهند براي آن ها اين شخصيت ها الگوهايي هستند كه مي توانند با استفاده از آن ها دنياي خود را پيدا و ابراز كنند.» در واقع شخصيت هاي داستاني ادبيات كودك به دو قسمت افسانه اي و اسطوره اي و شخصيت هاي معاصر و امروزي تقسيم مي شوند. در اين قسمت هم نويسندگان اين فرهنگ، رويكردي جدي داشته اند به طوري كه حضور هري پاتر و يا هاكلبري فين در كنار مثلا سيندرلا و يا سندباد نوعي هارموني قابل اعتنا را موجب شده است. خليلي مي گويد: «اين دومين پس زمينه كار ما بود مثلا هري پاتر به عنوان جديدترين شخصيت ادبيات كودك ديگر در مرزهاي كشور انگليس محصور نيست ويژگي اين تيپ شخصيت ها اين است كه در همه كشورها پذيرفته مي شوند.
ما فكر كرديم كه اگر به اين شخصيت ها بپردازيم كارماندگاري خواهد بود. علت ديگري كه موجب اين كار شد به سال ۵۹ يا ۶۰ بر مي گردد. به دليل شرايط انقلاب من به مانند بسياري از جوانان ديگر وقتي وارد حوزه ادبيات داستاني شديم با آنكه تجربه زيادي هم نداشتيم اما كلاس هاي داستاني داشتيم و من شخصيت داستاني را تدريس مي كردم. از همان دوره به ناگزير به طور جدي تري بر روي محور شخصيت در داستان تحقيق كردم و احساس كردم كه دليل ماندگاري بسياري از داستان ها شخصيت هاي آن ها است.» خليلي در واقع با نگاه خاص خود حتي ژانر داستان حادثه را نيز مديون شخصيت هاي آن مي داند. مثلا رابينسون كروزوئه با تمام جذابيت هاي روايي خود باز هم داستان «انسان» در مقابل طبيعت خشن خود است. به همين دليل نقش شخصيت ها در داستان وادبيات نوجوان با تمام ساختارشكني هاي چند دهه اخير پررنگ مانده است.
او مي گويد: «در حوزه ادبيات كودك يكي از عناصري كه قابل مكث است بحث شخصيت است. بنابراين اين دغدغه ذهني من به علاوه اتفاقي كه در مركز گفت وگوي تمدن ها افتاد موجب نگارش اين كتاب شد.» اين كتاب را مجموعه اي از نويسندگان مختلف نوشته اند كه تقريبا موجب ناهمگوني كلي اثر شده است. جمع آوري چنين تيم هايي بستگي به نگاه سرپرست به موضوع خود دارد. عموزاده خليلي مي گويد: «ما در ابتدا يك شيوه نامه تدوين كرديم. اينكه مخاطب ما كيست؟ چه اطلاعاتي از شخصيت ها بدهيم. آيا اين اطلاعات شناسنامه اي و يا اين كه اطلاعات تحليلي و توصيفي باشد. هر دو صورت به نظر من امكان پذير بود. اطلاعات شناسنامه اي موجب مي شد كه ما بتوانيم روي دو هزار شخصيت كار كنيم. اين كار ممكن است كار مرحله بعد باشد اما در اين مرحله ما تصميم گرفتيم به عمق شخصيت ها بپردازيم. مثلا وقتي آليس از نويسنده اش مشهورتر است پس اين شخصيت عمق و جوهره قابل اعتنايي دارد.» با اين سياست بحث و گزارش درباره انبوه شخصيت ها تبديل به جزيي نگري و مكث بر ۴۰ شخصيت مشهور ادبيات نوجوان شد.» اگر در يك دوره از ادبيات داستاني ما بتوانيم شخصيتي ماندگار خلق كنيم چيزي مانند مانولين پيرمرد و دريا باز هم موفق بوده ايم. اين شخصيت حتي اگر در حد جاودانه هايي مانند آليس و يا هري پاتر هم نباشد باز هم ماندگار خواهد بود.» ادبيات داستاني كودك و نوجوان ما در دو دهه گذشته نتوانسته آن طراوت و خلاقيت نمونه هاي غربي را به وجود بياورد و خلق شخصيت هايي مانند «مجيد» در ادبيات داستاني كودك و نوجوان ما بسيار نادر است. توجه به كميت آثار ادبي كودك موجب شده تا «شخصيت سازي» و خلق آدم هاي جاويدان به بوته فراموشي سپرده شود. شايد اين دليل ركود ادبيات داستاني كودك و نوجوان باشد. عموزاده خليلي مي گويد: «من دليل اين وضعيت را جست وجو نكرده ام. اما اين كتاب شايد تلنگري باشد كه صورت مسئله اي طرح شود. ما طي بيست سال گذشته شخصيتي نساخته ايم، بسياري از شخصيت هاي داستاني ما همان افسانه ها و اسطوره هاي ما هستند. حسن كچل، ماه پيشوني و... از اين دسته اند. من گمان مي كنم ما در دوره اي به انبوه نويسي روي آورده ايم و اين اصلا چشم انداز خوبي نيست.
براي ساختن يك شخصيت ما بايد همه وجوه شخصيتي اش از جمله روان، ظاهر، گذشته، آينده، آرزو و... را سال ها در ذهنمان پرورش دهيم تا بتوانيم شخصيتي عميق و ماندگار را خلق كنيم.» به دليل انبوه نويسي اين دو دهه شخصيتي در ادبيات داستاني كودك زاده نشده است. قبل از آن هم ادبيات كودك ما دوران كودكي خود را مي گذراند و پيشينه اي طولاني نداشت. در نتيجه نمي شود انتظار داشت تا شخصيت هاي زيادي ساخته شود.
به طور كل شايد مجموع شخصيت هاي ادبيات كودك در ايران به تعداد انگشت هاي يك دست نرسد. عموزاده مي گويد: «مثلا تن تنيسم به عنوان يك ديد و يك فرهنگ در دوره اي براي جوانان اروپايي مطرح بوده است. هنوز هم واژه «تن تنيست» ما را به ياد نوعي از شخصيت جواني و يا نوجواني مي اندازد كه ويژگي هايش مشخص هستند، اين نشان مي دهد، شخصيت پشت سر خودش فرهنگ سازي كرده است و جوان ها و نوجوان هايي به گونه خودش ساخته است در حالي كه اين نگاه در كشور ما وجود ندارد.» وقتي مي پذيريم كه شخصيتي در ادبيات داستاني نوجوان مهم است وتاثير خاصي از خود به جاي گذاشته است بايد به نگاه هاي نويسندگان مختلف به اين شخصيت توجه كرد و از يكسويه نگري پرهيز نمود. اين مهمترين ويژگي هاي اين كتاب است. اما به علت برخورد سليقه اي و (كمتر علمي) با اين قضيه بخش تحليل شخصيت ها از يكدستي لازم برخوردار نيست. عموزاده مي گويد: «نگاه خود من براي پرداختن به شخصيت ها از دو جنبه بود يكي از جهت تكنيك داستاني و يكي از جهت ساختار شخصيتي. يعني مثلا تحليل كنيم كه آيا هاكلبري فين به دليل زبان خاص خود و تكنيك هاي داستاني اثر جاودان و مشهور مي شده است و يا اينكه او به عنوان يك انسان و بدون توجه به ساختارهاي داستاني مورد توجه قرار گرفته است. مرزي بين هنر داستان نويسي و ارزش انسان داستاني. يعني هاكلبري فين چرا بايد براي مخاطبانش جذاب باشد؟ من اين نگاه را داشتم.» طي نشست هاي متعددي كه عموزاده به عنوان سرپرست با نويسندگان اين كتاب داشت قرار مي شود كه اين دو مقوله تفكيك شود و مثلا ويژگي هاي داستاني، اجتماعي و يا تاريخي هر شخصيتي در كنار هم و بدون فاصله گذاري مورد بحث قرار گرفته شود. به هر حال اين آزادي با تمام امتيازاتي كه براي كتاب به همراه آورد موجب نارسايي ها و صدماتي به كل اثر نيز گرديد. خليلي مي گويد: «خود من به برخي از اين مقاله ها نمره حداقل را مي دهم. با توجه به فرصت محدودي كه داشتيم و با توجه به توانايي برخي از نويسندگان مجبور شديم يك سقف و امتياز حداقلي را تعيين كنيم كه در صورتي كه به آن حداقل مي رسيديم، مقاله اجازه ورود به كتاب را پيدا مي كرد. اما قبول دارم برخي از اين مقالات قوي تر و آموزنده تر از بقيه هستند.» اصولا چرا هنوز هم شخصيت هاي داستاني در جهان ادبيات كودك زنده هستند. در دوره اي كه ادبيات داستاني با حذف قهرمان، روايت و حتي حادثه تجربه هاي جديدي را پيشنهاد مي كند ناگهان هري پاتر مي آيد و با الگوهاي شناخته شده جهان را مجذوب خود مي كند. بعد انساني اين شخصيت ها قابل بحث است. به عقيده من آدم هايي مانند هاكلبري فين، به نحوي ساخته شده اند كه خود پديد آورنده اتفاق هستند در حالي كه هري پاتر موجودي است كه اتفاق و حادثه بر او حمل مي شود و از او قهرمان مي سازد.
عموزاده خليلي مي گويد: «درباره شخصيت دوستي در ادبيات كودك مي توانيم ساختار ذهني مخاطب را دليل بياوريم. دو عنصر براي كودك و نوجوان جذابيت دارد يكي شخصيت و يكي داستانيت ماجرا است. در ادبيات كودك و نوجوان اينها عامل جذابيت براي مخاطب است. به هر حال هر اتفاقي در ساختار ادبيات كودك بيفتد اين دو عنصر حفظ مي شود مثلا شل سيلوراستاين هم در قطعات خود خوانشي داستاني را پيشنهاد مي كند. تصور من اين است كه ذائقه مخاطب كودك و نوجوان به نحوي است كه فعلا نمي شود شخصيت و حادثه را از داستانشان حذف كرد.» شخصيت هايي كه تاكنون ساخته شده اند ويژگي ها و هويت فردي و منحصر به خود را دارند و تقليد و گرته برداري از اين نمونه كارها نه تنها براي ادبيات كشور خودمان راه به جايي نمي برد بلكه موجب ايجاد جو تقليدپذيري نيز مي گردد. دغدغه اصلي كتاب فرهنگ توصيفي شخصيت هاي داستاني نوجوان نيز همين مولفه است.
عموزاده مي گويد: «اتفاقا ما مي گوييم اينها ساخته شده اند و شما ديگر اين جوري نسازيد، از اين به بعد نوآوري كنيد و در اين مسير تحول است كه شخصيت هاي جديد آفريده مي شوند.» از عموزاده خليلي درباره شخصيت ها و رويكردهاي انساني آنها مي پرسم اينكه هاكلبري فين قهرمان ماجرا است و مثلا هري پاتر موضوع ماجرا است آيا اين تفاوت اصلي شخصيت هاي مدرن و كلاسيك است. خليلي مي گويد: «من در واقع فكر مي كنم كه هاكلبري فين و هري پاتر قابل مقايسه نيستند به اين دليل كه من هري پاتر را زاييده دوره اي مي دانم كه گرايش ذهني نوجوان ها آلوده به نااميدي و عصيان است و از دنياي جديد و پيامدهايش دلزده هستند. او مي خواهد به يكسري از امكان ها و ظرفيت هايي كه خيال مي كند بايد داشته باشد، رجوع كند.
هري پاتر شخصيتي است كه در دنياي مدرن زندگي مي كند اما براي فرار از اين دنيا امكانات و باورها، افسانه ها و اسطوره ها را كمك مي گيرد. اين دقيقا به دليل نوع رفتار و عمل هري پاتر در دنياي خودش است. بنابراين مي بينيم اين شخصيت درون دارد و فقط ماجرا نيست كه بر او حمل مي شود. او احساس، گذشته، آرزو و... دارد.» در ميان شخصيت هاي بحث شده در اين كتاب نام هولدن قهرمان رمان ناتوردشت سلينجر جالب توجه است. اصولا چه معياري وجود دارد تا يك شخصيت را قهرمان ادبيات نوجوان بدانيم. آيا صرف نوجوان و يا كودك بودن او در يك اثر براي اين انتخاب كافي است. عموزاده خليلي مي گويد: «هولدن به نظر من شخصيتي متكامل تر از بسياري از شخصيت هاي داستاني كودك است. اما در اين دنياي مدرن اگر نوجواني بخواهد خود را بسازد و شخصيت مستقل داشته باشد تبديل به هولدن مي شود. من گمان مي كنم هري پاتر در واقع عصيان نوجوان امروز بعد از رسيدن به هولدن است.
هولدن كه در دنياي بعد از جنگ با محدوديت، با پلشتي و با نفرت روبه رو مي شود، تصميم مي گيرد كه از اين دنيا جدا شود و بالاتر برود. من تصورم اين است كه (البته اين حرف نتيجه يك جست وجوي دقيق نيست) به طور طبيعي اگر ادبيات داستاني دنيا بخواهد يك شخصيت بعد از هولدن را ارائه بكند، هري پاتر زاده مي شود.» حال كه آقاي خليلي هولدن را گذشته هري پاتر مي دانند بايد اعم شخصيت هاي كودك فاكنر را هم جزو شخصيت هاي ادبيات نوجوان دانست. آيا در سير روايي ناتوردشت هولدن تبديل به يك عصيان گر مي شود. من اين طور فكر نمي كنم آيا ادامه هولدن سلينجر شخصيت هاي مضمحل كارور نيستند. عموزاده مي گويد: «ما شخصيت هايي كه در اين مجموعه داريم چند دسته هستند. هولدن شخصيت يك داستان نوجوان است. بنابراين داستاني مانند جزيره گنج داستان نوجوان نيست. اما نويسنده آن تعيين سن نكرده است. بنابراين قابل بررسي است. در جست وجوي ما كتاب ناتوردشت يكي از محبوب ترين آثار جوانان و نوجوانان آمريكايي و كانادايي است. اين شخصيت را نوجوانان مي فهمند و در بسياري از صحنه هاي كتاب احساس هاي خود را بيان كرده اند. هولدن به عنوان يك شخصيت داستاني تقريبا مشابهي ندارد و اگر هم هست از روي او ساخته شده است. اين داستان جزو معدود داستان هايي است كه به مفهوم نوجواني به عنوان دوره اي از زندگي توجه مي كند.»

گفت وگو با منوچهر آتشي ـ بخش پاياني
گفتمان مسلط شعر
002250.jpg

حامد صفايي تبار
آتشي اعتقاد دارد بايد به سيل اشعار زيادي كه در طول تاريخ ايران از دوران سانسكريت و نوشته هاي ريگ ودايي و شعر اوستايي تا امروز به وجود آمده توجه كنيم. او مي گويد: «كساني كه امروز معتقد به شعر پست مدرنيستي هستند يك شعر پست مدرن اروپايي براي من بياورند و آن را تشريح كنند. چرا منتقدان اروپايي براي اينكه شعري را تحليل كنند به جاي اينكه به سراغ شعري از يك شاعر پست مدرن بروند شعر اليوت را تعبير مي كنند، به اين دليل كه عناصر و ساختاري كه قابل تحليل است در آن شعر وجود دارد اما در شعري كه هنوز نوپاست چيزي براي تحليل و تعبير وجود ندارد. در همين مجله خود ما (كارنامه) چندي پيش تحليل شعري از همين دست چاپ شد من هر چه آن را خواندم ديدم كه اين نوشته به اين شعر ربطي ندارد. شعر اصلا هيچ چيزي نمي گفت اما اين گزاره چيزهايي را از جاهاي ديگر به آن نسبت مي داد. » آتشي معتقد است كه در مورد اين اشعار حتي مسئله جا افتادن و عادت كردن ذهن خواننده نسبت به شعر مطرح نيست و هيچ وقت چنين شعري در ذهن كسي جا نمي افتد و علت هم اين است كه اينها شعر نيست و متكي به هيچ چيز فرهنگي و انساني و روان انسان نيست و صرفا متكي به آموزه اي غلط به نام معنازدايي زبان است كه از بيرون آمده است و اتفاقا اين آموزه قاعده سازي مي كند و كساني كه معتقدند بايد همه قاعده ها را شكست و زبان معنازدا بشود خود اين بيان به يك قاعده سازي جديد مي انجامد. آتشي مي گويد: «بزرگ ترين پست مدرنيست ما مولانا است كاري كه مولانا هفت صد سال پيش كرده هنوز كسي جرات تكرار كردنش را ندارد:
ميان باغ گلسرخ هايي او دارد
كه بو كني دهان مرا چه بو دارد
دگرگون كردن شكل و روايت اين است. خود مولانا هم مي گويد كه مفتعلن، مفتعلن، مفتعلن كشت مرا ولي در عين حال هيچ كاري بدون مفتعلن نمي كند چرا كه هيچ شعري بي سامان نمي تواند باشد. اليوت كه پيشكسوت مدرنيست هاي اروپا است يكسره كلاسيك است و در جانش كلاسيسم ريشه دارد چرا كه از يك عمر تاريخ كلاسيك بيرون مي آيد.» آتشي از جمله شاعراني است كه به عناصر شاعرانگي و اصولا مفهوم شاعرانگي توجهي ويژه دارد و حتي به يك معنا عناصر شاعرانه به سنجه او براي شعر تبديل مي شود كه بگويد شعري خوب است يا خوب نيست. خود او درباره اين عناصر معتقد است: «به صورت خيلي خلاصه اگر اين عناصر را به سه ضلع يك مثلث شبيه بدانيم يك ضلع آن را شاعر، يك ضلع آن را انسان و جامعه و ضلع ديگر را زبان تشكيل مي دهد. هر شعري اين سه زاويه مثلث را داشته باشد كامل است و اگر نداشته باشد نقص دارد. ما در جامعه زندگي مي كنيم، چطور مي توانيم بگوييم بي نياز از جامعه هستيم. مردي كه مي گويد «تاريخ مرده است» منظورش اين است كه همين جا بس كنيد و سرمايه داري غرب بس است و دقيقا شگرد سياسي براي غرب مي زند. بخوريد، بكشيد، ويران كنيد، آسيا گرسنه باشد، آفريقا گرسنه باشد ديگر تاريخي نيست، ديگر انديشه اي نيست، همه چيز بر باد رفته. اينها شعارهاي روزمره اي است كه ناخودآگاه از كارخانه هاي آنها درمي آيد و اگر هم گاهي در جنبه هاي پست مدرنيستي نوعي شورش عليه سرمايه داري مي بينيم اين يك شورش لفظي است. او در ادامه پست مدرنيسم را محصول سرمايه داري و بوژوازي بين الملل مي داند و مي گويد: از ديدگاه من كتاب هاي درويشي كه كوئيلو يا كارلوس كاستاندا منتشر مي كنند به نوعي از سرمايه داري بين الملل تغذيه مي شوند و علت آن هم خرف كردن ملت هاي ديگر است. مثنوي مولانا يك كتاب درسي ابدي است. شمس تبريزي يا عين القضات يك غول در انديشه و فلسفه هستند. اما آن چيزي كه كاستاندا از عرفان سرخپوستي مي نويسد به چه منظور است؛ آرام باشيد همه چيز در جاي خود قرار دارد. من به اين بازي ها كاري ندارم شاعر بايد شعري بگويد كه حداقل بيشتر آدم هاي فرهيخته از آن لذت ببرند. حالا اگر معتقد باشيم عوام شعر را نمي فهمند اما قشر دانشگاهي و تحصيلكرده و مخاطبان خاص شعر كه ديگر آن را مي فهمند.
هر قشري در جامعه فولكلور و خرده فرهنگ خود را دارد. چرا نيما در كنار كتاب شعرش كتاب شعر مازندراني هم منتشر مي كند؛ براي اين كه او مي فهمد خرده فرهنگ هاي ايراني و بومي جان مايه كار شاعر ما است. در غرب هم همين طور ما حتي در آثار شكسپير ترانه هاي چوپاني داريم شكسپير مي داند كه شعر او ريشه در آنها داشته و نمي تواند آن را حذف كند. يك عيب جهان امروز و كساني كه به اين مباحث روي مي آورند اين است كه فكر مي كنند علم تقدير بشر و سرنوشت اوست.
آتشي در ادامه به نداشتن مخاطب براي شعر امروز اعتراض مي كند و مي گويد: «چرا شعر امروز ايران صرفا محفلي است به قول احمدرضا احمدي ما كلا دو هزار تا شاعر هستيم، خودمان هم كتاب هاي همديگر را مي خريم. اين نشان مي دهد كه شعر آرام آرام در جامعه كم و بي بها مي شود. شعر كه هويت ملي ما را تشكيل مي دهد، براي جامعه بي ارزش شده است. » آتشي با وضعيت و شرايطي كه ترسيم مي كند معتقد است كه گفتمان مسلط امروز شعر فارسي گفتماني است كه او وهم نسلانش برقرار كرده اند و در پاسخ به اينكه آيا آنها سه ضلعي را كه براي مثلث شعر برمي شمرد در شعر خود دارند، مي گويد: «تا آنجايي كه من مي دانم بله، حتي مي توانم از شاعرانش نام ببرم. »
او ادامه مي دهد «من يكي تا زماني كه زنده هستم نمي گذارم شانتاژيسم بر شعر حاكم شود. داورش هم مردم هستند البته همان بخش شعر خواني كه قبلا گفتم.»

حاشيه ادبيات

• نيشخند ايراني
002240.jpg

«نيشخند ايراني» نوشته جواد مجابي شامل چهار كتاب طنز است كه توسط نشر روزنه منتشر مي شود. «يادداشت هاي بدون تاريخ» در سال ،۱۳۵۸ يادداشت هاي يك آدم پرمدعا در سال ،۱۳۴۹ آقاي ذوزنقه در سال ۱۳۵۰ منتشر شده اند و شب نگاره ها تازه ترين كار طنز جواد مجابي است كه در اين مجموعه قرار دارد. «نيشخند ايراني» مقدمه و موخره اي درباره طنز دارد كه به قلم خود او است.
تازه ترين كتاب جواد مجابي «باغ گمشده» است كه مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته است.

• يك سكه در دو جيب
علي اصغر شيرزادي نويسنده «هلال پنهان ماه»، «طبل آتش» و «غريبه و اقاقيا» به تازگي مجموعه داستاني به نام «يك سكه در دو جيب» زيرچاپ دارد. اغلب اين داستان ها نثري پاكيزه و فرمي تازه دارند. شيرزادي در نوشتن بسيار وسواس دارد و شايد به همين دليل نمي توان او را نويسنده اي پركار دانست. «يك سكه در دو جيب» را نشر افق چاپ مي كند.

• ققنوس و اتوود
002245.jpg

دو رمان از مارگارت اتوود توسط نشر ققنوس منتشر مي شود. «آدم كش كور» را شهين آسايش ترجمه كرده و «سرگذشت نديمه» را سهيل سمي در دست ترجمه دارد؛ اتوود يكي از نويسندگان مطرح كانادايي است كه نشر ققنوس در نظر دارد اغلب آثار وي را ترجمه و منتشر كند.

• وقتم كه بگذرم
اين روزها نويسندگاني جوان گويا در زمينه داستان كمتر دچار چاپ كتاب هستند. با گرايش مردم به كتاب و كتابخواني به خصوص رمان، ناشران نيز براي پذيرش آثار دست و دلشان نمي لرزد و فضاي نسبتا خوبي ايجاد شده است. انتشارات نيلوفر نيز قرار است مجموعه داستان «وقتم كه بگذرم» را از ليلا صادقي منتشر كند. اين نويسنده متولد ۱۳۵۶ است و پيش از اين كتاب ضمير چهارم شخص مفرد را منتشر كرده است. داستان هاي ليلا صادقي موجز است و او اغلب فرم و قالب هاي تازه اي را تجربه مي كند.

|  اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   علم  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |