يكشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۱
شماره ۲۹۹۴- March, 2, 2003
فرهنگ
Front Page

دو گفتار از كوسه ئي موريموتو و فتح الله مجتبائي ـ بخش پاياني
مجاورت اسلام و بوديسم
دين بودايي به مرور زمان به افكاري شبيه افكار خداي يكتا دست يافت نه تنها در هند بلكه در ساير نقاط نيز چنين افكاري وجود نداشت و خدايان متعددي را تصور مي كردند
ترجمه هاي سغدي و ختني بسياري از نوشته هايي كه ازآثار مهم دين بودايي بوده پيدا شده است
و اين نشان مي دهد كه ادبيات بودايي بسيار گسترده ايبه زبان هاي ايرانيدر آن دوره در خراسان رواج داشته است
002685.jpg
عكس: عباس كوثري

.الميرا اكرمي
پروفسور موريموتو گفت: «نكته اي كه به وسيله مقايسه كردن دو دين به دست مي آيد اين است كه هر دو دين براي نظام مند شدن به عنصر زمان نياز داشتند و در طول گذشت زمان افكار قابل توجهي به خصوص در دين بودايي مشاهده مي شود. از نظر اصول اين دو دين كاملا با هم تفاوت دارند و اين تفاوت صرفا از تجربيات موسسان ديني آنان سرچشمه مي گيرد. اسلام بيشتر به آداب و رسوم زندگي اجتماعي مي پردازد و در دين بودايي بر ايمان به موسس و يا موسسان فرقه هاي خدايي تأكيد مي شود. »
موريموتو پس از بيان تفاوت هاي بين دين اسلام و بودايي به بررسي شباهت ها و نكات مشترك اين دو دين نيز پرداخت و اظهار داشت:
«دين بودايي به مرور زمان به افكاري شبيه افكار خداي يكتا دست يافت كه به اين افكار، «ذهن حقيقت» مي گويند. نه تنها در هند بلكه در ساير نقاط نيز افكار مربوط به خداي يكتا وجود نداشت و خدايان متعددي را تصور مي كردند و همزيستي خدايان مشكلي را به وجود نمي آورد. پانصد سال پس از مرگ شاكاموني حركت نويني در دين بودايي صورت گرفت و مذهب «ماهايانا» پديد آمد. يكي از مهم ترين افكار ماهايانا «جسم حقيقت» است. جسم حقيقت به صورت انوار كل فضا را پر كرده است. بوداها از جسم حقيقت آفريده مي شوند و پس از انجام مأموريت، جذب جسم حقيقت مي شوند. به عبارت ديگر افكاري از قبيل جزء يعني كل و كل يعني جزء پديد آمد. »
وي پيدايش عرفان و تصوف و توسعه آن در اسلام را يكي از ديگر نكات مشترك دين هاي بودايي و اسلام برشمرد و گفت: «افكار و اعمال صوفيان از نظر شخصي مثل من كه با استفاده از اسناد تاريخي در مورد اسلام در دوران اوليه تحقيق مي كنم، بدعت كارانه است اما با وجود اين واقعيتي كه عرفان و تصوف در امت اسلام پيدا كرده است، گوياي اين است كه اسلام نسبت به دوران قبلي اش گرايش بيشتري به درون نگري پيدا كرده و به ظرفيت و توانايي ديني خود افزوده است. »
موريموتو در ادامه افزود: «مسئله اي كه مي خواهم بر آن تأكيد كنم اين است كه براي فهم اجتماع اسلامي بايد به تاريخ آن نگاه كنيم. وقتي به مخاطبان ژاپني همين حرف را مي زنم گاهي مورد سوال ايشان قرار مي گيرم كه چرا بنيادگرايان به وجود آمده اند و چرا بخشي از آنها به گروه هاي تروريستي پيوسته اند؟
براساس اخبار رسانه هاي همگاني قابليت تشكيل دهنده گروه هاي تروريستي مختلف است و به نظر مي رسد با دين و نژاد خاصي رابطه ندارد. در هر كشوري اخلال گران پيدا مي شوند. و ربطي به دين ندارد وقتي از من سوالي نظير سوال مذكور مي شود اين طور جواب مي دهم كه امت اسلام از دوران اوليه هميشه با دنياي خارج از حوزه خود يا از طريق توسعه در آن و يا از طريق تجارت تماس داشته است.»
موريموتو سپس گفت: «با پيدايش عرفان و تصوف تحولاتي در اجتماع اسلامي صورت گرفت. در قرون معاصر خطر سلطه گري كشورهاي اروپايي متوجه اجتماع اسلامي شد و براي رويارويي با اين خطر افكار سياسي اصول گرايي به وجود آمد. منابع نفتي و مسئله فلسطين كه در واقع هيچ ربطي به هم ندارند، روند اصول گرايي را پيچيده تر كرده است. تاريخ نشان مي دهد كه سرزمين هاي اسلامي در دوران گذشته با حركات تروريستي گوناگوني روبه رو بوده است. مثال آن قتل خليفه ها و ترورهاي فرقه حسن صباح است.
تاريخ مسلمانان تاريخي است كه با خون، عرق و اشك نوشته شده است. اين واقعيت نشان دهنده مسائل دروني اجتماع اسلامي است. فكر مي كنم براي حل چنين مسائلي خود مسلمانان بايد به انگيزه سياسي جديد و اصول حركت نويني دست يابند و آنها را با صبر و حوصله در صحنه سياست و تعليم و تربيت پياده كنند. هميشه شعارهاي قهرمانانه با استقبال مردم روبه رو مي شوند. شايد مسلمانان به پيشنهاد من پوزخندي بزنند كه من عضو امت اسلام نيستم و حرف بي پايه مي زنم. »
پروفسور موريموتو در پايان گفت: «من در پايان مي خواهم معمولي ترين و ساده ترين سوال ژاپني ها را مطرح كنم و آن اينكه چرا يهوديان، مسيحيان و مسلمانان با وجود ريشه مشترك با يكديگر سازگاري ندارند؟»
سخنان دكتر مجتبائي
پس از سخنان كوسه ئي موريموتو، دكتر فتح الله مجتبائي سخنراني خود را با عنوان «بوديسم از نظر من مسلمان» آغاز كرد و گفت: «همان طور كه دكتر موريموتو اشاره كردند اسلام تاريخي طولاني دارد و بيش از ۱۴۰۰ سال از تاريخ آن گذشته است و مذاهب مختلفي در نقاط مختلف دارد و به همين دليل شناخت آن دشوار است. اما بايد گفت كه دين بودايي از نظر زمان دو برابر تاريخ دارد. يعني در حدود ۲۶۰۰ سال تاريخ دارد و گسترش تاريخي و جغرافيايي بسيار گسترده تري از دين اسلام دارد و به همين جهت شناخت آن به مراتب دشوارتر از اسلام است. »
دكتر مجتبائي در ادامه افزود: «دين بودايي در آغاز به صورت يك عكس العمل در قرن ششم پيش از ميلاد در هند به وجود آمد. دين بودايي عكس العملي در مقابل قشريت و فرماليسم بسيار سخت و فشرده دين برهمايي بود. در همان دوره عكس العمل هاي ديگري هم به وجود آمد و اين نشان مي داد كه در همان دوره فرماليسم برهمني يا تأكيد بر ظواهر دين برهمني بسيار شدت گرفته بود و حيات ديني و عاطفي مردم را در سيطره خويش گرفته بود. همانطور كه اشاره كردم دين بودايي يك نوع عكس العمل در مقابل قشريت برهمني بود و به همين علت از همان روزگار در جامعه هندويي شكافي به وجود آمد و در واقع دوگانگي و تنازعي در اين جامعه پديد آمد.
اين تحول شامل بعضي از مهم ترين نهادهاي اجتماعي جامعه هندويي و برهمني بود. جامعه هندويي جامعه اي مبتني بر طبقات سه گانه يا چهارگانه بود و شكستن مرزهاي اين طبقات كار بسيار دشواري بود. كار مهمي كه بودا انجام داد اين بود كه قشرهاي طبقاتي را شكست و دين را براي تمام طبقات آزاد كرد و در واقع بودا اولين كسي بود كه تمام طبقات را در حيات ديني و اعتقادي كه خودش شروع كرده بود، مشاركت داد. »
وي در بخش ديگري از سخنانش به گسترش دين بودا اشاره كرد و گفت: «دين بودايي از قسمت شمال هند به طرف جنوب گسترش پيدا كرد و پس از آن تا جنوب شرقي هم امتداد يافت. در داخل هند هم مركزي كه به وجود آمده بود گسترش يافت و اين گسترش در نواحي مختلف به تدريج رنگ هاي مختلف محلي به دين بودايي داد. توسعه دين بودايي در مناطق مختلف باعث شد كه با فرهنگ هاي مختلف در تمام زمينه ها، تركيب و آميزش پيدا كند. در آسياي مركزي و ايران با افكار ايراني و اديان ايراني كه در آن زمان در اين مناطق گسترش يافته بود، تركيب شد و از آسياي مركزي به چين رفت. بيشتر مبلغان دين بودايي از آسياي مركزي ايراني ها بودند كه اين دين را پذيرفته بودند و با مقدار قابل توجهي معتقدات، افكار و انديشه هاي ايراني، دين بودايي را داخل زندگي خود كردند و در واقع بسياري مترجمان اوليه آثار بودايي به زبان چيني ايرانيان بودند. رنگ افكار ايراني را در دين بودايي كه به چين رفت مي توانيم ببينيم. درست است كه دين بودايي زماني كه به چين رفت بيشتر با شيوه تفكر «دائو» تركيب شد و آنچه كه در چين شكل گرفت تركيبي از «دائو» و «دائوئيسم» و دين بودايي بود، اما رگه هاي خيلي روشن ايراني در تفكرات آن وجود داشت.»
دكتر مجتبائي با تأكيد بر اينكه دين بودايي در چين به طور كلي تغيير ماهيت داد، گفت: «چند مكتب فلسفي بسيار مهم در دين بودايي به جود آمد كه پيدايش آنها تحت تأثير آميزش فكر چيني و فكر بودايي اوليه بود و اشخاص بسيار مهمي پيدا شدند كه مفسران تفكر بودايي بودند و فكر بودايي كه اول شكل فلسفي روشني نداشت در چين شكل فلسفي روشن و بعضا پيچيده و دشوارفهمي به خود گرفت. همين جريان فكري در قرون ۶ و ۶ ميلادي به ژاپن رفت و موجبات تشكيل چندين جريان فكري، و ديني بسيار مهم در ژاپن شد. تغيير و تحول فكري كه در دين بودايي در چين و ژاپن به وجود آمد به نحوي بود كه اگر خود بودا و شاگردان اوليه اش در اين دو كشور ظهور مي كردند مطلقا اين دين را به آن صورتي كه شاكاموني تبليغ مي كرد، نمي شناختند. »
وي در ادامه با اشاره به اينكه اين تحولات و تغييرات فكري در تمام جنبه ها آشكار است، اظهار داشت: «اين تغييرات و تحولات فكري خصوصا در معماري و مجسمه سازي آشكارتر و نمايان تر است. وقتي شما مجسمه هاي بودا را در موزه اي ببينيد به راحتي متوجه مي شويد كه اين مجسمه، مجسمه بودايي هندي است يا مجسمه بودايي چيني، ايراني و يا ژاپني است.
دو مجسمه بزرگ بودا كه در باميان به دست طالبان منفجر شد و به كلي از ميان رفت، بهترين نمونه مجسمه سازي ايراني بود. تمام كيفيات فيزيونومي (شكل شناسي) و فيزيولوژي ايراني در چهره اين مجسمه ها آشكار بود و در تاريخ ادبيات ايراني هم اين دو مجسمه جاي بسيار برجسته و روشني دارند.»
دكتر مجتبائي گفت: «تخريب مجسمه هاي بودا در باميان و حمله به برج هاي تجارت جهاني در نيويورك در يك سال اتفاق افتاد اما به نظر من آنچه كه در باميان اتفاق افتاد به مراتب فجيع تر و زشت تر از آن چيزي بود كه در نيويورك پيش آمد. آنچه در نيويورك اتفاق افتاد دردناك و تأسف آور بود اما قابل جبران است ولي تخريب مجسمه هاي بودا مسئله اي جبران ناپذير است چون اين دو مجسمه جزو آثار تاريخي بسيار مهم بشريت بودند و نابودي آنها در واقع نابودي يك جلوه بسيار درخشان حيات فكري و معنوي و ايماني دو ملت ايراني و بودايي بود. »
وي در ادامه از يك جنبه ديگر دين بودايي در آسياي مركزي صحبت كرده و گفت: «آسياي مركزي يكي از مراكز مهم فرهنگ و تمدن بودايي بوده است و تا اواسط خراسان امروزي هم كشيده شده بود و مراكز مهم دين بودايي در اين مناطق تأسيس شده بود. در عين حال اين منطقه بخشي از ايران شرقي هم محسوب مي شد و بعدها با ورود اسلام به ايران، مردم اين منطقه اسلام آوردند و با مسلمان شدن مردم در اين منطقه مقدار زيادي از فرهنگ بودايي منتقل شد.»
دكتر مجتبائي سپس افزود: «در همين منطقه آسياي مركزي يكي از مراكز مهم بوداييان، معابد و خانقاه هاي آنها بوده است. مثلا شهر بخارا يكي از اين مناطق بوده است و اصلا بخارا به معني خانقاه، معبد يا پرستشگاه بوداست. تأثير معابد يا خانقاه هاي بودايي در مانويت هم آشكار است. نهاد خانقاه در مانويت متأثر از وجود همين نهاد در ميان بوداييان بوده است و بعدها همين سنت در دوران اسلامي منتقل شد و خانقاه هاي صوفيه را تحت تأثير قرار داد. »
دكتر مجتبائي در ادامه با تأكيد بر اينكه بسياري از آداب و رسوم فرقه هاي صوفيه در بين بوداييان هم ديده مي شود، گفت: «تراشيدن سر و صورت كه در بين قلندريه رواج داشته است يكي از آداب راهبان بودايي بوده است. تسبيح يكي از وسايلي بوده است كه راهبان بودايي با آن دعا مي خواندند و كشكول كه در بين صوفيه تا همين اواخر بوده است در واقع يك سنت بودايي است كه همان ظرفي است كه بودايي ها با آن تكدي (به معناي خوبش) مي كردند. در ادبيات ما تأثير فكر بودايي، مثال ها و ايماژهاي بودايي بسيار فراوان است. »
وي سپس گفت: «ترجمه هاي سغدي و ختني بسياري از نوشته هايي كه از آثار مهم دين بودايي بوده پيدا شده است و اين نشان مي دهد كه ادبيات بودايي بسيار گسترده اي به زبان هاي ايراني در آن دوره در خراسان رواج داشته است. يك كتاب بسيار مهم از ادبيات بودايي به وسيله مانوي ها به زبان هاي ايراني ترجمه شده كه نامش «بلوهر و بوذاسف» است. اين كتاب زندگينامه بودا است براساس آنچه كه در بين بودايي هاي هند درباره بودا و اوايل زندگي اش و بودا شدنش و پيوستن او به طريقت تجريد بيان شده است. داستان هاي اين كتاب در سرتاسر ادبيات ايراني وارد شده است و تقريبا تمام اينها را مي توان در مثنوي ديد. »
دكتر مجتبائي در پايان سخنانش گفت: «نه تنها داستان بلكه گاهي مضمون هايي را كه كاملا بودايي است در اشعار فارسي هم مي توان ديد. داستاني هست كه مي گويد همانطوري كه گل نيلوفر از گل و لاي و آب بيرون مي آيد بدون اينكه ذره اي از گل و لاي و يا آب بر او نشسته باشد، بودا هم از ميان مردم در زندگاني مي گذرد بدون اينكه آلايش هاي زندگي بر او بنشيند. بعدها اين مضمون از مضمون هاي بسيار رايج در ادبيات فارسي شد مثلا قطعه اي از سنايي است كه مي گويد:
گواه عاشق آن باشد كه سردش بيني از دوزخ
نشان رهرو آن باشد كه خشكش بيني از دريا
و اين عين همان مضموني است كه در داستان مذكور درباره بودا ديده مي شود. حافظ هم چنين مضموني دارد:
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
و به اين ترتيب مضامين بودايي در ادبيات فارسي فراوان مشاهده مي شود. »

صد و يك پرسش فلسفي
مجرد ها، روح حيوانات و باقي قضايا

مارتين كوهن
002690.jpg

ترجمه و تدوين :
ـ مسئله ۵۱: آيا همه مجردها (واقعا) ازدواج نكرده اند؟
ـ مسئله ۵۲: آيا قضاياي تحليلي و پسيني مي توانند وجود داشته باشند؟ قضاياي تركيبي پيشيني چطور؟
ـ مسئله ۵۳: مدعيات اخلاقي تركيبي اند يا تحليلي؟ پيشيني اند يا پسيني؟ يا هر دو يا هيچ كدام؟ يا هر چهار حالت؟ يا هيچي؟
بحث و يادآوري پرسش هاي ۵۰-۴۴:
مسئله ۴۴: آيا آب فرو مي ريزد و اگر نمي ريزد چرا؟
اين ساختمان داراي دو برج است كه هر كدام چهار تيرك چوبي دارد كه اين تيرك ها با زاويه ۹۰ درجه كنار همديگر قرار گرفته اند كه در سقف و كف تشكيل مربع مي دهند. اگربه اجزاي اين ساختمان يكي يكي نگاه كنيم، اشتباهي در آن پيدا نخواهيم كرد. با اين حال اگر كل اين ساختمان را در نظر بگيريم، اين ساختمان، بنايي غيرممكن است. زيرا چشم ما در تعيين فاصله خود با ساختمان ناگهان با تغييراتي مواجه مي شود. مثلث غير ممكن زير، سه بار در ساختمان به كار رفته است.
002695.jpg

هر يك از اين مثلث ها با توجه به زاويه تيرك ها سه زاويه ۹۰ درجه دارد. آب كه پايين مي ريزد، چرخ آسيا را به حركت در مي آورد و بعد در كانال پيچ در پيچ جاري مي شود. آب مسير كانال را طي مي كند و دوباره به همان جايي كه از آن سرازير شده بود، برمي گردد. براي اين كه آب هاي بخار شده جبران شوند، آسيابان هرازچندگاه تنها لازم است سطلي آب در كانال بريزد تا آب تا ابد به اين چرخش ادامه بدهد. در اين ساختمان آب سر بالا مي رود و قورباغه هايش ابوعطا مي خوانند. با وجود آنكه دو برج ساختمان هم اندازه هستند، برج سمت راست يك طبقه پايين تر از برج سمت چپ قراردارد.
اين تصوير گوياي بسياري از پارادوكس هاي ديگر است كه در آن ها اجزا مشكلي ندارند اما تركيب مشكل دارد.
پاسخ به مسئله هاي ۵۰ ـ ۴۵
002700.jpg

آيا روح حيوانات پس از مرگ به آن دنيا خواهد رفت؟ اگر جواب منفي است پس آيا چيزي شبيه به حيوانات در آن جا خواهد بود؟ برخي اعتقاد دارند كه نوعي حيوان در آن جا خواهد بود. در اين صورت آيا حيواني هم در جهنم وجود دارد؟ اگر مثل دكارت معتقد باشيم كه حيوانات هم مثل ماشين ها روح ندارند چه چيزي ما را از حيوانات و ماشين ها متمايز مي كند، چه چيزي ما را اين قدر مهم كرده است؟ اگر كسي معتقد باشد كه كامپيوترها هم به نوعي روح و هويت دارند آيا دنيايي هم براي روح كامپيوترها وجود دارد؟ آيا مي توان گفت كه تنها يك روح و شعور جهاني وجود دارد، اگر چنين است چه چيزي ما را از صخره و سنگ. . . متمايز مي كند؟
002705.jpg

سوال هايي كه درباره روح مطرح شده، براي گوش هاي مدرن مفاهيمي نسبتا كهنه و قديمي اند. اما با اين همه اين واژه حائز اهميت است. اگر همان طور كه بسياري از ماترياليست هاي به اصطلاح به خودآگاهي رسيده و مدرن ممكن است بگويند، «چنين چيزي» وجود نداشته باشد، آن گاه چه چيزي انسان ها را از حيوانات متمايز مي كند و چه بسا آن ها را اشرف حيوانات و يا ماشين ها مي كند. شايد همان طور كه «ويليام جيمز» گفته است، علم و دين مانند دو تكه نان هستند كه فلسفه لاي آن ها قرار گرفته است. دانشمندان علوم طبيعي، جهان را به «ماده» تقليل مي دهند و بنيان جهان را ماده مي دانند؛ جهان را به ماشين تبديل مي كنند و اراده آزاد و آرمان را در هم مي شكنند. مكاتب فلسفي ماده را به ذهن تقليل مي دهند و اصالت را با ذهن مي دانند؛ به ما مجال مي دهند كه آرمان داشته باشيم و البته آزادي نيل به آن آرمان را هم برايمان در نظر مي گيرند؛ اين ها خود به مثابه اديانند.

حاشيه فرهنگ
• طالقاني و ترجمه اودي

سيدعلي طالقاني دانش آموخته حوزه هاي علميه اصفهان، مشهد و قم است و هم اكنون مديريت مركز پژوهش هاي كلامي مشهد را بر عهده دارد. او با آنكه هنوز در دوران جواني به سر مي برد، مطالعاتي تخصصي در كلام اسلامي (به ويژه كلام تطبيقي)، فلسفه اسلامي، تاريخ فلسفه غرب، فلسفه دين، معرفت شناسي، ديانت مسيحي و نوانديشي ديني داشته است و در همين راستا با انديشمنداني چون شبستري، سروش، لگنهاوزن، پلنتينگا و مرحوم زرين كوب ديدار و گفت وگو كرده است. طالقاني كه محضر اساتيدي مثل جوادي آملي، آشتياني، حسن زاده آملي، فلسفي، وحيد خراساني و قاضي را در زمينه علوم اسلامي درك كرده؛ در فلسفه و منطق جديد نيز شاگرد اساتيدي نظير نبوي، جهانگيري، زيباكلام، ملكيان، وحيد دستجردي، ضياء شهابي و منوچهري بوده است، از پژوش هاي بلند مكتوب وي يكي «پديدارشناسي فرآيند استنباط» و ديگري بررسي مباني معرفت شناختي نظريه قبض و بسط تئوريك شريعت است. طالقاني هم اكنون ترجمه كتاب «معرفت شناسي» اودي، و تاليف كتابي با عنوان «جريان شناسي مباحث كلام جديد» را در دست دارد. او درباره «معرفت شناسي» مي گويد: «اودي يكي از معرفت شناسان بزرگ معاصر است و آثار متعددي در اين زمينه دارد. كتاب حاضر يكي از مهم ترين و جديدترين آثار اوست كه سبك و سياقي متفاوت با ساير آثار معرفت شناسانه دارد. از جمله اينكه سير ورود و خروجش به مباحث شبيه شيوه سنتي ماست. مثلا ابتدا از منابع ادراك شروع مي كند...». معرفت شناسي شامل سه بخش اصلي «منابع توجيه معرفت و صدق»، «ساختار و گسترش توجيه و شناخت» و «ماهيت و حوزه توجيه و معرفت» است كه مجموعا ده فصل را در برمي گيرند. عنوان اصلي اين كتاب «معرفت شناسي، درآمدي معاصر بر تئوري شناخت» و ناشر آن انتشارات راتلج است. اما طالقاني كه تحقيقات وسيعي در حوزه مباحث كلامي جديد و قديم دارد و حاصل آنها مكتوباتي چون درآمدي بر كلام جديد، كثرت گرايي ديني، مقاله حكمت (در دانشنامه جهان اسلام)، جبر و اختيار در تقريرات ميرزامهدي اصفهاني و بررسي تحليلي عاشوراست در كتاب «جريان شناسي مباحث كلام جديد» ابتدا موضوعاتي را كه «كلام جديد» ناميده مي شوند به چهار حوزه تقسيم مي كند: «اول فلسفه دين، دوم الهيات جديد مسيحي، سوم مباحثي كه در ايران مطرح است و عموما سرآغاز آنها تئوري قبض و بسط شريعت است ادامه يافت و چهارم همان مباحث قديمي كلام كه با شيوه هاي نويني به آنها پرداخته مي شود. » او پس از معرفي و شرح مختصري راجع به هر كدام از اين عناوين، به تشريح مبسوط جريانات كلام جديد در ايران مي پردازد. برخي از اين مباحث عبارتند از تئوري قبض و بسط شريعت، انتظار بشر از دين، تئوري قبض، بسط تجربه نبوي و پلوراليسم ديني با طرح هاي مستقيم. طالقاني سپس به شناسايي جريان هايي مي پردازد كه حول اين مباحث شكل گرفته اند: «منظور از شناسايي دو كار است اول «توصيف» شامل جمع آوري منطوق كلام ايشان و دوم «تحليل» به معناي استخراج مباني جريان و نتايج و لوازم آرا. »
گروه انديشه در زمينه كلام جديد گفت وگويي با طالقاني انجام داده است كه به زودي چاپ خواهد شد.

|  اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   فرهنگ   |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |