يكشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۱ - شماره ۲۹۹۴- March, 2, 2003
پل گاسكوين در چين
خانه جديد گازا
آران
يك سابقه درست و حسابي. اين شانس را براي يك فوتباليست كهنه كار فراهم مي آورد تا منافع خود را به هر گوشه اي از دنيا گسترش دهد. «پل گاسكوين» نيز پس از شنيدن صداي سوت پايان دوران بازي اش در بريتانيا و اروپا چمدان ها را بست به شرق سفر كرد تا در نهايت در باشگاه «گانسو» از شهر «لانژو» رحل اقامت افكند.
002755.jpg

اين هافبك هميشه دردسرساز كه شايد ديوانه ترين فوتباليست انگلستان بوده باشد چنان از بازي در اين شهر گمنام واقع در اعماق كشور پهناور چين شادمان است كه گويي سرزمين موعود را يافته است. بالاخره «گازا» بهشتي پيدا كرده كه مي تواند در آن به مضحكه هاي بي شرمانه اش با اطرافيان ادامه دهد، در حالي كه مخاطبانش به جاي برافروخته شدن براي او غش و ضعف مي كنند. شوخي هايي مثل آن بادگلوي غيرمنتظره اي كه گازا چند سال پيش درست مقابل دوربين تلويزيوني رسمي ايتاليا زد و محبوبيت او را دركشور چكمه اي پايان داد. بنابراين هر كسي كنجكاو مي شود تا بداند اهالي خانه جديد گازا چه ويژگي هايي دارد كه او را چنين راضي و خوشحال نگاه داشته است.

در جوار بودا
شهر «لانژو» در استان «گانسو» واقع شده و يكي از توقفگاه هاي تاريخي مسير جاده ابريشم در ساحل رودخانه يانگ تسه كيانگ - رودخانه زرد - به حساب مي آيد. مسابقه تاريخي شهر يكي از دلايل اصلي علاقه «گاسكوين» به اين منطقه بوده است. استان گانسو كه عمدتا كويري است يكي از فقيرترين و توسعه نيافته ترين بخش هاي چين به شمار مي رود؛ شهر «لانژو» نيز رسما به عنوان يكي از آلوده ترين مناطق دنيا نام گرفته كه علي رغم قدمتش هرگز بابت جذابيت هاي تاريخي و جلوه هاي زيبايي شناسانه معماري و هنري شهرتي به هم نزده است. البته در نزديكي اين شهر «هزار غار» منسوب به بودا و پيروانش قرار گرفته كه به گازا اين امكان را مي دهد تا در ساعات فراغت از فوتبال به تماشاي آنها برود و در آنجا به يكي از كارهاي مورد علاقه اش «مديتيشن» بپردازد.

در خانه
باشگاه «گانسوتيانما» يكي از تيم هاي بحران زده دسته دوم باشگاه هاي چين است كه در انتهاي جدول براي بقا دست و پا مي زند. گازا به عنوان يك «مربي - بازيكن» با باشگاه قرارداد امضا كرده اما حسن قضيه در اين است كه همبازيان و شاگردانش مي فهمند اين استاد فرزانه چه مي گويد. شانس بزرگي كه گاسكوين آورده تسلط نسبي كادر باشگاه به زبان انگليسي است چنانكه خودش مي گويد:
«مدير به خوبي انگليسي حرف مي زند، همينطور چند تن از بازيكنان. » او در چين چهره اي محبوب به شمار مي رود و مسلما طي اين مدت محلي هاي فضول كه مي خواهند از همه چيز سر درآورند، به خوبي مهارت هاي ارتباطاتي او را محك زده اند. «ويكتور هي» يك برنامه ساز ورزشي كه با شبكه جهاني BBC همكاري مي كند، به خوبي زندگي گازا در چين را پوشش داده. او مي گويد: «مردم اينجا همه جزييات را درباره گاسكوين مي دانند. آنها به خوبي مي دانند كه گازا پسر شيطاني است اما اتفاقا به خاطر همين موضوع علاقه شان به او بيشتر هم شده. »
002765.jpg

پرسه اي در شهر
اين درست كه منطقه گانسو فقير است اما لانژو تمام چيزهاي مورد علاقه او را در خود جاي داده به طوري كه «ويكتور هي» مي گويد «شك نكنيد كه گازا در اين شهر زندگي خوبي دارد. » او مي تواند شرط بندي كند و هر چه خواست بخورد و بنوشد و خلاصه خوش باشد. زندگي در چين همانطوري است كه او دوست دارد و گازا در اينجا نسبت به لندن احساس آزادي بسيار بيشتري مي كند. احتياجي به گفتن نيست كه گاسكوين با ذوق و شوق خود را با سلايق محلي وفق داده است. «من هر غذايي را امتحان مي كنم «كله اردك»، «سرجوجه»، «پاي جوجه»، «خفاش» و هر چيز ديگري كه ببينم. فكر كنم اگر به همين شكل ادامه يابد بتوانم پرواز كنم.» تازه اگر گازا ناگهان دچار نوستالژي شد و خواست دوباره همان لحظه هاي ناخوشايند سال هاي گذشته را با ديوانگي هايش تكرار كند، مي تواند «كباب چيني» را امتحان كند كه اگرچه كاملا با انواع انگليسي اش تفاوت دارد اما به همان اندازه اين بريتانيايي خشن را سرحال مي آورد. هي در اين باره مي گويد: «در اينجا انواع استيك ها و بيف ها وجود دارند. كباب چيني به عنوان يك غذاي محلي چيز جالبي است. فقط گازا مجبور است به جاي يكي چند تا از آنها را بخورد. »
«يك نوع نوشيدني محلي به نام «سينگتائو» نيز وجود دارد كه بسيار عامه پسند است و حتي از نوشابه هاي غربي هم بيشتر گازا را مجذوب ساخته.» گازا سر راهش به چين در مالت و يونان نيز توقف كوتاهي كرده بود تا شرايط بازي در اين كشورها را بسنجد اما مورد توجه باشگاهي قرار نگرفت. او در چين با باشگاه «ليائونيگ بودائو» قرار و مدارهايي گذاشته بود. اما پس از شركت در يك بازي نمايشي مطبوعات چين او را «ضعيف و بي دست وپا» خواندند. در نتيجه «كائو گوجون» مدير باشگاه چين قول خود را فراموش كرد.
«ما قرارداد گازا را نهايي نكرده بوديم. او به اينجا آمد و مردم از ديدنش خوشحال شدند اما وقتي بازي او اين قدر ضعيف است ما ريسك نمي كنيم.» در نقطه مقابل پيرمرد ۳۵ ساله انگليسي با نخوت و غرور رو به خبرنگار شبكه «اسكاي اسپورت» گفت: «من خيلي خوب كار كردم و يك گل هم زدم. آنها از من خواستند كه مدت بيشتري پهلويشان بمانم اما قبول نكردم!» البته كسي بلوف گاسكوئين را باور نكرد و او در نهايت به دورافتاده ترين منطقه چين سفر كرد تا با باشگاه بحران زده «گانسوتيانما» در اعماق دسته دوم قرارداد امضا كند. مقاله نويس سايت اينترنتي بي بي سي نيز او را چنين به باد تمسخر گرفت: «گازا مثل يك بمب خبري تركيد. اول فكر كرديم او جام جهاني را بالاي سر برده اما بعد فهميديم اين همه ذوق و شوق به خاطر عضويت او در يك باشگاه بحران زده دسته دومي چين است. با شنيدن اين خبر من ذوق زده شدم و به افتخار اين موفقيت بزرگ به نزديك ترين قهوه خانه رفتم و دوستانم را به يك صداي مضحك زير لبي مهمان كردم.» اگر گازا به خاطر غذا به چين رفته هيچ مشكلي نيست. ما يك دفاع راست در آنجا داريم به اسم «جيمي هو». او يك جور استيك را با سس لوبياي سياه به نافتان مي بندد. در ضمن شنيده ايم كه گازا رهبر تيمش محسوب مي شود. احتمالا روح بودا در وجود او حلول خواهد يافت. حالا او مثل بودا زير يك درخت انجير مي نشيند، با همبرگري در يك دست و نوشابه الكلي در دست ديگر، با دهان پر و حرف هاي ركيك مريدانش را اندرز مي دهد. مسلما او براي كار به چين نرفته وگرنه آدمي مثل او با مقدسات چه كار؟ آدمي مثل گازا كه فكر مي كند «كانتوني» ـ زبان بخشي از مردم چين ـ زباني است كه خانواده «اريك كانتونا» بدان صحبت مي كنند. منبع: BBC

مردي كه فوتبال مي كارد
فوتبال در چين پس از صعود اين كشور به جام جهاني اخير مثل يك بمب اجتماعي صدا كرده و كمپاني هاي خارجي چشم به پتانسيل تجاري عظيم موج نوين فوتبال در چين دوخته اند
002770.jpg
«مي خواهم روي فرهنگ فوتبال عامه مردم چين سرمايه گذاري كنم تا با انواع اروپايي اش قابل قياس باشد و تيمي بسازم كه بتواند قهرمان جام جهاني باشد. »
فكر مي كنيد اين جمله از كيست؟
«كارل هاوكينز»! يك هوادار فوتبال چيني با نام حقيقي «هائو كينگ» كه تجارت موفقي در شانگهاي به راه انداخته. در سال ۱۹۹۹ او همكاري با ليگ فوتبال شانگهاي را آغاز كرد كه به نظر مي رسيد از كمبود افكار و انگيزه هاي حرفه اي رنج مي برد. از آن پس «كارل» شروع به يك سرمايه گذاري گسترده در فوتبال چين كرد. يك ريسك مالي بزرگ آن هم به خاطر عشق به فوتبال. كارل مي گويد: «زمين ها افتضاح بودند، حتي خطرناك! استاندارد فوتبال پايين بود و تنها يك سازمان فوتبال كوچك وجود داشت و فوتبال از هيچ اعتبار اجتماعي برخوردار نبود. در سطح حرفه اي هم مقامات تنها نگران پيدا كردن بازيكناني بودند كه بتوانند قهرماني ليگ سراسري را نصيب تيمشان سازند. اما من افكار بلندتري دارم. من مي خواهم ساختاري بچينم كه در آن تيمي با توانايي فتح جام جهاني رشد يابد. »
«كارل» در جريان سفر تجاري اش به انگلستان از باشگاه هاي فوتبال جزيره ديدن كرد تا دريابد كه ليگ هاي حرفه اي و آماتور چگونه سازماندهي شده اند و براي معرفي فرهنگ فوتبال به چيني ها نكاتي بياموزد. در بازگشت به شانگهاي او يك «توتو»ي بزرگ راه انداخت. كارل از اعتبار تجاري اش در پايتخت اقتصادي چين استفاده كرد تا با پيش فروش صدها هزار اوراق قرضه استاديوم اصلي شهر را بازسازي كند و يك استاديوم ديگر نيز بر پا سازد. هدف او فراهم آوردن شانس لذت بردن از فوتبال براي جوانان شهر و بهبود مهارت هاي آنان بود.
تنها معدودي از كودكان چيني به طور منظم فوتبال بازي مي كنند. سياست تك فرزندي چين كودكان تنها خانواده ها را از پيگيري و مطالعه جدي فوتبال باز مي دارد و آنها را تشويق به كسب مشاغل پردرآمد مي كند. تنها فرزندان خانواده هاي ثروتمند پول براي خرج كردن در فوتبال دارند و بقيه والدين از كودكانشان مي خواهند تا به هر رشته اي وارد شوند مگر فوتبال. «در حالي كه اساسا تيم هاي حرفه اي از بازيكناني تشكيل شده اند كه از سنين جواني به مدارس اختصاصي فوتبال فرستاده مي شوند و آموزش هاي ويژه اي مي بينند. من مي خواهم جوانان در ليگ هاي آماتور به طور فعال حضور يابند تا باشگاه هاي حرفه اي امكان دستچين كردن بهترين ها را بيابند. » حالا ليگ در ورزشگاه تجديد بنا شده شانگهاي برگزار مي گردد. جلسات تمرين نيز با همان نظم و تداوم بر پا مي شوند كه كمپ هاي مربيگري تابستاني. كارل تجربه كار با مربيان خارجي را دارد. مربياني كه همتايان محلي شان را آموزش مي دهند و بچه ها را از سنين پايين با فوتبال آشنا مي سازند. يكي از مستشاران خارجي فوتبال «كيث بلونت» است. مردي انگليسي كه در حال حاضر تيم ملي جوانان چين را هدايت مي كند و قبلا بازيكناني مثل مايكل اوون و سول كمپل در تيم هاي ملي زير پانزده سال و زيرشانزده سال انگلستان زير دست او رشد كرده اند.
اگر چه مربيان خارجي و تسهيلات خاص فوتبال هزينه هاي سنگيني روي دست كارل گذارده اند اما او اميدوار است كه روزي سرمايه هايش بازگردند. استاديوم در حال ساخت شانگهاي هنوز به بهره برداري نرسيده و تنها سرمايه اي كه كارل در آينده اي نزديك مي تواند منتظر بازگشتش باشد، پولي است كه ليگ هاي آماتور بابت اجاره زمين اصلي شانگهاي مي پردازند. اما نشانه هاي روشني براي خوشبيني او وجود دارند. مسلما با گذشت زمان وضع بهتر خواهد شد. فوتبال در چين پس از صعود اين كشور به جام جهاني اخير، مثل يك بمب اجتماعي صدا كرده و كمپاني هاي خارجي چشم به پتانسيل تجاري عظيم موج نوين فوتبال در چين دوخته اند. سود سرشاري كه پشت تجارت ورزش و كالاهاي ورزشي خوابيده. در اوايل سال ۲۰۰۲ «كارل» قراردادي با آديداس امضا كرد تا اين كمپاني بين المللي حامي مالي مدرسه مربيگري اش شود و از برنامه هاي او براي گسترش فوتبال در چين حمايت نمايد. شايد كارل در آينده اي نزديك به خاطر خدماتي كه به فوتبال چين ارائه داده مورد تشويق و قدرداني قرار گيرد. او باور دارد كه فوتبال بهترين راه پولسازي و ارتقأ دهنده اعتبار كشورش در جهان خواهد شد.

باشگاه هاي مشهور اروپا
المپيك ليون -۲ (فرانسه)
002760.jpg
سهيلا قاسمي
مربي سابق و اسطوره اي به يادماندني:
ژاك سانتيني، بازيكن سابق سنت اتين كه هم اكنون در حدود ۵۱ سال سن دارد، عامل اصلي قهرماني ليون در فصل ۲۰۰۲-۲۰۰۱ بود. اين تكنيسين باهوش، زماني كه پا به سنت ـ اتين گذاشت، ۱۶ سال بيشتر نداشت. او ۱۲ فصل سرشار از خوشبختي را در كنار سبزپوشان سپري كرد و پيش از اينكه يك بازيكن حرفه اي كامل شود، موفق شد به همراه اين تيم، جام گامباردلا را از آن خود كند. بين سال هاي ۶۹ تا ،۸۱ سانتيني براي سنت ـ اتين توپ مي زد و پس از آن به مدت دو فصل به مون پوليه پيوست. سال ۸۳ رسما مربي شد. ليزيو، تولوز و سنت اتين تيم هايي هستند كه او به ترتيب با آنها كار كرد و سپس چندين ماه به عنوان مدير فني تيم ملي به كار خود ادامه داد. سال ۹۶ بود كه به كادر فني المپيك ليون پيوست و در كنار برنار لاكومب مشغول به كار شد و بعد هم سرمربيگري اين تيم را به عهده گرفت. حضور سانتيني آن چنان تحول عظيمي در اين تيم ايجاد كرد كه آنها براي اولين بار توانستند جام قهرماني را در آغوش بكشند. اين مرد متفكر و منطقي، پس از به اوج رساندن ليون، به عنوان سرمربي تيم ملي انتخاب شد تا شايد بتواند نتايج تاسفبار تيم ملي در جام جهاني ۲۰۰۲ را جبران كند.

مربي جديد: پل لوگن
لوگن ۳۸ ساله به هنگام ورودش به باشگاه، در فصل ۲۰۰۳-۲۰۰۲ قراردادي دو ساله به امضا رساند. او كارش به عنوان بازيكن را از برست آغاز كرد، بين سال هاي ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۹ در اين تيم بود و سپس به نانت رفت. تا سال ۱۹۹۱ در نانت ماند و سپس به پاري ـ سن ـ ژرمن پيوست: لوگن در ۵۵ بازي جام اروپا شركت كرد و ۵ گل به ثمر رساند. او ۱۶ بار با پيراهن تيم ملي به ميدان رفت. در سال ۹۵ هم به همراه پاري ـ سن ژرمن قهرمان جام اتحاديه شد. سال ۱۹۹۶ مدرك رسمي مربيگري گرفت و بين سال هاي ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ در باشگاه رن مشغول به كار شد. حاصل كار او به ترتيب كسب مقام هاي پنجم، سيزدهم و ششم در دسته اول بود. هر چند او كمي كم تجربه و تازه كار به نظر مي رسد اما تا اينجاي كار عملكرد رضايت بخشي با تيم ليون داشته و توانسته تيم را همچنان در سه مكان نخست جدول نگاه دارد.

استاديوم ژرلان
دستور ساخت اين استاديوم در سال ۱۹۱۳ و به منظور اختصاص بخشي براي «ورزش و آموزش» در نمايشگاه بين المللي شهري صادر شد. اين نمايشگاه درسال ۱۹۱۴ برپا شد. در اصل اين طرح از همان ابتدا به عنوان محلي دائمي براي اين كار در نظر گرفته شده بود. توني گانيه با الهام از استاديوم هاي رم باستان طرحي را در نظر گرفت و بنايي ساخت كه به صورت محوطه اي محصور بود و چهار در باشكوه عظيم در اطرافش تعبيه شده بود. اين استاديوم براي همه ورزش ها به كار مي رفت و حتي پيست دوچرخه سواري و دو و ميداني هم داشت. سرانجام در سال ۱۹۲۶ استاد دوژرلان افتتاح شد. اين بنا با بتون و سيمان ساخته شده و رديف جايگاه ها نيز با سنگ پوشيده شده اند. هر چند به مرور زمان اين استاديوم كامل تر و كامل تر شد، اما هنوز هم بسياري از ويژگي هاي طرح نخستين را حفظ كرده است. در سال ۱۹۹۸ هم تغييرات اساسي زيادي ايجاد شد. هم اكنون بخشي از استاديوم سرپوشيده است و در حدود ۲۵ هزار جايگاه سرپوشيده جديد كه دورنماي مناسبي از زمين را نيز به تماشا مي گذارند به آن اضافه شده. به اين ترتيب ۴۳ هزار نفر مي توانند در استاديوم حاضر شوند و بازي ها را از نزديك تماشا كنند.

اسطوره ها
ژيلبر بونون، فلوري دينالو، امه مينيو، برنار لاكومب و ژاك سانتيني اسطوره هاي به يادماندني فوتبال ليون هستند. كاپيتان ساني اندرسون نيز ستاره فعلي باشگاه است كه مي تواند به يكي از اسطوره هاي به يادماندني تبديل شود. ژان ـ ميشل اولا رئيس باشگاه، سهم بسزايي در موفقيت هاي اخيرشان داشته. اين عملكرد خوب او را جزو اسطوره هاي به يادماندني باشگاه قرار داده است.

ژان تيگانا
اين بازيكن مياني بين سال هاي ۶۸ تا ۸۱ به عنوان بازيكن در ليون حضور داشت و بعد به بوردو و مارسي پيوست. بين سال هاي ۹۳ و ۹۵ نيز به عنوان مربي در اين تيم مشغول به كار شد. در اين دوران كوتاه، توانست ليون را قهرمان دسته دوم كند و تحولات بسياري نيز در تيم ايجاد كرد. سپس به بوردو و فولهام پيوست. از افتخارات او مي توان به قهرماني اروپا در سال ،۸۴ قهرماني فرانسه در همان سال و سال بعد، قهرماني جام حذفي فرانسه در سال ۸۶ و قهرماني فرانسه و جام حذفي در سال ۸۶ اشاره كرد كه به همراه تيم بوردو به دست آمد. او به همراه المپيك مارسي در سال هاي ۹۰ و ۹۱ قهرمان فرانسه شد. به عنوان مربي نيز در سال ۶ موناكو را قهرمان فرانسه كرد.

برنار لاكومب
اين هافبك مياني گل در دسته اول ليگ فرانسه به نام خود به ثبت رسانده كه دومين ركورد محسوب مي شود. اين گل ها بين سال هاي تا به ثمر رسيد كه عدد از آنها براي ليون بود. هوش بالا و شم گلزني او بسيار استثنايي بود. وي در حال حاضر در كادر فني تيم ليون به كار مشغول است.

ژان ـ ميشل اول
رئيس باشگاه ليون با سرمايه گذاري ميليون يورويي، بيشترين بودجه ممكن در باشگاه هاي فرانسه را به تيمش هديه كرده. او در سال زماني كار را شروع كرد كه ليون به علت مشكلات مالي به دسته دوم سقوط كرده بود. او با گوش دادن به حرف سايرين، نگاه منطقي به مسائل و بهره گيري از عملكرد باشگاه هاي انگليسي، آلماني و ايتاليايي آن چنان تحول عظيمي ايجاد كرد كه اين تيم دسته دومي بالاخره قهرمان فرانسه شد. او در اصل نبردي اقتصادي به راه انداخته.

حاشيه ورزش
•بمب هاي خبري در راهند
اين روزها اتفاقات جالبي حول وحوش تيم هاي بزرگ و مشهور رخ مي دهد. نتيجه هاي بد، خشم هواداران را برانگيخته و مديران و مربيان جايشان را به ديگري مي دهند. حتما با خواندن اين مطلب به ياد باشگاه مشهور كاتالان ها يعني بارسلون مي افتيد. اما در همين اطراف خودمان هم اتفاقات زيادي در حال شكل گرفتن است. ظاهرا دو تيم مشهور و بزرگ تهراني هم تا آينده اي نزديك دستخوش تحولات ريز و درشت خواهند شد.
به گفته منابع غيررسمي تحولات در باشگاه استقلال بنيادي تر خواهد بود. ظاهرا علي فتح الله زاده مديرعامل كهنه كار استقلال پس از پايان ليگ قهرمانان آسيا جايش را به علي تاجرنيا خواهد سپرد. تلاش مضاعف فتح الله زاده براي به دست آوردن راي بيشتر و رسيدن به يكي از كرسي هاي شوراي شهر واكنش آشكاري بر اين تصميم گيري تلقي مي شود. شايعه ديگر نيز اين است كه پس از روي كار آمدن تاجرنيا مجددا ناصر حجازي به ساختمان پنج طبقه باشگاه استقلال در خيابان لارستان قدم خواهد گذاشت و به عنوان مدير تيم هاي فوتبال استقلال از جوانان تا بزرگسالان به خدمت گرفته خواهد شد. بايد ديد در صورت محقق شدن اين شايعات تكليف ساير اعضاي كادر فني و اداري استقلال چيست. از سوي ديگر انتصاب تاجرنيا به عنوان يكي از اعضاي هيأت رئيسه فدراسيون فوتبال نيز حاكي از تولد يك بازيگر ديگر در عرصه مديريت ورزش است. از سوي ديگر در پرسپوليس نيز اخبار ديگري به گوش مي رسد.
كريم باقري همچنان رودرروي پروين ايستاده و نقد نشدن چك را بهانه تمرين نكردن مي داند و از سوي ديگر غمخوار نيز عكس العمل سريعي در اين مورد اتخاذ نكرده است. وضعيت همكاري ناصر ابراهيمي و اشميت با پروين نيز در هاله اي از شك و ترديد قرار دارد. بايد ديد گرگ باران ديده پرسپوليس در روزهاي سخت پيش رو در جام باشگاه هاي آسيا چه خواهد كرد؟ آيا پروين مثل هميشه برنده نهايي خواهد بود؟ كمي صبر داشته باشيد.

•شوراي ورزشي
جمعه گذشته به سلامتي و خير و خوشي راي گيري انتخابات شوراي شهر انجام شد و ورزشكاران و مديران ورزشي در آزموني مردمي ميزان اعتماد مردم را نسبت به خودشان تجربه كردند. با توجه به جميع جهات مي توان تصور كرد كه حداقل يكي دو نفر از كانديداهاي منتسب به جامعه ورزش در اين انتخابات پيروز شوند. اين پيروزي مي تواند فضاي بعضا سياسي شوراي شهر را در دوره گذشته تغيير داده و امكان تصميم گيري در مورد شهر را به افراد غيرسياسي به ديگران نيز بدهند، به شرطي كه ورزشي ها به سوي سياست نروند.

ورزش
اقتصاد
ايران
جهان
فرهنگ
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |