يكشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۱
شماره ۲۹۹۴- March, 2, 2003
جهان
Front Page

كابينه مرگ صلح
تشكيل دولت ائتلافي راستگراي افراطي در اسرائيل به معناي مرگ پروسه صلح و طرح صلح پيشنهادي گروه چهارجانبه است
002645.jpg

رضا سادات
چهارشنبه هفته گذشته و پس از هفته ها كشمكش خبرگزاري رويتر از تشكيل دولت ائتلافي راستگراي تحت رهبري شارون و امضاي توافقنامه نهايي تشكيل ائتلاف در كشور يهود خبر داد. براساس گزارشي كه در اين رابطه از شبكه تلويزيوني BBC پخش شد، شركاي قدرت در كابينه جديد اسرائيل احزاب شينوي، NUP و NRP خواهند بود كه هريك به ترتيب ،۱۵ ۶ و ۶ كرسي در كنست تحت اختيار دارند. در اين ائتلاف قدرت اصلي در اختيار حزب ليكود با برخورداري از ۴۰ كرسي كنست است. هرچند هر چهار عضو شريك قدرت در دولت جديد اسرائيل از احزاب راستگراي افراطي تلقي مي شوند اما مهم ترين چالش براي تشكيل كابينه جديد مخالفت سرسختانه NUP با تشكيل كشور مستقل فلسطيني بود حال آنكه شارون اواخر سال گذشته با صحه گذاشتن بر طرح صلح پيشنهادي آمريكا، كه تشكيل كشور مستقل فلسطيني تا سال ۲۰۰۵ ميلادي را مد نظر دارد عملا اين اصل را پذيرفته است كه دو طرف نهايتا توافق كردند تا زماني كه پرداختن به مسئله تشكيل كشور مستقل فلسطيني اجتناب ناپذير باشد از طرح و بررسي آن در كابينه اجتناب ورزند. موارد تناقض و اختلاف در تشكيل كابينه جديد پس از حدود شش هفته رايزني و اعلام نظر نهايي حزب كارگر مبني بر عدم مشاركت در كابينه جديد به همين نكته ختم نمي شد. حزب ملي مذهبي هاي كشور يهود (NRP) حامي و پشتيبان طرح هاي جاه طلبانه گسترش كشور يهود و آرمان اسرائيل بزرگ است و آشكارا با برقراري صلح با فلسطينيان مخالفت مي ورزد اما شارون توانست بر همه اين اختلافات فائق آيد و با NRP و شينوي، حزب راستگراي سكولاري كه خواستار تمايز قائل شدن بين سياست و يهوديت است، ائتلاف تشكيل دهد.
صبح روز چهارشنبه رهبران چهار حزب عضو ائتلاف حاكم جديد اسرائيل در كنست حاضر شدند تا توافقنامه نهايي را به امضا برسانند. امضاي اين توافقنامه به معناي نااميدي قطعي شارون از ترغيب حزب كارگر به مشاركت در دولت ائتلافي جديد بود. حزب كارگر روز يكشنبه هفته گذشته اعلام كرده بود نمي تواند در زمينه برچيدن شهرك هاي يهودي و راهكارهاي خارج كردن اقتصاد اسرائيل از بحران زمينه مشتركي با شارون و حزب ليكود بيابد.
ائتلاف جديد از مجموع ۱۲۰ كرسي كنست، ۶۸ كرسي را در اختيار خواهد داشت و از اكثريت مطلق براي تصويب لوايح مورد نظر خود برخوردار خواهد بود. راديو صداي آمريكا [VOA] در بخش خبري روز چهارشنبه خود از امضاي توافقنامه نهايي و حضور روز پنج شنبه شارون در كنست براي گرفتن رأي اعتماد براي وزراي پيشنهادي خود خبر داد. اين راديو همچنين ادعا كرد شارون طي چند هفته اخير براي ائتلاف با احزاب ميانه روتر از سوي واشنگتن تحت فشار بوده است، احزابي كه پس از جنگ عراق به كنار آمدن با فلسطينيان رغبت داشته باشند. به رغم اظهارات ضد و نقيض گذشته ليكود با احزاب راستگرا ائتلاف كرد و بر اين اساس قرار است اين حزب علاوه بر نخست وزير در كابينه ۱۲ تا ۱۳ وزير و دو معاون وزير داشته باشد. فوري ترين و مشهودترين اثر تشكيل اين ائتلاف به مخاطره افتادن پروسه صلح است.
روزنامه آمريكايي كريستين ساينس مانيتور روز چهارشنبه نوشت تشكيل دولت ائتلافي راستگراي افراطي در اسرائيل به معناي مرگ پروسه صلح و طرح صلح پيشنهادي گروه چهارجانبه متشكل از آمريكا، روسيه، سازمان ملل و اتحاديه اروپايي است كه متضمن ايجاد كشور مستقل فلسطيني تا سال ۲۰۰۵ پس از پايان يافتن مناقشات جاري بين اسرائيل و فلسطينيان است. اين در حالي است كه حدود يك هفته قبل نمايندگان گروه چهار در لندن با هيأت هاي اعزامي اسرائيل و فلسطينيان ديدار و گفت وگو كردند. هرچند مقامات ارشد رژيم اشغالگر قدس به ظاهر از اين طرح حمايت مي كنند اما در خفا آن را مورد ترديد قرار مي دهند. آنها پايبندي آمريكا به پيشنهادات مطرح شده در طرح و پايبندي فلسطينيان به تعهداتشان در قبال اين طرح را مخدوش مي دانند. مخالفان اين طرح مي گويند از آنجا كه اجراي اين طرح منوط به كسب توافق دو طرف بر سر موضوعاتي چون جلوگيري از ادامه ساخت شهرك هاي يهودي و تخليه شهرك هاي موجود، حل و فصل موضوع تقسيم بيت المقدس و خروج نيروهاي اسرائيل از نوار غزه و كرانه باختري است ممكن است در طول گفت وگوهاي طولاني دو طرف براي رفع اختلافات، ابهامات جديدي به وجود آيد كه در عمل به ناكام ماندن گفت وگوها منجر شود و اين در حالي است كه ممكن است در طول اين دوره انتقالي حوادث جديدي به وقوع بپيوندد كه مانع از عملي كردن اين طرح شود.
روزنامه كريستين ساينس مانيتور به نقل از منابع خود در اسرائيل و مقاله اي كه در هاآرتص منتشر شده مفاد توافق ليكود با احزاب راستگراي افراطي NRP و NUP را متضمن بندهايي در مورد طرح صلح پيشنهادي گروه چهارگانه معرفي مي كند: «حذف جدول زماني طرح كه براساس آن كشور فلسطين بايد تا سال ۲۰۰۵ تشكيل شود، لزوم تبيين و تعريف عبارت كشور مستقل فلسطين و الحاق اين بند به طرحي كه كشور مذكور بايد غيرنظامي و فاقد ارتش باشد و اسرائيل مبادي ورودي، خروجي و فضاي هوايي اش را تحت كنترل خود داشته باشد و نهايتا آنكه تشكيل فلسطين مستلزم انعقاد قرارداد ترك مخاصمه و آتش بس با اسرائيل، انجام اصلاحات سياسي گسترده و ارائه تضمين هاي امنيتي لازم به تل آويو است. شبكه خبري CNN هم در يكي از گزارش هاي صبحگاهي خود به وضوح اعلام مي كند تشكيل دولت راستگراي افراطي جديد را بايد به مثابه تحت الشعاع قرار گرفتن تحركات جاري براي پايان دادن به مناقشه حدودا سي ماهه اسرائيل و فلسطينيان تلقي كرد. اين در حالي است كه شارون تاكيد دارد چنان كه شرايط فراهم آيد و زمان مقتضي از راه برسد حاضر است براي دستيابي به صلح، مصالحه دردآور با فلسطينيان را بپذيرد هر چند او تصريح مي كند تامين نظر اسرائيل و فراهم آوردن شرايط به خود فلسطينيان بستگي دارد.
اين ادعاي شارون آن چنان نامعمول و دور از ذهن به نظر مي رسد كه حتي تحليلگران اسرائيلي همه آن را مانوري سياسي مي خوانند. حنان كريستال كارشناس سياسي صاحب نام سياسي راديو اسرائيل در يكي از برنامه هاي سياسي راديو اسرائيل گفت: «معلوم نيست آنچه شارون مي گويد جدي است يا آن را بايد ژستي صلح طلبانه دانست.» خبرگزاري رويتر روز چهارشنبه و پس از اعلام خبر تشكيل دولت ائتلافي اسرائيل در گزارشي تحليلي تاكيد مي كند دولت جديد احتمالا در هيچ عرصه اي به توفيق دست نخواهد يافت. اين خبرگزاري در گزارش خود به قلم استيون اسچير مي نويسد هر چند دولت جديد به برنامه هاي رياضت اقتصادي راي خواهد داد اما حتي اين اقدامات هم نمي تواند بحران اقتصادي جاري اسرائيل را مرتفع سازد. رفع مشكلات اقتصادي اكنون به اولويت اول زمامداران تل آويو تبديل شده است و با توجه به سقوط شديد بازارهاي بورس اين كشور، كاهش توليد و فرار سرمايه ها از كشور يهود، تل آويو سعي دارد با كاهش هزينه ها و جلب كمك هاي مالي آمريكا مانع از تشديد تاثيرات انتقاضه دوم فلسطينيان بر شرايط اجتماعي، سياسي اسرائيل شود.

شكاف فرهنگي اروپا و آمريكا ـ ۱
هانس بليكس با احتياط و ترس زيادي با صدام حسين رفتار مي كند بليكس با تأمل و نوعي ادب با وي برخورد مي كند اين روند به تسليم شدن در برابر صدام حسين منتهي مي شود

ترجمه: عباس فتاح زاده
002655.jpg

به جرأت مي توان ريچارد پرل را يكي از تأثيرگذارترين افراد در سياست هاي نظامي ستيزه جويانه آمريكا طي برهه كنوني دانست. او رياست «شوراي خط مشي دفاعي» را برعهده دارد. شوراي مذكور دربرگيرنده تعدادي از مشاوران مستقل است كه بدون آنكه مستقيما در استخدام پنتاگون باشند وظيفه مشاوره وزارت دفاع آمريكا را برعهده دارند. او همچنين در موسسه آمريكن انترپرايز در واشنگتن عضويت داشته و در هيأت مديره شركت هولينگراد ديجيتال هم حضور دارد. هولينگراد ديجيتال ناشر چندين روزنامه از جمله ديلي تلگراف و شيكاگو سان تايمز است. ريچارد پرل در دولت آمريكا داراي سمت رسمي نيست و به قول خودش «بدون آنكه در داخل دولت باشد، به مقامات دولتي نزديك است.» وي تأكيد مي كند كه الزاما نماينده ايده ها و افكار دولت آمريكا نيست، لذا اظهاراتش به معناي موضع گيري واشنگتن نيست، بلكه عقايد شخصي خودش است. البته او در گفته هاي خود جنگ عراق را اجتناب ناپذير دانسته و انتقادات اروپايي ها را بي اهميت تلقي مي كند، يعني همان چيزي كه دولت آمريكا بر آن اصرار مي ورزد. اخيرا اين كارشناس نظامي طي مصاحبه اي با روزنامه آلماني زود دويچه سايتونگ به اظهارنظر پيرامون موضوع جنگ و مخالفت هاي اروپا پرداخته است. متن مصاحبه وي از نظرتان مي گذرد.
•••
• به نظر شما بازرسي هاي تسليحاتي تاكنون چه وضعيتي داشته اند؟
فكر مي كنم هانس بليكس با احتياط و ترس زيادي با صدام حسين رفتار مي كند. بليكس با تأمل و نوعي ادب با وي برخورد مي كند. اين روند به تسليم شدن در برابر صدام حسين منتهي مي شود. اينكه بگوييم صدام حسين صرفا به خاطر آنكه به بازرسان اجازه بازديد از تأسيسات مختلف را داده، همكاري لازم را انجام مي دهد، تصور و خيالي كاملا بيهوده است. چنين تصوري تنها موجب سردرگمي و آشفتگي مي شود. صدام مي داند در تأسيساتي كه بازرسي مي شوند، هيچ چيز نمي توان يافت. تنها و تنها به همين دليل است كه مانع بازرسي ها نمي شود. مدت ها قبل از آنكه بازرسان از تأسيسات مورد نظرشان بازرسي كنند، همه چيز به جاي ديگري منتقل شده است. متأسفانه برخي مبناي تصميم گيري پيرامون همكاري صدام را بيانيه وي مورخ هفتم سپتامبر قرار مي دهند. اما اگر نگاهي دقيق به بيانيه مذكور داشته باشيم، درمي يابيم كه آن دروغي بيش نبود. او در بيانيه فوق هيچ اشاره اي به در اختيار داشتن سلاح هايي كه سازمان ملل بر وجود آنها در عراق اصرار دارد، نكرد.
• خب، پس بايد در چنين شرايطي مدت بازرسي هاي تسليحاتي را افزايش داد؟
ما در هر حال هيچ چيزي در عراق پيدا نمي كنيم. لذا تمديد مأموريت بازرسان كاري واقعا بي معني است. صدام مي داند كه بازرسان سراغ چه تأسيساتي مي روند و اين كار تنها مي تواند نوعي بازي و نمايش محسوب شود. بازرسان هم به خاطر اينكه غير از آن نمي توانند كار ديگري انجام دهند، به اين روند ادامه مي دهند. خب به نظر شما آنها چه كار ديگري مي توانستند انجام دهند كه تا حالا انجام نداده اند؟ آنان حتي دقيقا نمي دانند كه بايد از چه جاهايي بازديد كنند. لذا سراغ همان محل هايي مي روند كه سال ها قبل و تا سال ۱۹۹۸ آنها را بازرسي كرده بودند. اين در حالي است كه صدام چهار سال وقت داشته تا اين محل ها را از هر مدركي خالي كند. اگر در كشوري به بزرگي عراق شما ندانيد كه دقيقا بايد چه جاهايي را بگرديد طبيعي است كه چيزي هم پيدا نمي كنيد.
002665.jpg

• پس آيا بايد قطعنامه ديگري (به عنوان قطعنامه دوم) در شوراي امنيت تصويب شود و از اين طريق با صدام مقابله شود؟
به نظر من ديگر بي معني است كه همچنان از سازمان ملل بخواهيم ما را حمايت كند. اين كار تنها موجب مي شود تا ترديدها بيشتر شود. همه ما به خوبي موضع دولت هاي فرانسه و آلمان را مي دانيم. در اين ميان اگر چه قدرت آلمان محدود است، اما فرانسه داراي حق وتوست. فرانسوي ها شديدا معتقدند كه منافعشان متفاوت از چيزي است كه آمريكايي ها مي گويند. به ياد ندارم كه فرانسوي ها زماني به جز منافع خودشان منافع ديگران را در نظر گرفته و به آنها هم توجه كنند. حتي يك بار هم چنين اتفاقي نيفتاده است. لذا ما نمي توانيم آنان را قانع كنيم و در شوراي امنيت نظرشان را جلب نماييم.
• خب منافع فرانسوي ها چه چيزهايي هستند؟
اولا آنها مي خواهند نفوذ ايالات متحده را در جهان كاهش دهند. مدت هاست كه فرانسوي ها چنين هدفي را دنبال مي كنند. البته در زمان جنگ سرد نمي توانستند كار زيادي انجام بدهند. ثانيا آنها قصد دارند منافع اقتصادي خود در عراق را حفظ كنند.
• آلماني ها هم مي خواهند مانع حمله نظامي به عراق شوند. به اعتقاد شما منافع اين كار براي آلماني ها چيست؟
به نظر مي رسد موضع آلمان تا حدودي پيچيده تر از وضعيت فرانسه است. صدراعظم آلمان احساس مي كند كه در مورد قضيه عراق نوعي آشفتگي عمومي اما موقتي وجود دارد و سعي مي كند از اين وضعيت بهره برداري سياسي به عمل آورد. او در جريان مبارزات انتخاباتي موضعي را اتخاذ نمود كه هنوز بر آن پافشاري مي كند. البته وي با اين حرف كه آلمان حتي از اقدام نظامي سازمان ملل هم حمايت نمي كند، بر شدت عمل خويش افزود.
وي با بيان ادعاي فوق چنان موضع افراطي اي گرفت كه آلمان و حتي خودش ديگر در بحث ها مطرح نمي شوند. آلمان بي اهميت شده است. قطعا براي يك صدراعظم در آلمان اين يك اتفاق ساده و بي دردسر نخواهد بود. بي اهميت كردن آلمان موضوع ساده اي نيست.
• اگر آلمان در جنگ عليه عراق شركت مي كرد، چه نقشي را بايد يا مي توانست در آن ايفا كند؟
فكر مي كنم اصلا براي آلمان در اين قضيه هيچ نقشي نمي توان متصور بود. اما صدراعظم هم بدون آنكه كسي از آلمان درخواست مشاركت كرده باشد، خودش موضع كشورش را روشن كرد. به عبارت ديگر نيازي به آلمان وجود نداشت، اما قبل از اينكه موضوع فوق بيان شود، شرودر خودش را كنار كشيد.
• حالا اروپا در روابطش با آمريكا به يك چالش بسيار بزرگ برخورده است. اين طور نيست؟
نه، به هيچ وجه. اتفاقا درست برعكس آنچه كه شما مي گوييد اتفاق افتاده است. مشكل كنوني مشكل سازمان ملل است و تمام دنيا با اين سوال روبه رو شده كه چگونه بايد با صدام حسين برخورد شود. البته فرانسه و آلمان كه به هيچ وجه ايده هايشان منحصربه فرد و خاص خود آنها نيست، ظاهرا مصمم هستند كه تمامي اقدامات آمريكا را بلوكه كنند و با اين شكل قضيه را فيصله دهند.
• آيا شكاف كنوني ميان اروپا و آمريكا صرفا ماهيت سياسي دارد؟ آيا ريشه وضعيت موجود اختلافات فرهنگي نيست؟ رابرت كيگان در مقاله اي تحت عنوان «قدرت و ضعف» به قضيه شكل فرهنگي مي دهد. دونالد رامسفلد هم در سخنراني اخير خود كه به تدريج به آن حالتي اسطوره اي داده مي شود، نيز به شكلي ديگر آن را منتسب به فرهنگ دانسته است. نظر شما چيست؟
من ترجيح مي دهم نام شكاف فرهنگي را ذكر نكنم. قطعا اختلاف نظرهايي فلسفي ميان دولت محافظه كار ايالات متحده و دولت سوسياليست آلمان و همچنين دولت گليست فرانسه وجود دارد. حتي تفاوت هاي مهمي هم وجود دارد. اما اين تفاوت ها نمي توانند اتحاد و ائتلافي را كه براي هر دو طرف به يك اندازه اهميت دارد، به خطر بيندازند. آلمان از زمان پايان جنگ سرد امنيت خود را ديگر وابسته به رابطه با آمريكا نمي داند. فرانسه هم همين طور. لذا دو كشور مذكور راه خود را مي روند. اين امري كاملا طبيعي است و نبايد كسي را شگفت زده كند. به هيچ وجه هم نبايد يك مشكل تلقي شود.
• آيا معني حرف هاي شما اين است كه آمريكا بايد طرح هاي خود در مورد عراق را به تنهايي اجرا كند و هيچ كدام از دو طرف نبايد مشكلي در اين كار ببينند؟
در هر حال ما قطعا نخواهيم گذاشت كه صدراعظم آلمان پيرامون مسائل مربوط به امنيت ملي ما تصميم بگيرد و در اين مسائل دخالت كند. هيچ رئيس جمهوري در آمريكا چنين كاري را نمي كند.
• اصلا آيا اين امكان وجود ندارد كه جلوي جنگ خليج فارس گرفته شود؟
فكر نمي كنم كه ديگر چنين چيزي امكان پذير باشد. رئيس جمهور به هيچ وجه نمي تواند چنين چيزي را به فرض هم كه بپذيرد براي مردم بيان كند. فكر مي كنيد بوش مي تواند بگويد خب من يك جور ديگر فكر كرده ام و حالا معتقدم تهديدات صدام آنقدرها هم زياد نيست؟ اگر بوش بپذيرد كه جنگ را متوقف كند در آن صورت بايد تمام نيروهايي را كه به منطقه فرستاده بازگرداند. در چنين حالتي وي چگونه خواهد توانست عملكردش را براي مردم توجيه كند. با اين كارها بحث هاي موجود خاتمه پيدا نمي كند. چنين اقدامي به ايالات متحده ضررهاي بسيار شديدي وارد مي سازد و ما هرگونه اعتمادي را از دست خواهيم داد. اين ايده كه ما به راحتي از همه چيز دست بكشيم، بي ارزش است. دنياي امروز دنياي تقريبا خطرناكي است و بسياري از كشورها وابسته به قدرت آمريكا هستند. عقب كشيدن آمريكا از جنگ عراق به همان اندازه كه براي ايالات متحده بد است براي كشورهاي مذكور هم بد خواهد بود. در اينجا اين سوال پيش مي آيد كه دولت هاي فرانسه و آلمان وضعيت فوق را چگونه تحليل مي كنند. آنها به دنبال دستيابي به چه چيزي هستند؟ آيا آنها تصور مي كنند مي توانند همه چيز را به عقب برگردانده و اقدامات كنوني را بي اعتبار كنند؟ اگر نمي خواهند چنين كنند پس موضع آنها چه مزيتي برايشان به همراه مي آورد؟ من كه در هيچ حالتي نمي توانم امتيازي برايشان تصور كنم.
منبع: زود دويچه سايتونگ

نگاه روزنامه نگار
آمريكا به جاي القاعده

اسكات بالدوف
ترجمه: غلامرضا رضايي نصير
ساعت ۶ و ۴۵ دقيقه بعدازظهر در كابل بود و نيروهاي حافظ صلح هلندي در آماده باش كامل به سر مي بردند. كسي موشكي را به سوي مجتمع آنان پرتاب كرده بود و آنها هنوز به دنبال يافتن مقصر بودند. بنابراين وقتي يك خودروي لندكروز، پر از مردان مسلح با لباس هاي غيرنظامي و ريش هاي انبوه از آنجا گذشت، هلندي ها فوري با سلاح هاي آماده خودرو را محاصره كرده، از غريبه ها خواستند خود را معرفي كنند. معلوم شد كه غريبه ها سربازان آمريكايي بودند كه ادعا مي كردند راه خود را از روي نقشه گم كرده اند؛ بلافاصله هم از آنجا دور شدند؛ هلندي ها سلاح هاي خود را پايين آوردند، اما همچنان خشمگين بودند.
اين حادثه نشان مي دهد كه نيروهاي آمريكايي و متحدانشان در افغانستان چقدر به جنگ با يكديگر، به جاي جنگ با دشمنان، نزديك شده اند. همچنين حاكي از عدم هماهنگي بين دو نيرويي است كه وظايف كاملا متفاوتي دارند: يكي براي حفظ صلح مي كوشد و ديگري به دنبال تروريست ها است. طبق توافق بين المللي بن در دسامبر سال ۲۰۰۱ سربازان آمريكايي از انجام عمليات نظامي در داخل محدوده شهر كابل منع شده اند. طبق اين توافقنامه كابل تحت كنترل نيروي بين المللي امنيت و مددكاري (ISAF) قرار دارد. يك ديپلمات اروپايي مستقر در كابل در محفلي خصوصي مي گويد: «واقعا اين خطر وجود دارد كه به دليل عدم هماهنگي، بين نيروهاي بين المللي و سربازان آمريكايي درگيري سرگيرد.» يكي از نيروهاي حافظ صلح هم در تاييد اين فرضيه به شرط افشا نشدن نامش، مي گويد: «در بدترين حالت ممكن است بين نيروهاي خودي درگيري ايجاد شود. آمريكايي ها هيچ وقت به ما اطلاع نمي دهند كه چه زماني مي خواهند براي انجام عمليات به شهر بيايند.» وي مي افزايد: «وظايف ما كاملا متفاوت است. ما وظيفه داريم امنيت را در كابل حفظ كنيم اما آنها مي خواهند نيروهاي القاعده را بكشند يا دستگير كنند. اين وظايف با يكديگر هماهنگي ندارند.»
تحت چنين محيط پرتنشي است كه فرماندهان نظامي جديد آلماني و هلندي مديريت نيروهاي ISAF را به عهده گرفته اند. كابل هنوز هم به شدت محيطي نظامي است و خيابان هاي آن پر از هزاران سرباز سابق افغاني است كه قاعدتا بايد ماه ها پيش توسط ISAF خلع سلاح مي شده اند. در ضمن احتمال زيادي دارد كه كابل هدف حملات تروريستي قرار گيرد؛ اخيرا گزارش هاي اطلاعاتي در مورد موجي از حملات انتحاري هشدار داده اند. پر كردن شكاف بين نيروهاي حافظ صلح و سربازان آمريكايي شايد مهم ترين كمك آلماني ها به ايجاد ثبات در افغانستان باشد. ژنرال نوربرت فن هيست، فرمانده آلماني ISAF مي گويد: «در منطقه تحت مسئوليت من تعداد بسيار زيادي آمريكايي وجود دارد كه به نظر من مي توانند و بايد به صورت كاملا هماهنگ با ما فعاليت كنند.» روابط بين نيروهاي آمريكايي و ISAF در آغاز بسيار خوب بود، تا اندازه اي به اين دليل كه نيروهاي آمريكايي در كابل حضور چنداني نداشتند و مارس ۲۰۰۲ بيشتر مشغول تعقيب نيروهاي فراري طالبان و القاعده در بخش هاي شرقي و جنوبي افغانستان در مرز پاكستان بودند.
اما با كم شدن درگيري ها در نقاط ديگر و شروع دردسر در خود كابل، از جمله مجموعه اي از ترورهاي سياسي و سوءقصد به وزراي دولت جديد افغانستان، حضور سربازان آمريكايي در كابل بيشتر به چشم مي خورد. اوايل پاييز تنش بين دو طرف به اوج خود رسيد. سرانجام فرماندهان آمريكايي ورود سربازان خود را به بخش هايي از كابل ممنوع كردند؛ از جمله خيابان توريستي چيكن كه بازار فرش و عتيقه جات محسوب مي شود. يك نيروي حافظ صلح نيوزلندي به شرط فاش نشدن نامش مي گويد: «ما سربازان آمريكايي را مي ديديم كه در خيابان چيكن بالا و پايين مي رفتند و دستشان روي ماشه اسلحه شان بود. در حالي كه فرض بر اين بود كه نبايد در كابل باشند. آنها يك مشت گاوچران هستند. فكر مي كنم براي كاري كه بايد انجام دهند بيش از حد تعليم ديده اند و اين تعليمات آنها را بيجا مغرور و متكبر كرده است.» وي ادامه مي دهد: «اين مشكل وظيفه ما را دشوارتر كرده است. نيروهاي حافظ صلح سعي مي كنند با مردم ارتباط برقرار كنند، آنها را بشناسند و اعتماد آنها را جلب كنند. در اين صورت ممكن است همكاري آنان را جلب كرده، اطلاعات مهمي از آنها به دست بياوريم. اما وقتي افغان ها نيروهاي آمريكايي را مي بينند كه اسلحه به دست پرسه مي زنند، رابطه شان با ما هم بد مي شود و اعتماد از بين مي رود.» البته فرماندهان نظامي آمريكايي معتقدند كه روابطشان با ISAF و افغاني ها خيلي خوب است. سرهنگ بني نلسون كه درمقام افسر رابط بين نيروهاي آمريكايي و ISAF انجام وظيفه مي كند، مي گويد: «حضور سربازان آمريكايي در كابل قبلا به اطلاع ISAF مي رسد. حتي اگر يكي از نيروهاي ISAF كارت شناسايي بخواهند، آنها كاملا همكاري مي كنند.»
با اين همه وي اعتراف مي كند كه اين همكاري ممكن است در مورد نيروهاي عملياتي ويژه سيا مصداق نداشته باشد. او مي گويد: «آنها يك نيروي كاملا مجزا با فرماندهي مجزا هستند.» سياست سيا اين است كه در مورد عمليات جاري با خبرنگاران صحبت نمي كند، بنابراين وقتي از مارك مانسفيلد، سخنگوي سيا در لانگلي، خواسته شد تلفني در اين مورد اظهارنظر كند، گفت: «هر وقت به واشنگتن آمديد، خوشحال مي شوم با شما صحبت كنم. اما در حال حاضر نمي توانم هيچ نظري در اين مورد ارائه دهم.» يك نيروي پاسدار صلح انگليسي مي گويد: «مشكل تجربه هاي متفاوت دو گروه است. نيروهاي ما ۳۰ سال در زمينه ماموريت هاي حفظ صلح تجربه دارند؛ بنابراين مي دانند بايد انتظار چه چيزي را داشته باشند و تا چه حد بايد تهاجمي رفتار كنند. اما آمريكايي ها در اين زمينه تازه كار هستند و بنابراين بيشتر حالت تهاجمي دارند.»
منبع: كريستين ساينس مانيتور

حاشيه جهان

• تكرار يك تجربه ناموفق
حدود يك ماه قبل بود كه يك هيأت عالي رتبه از مقامات امنيتي، دفاعي اسرائيل به ايالات متحده سفر كردند تا واشنگتن را به پرداخت كمك مالي ۱۴ ميليارد دلاري به كشور يهود ترغيب كنند. اين هيأت پس از اقامتي يك هفته اي در آمريكا دست خالي و با فهرستي طولاني كه آمريكايي ها در برابر پذيرش اعطاي كمك خواهان انجامش هستند به تل آويو بازگشت.
روزنامه هاآرتص روز پنج شنبه از سفر آموس يارون، مدير كل وزارت دفاع اسرائيل به واشنگتن براي مذاكره و رايزني در مورد اعطاي اين كمك مالي خبر داد. اين بار ژنرال ارشد اسرائيلي ها در خفا و بدون جنجال مطبوعاتي به واشنگتن رفت تا چنان كه باز هم دست خالي بازگشت ناكامي اش به بحراني سياسي تبديل نشود.

• ترديد دموكرات ها
002650.jpg

هيلاري كلينتون از برجسته ترين نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري ۲۰۰۴ آمريكا بسان ساير نامزدها واقعا نمي داند در برابر جنگ با عراق چه موضعي اتخاذ كند. روزنامه آمريكايي نيويورك پست مي نويسد هيلاري رودهم كلينتون، همسر رئيس جمهور سابق آمريكا از ايالت نيويورك هرچند پاييز گذشته به لايحه صدور مجوز حمله به عراق رأي مثبت داد اما طي ماه هاي گذشته تلاش كرده است از هرگونه اظهارنظري در مورد موضوع جنگ با عراق اجتناب ورزد.
نيويورك پست تأكيد مي كند بسياري از تحليلگران گمان مي كنند در صورت پيروزي آمريكا در جنگ موضع دموكرات هايي كه به نفع جنگ رأي دادند چون جوزف ليبرمن، جان كري و جان ادواردز تقويت خواهد شد اما اين در حالي است كه هسته اصلي حزب دموكرات مخالف درگرفتن جنگ با عراق است.

• نامه اي رسواكننده
يكي از ميلياردرهاي سعودي كه روابط نزديك و صميمانه اي با خاندان آل سعود دارد با ارسال نامه اي محرمانه و خصوصي براي كالين پاول وزير امور خارجه ايالات متحده از سرنگوني قهرآميز صدام حسين حمايت و پشتيباني به عمل آورده است. مقامات آمريكايي مي گويند نامه دريافت شده از محمدبن عيسي آل جابر متضمن اين نكته است كه هرچند دولت پادشاهي سعودي در ظاهر با اقدام نظامي عليه عراق و سرنگوني قهرآميز صدام حسين مخالفت مي ورزد اما بركناري صدام آرزوي قلبي حكام رياض است.
روزنامه واشنگتن تايمز ادعا مي كند اين نامه ۱۹ فوريه به دست ژنرال پاول رسيده و يك نسخه از آن در اختيار روزنامه واشنگتن تايمز قرار گرفته است. آل جابر هتل دار ثروتمند تبعه عربستان سعودي معرفي شده است.

• تركيه و اعزام نيرو به شمال عراق
002660.jpg

چنانكه جنگ با عراق آغاز شود، تركيه احتمالا نيرويي به استعداد ۸۰ هزار نفر به نواحي كردنشين شمال عراق اعزام خواهد كرد. طيب اردوغان، رهبر حزب حاكم عدالت و توسعه (AKP) در مصاحبه اي با روزنامه انگليسي ديلي تلگراف گفت: «در صورت بروز جنگ تركيه دو برابر تعداد نيروهاي آمريكايي مستقر در شمال عراق به اين ناحيه نيرو اعزام خواهد كرد. »
پارلمان تركيه روز پنج شنبه گذشته با تصويب لايحه اي به استقرار ۶۰ هزار نيروي آمريكايي در خاك تركيه با هدف عزيمت به شمال عراق و پشتيباني لجستيكي از نيروهاي عملياتي آمريكا رأي مثبت داد. تصويب اين لايحه با برگزاري تظاهرات گسترده ضدتركيه در شهرهاي شمال عراق چون سليمانيه عليه اين كشور و احتمال مداخله نظامي در شمال عراق مقارن شد.

• جايزه اي براي مهاجران غيرقانوني
پس از ماه ها كشمكش بين دولت آمريكا و مقامات مكزيك بر سر وضعيت ميليون ها مهاجر غيرقانوني مكزيكي مقيم ايالت متحده كه طي ساليان گذشته از همه حقوق اجتماعي در آمريكا محروم بودند و خصوصا مورد اخير به جريان افتادن اجراي احكام اعدام ۵۱ مكزيكي تبار محكوم شده در دادگاه هاي آمريكا روز پنج شنبه هفته گذشته شبكه خبري CNS از دستيابي دو طرف به توافقاتي در اين زمينه خبر داد.
بر اين اساس مقرر شده كارگران غيرقانوني از مزاياي تأمين اجتماعي در فعاليت هاي شغلي برخوردار شوند. شبكه CNS در واكنش به توافقنامه اي كه ظاهرا بين مقامات ايالت تگزاس و دولت مكزيك منعقد شده آن را به سخره گرفته و مي نويسد مهاجران غيرقانوني را با برخورداري از حقوق اجتماعي تشويق كنيد.

• هر بشكه نفت: ۸۰ دلار
سايت اينترنتي Drudge Report در گزارشي ادعا كرده است آغاز جنگ عليه عراق مي تواند موجب شود قيمت نفت به بشكه اي ۸۰ دلار برسد. در گزارش اين سايت آمده در صورت به درازا كشيدن جنگ و عدم دستيابي نيروهاي آمريكايي به پيروزي اي برق آسا امكان افزايش قيمت ناگهاني نفت وجود دارد و به اين واقعيت اشاره شده كه طي جنگ ۱۹۹۱ خليج فارس قيمت هر بشكه نفت به حدود ۴۰ دلار رسيد.
ظاهرا منبع اين خبر وزارت خزانه داري زلاندنو بوده است كه با انجام تحقيقي در مورد تبعات جنگ بر اقتصاد كشورهاي جهان استنتاج كرده به درازا كشيدن جنگ مي تواند به افزايش شديد قيمت نفت و ايجاد نوعي ركود در بازارهاي جهاني منجر شود. بسياري از كشورهاي غربي نسبت به تبعات فاجعه آميز اقتصادي جنگ عليه عراق هشدار داده اند.

|  اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   فرهنگ   |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |