چهار شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۱
شماره ۳۰۰۴- March, 12, 2003
هنر
Front Page

گزارشي از طراحي سينما آزادي جديد
افسانه ققنوس
در طرح جديد پنج سالن سينما همراه با فضاهاي فرهنگي و تجاري پيش بيني شده است و طراحي مجموعه فوق مطابق با آخرين استانداردهاي سينمايي و رعايت دقيق ترين كدها و ضوابط صورت گرفته
004390.jpg
ثمانه قدرخان
«سينما آزادي» همچون ققنوس سوخت تا از ميان شعله ها از نو متولد شود و داستان سوخته شدن سينما آزادي افسانه ققنوس شاعر انگليسي است كه بسياري نفهميدند چرا سوخت. به هر حال بعد از آن بعدازظهر كه شعله ها در تقاطع خيابان «دكتربهشتي» و «خالد اسلامبولي» فروكش كرد تا چند ماه بعد كسي نفهميد كه چرا سيم هاي برق اتصال كرد و سينما سوخت.
چشم هايي كه به اين حفره عادت نداشت تا خرداد همان سال آن را ديد و بعد از خرداد عمليات تخريب را نظاره گر بود. عمليات تخريب به سرعت انجام گرفت و در همين زمان حوزه هنري اعلام كرد طرح بازسازي «سينما آزادي» را به مسابقه گذاشته است. ۴۶۰ شركت كننده اعلام آمادگي كردند و ۱۶۰ كار ارائه شد داوري مسابقه ۲ مرحله داشت در مرحله اول ۳ نفر انتخاب شدند و در مرحله بعد يك نفر از ميان اين ۳ نفر قرار بود به عنوان برنده اعلام شود.
طي داوري هاي طولاني ۳ برنده انتخاب شد: بابك شكوفي، كيانوش وهابي و امير مسعود انوش فر.
محبوبيت اين پروژه به عنوان يك مسئله ملي همه را به تكاپو انداخت تا آن جا كه نتايج داوري طرح هاي رسيده به دفتر مسابقه با تاخير اعلام شد. در نهايت نگراني ها درخصوص شنيدن شايعات قبلي در مورد تبديل سينما آزادي به مركز تجاري، پاركينگ طبقاتي يا هر چه از اين دست پايان گرفت و به طور تقريبي همه اطمينان حاصل كردند كه يك بار ديگر «سينما آزادي» در اين تقاطع پرعبور و مرور قدعلم مي كند.
طرح سينما آزادي با اين ضوابط معرفي شد: ۱۶ هزار متر مربع بنا، پاركينگ با ظرفيت ۶۰ ماشين، سه طبقه زيرزمين، هفت سالن نمايش، ۲۵۰۰ صندلي براي كل سالن ها به مساحت ۳ هزار متر مربع، ۳ هزار متر مربع فضاي تجاري، محلي براي ملاقات هنرمندان و مردم، اتاق هاي بازبيني فيلم، آرشيو فيلم و ميكروفيلم، كتابخانه مجهز سينمايي، كارگاه هنري، سالن كنفرانس و سخنراني و پنج هزار متر براي پلكان و سالن هاي انتظار.
و در نهايت اين طرح مجوزهاي خود را از وزارت ارشاد اسلامي، آتش نشاني و شهرداري دريافت كرد ولي...
حفره اي كه پر نمي شود
اما سكوتي عجيب اين پروژه را در بر گرفت. نه مسئولان حوزه هنري و نه وزارت ارشاد هيچ يك در مورد بازسازي مجموعه «سينما آزادي» توضيحي ندادند و تنها خبر اين دوره درج اين مطلب در يكي از روزنامه هاي صبح بود كه شهردار منطقه ۶ براي ايجاد يك پاساژ بزرگ با ۴ طبقه پاركينگ و هفت سالن سينما قول همكاري به مسئولان حوزه هنري داده است.
تمام اين مسائل مقارن شد با ارديبهشت ۶۶ كه خبر اجراي طرح مشترك «امير مسعود انوش فر» كه طراح ايراني ساكن فرانسه بود قوت گرفت اما از آن جا كه وي مهندس مشاور رسمي نبود و مقيم فرانسه بود نتوانست اجراي طرح را به دست گيرد و دائم با شرايط جديدي مواجه مي شد كه مستلزم ارتباط مداوم با كارفرما بود. مسئله ديگر خريدن زمين كناري «سينما آزادي» و الحاق آن به طرح بازسازي بود كه براساس همين قول و مساحت زياد زمين طرح ها انتخاب شده بودند و برخلاف تمام پيش بيني ها زمين عنوان شده خريداري نشد و در همين گيرودار مسائل بلندمرتبه سازي شهري عنوان شد و طرح «سينما آزادي» با اين ضوابط جور در نيامد، مجري طرح عوض شد و بازسازي «سينما آزادي» در سكوت ماند.
در همين دوران بعضي از كارشناسان امور شهري عنوان كردند كه سينما آزادي باعث افزايش بار بيش از حد ترافيك منطقه است و «دكتر جليل عزت نسب» در يادداشت كوتاهي مورخه مهر ۶۶ در مجله فيلم نوشت: گره ترافيكي البته وجود دارد و طبيعي است كه وقتي در يك منطقه تجاري ـ اداري وسيع، خيابان دكتر بهشتي به عنوان تنها شريان اصلي شرق به غرب منتهي به يك شريان پرتردد ديگر (ولي عصر) مي شود، گروهي به وجود مي آيد. پس مي بينيم كه سينما آزادي، عامل اصلي اين گره نبوده است. پس از برپايي مجموعه جديد هم، رفت و آمد حداكثر دو هزار نفر در دو ساعت (هزار نفر در ساعت)، يعني افزوده شدن حداكثر دويست و پنجاه اتومبيل در ساعت، براي خياباني كه در هر ساعت بيش از ۲۵ هزار اتومبيل را از خود عبور مي دهد، مشكل حادي نيست. فكر مي كنم افرادي كه نگران ترافيك آن منطقه اند، اگر به جاي كوشش به منظور جلوگيري از ساخت اين مركز فرهنگي، در جهت اصلاح هندسي تقاطع معيوب عباس آباد - ولي عصر بينديشند، نتايج بهتري به دست مي آيد. »
سينما زنده نبود
همه چيز در سكوت گذشت و مطبوعات با ايجاد پرسش در خصوص چگونگي هدايت كار اين مسئله را به افكار عمومي يادآوري مي كردند. اما از سوي هيچ نهاد رسمي خبر منتشر نشد و شايعه ها مدام در جامعه به وظيفه سازماني خود مي پرداختند و اين نهايت بي اعتنايي مسئولان در قبال يك پروژه ملي بود. يكي از همين شايعات صدور مجوز تبديل سينما ركس در لاله زار و تغيير كاربري آن به نفع تامين هزينه ساخت سينما آزادي بود. زماني هم اين گودال عميق ملي، عروسكي رنگ و لعاب داده شد به نام «سينما زنده است» و براي چندمين بار همه سعي كردند سكوت اين گودال را بشكنند. «سينما زنده است» يعني هيچ كس فراموش نكند كه روزي اين جا يك سينما بود درست مثل عروسك هاي توي قصه! و حالا دوباره پس از چند سال و درست دو ماه پيش خبري از سوي معاونت سينمايي وزارت ارشاد روي تلكس مطبوعاتي آمد: با تصويب طرح «سينما آزادي» و مقدمات بازسازي آن به زودي سينما آزادي ساخته مي شود. خبر كوتاه بود اما مي توان خوش بين بود كه شايد اتفاقاتي در حال رخ دادن است و حالا نوبت به پاسخ گفتن «حوزه هنري» است. پس از اين همه كشاكش و سكوت و گاهي ناآرامي همه منتظر خواهند بود تا ببينند «حوزه هنري» با گودال آزادي چه خواهد كرد. عليرضا غفاري مدير روابط عمومي حوزه هنري در اين باره مي گويد: «طرح بازسازي سينما آزادي به مراحل نهايي رسيده است و نزديك شدن به اين مراحل كليدي رفتارهايي را با ارگان هاي خاصي مي طلبد و ما ترجيح مي دهيم در اين مورد صحبت نكنيم چرا كه قصد داريم به زودي در يك نشست مطبوعاتي طرح برنده را معرفي و تاريخ شروع ساخت سينما آزادي را اعلام كنيم.»
اما مديريت جديد حوزه كه در گفته هاي كم و بيش صريح خود اعلام كرده بود در فكر ايجاد راه هاي جديد تجاري براي تامين هزينه هاي حوزه است حاضر به گفت وگو در خصوص سينما آزادي و شايعه نداشتن بودجه براي شروع كار نيست.
اين طرح نهايي شد
در اين فاصله با برندگان مسابقه تماس گرفته شد و براساس كوچك شدن زمين در نظر گرفته شده براي ساخت سينما طرح جديد از آن ها خواسته شد و پس از بررسي هاي بسيار طرح «مهندسان مشاور توان» به عنوان طرح نهايي انتخاب شد.
حوزه هنري در ابتداي سال جاري قرارداد تهيه طرح اجرايي اين پروژه را با «مهندسان مشاور توان» امضا كرده است.
بابك شكوفي كه طرحش در چارچوب اين مهندسان مشاور برنده مسابقه شده بود اظهار داشت: «در طرح جديد، پنج سالن سينما همراه با فضاهاي فرهنگي و تجاري پيش بيني شده است و طراحي مجموعه فوق مطابق با آخرين استانداردهاي سينمايي و رعايت دقيق ترين كدها و ضوابط صورت گرفته. » وي افزود: «كليه نقشه هاي نهايي اجرا و اسناد اين پروژه تحويل كارفرما شده و مورد تصويب قرار گرفته است. همچنين طرح فوق مجوزهاي لازم را از شهرداري، سازمان آتش نشاني و وزارت ارشاد اخذ نموده است. » و البته به زودي طرح بابك شكوفي به عنوان طرح برنده معرفي مي شود هر چند كه حوزه هنري به صورت روشن زمان شروع كار را اعلام نمي كند. اما حسن بنيانيان كه از زمان تحويل «حوزه هنري» سكوت اختيار كرده است، دي ماه جاري در مصاحبه با روزنامه ايران سكوت بلند مدت خود را شكست و در خصوص سينما آزادي فقط گفت: «ما در سازمان برنامه و بودجه كه بوديم با دوستان وزارت ارشاد به اين نتيجه رسيديم كه ساخت سالن سينما اقتصادي نيست لذا تبصره اي گنجانده شد كه معادل سالن هاي سينما، به سازندگان امتياز تجاري اعطا شود اما هنوز آيين نامه اين تبصره به شهرداري ها ابلاغ نشده و بنابراين وقتي ما براي ساخت سينما آزادي به شهرداري مراجعه كرديم آن ها مطابق ضوابط موجودشان يك ميليارد و صد ميليون تومان از ما براي اجازه ساخت آن مطالبه كردند. ما هم كه دچار بحران اقتصادي هستيم و نمي توانيم اين مبلغ را پرداخت كنيم اگر چه در مجتمع آزادي واحد تجاري نيز در نظر گرفته ايم تا لااقل هزينه ساخت خودش را تامين كند اما معادل آن نيز سالن سينما اختصاص داده ايم كه به شهرداري عوارض نپردازيم و لذا به اين دليل همين مشكلات مجموعه آزادي متوقف شد. »
اين گفته هاي بنيانيان همزمان با آگاهي داشتن از دو خبر تعيين كننده است: اول اين كه شهرداري بنابر توافقاتي قبول كرد براي اعطاي جواز ساخت يك ميليارد تومان عوارض درخواستي خود را قسط بندي كند و متعاقبا حوزه هنري اين شرط را پذيرفت چرا كه در نهايت ساخت سينما با چند درجه تخفيف هزينه پيشرفت مي كرد. بر اين مبنا قرار شد حوزه يك چك تاريخ دار يك ميلياردي به عنوان ضمانت به شهرداري بدهد و پس از اتمام اقساط بلندمدت خود چك را تحويل بگيرد كه حسابداري حوزه چك مذكور را نداد و توافق دو طرفه كه منجر به شروع پروژه ساخت سينما آزادي مي شد به هم خورد مسئله اي كه به صورت يك علامت سوال باقي مي ماند ميزان توانايي حوزه هنري است كه چرا حاضر به قبول اقساط نشد در صورتي كه بعيد به نظر مي رسيد حوزه آن قدر در فقر مالي باشد. چرا كه ظواهر امر موكد نكته ديگري است. خبر ديگري كه مي توانست تنها نقطه اميد در خصوص توجه «حوزه هنري» به پروژه فراموش شده سينما آزادي باشد، فكر فروش سينما ركس لاله زار و اختصاص دادن مبلغ فروش به طرح ساخته شدن سينما آزادي بود چرا كه وزارت ارشاد توافق خود را مبني بر اجازه تغيير كاربري سينمايي و صدور جواز تجاري اين سينما اعلام كرده است. اين كه حوزه هنري توان فروش يكي از سينماهاي غيرقابل استفاده در سطح شهر را نداشته باشد امري محال به نظر مي رسيد ولي تماس با دفتر حسن بنيانيان در مقام رئيس حوزه هنري و سوال در اين خصوص موكد چنين تفكري بود چرا كه مسئول دفتر حسن بنيانيان در اين باره اعلام كرد: «ما در حال حاضر هيچ برنامه اي در اين رابطه نداريم. »
به هر حال فروش زمين يك سينماي بلا استفاده با سود چند ميلياردي آن حتي مي تواند حوزه را از فكر تامين بودجه بازسازي سينما آزادي از ديگر راه هاي تجاري چون تجارت سيگار، چاي يا امثالهم برحذر دارد مگر اين كه كسي فكر كند حوزه توان بازسازي سينما آزادي يا پروژه هايي از اين دست را ندارد.
گويا موقعيت استراتژيكي سينما آزادي از نظر مديران حوزه ملموس نيست چرا كه اگر چنين بود با فكر رونق تجاري بخشيدن به آن پتانسيل جذب مخاطب را بالا برده و محلي براي بيرون كشيدن ساير هزينه ها ايجاد مي كردند. به هر حال سينما آزادي نيز دچار سيستم بوروكراسي شده و هنوز همه منتظرند تا نتيجه سال ها انتظار و مسابقه و خبر را ببينند هر چند كه تقاطع خيابان شهيد بهشتي و خالد اسلامبولي هنوز يك حفره عميق ملي دارد، با يك طرح تصويب شده.

نگاهي به فيلم نفس عميق ساخته پرويز شهبازي
جامعه اي به دور از آدم هاي حاشيه اش
004410.jpg

مختار شكري پورهنگامي كه فيلم «نفس عميق» در جشنواره بيست و يكم فيلم فجر به نمايش درآمد توجه همه را به خود جلب كرد و به رغم سياه خواندن آن از طرف عده اي مي توان گفت كه اين فيلم، فيلمي شريف عليه جامعه اي روتين و ظاهرپسند و پر از ريا و تزوير است كه آدم هاي حاشيه و عمقش را به دست فراموشي سپرده و در فرآيندي كه آدم هاي آن طي مي كنند انتقاداتي صريح و نيش دار بر جامعه اي كه اين آدم ها در آن روزگار مي گذرانند وارد مي آورد كه باعث ايجاد چالش هايي عميق در ذهن تماشاگر فيلم مي شوند. اين فيلم قصه «كامران» دانشجويي از قشري مرفه است كه از انزوا، تنهايي و بحران عاطفي و انساني كه نتيجه مناسبات، روابط و دنياي طبقاتي اش است، گريخته و با اين دلزدگي در جستجوي گمگشته خود برمي آيد و در اين ميان با «منصور» كه جواني بي شيله و پيله است و جداي از طبقه او است آشنا مي شود و پيوندي عميق ميان آنها ايجاد مي گردد كه هيچ رنگي از ريا و تزوير به خود نمي گيرد و. . .
فيلم با القاي نفسي عميق كه انگار در سينه حبس شده و بر روي تيتراژ حس مي شود شروع مي شود و با همان عمق و سكوتي كه در تك تك نماها نهفته است ادامه مي يابد و تماشاگر را از همان آغاز با اثري روبه رو مي كند كه براي يك لحظه نمي تواند از اتفاقاتي كه در دنياي آدم هاي آن و حواشي آنها اتفاق مي افتد چشم بردارد و اين روال تا انتهاي فيلم به صورتي پر كشش همچنان ادامه مي يابد. نكته اساسي و قابل توجه اين فيلم جداي از پرداخت آسيب شناسانه و واقع گرايانه فيلم ساز به آدم هاي سرخورده و در عين حال شوخ طبع، ساده، معصوم و از همه چيز رسته اش بسته به همين روان بودن ساختار روايي و بياني آن، گيرايي و جذابيت هايي است كه مخاطب را چهار چشمي روبه روي پرده نمايش فيلم ميخكوب مي كند. اين فيلم علاوه بر اينكه به واقعيت ذهنيت و دنياي جوانان نزديك شده و بحراني عاطفي چون تنهايي و بي عشقي را در جامعه اي مرده به تصوير مي كشد؛ توانسته است در قالب روايتي ساده و موجز اما در عين حال ظريف و كارآمد قصه اي به ظاهر ساده را روايت كند كه در آن قصه از اتفاقات و رويدادهاي پرهياهو و بي مغزي كه در سينماي مبتذل اين روزها اتفاق مي افتد خبري نيست. درواقع «شهبازي» با توسل به شگردهايي كه در قصه پردازي، نوع روايت و كارگرداني و انتخاب بازيگراني كه كاملا به تناسب نقش به كار گرفته توانسته است كاري شرافتمندانه و پر از ظرافت هاي فني، ساختاري و تماتيك ارائه كند. از نكات قابل توجه ديگر اين فيلم رويكرد و نگاه فيلمساز به آدم هاي فيلم است كه ناهنجاري هاي رفتاري و غيرمعمول آنها را با شگردهايي آشنايي زدايانه برخلاف آنچه در جامعه متصور است صورتي ديگر مي بخشد و با اين گونه پرداخت و رويكرد نه تنها مخاطب را عليه اين رفتارها نمي شوراند بلكه موجبات همذات پنداري ميان آن آدم ها و مخاطب را پديد مي آورد به طوري كه تماشاگري كه خود ما به ازاي بيروني آن آدم ها مي باشد صحه و مهر تاييدي بر اين اعمال گذاشته و اين عملكردها به صورت رفتارهايي ناشايست، مذموم و ناروا در نظرش جلوه نمي نمايند و در عوض آنها را حق به جانب هم مي پندارد. از سويي ديگر عملكردها، بي خيالي ها، بي توجهي ها، راحتي ها، سكوت تلخ و در عين حال دلچسب و بامزه اين آدم ها به صورت عصياني تلخ و نيش دار نسبت به تصورات رسمي و به ظاهر هنجار مأبانه و پذيرفته شده جامعه در فيلم انعكاس يافته و درواقع فيلمساز به وسيله اين فاكتورهاي رفتاري دست به تمسخر و زيرسوال قرار دادن قواعد معمول و به ظاهر منطقي اما بسيار سست و تخريب گر جامعه پيراموني اش مي زند. درواقع كارگردان از اين طريق عليه اين رفتارهاي به ظاهر مؤدبانه و همه پسند شوريده و با اين كار فرديت مهجور را در مقابل خرد جمعي و دگم پيرامونش قرارداده و از اين طريق چالشي عميق ميان اين دو طرف به وجود مي آورد.
البته «شهبازي» در اين رويارويي قطعا جانب آدم هايش را گرفته و آنها را تا حد آدم هايي وارسته از تعلقات پوچ روزمره ارتقا مي بخشد. ناگفته نماند كه اتفاقاتي كه در تقابل با جامعه براي اين آدم ها پيش مي آيد را مي توان صورتي سير و سلوك مأبانه - البته با تعريفي خاص از سير و سلوك - و مكاشفه گرايانه به آنها داد كه موجبات استحاله اي بزرگ را در ذهنيت و زندگي آنها پديد مي آورد، يعني لحظاتي براي اين آدم ها در اين جريانات پيش مي آيد كه به دريافت هايي جديد از زندگي و هستي مي رسند. «نفس عميق» در هيچ موردي دچار پرگويي و شعارزدگي نشده و همه موارد مدنظرش را كه در ارتباط با شخصيت ها، دنيا و مسائل شان مي باشد در جاي خود مطرح كرده و با ايجاز كلامي و تصويري كه به كار مي گيرد درام، داستان و نقاط عطف آنها را به پيش مي برد به طوري كه در گروه اين روايت ميني ماليستي به شخصيت پردازي دقيق، ظريف و كامل آدم هاي مدنظرش پرداخته و از اين طريق به كنه ذهنيت و عمق درون آنها رسيده به طوري كه به مفاهيم و موضوع طرح شده در فيلم به طور كامل مي رسيم. ممكن است پرداخت كمتر كارگردان به پس زمينه اجتماعي و شخصي آدم هاي فيلم در نظر بعضي ها كم و كاستي تلقي شود اما - با وجود اشارات كوتاهي كه به علل و عواملي كه موجبات در پيش گرفتن رويه اي رفتاري كه از جانب شخصيت ها اعمال مي شود - كارگردان از اين طريق مي خواهد كه ما را از ظن خود يار آن آدم ها كرده به طوري كه تجربيات و ذهنيات خودمان را به آن آدم ها پيوند و تسري بخشيم؛ و بدين گونه است كه قابليت هاي زيادي در فيلم ايجاد كرده و مخاطب را به سمت و سوي همذات پنداري و همدردي با اين شخصيت ها مي كشاند. او با اين كار حتي مخاطب را در پايان بندي براي فيلمش شريك مي گرداند. «نفس عميق» از پرداخت سطحي، معمول، كليشه شده و پيش پا افتاده به آدم ها و اجتماع آنها فاصله گرفته و در آن ردپايي از شعار، نصيحت و بيانيه صادر كردن نمي يابيم و درواقع كار او فقط نشان دادن است و بس و قضاوت را به عهده تماشاگرش مي سپارد. در «نفس عميق» همه چيز دلچسب و گويا از آب درمي آيد حالا چه عصيان آدم هايي چون «كامران و منصور» با رويه اي كه در پيش مي گيرند يا شيرين كاري هاي «آيدا» و يا سادگي و معصوميت دو برادر دوقلو و همه ما را به سمت دنيايي متفاوت و رنگارنگ سوق مي دهد كه در آن هم مي توان رنج، تنهايي، درد و تلخي را تجربه كرد. در نهايت آنچه نمي توان در اين فيلم ناديده گرفت بازي هاي روان، گيرا و تاثيرگذار بازيگران است كه به دور از حالت هاي فيگوراتيو تئاتري و تصنعي به ايفاي نقش خود مي پردازند و ما را با اين بازي به دل و دنيا و زندگي شان برده طوري كه به يك گونه وحدت و همگونگي ميان خود و آن آدم ها مي رسيم.

مقايسه دو فيلم نو را و بهشت جاي ديگري است
حرفي كه تازه نيست

احمد ميراحسان
004400.jpg

در ايام جشنواره فيلم فجر مقاله اي كاملا درست با نقطه نظري كاملا آموزنده با عنوان «دانش سينمايي را نمي توان ديجيتالي كرد» از سركار خانم مينا اكبري خواندم كه آن قدر از آن نوشته خوشم آمد كه تصميم داشتم درباره همان موضوع بنويسم و ضمنا بگويم اهميت رويدادهاي ديجيتالي را بايد در افقي ديگر تماشا كرد. اما به جاي آن اين مقاله را نوشتم كه چرا «نورا» با وجود ضعف هاي فراوان فيلم بدي نيست، اما «بهشت جاي ديگري است» از نظر من اثري است با روحيه اي خسته و لحني خسته و كم تاثير.
نورا جزء آن دسته از فيلم هاي سينماي ايران است كه از عناصر يك سينماي رويكردگرا سود مي جويد و تا سر حد كليشه، تكرار مكررات است. يك لوكيشن طبيعي آن هم باز از كوهستان هاي جنگلي شمال كه از رودبار تا تالش تا كوه هاي ديلمان سيصد و شصت و پنج بار تكرار شده. دخترك ملوس و پسر بچه شيرين روستايي، پدري كه كارش استفاده از چوب هاي جنگلي براي فراهم آوردن زغال است. مادر بزرگ نازنين، مادر سخت كوش، يك ماجراي كوچك پر از درد و غم و اشك و آه و سر آخر هم چيزي شبيه معجزه، معجزه الهي كه در حقيقت پاداش معجزه انساني و ايثار است.
حال بهشت جاي ديگري است نيز اين عناصر را همراه دارد. اين بار لوكيشن مجيدي جايش را به لوكيشن مثلا جليلي داده، در حالي كه روش و اسلوب مجيدي در لوكيشن جليلي نهان است! يعني استفاده از همين عناصر طبيعي و نابازيگران و مشكلات زندگي به انضمام ماجرا و داستان.
درباره هر دو فيلم مي توان گفت، در پس پشت ملال و تكرار، نكته اي وجود دارد. اين كه تصوير، ما را آگاه مي كند در دوروبر ما زندگي چگونه جريان دارد و هنوز چه بسيار آدم هاي واقعي در اكناف سرزميني كه اين همه با شعر و شعار و آرمان در آميخته براي برطرف كردن ابتدايي ترين نيازهايشان درگير جدال مرگ و زندگي هستند. اين نكته مهم ترين حرفي است كه درباره اين نوع سينماي رويكردگرا مي توان گفت: چه وقتي فيلم هاي رويكردگرا با دوربين ۳۵ ميليمتري فيلمبرداري مي شود يا با دوربين ديجيتالي.
اما مايلم نكته اي را به فيلمسازان اينگونه سينما بگويم و نكته اي را هم درباره اينگونه فيلمسازان. تنها استفاده از كليشه و روي كردن به زندگي طبيعي سودبردن كافي نيست و نيز مي خواهم اضافه كنم اصلا كاربرد دوربين ديجيتالي، يعني فائق آمدن بر انحصار توليد فيلم و همگاني كردن آن. البته وقتي پاي ارزيابي به ميان مي آيد ما در ميان هزاران فيلمي كه چشم دوربين را به زندگي طبيعي مي گشايد، آن اثري را بر مي گزينيم كه مجموعه جذابيت هاي ساختاري و مضموني را با هم گرد آورده است. ليكن پيشنهاد ايجاد مانع بر سر راه صدها جوان مشتاق كه با اولين تجربه هايشان ممكن است دچار خبط و خطاهايي شوند كه از منظر فيلمسازي حرفه اي اصلا قابل پذيرش نيست، هم يك اشتباه بزرگ است. ما بايد روح اتفاق آينده را درست درك كنيم. از اين كه بگذريم مي ماند همان از آب در آمدن يا از آب در نيامدن فيلم ها، البته ما نبايد با چشمي كه دنبال ماجرا و سرگرمي و داستان است به اين فيلم ها بنگريم. اما در هر حال اين فيلم ها را مي شود ارزيابي كرد. مثلا نورا فيلمي است كه روان است و نسبتا از آب در آمده با اين وصف داراي هزار و يك مشكل بنيادين است.
004415.jpg

برعكس بهشت جاي ديگري است، فيلمي است كه از آب در نيامده اما با همه مشكلات، كوشيده با تلفيق داستان و طبيعي نمايي فيلمي آگاهي بخش بسازد. ما را قدم به قدم به سوي پاياني ببرد كه اتفاق نمي افتد و جايش را پاياني كليشه اي و باورنكردني مي سازد. تفسير هوشمندانه دوستم ميهن دوست حين تماشاي فيلم توجه ام را برانگيخت. اين فيلم لااقل به ما مي گويد نگاه كنيد در همين سرزمين پرهياهوي ما چه خبر است؟ و نيز همه چيز به صورتي غيرقطعي و در حال تحول و ترديد رخ مي دهد پس لازم نيست نسبت به اين فيلم ها بسيار خشن و بهانه جو باشيم و نقش آدم هايي را ايفا كنيم كه چشم به راه آثار بدي در گونه اي از فيلمسازي بوده و حالا آن را گواه بياوريم. سينماي رويكردگرا در آميزش با سينماي ديجيتالي آينده حرف هاي فراواني براي گفتن دارد كه هم اهميت ساختاري و هم اهميت موضوعي و هم اجتماعي ـ سياسي و اقتصادي ـ فرهنگي خواهند داشت.
اما بهشت جاي ديگري است، نيم ساعت كش مي آيد تا تمهيدي براي روي دادن يك سانحه مرگبار باشد. اما با يك حادثه نمي توان بر راه رحمان ترديد كرد. حال يك مهندس ظاهرا آرام، ناگهان بي دليل در خانه مرد عزادار هتاكي مي كند. گرچه يكسويه نبودن واكنش او نيز مثل همان پديده آرام در حال تغيير چيزهاي ديگر و تزلزلي كه به چيز ديگر ختم مي شود جالب است. اما مشكل اين فيلم و نورا آن است كه حرفي را كه تازه نيست براي انبوه مردمي مي زنند كه در زندگي شهري و كلان شهرها و در يك وضعيت پيچيده انواع بحران هاي متفاوت را پشت سر مي گذارند. ضمنا آن تلاش باورنكردني نياز در نورا و آن نور پاياني فيلم نورا به صورت قابل قبول از آب در نيامده است.

حاشيه هنر

• اكران هاي مميزي
004395.jpg

فيلم هاي اكران نوروزي اصلاحيه خوردند.شنيده مي شود دو فيلم «واكنش پنجم» و «صورتي» براي دريافت پروانه نمايش و اكران در نوروز ۸۲ در چند مورد دچار اصلاحيه شدند.
واكنش پنجم به كارگرداني تهمينه ميلاني پس از اعمال اصلاحيه هاي مورد نظر به تهيه كنندگي محمد نيك بين، پروانه نمايش گرفت. نيك بين معتقد است اصلاحيه هايي كه به فيلم خورده هيچ صدمه اي به آن نزده است و اگر شرايط فراهم باشد فيلم در عيد نوروز اكران خواهد شد. مصطفي شايسته يكي از مديران موسسه هدايت فيلم كه پخش «واكنش پنجم» را بر عهده دارد نيز در رابطه با نمايش فيلم در نوروز ۸۲ گفت: صحبتي با گروه استقلال براي نمايش فيلم در ايام نوروز داشته ايم كه به دليل اين كه هنوز مشخص نيست مقررات نمايش در سال ۸۲ چه تغييري خواهد كرد نمي توانيم قطعا اعلام كنيم فيلم در عيد نوروز اكران خواهد شد يا نه. اما صورتي به كارگرداني فريدون جيراني هنوز در حال اعمال اصلاحيه هايي است كه به آن ابلاغ شده است. جالب است بدانيد كه خانه اي روي آب ديگر فيلم اكران نوروزي امسال براي نمايش در سينماها مشكلات عديده اي از جمله چندين مورد اصلاحيه را پشت سر گذاشت.

• سكوت دوئل شكست
004405.jpg

فيلمبرداري «دوئول» تا خرداد سال ۸۲ ادامه خواهد داشت. بالاخره پس از گذشت ۶ ماه از فيلمبرداري دوئل به كارگرداني احمدرضا درويش سايت ۳۰ نما، خبري كوتاه به همراه يك عكس از پشت صحنه اين فيلم به چاپ رساند. از اين فيلم كه اواسط مهرماه كليد خورده بود تاكنون خبر يا عكسي منتشر نشده بود و شنيده مي شد كه قرار است در سكوت خبري به پايان برسد. «دوئل» داستان مردي به نام زينال (سعيد راد) است كه پس از بيست سال اسارت در عراق، آزاد مي شود. زينال در آغاز جنگ حين مقاومت همراه با جمعي از اهالي خرمشهر در مقابل دشمن در جريان يك توطئه از پيش طراحي شده براي خروج گاوصندوقي حاوي مدارك محرمانه از كشور قرار مي گيرد. بازيگران فيلم، علاوه بر سعيد راد، پژمان بازغي، پريوش نظريه و انوشيروان ارجمند هستند و پرويز پرستويي و هديه تهراني به عنوان بازيگران مهمان در اين فيلم بازي مي كنند. همچنين بهرام بدخشاني مدير فيلمبرداري و امير اثباتي طراح صحنه فيلم هستند و تهيه كننده فيلم موسسه فرهنگ تماشا است.

• سيزده گربه روي شيرواني
«سيزده گربه روي شيرواني» سومين فيلم سينمايي علي عبدالعلي زاده است كه فيلمبرداري آن به تازگي آغاز شده است. ماجراي فيلم از يك سياره به نام «سوماراي» آغاز مي شود: ۱۳ سال پيش عودكا (نام يك گربه) از سرنوشتي كه در سوماراي برايش رقم خورده مي گريزد و با نام مستعار به زندگي خود ادامه مي دهد. اما او نمي داند تنها توانسته تقدير را به تعويق بياندازد.
محمدرضا گلزار، محمدرضا شريفي نيا، مهناز افشار، گوهر خيرانديش، حسام نواب صفوي، سيروس گرجستاني و نيما فلاح بازيگران اين فيلم هستند. از ديگر عوامل فيلم مي توان به نويسندگان: مجيد فرامرزمند و علي عبدالعلي زاده، مدير فيلمبرداري: حسن پويا، چهره پرداز: جلال معيريان و تهيه كننده: يوسف صمدزاده اشاره كرد.

• «سوداي پرواز» درخشنده آغاز شد
004420.jpg

فيلمبرداري جديدترين فيلم پوران درخشنده با نام «سوداي پرواز» به مديريت فرهاد صبا آغاز شد. اين فيلم به معضل اعتياد در جامعه و تاثيرات آن بر خانواده مي پردازد. جمشيد مشايخي، آزيتا حاجيان، بهرام رادان و شهاب حسيني بازيگران تازه ترين اثر پوران درخشنده هستند. پيش از اين درخشنده قصد داشت فيلم «شمعي در باد» را جلوي دوربين ببرد كه بنا به دلايلي ساخت اين فيلم ميسر نشد. گفتني است آخرين ساخته درخشنده «عشق بدون مرز» در سال ۶۸ به نمايش در آمد.

|  اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   علم  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |