احمد ميراحسان
در ايام جشنواره فيلم فجر مقاله اي كاملا درست با نقطه نظري كاملا آموزنده با عنوان «دانش سينمايي را نمي توان ديجيتالي كرد» از سركار خانم مينا اكبري خواندم كه آن قدر از آن نوشته خوشم آمد كه تصميم داشتم درباره همان موضوع بنويسم و ضمنا بگويم اهميت رويدادهاي ديجيتالي را بايد در افقي ديگر تماشا كرد. اما به جاي آن اين مقاله را نوشتم كه چرا «نورا» با وجود ضعف هاي فراوان فيلم بدي نيست، اما «بهشت جاي ديگري است» از نظر من اثري است با روحيه اي خسته و لحني خسته و كم تاثير.
نورا جزء آن دسته از فيلم هاي سينماي ايران است كه از عناصر يك سينماي رويكردگرا سود مي جويد و تا سر حد كليشه، تكرار مكررات است. يك لوكيشن طبيعي آن هم باز از كوهستان هاي جنگلي شمال كه از رودبار تا تالش تا كوه هاي ديلمان سيصد و شصت و پنج بار تكرار شده. دخترك ملوس و پسر بچه شيرين روستايي، پدري كه كارش استفاده از چوب هاي جنگلي براي فراهم آوردن زغال است. مادر بزرگ نازنين، مادر سخت كوش، يك ماجراي كوچك پر از درد و غم و اشك و آه و سر آخر هم چيزي شبيه معجزه، معجزه الهي كه در حقيقت پاداش معجزه انساني و ايثار است.
حال بهشت جاي ديگري است نيز اين عناصر را همراه دارد. اين بار لوكيشن مجيدي جايش را به لوكيشن مثلا جليلي داده، در حالي كه روش و اسلوب مجيدي در لوكيشن جليلي نهان است! يعني استفاده از همين عناصر طبيعي و نابازيگران و مشكلات زندگي به انضمام ماجرا و داستان.
درباره هر دو فيلم مي توان گفت، در پس پشت ملال و تكرار، نكته اي وجود دارد. اين كه تصوير، ما را آگاه مي كند در دوروبر ما زندگي چگونه جريان دارد و هنوز چه بسيار آدم هاي واقعي در اكناف سرزميني كه اين همه با شعر و شعار و آرمان در آميخته براي برطرف كردن ابتدايي ترين نيازهايشان درگير جدال مرگ و زندگي هستند. اين نكته مهم ترين حرفي است كه درباره اين نوع سينماي رويكردگرا مي توان گفت: چه وقتي فيلم هاي رويكردگرا با دوربين ۳۵ ميليمتري فيلمبرداري مي شود يا با دوربين ديجيتالي.
اما مايلم نكته اي را به فيلمسازان اينگونه سينما بگويم و نكته اي را هم درباره اينگونه فيلمسازان. تنها استفاده از كليشه و روي كردن به زندگي طبيعي سودبردن كافي نيست و نيز مي خواهم اضافه كنم اصلا كاربرد دوربين ديجيتالي، يعني فائق آمدن بر انحصار توليد فيلم و همگاني كردن آن. البته وقتي پاي ارزيابي به ميان مي آيد ما در ميان هزاران فيلمي كه چشم دوربين را به زندگي طبيعي مي گشايد، آن اثري را بر مي گزينيم كه مجموعه جذابيت هاي ساختاري و مضموني را با هم گرد آورده است. ليكن پيشنهاد ايجاد مانع بر سر راه صدها جوان مشتاق كه با اولين تجربه هايشان ممكن است دچار خبط و خطاهايي شوند كه از منظر فيلمسازي حرفه اي اصلا قابل پذيرش نيست، هم يك اشتباه بزرگ است. ما بايد روح اتفاق آينده را درست درك كنيم. از اين كه بگذريم مي ماند همان از آب در آمدن يا از آب در نيامدن فيلم ها، البته ما نبايد با چشمي كه دنبال ماجرا و سرگرمي و داستان است به اين فيلم ها بنگريم. اما در هر حال اين فيلم ها را مي شود ارزيابي كرد. مثلا نورا فيلمي است كه روان است و نسبتا از آب در آمده با اين وصف داراي هزار و يك مشكل بنيادين است.
|
|
برعكس بهشت جاي ديگري است، فيلمي است كه از آب در نيامده اما با همه مشكلات، كوشيده با تلفيق داستان و طبيعي نمايي فيلمي آگاهي بخش بسازد. ما را قدم به قدم به سوي پاياني ببرد كه اتفاق نمي افتد و جايش را پاياني كليشه اي و باورنكردني مي سازد. تفسير هوشمندانه دوستم ميهن دوست حين تماشاي فيلم توجه ام را برانگيخت. اين فيلم لااقل به ما مي گويد نگاه كنيد در همين سرزمين پرهياهوي ما چه خبر است؟ و نيز همه چيز به صورتي غيرقطعي و در حال تحول و ترديد رخ مي دهد پس لازم نيست نسبت به اين فيلم ها بسيار خشن و بهانه جو باشيم و نقش آدم هايي را ايفا كنيم كه چشم به راه آثار بدي در گونه اي از فيلمسازي بوده و حالا آن را گواه بياوريم. سينماي رويكردگرا در آميزش با سينماي ديجيتالي آينده حرف هاي فراواني براي گفتن دارد كه هم اهميت ساختاري و هم اهميت موضوعي و هم اجتماعي ـ سياسي و اقتصادي ـ فرهنگي خواهند داشت.
اما بهشت جاي ديگري است، نيم ساعت كش مي آيد تا تمهيدي براي روي دادن يك سانحه مرگبار باشد. اما با يك حادثه نمي توان بر راه رحمان ترديد كرد. حال يك مهندس ظاهرا آرام، ناگهان بي دليل در خانه مرد عزادار هتاكي مي كند. گرچه يكسويه نبودن واكنش او نيز مثل همان پديده آرام در حال تغيير چيزهاي ديگر و تزلزلي كه به چيز ديگر ختم مي شود جالب است. اما مشكل اين فيلم و نورا آن است كه حرفي را كه تازه نيست براي انبوه مردمي مي زنند كه در زندگي شهري و كلان شهرها و در يك وضعيت پيچيده انواع بحران هاي متفاوت را پشت سر مي گذارند. ضمنا آن تلاش باورنكردني نياز در نورا و آن نور پاياني فيلم نورا به صورت قابل قبول از آب در نيامده است.