شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۱ - سال يازدهم - شماره ۳۰۰۵
نفت همه را به فكر فرو برده است
تاريخ سال هاست كه به مشي و مرام جمهوري خواهان آمريكايي عادت كرده است، آنها ترجيح مي  دهند مشكلات را به جاي مذاكره، با جنگ حل كنند، آنان عادت كرده اند از صنايع اسلحه سازي به جاي موتور محرك اقتصادي سود ببرند، آنان علاقه وافري به ايجاد يك جنگ سرد خيالي و همين طور دشمناني خيالي تر دارند
در مورد دموكراسي و رعايت نكردن حقوق بشر نيز آمريكايي ها چندان دل نازك نيستند. برخي از بهترين دوستان واشنگتن در جهان ديكتاتور هستند و برخي حتي از صدام نيز جلوتر رفته اند
محمد صفايي 
000636.jpg

همه چيز به آرامي آغاز شد، پس از تصرف افغانستان توسط آمريكا و استقرار نيروهاي چندمليتي در اين كشور در حالي كه همه مردم دنيا خوشحال از نابودي مخفي گاه شيطان و خودكامگان تازه به دوران رسيده اي مانند طالبان سر از پا نمي شناختند، آرام آرام زمزمه اي از كاخ سفيد شنيده مي شد، همه در انتظار بازسازي افغانستان بودند اما گويي كاخ سفيد جنگي ديگر و تلاش براي مبارزه اي ديگر را در سر مي پروراند.
در ابتدا موضوع چندان جدي به نظر نمي رسيد اما هرچه جلوتر رفتيم مبارزه با تروريست به مانند حلقه اي تمامي منطقه را در بر مي گرفت، منطقه اي كه تصادفا تمامي تروريست ها در آن پنهان شده بودند و بسيار تصادفي تر ثروت زيادي را در درون خود پنهان كرده بود. ثروتي از نوع نفت كه مهمترين نياز بشر امروز است.
ثروتي كه باعث مي شود هر كسي در هر كجاي اين جهان پهناور مرتكب اعمال تروريستي مي شود به اين منطقه پناه آورد. يك سال و چند ماه از حوادث ۱۱ سپتامبر مي گذرد، حوادثي كه هنوز هم جزئيات آن و صحت و سقم گمانه هاي آن به درستي مشخص نيست، اما آنچه مسلم است نتايج آن چندان به ضرر جمهوري خواهان آمريكا نبود، اولين فايده آن اعلان جنگ عليه تروريسم بود، اين جنگ به اين معني است كه آمريكا عليه هر كشور يا فردي كه تشخيص دهد در حمايت از تروريسم دست دارد با هر سلاحي كه صلاح دانست به مقابله بپردازد. فايده بعدي تصرف يكي از حساس ترين مناطق جهان بدون دردسر و با مشروعيت كامل جهاني بود، منطقه اي كه جدا از اهميت همسايگي آن با قدرت هاي هسته اي مي تواند به عنوان يكي از مهمترين گذرگاه هاي انرژي جهان مطرح باشد، افغانستان كشوري است كه تصادفا شركت هاي نفتي آمريكا براي انتقال خطوط نفت و گاز آسياي ميانه از آن، منافع بسياري دارند كه البته اينها ربطي به مبارزه با تروريسم ندارد.
تاريخ سال هاست كه به مشي و مرام جمهوري خواهان آمريكايي عادت كرده است، آنها ترجيح مي  دهند مشكلات را به جاي مذاكره با جنگ حل كنند، آنان عادت كرده اند از صنايع اسلحه سازي به جاي موتور محرك اقتصادي سود ببرند، آنان علاقه وافري به ايجاد يك جنگ سرد خيالي و همين طور دشمناني خيالي تر دارند. در حال حاضر جهان ما شاهد سلطه تجار اسلحه و معامله گران نفتي بر كاخ سفيد و به تبع آن بر بخشي از جهان است، هر گاه تنها يكي از اين دو نيزدر را‡س قدرت قرار بگيرند بايد شاهد جنگ و خونريزي باشيم، چرا كه منافع آنان تنها با جنگ تأمين مي شود. حال كه هر دو بر اريكه قدرت تكيه زده اند.
آمريكا، تخريب از درون، تضعيف از برون
آب و هواي اقتصادي آمريكا بسيار بد است، ميزان اعتماد مصرف كنندگان آمريكايي تا حد بي سابقه اي كاهش يافته، كشوري كه بيش از ۳۰ درصد ثروت جهان را در اختيار خود دارد، بيش از ۲ سال است نتوانسته از ركود اقتصادي كه گريبانگير آن شده رهايي يابد، اگر چه بسياري از مقامات دولتي آمريكا تشديد ركود اقتصادي اين كشور را ناشي از اضطراب جنگ مي دانند اما بسياري از كارشناسان اقتصادي، آغاز جنگ را پايان مشكلات دولت آمريكا نمي دانند و معتقدند كه شايد جنگ بهترين گزينه براي اقتصاد اين كشور نباشد. اكونوميست در اين باره مي نويسد: همان طور كه برخلاف اظهارات بسياري از تحليلگران اقتصادي ركود سال ۲۰۰۱ آمريكا ناشي از حوادث ۱۱ سپتامبر در نيويورك و واشگتن نبود، نسبت دادن مشكلات اقتصادي اين كشور به نگراني از جنگ با عراق به بيراهه رفتن است. در حال حاضر خانوارهاي آمريكايي بسيار بدهكارند و هيچ اطميناني به شغل خود ندارند تا بتوانند براساس آن خريد كرده يا از تسهيلات اعطايي براي خريد كالاهاي با دوام استفاده كنند. تعداد بيكاران در ايالات متحده به ميزان بي سابقه اي افزايش يافته است. در زمان حاضر آمريكا به عنوان بزرگترين كشور صنعتي جهان در سال ۲۰۰۳ با كسري بودجه ۳۰۴ ميليارد دلاري روبه رو است در حالي كه انتظار مي رود اين ميزان در سال ۲۰۰۴ به بيش از ۳۰۷ ميليارد دلار برسد. اما رسيدن كسري بودجه ايالات متحده به بيش از يك هزار و ۸۰ ميليارد دلار در ۵ سال آينده مي تواند اميدها را نسبت به آينده اقتصادي آمريكا به ترديد مبدل كند.
زماني نه چندان دور آمريكا سخنگوي كشورهاي غربي به شمار مي رفت و بسياري از كشورهاي بزرگ اروپايي سعي مي كردند بدون مشورت با آمريكا، اظهارنظر صريحي راجع به مسائل جهاني نداشته باشند، اما امروزه ديگر اين چنين نيست. مهمترين مانع بر سر حمله آمريكا به عراق دو متحد اروپايي اين كشور يعني آلمان و فرانسه هستند.
در ۱۵ فوريه ۲۰۰۳، تظاهرات همزمان در بيش از ۶۰۰ شهر جهان نشان داد كه آمريكا ديگر محبوبيت هميشگي را ندارد. امروز ديگر كسي به ادعاهاي آمريكا مبني بر خلع سلاح عراق اعتنا نمي كند، همه مي دانند آمريكا از يك سو به عراق براي نابودي موشك هاي الصمود ۲ فشار مي آورد و از سوي ديگر نسبت به ۲۰۰ بمب اتمي اسرائيل بي اعتنا است. اين تنفر جهاني آنقدر فراگير شده كه نمايندگان سنا نيز از آن به وحشت افتاده اند. تام داشل و نانسي پلسي از رهبران اپوزيسيون دموكرات در سنا و مجلس نمايندگان اين كشور چندي پيش كاخ سفيد را متهم كردند كه آمريكا را بيش از هر زمان ديگري به انزواي بين المللي دچار كرده است. برژينسكي، مشاور امنيت ملي آمريكا در دوران جيمي كارتر و از كارشناسان سياست خارجي آمريكا نيز به تازگي در مقاله اي بيان كرده كه آمريكا از سال ۱۹۴۵ به اين سو هيچ گاه در عرصه بين المللي مثل امروز منزوي نبوده است!
جنگ، نوش داروي درون و برون
پايگاه اينترنتي هوور در تحليلي به بررسي نقش نفت در اتخاذ سياست جنگي آمريكا پرداخت، اين شبكه با اشاره به وجود ۳/۶۵ درصد كل ذخاير اثبات شده نفت دنيا در خاورميانه، اضافه مي كند كه اين منطقه تنها ۳۰ درصد از توليد سالانه اين فرآورده با ارزش را به عهده دارد.
در اين منطقه عربستان سعودي غني ترين ميدان هاي نفتي را در اختيار دارد، اين كشور با ۲۶۲ ميليارد بشكه نفت، ۲۵ درصد از كل ذخاير نفت جهان را در اختيار دارد. عراق به عنوان دومين كشور داراي ميادين نفتي عظيم با ۱۱۲ ميليارد بشكه نفت معادل ۶/۱۰ درصد از ذخاير جهان را در اختيار دارد. اين در حالي است كه منطقه بسيار وسيعي در عراق وجود دارد كه هنوز ميدان هاي نفتي آن كشف نشده است، برخي كارشناسان ميادين كشف نشده نفت عراق را بيش از ۲۲۰ ميليارد بشكه تخمين مي زنند. از سوي ديگر سهم آمريكا در توليد اقتصادي دنيا در سال ۲۰۰۰ معادل ۲۶ درصد بود درحالي كه سهم كشورهاي ژاپن، آلمان و فرانسه در توليد اقتصادي دنيا به ترتيب ۱۶، ۸ و ۵ درصد بود. اين آمار شايد تا حدي افكار عمومي جهان را نسبت به علت اصلي علاقه وافر آمريكا به عراق روشن سازد. اين شبكه در پايان نتيجه گيري كرده كه باتوجه به اين ارقام بسياري از سياست هاي آمريكا و برخي كشورهاي غربي در خاورميانه با چشمداشت آنها به نفت شكل مي گيرد.
هفته نامه لوپوئن فرانسه نيز چندي پيش دو سناريو در مورد جنگ با عراق و تحولات نفت ارائه داد.
سناريوي اول عبارت از پيروزي برق آسا و سريع آمريكا است، كه در اين صورت عراقي ها مقاومت چنداني نكرده و جنگ در مدت چند هفته پايان مي يابد، توليد نفت عراق براي مدت اندكي قطع شده و بهاي نفت به حدود ۳۶ دلار مي رسد، در حالي كه پس از آن بهاي نفت به ۲۰ دلار در هر بشكه و يا شايد كمتر خواهد رسيد.
سناريوي دوم وقوع يك جنگ طولاني در عراق است، كه در اين صورت عراقي ها به شدت مقاومت مي كنند و احتمالا اسرائيل هم وارد جنگ مي شود. صدام حسين ميادين نفتي را منهدم كرده و موجب كاهش شديد توليد نفت مي شود. آمريكا از لحاظ دريافت نفت از منطقه دچار مشكل شده و بنزين را جيره بندي خواهد كرد. قيمت نفت نيز به بشكه اي ۸۰ تا ۱۰۰ دلار خواهد رسيد.
اما كارشناسان اقتصادي سناريوي اول را حالتي بسيار مناسب براي اقتصاد جهان مي دانند. آنان معتقدند در اين صورت ممكن است دولت پس از صدام تصميم بگيرد توليد نفت را افزايش دهد و ميزان آن را از ۲ ميليون به ۳ ميليون بشكه در روز برساند كه در چنين حالتي احتمالا بهاي نفت به كمتر از ۱۵ دلار در هر بشكه خواهد رسيد. اين جنگ آشكارا رونق اقتصادي را به همراه خواهد داشت كه در آمريكا ۴ درصد و در اروپا بين ۳ تا ۲/۳ درصد رشد ايجاد خواهد كرد. آري يك جنگ كوتاه مدت نه تنها نوش دارويي براي اقتصاد آمريكا خواهد بود بلكه به محبوبيت داخلي جمهوري خواهان نيز خواهد افزود.
نفت،  دليلي غيرقابل انكار
روزنامه عرب نيوز با ارائه تحليلي درباره اوضاع كنوني منطقه و احتمال حمله آمريكا به عراق و اهداف آمريكا از اين حمله نوشت: بايد گفت كه صدام يك ديكتاتور بي رحم است، اما اين عقيده كه وي ممكن است با اسامه بن لادن در ارتباط باشد بسيار مضحك است.  
000631.jpg
واقعا« اگر در منطقه خليج فارس نفت نبود مردم سرزمين عراق به انتظار جنگي بزرگ كه در راه است مي نشستند؟ اين واقعيت امروز اين سوي جهان است حالا  همه به نفت فكر مي كنند بلا ي سياهي كه مرگ را به ارمغان مي آورد

درباره سلاح هاي كشتار جمعي نيز بايد گفت آمريكا زماني كه صدام از گازهاي شيميايي عليه ايرانيان و كردهاي عراقي استفاده مي كرد از او حمايت مي كرد و حالا از او به اين بهانه خرده مي گيرد،  درحال حاضر در بسياري از كشورها از جمله مصر و اسرائيل مي توان سلاح هاي شيميايي و بيولوژيك يافت، اسرائيل تعداد بسياري نيز بمب اتمي در اختيار دارد. در مورد دموكراسي و رعايت نكردن حقوق بشر نيز آمريكايي ها چندان دل نازك نيستند. برخي از بهترين دوستان واشنگتن در جهان ديكتاتور هستند و برخي حتي از صدام نيز جلوتر رفته اند. عرب نيوز در ادامه مي افزايد: پس جن-گ براي چيست؟ اين همه رعب و وحشت و تهديد براي چيست؟
تزريق آشفتگي و وحشت به جهان چه دليل منطقي مي تواند داشته باشد؟ اگر بتوانيم پاسخ اين پرسش نه چندان مشكل را بفهميم ديگر همه چيز برايمان موجه جلوه خواهد كرد، ديگر تمام هزينه ها، بمباران ها، كشت و كشتارها طبيعي به نظر مي رسد. پي بردن به راز اين معما چندان سخت نيست، كافي است كمي دقيق تر به موضوع و اهداف آن نگاه كنيم، مهمترين اهداف آمريكا در اين جنگ حول و حوش موضوع نفت مي چرخد، كنترل ذخاير نفتي عراق، ايجاد اطمينان براي تسلط بر ذخاير نفت درياي خزر و تقويت كنترل غيرمستقيم آمريكا بر ذخاير نفتي تمام كشورهاي خليج فارس. مطمئنا كنترل اكثر ذخاير نفتي جهان،  نگراني هاي آمريكا را از بابت انرژي رفع خواهد كرد و آنگاه تنها يك كشور تصميم مي گيرد نفت گران شود يا ارزان و فقط آنها هستند كه قيمت نفت را تعيين مي كنند. آنان به اين ترتيب به راحتي خواهند توانست كه اقتصاد كشورهاي ژاپن، آلمان و فرانسه را در كنترل خويش درآورند و هيچ كشوري در دنيا نخواهد توانست جلو آنها بايستد. عرب نيوز در ادامه آورده است: آمريكايي ها قصد ندارند به عراق وارد شوند و با ايجاد دموكراسي در اين كشور از آن خارج شوند. پس از صدام احتمالا بوش يك صدام جديد را روي كار خواهد آورد، صدامي با شكل و شمايل ديگر و شايد كمي خشن تر كه گوش به فرمان آمريكا ايستاده است.
هزينه هاي جنگ
به گزارش بي بي سي هزينه جنگ آمريكا و متحدانش عليه عراق ممكن است به مراتب كمتر از هزينه جنگ خليج فارس در سال ۱۹۹۱ باشد.
مؤسسه بين المللي مطالعات استراتژيك، در گزارش خود، هزينه آمريكا در جنگ با عراق را حدود يك دوم هزينه عمليات طوفان صحرا در سال ۱۹۹۱ تخمين زده است.
اين مؤسسه همچنين برآوردي از هزينه بازسازي احتمالي عراق پس از جنگ ارائه داده است.
بر اين اساس هزينه اجراي برنامه اي مشابه «طرح مارشال» براي بازسازي عراق ممكن است به حدود ۷۵ ميليارد دلار طي يك دوره شش ساله برسد.
بعد از خاتمه جنگ دوم جهاني، آمريكا براي بازسازي اقتصادهاي ويران شده كشورهاي اروپايي طرح مارشال را به اجرا گذاشت.
از جمله هزينه هاي ديگر جنگ در عراق، استقرار يك نيروي پاسدار صلح ۵۰ تا ۲۰۰ هزار نفري در آن كشور است كه مخارج آن حدود ۱۲ ميليارد دلار برآورد شده است.
برآورد اين هزينه براساس مخارج مأموريت پاسداران صلح بوسني، كه به حدود ۲۵۰ هزار دلار در سال مي رسد، صورت گرفته است.
به اين ترتيب مأموريت پنج ساله يك صد هزار پاسدار صلح در عراق در مجموع ۱۲۵ ميليارد دلار هزينه خواهد داشت.
درعين حال مؤسسه بين المللي مطالعات استراتژيك پيش بيني دقيق مخارج عمليات نظامي را دشوار دانسته و گفته است اين مخارج به طول عمليات و ميزان مقاومت ارتش عراق بستگي خواهد داشت.
در مورد سهم بريتانيا، يعني متحد اصلي آمريكا در بحران كنوني عراق، پيش بيني شده است كه پس از منظور كردن افزايش قيمت ها در خلال دوازده سال گذشته، هزينه مداخله اين كشور در جنگ به همان ميزان عمليات سال ۱۹۹۱ خواهد بود.
000641.jpg

در نتيجه، بريتانيا علاوه بر بودجه دفاعي ۷/۳۹ ميليارد دلاري سالانه خود، ناگزير خواهد شد حدود ۵/۵ ميليارد دلار ديگر نيز هزينه كند.
دولت بريتانيا گفته است كه واحدهايي متشكل از ۴۳ هزار تن از نفرات ارتش اين كشور را به خليج فارس اعزام مي كند.
هفته گذشته، جرج بوش، رئيس جمهوري آمريكا، يك بودجه دفاعي ۳۸۰ ميليارد دلاري را به كنگره آن كشور پيشنهاد كرد. البته بودجه دفاعي سال آينده آمريكا هزينه جنگ احتمالي عليه عراق را شامل نمي شود.
در جنگ سال ۱۹۹۱ عليه عراق، متحدان آمريكا، ازجمله عربستان سعودي، كويت، ژاپن، آلمان و كره جنوبي حدود ۹۰ درصد از هزينه هاي عملياتي آمريكا را تقبل كردند.
در آن عمليات، حدود نيم ميليون تن از نفرات ارتش آمريكا به منطقه خليج فارس اعزام شده بودند.
به گفته مؤسسه بين المللي تحقيقات استراتژيك، به دليل اعزام نفرات كمتر براي شركت در جنگ ج-ديد عليه عراق،  هزينه اين عمليات نيز كمتر از جنگ سال ۱۹۹۱ خواهد بود.
در حمله احتمالي به عراق، به جاي هشت لشكر زميني كه در عمليات طوفان صحرا شركت كرد، يك واحد كوچك تر، متشكل از ۵ لشكر نيروي زميني، وارد جنگ خواهد شد.
در نتيجه، هزينه نقل و انتقال نيرو به مراتب كمتر خواهد بود.
همچنين به دليل آن كه آمريكا و متحدان آن كشور در حال حاضر در عمليات نگهباني منطقه پرواز ممنوع در شمال و جنوب عراق شركت دارند، هزينه جنگ جديد كمتر از عمليات سال ۱۹۹۱ برآورد مي شود.
ادامه مأموريت پاسداري از مناطق پرواز ممنوع باعث مي شود تا در مقايسه با جنگ سال ۱۹۹۱، تعداد هدف هاي عملياتي داخل عراق و طبيعتا، مقدار مهمات موردنياز براي حمله به آنها كمتر باشد.
علاوه بر اين در عمليات سال ۱۹۹۱، آمريكا ناگزير شد بخش اعظم نفرات و تجهيزات نظامي مورد نياز براي شركت در جنگ را از نقاط ديگر به منطقه اعزام كند.
درمقابل، آمريكا اينك حضور نظامي گسترده اي در منطقه خليج فارس دارد و نيروهاي آن مي توانند عمليات خود را از همين نقطه شروع كنند و با هزينه كمتري وارد جنگ شوند. به هر شكل آمريكا قصد دارد با ۲۳۰ هزار سرباز آمريكايي و ۳۰ هزار سرباز انگليسي عراق را تصرف كند و با كنترل منابع نفتي جهان، رشد اقتصادي كشورهاي صنعتي را نيز تحت كنترل خود درآورد. آمريكا مدت هاست كه از نافرماني كشورهاي صنعتي كه روزگاري تنها با كمك هاي مالي آمريكا مي توانستند روي پا بايستند به شدت دلگير است و دنبال راهي است كه بتواند بار ديگر آنها را به خود وابسته سازد. در اين صورت است كه ايالات متحده مي تواند به اقتدار پدرسالارانه خود بر جهان ادامه دهد. حال در راه نيل به اين هدف موفق خواهد شد يا خير، بايد نشست و ديد. بايد در انتظار آينده نشست كه آيا آمريكا مي تواند تنها ابرقدرت جهان باقي بماند و آيا نظم نوين جهاني، به تحقق خواهد پيوست؟


بين الملل
آب و كشاورزي
اقتصاد
بانك و بورس
رويداد
گفت وگو
|  آب و كشاورزي  |  اقتصاد  |  بانك و بورس  |  بين الملل  |  رويداد  |  گفت وگو  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |