شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۱ - شماره ۳۰۰۵-Mar,15.2003
حرفه مرگبار
پدر خوانده هاي جزيره
زماني كه زندگي به كام شما نيست و قرار باشد تمام بدبختي ها و مصيبت هاي عالم بر سرتان خراب شود مطمئنا  هيچ كاري نمي توانيد انجام دهيد و يك مربي فوتبال نظير «لوييز ونگال» و يا «جان توشاك» بارها در چنين شرايطي قرار گرفته اند، اما به نظر مي آيد در انگلستان و در كشوري كه به گفته «ساموئل هيز» مردم از قرن دوازدهم به روي رودخانه يخ زده «تايمز» به فوتبال مي پرداختند به اين ورزش به ديد ديگري نگاه شود.
000260.jpg

او در كتابش مي نويسد: اولين فردي كه تحت فشار بازرگانان لندني سعي داشت اين بازي را متوقف كند شاه «ادوارد» دوم بود. طبق قانون سال ۱۳۱۴ ميلادي هر كس در لندن فوتبال بازي مي كرد به زندان انداخته مي شد، او در ادامه اشاره مي كند كه در سال ۱۵۷۲ ملكه «اليزابت» نيز دستور داد تا فوتبال از سطح خيابان هاي لندن جمع شود. اما از همان دوران تاكنون نيز مردم بريتانيا آن قدر به اين ورزش با ديده مثبت و علاقه نگريستند كه بعدها خود آنها مؤسس و پايه گذار حركات اوليه فوتبال در كشورهايي نظير، ايتاليا، اسپانيا و حتي صادر نمودن اين رشته به قاره آمريكا و آفريقا شدند.
000230.jpg

اين شبه  قاره بزرگان زيادي را به خود ديد، از بازيكناني نظير «جيمي گريوز»، «دانكن ادواردز»، «پيتر داهرتي» و «بيلي رايت» گرفته تا مربياني نظير «سرالف رمزي» و «سرالكس فرگوسن».اما كارشناسان بر اين عقيده اند كه مربيگري مرگ بارترين شغل كنوني در انگلستان است، يك شغل پر استرس در كنار يك نيمكت داغ و پرتنش.به همين منظور به تاريخ مي پيونديم، چند قدم عقب تر مي گذاريم و به سراغ قديمي هاي اين رشته مي رويم.

000225.jpg

شمارش معكوس را با «هاوارد كندال» مرد فراموش شده فوتبال انگلستان آغاز مي كنيم.
۱- «هاوارد كندال» را انگليسي هايي به ياد دارند كه يا «ليورپولي» هستند و يا عاشقانه «اورتون» را دوست دارند، حركت روبه رشد و صعودي اورتون و قرار گرفتنش در جمع تيم هاي دسته اول و سپس برتر با درايت «كندال» صورت گرفت. او بين سالهاي ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۱ در «بلاكبرن راورز» بود، سپس فصل هاي ۸۱ تا ۸۷ را به بندر «ليورپول» و باشگاه اورتون رفت و سال ۱۹۸۴ با اين تيم قهرمان جام اتحاديه، ۸۵ ۱۹و ۸۷قهرمان دسته اول و در سال ۱۹۸۵ قهرمان جام برندگان اروپا شد.

000220.jpg

در سال ۱۹۸۷ به «آتلتيكو بيلبائو» رفت و تا سال ۱۹۸۹ در اين تيم ماند،  بين فصل ۸۹ تا ۹۰ نيز به «منچستر سيتي» رفت اما مجددا  دلش براي «اورتون» تنگ شد و به اين تيم بازگشت تا سال ۱۹۹۳ در اين تيم ماند، سپس ۲ سال به خودش مرخصي داد و مجددا  سال ۱۹۹۵ با «ناتس كانتي» به فوتبال بازگشت، اما ديري نپاييد كه به «شفيلديونايتد» رفت و سال ۱۹۹۷ تا ۹۸ نيز به اورتون بازگشت و از آن هنگام تاكنون ديگر در زمين فوتبال ديده نشده.

000215.jpg

۲- جورج گراهام را همه با نام «استرولر» و يا «دوره گرد» مي شناسند، مردي محبوب و دوست داشتني، البته با سيستم هاي تدافعي!!!
او با همراهي كردن توپچي هاي لندني «آرسنال» به افتخارات فراواني رسيد. تجربه اوليه اش با «هيل وال» در بين سالهاي ۱۹۸۲ تا ۸۶ بود، اما حضور يك دهه اي او در آرسنال تحول شگرفي در زندگي شخصي اش و تاريخچه اين باشگاه ايجاد نمود و در بين سالهاي ۱۹۸۶ تا ۹۵ همراه آرسنال به مقام هاي فراواني رسيد، در سال ۱۹۸۹ و ۱۹۹۱ قهرمان ليگ شدند، سالهاي ۱۹۸۷ و ۹۳ قهرمان جام حذفي، ۱۹۹۳ جام اتحاديه و سرانجام ۱۹۹۴ قهرمان جام برندگان جام اروپا شد. سال ۱۹۹۶ تا ۹۸ را در «الندرود» گذراند و بين فصل هاي ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ به «وايت هايت لين» شهر لندن و «تاتنهام هاتسپرز» رفت و در سال ۱۹۹۹ با اين تيم قهرمان جام حذفي شد و سپس خودش را بازنشسته كرد.

000210.jpg

۳- «دان ريو» همبازي «ترنيپ تيلور» و «سكسي اسون» بود. سوابق اين مرد بسيار كوتاه و مختصر است، او بين سالهاي ۱۹۶۱ تا ۷۴ در «ليدز» بود و با اين تيم در سال ۱۹۷۴ قهرمان جام اتحاديه، ۱۹۶۸ ، ۶۹ ، ۷۳ و۷۴ قهرمان ليگ، ۱۹۶۸ قهرمان جام حذفي و ۱۹۶۸ و ۷۱ قهرمان جام يوفا با اين تيم شد. بين سال هاي ۱۹۷۴ تا ۷۷ نيز مربي تيم ملي انگلستان شد و سال ۱۹۷۷ به آسيا مهاجرت كرد و يك سال مربي تيم ملي فوتبال امارات بود.
۴- نام «سرالف رمزي» با قهرماني تيم ملي فوتبال انگلستان در جام جهاني ۱۹۶۶ تا ابد در تاريخ اين كشور جاودانه شد و اين اسطوره بزرگ فوتبال جزيره در سال ۱۹۹۹ درگذشت. سرالف رمزي بين سالهاي ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۳ در مسند مربيگري «ايپسويچ تون» قرار گرفت و در سال ۱۹۶۲ با اين تيم قهرمان ليگ دسته اول شد و بزرگترين افتخار عمرش قهرماني در جام ۱۹۶۶ لندن بود.

000205.jpg

در تيم دهه ۶۰ انگلستان، كاپيتان بابي مور، گوردون بنكس، جف هرست ، برادران چارلتون (جكي و بابي) ، راجر هانت، جيمي گريوز،  ديويد سون و ... در مقابل تيم ملي آلمان غربي قرار داشت كه با مربيگري هلموت شوئن و مهره هايي نظير:«اووه زيلر، هلد، هلموت هالر، تيلكوفسكي، بكن باوئر،  شلينگر، امريشي و ... به ميدان آمده بودند، از مهمانان ويژه آن بازي مي تـوان به محمد علي (كاسيوس) كلي و ملكه اليزابت نيز اشاره كرد.

000200.jpg

۵- «سر مت بوسبي» نام خياباني است كه باشگاه «منچستر يونايتد» در آن واقع شده است، اما واقعيت چيز ديگري است. اسم و ياد «مت بوسبي» نظير «سربابي چارلتون» هميشه با باشگاه شياطين سرخ اروپا عجين بوده است. او به عنوان يك «شخصيت» بزرگ و آقا نسلي را در دهه ۵۰ و ۶۰ به فوتبال انگلستان معرفي نمود كه از ستارگان آن دوران كه به بچه هاي «بوسبي» معروف شده  بودند مي توان به «جورج بست» ، «چارلتون» و «دنيس لاو»  اشاره نمود، تيمي كه اكثرا  آنها بر اثر حادثه هوايي مونيخ در سال ۱۹۵۸ به كلي از هم پاشيد و بابي چارلتون بارها گفته است كه از زنده ماندن از بين آن همه دوستانش احساس درد و عذاب وجدان مي  كند. او سپس براي اولين بار همراه يك باشگاه انگليسي به نام منچستر و در تاريخ فوتبال اين كشور در سال ۱۹۶۸ قهرمان جام اروپا شد و در سال ۱۹۷۰ پس از بركناري «ويلف مك گينس» به عنوان مديريت «مي يونايتد» انتخاب شد و در سال ۱۹۹۴ در قلب خاك آرامش ابدي گرفت.
او فعاليتش را از سال ۱۹۴۵ با منچستر آغاز نمود و تا سال ۱۹۶۹ در اين تيم ماند، سپس بعد از يك وقفه كوتاه در سال ۱۹۷۰ به اين تيم بازگشت اما اين بار تنها يك سال دوام آورد و سپس مدير باشگاه شد.در اين سالها و در فصل ۱۹۴۸ و ۱۹۶۳ با يونايتد قهرمان جام حذفي شد. سپس سالهاي ۱ ۱۹۵ ، ۵۲ ۵۵، ، ۵۶ ، ۵۷ ، ۶۴ ، ۶۵ ، ۶۶ و ۶۷ با اين تيم قهرمان ليگ انگلستان و در سال ۱۹۶۸ قهرمان اروپا شد.

000195.jpg

۶- به ششمين نفر مي رسيم و بايد به سراغ هواداران بندر «آنفيلد» برويم، زيرا آنها پرافتخارترين روزهاي اين باشگاه را كه در سردر آن نوشته شده است شما هيچ گاه تنها نخواهيد بود را با «بيل شنكلي» به ياد دارند.
مردي كه هواداران «ليورپول» در مورد او مي گويند:  براي «شنكلي» فوتبال مهمترين چيز و حتي پراهميت تر از زندگيش بود. او با فوتبال به دنيا آمد و با فوتبال نيز از اين دنيا خداحافظي كرد، اوسردمدار و مورخ بزرگترين موفقيت هاي ليورپول است.
«شنكلي» فعاليتش را با «كارليسل يونايتد» در سال ۱۹۴۹ و تا سال ۱۹۵۱ ادامه داد، سپس سالهاي ۱۹۵۱ تا ۵۳ را با «گريمزبي» گذراند.
فصل هاي ۱۹۵۴ تا ۵۵ را در تيم «ووركينگ تون» سپري نمود و سپس به «هادرز فيلد» رفت و سالهاي ۱۹۵۵ تا ۵۹ را در اين تيم طي نمود و قدم به قدم به پرافتخارترين روزهاي عمرش نزديك شد. دقيقا در جولاي سال ۱۹۵۹ بود كه به ليورپول آمد و در طي ۱۵ سال حضور مستمرش با اين تيم در سالهاي ۱۹۶۵ و ۷۴ قهرمان جام حذفي، ۱۹۶۳ ، ۶۴ ، ۶۵ ۶۶، ۷۲،، و ۷۳ قهرمان ليگ و فصل ۱۹۷۳ با قرمزپوشان آنفيلد قهرمان جام يوفا شد و امروز ۲۰ سال از مرگ «بيل شنكلي» فقيد مي گذرد، براي ليورپولي ها او يك پدرخوانده بود، يك پدرخوانده دوست داشتني.
۷- در ايستگاه شماره هفتم به مردي به نام «برايان كلاف» برمي خوريم. البته او در زمره يك مربي در باشگاه هاي بزرگي مشغول به فعاليت نبود و هيچ گاه افتخارات بزرگي نيز كسب نكرد اما هميشه به عنوان يكي از خبرسازترين و به قول معروف يك سرگرمي و زنگ تفريح براي مطبوعات انگلستان به شمار مي رفت.او در يكي از جلسات مطبوعاتي در حالي كه مشغول به صحبت كردن بود رو به خبرنگاران كرد و گفت: لطفا در بين صحبتهاي من اينقدر نپريد و اراجيف نگوييد، چون حواسم را پرت مي كنيد واين كاراكتر كميك او هميشه سبب خنده شاگردانش مي شد.
او سالهاي ۱۹۶۵ و ۶۷ را در «هارت پول» بود، سپس بين فصل هاي ۱۹۶۷ و ۷۳ به دربي كانتي نقل مكان نمود. تنها يك سال و بين سال ۷۳ و ۷۴ به «برايتون» رفت و باز هم يك سال را در «ليدز يونايتد» گذراند و همراه «ناتينگهام فارست» در بين سالهاي ۱۹۷۵ تا ۹۳ قهرمان جام اتحاديه در فصل هاي ۱۹۷۸ و ۷۹ ، ۸۹ و ۱۹۹۰، ليگ انگلستان ۱۹۷۷ و ۷۸، جام باشگاه هاي اروپا شد ولي همراه «ليدز» نيز سالهاي ۱۹۷۱ و ۷۲ را به  عنوان قهرمان ليگ دسته اول انگلستان گذراند.

000290.jpg

۸- اما باز هم ليورپول و اين بار «باب پيزلي».اگر «بيل شنكلي» را به عنوان پدرخوانده ليورپول مي دانيم، «پيزلي» را بايد به عنوان پدر «ليورپول» معرفي كرد، مردي كه در طي ۹ سال حضورش در آنفيلد، بين سالهاي ۱۹۷۴ تا ۸۳ ، ۳ بار قهرمان جام باشگاه هاي اروپا (۸۱ و ۷۸ و ۱۹۷۷)، ۶ بار قهرمان ليگ (۸۳-۱۹۸۲ و ۸۲- ۱۹۸۱ و ۸۰-۱۹۷۹ و ۷۹-۱۹۷۸ و ۷۷-۱۹۷۶ و ۷۶-۱۹۷۵)، ۳ بار قهرمان جام اتحاديه (۸۳-۸۲-۱۹۸۱)و يك بار قهرمان جام يوفا (۱۹۷۶) شد. سپس در سال ۱۹۸۳ و به دليل خستگي مفرط از مربي گري به عنوان كارشناس ودستيار اول «كني دالگليش» مدير آن زمان «ليورپول» مشغول به كار شد و اين اسطوره پايان ناپذير بندر «آنفيلد» در ۱۴ فوريه ۱۹۹۶ چشم از جهان فرو بست.
۹- و در نهايت به آخرين خانه و يك مرد پرآوازه در تاريخ باشگاه «نيوتون هيتسي» قديم و منچستر يونايتد جديد مي رسيم. سرالكس فرگوسن ستاره تمام ناشدني و گويي خورشيد غيرقابل غروب اولدترافورد.
فرگوسن فعاليت مربيگري اش را در سال ۱۹۷۴ و با باشگاه «است استرلينگ شاپر» آغاز نمود، سپس بين سالهاي ۱۹۷۴تا ۷۸ به «سنت ميرن»  رفت، مربيگري «آبردين»  را نيز ۸ سال تجربه كرد و از سال ۱۹۷۸ تا ۸۶ در اين تيم اسكاتلندي ماند و به دليل قهرماني هاي پي در پي اش با اين تيم به انگلستان و «سن يونايتد»  آمد. او با آبردين ۴ بار قهرمان جام حذفي اسكاتلند (۱۹۸۲ ، ۸۳ و ۸۴ ، ۸۶)، يك بار قهرمان جام اتحاديه (۱۹۸۶)، قهرمان ليگ برتر اسكاتلند ۳ بار (۸۰-۱۹۷۹ و ۸۴-۱۹۸۳ و ۸۵-۱۹۸۴ ) و يك بار قهرمان جام برندگان جام اروپا (۱۹۸۳) شد.
سپس سال ۱۹۸۶ و پس از خداحافظي او از «آبردين» با آمدن به «منچستر يونايتد» تابلو افتخاراتش را كامل كرد، البته در يك برهه زماني و در همان سال ۸۶ نيز توأما سرمربي تيم ملي اسكاتلند به طور موقت شد اما سرانجام به «اولدترافورد» بازگشت. وي در طي ۱۸ سال حضورش در منچستر با اين تيم ۴ بار قهرمان جام حذفي (۹۹-۹۶-۹۴-۱۹۹۰)، جام اتحاديه (۱۹۹۲)، ليگ برتر(۲۰۰۱-۲۰۰۰ و ۲۰۰۰-۱۹۹۹ و ۹۹-۱۹۹۸ و ۹۷-۱۹۹۶ و۹۶-۱۹۹۵و ۹۴-۱۹۹۳ و ۹۳-۱۹۹۲) شد، همچنين در ادامه قهرمان جام برندگان جام اروپا در فصل (۹۲-۱۹۹۱) و سرانجام به بزرگترين افتخار عمرش با منچستر يعني قهرماني در جام باشگاه هاي اروپا در سال ۱۹۹۹ رسيد يكي از عمده ترين خدماتش پرورش استعدادهايي همچون، گيگز، برادران نويل، نيكي بات، ديويد بكهام و ... بود و او نيز براي هميشه به مانند «سر مت باسبي» نامش در تاريخ باشگاه «منچستر يونايتد» جاودانه شد.
البته به اين ليست مي توان نام مردان بزرگي همچون «سربابي رابسون»، هربرت چالمن، برتي مي، كني دالگليش و بيل نيكلسون را نيز اضافه نمود، مربياني كه هر كدام يك مسير و راه نوين را در ارائه روشها و سيستم هاي فوتبال ارائه نمودند و اين بود نگاهي گذرا به افتخارات و مروري بود بر كتاب تاريخ فوتبال جزيره، يك فوتبال اصيل و برخاسته از علم روز دنيا.
مسيح فرزانه

سامباي نفرين شده!
گوشه نشين ميدلز بورو
000285.jpg
انگليسي ها معتقدند كه برزيلي ها به درد فوتبال اين كشور نمي خورند. فوتبال كاملا فانتزي و شكننده برزيلي در مقابل سبكي از فوتبال قدرتي و مبتني بر تاكتيك هاي فردي و گروهي بريتانيايي ها هيچ نقطه مشتركي با هم ندارند و اين مسئله را بارها جونينهو به كارشناسان فوتبال ثابت كرده است.
اين مهره ۲۹ ساله كه مدتي در ميدلزبورو تحت هدايت «برايان رابسون» به هيچ وجه موفق نبود براي يك دوره كوتاه و قرضي به آتلتيكومادريد رفت اما با تكل وحشتناكي كه« ميشل سالگادو» به روي پاي او زد مدت ها از ميادين فوتبال به دور ماند، سپس مجددا و پس از پايان جام جهاني ۲۰۰۲ به «ريورسايد» بازگشت، اين بار تحت رهبري« استيو مك لارن» ولي باز هم با مصدوميتي كهنه و دكتر او اين مصدوميت را به آسيب ديدگي شديد مفصل و استخوان پاي چپ او مربوط مي دانست.
اين ستاره برزيلي علي رغم تمام توانايي هايش هيچگاه به آنچه شايسته اش بود در زمينه فوتبال دست پيدا نكرد و تنها نقطه روشن زندگي اش را قهرماني در جام جهاني ۲۰۰۲ همراه تيم ملي فوتبال برزيل مي داند و مي گويد: بزرگترين افتخاري كه در تمام طول عمرم به آن نائل شدم قهرماني در جام جهاني بود و اين مسئله از جام جهاني ۱۹۸۲ و هنگامي كه برزيل دردور دوم مقابل ايتاليا حذف شد برايم تبديل به يك آرزو شده بود و در جام جهاني كره و ژاپن ما يك تيم آماده و يكدست را داشتيم، راه طولاني را طي كرده بوديم و تصميم داشتيم تا مقصد نيز برويم.
او در ادامه اضافه مي كند: هميشه جمع و هماهنگ كردن يك تيم پخش و پلا كه هر كدام از مهره هايش در يك گوشه دنيا بازي مي كنند كار فوق العاده سختي است، اما ما جواناني داشتيم كه در ليگ داخلي برزيل نيز بسيار پرتلاش و كليدي بودند و چنين حركتي از سوي تيم ملي برزيل به عقيده من قابل احترام است.
جونينهو از اينكه مرد گمنامي همچون«اسكولاري» اين تيم را به قهرماني جهان رسانده است به هيچ وجه متعجب نيست و مي گويد: اسكولاري از ابتدا عنوان نمود كه مأموريت من رساندن تيم ملي برزيل به فينال و سپس قهرماني در جام جهاني است و اين حركت تنها در سايه تلاش بچه هاي تيم در بازي هاي مقدماتي و نهايي ايجاد شد.
جونينهو در ادامه صحبت هايش اضافه مي كند: او به درستي به حرف هايش عمل كرد، زيرا به كار خود اطمينان فراواني داشت. البته مي دانم كه پس از موفقيت با تيم ملي او هواداران بسياري در اروپا پيدا نمود و سرانجام به پرتغال رفت و اين مسئله به هيچ وجه عجيب نبود زيرا او مي خواست با خاطره اي خوش تيم ملي را ترك كند.
او در صحبت هايش به يكي از اركان اصلي قهرماني البته به غير از«بيگ فيل» اشاره مي كند و به سراغ رونالدو مي رود و مي گويد: او بازيكن فوق العاده بزرگ و يك ستاره بي همتاست و احتياجي به تعريف و تمجيد كردن من نيست. او پس از يك مصدوميت طولاني مدت با تمام توان در خدمت تيم ملي قرار گرفت و من فكر مي كنم او در تركيب تيم رئال مادريد در سال آينده فوق العاده خواهد بود و خيلي سريع تمام انرژي پتانسيل اش را تبديل به فعل كند. البته من اخيرا شنيده ام كه عده اي گفته اند او اضافه وزن دارد، اما اگر واقعا او مشكل وزن داشت نمي توانست به اين راحتي در تركيب رئال بدرخشد و يا در بازي مقابل كره ۲ گل بزند.
او سپس به خاطرات نه چندان خوشايندش در اسپانيا اشاره مي كند و مي گويد: زندگي در اين كشور برايم تجربه مفيدي بود، البته هميشه مطبوعات از من به شدت انتقاد مي كردند و اين فشارها توأم شد با شكستن پاي من در بازي مقابل سلتا.
من دقيقا در اوج آمادگي مصدوم شدم و ۲ سال از بهترين سالهاي فوتبالم را از دست دادم. البته در آن زمان آتليتكو نيز در حال تعويض مربي بود، اما ناگهان «رادي آنتيچ» در تيم ماندگار شد و قضيه آمدن «آريگوساچي» در پرده اي از ابهام قرار داشت و پس از اين مشكلات بود كه من به مرز آمادگي رسيدم و در چنين شرايطي هر بازيكني نيازمند پشتيباني و حمايت هاي مربي اش است تا اعتماد از دست رفته را بازيابد اما در آن وضعيت هيچ كس به من كمك نكرد. البته آنتيچ تا حدودي مرا مورد حمايتش قرار داد، اما ساچي به هيچ وجه به من كمك نكرد و من فكر مي كنم ماندن در آن برهه زماني در باسك بزرگترين اشتباه من بود و همين شرايط مجددا سبب افت من شد، اما هيچگاه از تمرين و تلاش كردن خسته نمي شدم و هميشه مورد انتقاد كارشناسان بودم.
«ماريو زاگالو» يكي از مربيان جونينهو در مورد او مي گويد: يكي از بزرگترين اشتباهات او بازگشت مجددش به انگلستان و ميدلزبورو بود، اگر چه كه خودش ماندن در آتلتيكو را يك شكست بزرگ مي داند، او بايد در اسپانيا مي ماند و توانايي هايش را به مربي اش ثابت مي كرد.
ليكن خود جونينهو مي گويد: مسئله اي كه مرا مجاب به بازگشت به انگلستان كرد، اين بود كه من به يك جو صميمي و حمايت مربي و هم تيمي هايم احتياج داشتم و هيچ گاه به اين فاكتورها در آتلتيكو دست نيافتم، اما ميدلزبورو يك تيم بزرگ با هواداران بزرگ و داراي يك شخصيت رويايي بود كه من به دنبال آن بودم و به عقيده خودم بازگشت به بريتانيا پس از يك دوره نقاهت مطمئنا مفيد خواهد بود.
جونينهو در ادامه در مورد دكتر معالجش مي گويد و اضافه مي كند: در اينجا بايد از دكتر جراحم آقاي «نيوالدو  بالدو» كه به صورت معجزه آسايي پاي مرا مورد عمل جراحي و سپس بهبود قرار داد تشكر كنم، ايشان سهم بسزايي در بهبود يافتن مصدوميت بسياري از بازيكنان برزيلي داشته اند. آقاي بالدو هنگامي كه من در اسپانيا مصدوم بودم دائما مرا مورد معاينه قرار مي  دادند.
من تقريبا هر روز بين ۱۰ تا ۱۲ ساعت فيزيوتراپي انجام دادم تا عضلاتي را كه تحليل رفته اند مجددا بهبود يابند البته فكر مي كنم در اين بين زماني را نيز از دست دادم و به همين جهت من به رقابتهاي نيم فصل نرسيدم.
روزها به سختي و بسيار كند مي گذشت، مصدوميت من آسيب جدي به من نزده بود اما تنها مسئله اي كه سبب نگراني من شده بود عكس العمل سايرين پس از بازگشتم به زمين فوتبال بود.
اكثرا بر اين عقيده بودند كه بهبودي كامل من بين ۵ تا ۶ ماه به طول مي انجامد و اين تازه جنبه مثبت و كمترين زمان است و اميدوارم بيش از اين طول نكشد و تمام اين مسائل از قبيل تنهايي من و بازگشت خانواده ام به برزيل بر روحيه ام تأثير منفي گذاشته است.

فوتبال خارجي
فوتبال داخلي
واليبال
كشتي
گوناگون
|  فوتبال داخلي  |  فوتبال خارجي  |  واليبال  |  كشتي  |  گوناگون  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |