دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۱ - شماره ۳۰۰۷- March, 17, 2003
سوگلي ها در ازبكستان باختند
بادام هاي تلخ
اگر يحيي گل محمدي از خط دفاع نمي آمد جلو چند هزار دقيقه ديگر بايد منتظر مي مانديم
تا مهاجمان براي پرسپوليس گلزني كنند
اميرحسين ناصري
004995.jpg

۱ گزارشگر بازي پرسپوليس ـ نيسا سعي مي كند تقصير بالا
نرفتن سرخپوشان را متوجه كريم باقري كند. مدام مي گويد كساني كه مي توانستند در بالا رفتن پرسپوليس تاثير داشته باشند ولي نبودند بايد پاسخگو باشند. او دقيقا نمي گويد كه منظورش كريم باقري است ولي شما از آدرس هاي او به خانه ديگري مي رسيد؟
۲ همه منتظر نتيجه بازي پاختاكور ـ الطلبه هستند. نتيجه
بازي پرسپوليس را از راديو شنيده ايم؛ ۱-۴ ولي همه چيز بستگي به برد الطلبه دارد. تيم عراقي بايد با يك گل پاختاكور را ببرد. همين طور كه جلو مي رويم گزارشگر تلويزيوني يك بر صفر، دو بر صفر و در نهايت سه بر صفر را اعلام مي كند تا كمي يخ هايمان باز شود. راستش وقتي نتيجه آن بازي يك بر صفر به سود پاختاكور اعلام شد، چرتكه آورديم، نشستيم و محاسبه كرديم كه اگر اين طور بشود، يا فلان شهاب سنگ از ۲۰ كيلومتري زمين بگذرد و يا حتي اگر به خاطر اين روزهاي عزيز معجزه اي بشود پرسپوليس بالا مي رود. نبايد سخت بگيريم، هميشه عادت تيم هاي ايراني همين بوده، اين ديگر جزيي از زندگي فوتبالي ما و آن ها شده. آن ها نمي توانند فكر كنند بدون اما و اگر مي شود صعود كرد، ما هم نمي توانيم در مخيله مان بگنجانيم كه تيم ايراني بعد از دو بازي يا هر چند تا ـ مهم صعود پيش از پايان مسابقات است ـ صعود كرده است يا مي كند.
۳ اما من فكر مي كنم پرسپوليس از همان روزهاي اول كه
دنبال گرفتن ميزباني بود ضربه خورد. از همان اول پرسپوليس طوري با اقتدار در اين گروه نمايش مي داد كه اگر كسي نمي دانست فكر مي كرد پرسپوليس چند روز قبل رئال مادريد را سه بر صفر برده است. اما همين جا ضربه اول وارد شد. در جنگ گرفتن ميزباني، پرسپوليس با ورزشگاه، نه باتلاق تختي ـ و صد البته پيشينه نامناسب بازي هاي آسيايي در فروردين ،۸۱ همان استخر آزادي ـ رفته بود جلو و پاختاكور با ورزشگاه زيبا و چمن عالي اي كه ديديم. چمني كه اگر وضعيت سرما در حوالي آزادي يا تختي خودمان به همان شكل باشد، قطعا ما بايد بازي روي كود خوب حيواني حساب كنيم نه همين چمن تنك. باخت و حذف پرسپوليس دقيقا همان روز رقم خورد ولي كسي آن را نديد. ما فكر مي كرديم به راحتي ميزباني براي ما است ولي ازبك هاي بدون ادعا، آسان تر از آنچه فكرش را مي كرديم ميزباني را گرفتند و امروز بايد مدعي شويم كه حقشان هم بود.
۴ پرسپوليس در بازي با الطلبه عراق مثل هميشه بازي
مي كند. عادت ناخوشايند سانتر از همه جاي زمين به داخل ۱۸ قدم حريف ـ نه از جناحين ـ هنوز ترك نشده. خب با اين شرايط وضعيت يكي از دو تيم براي ما مشخص است، فقط بايد منتظر بمانيم، ببينيم حريف براي خنثي كردن حربه قديمي ما كي اقدام مي كند. به نظر مي رسد هيچ وقت، چون آن ها نه مربي اي دارند كه تشخيص دهد چه راهي براي دفع روش پرسپوليس وجود دارد و نه تيم آشنا به روش و تاكتيك. البته نبايد از مسئله مهمي در اين بازي بگذريم؛ شانس. واقعا اگر شانس نداشتيم اين بازي بايد با نتيجه يك بر صفر به سود ما تمام مي شد؟ هم گلي كه زديم و هم گل هايي كه نخورديم براي تيم ما شانس را معني كرد، حالا از بدشانسي حريف هم نبايد گذشت و البته كم دقتي شان.
005005.jpg

اين طور به نظر مي رسد كه اگر يحيي گل محمدي از خط دفاع پرسپوليس نمي كوبيد، نمي آمد جلو، چند هزار دقيقه ديگر بايد منتظر مي مانديم تا مهاجمان براي پرسپوليس گلزني كنند. بگذريم، اين بازي را برديم، نوش جانمان.
۵ بازي پرسپوليس مقابل پاختاكور مي تواند عنوان بهترين
فيلم براي خواباندن بچه ها و استراحت و چرت بزرگ ترها كسب كند. تركيب عجيب و غريب اولين نكته اي است كه مي شود در پرسپوليس ديد و گفت و بالاخره وقتي قرار نيست تاكتيك پرسپوليس تغيير كند، كاري بايد كرد كه تنوعي ايجاد شود تا بلكه حوصله طرفداران سر نرود وقتي علي پروين قبل از رفتن به ازبكستان مي گويد كه چند سال پيش يك بار دفاع ها را برده حمله و حمله ها را آورده دفاع و نتيجه گرفته و همين مي شود استدلال حضور انصاريان در خط حمله، چه كار مي توان كرد؟ آيا مي توان اين حرف را نهايت تغييرات در پرسپوليس به شكل ايراني اش دانست؟ با اين حال در بازي با پاختاكور علي انصاريان تقريبا با بازيكناني كه روي نيمكت نشسته بودند فرقي نداشت. او نتوانست گل بزند و نه از خير توپ هايي كه به او داده مي شد مي گذشت تا بلكه گلساز خوبي شود. رضا جباري هم نقش توپ گير تيزهوش را براي پاختاكور بازي كرد. تمام تلاش هاي سرخ ها براي رساندن توپ تا ميانه ميدان يا كمي جلوتر به او ختم مي شد و جباري بعد از يك يا دو دريبل توپ را به راحتي به بازيكنان حريف مي سپرد. ولي معلوم نشد عارف محمدوند با بازي هاي خوبش چرا روي نيمكت نشسته بود و يا مهاجمان همگي به كلي روي نيمكت فراموش شده بودند. البته به جز رافت، گويا تنها مهاجم پرسپوليس كه زنده است و مي تواند بازي كند اوست. هر چند توقع گلزني و يك بازي دلچسب از او كمي در اين بازي بي مورد بود.
خط دفاع هم، به طرز وحشتناكي قابليت اتوبان شدن داشت. تيم پاختاكور آن تيمي نبود كه همه فكر مي كردند. حتي حرفه اي گري تيم هاي عربي را هم نداشت ولي بازيكنانش هر وقت خواستند مرز دفاعي ما را شكستند. در مورد داوود فنايي هم بايد گفت كه اين بازيكن دوست داشتني بهتر است كمتر اسير حواشي شود. خروج ناموفق او كه منجر به گل پاختاكور شد، شايد به مربيان تيم ملي اطمينان داد كه دعوت نكردن او اشتباه نبوده.
اين بازي را ما يك بر صفر باختيم تا ۳ امتيازه شويم و در مقابل ۶ امتياز پاختاكور و چرتكه هايمان را از كشو خارج كنيم.
۶ پرسپوليس در بازي با نيسا ۵ تغيير در تركيبش داد. اي
كاش اين تغيير از همان اول به وجود مي آمد. آدم ها سر جاي خودشان به كار گرفته شدند. مهاجمان در اين بازي مهاجم بودند و مدافعان، در خط دفاع. استيلي، بازيكن كم تحرك دو بازي قبل و افشين پيرواني نسبتا پر اشتباه روي نيمكت نشستند و جاي آن ها بازيكناني به بازي گرفته شدند كه بايد دو بازي قبل هم در تركيب قرار مي گرفتند. اما نفهميديم كه چرا سهراب انتظاري يا اميرحسين اصلانيان در بازي هاي قبل روي نيمكت نشستند و اصلا چه دليلي باعث حضورشان در بازي با نيسا شد؟ در بازي با نيسا حس شد كه خط دفاع راحت باز نمي شود، اما دوباره همه بلاتكليف بودند. خان محمدي يك روز بسيار پر نشاط را پشت سر گذاشت و باز يحيي گل محمدي هم گل زد و هم در خط دفاع همه كاره بودند. در اين روز چند بار پرسيدم كه اگر يحيي گل محمدي در پرسپوليس نبود، سرخ ها چه افتضاحي به بار مي آوردند؟ اين بازي را ما برديم. ۴ بر يك هم برديم. با اين حال حذف شديم، ما بايد عقب افتادنمان را حس كنيم. اگر سال هاي قبل سوم يا چهارم مي شديم حالا حتي جزو چهار تيم هم نيستيم. يا اين كه وقتي يك گل سهم مهاجمان پرسپوليس بوده چه كار بايد كرد؟ اما از اين به بعدش به خودمان مربوط است. ديگر كسي سراغ نتايجمان نمي آيد. اگر عقب افتاده ايم بابت كم كاري خودمان است، بهتر نيست كمي تعصب بي موردمان را كنترل كنيم فكر كنيم كه مي شود حوصله كرد و با كاري اصولي جلو رفت؟ بهتر نيست قبول كنيم فكر مجموعه تيم پرسپوليس ديگر اثرگذار نيست؟ تا كي مي خواهيم با شعار غيرت و تعصب در مقابل سلاح هاي به روز حريفان بجنگيم؟ و باز بايد منتظر حرف هاي غيرتي بازيكنان غيرتي باشيم و باز. . . ايستادن حتي بدون ذره اي فكر كردن.

گول خورديم
005010.jpg
بالاخره آن اتفاق افتاد و بالاخره پرسپوليس پرافتخارترين باشگاه فوتبال ايران پس از انقلاب، از صف مدعيان كاپ جديد ليگ قهرمانان آسيا خارج شد. آنهايي كه قبل از شروع مرحله يك چهارم گمان مي كردند، تيم محبوبشان توانايي و سزاواري حضور در مرحله بعدي را دارد و حالا هم فكر مي كنند كه حتما يك نيروي ماوراي طبيعي پرسپوليس را از دستيابي به جام لغزنده آسيايي محروم كرده بهتر است كمي به عقب بازگردند، به فصل بهار. ششم خرداد ماه وقتي پرسپوليس و استقلال در فاصله اي نسبتا دور شروع به آخرين بازي ليگ ۸۰ كردند، تنها يك حادثه مي توانست استقلال را از قهرماني دور كند. شاگردان علي پروين وقتي به ديدار فجر سپاسي رفتند فكر نمي كردند كه تمهيد فدراسيون فوتبال مبني بر ساخت يك جام قهرماني ديگر موثر واقع شود، اما آنها در حالي كه گوششان به اخبار لحظه به لحظه بندرانزلي بود، توانستند با ناباوري قهرماني را جشن بگيرند.
آن روز پرسپوليس قهرمان شد و همان قهرماني سبب ايجاد توهم بزرگي شد كه شكست در برابر تيم هاي درجه دوم آسيايي را رقم زد. پرسپوليس قهرمان شد، در حالي كه ضعف ها و ناكارآمدي هاي مديران فني و اجرايي اين تيم در جشن هاي دامنه دار قهرماني مخفي شدند و چون دمل چركيني در بدترين موقع سر برآوردند.
قهرماني در نخستين دوره ليگ برتر اين توهم را در ذهن علي پروين ايجاد كرد كه تنها اوست كه مي تواند با يك تعويض و فرستادن يك بازيكن گمنام، سرنوشت ليگ را تغيير دهد. بعد از قهرماني بود كه ناصر ابراهيمي به سياق گذشته، اين پيروزي را حاصل هماهنگي اعضاي كادر فني و دانشمند بودن آنها دانست.
از سوي ديگر قبل از قهرماني پرسپوليس مديران ارشد باشگاه كه هم تازه به اين مقام منصوب شده بودند و هم تقريبا از قهرماني نااميد، گفتند كه پرسپوليس در فصل آينده با قوي ترين و آماده ترين شكل ممكن پا به ميدان خواهد گذاشت. اما ظاهرا بيش از همه مديران پرسپوليس از اين قهرماني گول خوردند و به همين دليل هم بود كه به جاي سرمايه گذاري عقلاني بر روي بازيكنان جوان تر و زمينه سازي براي جذب نيرو از تيم هاي پايه، همچون گذشته انگشت روي برخي از بازيكنان مطرح ليگ گذاشتند و با پرداخت پول هاي هنگفت باعث ايجاد جو نارضايتي در بدنه شدند.
حالا پرسپوليس بازنده بزرگ گروه D ليگ قهرمانان آسيا لقب گرفته و ظاهرا حناي بهانه هاي تكراري مديران اين تيم نيز رنگي ندارد. علي پروين سرمربي پرسپوليس پاي پلكان سالن ترانزيت فرودگاه، در حالي كه چندان از حذف تيمش ناراحت به نظر نمي رسيد شرايط بد آب و هوايي و گردن كلفت بودن حريفان را دليل باخت و حذف مي داند.
ناصر ابراهيمي كه به كلي منكر تأثير خود بر اين باخت شده و خود را تنها در حد يك تماشاگر مي داند. هانس ديتر اشميت هم كه اصولا نه تشخص اظهارنظر در برابر خبرنگاران داخلي را دارد و نه ماهيتا عامل اصلي باخت به حساب مي آيد.
علي اكبر غمخوار هم گويي به پانزده سال قبل پرتاب شده و پيروزي بر الطلبه عراق را مايه مباهات خود مي داند. انگار نه انگار كه هدف پرسپوليس صعود به نيمه نهايي بوده نه برقراري ميدان جنگ در برابر الطلبه.
قصد نداريم به روال گذشته كاسه و كوزه شكست را بر سر يك نفر بشكنيم، اما پروين و يارانش به درستي مي دانند، كه قبل از شروع مسابقات انتقادات درست و منطقي نسبت به برنامه اتخاذ شده آنها از سوي بعضي از محافل ارائه شد. درست قبل از اعزام پرسپوليس و پس از بازي در برابر المريخي بود كه بسياري از كارشناسان پروين را از استفاده از انصاريان در خط حمله و برخي تغييرات ديگر محذور داشتند، اما پروين همچنان به تجربه چند سال قبل انصاريان در خط حمله تكيه كرد و با استفاده از او در ازبكستان عملا سرگرداني ذهني مدافع گلزن پرسپوليس يعني يحيي گل محمدي را سبب شد. پروين بازيكنان تيم حريف را گردن كلفت ارزيابي مي كند و براي مقابله با آنها، بازيكنان درشت تر خود را به ميدان مي فرستد، در حالي كه سواي قدرت بدني فاكتورهاي سرعت و هوشمندي نيز مي تواند سرنوشت مسابقه را تغيير دهد. پروين در اين سه مسابقه ثابت كرد كه بازيكنان مورد علاقه اش مثل جباري، استيلي و انصاريان را اگر چه فاقد كارايي لازم باشند به موقع تعويض نخواهد كرد.
اما سپردن تيم پرسپوليس به اشميت در روزهاي پاياني نيز از حكايت هاي شنيدني پرسپوليس است. حالا همه مي دانيم كه قايم شدن مربيان پرسپوليس پشت اشميت براي رفع مسئوليت بوده و مربي بخت برگشته آلماني از فرط شادماني متوجه نشد كه چه كلاه گشادي بر سرش رفته است. كاملا واضح است كه حتي فرانتس بكن باوئر هم نمي توانست در عرض دو هفته در پرسپوليس معجزه كند، چه برسد به اشميت كه بيشتر از حد مربيگري تيم هاي آماتور يا دسته دوم آلمان نرفته است. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!

باشگاه هاي مشهور اروپا
المپيك مارسي - ۲
005000.jpg
سرمربي: آلن پرن
پرن متولد سال ۱۹۵۶ در لور فرانسه است. او پيش از اين سرمربي تيم تروا بود. ماه مه ۲۰۰۲ تروا را ترك كرد و به مارسي پيوست تا شايد بتواند قهرماني را براي اين تيم به ارمغان آورد. در اين فصل تروا افت زيادي كرده و بدون پرن در اعماق جدول لوشامپيونا جاي گرفته است. تا اينجاي كار عملكرد پرن فوق العاده بوده و مارسي مدام در سه جايگاه نخست لوشامپيونا قرار مي گيرد. مارسي از سال ۱۹۹۲ به بعد تشنه قهرماني است و براي رسيدن به آرزوهايش به شدت به پرن دلبسته است.
استاد ولودروم
هرچند باشگاه المپيك مارسي در سال ۱۸۹۸ تأسيس شد اما فكر ساختن استاديومي در تقاطع بولوار ميشله و پرادو به سال ۱۹۲۸ برمي گردد. اولين و ابتدايي ترين شكل اين استاديوم در سال ۱۹۳۶ ساخته شد كه گنجايش ۲۸ هزار نفر را داشت. اولين ديداري كه در اين استاديوم انجام شد در همان سال بين مارسي و تورين بود كه آنها براي نخستين بار توانستند به قهرماني دست يابند. در مجموع مارسي اي ها از زمان ساخت استاديومشان تا سال ۱۹۹۲ هشت بار قهرمان ليگ شدند. اين استاديوم به مرور تكميل شد و به خصوص براي برگزاري جام جهاني ۹۸ بازسازي كاملي صورت گرفت تا استاديوم كاملا مدرن شود. معمار اصلي آن پلوكن نام داشت و آخرين آنها نيز بوني و آوروس هستند كه در سال ۱۹۹۶ تغييرات كاملي به وجود آوردند. اين دو نفر ظرفيت آن را به شصت هزار جايگاه افزايش دادند. بناي آن از بتون آرمه ساخته شده و از مهم ترين ديدارهاي انجام شده در آن مي توان به فينال يورو ۱۹۹۳ اشاره كرد كه مارسي را براي اولين بار قهرمان اروپا كرد. افسون اين استاديوم براي تيم ملي فرانسه نيز مثمرثمر بوده است. همه آغاز جام جهاني ۹۸ و پيروزي سه بر صفر تيم ملي فرانسه در برابر آفريقاي جنوبي را به ياد دارند. جاودانه ترين روز در تاريخ اين استاديوم روز هشتم آوريل سال ۹۶ است. آن روز ۵۶ هزار و ۶۰۰ نفر براي تماشاي ديدار مارسي ـ پاري سن ژرمن بزرگ ترين دربي فرانسه به استاديوم آمده بودند.
اسطوره ها
ژان ـ پير پاپن:
پاپن از سال ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۲ براي مارسي بازي مي كرد. او نخستين و درخشنده ترين كشف برنارتاپي بود و مسلما بدون اين گلزن خارق العاده مارسي هرگز نمي توانست چنين نتايجي به دست آورد. پاپن اولين كسي بود كه پنج بار پياپي به عنوان سلطان گلزني تاج افتخار بر سر نهاد. سيستم بي نظير او و ضرباتي كه از مسافتي غيرممكن در كنج دروازه ها مي نشاند، نشان دهنده نبوغ منحصربه فرد او بود. از او مي توان به عنوان سمبل مارسي قهرمان نام برد. هواداران مارسي نيز او را به عنوان بازيكن قرن تيم محبوبشان انتخاب كردند. بكن باوئر او را با خود به مونيخ برد. در ابتدا شروع بسيار درخشاني داشت، اما پس از مشكلاتي كه بين او و تراپاتوني پيش آمد روي نيمكت به شكل يك نيمه تماشاچي درآمد. عزيمت او به ميلان او را از اين مسائل رها كرد و توانست بر افتخاراتش نيز بيفزايد. از افتخارات او مي توان چهار قهرماني فرانسه، دو قهرماني ايتاليا، قهرماني جام حذفي فرانسه، دوفيناليستي در اين جام، قهرماني سوپرجام ايتاليا، دو فيناليستي جام بين قاره اي و سوپرجام اروپا، كسب مقام سومي جام جهاني ،۸۶ ۵۴ بازي ملي و ۳۰ گل براي فرانسه را نام برد.
لاربي بن بارك (مرواريد سياه):
او از سال ۱۹۳۸ تا ۱۹۵۵ در مارسي توپ مي زد. همه كساني كه شاهد بازي خارق العاده او بودند اطمينان داشتند كه لاربي به عنوان يكي از بزرگ ترين بازيكنان فوتبال در جهان شناخته خواهد شد. بن بارك فقير، خيلي زود يتيم شد و ناچارا به تنهايي راه خود را طي كرد. نبوغ او در بازي و جلسات كوتاهي كه با اتريشي ها و مجارها سپري كرد، از او ستاره اي ساخت كه مارسي اي ها نتوانستند از آن چشم پوشي كنند. او به سرعت برق در مارسي پيشرفت كرد. تابستان سال ۳۸ به شكل يك بازيكن ناشناخته وارد مارسي شد و در دقيقه نخست اولين بازي فصل، گل بسيار زيبايي را وارد دروازه حريف كرد، البته پس از آن دو فرصت گلزني را هم از دست داد. حضور درخشان او در مارسي موجب شد كه پاريس، رقيب ديرينه مارسي هم به فكر استخدام هم تيمي هاي سابق لاربي در يواس مراكش بيفتد. سه ماه بعد از آن، لاربي تمرينات خود با تيم ملي فرانسه را آغاز كرد و در برابر ايتالياي بزرگ ظاهر شد. لاربي زندگي بسيار سالمي داشت، هرگز لب به مشروبات الكلي و تنباكو نزد و تا چهل سالگي نيز به فوتبال ادامه داد. همه دوستداران مارسي وقتي شنيدند «مرواريد سياه» در فقر و تنگدستي در كازابلانكا جان سپرده، در ماتم و عزا فرو رفتند. در شرايطي كه بازيكنان ضعيف تر از او با فوتبال به ثروت زيادي رسيده بودند، اين نابغه استثنايي از شدت فقر جان باخت.
ژان ژوركائف (پدريوري)
ژان از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۰ در مارسي بود. او ۲۴ بار بازوبند كاپيتاني تيم ملي فرانسه را به بازو بست و بين سال هاي ۶۴ تا ۶۲ هم ۴۸ بازي ملي براي كشورش انجام داد. اين رقم در زمان خودش سومين ركورد به حساب مي آمد. يعني او درست بعد از روبرژونكه (۵۸) و روژه مارش (۶۳) قرار داشت. اين مسئله نشان دهنده آن است كه او بازيكن بسيار بزرگي بوده. در حال حاضر اكثرا دوست دارند او را فراموش كنند، چون نتايج خوب او امروزه تعديل شده و علاوه بر آن، پسرش يوري هم چه در بازي در تيم ملي فرانسه و چه در اينترميلان از پدر پيشي گرفته. او در آغاز مهاجم بود و سپس به مدافع كناري تبديل شد. ژوركائف در سال ،۶۹ يك قهرماني جام حذفي ديگر به ليست قهرماني هاي مارسي افزود. يكبار هم در سال ۶۴ به همراه تيم ليون قهرمان اين جام شده بود. ژوركائف پس از مارسي به پاري ـ سن ـ ژرمن رفت تا در سرنوشت اين باشگاه نوپا سهيم باشد.
اريك كانتونا:
كانتونا پيش از درخشش در انگلستان در كشور خودش وضعيت چندان مساعدي نداشت. اين فوتباليست كه با قيمتي طلايي از اوسر خريداري شده بود، در مارسي هم با تلخكامي مواجه شد. درست است كه وضعيت او در زمين بازي بسيار متوسط بود و شخصيت پيچيده او براي سروسامان دادن به اوضاع مناسب نبود، اما آنري ميشل او را براي تيم ملي اش انتخاب كرد.

حاشيه ورزش
• تأثير جنگ عراق در المپيك آتن
در پي اقدام كميته اجرايي المپيك آتن براي افزايش بودجه امنيتي در صورت وقوع جنگ در عراق كه در نوع خود اقدامي عجيب است، ژاك روژه رئيس كميته بين المللي المپيك IOC در همايش جهاني ورزش در نيويورك اظهار داشت كه در برگزاري بازي هاي تابستاني آتن در سال ۲۰۰۴ و فراتر از آن روي درخواست ميزباني بازي هاي سال ۲۰۱۲ در نيويورك تأثيري را به جاي نخواهد گذاشت. روژه در ادامه گفت: «هنوز خيلي زود است كه درباره تأثيرات جنگ عراق بر بازي هاي المپيك آتن بحث كنيم. تا شروع اين بازي هنوز ۱۶ ماه مانده است. علاوه بر اين سياست آمريكا در مورد جنگ با عراق با درخواست اين كشور براي برگزاري المپيك ۲۰۱۲ در نيويورك هيچ ارتباطي ندارد.» تمامي اين حرف و حديث ها در مورد تأثيرات جنگي كه هنوز شروع نشده، روي وقايعي كه در آينده دور اتفاق مي افتند، آن هم در حيطه ورزش، نشان تبليغات رسانه اي عظيمي است كه حول اين جنگ وجود دارد. چرا كه انتخاب شهر ميزبان المپيك ۲۰۱۲ نيز در ماه ژوئيه سال ۲۰۰۵ انجام مي گيرد.

• اورست فقير
رئيس فدراسيون كوهنوردي، تأمين نشدن ۴۰۰ هزار دلار بودجه تيم ملي كوهنوردي بانوان براي صعود به قله اورست را تنها دليل اعزام نشدن اين تيم عنوان كرد. آقاجاني در گفت وگو با خبرنگار ورزشي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اظهار داشت: تيم ملي كوهنوردي بانوان براي صعود به قله اورست رقمي بالغ بر ۴۰۰ هزار دلار همراه با ۵۰ ميليون تومان بودجه نياز داشت كه قرار بود اين رقم از محل كمك هاي مردمي تأمين شود كه متأسفانه اين امر محقق نشد. وي گفت: سازمان تربيت بدني به صورت مستقيم متعهد تأمين بودجه صعود تيم ملي كوهنوردي نبود و پيش بيني مي شد اين رقم از محل كمك هاي مردمي تأمين شود. رئيس فدراسيون كوهنوردي با بيان اينكه تاكنون هيچ زن مسلماني به قله اورست صعود نكرده است گفت: ما پيش بيني مي كرديم اولين زنان مسلمان از كشور ايران اسلامي به اين قله صعود كنند، بنابراين فكر مي كنم از آنجا كه ورزش كوهنوردي بعد تبليغاتي ندارد و از سوي ديگر اين صعود مي توانست جايگاه خوبي را براي مملكت، دولت و نظام ما به ارمغان بياورد، جا دارد كه دست اندركاران كشور به اين قضيه توجه كنند. حسن تقدس نژاد، معاون اداري، پشتيباني سازمان تربيت بدني نيز به خبرنگار ايسنا، گفت: سفر تيم ملي كوهنوردي بانوان در شوراي برون مرزي سازمان تربيت بدني بدون تأمين ارز به تصويب رسيد و آقاجاني رئيس فدراسيون كوهنوردي در اين خصوص با ما به توافق رسيده بود كه از طريق اسپانسرها هزينه اين صعود را فراهم كند. علي كفاشيان معاون ورزشي سازمان تربيت بدني نيز اظهار داشت: پيش از اين مقرر شده بود فدراسيون كوهنوردي و انجمن ورزشي بانوان منابع مالي لازم را براي اين سفر تأمين نمايد چرا كه نه تنها هزينه صعود به قله اورست رقم بالايي را در بر دارد بلكه بودجه ورزش بانوان كشور نيز بسيار محدود است.

ورزش
ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
علم
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |