شنبه ۱۶ فروردين ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۱۰- April, 5, 2003
گفت وگو با بيگزنت ليزارازو
من مردي آزادم
من پراگماتيسم و سخت كوشي آلماني را دوست دارم در اينجا كسي زندگي را بي جهت به خود دشوار نمي كند وقتي كه تصميم مي گيرند به آن عمل مي كنند
امير عليزاده  
005490.jpg

دفتر هيأت رئيسه بايرن مونيخ در طبقه آخر ساختمان مركزي باشگاه قرار دارد و بيگزنت ليزارازوي ۳۳ ساله از ملاقاتي كه با اولي هونس مدير عامل باشگاه داشته، برمي گردد. تمديد قرارداد او تا سال ۲۰۰۴ تقريبا قطعي شده است. اين فرانسوي اهل باسك مي خواهد كلكسيون عظيم جام هاي بايرن كه در ويترين باشگاه برق مي زنند را گسترش دهد. او با مانيفستي كه اخيرا تحت تاثير آلودگي نفتي اقيانوس اطلس در سواحل باسك، درباره يك سياست محيط زيست فراگير براي مجله اكيپ فرانسه نوشته است، با انعكاس و بازتاب چشم گيري خارج از دنياي ورزش روبه رو شده است. ليزارازو در گفت وگو با روزنامه «زوددويچه سايتونگ» آلمان در مورد دو زندگي خود به عنوان يك فوتباليست و به عنوان مرد درياها با كنايه و غم خاصي صحبت كرده است و هر جا كه اين گفت وگو به تهديدهاي ETA (سازمان زيرزميني باسك) و خطر مرگ او مي رسد، ديگر با آن صراحت حرف نمي زند.
•••
• آقاي ليزارازو شما از موقعي كه در سال ۱۹۹۶ به بايرن آمديد تا به حال هر افتخاري كه بوده را از آن خود كرديد. در اين فصل نيز به سوي چهارمين قهرماني خود در بوندس ليگا با بايرن پيش مي رويد. اين قهرماني چه ارزشي براي شما دارد؟
عجله نكنيد. من در اينجا تجربه كرده ام كه قهرماني در لحظات آخر رقم مي خورد. ما بايد سخت تلاش كنيم و كمتر حرف بزنيم.
• پس لابد نمي خواهيد به ما بگوييد كه آيا قراردادتان را الان با اولي هونس تا سال ۲۰۰۴ تمديد كرديد يا نه. . .
. . . همين طور است. . .
• . . . ولي ما فكر مي كنيم كه شما در بايرن مي خواهيد حضور خود در سال آينده در پرتغال را يك بار ديگر با پيراهن «اكيپ تري كلور» در جام ملت هاي اروپا پايه ريزي كنيد. شما عادت نداشتيد با فرانسه شكست بخوريد. اما در چند ماه گذشته اين طور بوده. آيا حذف خفت بار فرانسه يك محرك جديد بود؟
هنگامي كه برگشتيم احساس كردم كه شكست سنگيني را متحمل شده ام و واقعا ويران شده بودم. ما از اتفاقي كه افتاد واقعا متاسفيم. اما از سوي ديگر اين ناكامي توانايي هاي ما را زير سوال نمي برد.
• آيا اين شكست ناشي از يك نوع خود برتربيني نبود؟
قدر مسلم مي گويند آنها خودخواه و مغرور بودند و بيش از حد به خود اطمينان داشتند. اما من اين طور فكر نمي كنم. عامل فيزيكي در شرق دور سرنوشت ساز بود. همه ما چهار سال بود كه در تيم ملي و باشگاه هايمان در سطح بسيار بالايي بازي مي كرديم. مصدوميت هاي زيادي پيش آمد. مخصوصا مصدوميت زيدان كه گران تمام شد. اما در جام ملت ها در پرتغال چهره واقعي «اكيپ دوفرانس» را خواهيد ديد.
• ما گستاخانه مي گوييم كه فوتبال آلمان از فوتبال فرانسه پيشي گرفته است.
005515.jpg

اين يك نگاه سطحي است. آلماني ها در آسيا بازي هاي فوق العاده اي را انجام دادند. آنها مسير ساده تري داشتند، اما متاسفانه قهرمان نشدند. در مقابل ما همه چيز را خراب كرديم. اما كيفيت كاري يك تيم در بلندمدت تعريف مي شود.
• جامعه آلمان در حال حاضر به بازيكنان جوان خود خيلي اميدوار است. در بوندس ليگا كنار ميروسلاو كلوزه، بنيامين لائوت و كوين كوراني نيز هستند و همگي حدودا ۲۰ سال دارند. آيا نسل جديدي در راه است؟
شما آلماني ها در همان شرايطي هستيد كه ما سال هاي پيش از جام جهاني ۱۹۹۸ در آن به سر مي برديم. در تب و تاب جام جهاني ۲۰۰۶ هستيد و سخت دنبال استعدادهاي جديد مي گرديد. به نظر من سباستين دايسلر استعداد بزرگي است. اگر آماده باشد يك ركن مهم در تيم محسوب مي شود. اما تا به حال هيچ كس به خاطر اينكه در يك نيم فصل ۱۰ گل به ثمر رسانده تبديل به يك فوق ستاره نشده است. بازيكنان زيادي وجود داشته اند كه استعدادشان را به هدر داده اند و فقط در مدتي كوتاه يك ستاره پاپ بوده اند. كلوزه را ببينيد. او گل هاي زيادي را در جام جهاني به ثمر رساند اما در اين فصل تازه با تيم كايزرسلاترين راه افتاده است. دوره و زندگي حرفه اي يك فرد در يك سال شكل نمي گيرد. من زين الدين زيدان را خيلي خوب مي شناسم و مي دانم كه در طول اين ساليان در بوردو، تورين و مادريد چه سير تحولي داشته است.
• آيا براي پيشرفت و ستاره شدن حتما بايد در خارج از كشور بازي كرد؟
ما فرانسوي ها به خاطر مسائل مالي به خارج رفتيم و به خاطر اينكه در باشگاه هاي بزرگ بازي كنيم. علاوه بر اين از لحاظ روحي و رواني نيز پيشرفت حاصل مي شود. در اينجا بايد احترام ديگران را به دست آورد و فشار زيادي را تحمل كرد. اگر ما با بايرن اول نشويم، شما مطبوعاتي ها اولين كساني خواهيد بود كه چاقوهايتان را تيز مي كنيد.
• اين فشار را توبياس رائو كه قرار است جانشين شما شود نيز به زودي تجربه خواهد كرد. او را مي شناسيد؟
مي دانم كه در ولفسبورگ دفاع چپ است. اما با تمام احترامي كه قائلم بايد بگويم كه من آخر هفته ها بازي هاي ولفسبورگ را تماشا نمي كنم.
• سران بايرن مي خواهند كه او در فصل آينده در كنار شما آموزش ببيند تا بعدا پست شما را بر عهده بگيرد. آيا اين نقش جديد به عنوان معلم باب ميلتان هست؟
(ليزارازو با صداي بلند مي خندد) اگر مي خواهد من را ببيند تا پيشرفت كند، با كمال ميل حاضرم و اگر مي خواهد بحث كند كه چه بهتر. اما من يك فوتباليست حرفه اي هستم، نه يك معلم. هدف من اين است كه تا حد امكان خوب بازي كنم تا يك فصل زيباي ديگر را در بايرن سپري كنم. متاسفانه ديگر فصول بيشتري را در بايرن پيش رو نداريم.
• واقعا پيشرفت و تغيير عجيبي كرده ايد. در آغاز نسبت به فوتبال آلمان بيشتر بدبين بوديد و از تاكتيك و رسانه هاي آلماني انتقاد مي كرديد. حتي سعي نكرديد كه زبان آلماني را نيز بياموزيد. آيا حالا طرفدار فوتبال آلمان شده ايد؟
من در فرانسه از مدافعان فوتبال آلمان و كشور آلمان بوده ام. در رسانه ها بوندس ليگا را در سطح پايين تري نسبت به ايتاليا، اسپانيا و انگليس قرار مي دهند. اما من به مردم توضيح مي دهم كه اين ليگ خيلي خوب است و استاديوم هاي فوق العاده زيبايي در آلمان وجود دارند. من به بازيكناني كه مي خواهند در خارج بازي كنند مي گويم كه آلمان مقصد ارزشمندي است. براي من در ابتدا زندگي در مونيخ دشوار بود. زندگي من در جنوب غربي فرانسه برايم خيلي مهم است. چون آنجا كشورم است. وطنم است، اقيانوسم است و من از دريا و عالم اطرافش دور بودم.
• در روزهايي كه تعطيل هستيد هنوز هم فورا سوار هواپيما مي شويد. مي گويند كه شما حتي با كاركنان فرودگاه آشنا شده ايد.
درست است. زندگي خصوصي من پراكنده است. خانه من در باسك است، پسرم در بوردو زندگي مي كند و نامزدم در پاريس. بنابراين مجبورم كه سازگار باشم. در بايرن همه اين را پذيرفته اند، اگر اين طور نبود مي رفتم. من بايد در زندگي خصوصي ام تعادل ايجاد كنم.
• شما يك بار اظهار كرديد كه تيم بايرن به يك گله گرگ تبديل شده است. خود شما هم يك گرگ شديد؟
اينجا بازيكنان بزرگ زيادي وجود دارند. بنابراين بايد تلاش كني تا احترام ديگران را كسب كني. من پراگماتيسم (عمل گرايي) و سخت كوشي آلماني ها را دوست دارم. در اينجا كسي زندگي را بي جهت به خود دشوار نمي كند. وقتي كه تصميم مي گيرند به آن عمل مي كنند. اين شيوه زندگي قسمتي از من شده است. ولي در اوقات فراغتم آدم ديگري هستم. سادگي و ديوانگي را دوست دارم. به عبارت ديگر دو زندگي دارم.
• گفتيد احترام. شما در تمرينات يك بار به لوتار ماتئوس سيلي زديد و يك بار هم با نيكوكواچ دعوا كرديد و به شهرت خاصي در مونيخ دست يافتيد. آيا عمدا و با حسابگراي اين طور رفتار كرديد يا اينكه تا اين حد پرشور و با حرارت هستيد؟
من آدم فوق العاده آرامي هستم. اما گاهي عصبي مي شوم. مخصوصا موقعي كه وارد قلمروي من مي شوند.
005510.jpg

• شما را در آلمان به عنوان يك بازيكن با فيزيك خوب و قدرت بدني بالا مي شناسند. هميشه اين طور بوديد؟
من مجبور بودم تا جثه كوچكم را با توانايي هاي ديگري جبران كنم. ولي هيچگاه به طور خاص روي عضلاتم كار نمي كنم. آن ها به خاطر رشته هاي ورزشي گوناگوني كه من از كودكي در كنار و درون آب انجام داده ام رشد كرده اند. مخصوصا به خاطر موج سواري. من به ندرت به باشگاه بدنسازي مي روم. اگر هم بروم فقط براي يوگا و تمرينات كششي است.
• مثل اين كه شما واژه «بسته نيرو» كه به شما نسبت مي دهند را دوست داريد؟
هر وقت اين واژه را مي شنوم خنده ام مي گيرد. واژه بامزه اي است. با اين كه دوست داشتم عنوان ديگري داشتم.
• فكر مي كنيد كه جامعه آلمان آن احترامي را كه مستحق آن هستيد براي شما قائل است؟
نمي دانم، بايداز جامعه آلمان پرسيد.
• اما شما روزنامه كه مي خوانيد.
خيلي كم. براي من آن احترامي كه در بايرن قائل هستند، كافي است.
• در اين روزها كه شرودر و شيراك متحد هستند و حتي چهلمين سالگرد قرارداد اليزه را جشن مي گيرند، كمي ابراز احساسات بايد مجاز باشد. آيا شما خود را به نوعي سفير فرانسه در آلمان نمي دانيد؟ چون در آلمان به سختي يك فرانسوي را به عنوان يك فوتباليست برتر مي پذيرند، اما شما كمك كرديد كه راحت تر قبول كنند.
من واژه سفير را زياد دوست ندارم. خيلي ها هستند كه برخلاف شما مقاصد تاريكي را با اين اصطلاح در ذهن مي پرورانند.
• منظورتان اين است كه ETA سازمان جدايي طلب باسك به اين دليل مي خواست از شما اخاذي كند چون شما سفير فرانسه هستيد، نه سفير باسك؟
من فقط به طور كلي مي گويم بهتر بود كه در بهبود بيشتر روابط آلماني ها و فرانسوي ها سهم بيشتري را ايفا مي كردم.
• آيا به زودي شما يك سياستمدار خواهيد شد؟ شما در مانيفستي كه درباره فاجعه نفت كه وطن باسكي شما را نيز در برگرفته، گفتيد كه. . .
. . . گفتم كه مثل چه گوارا براي محيط زيست خواهم جنگيد.
• اميدوارم. اما چه گوارا در ۳۹ سالگي كشته شد. شما ۳۳ سال داريد.
نگران نباشيد. من دو بيوگرافي را در مورد او خوانده ام ولي نمي خواهم ۶ سال ديگر در بوليوي به قتل برسم. مانيفست من كه به آن نامه سرگشاده مي گويم، به رابطه من با طبيعت و دريا بر مي گردد. اين رابطه از لحظه اي پديد آمد كه من اولين قدم را درون دريا گذاشتم. من مي دانم كه دريا فقط با نفت آلوده نمي شود. بلكه صنعت، كشاورزي و خيلي از چيزهاي ديگر نيز از آلوده كنندگان آن هستند. اين «درياي سياه»، اصطلاحي كه ما فرانسوي ها براي لايه هاي نفتي به كار مي بريم، تنها يك نوع از آلودگي است. براي همين آن نامه سرگشاده را در اكيپ نوشتم. اين اقدام لازم بود. اقدامي كه براي همه مهم است، مخصوصا براي آن هايي كه آسيب ديده اند اما گوش شنوايي را براي درددل هايشان پيدا نمي كنند.
• شما در نامه تان درخواست هاي صريحي داشتيد. مثلا قوانين تندتري براي امتياز حمل و نقل نفت.
اين امور، زندگي من را تكان مي دهند. من در «سنت ژان دولوز» صدمتر دورتر از دريازندگي مي كنم. شما هم هنگامي كه در درياي مديترانه به يك پلاستيك برخورد مي كرديد ناراحت مي شديد. آلوده سازي محيط زيست هيچ مرزي ندارد. هر چيزي كه درون رودخانه بيندازيد، بعدا وارد دريا مي شود. اما دريا يك عالم جادويي است. لذت بردن از دريا، قسمتي از زندگي بشر است.
• در آينده چه كار مي كنيد؟ آيا يك سازمان محافظ محيط زيست را تاسيس مي كنيد؟
005520.jpg
ليزارازو در محاصره محافظانش قرار دارد، ظاهرا او تهديدهاي ETA را جدي گرفته است.

قبل از هر چيز بايد دوره حرفه اي ام را به پايان برسانم.
• چرا سياستمدار نمي شويد؟ طبق نظرسنجي هايي كه شده شما از محبوب ترين مردان فرانسه هستيد. . .
سياست به كار من نمي آيد. من يك مرد آزادم و آزادي ام را دوست دارم در حالي كه سياستمداران آزادي خود را از دست مي دهند.
• اما شما با نامه سرگشاده خود عملا وارد سياست شديد.
من مثل هر انساني از حقوقم دفاع كردم و مسئوليت پذيرفتم. من اين امكان را داشتم و صدايم را بلند كردم. از سوي همه فرانسوي ها، اروپايي ها و نسل بعدي. اين نامه بازتاب وسيعي يافت. شبكه France 2 پس از آن يك برنامه يك ساعت و نيمه را درباره حفاظت از محيط زيست پخش كرد. اما نقش و صلاحيت من محدود به همان است كه گفتم و نمي خواهم با سوءاستفاده از اين موقعيت به بروكسل روم و يا وارد كاخ اليزه شوم.
• پس شما معتقديد كه فوتباليست ها در كل نبايد براي عدالت بجنگند. مثلا عليه جنگ با عراق؟
هركسي بايد در مورد موضوعاتي اظهارنظر كند كه به او مربوط است و تنها با حرف نمي توان دنيا را تغيير داد. در رسانه ها خيلي ها هستند كه اصلا نبايد حرف بزنند.
• اما شما به عنوان يك باسكي، فرانسوي و اروپايي حرف هاي زيادي داريد. آيا تهديدات ETA زندگي شما را به طور دائم تغيير داده است؟
من نمي خواهم در مورد اين موضوع صحبت كنم.
• ما نمي دانيم كه اين موضوع بسيار خطرناك است. شما در گذشته بسيار صريح در مورد عشقتان به باسك حرف مي زديد.
و حالا يك آدم ميان ساير آدم ها هستم كه مي خواهم بقيه را نسبت به خطرات محيط زيست هوشيار كنم.
• آيا امنيت جاني شما دوباره تأمين شده است.
نمي خواهم در اين مورد حرف بزنم.
• چگونه حضور دائم چند محافظ را در كنار خود تحمل كرديد؟
يك تجربه خالص بود. خيلي چيزها را آموختم.
• همكار شما كلائوديو پيتزارو هم سال پيش همين مشكل را داشت. هنگامي كه شورشيان كلمبيايي مي خواستند از او اخاذي كنند.
بله، در پرو. در مورد آن شنيدم اما دقيقا از جزئيات كامل آن اطلاعي ندارم.
• بازيكنان زياد دوست ندارند با يكديگر حرف هاي سياسي بزنند.
درست است، اصلا.
• آيا در بايرن كسي با شما در مورد فعاليت هاي زيست محيطي تان حرف زده است؟
خير.
• تا به حال شده كه يكي از همبازيان شما در بايرن در باسك به ديدن شما بيايد؟
باز هم خير. باسك عالم ديگري است.
• مي دانيد كه در حين برگزاري جام جهاني ۲۰۰۶ در آلمان چه سمتي خواهيد داشت؟
شايد گزارشگر تلويزيون. نمي دانم. وقتي ۱۵ سال هيچ كار ديگري جز فوتبال انجام نداده ايد، حتي فكر پايان دوران حرفه اي آدم را ديوانه مي كند. اما مطمئنم كه زندگي خسته كننده اي نخواهد بود.
• اما سابقه كار در راديو را داريد.
هم در راديو و هم در تلويزيون. موقعي كه در بوردو بازي مي كردم دو سال در راديو كار مي كردم. در مورد موسيقي، ورزش و مخصوصا موج سواري و حتي در مورد اكولوژي حرف مي زدم. بعد از آن نيز يك برنامه در تلويزيون داشتم كه موضوع آن درباره آنالوژي و شباهت ورزش با دنياي حيوانات بود. پس امكانات زيادي وجود دارد. من از آينده نمي ترسم.

باشگاه هاي مشهور اروپا
اوسر (فرانسه)
005495.jpg

نام رسمي: Association de la Jeunesse Auxerroise
نام مستعار: A.J.Auxerre
تاسيس: ۱۹۰۵
لباس اصلي: پيراهن، شلوارك و جوراب سفيد
لباس دوم: پيراهن، شلوارك و جوراب آبي
آدرس: Route de Vaux 89000 Auxerre
تلفن: ۳۲۳۲ ۳۸۶۷۲-۰۰۳۳
فكس: ۲۰۸۷ ۳۸۶۵۲-۰۰۳۳
استاديوم: آبه - دشان
ظرفيت: ۲۳ هزار و ۴۶۶ نفر
رئيس باشگاه: ژان - كلود امل
سرمربي: گي رو
پست الكترونيكي: info@aja.tm.fr
سايت رسمي: www.aja.tm.fr
افتخارات
قهرمان لوشامپيونا ۱۹۹۶
قهرمان جام حذفي ۱۹۹۴ و ۱۹۹۶
قهرمان دسته دوم ۱۹۸۰
رسيدن به مرحله نيمه نهايي جام يوفا ۹۳ - ۱۹۹۲
تاريخچه
باشگاه اوسر در سال ۱۹۰۵ توسط راهبي به نام دشان تاسيس شد. درواقع اين باشگاه مجمع جوانان اوسر بود. اوسري ها پس از ۹۰ سال توانستند به اولين موفقيت بزرگ خود دست يابند. درواقع سال ۱۹۹۴ بود كه آنها بالاخره قهرماني در جام حذفي فرانسه را به دست آوردند. البته تمام اين موفقيت ها و دوران خوش، مديون حضور گي رو بود. دو سال بعد اين شادي كامل شد و آنها دومين جام را نيز به دست آوردند. سال ۱۹۹۶ اوسر هم در ليگ قهرمان شد و هم در جام حذفي.
پيش از رسيدن به اين افتخارات دلچسب، اوسر نتايج چندان جالبي نداشت. طي بيست سال آنها نتايج بسيار ضعيفي داشتند. سال ،۱۹۵۰ رئيس باشگاه درگذشت و طبيعتا نام او را روي استاديوم گذاشتند. سال ۱۹۶۱ بود كه بازيكني به نام گي رو وارد اين باشگاه شد و تك و تنها تحول عظيمي در آنجا ايجاد كرد. او هم مربي بود و هم در زمين بازي مي كرد. ژان - كلود گارنو رئيس باشگاه آن دوران استعفا داد و جايش را به ژان - كلود امل داد. امل ورو سال هاي سال با هم همكاري مي كنند. دوران طولاني حضور اين زوج در كنار هم در كل تاريخ فوتبال فرانسه بي سابقه است. اين دو نفر با هم باشگاه را به مشهوريتي ملي و سپس بين المللي رساندند. ويژگي كار آنها از لحاظ تاكتيكي قابل تأمل است. گي رو به شدت طرفدار سيستم ۳ - ۴ - ۴ است. او از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۹۹ فقط از اين سيستم استفاده مي كرد.
تاريخ حقيقي فوتبال اوسر از سال ۱۹۶۹ شروع شد. آن سال اوسر درخشش عجيبي به دست آورد و در حالي كه هنوز در دسته دوم بود، در جام حذفي تيم هاي بزرگي را حذف كرد. وضعيت تيم آنقدر متحول شده بود كه سال بعد به دسته اول صعود كرد. پس از آن اين تيم هرگز به دسته دوم سقوط نكرد.
استاديوم آبه - دشان
آبه - دشان به هنگام تاسيس مجمع جوانان اوسر در سال ۱۹۰۵ زمين اوكروري را به مجمع اختصاص داد و سپس در جاده وو (Vaux) در امتداد يون زميني به دست آورد كه استاديومش را در آنجا ساخت. اوسر از فصل ۱۹۱۸ - ۱۹۱۶ به راحتي در كنار ۴۶ تيم ديگر در جام حذفي به رقابت مي پرداخت. استاديوم جاده وو پس از مرگ باني اش تغيير نام داد و نام او را گرفت. اولين ديدار اروپايي در استاديوم فصل ۸۵ - ۸۴ بين اوسر و اسپورتينگ ليسبون پرتغال انجام شد. تاريخي ترين روز اين استاديوم درفصل ۲۰۰۰ - ۹۹ و به هنگام ديدار دو تيم اوسر و مارسي بود كه ۲۱ هزار و ۹۸۳ نفر در استاديوم حضور داشتند.
سرمربي گي رو
005590.jpg

گي رو در ۶۴ سالگي قديمي ترين مربي ليگ فرانسه به شمار مي رود. او در ۲۳ سالگي مربيگري اوسر را در دسته هاي پايين به عهده گرفت و با نظم و پشتكار فراوان در چهل سال اخير موفق شده اين تيم را در فرانسه و اروپا مطرح كند. باشگاه اوسر كه در شهري چهل هزار نفري واقع است، در سال ۹۶ به قهرماني دست يافت و در سال هاي اخير جزء تيم هاي برتر فرانسه بوده است. فلسفه اين تيم پرورش استعدادهاي جوان فرانسوي و آفريقايي در مركز آموزش باشگاه و استفاده از آنان در تركيب اصلي است و هرگز نيازي به خريد بازيكنان گرانقيمت احساس نمي شود.
وضعيت فعلي
اوسر در فصل جاري با تكيه بر ستارگان جواني مانند جبرئيل سيسه و مكسزو همچنين خليلو فاديگاي سنگالي وارد مسابقات شد. بازي هاي خوب اين تيم در آغاز فصل موجب شد تا سانتيني مكسز، سيسه، بومسانگ و كاپو را به تيم ملي دعوت كند. اوسر در ليگ قهرمانان نيز نمايش قابل قبولي داشت ولي در حضور آرسنان و دورتموند به رتبه سوم گروه خود رسيد و به جام يوفا راه پيدا كرد. اوسر آخرين تيم فرانسوي حاضر در رقابت هاي اروپايي بود كه با شكست برابر ليورپول در يك چهارم نهايي حذف شد. خستگي بازيكنان در اثر حضور در رقابت هاي متعدد داخلي و اروپايي و مصدوميت مهاجمين اصلي يعني سيسه و كاپو، موجب افت تيم در هفته هاي گذشته شد و تا رده نهم سقوط كرد.
شاگردان گي رو براي حضور در جام يوفا تلاش مي كنند. اوسر با حضور مكسز جوان در قلب دفاع كه به عنوان جانشين لوران بلان در تيم ملي مطرح است، به همراه مارسي دارنده بهترين خط دفاع از فصل جاري است، ولي با وجود مهاجمان مطرح در گلزني موفق نبوده است. اوسر در نيمه نهايي جام حذفي نيز حضور دارد و از شانس هاي قهرماني است. سال آينده ممكن است شاهد حضور اين ستارگان در تيم هاي بزرگ اروپايي باشيم، ولي اوسر با جوانان جوياي نام خود روند فعلي را تداوم خواهد بخشيد.

حاشيه ورزش
005500.jpg
• مديران مصرف گرا
اميرحسين ناصري: دو هفته از سال جديد گذشته. ورزش ما تقريبا در اين دو هفته استراحت كرده و حالا آماده است تا ۳۵۰ روز پرالتهاب را آغاز كند، هر چند تا ريتم حركت ورزشي نرمال شود، بايد تا اواخر فروردين ماه صبر كرد. به هر حال آدم هاي زيادي نيستند كه بايد ورزش ايران را با تفكر و روش خود هدايت و رهبري كنند. مديران ورزشي سال گذشته را نه چندان مطلوب و رضايت بخش پشت سر گذاشتند. اغلب آنها دچار روزمرگي بودند. مشكلات اقتصادي حواشي ورزش نيم بند ما، تفكرات پوسيده كل جامعه ورزش و ديگر معضلات موجود، قدرت هرگونه عمليات اجرايي و برنامه ريزي را از آنها گرفت. البته اين تمام مشكلات آنها نبود. بخشي از مشكلات به شخص مديران ورزشي ما باز مي گردد. مدير ورزشي در ايران تعريف روشني ندارد. مشخص نيست چرا ورودي به بخش مديريت از ساير بخش ها و قسمت ها به راحتي امكان پذير است ولي حالت عكس اش تقريبا غيرممكن. هر فردي در جامعه ما از هر شغلي، سمتي و يا حرفه اي با هر نوع تحصيلاتي مي تواند وارد اين حيطه شود. اين در حالي است كه رابطه متقابل نيست. به طور مثال يك نفر آدم عادي نمي تواند در حيطه مهندسي نساجي يا دندانپزشكي - حتي با وجود تجربيات فراوان - مشغول به فعاليت شود ولي هيچ بعيد نيست كه شما مديراني ديده باشيد كه ديپلم هم نداشته باشند. هر چند مديريت به نوعي ذاتي است ولي اين كل ماجرا نيست.
اين معضل در حيطه ورزش نيز وجود دارد و متاسفانه از جهاتي حادتر است. بسياري از مديران ورزشي، متخصص اين رشته نيستند. بسياري از آنها سررشته يا حتي ذره اي آگاهي در اين زمينه ندارند. مديران ورزشي شاغل در ايران، غالبا از صنعت وارد اين حيطه شده اند. صنعت و ورزش! آيا مدير صنعتي - بسياري از مديران ورزشي خود معتقدند كه مدير صنعتي بوده و هستند - مي تواند در اين رشته و بخش موفق عمل كند؟ عمده مشكل مديران صادراتي صنعت به ورزش ناآشنايي با يك نكته مهم است. مديريت منابع انساني در حيطه ورزش مهم ترين بحث است. مدير صنعتي تلاش مي كند نتيجه كار تعدادي نيروي فعال شاغل منتهي به بهره وري از صنايع موجود، دستگاه ها و ماشين آلات شود. در نهايت اين ماشين است كه توليد مي كند اما در بخش ورزش نيز اين نوع تعريف صادق است؟ كاملا عكس موضوع قابل استناد و اتكا است. ماشين آلات، كامپيوتر و دستگاه ها در خدمت انسان هايي هستند كه قرار است توليد كنند. توليد آنها ورزش است.
اينكه ما هر روز مي بينيم مسابقات ورزشي زيباتر از گذشته مي شوند، روش هاي برتري جويي و پيروزي به مراتب پيچيده تر مي شوند، نتيجه و توليد اين حركت سازمان يافته محسوب مي شود. پس روند و توليد آنچه مديريت ورزشي به دنبال آن است با توليد و حركت مدير صنعتي متفاوت و كاملا معكوس است. هنگامي كه در حيطه مديريت صنعتي منابع انساني به درستي هدايت يا به كار گرفته نمي شوند، تكنولوژي به هدف منتهي مي شود كه اين هدف امكان دارد، ناقص يا حتي زيان بار باشد ولي به هر حال نتيجه اي حاصل مي شود اما در حيطه ورزش اگر منابع انساني به درستي به كار گرفته نشود و نتيجه اي توليد نمي شود و در جا زدن يا عقب رفتن، عاقبت فعاليت اشتباه است. در ورزش ايران مديران اغلب از بخش ها و حرفه هاي مختلف وارد اين حيطه مي شوند. سياست و صنعت عمده مديران را به ورزش صادر كرده اند. اما ديده شده كه اين مديران - نه همگي - حتي در بخش هاي قبلي نيز آنچنان موفق عمل نكرده اند. مديران واخورده سياست و يا صنعت هنگامي كه هيچ نكته اي براي عرضه ندارند به ورزش فرستاده مي شوند كه اين حركت بيشتر به معناي تبعيد شباهت دارد.
جامعه ورزشي ايران تا حد زيادي از ورود مردان سياست يا صنعت به ورزش سرخورده اند، زيرا آنها نتايج عملكرد اين افراد را در ورزش ديده اند. سال ها است ورزش ما نتوانسته حركت قابل توجهي انجام دهد، اين نكته بيشتر به ضعف مديريت ورزشي ما مربوط بوده تا نبود امكانات يا كمبود استعداد. همين دليل باعث شده كه جامعه ورزشي علاقه مند باشد از داخل خود كسي را مدير كند. اين حقيقتي تلخ است كه آنها ترجيح مي دهند مدير ناتوان ورزش از بين خودشان باشد تا صادر شده از خارج با هزار رنگ و لعاب و مارك مختلف.
نكته مقابل اين مسئله مديران صادراتي هستند كه برخلاف رويه معمول حركت كرده و حتي نتيجه گرفته اند. يزداني خرم در واليبال يا صفايي فراهاني در فوتبال نمونه بارز مديران وارداتي از بخش هاي صنعت و سياست هستند. نتيجه حضور اين دو چه كمي و چه كيفي به خوبي قابل دريافت و درك است. اين دو علاوه بر رشد رشته هاي پرطرفدار ورزشي در ايران، در زمينه سازي رشد ورزش هاي واليبال و فوتبال نيز موثر بوده اند. كسب منابع مالي و اعتباري براي اين دو رشته يكي از مهم ترين مسائل قابل تحسين اين دو بوده است. بسياري از اوقات مي بينيم كه مديران ورزشي ما - كه اغلب دولتي اند و بيشتر مصرف كننده اند تا توليدكننده - از كمبود اختصاص بودجه هاي دولتي يا درآمد گلايه مند هستند ولي آيا يكي از مهم ترين وظايف مدير، يافتن بازارهايي براي كسب درآمد بيشتر و آشنايي و به كارگيري راهكارهاي درآمدزايي نيست؟ مديران صنعت يا سياست ديروز، در آن بخش ها نيز منتظر تزريقات دولتي بودند و امروز اين تفكر را به ورزش منتقل كرده اند. سرمايه گذاري خارجي به قانون تبديل و تصويب شد، اما مطمئن نباشيد كه مديران ورزشي ما حتي برنامه اي براي استفاده از اين منبع و راهكارها داشته باشند.

ورزش
ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
علم
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |