گزارشي از سخنراني شهرام پازوكي به مناسبت روز جهاني عطار
شاعر روزگاران از دست رفته
اصولا تلقي آثار عرفاني به عنوان آثار ادبي و سير و بسط عرفان را براساس آن سنجيدن اشتباهي است كه در حوزه ادبيات ما بسيار به چشم مي خورد
|
|
حميدرضا ابك
بيست و پنجم فروردين ماه روز جهاني عطار است و قرار است در سرزمين ما هم به اين مناسبت نشست ها و سمينارهايي برگزار شود. عطارپژوهي در سال هاي اخير سرانجام خوشي داشته است. انتشار كتاب «درياي جان» هلموت ريتر، عطارشناس برجسته، «صداي بال سيمرغ» عبدالحسين زرين كوب، «زبور پارسي» محمدرضا شفيعي كدكني از آثار برجسته منتشر شده در اين حوزه بود. گزارش بابك احمدي در باب تذكرةالاوليا، پژوهش جلال ستاري بر داستان شيخ صنعان و اثر مشابهي كه هرمز مالكي با عنوان «راز درون پرده يا هرمنوتيك شيخ صنعان» نيز از جنبه هاي بسياري قابل تامل بود. اما شايد فرخنده ترين اتفاق اين حوزه، بيست و دومين چاپ كتاب مهدي آذر يزدي درباره داستان هاي عطار از مجموعه قصه هاي خوب براي بچه هاي خوب در سال گذشته باشد. گويا محمدرضا شفيعي كدكني هم مجموعه آثار عطار را در دست تصحيح و انتشار دارد. مركز نشر دانشگاهي هم بيكار نمانده و مجموعه مقالات سمينار عطاري كه در فرانسه و زير نظر دكتر بيك باغبان برگزار شده را به زبان فرانسوي منتشر كرده است.
سه شنبه گذشته به همين مناسبت مراسمي در خانه كتاب ايران برگزار شد كه در آن دكتر شهرام پازوكي استاد فلسفه دانشگاه تهران و موسسه حكمت و فلسفه ايران (انجمن حكمت و فلسفه) درباره عطار سخنراني كرد. پازوكي كوشيد مخاطبانش را به فضايي ببرد كه عطار در آن مي زيسته و مي انديشيده است. او تلاش كرد تا نشان دهد غلبه تفكر مدرن، مخصوصا انديشه هاي تحصلي چه پيامدهاي نامباركي در حوزه تصوف پژوهي به نحو عام و عطارپژوهي به نحو خاص داشته است. وجه سلبي سخنراني پازوكي بسيار روشنگرانه بود گرچه فرصتي باقي نماند تا پازوكي دقيقا شرح دهد كه حالا و با توجه به غلبه تفكر مدرن بر تمام ساحات زندگي چگونه مي توان با عطار زيست و اصلا چرا بايد با عطار زيست؟ اين پرسش هنوز پاسخي در خور نيافته و علاقه مندان امروزين فرهنگ عرفاني، كه بدبختانه بخواهند يا نخواهند مدرنند، منتظرند تا بالاخره جوابي از جايي برسد. در ابتداي نشست شهرام پازوكي ضمن اشاره به اين مطلب كه براي شناخت عطار بايد به زمان و عالم عطار بازگرديم، در باب جايگاه تذكرةالاوليا در ميان ساير آثار عطار گفت: بسياري از محققان معتقدند كه «تذكره الاوليا» كتاب اصلي عطار است و او در تمام آثارش به اين كتاب نظر داشته است. بنابر نظر محققان احتمال مي رود نخستين اثر عطار همين كتاب باشد. ضمن آنكه احتمالا تذكرةالاوليا آخرين اثر عطار محسوب مي شود. بنابراين، اين اثر همواره در برابر چشمان او قرار داشته و آنچه در ديگر آثار عطار آمده در حقيقت نوعي بسط تذكرةالاوليا محسوب مي شود. اين كتاب منبع اصلي و جامع شرح مقامات و كرامات و حالات و اوقات و اشارات و احوال و اقوال و سيره اوليا در ديگر آثار عطار است. اين كتاب در ميان ديگر آثار عطار تنها اثر منثور وي است كه در صحت انتسابش ترديد نكرده اند.
وي در باب نثر اين اثر افزود: اگر چه تذكرةالاوليا به نثري شيوا و دلپسند است اما به سبكي شاعرانه است. اهميت و قدر ادبي اين كتاب و انشا و اسلوب عبارات آن را، بسياري ستوده اند تا جايي كه آن را در زبان فارسي بي نظير خوانده و حتي برخي محققان از جمله علامه قزويني معتقدند كه در زبان فارسي كتابي بدين سادگي و شيريني سراغ نداريم. پازوكي درباره دلايل تاليف تذكرةالاوليا از ديدگاه عطار اظهار داشت: از دلايلي كه عطار در ابتداي اين اثر براي تاليف آن ارائه مي كند در مي يابيم كه مقصود او احيا و يادآوري ايمان است. عطار مي خواهد همانند غزالي و ديگر عرفا احياي علم دين و ايمان و حالات و مقامات ايماني مثل توبه، ارادت، صحبت، توكل و فنا را در قلوب مسلمانان كند آن هم در زمانه اي كه حقيقت دين فراموش نشده است. وي ضمن اشاره به اين مطلب كه تذكرةالاوليا بالذات متني عرفاني است كه شان ادبي يافته است در مورد خلط آثار عرفاني و ادبي در ادبيات ما اذعان داشت: مسئله اي كه در ادبيات ما در مورد آثار عرفاني پيش آمده اين است كه چون آثار عرفاني غالبا در حوزه ادبيات مطرح شده بيشتر تاكيد بر اين بوده كه اين آثار، آثار ادبي هستند. يعني گويا عطار اديبي بوده كه قصد داشته با نوشتن تذكرةالاوليا زيبايي هاي نثر فارسي را ادا كند. در اين ترديد نيست كه اين اثر، يك متن زيباي ادبي است. اما بي شك عطار عارف است. البته يك عارف مي تواند اديب هم باشد اما عطار بالذات يك عارف است. اصولا تلقي آثار عرفاني به عنوان آثار ادبي و سير و بسط عرفان را براساس آن سنجيدن، اشتباهي است كه در حوزه ادبيات ما بسيار به چشم مي خورد. بي ترديد زبان نسبتي ذاتي با عرفان دارد و دست كم مي توان پيدايش زبان فارسي خصوصا كمال شعر فارسي را در تاريخ ادبيات مرهون برقراري اين نسبت دانست اما بي ترديد زبان از مظاهر تجلي عرفان است و نه عين آن. پازوكي با تاكيد بر اين مسئله كه عنوان كتاب تذكرةالاوليا را بايد با فهم عطار مورد بررسي قرار داد در تبيين معناي تذكره تصريح كرد: تذكره از ريشه ذكر گرفته شده و به معناي يادآوري و آنچه موجب يادآوري مي شود، است و مقصود عطار از آن، يادآوري حقيقت دين و ايمان است در دوره اي كه دين فراموش شده است آن هم از طريق ذكر اقوال و احوال ۶۲ و به احتمالي ۹۶ «ولي» كه در سه قرن اول هجري زندگي مي كردند. اوليايي كه او در اين اثر ذكر مي كند كساني هستند كه شايد تمايل نداشتند نام و نشاني از آن ها در عالم باقي بماند. با اين حال تذكرةالاوليا همچون كشكولي از احوال و رفتار و داستان هاي شيرين بر آمده از منابع مختلف نيست. عطار تنها در اين كتاب مطالب را گردآوري نكرده است بلكه عالمي معنوي از اوليا آفريده است و در حقيقت آن عالم معنوي از ياد رفته را در اين اثر زنده كرده است. وي با تاكيد بر اين امر كه عطار اصولا بيوگرافي نويس نبود، درباره تذكرةالاوليا گفت: با خواندن تذكرةالاوليا، به هيچ وجه چيزي درباره بيوگرافي اوليا به معناي دقيق لفظ نمي يابيم. اصولا هيچ يك از تذكره هاي عرفاني به صورت بيوگرافي نويسي نيستند و عارفان هيچ گاه بيوگرافي نويس نبودند. چون بيوگرافي در عصر حاضر مبتني بر اصول و مباني فلسفي است و در آن با توجه به عوامل اجتماعي، اقتصادي، سياسي و رواني در مورد شخصيت افراد قضاوت مي شود و در حقيقت آنچه اهميت دارد، حيثيت تاريخي اشخاص است. اما اصولا عارفان هيچگاه نمي خواستند بيوگرافي بنويسند چون تصوف در ساحت عالم معنا و معنويت رخ مي دهد و آنچه از اوليا مي بينيم و مي شنويم، ظاهري است و آنچه در قلوب آن ها مي گذرد كه اصل هم آن هاست، به زبان در نمي آيند. پس نمي توان آنچه را كه وراي زمان و مكان است مشروط و مقيد به زمان و مكان كرد و درباره آن نوشت. اصل معاني عرفاني در هيچ جا ضبط نشده است و اوليا اين معاني را سينه به سينه نقل مي كردند.
دكتر پازوكي ضمن ذكر اين مطلب كه تذكره نويسي، تاريخ نويسي به معناي مرسوم نيست، اذعان داشت: تذكرةالاوليا را نمي توان متني تاريخي قلمداد كرد. بنابراين، ايراد محققاني چون علامه قزويني بر اين اثر كه آن را كتابي مي دانستند كه از حيث ضبط وقايع و صحت مطالب خالي از مسامحه نيست و نمي توان به آن اعتماد كرد اگر چه درست است، اما غرض اصلي عطار از وضع چنين كتابي تحقيق در امور تاريخي نيست. آنچه پيام معنوي عطار است موقوف به صحت مستندات تاريخي نيست و با مغلوط بودن گزارش هاي تاريخي هم عطار به هدف و نتيجه اش مي رسد. عطار به حضور تاريخي شخصيت ها توجه نكرده است و براي او اهميتي ندارد آنچه مي نويسد چقدر با تاريخ مطابقت دارد؛ چون او نمي خواهد تاريخ بنويسد و بنابراين، ما براساس آنچه در تذكرةالاوليا آمده است، نمي توانيم درباره اشخاص قضاوت تاريخي بكنيم. وي در توضيح كلمه «ولي» و اين كه اوليا كيستند، اظهار داشت: تذكرةالاوليا درباره مشايخ صوفيه و سيره زندگي آنان است و نمي توان درباره حقيقت تصوف و بزرگان آن سخن گفت بي آنكه به مفهوم ولايت توجه شود. ولي از ريشه ولايت است و ولايت در لغت به معناي قرب و نزديكي ميان دو چيز است به حدي كه فاصله اي در ميان نباشد. در اصطلاح تصوف ولايت باطن رسالت است.عطار در تذكرةالاوليا دوستي و ولايت اهل بيت را از اصول ايمان مي داند. اين دوستي، يك محبت ساده نيست كه هر مسلماني به اهل بيت دارد بلكه به معناي قبول ولايت و هدايت معنوي آن ها پس از پيامبر است. يكي از لوازم اصلي ولايت ارادت است. از نظر عطار، دين راه است و هر صوفي به تاسي از پيامبر بايد اين راه را بپيمايد. اين راه، نيازمند راهبر است. بنابراين، وجود مرشد زنده در تربيت سلوكي يك سالك ركن است. اوليايي كه عطار از آن ها ياد مي كند احوال و اقوالي متفاوت و گاه كاملا مخالف يكديگر دارند و ظاهرا هيچ وجه اشتراكي در ميان آن ها نيست و اين امر از نخستين مراحل سلوك به چشم مي خورد. وي در باب عالمي كه تذكرةالاوليا آن را توصيف مي كند، تصريح كرد: در عالمي كه اوليا در آن زندگي مي كنند چنان كه عطار در تذكرةالاوليا به آن اشاره مي كند، تقدس منحصر به اوليا نيست و در نزد آن ها جمله اشيا محترم و مقدس هستند، چرا كه اوليا در موجودات بيشتر سر نورالله را مي بينند و موجودات نيز نسبت به اوليا حفظ حرمت مي كنند. در اين عالم، جمله موجودات جان دارند و به زبان حال با اوليا سخن مي گويند. دكتر پازوكي در باب چگونگي ارتباط برقرار كردن با اين متن اظهار داشت: در گذشته مخاطبين عطار كه غالبا افراد ساده اي بودند عالم او را درك مي كردند و سخن عطار مايه تذكر آنان بود. اما اينك كه ما در حدود هشتصد سال از اين عالم دور شده ايم، مقياس هاي آن براي ما كه در عالم مدرن زندگي مي كنيم و نگاهمان به گذشته نگاهي موزه اي است، به هيچ وجه قابل فهم نيست. براي فهم عطار بايد در مقامي قرار گرفت كه بتوان مخاطب عطار شد. پس براي اين كه از اين پرده رمزي شنيده شود بايد در طريق تصوف همراه و محرم اوليا شد. براي فهم زبان و حال آن ها بايد با عطار همدل و همزبان شويم و در آن صورت است كه ديگر به تذكرةالاوليا به صورت متني ادبي يا تاريخي كه متعلق به گذشته اي مرده است، نگاه نمي كنيم بلكه تذكرةالاوليا تذكره اي براي همه زمان ها مي شود و نمونه اي از عالمي فراموش شده در عصر ما مي گردد كه دردمندان داروي درمان درد خود را در «عطاري» او جست وجو مي كنند. وي با اشاره به قلت اظهار عرفاني در عصر ما تاكيد كرد: گروهي معتقدند كه چون زبان عطار و مولانا در قرون بعدي تكرار نشد و مثنوي و تذكرةالاولياي ديگري نوشته نشد پس تصوف و عرفان متوقف شده است. اما بايد گفت اين كه در قرون متاخر ادبيات عرفاني غني نداريم حاكي از اين نيست كه تجربه هاي عرفاني هم نداريم. اگرچه ارتباط عرفان و زبان، ارتباطي تنگاتنگ است، اما بايد گفت نبودن آثار عرفاني دليل بر نبودن تجربيات عرفاني نيست و به اعتباري در عصر حاضر ما با قلت اظهار عرفاني روبه رو هستيم نه قلت تجربيات عرفاني. دكتر پازوكي درباره توجه عطار به مسائل ايماني اظهار داشت: يك عارف حقيقي نمي تواند نسبت به بعد فقهي دين بي توجه باشد. اما در دوره اي جامعه ما به شدت دچار فقه زدگي شد و علوم ديني تنها در انحصار فقه قرار گرفت. بنابراين، دليل اين كه در آثار شخصي چون عطار مسائل فقهي و كلامي ديده نمي شود به خاطر واكنشي است كه نسبت به فقه زدگي و كلام زدگي در آن عصر از خود نشان مي دهد.
|