يكشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۸۲
شماره ۳۰۲۱- April, 13, 2003
جهان
Front Page

كودتا براي تغيير جهان
هلنا كوپان*
006705.jpg

من اين موضوع را مطرح نمي كنم تا مقدمه اي باشد بر نوعي بازنگري سالانه كه معمولا روزنامه ها در پايان يك سال به آن مي پردازند. بلكه من احساس مي كنم دوحادثه تقريبا هم زمان يعني انتخاب جورج بوش در ژانويه سال ۲۰۰۰ و انتخاب آريل شارون به نخست وزيري اسرائيل سه هفته بعد از آن زمينه را براي يك كودتاي عميق در سياست خارجي آمريكا نسبت به خاورميانه ايجاد كرد كه ابعاد واقعي آن فقط اكنون آشكار شده است.
آخرين دليل بر اين كودتا، خبر دهشت انگيز مربوط به تعيين ايليوت ابرامز به عنوان مشاور ويژه بوش در امور خاورميانه و شمال آفريقا بود. كسي كه دادگاه آمريكا او را در مورد دو اتهام در رابطه با دست داشتن در رسوايي «ايران ـ كنترا» و دروغ گفتن به كنگره، مجرم شناخته بود. او فردي است كه از نظر تندروي و حمايت كامل از حزب ليكود و ناچيز شمردن هرچه «مشروعيت بين المللي» نام دارد، از شهرت كافي برخوردار است. او همان كسي است كه در حال حاضر تمام اطلاعات و تحليل هاي مربوط به خاورميانه را در اختيار رئيس جمهور مي گذارد. انتخاب او، باعث شد تا من به دوران دوستم مارتين ايندايك كه در گذشته اين پست را داشت حسرت بخورم (و حتي بيشتر از آن حسرت روزگاري را بخورم كه ويليام كوندات عهده دار اين سمت بود).
ابرامز، پيش از انتخاب تازه اش به اين سمت، در جاي ديگري در كاخ سفيد مشغول به كار بود و مسئوليت سياست جهاني آمريكا در قبال «حقوق بشر و تحول به سوي دموكراسي و نيز سازمان هاي بين المللي» را برعهده داشت. دليل گماردن او به اين سمت به خاطر زياني بود كه آمريكايي ها طي دو دهه گذشته از برخورد او با قضاياي مربوط به حقوق بشر در آمريكاي مركزي و جنوبي متحمل شده بودند. او در دوران رونالد ريگان معاون وزير در امور آمريكاي لاتين بود. همكاري عميق او با دو رژيم ديكتاتوري در السالوادور و گواتمالا بود كه زشت ترين كشتارها و جنايات در حق بشريت را به همگان عرضه كرد. همچنين روابط خلاف قانون او با سازمان «كنترا» كه يك سازمان مخالف رژيم ساندنيستي در نيكاراگوئه بود، باعث شد تا او پايش به رسوايي «ايران ـ كنترا» ـ (البته در كنار شخصيت هاي مشكوك ديگري چون مايكل ليدن و هاروارد تايگر كه همه طرفدار اسرائيل بودند) ـ باز شود.
در اواخر سال ۱۹۹۲ پس از آنكه جورج بوش پدر در انتخابات رياست جمهوري و در برابر بيل كلينتون شانس خود را فرو كاسته ديد از ماجراي ابرامز و تعدادي ديگر كه در قضيه «ايران ـ كنترا» محكوم شده بودند، عذر خواست. از اين رو ابرامز طي سال هاي دولت كلينتون سعي كرد تا بتواند دوباره اعتبار سياسي گذشته را كسب نمايد و به دو دليل تا حدودي نيز در اين راه موفق شد: يكي به خاطر انتشار كتابي كه طي آن اعلام نمود به طوري افراطي از يهوديت پيروي مي كند و دوم به خاطر ايجاد شبكه اي از دوستان با نفوذ، از جمله جين كرگ پاتريك.
006720.jpg

عجيب اينكه همين ابرامز كه به كنگره دروغ گفته بود، در اواسط دهه نود به عنوان رئيس «مركز اخلاق و سياست عمومي كشور» تعيين شد و شروع كرد به نوشتن مطالبي تحت عنوان belief.net كه مخصوص ارائه ستون هاي مطبوعاتي در مورد دين و جامعه بود. طي همين سال ها دو دوست او ريچارد پرل و داگلاس وايت حمايت آشكار خود را از رهبري حزب ليكود اعلام مي داشتند. اينها در تهيه سند موسوم به «قاطعيت تعيين كننده» شركت داشتند كه از نتانياهو ـ كه به تازگي در اسرائيل بر سر كار آمده بود ـ مي خواست تا ضمن ناديده گرفتن روند اسلو، بكوشد صدام حسين را سرنگون و تنش با سوريه را تا حد انفجار تشديد كند.
در فوريه سال ۲۰۰۱ ابرامز در belief.net با استقبال از انتخاب شارون در اسرائيل نوشت: «اكثريت جهان عرب و سخنگويان رسمي فلسطين امروزه شارون را يك ديو توصيف مي كنند. براي آمريكايي ها ننگ است كه در چنين ياوه اي بيفتند. . . بديهي است كه او صلح را مي خواهد نه جنگ و اعتقاد دارد مواضع او بيشتر از امتياز دادن هاي بي پايان باراك صلح را تأمين مي كند. »
امروزه مي بينيم كه «وايت» نفر سوم در پنتاگون شده است. درحالي كه پرل رياست شوراي سياست دفاعي را برعهده دارد و ابرامز هم به سمت مشاور رئيس جمهوري كاخ سفيد در امور خاورميانه گمارده شده است و اين علاوه بر دوستان بسيار ديگري است كه حامي ليكود بوده و در پست هاي بالاتري در دولت جورج بوش پسر انجام وظيفه مي كنند. نتيجه چه خواهد بود؟
به نظر من، ما بايد خود را براي ديدن يك كودتاي واقعي به نسبت سياست ۲۵ ساله آمريكا در قبال خاورميانه، آماده كرده باشيم. بيان اين مطلب به خاطر آن نيست كه شبكه اي از روابط آمريكا و مصر و عربستان سعودي و يا ساير رژيم هاي عربي دوست آمريكا را دستخوش تغييراتي مي كند. يا به خاطر تلاش هايي نيست كه مي شود تا دوباره اسلو را زنده كند و راه حل مبتني بر تأسيس دو دولت اسرائيل و فلسطين را ارائه دهد. بلكه آنچه را من از اين پس مي بينم، دست يابي پرل و ابرامز به اهداف خود مطابق با آن چيزهايي است كه در نوشته هايشان (علاوه بر پرونده ابرامز در آمريكاي مركزي) گفته اند. يعني استفاده از زور و تهديد براي تحميل اراده آمريكا بر خاورميانه و حمايت بدون قيد و شرط از شارون در راه رسيدن به اهدافش و نيز استفاده گمراه كننده از مسايلي چون «حقوق بشر» براي شتاب بخشيدن به تضعيف رژيم هاي عربي و اسلامي.
ما درواقع در برابر يك واشنگتن جديد قرار گرفته ايم كه كاملا با آنچه در پيش از ۲۰۰۱ بود تفاوت دارد. يعني آمريكايي كه هدفش (با همكاري دوست عزيزش شارون) ايجاد يك خاورميانه كاملا جديد است. اجازه بدهيد تا به عنوان نخستين نمونه و مهمترين آن، احتمال حمله آمريكا به عراق را در اينجا بررسي كنيم: من در يك مقاله اي قبلا نوشتم ترس دولت بوش از اينكه شارون از دخالت نظامي آمريكا در عراق به عنوان پوششي براي اقدامات خطرناك و نامشخص خود استفاده كند، گاه مانع و ترمز چنين حمله اي مي شود. اما الان بايد در اين احتمال تجديدنظر كنيم. به خصوص پس از آنكه ابرامز به عنوان مشاور اول بوش در اين خصوص تعيين شد.
ما بايد اين مسئله را قاطعانه بپذيريم كه خود بوش، شخصا، قدرت محاسبه نتايج عملياتي كه در خاورميانه انتظار مي رود ندارد. پس در اين حالت ـ همچنان در تمام مسائل سياسي بين المللي ـ به مشاورانش تكيه مي كند. كوندوليزا رايس هم نمي داند و ادعا هم نمي كند كه نسبت به جزئيات سياست اين كشور در قبال خاورميانه شناخت دارد. اما او با غريزه اي كه از جناح عقاب ها دارد و با ذهنيتي كه از خلال جنگ سرد شكل گرفته، چون كارشناس امور نظامي شوروي سابق بود، دست به كارهايي مي زند. اين نكته را همه مي دانند كه در واشنگتن، بسياري از مقامات وزارت امور خارجه و (CIA) و نيروهاي مسلح از پيامدهاي احتمالي حمله به عراق بيمناكند. به خصوص اگر آمريكا بخواهد به طور يكجانبه و بدون پوشش سازمان ملل متحد دست به چنين كاري بزند. يكي از نقاط اصلي اين نگراني، اقداماتي است كه احتمال مي رود شارون در طول اين جنگ به آن دست بزند. به خصوص وقتي نزديكي انتخابات اسرائيل در اواخر اين ماه را در نظر داشته باشيم. چه تعداد انتخابات در اسرائيل برگزار شد كه پيش از آن شاهد ماجراجويي هاي نظامي نخست وزيران براي تحكيم موقعيت خود در بين مردم اسرائيل بودند؟ آسان تر اين است كه بگوييم چه تعداد انتخاباتي توأم با چنان ماجراجويي ها نبوده است!
من تا پيش از تعيين ابرامز در ششم ماه گذشته اميدوار بودم كه مقامات وزارت امورخارجه و سيا و نيروهاي مسلح بتوانند صدايشان را مستقيما يا به طوري قانع كننده به رئيس جمهور برسانند. اما الان ديگر هيچ اطميناني به اين مسئله ندارم. به خصوص با انتخاب ابرامز، اين دوست صميمي شارون، و دست راست بوش در تمام مسائل مربوط به خاورميانه.
باب وودورد كه يك روزنامه نگار است در پنجم اوت گذشته در كتاب خود «بوش در جنگ» نوشت پاول اصرار داشت غذا را به تنهايي با رئيس جمهور صرف كند و در اثناي آن توانست بي باكي و تهور خطرناكي را كه حمله به عراق بدون طرح مسئله در شوراي امنيت خواهد داشت به رئيس جمهور گوشزد نمايد. اين توصيه پاول هم زمان بود با حمايت قوي توني بلر نخست وزير انگلستان از همين پيشنهاد و براي همين آن دو موفق شدند بوش را قانع كنند كه به سازمان ملل متحد روي آورد. نتيجه آن چنانكه ديديم، تصويب قطعنامه ۱۴۴۱ بود كه هرچند از يك طرف بسيار تند با صدام حسين برخورد مي كرد ولي از طرف ديگر به طور آشكار هرگز مجوزي به واشنگتن براي حمله به عراق نمي داد. ديك چني، رامسفلد و ديگران، پيش از قطعنامه ۱۴۴۱ و پس از آن پيوسته تلاش مي كردند سازمان ملل را كوچك تلقي كنند. بدون ترديد آنها همچنان سعي مي كنند رئيس جمهور را قانع سازند كه براي حمله به عراق احتياجي به يك قطعنامه جديد نيست (چون به نظر آنها «استراتژي امنيت ملي» جديد از رئيس جمهور نمي خواهد كه به قول آنها پيش از انجام يك «ضربه پيشگيرانه» از كسي اجازه بگيرد).
در اين رابطه است كه بايد گفت اگر پاول نگراني عميقي نسبت به خطي داشت كه ديك چني، رامسفلد و ديگران خواستار آن بودند و مي كوشيد تا با رئيس جمهور خلوت كرده و موضوع را به اطلاع او برساند، اكنون وقتي ابرامز مسئول اين قضيه آن هم در داخل كاخ سفيد شده است، چه كاري مي تواند صورت دهد؟ من كه نسبت به انجام هر كاري توسط او شك دارم.
اما در مورد چيزي كه شك ندارم اين است كه در برابر مشكلات عظيمي قرار گرفته ايم. ما در حال حاضر «فقط» از جنگ با عراق و تغيير نظام اين كشور يا چيزهاي كوچكي نظير اين صحبت نمي كنيم. چون سناريويي را كه پرل و دوستانش سال هاست آن را مي نويسند و مي گويند، سناريويي كه ابرامز در دهه هشتاد در آمريكاي مركزي بخشي از آن را به اجرا گذاشت و شارون پرونده قطورتري در اين باره و پيرامون استفاده از زور و دست زدن به خطرهايي كه از نظر حجم بي سابقه بوده، دارد همه و همه نشان مي دهد كه «ليكود» مي كوشد تا هر طور شده خاورميانه را مطابق با ميل شارون «دوباره بازسازي» كند. تلاشي كه هيچ وقعي ـ حتي به صورت ظاهري ـ به «مشروعيت بين المللي» يا «قوانين بين المللي» نمي نهد و حتي مراعات شبكه هم پيمانان و دوستان آمريكا در خاورميانه را هم نمي كند. شارون بارها اين نكته را گفته بود كه آماده است تا براي رسيدن به خواسته هايش منافع آمريكا را هم در معرض نابودي قرار دهد. اين قطعا يك كودتاي عميق براي تغيير اساسي بازي و برگرداندن تمام ورق هاست! البته كسي جز پاول و توني بلر نمي توانستند ما را از اين خطر نجات دهند. اما با تعيين ابرامز به سمت جديد خود در كاخ سفيد چنين امري ديگر غيرممكن خواهد بود.
الحيات
پي نوشت:
* نويسنده انگليسي متخصص در امور خاورميانه.

نفت و ديگر هيچ
006725.jpg

رضا سادات
نشست دو روزه جورج بوش رئيس جمهور آمريكا و توني بلر نخست وزير انگليس در بلفاست، پايتخت ايرلند شمالي در حالي پايان يافت كه اختلاف نظر دو طرف بر سر آينده عراق كماكان به قوت خود باقي بود. حدود يك ماه است كه مناقشه اي جدي بين دولت آمريكا از يكسو و متحدان ائتلاف تحت رهبري اين كشور در جنگ عراق يعني استراليا و انگليس و قدرت هاي اروپايي مخالف جنگ در دگرسو بر سر آينده عراق و تركيب رژيم سلطه پس از سرنگوني كامل صدام در جريان است.
اين نشست كه سومين ديدار رهبران آمريكاو انگليس پس از آغاز جنگ عليه عراق بود با گفت وگوهاي كالين پاول وزير امور خارجه آمريكا با جك استراو همتاي انگليسي اش در بروكسل مقارن بود. تنش ها بين دو طرف زماني بالا گرفت كه مشخص شد آمريكاييان مصمم هستند قراردادهاي مربوط به بازسازي عراق را انحصارا به شركت هايي واگذار كنند كه ارتباطاتي پس پرده با شركت ها و موسسات مالي آمريكايي دارند.
يكي از علل اصلي كه عزم واشنگتن براي جلوگيري از اعطاي نقش قابل توجه به سازمان ملل در عراق و پروسه بازسازي اين كشور را دو چندان مي كند تلاش ايالات متحده براي خصوصي سازي نفت عراق و انتقال موثر صنعت نفت عراق به شركت هاي انرژي آمريكايي است. مجله نشنال اينترست از نشريات وابسته به راستي هاي افراطي آمريكا در آخرين شماره خود به صراحت در مورد نيات آمريكا براي نفت عراق مي گويد.
اين نشريه كه ريچارد پرل رئيس مستعفي كميته مشورتي خط مشي دفاعي پنتاگون و هنري كيسينجر وزير امور خارجه اسبق آمريكا را هم در هيأت تحريريه خود دارد از بازگرداندن صنعت نفت به عراق به پيكره بازار جهاني به منزله فرصتي بي بديل براي منطقه و جهان مي گويد. در مقاله نشنال اينترست خصوصي سازي صنعت نفت عراق گام اول در مسير خصوصي كردن اين بخش در ديگر كشورهاي عضو اوپك ياد شده است.
روزنامه انگليسي گاردين در مقاله اي كه روز چهارشنبه گذشته به چاپ رسيد، منابع آبي گسترده عراق را در كنار نفت اين كشور و حتي مهم تر از آن مي داند. با مهار آب هاي سطحي عراق و ساخت خطوط لوله براي انتقال منابع آبي اضافي به كشورهاي عربي تشنه آب در همسايگي عراق و حتي اسرائيل، ايالات متحده تا دهه ها اين كشورها را تحت تسلط خود خواهد داشت. تا آنجا كه موضوع به نفت عراق مربوط مي شود ايالات متحده در تلاش براي تضمين كنترل هميشگي شركت هاي آمريكايي بر منابع نفتي عراق است. در دگرسو اتكا به منابع نفتي عراق براي بازسازي اين كشور كه تخمين زده مي شود در پايان جنگ مستلزم تامين بودجه اي در حدود يكصد ميليارد دلار است دورنمايي اغواكننده براي شركت هاي نفتي به نظر مي رسد.
شايد جنگ با عراق و مناقشه سياسي يك سال گذشته در مورد احتمال حمله به عراق براي هيچ كشوري به اندازه اسرائيل سودمند نبوده است و كشور يهود را تنها پيروز واقعي كارزار عراق مي توان ناميد. شارون كه پس از انتخابات ماه ژانويه گذشته كابينه اي افراطي را تشكيل داد ضمن تداوم روند سركوب اعتراضات فلسطينيان، آرام و خزنده اجراي برنامه ساخت ديوار دفاعي مورد نظر خود كه سرزمين هاي فلسطيني از مناطق تحت تسلط سربازان اسرائيلي را جدا كرده و تردد ساكنان مناطق فلسطيني را با مشكلات زيادي روبه رو مي كند با جديت پيگيري كرد. گفته مي شود ساخت اين ديواره دفاعي نه تنها به منزله خودداري عملي از تخليه شهرك هاي يهودي خواهد بود كه راه را براي اقامت ۴ هزار شهرك نشين جديد هم باز خواهد كرد. علاوه بر اين ديواره دفاعي، او اواخر هفته گذشته از عزم دولت اسرائيل براي ساخت ديواره دفاعي جديدي خبر داد كه مناطق فلسطيني را از اردن جدا مي كند. برخي از روزنامه هاي اروپايي اجراي اين طرح ها را معادل ايجاد شهرك هاي زاغه مانند ويژه اقامت يهوديان توسط نازي ها دانستند. در اين شهرك هاي زاغه مانند [كه Ghetto ناميده مي شد] يهوديان در شرايطي رقت بار و محروم از ساده ترين امكانات نگاهداري مي شدند و آن قدر گرسنگي و بيماري را تحمل مي كردند تا جان ببازند. در حالي كه طي روزهاي پس از آغاز جنگ ايالات متحده عليه عراق از ميزان فشار و سركوبگري اسرائيل عليه ساكنان مناطق فلسطيني كاسته شده و نمونه بارزش كشتار تنها هشت فلسطيني طي ۲۰ روز گذشته است كه در قياس با قتل ۸۰ فلسطيني طي ماه قبل از آن از تلاش اسرائيلي ها براي جلوگيري از افروخته شدن آتش خشم اعراب حكايت دارد. گفته مي شود تل آويو به دليل فشار آمريكا از تشديد سركوبگري خود چشم پوشيده است اما در همين اثنا اجراي طرح هاي خزنده و پشت پرده براي محصور كردن هر چه بيشتر فلسطينيان را دنبال مي كند.
طي ماه هاي اخير اسرائيلي ها نه تنها آمريكا را به يورش ترغيب مي كردند كه به ادعاي آسيا تايمز تل آويو در تلاش است آمريكا را به اقدام نظامي عليه ساير كشورهاي منطقه از جمله سوريه وادارد. گواه اين ادعا گفت وگوي مارتين دن كروله استراتژيست نظامي دانشگاه اورشليم با گاردين است كه روابط نزديكي با ارتش اسرائيل دارد و تا چندي قبل از مشاوران پنتاگون بود. او به خبرنگار گاردين گفت به مقامات نظامي آمريكا توصيه كرده براي فتح بغداد از الگوي اسرائيلي استفاده كنند: «مي توان با بولدوزر يك به يك خانه ها را به تلي از خاك تبديل كرد. بولدوزر در چنين شرايطي كاملا مفيد واقع مي شود. »
جنگ با عراق تنها پوششي براي ادامه سركوبگري اسرائيل و اجراي طرح هاي خزنده اين كشور نيست. از آنجا كه هيچ يك از دولت هاي عرب همسايه اسرائيل به دليل دشمني با اين كشور حاضر به فروش نفت به تل آويو نيستند بخش اعظم انرژي مصرفي اسرائيل از روسيه تامين مي شود اما فتح بغداد و روي كار آمدن دولتي دست نشانده در عراق امكان ايجاد خط لوله اي نفتي بين دو طرف از طريق اردن و تامين نيازهاي نفتي اسرائيل از عراق را كه كم هزينه تر خواهد بود، فراهم خواهد آورد. تامين آب و نفت مورد نياز اسرائيل تنها منافع جنگ آمريكا و متحدانش عليه عراق نيست. تغيير تركيب رژيم هاي سياسي منطقه و متعادل شدن سياست هاي اين كشورها در قبال اسرائيل از ديگر دستاوردهاي چنين حمله اي خواهد بود.

يادداشت سياسي
سرشت فسادپذير قدرت

دكتر ناصر خادم آدم
مسئله حقوق بشر داراي قدمت تاريخي است. در تاريخ معاصر، منشور ملل متحد سندي است كه احترام و پايبندي كشورهاي عضو را به رعايت حقوق بشر اعلام مي دارد. در آنجا تاكيد گرديده كه دو جنگ مخرب جهاني دليلي است بر آنكه بايد در حراست از حقوق اساسي بشر و حفظ نسل هاي آينده از بلاي جنگ كوشا بود. در پي همين اهداف كشورهاي امضاكننده، زير لواي سازمان ملل متحد به يكديگر پيوسته اند. در منشور ملل متحد پاسداري از صلح جهاني به عنوان نخستين هدف مورد تاكيد قرار گرفته است. طبق بند ۳ از ماده ،۲ همه كشورها متعهد شده اند كه اختلافات بين المللي خود را از طريق مسالمت آميز حل كنند به نحوي كه صلح جهاني و امنيت بين المللي و عدالت به خطر نيفتد.
الگوي عملي نظام بين المللي حقوق بشر تحت دو ميثاق است، يكي ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي و ديگري ميثاق بين المللي حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كه در دسامبر ۱۹۶۶ به تصويب مجمع عمومي سازمان ملل متحد رسيده است. مقررات مندرج در ميثاق حقوق مدني و سياسي از نظر سياست صلح داراي اهميت ويژه اي است. طبق ماده ۶ آن «هر انسان از بدو تولد حق حيات دارد. »
ميثاق هاي مذكور به طور نظري تمام حقوق قابل تصور را در برمي گيرد. از آن جمله مي توان از احترام به حقوق انسان ها، حق حيات، ممنوعيت ناعدالتي، حقوق آزادي هاي فردي، جلوگيري از سركوب و رفتار ضدانساني، حقوق محاكمات بي طرفانه در دادگاه ها، ممنوعيت تبليغات جنگي، آزادي حقوق عقيده و بيان را نام برد.تاكنون يكي از علل عدم قاطعيت و غيرقابل اجرا بودن مكانيسم برقراري صلح از طرف شوراي امنيت سازمان ملل متحد تا اندازه زيادي مربوط به حق وتوي ۵ كشور چين، فرانسه، انگلستان، شوروي و آمريكا بوده است. اما پس از رويدادهاي تاريخي فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق، واقعه ۱۱ سپتامبر و جنگ يك جانبه و بدون اخذ مجوز سازمان ملل متحد، از طرف آمريكا و انگلستان، جهان با ظرفيت بالقوه جديد تهديدكننده جامعه بشري روبه رو است.
با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، از نظر سياسي ظرفيت برتري قدرت آمريكا افزايش يافت. واقعه ۱۱ سپتامبر فرضيه ديگري را مطرح مي كند، هيچ كشوري در جهان نمي تواند نقش ابرقدرت مطلق را ايفا نمايد، بلكه حتي گروه هاي كوچك مي توانند با استفاده از تكنولوژي پيشرفته و امكان ارتباطات، ظرفيت هاي تهديدكننده اي براي امنيت جهاني تشكيل دهند و تجاوز آمريكا و انگلستان به عراق بدون كسب تأييد از سازمان ملل متحد زيرپا گذاشتن حقوق و بي توجهي به رأي جامعه بين الملل است. به كارگيري اين سياست خود تهديدي براي كل جامعه بشري محسوب مي شود. تحت چنين تصويري جنگ كنوني مرتبط با يكايك انسان ها و تهديدي براي فردفرد جامعه جهاني در كره خاكي بوده و در عين حال ناهوده است.
تجربه تاريخي مؤيد آن است كه در سرشت قدرت فساد نهفته و قدرت مطلقه و نامحدود ويرانگر است. حال چه اين قدرت در ساختار يك بنگاه فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي ظهور كند، يا به صورت حاكميت يك دولت در كشوري و يا حتي در نظام جامعه بين الملل تبلور پيدا كند.
براساس اين فرضيه تنها حاكميت قانون است كه مي تواند قدرت هاي متجاوز را مهار كند. روابط صلح آميز جامعه بين الملل تنها تحت لواي حاكميت قانونمندي سازمان ملل و با مشاركت حقوق يكسان تمامي كشورهاي جهان قابل تنظيم است وگرنه سرنوشت جامعه بشري به طور دائم مورد تهديد به انقراض حيات قرار خواهد داشت. نزديك به يك قرن است كه در جهان به ناهودگي جنگ مهر تأييد گذاشته شده است. پس از جنگ جهاني اول در اروپا به ويژه آلمان شكست خورده جنبش هاي صلح جويانه اي به وجود آمد. اينشتين در سال ۱۹۲۳ در دمونستراسيون شهر برلين تحت شعار «جنگ ديگر هرگز» شركت كرد. او در ارتباط با خطر تسليحات هسته اي گفت: «مسئله در بمب اتم نيست بلكه در قلب انسان هاست. »
در اثبات اين فرضيه لازم به يادآوري است كه: در سال ۱۹۸۵ ظرفيت مواد تخريبي بالقوه در جهان ۶ هزار مرتبه زيادتر از مواد منفجره به كار گرفته شده در جنگ جهاني دوم بوده است. با در نظر گرفتن تعدد كشورهايي كه داراي مواد تخريبي اتمي هستند، اعمال قدرت ناشيانه و سوءاستفاده از اين مواد از سوي كشوري، مي تواند فاجعه اي جهاني و غيرقابل ترميم به همراه داشته باشد. زيرا پرتاب كننده اولين بمب اتمي ممكن است دريافت كننده بمب بعدي باشد و تسلسل آن تهديدي خواهد بود در ايجاد جنگ هاي فراگير با ظرفيت تخريب كننده تمام جهان.اما به راستي با توجه به تصوير فوق جنگ كنوني چه مفهومي دارد؟ كدام عملكردي را نشان خواهد داد؟ نه اينكه سياستمداران جهان با واقعيت هاي موجود بيگانه باشند، بلكه به نظر مي رسد كه بدون توجه به آينده بشريت، فلسفه استمرار استثمار از راس به طرف قاعده هرم قدرت در جهان همچنان پابرجاست. نظر به اينكه سرشت قدرت فسادپذير است، بنابراين در هر مقطع، كشورها در سلسله مراتب ساختار قدرت در پي طراحي سناريوهايي هستند تا موفق به اعمال سياست ها و طرح هاي استثماري جديد شوند. از قضا نيم قرن قبل واژه تعرض اقتصادي توسط نماينده وقت ايران در كميسيون اقتصادي سازمان ملل متحد تعريف، پيشنهاد و در ادبيات آن سازمان پذيرفته شد۱. گفته شد كه عملكرد تعرض اقتصادي كمتر از تعرض نظامي نيست. حال نظر به اين كه در دوران تكنولوژي پيشرفته نظامي، جنگ نابرابر درازمدت غيرقابل توجيه است، مي توان هدف از اين جنگ را اعمال تعرض نظامي به عنوان پيش درآمد آماده سازي زمينه تعرض اقتصادي براي منطقه در درازمدت تصور كرد. آنچه مسلم است استمرار اين سياست ناهوده است. فرض ما بر اين است كه با توجه به شرايط توزيع بالقوه قدرت در جهان امروز و ظرفيت هاي تخريبي تهديدكننده در آن، شكل مخروطي خود را از دست داده است و به هرحال از رأس هرم خبري نيست. يعني، قدرت برتر نياز به تعريف جديد دارد. جامعه جهاني نيازمند طراحي قانونمندي تكميل شده و آمادگي پذيرش واقعي فلسفه حقوق بشر است. وگرنه نگراني تهديد حيات در الگوهاي گوناگون و سناريوهاي جديد، همچنان به عنوان دغدغه هاي بشري پابرجا خواهد ماند. جنگ آمريكا و انگلستان با عراق را مي توان نيشخندي به حقوق جامعه بين الملل تصور كرد. اما، تنها زهرخندي است در آينه.
پي نوشت:
۱ ـ خادم آدم، ناصر، تعرض اقتصادي؛ سياست ضد توسعه، فصلنامه تأمين اجتماعي سال دوم، شماره سوم، پاييز ،۱۳۶۹ ص ۶ ـ ۳.

حاشيه جهان

• كشف تاسيسات هسته اي
006710.jpg

تفنگداران دريايي ارتش ايالات متحده تاسيسات هسته اي زيرزميني اي را در اطراف بغداد شناسايي كردند كه گفته مي شود از ديد بازرسان تسليحاتي سازمان ملل متحد پنهان مانده بود. اين تاسيسات كه در ۱۸ كيلومتري جنوب بغداد قرار دارد متضمن طيفي از انبارها و دفاتري است كه در برابر بمباران هوايي ايمن هستند. در اين دفاتر اسنادي يافت شده كه مويد فعاليت هاي عراق در زمينه توليد سلاح هاي هسته اي است. نشريه پيتزبورگ تريبون ريويو با انتشار اين گزارش همچنين ادعا كرد بررسي هاي بدوي مويد وجود سطح بالايي از تشعشعات اورانيومي در اين مجموعه است. همچنين ادعا شده اين مجموعه به لحاظ تكنيك هاي ساخت انبارهاي ضد بمب در تمامي منطقه منحصر به فرد است.

• ناكامي واشنگتن
شوراي امنيت سازمان ملل متحد پيشنهاد آمريكا مبني بر محكوميت رسمي جمهوري دموكراتيك خلق كره براي كناره گيري از قرارداد عدم فعاليت هسته اي را رد كرد. در همين حال سرگئي ايوانف وزير امور خارجه روسيه در مخالفت با اين طرح گفت با توجه به اينكه چنين طرحي ضمانت اجرايي ندارد كره شمالي قادر خواهد بود به راحتي آن را ناديده انگارد و به همين جهت نفس تصويب بيانيه اي در اين زمينه را بي مورد دانست.
ايوانف ادعا كرده بين بحران عراق و مناقشه جاري بين ايالات متحده و كره شمالي ارتباط هايي وجود دارد. او با طرح اين ادعا تلاش هاي اخير كره شمالي براي تقويت توان دفاعي خود را به دليل وجود همين ارتباط و تهديداتي دانست كه از سوي آمريكا متوجه امنيت كره شمالي است.

• توطئه چيني اسرائيل
006715.jpg

راديو اسرائيل روز پنج شنبه گذشته در گزارشي با اشاره به اظهار تاسف مقامات ارشد جهاد اسلامي و حماس در سرزمين هاي فلسطيني از سقوط حاكميت صدام و تسلط آمريكايي ها بر مردم و سرزمين عراق ادعا كرد اين رهبران جهادي از مردم عراق خواسته اند عليه غرب و سلطه آمريكا به پا خيزند. عبدالعزيز رنيتي از رهبران ارشد حماس ابراز اميدواري كرده مردم عراق دولتي اسلامي برگزينند و از مردم اين كشور خواست به قيام عمومي ملت عرب در مخالفت با اقدامات آمريكا - صهيونيسم بپيوندند.
محمدالهندي، رهبر جهاد اسلامي در نوار غزه هم گفته است آنچه در عراق به وقوع مي پيوندد يادآورحوادثي است كه در بيروت و پس از تهاجم اسرائيل به اين كشور در سال ۱۹۸۲ اتفاق افتاده است. راديو اسرائيل تلويحا ادعا كرد فلسطينيان در حال ترغيب مردم عرب به شورش عليه اشغالگران هستند.

• نگراني دولت هاي عربي
صدام به تنهايي سقوط نكرد. شبكه خبري عرب نيوز روز پنج شنبه با انتشار گزارشي ادعا كرده به همراه صدام خيلي چيزها متحول خواهد شد. همراه با او دروغ ها و حيله هايي كه حاكميت او را حفظ كرده و موجب مي شد ادعا كند تواني گسترده در حيطه هاي نظامي دارد هم جملگي رنگ باختند.
صحنه هاي حيرت انگيز استقبال مردم بغداد از نيروهاي اشغالگر و جشن و پايكوبي ساكنان بغداد به دليل سقوط حاكميت صدام همه از جمله حاكمان عرب را بهت زده كرده است و حتي بلر، نخست وزير بريتانيا هم نتوانست شگفتي خود در اين زمينه را پنهان كند. اكنون بايد نگراني را هم به بهت و حيرت مقامات ارشد كشورهاي عرب افزود كه نگران آينده خود و تحركات آتي آمريكا هستند.

• صدام زنده اما فراري
006730.jpg

يكي از رهبران ارشد گروه هاي معارض عراقي ادعا كرد صدام از بمباران هاي عراق جان سالم به در برده و حداقل با يكي از پسرانش پايتخت عراق را ترك گفته و هم اكنون زنده و سالم است. به رغم آنكه دونالد رامسفلد وزير دفاع آمريكا روز چهارشنبه گذشته و پس از سقوط بغداد تصريح كرد گزارشي در مورد زنده يا مرده بودن صدام در دست نيست احمد چلبي رئيس كنگره ملي عراق مجددا ادعا كرد صدام به تكريت، زادگاهش واقع در دويست كيلومتري شمال بغداد گريخته است. در حالي كه انتشار اخبار ضد و نقيض در مورد آينده صدام ادامه دارد برخي از مقامات اطلاعاتي آمريكا، سوريه را به پناه دادن به خانواده صدام متهم كرده اند و حتي گزارشاتي از احتمال گريختن صدام به ليبي در دست است. گفته مي شود مقامات آمريكايي براي آنكه مستقيما در مرگ صدام نقش نداشته باشند براي خروج او از بغداد مصالحه كردند.

• تكاپو در سفارتخانه هاي عراق
چهارشنبه هفته گذشته اعضاي سفارت عراق در برازيليا پايتخت برزيل از اصحاب مطبوعات، خبرنگاران و تصويربرداران خارجي خواست محوطه سفارت را ترك گويند و اين در حالي است كه به ادعاي رسانه هاي غربي اكثر سفارت خانه هاي عراق در حال سوزاندن اسناد موجود در بايگاني هاي خود هستند. پليس برازيليا در تاييد اين ادعا از به آتش كشيده شدن جعبه هاي بزرگ حاوي كاغذ در حياط سفارتخانه عراق در برازيليا خبر داد.

|  اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   زندگي  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |