مارك هالتر
|
|
حجاري مربوط به حماسه گيلگمش؛ صحنه انتخاب جفت ها براي كشتي نوح(ع)
|
|
|
ترجمه: سهيلا قاسمي
تا چند روز ديگر نويسنده كتاب «يادبود ابراهيم» كتاب «سارا»، اولين جلد از كتاب سه جلدي اي كه به زنان قهرمان كتاب مقدس اختصاص دارد را منتشر خواهد كرد. مارك هالتر يادآوري مي كند كه سرزمين عراق تنها منافع اقتصادي و استراتژيكي را در برندارد، بلكه مسائلي بسيار معنوي تري را شامل مي شود.
• • •
ژان ـ پل دوم مي گويد: «اين چنين بود كه ابراهيم در عراق متولد شد. » او مثل همه ما مطمئن است كه شهر «اور» جايي كه پدر سه مذهب يكتاپرست در آن متولد شده، امروزه بين بغداد و كويت قرار دارد. اين منطقه بياباني و باتلاقي در جنگ خليج فارس كاملاً ويران شده است. استانيسلاو زويسز (Dziwisz)، مشاور پاپ و من در كتابخانه پاپ به سخنان او گوش فرا مي دهيم: اين صحنه روز ۲۸ فوريه سال ۲۰۰۰ در واتيكان و چند هفته پيش از آغاز سفري كه بعدها تاريخي شد اتفاق افتاد. ژان ـ پل دوم پيش از رسيدن به اورشليم آرزو داشت تا پا جاي پاي ابراهيم بگذارد و چنين چيزي غيرممكن بود.
روز بعد كاردينال اتشه گاراي (Etchegaray) روانه بغداد شد. صدام حسين مي خواست شخصاً از پاپ پذيرايي كند اما ژان ـ پل دوم دست دادن با اين ديكتاتور را نپذيرفت.
اين چنين است كه رهبر مسيحيت هرگز نمي تواند خاكي را كه شاهد خاطره پدر مومنين به خداي يگانه را در خود نگاه داشته زير پا له كند و ما دوباره فراموش مي كنيم كه بين النهرين باستان، مهد فرهنگ ما، امروزه «عراق» نام دارد.
بين النهرين، نامي كه اسكندر مقدوني روي اين منطقه گذاشته و اسكندر را مجذوب خود كرده بود به معناي «ميان دو رودخانه» است. در آنجا بود كه چهار هزار سال پيش، بابل بنا شد و برج بابل در صد كيلومتري پايتخت فعلي عراق برافراشته شد. زمان حال و تهديدات فعلي، موجب شده اند كه عراق، امروزه به شكل عرضه نفت، تهديد و بدبختي مجسم شود. با وجود اين، روزگاري قلب بشريت پيشرفته در اينجا مي تپيد. عراق كه دره هاي دجله و فرات در اطرافش قرار گرفته اند، با توجه به توضيحات كتاب مقدس بي شك هزاران سال پيش، محل توفان نوح بود. همچنين در اين منطقه نوشتار براي نخستين بار ابداع شد و روي هزاران لوح از جنس خاك رس، نخستين اسطوره هاي بزرگ سياسي و مذهبي كه ما امروزه حتي خواندنشان را به پايان نبرده ايم، ثبت شدند، روايت بخش هايي از حماسه گيلگمش، داستان پايه گذار نخستين ملت ها در بين النهرين در مجيدو (Meggido) واقع در اسرائيل نيز پيدا شده است۱. در اين روايات، متون كتاب هاي مقدس را تاييد مي كنند. در اين روايت از گيلگمش نوح با نام زيوسدرا (Ziousdra) يعني «كسي كه زندگي مي كند» توصيف شده است. كتاب مقدس چنين تعريف مي كند كه فرزندان نوح كه زمين را دوباره پر از انسان ها كردند «دره اي در كشور سومر يافتند و در آنجا مستقر شدند» (بخش نخست عهد عتيق ،۱۱ ۲) اين دره كه كتاب مقدس از آن سخن مي گويد بياباني نبود. سومري ها، احتمالاً هندو اروپايي هايي كه به فلات ايران رفته بودند، در آن جا زندگي كردند و نخستين دولت شهرهاي بزرگ را ساختند. سامي ها كه از شمال آمده بودند در دشت ها و حومه شهر ساكن شدند. امروزه سامي ها و كردهايي كه اصليت هندو اروپايي دارند رابطه ناخوشايندي بر سر تقسيم دشت ها و كوه هاي عراق دارند. يك باستان شناس فرانسوي به نام آندره پارو در سال ،۱۹۳۳ كتابخانه ماري (Mari)، يكي از غني ترين گنجينه هاي سومر را كشف كرد. اين هزاران لوح، ابداع خارق العاده اي را نشان مي دهند كه امروزه دولت ها آن را به كار مي برند: يك سازماندهي اقتصادي و اجتماعي مدون، قوانين تحول پذير و قابل احترام، يك قانون حقوقي و همچنين قضاوت دادگاه. قانون حمورابي احتمالاً در سال ۱۶۵۰ پيش از ميلاد نوشته شده است.
|
|
صحنه هاي گيلگمش؛ نقش برجسته مربوط به ۱۹۶۶
|
|
|
اين قدرت، اين غناي خلاقيت بشري در بين النهرين، در كتاب مقدس نيز منعكس شده است. آيا باغ «عدن» طبق اين كتاب «بين رودهاي دجله و فرات» واقع نشده است؟
اما اين كتاب از پيشرفت و رشد قدرت بي رويه نگران است. مگر نه اينكه در اين صورت انسان پيوستگي جهان را به مخاطره مي اندازد؟ در كتاب مقدس نوشته شده كه آدم و حوا توسط مار «مكارترين حيوان باغ» به خوردن ميوه هاي درخت دانش ترغيب شدند تا به اين ترتيب بتوانند شناختي به دست آورند كه به آنها امكان دهد «همانند خداوند شوند».
كتاب مقدس با بيان حادثه برج بابل به اين هوس قدرت اشاره مي كند و آن را براي بشريت پرخطر مي داند. انسان ها مي خواهند قدرتشان با قدرت خداوند يكسان شود و با تركيب خاص و ديوانه وار خود زمين را به آسمان پيوند دهند و در اين حال ملكوت را انكار كنند. برج نابود مي شود و انسان ها به واسطه خودخواهي و ادعاهايشان تنبيه مي شوند. خداوند براي درس دادن به آنها زبان ها را متعدد مي كند. انسان ها ديگر زبان هم را نمي فهمند و ضعف خود را مي شناسند.
چه تجددي! امروزه ما داراي چنين وضعيتي هستيم. صدام حسين به محض رسيدن به قدرت، به دنبال حيات بخشيدن به ويرانه هاي بابل بود. او به طرز مسخره اي مي خواست گذشته را اختصاصي كند و به همين دليل دستور داد در محلي كه احتمال مي رفت جاي برج بابل باشد، شهري مصنوعي بسازند. اين كار سمبل هوس قدرت يك ديكتاتور است! همچنين، درخشان ترين برج هاي نيويورك در سپتامبر ۲۰۰۱ توسط كساني فرو ريخت كه مي خواستند فقط نخوت قدرت غرب را در اين برج ها ببينند.
هنوز زبان ها و آنچه كه موجب تفاوت مي شود، حتي در ميان متحدين، نبردها و سوءتفاهماتي را به وجود مي آورد. به همين دليل است كه شيراك بوش را نمي فهمد، بوش شرودر را نمي فهمد و او هم به نوبه خود از سخنان بلر سر در نمي آورد. به اين ترتيب، تاريخ به شيوه اي خستگي ناپذير، زمان حال ما را متاثر مي كند. برخلاف تصور كساني كه ده ها سال در جست وجوي منبع نگارندگان كتاب مقدس در مصر هستند، خيلي پيش از ورود عبري ها به دره نيل چكيده انديشه كتاب مقدس طرح ريزي شد.
اما نوشتار، سومري يا آكادي، فقط اصل و منشاء محتواي كتاب مقدس نيست، بلكه از نظر من منشا و اصل كشف خداي يگانه است؛ خدايي نامريي. چه طور ابراهيم كه پدرش آذر (Tera) بت ساز بود، توانست اين اصل مجرد كه پس از او اصل و قلب معنوي بخش بزرگي از انسان ها شد را به تصور در آورد؟ انسان هايي كه تصاوير را به عنوان نشانه به كار مي بردند، يعني كساني كه از خط تصويري يا هيروگليف استفاده مي كردند، ظرفيت مشاهده حضور خدايي متفاوت از تصاوير افسانه اي و عجيب كه تجسم روياها و ترس هايشان بود را نداشتند. تنها كساني كه نوشتار را از اين روابط تصويري با اشيا خارج كردند و نشانه هاي مجردي به وجود آوردند كه به وسيله آنها ما امروزه مي توانيم حرف هايمان را بنويسيم، قادر بودند يك خداي نامرئي و بي نام را تجسم كنند. خدايي با حضوري محض كه در ميان صدايي كه تنها يك مرد توانست بشنود، آشكار شد. اين گفت وگو: «ابراهيم! ابراهيم! من هستم!» تنها مي تواند در بين النهرين «بين دو رودخانه» صورت گرفته باشد.
با انديشيدن در مورد اين رابطه است كه به عنوان يك رمان نويس، نقش ساراي، كسي كه به خواست خداوند سارا شد را تصور كرده ام. طبقه اشراف و قدرتمندان امپراتوري اور مي توانستند صاحب اين فرهنگ نوشتاري و اسطوره ها باشند، اما سارا اين فرهنگ را براي ابراهيم چوپان آورد. سارا رابطه اي جسماني است كه به ابراهيم امكان داد به دنيايي رود كه در آن اميد به زمان و آينده اي بي نهايت وجود دارد.
ابراهيم نداي خداوند را شنيد، اما اين سارا بود كه با فرهنگ به ارث رسيده از امپراتوري اور، به او زندگي داد و با او زندگي را به وجود آورد.
در واقع كتاب مقدس با يادآوري اين فضاي «بين دو رود» در منطقه اي كه صدام حسين بر آن حكومت مي كرد، دائماً نوعي خطر دائمي آزادي را مي بيند. حقيقت دارد كه اورشليم در سال ۵۸۶ پيش از ميلاد توسط بخت النصر، پادشاه بابل ويران شد و ساكنانش تبعيد شدند.
به نظر من، دليل اينكه دائماً بزرگ ترين پيامبران مثل ارميا و اشعيا در اين منطقه زندگي كرده و ما را در برابر بابل محافظت مي كنند، همين است. در واقع فاجعه از جايي سرچشمه مي گيرد كه انسان ها مي خواهند قدرتشان با خداوند برابر شود.
پي نوشت:
۱ـ متن كامل گيلمگش در نيپور در شمال عراق پيدا شده است. مجيدو نام دره اي در فلسطين است كه براي مسيحيان، مقدس به شمار مي رود و برخي از ايشان معتقدند «جنگ آخرالزمان» در آن جا وقوع خواهد يافت.
لوئيز لبيب
منبع: مجله لوپوئن