ما بغداد برومويچ البيابان را به ليگ قهرمانان اروپا مي بريم منچسترو رئال را مي بريم جام را مي بريم شيكاگو بولز را هم مي بريم
آلن جزيره
پس از نطق هاي آتشين هفته هاي گذشته حالا مدتي است كه ديگر اثري از «محمد سعيد الصحاف» وزير اطلاع رساني و تكذيبيه خوان دولت صدام ديده نمي شود. اما مطابق شايعات همزمان با فرار پنهان صدام حسين به كوه هاي آلپ، صحاف هم مخفيانه راهي انگلستان شده تا يك پست حساس و كليدي را در ازاي تقديم كليد طلايي بغداد به مهاجمان در دست گيرد. باشگاه «وست برومويچ آلبيون» كه در آستانه سقوط از ليگ برتر انگلستان قرار گرفته از صحاف خواسته تا تمامي تجربه اش در مورد تكذيب هرگونه سقوط كشور، شهر و باشگاه را به كار گيرد و با تصدي مديريت اين باشگاه آبروي آنان را بخرد.
مقامات باشگاه انگليسي كه از تجربه پيشين صحاف در مديريت باشگاه «BBA ـ بغداد برومويچ البيابان» ـ خواهر خوانده عراقي وست برومويچ آلبيون ـ باخبرند به او اختيار تام داده اند كه براي دفاع از باشگاه هرچه مي خواهد بر زبان آورد تا به اين شكل تا آخرين لحظه كسي متوجه سقوط تيم به دسته پايين تر نشود. مبناي تصميم آنان مجموعه مصاحبه هاي منتشر نشده اي است كه «آلن جزيره» خبرنگار «قطري ـ آمريكايي ـ افغاني» مشهور به «مارمولك صحرا»، در طول فصل ۹۹ ـ ۹۸ ليگ عراق با صحاف ترتيب داده بود. صحاف در آن مقطع مدير و رئيس روابط عمومي باشگاه «بغداد برومويچ البيابان» محسوب مي شد و با چنان صلابتي از نتايج تيمش دفاع مي كرد كه لقب هايي مثل «منجي بابل» و «سوئيپر پشت دروازه» را بر او نهاده بودند.
در آن مقطع «BBA» باشگاهي نوپا بود كه تمامي سهام آن به «شوشو» سگ صدام حسين تعلق داشت و صحاف قول داده بود با يك استراتژي كوبنده ظرف يك سال اين تيم را به قهرمان عراق و آسيا و افتخار جهان عرب تبديل سازد. اين تيم كه از روش هاي مدرن باشگاه داري باشگاه معظم «وست برومويچ»! الگوبرداري مي كرد براي به وحشت انداختن حريفان از آرم تجاري «ناپالم» بر روي پيراهنش استفاده مي نمود. اما با آغاز ليگ عراق موسوم به «بين النهرين» براي هفته هاي متوالي چيزي جز شكست هاي سنگين و خردكننده نصيبش نشد. البته صحاف به خوبي مي دانست كه چگونه از طريق نطق هاي حماسي و آتشين در كنفرانس هاي مطبوعاتي پس از بازي ها، جريان امور را به سمت مطلوب هدايت كند.
مصاحبه زير كه «آلن جزيره» ـ به طور اختصاصي در اختيار ما قرار داده ـ براي نخستين بار در اينجا منتشر مي شود.
بازي افتتاحيه فصل
منطقه نجف ۸ ـ بغداد برومويچ صفر
• خب آقاي صحاف، حتماً از اين نتيجه كمي ناراحت شده ايد؟
منظورت چيه؟ چرا بايد از چنين فتح ظفرمندي ناراحت شده باشم؟
• داور يك پنالتي براي آنها گرفت، نظرتان چيست؟
خدا را گواهي مي گيرم كه توطئه آن داور مزدوربود.
جام سبيل الصدام (جام حذفي عراق) ـ دور اول
نوجوانان كربلا ۶ ـ بغداد برومويچ صفر
• خب سعيد جان يك مشت جوان نابالغ سبيلت را دود دادند (دقيقاً از همين زمان بود كه صحاف سبيل صدامي اش را از دست داد) يك خرده اذيت شدي! نه؟
تو چرا خام شده اي؟ تو بايد حقيقت را بفهمي! آنها قيافه شان بچه سال بود وگرنه در اصل مزدوران تيم مكابي تل آويو بودند كه از آستين به خون آغشته امپرياليست جهاني بيرون آمدند و آن خوك احمق، داور مسابقه، هم نفهميد كه هويت اينها جعلي است. گل سوم يادت نيست؟ مهاجم آنها به اندازه يك موشك اسكاد در آفسايد بود. مي دانم با آنها چه كار كنم. دستور مي دهم جگرهايشان را درآورند و با مايه مخصوص نرم نرمك در ماهي تابه سرخ كنند تا امشب در جشن پيروزي تيممان به عنوان پيش غذا سرو شود.
• ببخشيد، منظورتان جگر چه كساني است؟
چه مي دانم، جگر هركس باشد فرقي نمي كند.
پانزدهمين هفته ليگ بين النهرين
بغداد برومويچ هنوز نتوانسته حتي يك گل به ثمر برساند. در اين هفته آنها به زحمت تيم «گدايان سامره» را بدون گل متوقف كرده اند.
• خب بالاخره يك امتياز دشت كرديد.
ما تقريباً آنهارا به لجن كشيديم و با مشت و لگد آن گداهاي دون صفت را از ريخت انداختيم.
• با همه اينها يك مساوي بدون گل جلوي يك مشت گدا نتيجه قابل ذكري نيست.
حرف هاي آن ميمون هاي گداصفت متظاهر را باور نكن. حساب هاي بانكي آنها در سوئيس حتي از حساب بانكي من هم پروپيمان تر است. آنها مي خواهند با حرف هاي خوش رنگ و لعاب و تظاهر به روحيه جوانمردانه شكست مفتضحانه شان را پنهان كنند. ما كمرشان را شكستيم، از وسط دوتايشان كرديم، پودرشان كرديم و همانطور كه با خاك انداز خاكروبه هايشان را جمع كرديم تا به سامره برگردانيم از ته دل به احمق هايي كه دم از انسانيت مي زنند خنديديم.
• فكر مي كنيد نوشتن اين حرف ها از زبان شما كار درستي باشد؟
حتماً، حتماً. ببينم من در حرف هايم گفته ام كه آنها كافر و از خدا بي خبر هستند؟
• اجازه بدهيد، متن را مرور كنم. نه نگفته ايد!
خب اين را هم اضافه كن. حواست باشد فراموش نكني.
خبرهاي بد
فصل رو به اتمام است و هر روز خبرهاي بد و بدتري از بغداد به گوش مي رسند. بازيكنان تيم الصحاف توسط فدراسيون فوتبال عراق محكوم به پنهان كردن يك توپ اضافه زير دشداشه هايشان شده اند. آنها بدين ترتيب با گذشتن از خط دروازه حريف توپ را از زير لباسشان درمي آوردند و مثل بازيكنان راگبي پشت خط مي كاشتند. با اين كار آنها موفق شدند نخستين پيروزي را با شكست ۴ بر صفر اسپورتينگ نصيريه به دست آورند.
• اتهام تقلب را چگونه توجيه مي كنيد؟
دروغ است. دروغ محض.
• اما بازيكنان نصريه ادعا كرده اند بازيكنان شما را ديده اند كه توپ را زير دشداشه هايشان پنهان ساخته بودند.
ببين يك مشت دروغگوي بچه ننه چطور به حلقه شادماني قهرمانان پيروز ما حسادت مي كنند. حقيقتي كه همه به آن معتقدند اين است كه دشمنان ما با تمام وجود به جشن پيروزي پرفروغ ما به متجاوزان افلقي حسادت مي ورزند.
• اما فيلمي هست كه نشان مي دهد يكي از بازيكنان شما پس از درآوردن يك توپ از زير لباس و انداختن آن به درون دروازه نصيريه جلوي دوربين مي رود و با نشان دادن توپ ديگري كه زير لباسش قايم كرده است، فرياد مي زند: «من الان گل زدم. ببينيد توپ را اين زيرقايم كرده بودم!!!»
واقعاً شما چنين فيلمي داريد؟
• بله داريم!
(در حالي كه كم كم سرخ مي شود) نه نداريد!
• چرا، داريم!
نه، گفتم نداريد!
• داريم.
(همانطور كه انگشتانش را در گوش ها فرو مي برد و چشم هايش را مي بندد، فريادزنان مي گويد): نداريد، نداريد، نداريد، نداريد، نداريد، . . .
(پس از چند دقيقه انگشت ها را از گوش ها درمي آورد، چشم هايش را آهسته باز مي كند، نگاهي به دور و بر مي اندازد تا مطمئن شود كه حرفش به كرسي نشسته. )
خب، سوال بعدي!
هفته پاياني
هفته پاياني، در حالي كه سقوط بغداد برومويچ مسجل شده آنها آخرين بازي را هم با نتيجه ۹ بر يك آتلتيكو ام القصر واگذار مي كنند. صحاف از جلسه مطبوعاتي پس از بازي غيبش مي زند ولي او را در حالي كه مخفيانه از در استاديوم خارج مي شود، گير مي اندازيم.
• داريد فرار مي كنيد؟
فرار؟ هرگز! ما مثل دشمنان زبونمان ترسو و بزدل نيستيم. نگاه كنيد. من همين جا سر جايم ايستاده ام و به شما مي گويم كه ما تا آخرين لحظه مي جنگيم.
• اما تيم شما سقوط كرده؟
ما بعد از آخرين لحظه هم مي جنگيم. ساده نباش! اين يك استراتژي است. ما از ليگ عراق بيرون رفتيم تا در ليگ قهرمانان اروپا شركت كنيم.
• اين درست كه شما بالاخره در مقابل آتلتيكو ام القصر اولين گل واقعيتان را به ثمر رسانديد اما بعد خيلي زود تسليم شديد.
تسليم؟ تسليم؟ ما با لگد به شكم آن خائنين كوبيديم و ناكارشان كرديد، بعد دست و پايشان را كنديم، تكه تكه شان كرديم و در همزن انداختيم، بعد هم به همزن دستور داديم بچرخد، آن وقت يك گوشت عمل آمده اعلا براي كباب ديگي حاضر شد. (دور دهانش را مي ليسد)
• اما بعد از اينكه كباب ديگي را ميل فرموديد ظرف چهار دقيقه هشت گل خورديد.
آه، اين جوسازي است. بارها به شما خبرنگاران گفته ام كه بايد به حقيقت توجه كنيد و به حاشيه نرويد. شما تا به حال به صفحه نمايش استاديوم توجه كرده ايد؟ همه مي دانند كه اين يك محصول آمريكايي است. عامل امپرياليسم است. من از همين جا به امپرياليسم جهاني اعلان جنگ مي دهم. ما بغداد برومويچ البيابان را به ليگ قهرمانان اروپا مي بريم. منچستر را مي بريم، رئال را مي بريم. جام را مي بريم، بوكاجونيورز را مي بريم، شيكاگو بولز را مي بريم.
• شيكاگو بولز كه تيم بسكتبال است!
تيم بسكتبال كه سهل است ما تيم بوكس را هم مي بريم. پيروزي نزديك است.
• اما در حال حاضر شايع شده كه «شوشو» سگ محبوب صدام و رئيس باشگاه از شما راضي نيست. حتي مي گويند قرار است شما بركنار شويد و باشگاه به حراج گذاشته شود.
واقعا؟ اين شايعات را دستگاه پروپاگانداي دشمن به راه انداخته. مراقب دروغ هاي امپرياليسم كه از ماهيت صهيونيستي اش سرچشمه مي گيرد باشيد. به فرض كه باشگاه را حراج كنند ولي اگر حراج شويم هم تسليم نمي شويم.
• حرف هاي شما خيلي پيچيده شده، به نظر مي رسد شما فلسفي حرف مي زنيد؟
بله، من به شما تبريك مي گويم كه سرانجام شعورتان را به كار انداختيد. ببينيد ما يك نقشه فوق العاده داريم. ظاهراً بغداد حراج مي شود و به دست مردم مي افتد. اما در حقيقت به دست آنها نمي افتد. منظورم اين است كه غيب مي شود تا در آينده اي نامعلوم و در جايي نامعلوم دوباره ظاهر شود و آن وقت ما به ريش دشمن مي خنديم. به همين شكل ما مدام ظاهر و غايب مي شويم و همين طور كه فرار مي كنيم مي جنگيم.
• چطور مي شود هم فرار كرد، هم جنگيد؟
بله، من براي شما توضيح مي دهم. ببينيد اين يك تاكتيك است. آمريكاي امپرياليست كاپيتاليست صهيونيست كمونيست مي خواهد باشگاه ما را از صفحه زمين محو كند، اما ما خودمان غيب مي شويم. اين طوري همه مي فهمند كه اين خائنين دروغگو هستند.
• بله شايد حق با شما باشد. در اين صورت شما به خاطر ترك زمين سه بر صفر بازنده اعلام مي شويد. ولي اين نتيجه خيلي بهتر از باخت ۸ ـ ۹ گله است.
(در همين حال سر و كله عده اي از هواداران خشمگين بغداد برومويچ پيدا مي شود)
خوب من الان به شما نشان مي دهم كه نقشه ام چيست؟
او وردي مي خواند و چرخي مي زند و ناپديد مي شود و تنها چند تكه سنگ بر زمين باقي مي ماند.
•••
بعدها باخبر مي شويم كه او در وزارت اطلاع رساني ظاهر شده.