فرهاد كاظمي در روزهاي آينده بايد يك تصميم مهم اتخاذ كند هر چند كه اين تصميم در گرو قهرمان شدن يا نشدن سپاهان در دومين دوره ليگ برتر است
سعيد آجورلو
روزنامه زوددويچه سايتونگ آلمان در وصف كلاوس تاپ مولر سرمربي سابق باير لوركوزن مي نويسد: تاپ مولر سيزيف عصر ما بود. او مثل سيزيف سنگ عظيمي را از كوه بالا برد، اما در چند قدمي قله، سنگيني سنگ بر او غلبه كرد و مجدداً به سمت پايان سرازير شد. كلاوس تاپ مولر هيچ گاه چيزي نبرده است، هميشه در چند قدمي پيروزي بود، پيش از آنكه همه چيز سرازير شود، همانند سنگ سيزيف. اما تنها انسان هايي كه فكر نمي كنند، او را يك مربي كوچك و ضعيف مي دانند. چون او تنها مربي اي است كه حداقل به طور موقت تيمي را مي سازد كه هوادارانش را به رويا فرو مي برد. همين روزنامه نتيجه مي گيرد كه عصر تاپ مولر با يك شكست شخصي به پايان رسيد، يك مربي سمپاتيك كه با ظهورش شور و شوق زيادي را در ميان فوتبال دوستان سراسر جهان ايجاد كرد.
۲۱ مه ،۲۰۰۱ بايرلوركوزن پس از يك فصل پرفراز و نشيب و تعويض سرمربي، كلاوس تاپ مولر را به عنوان سرمربي جديد معرفي مي كند. تاپ مولر پس از ۱۴ هفته با كسب ۳۶ امتياز در صدر است و ركورد جديدي را برقرار مي كند. اولين قهرماني در بوندس ليگا هرگز تداوم اين صدرنشيني نبود، در فاصله دو هفته به پايان مسابقات، لوركوزن مقابل نورنبرگ شكست خورد تا از قهرماني بي نصيب بماند و آن را دودستي تقديم «وست فالني ها» كند. دو هفته اول ماه مه سال ۲۰۰۲ يعني دقيقاً يك سال پس از حضور تاپ مولر در لوركوزن، او بايد حياتي ترين روزهاي عمر خود را سپري كند. قهرماني بوندس ليگا، جام حذفي آلمان و ليگ قهرمانان اروپا مي توانند از مولر، يك قهرمان ملي بسازند، او مي توانست در عرض ۱۵ روز پس از يك فصل ارائه فوتبال مدرن و زيبا و شناور كه به عقيده كارشناسان در آلمان از سبكي نو و سنت شكن برخوردار بود، به يك اسطوره معجزه گر تبديل شود. اما او در هر سه ناكام ماند و از آتش قهرماني تنها تلي از خاكستر نصيبش شد. با اين وجود در ماه آگوست به عنوان بهترين مربي آلمان برگزيده شد. مقامي كه مي توانست قلب جريحه دار او را كمي تسلي ببخشد. تاپ مولر پس از هفته هاي آغازين مه ،۲۰۰۲ ديگر روز خوش نديد. او به علت كسب نتايج ضعيف، با وجود صعود لوركوزن به نيمه نهايي جام حذفي ظهر يكشنبه، ۱۶ فوريه توسط راينر كالموند اخراج مي شود و «باي آرنا» را با تمام شادي ها و غم ها به خدا مي سپارد.
داستان زندگي كلاوس تاپ مولر دقيقاً شبيه يك خواب پرفراز و نشيب است. اينكه صبح دست تو را بگيرند و با خوش آمدگويي فراوان به بالاترين نقطه موجود ببرند و بعدازظهر در حالي كه تو خودت را براي اوج نشيني آماده كردي، به نحوي باورنكردني و معماگونه به زمين پرت شوي. اين مثل يك روياي عقيم و تكميل نشده است. همه چيز براي تاپ مولر شجاع و جاه طلب مثل يك خواب بود، خوابي كه ابتدايي شيرين دارد و انتهايي رعب آور. در ابتدا همگي از بازي جسورانه و شجاعانه آنها تقدير كردند، اما در انتها مثل روزنامه «تاكس سايتونگ» نوشتند: «خرابه اي از يك تيم فوتبال كه بيشتر با خودش جنگيد، با بازي ملال آور، بدون قدرت و بي روحيه، ضعيف و عصبي. »
ولي انگار پشت اين فراز و نشيب سريع يك قانون نااميدكننده مستور باشد: «يك قانون كه طي آن در بازي هاي مهم، بايد هميشه تيم دوم باشد و تاپ مولر مربي اين تيم دوم. »
تاپ مولر مطمئناً در ادامه خاطرات قشنگ و نازنين دوران طلايي خود را مرور خواهد كرد. آن روزهايي كه روزنامه ها چنين تيم او را وصف مي كردند: «پيش از ابديت، تا نيم سال پيش، شاگردانش همانند چند كودك درون زمين شلوغ مي كردند، لوسيو نوزاد بزرگ جثه، راملو شاگرد ممتاز بلوند و نويل دانش آموز عاطفي با صورت يك دلقك غمگين. با اين حال مي بردند و زندگي زيبا و آسان بود.»
خاطرات او البته ادامه تلخي دارد، ولي چاره اي نيست داستان تاپ مولر سكه اي است كه دو رو دارد: او به يكباره فقط مي باخت. در آغاز به رئال مادريد و بعدها به كوتبوس، به يكباره در گوشه زمين تنها مي ايستاد، تاپ مولر سيزيف آلمان بود، با آن سنگ هاي سنگين كه هيچ گاه به نوك قله نرسيد. در ايران شايد شبيه تاپ مولر، كسي كه مثل او جاه طلب، اهل ريسك باشد، يك نفر پيدا شود، يك مربي كه مثل مولر تا توانسته نايب بوده است. فرهاد كاظمي شايد تاپ مولر عصر ما باشد و در نتيجه سيزيف. او اگرچه مثل تاپ مولر موهاي مجعد ندارد و يا سيگار برگ نمي كشد، اما مانند او تاكنون فقط يك نايب بوده است.
|
|
فرهاد كاظمي شبيه تاپ مولر يك مربي رويايي است با آرزوهاي فراوان و البته نيابت هاي متوالي. براي اثبات ادعاي خود لازم است تا كارنامه كاظمي را مرور كنيم. او در استقلال رشت اين شانس را داشت كه به ليگ آزادگان صعود كند، اما در روز آخر توفيق يار او نشد و تنها نصيبش اندوهي بود كه از يك شكست مي ماند. در تيم بهمن براي دو بار طعم نيابت را چشيد. بار اول در حالي افتخار قهرماني شكوه انگيز ليگ كشور از او سلب شد كه فيروز كريمي ميراث ارزشمندي را براي او به جا گذاشته بود. اما كاظمي كمي براي قهرمان شدن جوان بود. او به قاعده مستوري كه برايش نوشته شده در آستانه رسيدن به اوج، ناكام ماند.
در بهمن، اما حديث نيابت او تكرار شد. او در فينال جام حذفي، براي سومين بار به دومي قناعت كرد. اين بار مقابل استقلال تهران. البته او اين بار از بي عدالتي ناليد و خود را مستحق اين شكست ندانست. در همان روز مقابل دوربين حاضر شد و به لطف حافظه اي كه تحفه سال ها مداحي او بود، يك بيت شعر در مدح عدالت خواند و خاطره اي فراموش نشدني از خود به جاي گذاشت. چهره درهم كاظمي كه از لبخندهاي معنادار او اصالت مي گيرند، نه فقط به خاطر اين شكست كه معلول كابوسي بود كه او پيش چشمانش تصور مي كرد: «نيابت هميشگي. »
آيا او بايد هميشه دوم باشد، آن هم در حالي كه قهرماني در چنگش قرار گرفته است؟
با اين حال كاظمي اين نيابت ها را حكمت خداوند مي داند، هرچند كه يك شانس بزرگ دارد كه تاپ مولر نداشت. مولر در عرض ۱۵ روز، سه قهرماني مهم را از دست داد، در حالي كه كاظمي نيابت ها را با فاصله درك كرده است. بهمن بعد از آن فينال نحس، منحل شد و جاي خود را به پيكان داد.
فرهاد كاظمي با حضور در پاس، از حلقه صنعتي ها بيرون رفت. اين حضور با موفقيتي همراه نبود. مقصد بعدي خراسان بود و باز هم شبحي كه از آن به عنوان قانون مستور براي كاظمي ياد كرديم. او اين بار در جام حذفي مقابل پيروزي قرار گرفت و در حالي كه تا آخرين لحظات برنده ديدار بود، مغلوب علي پروين شد تا زخم قديمي اش سرباز كند. او مستحق اين شكست نبود اما رفيق نيابت، چرا. هر چند كه اين رفاقت براي او لذتبخش نباشد. براي همين است كه مي گويد: «من مي خواهم بگويم، حركت به دور دايره بسته نوعي مرگ است، بايد محافظه كاري را كنار گذاشت. شما ببينيد دانمارك و يا فرانسه وقتي از پشت شيشه بيرون مي آيند و حصارها را مي شكنند، قهرمان اروپا و جهان مي شوند، آنها چون شجاعت داشتند و نوآوري كردند، به نتيجه رسيدند. »
جوان بلندپروازي كه از همان عنفوان جواني در كوچه پس كوچه هاي جواديه علاقه خود را به مربيگري عيان كرده بود، هيچ گاه به طور كامل مزد جاه طلبي هاي خود را دريافت نكرد، اگر هم چيزي بود، نسيه بود وگرنه حتماً مي شد در كارنامه او سراغي از قهرماني گرفت. فايننشال تايمز آلمان (FTD) براي تاپ مولر مي نويسد: او براي يك فصل هم كه شده، فطرت و سبك بازي بايرن كه از دهه هفتاد بر فوتبال آلمان حكومت مي كند را به عنوان فوتبالي خسته كننده و متكبرانه و البته كارا برملا ساخت.
فرهاد كاظمي مثل تاپ مولر يك سنت شكن رمانتيك است كه قادر است مرز تمام قوانين تيم هاي بزرگ و مقتدر را بشكند و شما را به رويا فرو برد. وقتي تيم جوان او قادر است فقط در كمتر از نيم ساعت، بنيان استقلال را از پاي بست ويران كند و براي سه بار تيم آنها را تحقير كند و يا اينكه علي پروين را براي بيش از نيم فصل در حسرت صدرنشيني نگاه دارد، پس حتماً او يك مربي رويايي است. اما روياي او هميشه ادامه خواهد داشت. كسي نمي تواند تضمين كند كه او هميشه در قله باشد. حتي كاظمي خود اين واقعيت را قبول دارد. او مي داند كه آدم هاي اهل ريسك و جاه طلب هميشه در قله نيستند، نابودي هميشه در مجاورت آنها است. او مثل تمام مربيان سنت شكن همواره در خطر غيب شدن قرار دارد.
هيچ كس نمي تواند ثابت كند كه در آلمان، دشمن اصلي تاپ مولر، بكن باوئر يا اولي هوينس بوده اند، اما مي شود حدس زد كه قيصر آلمان هيچ گاه نمي تواند تحمل كند كه اقتدار و محبوبيت تيم تحت اختيارش بايرن مونيخ، بازيچه جاه طلبي هاي يك مربي سنت شكن و مبدع قرار گرفته است. تيم بارتز نويسنده فايننشال تايمز در يكي از مقالات ضدبايرني خود با تمجيد از تاپ مولر مي نويسد: «اين مدرس فوتبال احتمالاً تنها به عنوان پديده معاصر ما در خاطره ها باقي مي ماند. او واقعيت فوتبال خسته كننده بايرن را كه در بيننده بيشتر پشيماني و خستگي ايجاد مي كند تا شادي، آشكار كرد. اين مرد كه يك لانه پرنده روي سر دارد با آن كراوات هاي زشتش، همه ابر تيم ها را مضحكه دست خود كرده بود. هرچند تنها براي يك فصل. تيم او فقط رو به جلو بازي مي كرد و فقط اين برايش اهميت داشت كه يك گل بيشتر از حريف به ثمر برساند. او انتظاراتي را در همه به وجود آورد كه نتوانست آنها را برآورده كند و در برابر معقوليت سرد رئال و بعداً بايرن درهم شكست. »
اينكه تاپ مولر با الگوهاي هجومي و دوست داشتني مدل جديدي از فوتبال را براي آلماني ها تصور كند اصلاً به مذاق مديران بلندپايه فوتبال آلمان خوش نمي آيد. آنها حتماً سعي مي كنند تاپ مولر و استراتژي هايش را به عنوان شوخي براي مردم تعريف كنند و اجازه ندهند كه تاريخ براي آنها دوباره تكرار شود. سعي در كمدي كردن تاريخ براي بار دوم موجب شد كه راينر كالموند (مدير بايرلوركوزن) مايه هاي افتخار فصل پيش خود از جمله زي روبرتو و ميشائل بالاك را به حراج گذارد و مربي موفق خود را بر مبناي «تئوري ساندويچ» تحت فشار قرار دهد. تاپ مولر بر اساس اين تئوري، كه دو تهديد بالايي و پاييني را براي منگنه كردن فرد مورد نظر متصور مي شود، از بالا و پايين تحت فشار قرار گرفت. از بالا دشمناني مثل قيصر داشت و از پايين خانه اي محقر و فقيرانه، پس پشت سر هم مي باخت و همچنان مي باخت تا روزي كه چمدانش را بست و از باي آرنا رفت.
اين شايد، عاقبت انسان هايي است كه مي خواهند يكنواخت نباشند. جاه طلبي هميشه پر از فايده و سود نيست. روي ديگر سكه جاه طلبي سقوط است. پرت شدن به دره اي كه تصور انتهايش هم وحشتناك است. از همه مهم تر اينكه بعضي جاه طلبي ها يك روياي شخصي است. پس تمام شدن آن چندان سخت و دور از ذهن نيست. بلندپروازي اگر بي پشتوانه باشد، دوام ندارد و اگر دوام نيابد، تبديل به استراتژي و مكتب نمي شود. تنها چيزي كه توليد مي شود حبابي است كه ممكن است بسيار زود ناپديد شود. اگر ميل به قله نشيني برگرفته از خواسته اي جمعي و مشترك نباشد، حتماً به تو مجال تاختن نخواهد داد، حتي اگر بسيار محبوب و دوست داشتني باشي. حتي اگر حرف هاي تازه تو نشان از ادامه جاه طلبي داشته باشد: ما هنوز آن چيزي كه مي خواهيم، نيستيم، سپاهان مي تواند حتي به قهرماني در جام باشگاه هاي آسيا و جهان فكر كند. چرا بايد يك مربي ايراني در دنيا مطرح نباشد و از كشورهاي خارجي دنبال اين مربي نيايند. ما بايد از لحاظ فني به جايي برسيم كه سراغ مربيان ايراني را بگيرند، در اين راه بايد جاه طلب هم بود با محافظه كاري نمي شود، فرياد بلند سر داد.
|
|
اين نوع رجزخواني قطعاً موجب خواهد شد كه بسياري از آدم ها عليه گذشته خود شورش كنند و به سمت پيشاهنگ جديد متمايل شوند. اين موضوع براي فرهاد كاظمي تهديدساز است. همانطور كه تاپ مولر را آزار داد. هرچند تئوري ساندويچ براي كاظمي مصداق كامل نداشته باشد. ممكن است، او از بيرون رقباي فراواني داشته باشد، اما از سوي لايه هاي زيرين تهديدهاي زيادي متصور نيست.
شاهد ادعاي ما به حمايت همه جانبه و اعلام رضايت مدير عامل فولاد سپاهان از او برمي گردد. «ساكت» در خصوص تمديد قرارداد فرهاد كاظمي با اين باشگاه مي گويد: قرارداد اين مربي با تيم فوتبال سپاهان تمديد شده و اين مربي سال آينده نيز هدايت تيم فوتبال سپاهان را به عهده خواهد داشت.
ساكت ادامه مي دهد: هنوز بين طرفين در مورد مسائل مالي بحثي انجام نشده، اما در زمان معين مبلغ قرارداد از سوي باشگاه فولاد مباركه اعلام خواهد شد. فرهاد كاظمي بازي براي ماندن در حلقه بزرگان را ادامه مي دهد، او براي تثبيت خود بازي با كلمات را آغاز كرده است. چند هفته قبل او به طور قطعي از ماندن در سپاهان سخن گفت، در حالي كه به تازگي آهنگ جدايي سر داده است. مسعود رضاييان مديرعامل فولاد خوزستان تعبير جالبي از فرهاد كاظمي دارد: «او شخصيت ماندن ندارد، مديران فولاد و بازيكنان اين تيم مي دانند كه فرهاد كاظمي بيش از يك سال نمي ماند. رضاييان گرچه تازه وارد است، اما مدير باهوشي است، او درست مي گويد، فرهاد كاظمي هميشه در حال رفتن است، سبك كاري او شبيه مرداني است كه هميشه دوست دارند خانه جديد بسازند، به زياد ماندن عادت ندارند و چمدان هاي خود را براي رفتن آماده كرده اند. شايد فرهاد كاظمي اين نكته را مي داند كه تئوري ساندويچ بي رحم است و بايد از افتادن در اين دام فرار كرد او باهوش تر از تاپ مولر است.
در هندسه فوتبال ايران، فرهاد كاظمي، امروز در جايي نشسته كه به هر كسي آن را عاريت نمي دهند. او در خانه اي مسكن گزيده است كه حتي اگر قشنگ ترين خانه شهر هم باشد، امن ترين خانه نيست. او حالا مثل بندبازي است كه روي لبه بند قرار دارد، تعادل سخت ترين كار است و به تبع تثبيت.
فرهاد كاظمي كارنامه اي دارد پر از نيابت كه هميشه او را افسرده مي كند و سري كه سوداي بالانشيني دارد و البته تهديدهايي كه او را در امان نخواهد گذاشت.
او براي اينكه از كابوس نيابت رهايي يابد، نياز به فرصت دارد، فرصتي كه هيچ گاه نصيب تاپ مولر نشد. مولر وقتي به زمين افتاد، همه به او نيشخند زدند و گفتند كه اين جزاي روزهايي است كه ما را مضحكه مي كردي (گو اينكه كسي اين مضحكه را به طور واضح نديد).
فرهاد كاظمي در آستانه توفيق تازه اي قرار دارد كه مي تواند پاياني باشد بر كابوس هاي قديمي او. او در آستانه قهرماني ايران، شانه هايش را به نشانه خوشحالي ستون دست هايي خواهد كرد كه به نشانه قهرماني احتمالاً بالا مي روند و يا اينكه در آستانه اين شادي شيرين، همه چيز وارونه مي شود و صورت او از شرمندگي با دست هايش پوشيده خواهند شد. هر كدام از اين اتفاق ها، صورت بندي جديدي را براي آينده شغلي كاظمي موجب خواهند شد. او اگر قهرمان شود، كابوس ها تمام مي شود و او برعكس مولر، اين بخت را داشته كه زخم هاي قديمي اش را ترميم كند و اگر قهرماني دود شود، كاظمي مي ماند و يك كوه بدون قله و يك جام افسوس. اين اتفاق اگر حادث شود كاظمي بايد با دو چالش مقابله كند؛ يكي پايان عصر نيابت و ديگري تئوري ساندويچ. اجازه بدهيد ما در اين ميان، پيش بيني نكنيم و همه چيز را به زمان بسپاريم. كار ما فقط تحليل رويدادهاست و نه چيز ديگري. فرهاد كاظمي براي ماندن در هندسه فوتبال كشور و مبتلا نشدن به سرنوشت تاپ مولر چند راه خواهد داشت:
الف) فرهاد كاظمي به حلقه ارباب پا خواهد گذاشت. او دشمن عادت است، دشمن يكنواختي و رفيق تحول و دگرگوني. رفيق جاه طلبي و او هرگز علاقه ندارد كه به سرنوشت استاد قديمي خود دچار شود. وي يقيناً به فرجام فيروز كريمي علاقه مند نيست. فيروز كريمي براي دو سال با پاس قهرمان شد و بر قله آسيا نشست و بعد هيچ و يا اينكه دكتر ذوالفقارنسب علي رغم دو سال قهرماني در ليگ كشور همراه سايپا ديگر هيچ گاه نتوانست خرق عادت كند. معجزه هميشه تكرار نمي شود كه اگر مي شد، ديگر معجزه نبود. فيروز كريمي كجا در حلقه ارباب است و يا ذوالفقارنسب. اما علي پروين در اين حلقه ماندگار است و يا منصور پورحيدري، علي فتح الله زاده يك مدير عملگراست و به همين دليل براي فرهاد كاظمي پيغام فرستاده است. او به گفته خودش از سال ها قبل خواهان كاظمي بوده، كاظمي جوان و نه مانند حالا پخته و با تجربه. امروز فرهاد كاظمي در آستانه ۴۲ سالگي قرار دارد، و اين بخت را دارد كه بر سكوي آبي ها بنشيند، درست مقابل علي پروين. آنها فراوان يكديگر را دوست مي دارند. پيوستن او به استقلال، موجب خواهد شد تا از بالا تهديدي براي او متصور نباشد. او شايد بتواند در استقلال جاودانه شود، هر چند كه محبوبيت او خسران فراواني براي بزرگان استقلال همراه خواهد داشت. به هر حال در چند ماه آينده چانه زني كاظمي و مديران و واسطه هاي استقلال همچنان ادامه خواهد داشت.
ب) كاظمي براي آينده خود پاس را انتخاب خواهد كرد. اين گمانه اي است كه فرهاد كاظمي به شدت نسبت به آن ابراز تمايل مي كند. كاظمي از يك سو مايل است تا به يك تيم مقتدر و مرجع نزديك شود تا از تئوري ساندويچ در امان باشد و از ديگر سو مي داند كه حفظ پايه هاي قدرت در تيم هاي محبوب پايتخت كار آساني نيست. پس كاظمي بايد به پاس روي خوش نشان دهد. اما نبايد اين واقعيت را فراموش كرد كه جدايي كاظمي و پاس به دليل اختلاف سليقه جزيي و ناچيز نبوده است، بلكه از يك اختلاف عميق نشات مي گيرد. پيش بيني درباره آينده اين همكاري كار سختي نيست، زيرا هيچ يك از دو طرف از اصول خود عدول نكرده اند. به دوباره شدن اين همكاري نبايد زياد خوشبين بود.
ج) ممكن است فرهاد كاظمي از اصفهان كوچ كند و مهمان شهر ديگري شود و دوباره داستان سپاهان را تكرار نمايد. اين احتمال هم وجود دارد. اگر چنين رفتاري از سوي كاظمي رخ دهد، بايد او را يك مربي جاه طلب محافظه كار دانست. رگه هايي از تعديل در چنين رفتاري ديده مي شود. خود او البته، در جمع نقيضين سابقه دارد، وقتي عنوان مي دارد؛ من يك مربي مدرن، سنتي هستم. او حتماً براي برخي تفكرات پارادوكسيكال اش توجيه دارد، حتماً.
فرهاد كاظمي تا اينجاي كار، گوشه اي از تاريخ تاپ مولر را تجربه كرده، حتي شرايط مشابهي با لوييجي دل نري يا چند سال قبل هكتور كوپر را دارد، او در اين وضعيت بايد عاقلانه تصميم بگيرد. ماندن در سپاهان، آغاز يك ريسك بزرگ است. آغاز يك مبارزه با امپراتوري هاي فوتبال كشور. رفتن از سپاهان اما شايد نشانه هوشياري كاظمي باشد، او براي اينكه تمام تاريخ تاپ مولر را تجربه نكند، بايد از سپاهان برود و اگر بخواهد در حلقه ارباب جاي بگيرد، مي تواند تجربه كوپر را تكرار كند و به يك تيم بزرگ كوچ كند.
فرهاد كاظمي در روزهاي آينده بايد يك تصميم مهم اتخاذ كند، هر چند كه اين تصميم در گرو قهرمان شدن يا نشدن سپاهان در دومين دوره ليگ برتر است.شايد نوشته يكي از نويسندگان آلمان در آخرين روزهاي مربيگري تاپ در لوركوزن براي كاظمي راهگشا باشد و براي كاظمي ها. براي تمامي آنهايي كه بايد در كنار جاه طلبي هاي خود كمي تدبير هم داشته باشند: «ناكامي ها شايد به خاطر ارتفاع زياد كوهي باشد كه بايد فصل پيش از آن بالا رفته بود كه تاپ مولر هميشه خود را باور داشت، به پايين نگاه نكرد و از حقيقت فاصله گرفت.»
منبع: همشهري جهان، ص ،۲۶ ۱۰/۱۲/۸۱