چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۸۲
شماره ۳۰۳۷- April, 30, 2003
جهان
Front Page

گزارش واشنگتن پست از شكنجه هاي رژيم صدام در بصره
ميراث ديكتاتور
009675.jpg
ترجمه: غلامرضا رضايي نصير
انور عبدالرزاق مي گويد هر دو گوش هايش را بريده اند. سعد عبدالوهاب مي گويد به نافش الكترود وصل كرده، به او شوك وارد كرده اند. نبيل عبدالعلي ادعا مي كند كه شانه هايش را از جا دربرده اند و به او سيم برق وصل كرده با هندل دستي به او شوك وارد مي كرده اند. ظهير قبه مي گويد او را وارونه آويزان كرده، با يك ميله آهني كتك زده اند. زندانيان سابق رژيم مخلوع صدام حسين در بصره همه جا به چشم مي خورند؛ گوشه خيابان در صف آب، مشغول زيرورو كردن كاغذهاي اداري در مركز پليس مخفي مخوف صدام، يا نشسته زير آفتاب داغ در خانه. موارد فوق نمونه هايي از شكنجه هايي است كه زندانبانان رژيم صدام عليه زندانيان به كار مي برده اند. موارد ديگر از اين قبيل اند: يك زنداني را وادار كرده اند روي يك اجاق فلزي داغ بنشيند، به زندانيان شوك وارد مي كرده اند، با تيغ پشت زندانيان را آش ولاش مي كرده اند. حتي پزشكان نيز تبديل به شكنجه گر شده اند: آنها گوش هاي سربازان فراري را مي بريده اند. حتي خود خادمان نظام قرباني آن مي شده اند؛ افسران پليس و نگهبانان زندان را بازداشت و شكنجه مي كرده اند و سپس آنها را به سركار باز مي گردانده اند. زندانيان سابق رژيم صدام از ۶ آوريل و سقوط بغداد سه روز پس از آن، در ده ها مصاحبه به جزييات مفصلي از شكنجه هايي كه در زندان هاي شهر بصره ديده اند، سخن گفته اند. در اغلب موارد تنها شاهد آنها آثار شكنجه بر روي بدن آنها و خويشاوندان و همسايه هاي آنان هستند و هيچ سندي براي نشان دادن صحت و سقم ادعاهاي آنان وجود ندارد. با اين حال انبوهي گزارش ها به سوي چگونگي عملكرد رژيم عراق براي كنترل بصره، پايتخت جنوب شيعه نشين عراق كه هرازگاهي قيام هايي عليه حكومت بعثي صدام حسين در آن صورت مي گرفت، دريچه اي مي گشايد.

سركوب شورشيان
يكي از چالش هاي بزرگ براي حكومت صدام در دوره جنگ ايران و عراق طي سال هاي ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ در بصره پيش آمد. رژيم سكولار بغداد از اين مي ترسيد كه ۶۰ درصد جمعيت كشور عراق به برادران شيعي خود در ايران بپيوندند كه تازه در سال ۱۹۶۹ با انقلاب اسلامي زمام امور را در دست گرفته بودند و چنين به نظر مي رسيد كه قصد دارند انقلاب خود را به جهان عرب نيز صادر كنند. سپس در سال ۱۹۹۱ پس از جنگ خليج فارس، شيعيان جنوب عراق قيام كردند و به مدت كوتاهي دولت صدام حسين را در بصره كنار زدند، تا اينكه قيام شيعيان به شدت سركوب شد و نيروهاي امنيتي بغداد هر گونه نارضايتي را با قساوت تمام در نطفه خفه كردند. بسياري از مرداني كه اكنون خانواده هايشان به دنبال اثري از آنها مي گردند، پس از سال ۱۹۹۱ دستگير شده اند. در سال ۱۹۹۴ هم فرار از ارتش سراسر كشور را فراگرفت و صدام فرماني صادر كرد كه طبق آن گوش فراريان را مي بريدند. ظاهراً اين فرمان شديدتر از هر جا در بصره به اجرا درآمده است. در سال ۱۹۹۹ نيز پس از كشته شدن آيت الله العظمي محمد صديق صدر و دو تن از پسرانش در شهر مقدس نجف به دست عمال رژيم، قيامي ديگر در بصره و شهرهاي جنوب عراق برپا گرديد. مصاحبه با زندانيان سابق نشان مي دهد كه با مهار اين قيام شكنجه بسيار رواج يافته و معمولاً تا زمان گرفتن اعتراف از زندانيان و صدور حكم براي آنان ادامه داشته است. به گفته بسياري از زندانيان و مقامات سابق حزب بعث، نظام اين گونه شكنجه ها را با انگيزه هاي مالي تشويق مي كرده است. هدف از اين شكنجه ها گرفتن اعتراف از زندانيان مبني بر مخالفت با صدام حسين و حزب بعث بوده است.

شكنجه، امري روزمره
شكنجه در زندان هاي صدام آنقدر امري معمولي و پيش پا افتاده محسوب مي شده است كه وقتي از زندانيان سابق براي اولين بار در اين مورد سوال مي شود، شانه بالا مي اندازند و مي گويند: «خوب معلوم است كه شكنجه مي شديم، زدن مردم در اينجا امري عادي بود. »
ميثم ناجي مي گويد در سال ۱۹۹۸ فقط به اين دليل كه با نماينده سازمان ملل چند دقيقه صحبت كرده به مدت ۴۲ روز زنداني شده است. پس از رهايي از زندان به حزب بعث پيوسته زيرا اين تنها راه براي پيدا كردن كار بوده است. تقريباً در تمام موارد ادعاهاي مربوط به شكنجه بخشي از داستان وسيع تر در مورد بازداشت ها، ناپديد شدن ها، اعدام ها و ويراني خانه هاي شيعيان بصره بودند. برخي از اين بازداشت شدگان اذعان دارند كه فعالانه عليه دولت عراق جنگيده اند اما بسياري از آنها صرفاً به دليل شيعه بودن يا داشتن نسبت فاميلي با افراد مظنون به زندان افتاده اند. عارف عثمان فراري ارتشي كه در قيام ۱۹۹۱ شركت داشته بعد از بازداشت پدر و برادرش به ايران گريخته است، مي گويد: «كل عراق يك زندان بود» ولي در سال ۱۹۹۸ با اين تصور كه صدام عفو عمومي داده است به عراق باز مي گردد، اما بازداشت شده و زير شكنجه مي رود. او مي گويد: «اين اتفاقي بود كه براي همه مردم مي افتاد. »

دستاني كه هنوز مي لرزند
نبيل عبدالعلي يكي از اين مردم بوده است. وي اكنون ۳۰ سال دارد و دست هايش لرزش دارد. پس از قيام سال ،۱۹۹۹ مقامات حزب بعث و پليس مخفي به خانه آنها آمدند تا برادر دانشجويش عزيز را كه ادعا مي كردند در قيام شركت داشته است دستگير كنند. دو روز بعد، براي گرفتن عبدالكريم، پدر عبدالعلي بازگشتند و پس از حدود يك هفته بولدوزري از راه رسيد و خانه آنها را در محله ابوخصيب ويران ساخت. هنوز ويرانه هاي منزل مسكوني آنها در اين محله وجود دارد.
بقيه خانواده - در مجموع ۱۱ نفر - به خانه يكي از عموها در شهر مقدس كربلا گريختند. نيروهاي امنيتي رد آنها را در آنجا هم گرفتند و همه ۱۱ نفر از جمله مادر، دو خواهر، دو عروس و دو كودك ۶ ماهه و يك ساله، بازداشت شدند.
عبدالعلي مي گويد: «به مدت ۱۰ روز در اداره امنيت كربلا بوديم و در آنجا بدترين شكنجه ها را ديدم. ببينيد چطور هنوز مي لرزم. » سپس به ساختمان پليس امنيتي در بصره منتقل شدند و ۳۵ روز ديگر در آنجا باقي ماندند. به گفته عبدالعلي در آنجا نيز همان شكنجه ها بار ديگر تكرار شد و بيش از همه خود عبدالعلي مورد شكنجه قرار گرفت زيرا از نظر سني بيش از همه به برادرش عزيز نزديك بود. او مي گويد معمولاً شب ها شكنجه مي كردند، دو ساعت شكنجه، يك ساعت استراحت و بار ديگر دو ساعت شكنجه.
گاهي اوقات او را قپاني مي كردند طوري كه شانه هايش مي خواسته اند از جا در بروند. گاهي اوقات به زير ناخن هايش و به نقاط حساس بدنش برق وصل مي كرده اند. گاهي اوقات نيز تهديد مي كرده اند كه جلوي چشمان او به زن هاي خانواده تجاوز خواهند كرد. آنها سوال هايي در مورد برادرش از او مي كردند و مي خواستند بدانند آيا در قيام ۱۹۹۹ شركت داشته است. عبدالعلي مي گويد: «براي اينكه شكنجه را متوقف كنند هر چيزي به آنها مي گفتم. از خودم دروغ مي ساختم فقط براي اينكه شكنجه ام نكنند. » او اميدوار بود كه از اين دروغ ها براي اعدام برادرش استفاده نكنند چون مسلماً مي دانستند كه مردم زير شكنجه مجبور مي شوند دروغ بگويند.
كل خانواده در زندان
سرانجام خانواده عبدالعلي به زنداني در بصره برده شدند كه به زندان بازآموزي بزرگسالان معروف است، زيرا زماني مدرسه اي براي با سواد كردن بزرگسالان بوده است. در آنجا خانواده هاي ديگري نيز بودند كه دسته جمعي به زندان افتاده بودند. پدر عبدالعلي نيز در آنجا بود. پدرش به او گفته بود كه با عزيز در زندان بوده است و هم خودش شكنجه شده و هم شاهد شكنجه عزيز بوده است. پدرش به آنها گفته بود كه مجبور شده است به دروغ عليه پسرش عزيز شهادت بدهد و از اينكه پسرش را متهم كرده بسيار شرمسار بوده است.
آنها به مدت يك ماه در كنار يكديگر بودند تا اينكه پدرش مريض شده و به بيمارستان منتقل گرديده است. يك روز پس از انتقال به بيمارستان پدرش دار فاني را وداع مي گويد. روز ۱۴ اكتبر ۱۹۹۹ بقيه اعضاي خانواده با عفو عمومي صدام حسين آزاد شدند اما قبل از آزادي از آنها تعهد گرفتند كه هرگز عليه حزب بعث و دولت اقدام نكنند در غير اين صورت حكم آنان اعدام خواهد بود. تا هفته پيش آنها نمي دانستند چه بر سر عزيز آمده است. روز دوشنبه، عبدالعلي به همراه جمعي ديگر كه به دنبال گم شدگان شان مي گشتند به مسجد جمهوريه در بصره رفت. حدود ساعت يك بعدازظهر آنها دست نوشته اي را يافتند كه حاوي اسامي ۱۴۶ نفر بود. نام عزيز در رديف بيستم آمده بود. اين سند فهرست اسامي كساني بودكه اعتراف كرده بودند در آشوب ۱۸ مارس سال ۱۹۹۹ شركت كرده اند و بنابراين به نام خلق عراق! به جوخه اعدام سپرده شده بودند.

اعتراف، امري بديهي
ده روز پس از فرار زندانيان و باز شدن درها حدود ۱۰۰ مرد در زندان پليس مخفي بصره كه به شير سفيد معروف بوده است گرد آمده اند. برخي كاغذهاي پراكنده شده روي كف زندان را زيرورو مي كنند و به دنبال يافتن پرونده هاي خود يا خويشاوندان ناپديد شده خود مي گردند. ديگران به دليل شايعات مربوط به سلول مخفي زيرزميني در آنجا گرد آمده اند تا شايد نشاني از پدران، برادران، عموها يا ديگر اقوام خود بيابند، هر چند پنج روز است كه سربازان انگليسي آنجا را مي كاوند اما تاكنون هيچ پيدا نكرده اند. سعد عبدالوهاب به آنجا آمده بود تا شايد از سه برادرش كه از سال ۱۹۹۱ ناپديد شده بودند، اثري بيابد. در آن زمان يك تانك دولتي به محله آنها در ابوخصيب آمده بود، خانه گلي آنها را ويران ساخته و با سه مرد جوان آنجا را ترك كرده بود. علاوه بر آنها شش نفر از عموزادگان عبدالوهاب نيز ناپديد شده اند. عبدالوهاب به خوبي زندان را مي شناسد. از سال ۱۹۹۱ خود وي نيز سه بار در اينجا زنداني بوده است. بار اول در سال ۱۹۹۱ عبدالوهاب بازداشت و خيلي زود آزاد شده بود. او مي گويد: «من خيلي كوچك بودم، تاب تحمل شكنجه را نداشتم. » در سال ۱۹۹۸ و در سال ۱۹۹۹ بار ديگر او را براي بازجويي به اين زندان آورده بودند.
او مي گويد كه چشمانش را بسته اند و با چوب او را كتك زده اند، به نافش برق وصل كرده اند و اكنون كليه هايش در اثر شكنجه خوب كار نمي كند. بازجوها از وي نام افرادي را كه در قيام ۱۹۹۱ شركت كرده اند، مي پرسيده اند و همچنين اطلاعات بيشتري در مورد برادران او حسن، شاكر و محمد مي خواسته اند. عبدالوهاب مي گويد: «مسلم است كه من هر چه را آنها مي خواستند، اعتراف مي كردم تا شكنجه را تمام كنند. من به آنها مي گفتم يك كاغذ سفيد به من بدهيد تا آن را امضا كنم، هر چه شما بخواهيد در آن مي نويسم. »
انور عبدالقدير نيز در آنجا به دنبال چيزي مي گردد. او نيز از سال ۱۹۹۱ از سرنوشت برادرش كه در آن زمان تنها ۱۶ سال داشته، بي اطلاع است. عموي او نيز ناپديد شده و يكي از عموزاده هايش در سال ۱۹۹۶ اعدام شده است. در مجموع شش تن از اقوام وي بازداشت شده اند و هنوز هيچ اطلاعي از آنها در دست نيست. او با اشاره به عبدالوهاب مي گويد: «من خيلي خوش شانس هستم كه فقط شش نفر از اعضاي خانواده ام از بين رفته اند، بعضي ها پنج يا شش برادر از دست داده اند. »

گوش بريده ها
به لطف رشوه، تنها نصف گوش راست نظر عبدالرزاق بريده شده است، اگر نعمت رشوه نبود او تمام گوشش را از دست مي داد. پسرعمويش انور عبدالرزاق هر دو گوشش را بريده اند. هر دوي آنها در سال ۱۹۹۴ بدون اجازه مرخصي واحدهاي نظامي خود را ترك كرده بودند. در آن زمان صدام حكمي صادر كرده بود كه به موجب آن فراريان از ارتش را گوش مي بريدند. انور را روز ۱۶ مه ۱۹۹۴ در خانه اش يافته و مستقيماً او را به بيمارستان الطاهر بصره برده بودند. دكتري كه عمل جراحي را روي انور انجام مي داده به گفته وي بسيار پريشان حال بوده است. انور مي گويد: «او به هنگام انجام عمل از من عذرخواهي مي كرد و مي گفت او را مجبور به اين كار كرده اند. موقع عمل اعضاي حزب بعث كنار او ايستاده بودند و او خيلي مي ترسيد. قبل از عمل فقط يك داروي بيهوشي ملايم به او دادند اما خيلي زود از درد زياد از هوش رفت. قبل از ترك بيمارستان هم با فلزي گداخته روي پيشانيش داغ گذاشتند كه هنوز اثر آن پيداست. سپس او را به زندان پليس در بصره بردند، بدون اينكه هيچ درماني روي جاي گوش هاي بريده اش صورت بگيرد. طي دو سال كه در زندان به سر برد، نگهبانان او را مسخره مي كردند و به او «ابو بي گوش» مي گفتند. وقتي آزاد شد، نامزدش ديگر حاضر نبود با او ازدواج كند. امروز مي گويد كه شنوايي اش اشكال دارد. جنان صباغ رئيس بخش جراحي بيمارستان آموزش بصره و عضو شوراي شهر جديد بصره مي گويد: «در آن زمان تمام بيمارستان ها مجبور بودند اين عمل را انجام دهند و هيچ راه گريزي وجود نداشت.
روز اولي كه فرمان صدام به بيمارستان ابلاغ شد، يكي از پزشكان حاضر نشد گوش كسي را ببرد، عمال حزب به او گفتند اگر تمرد كند با خودش اين كار را خواهند كرد و سرانجام او نيز قبول كرد اين عمل را انجام دهد. » پسرعموي انور فقط به اين دليل كه براي مرد ثروتمندي كار مي كرد، تمام گوشش را از دست نداد. او حسابدار امپراتوري تجاري غالب قبه، يكي از ثروتمندترين شهروندان بصره و رئيس اتاق بازرگاني آنجا بود كه به قول خودش مرتب به مقامات حزب بعث در تمامي سطوح رشوه مي داده است. قبه مي گويد: «ما مجبور بوديم براي آنكه تمام گوش را نبرند و فقط كمي از آن را قطع كنند، پول زيادي رشوه بدهيم. اما امكان فرار كامل از اين مجازات وجود نداشت. » نزار مي گويد: «پس از اينكه قسمتي از گوش مرا را بريدند، دكتر گونه مرا بوسيد و گفت واقعاً متاسفم. »
منبع: واشنگتن پست

نيش هاي اتمي
اين ديگر صدام نيست
009681.jpg

ايالات متحده روز جمعه اعلام كرد با متحدان خود در زمينه احتمال وضع تحريم هايي از سوي سازمان ملل عليه كره شمالي رايزني خواهد كرد. اين مطلب در پي شكست گفت وگوهاي سه جانبه ايالات متحده، كره شمالي و چين در پكن اعلام شد كه روز جمعه بي هيچ دستاوردي پايان يافت. كره شمالي در گذشته اعلام كرده بود اعمال تحريم هاي بين المللي عليه خود را به منزله اعلام جنگ عليه پيونگ يانگ تلقي خواهد كرد. آري فلچر سخنگوي مطبوعاتي كاخ سفيد روز جمعه در جمع خبرنگاران گفت ايالات متحده هنوز موضعي قطعي در مورد وضع تحريم ها اتخاذ نكرده اما در مورد اين گزينه با ساير كشورهاي متحد و دوست ايالات متحده رايزني و گفت وگو خواهد كرد. او ادعا كرد كره شمالي به دليل عملكردش اكنون نه تنها معضلي براي منطقه كه به مشكلي براي همه جهان تبديل شده است. فلچر با اشاره به برنامه هسته اي كره شمالي اين كشور را تلويحاً به مشكل آفريني براي جامعه بين المللي متهم كرد.
شبكه خبري فاكس نيوز كه اظهارات فلچر در مورد برنامه تسليحات هسته اي كره شمالي را منتشر كرده به نقل از ريچارد بوچر سخنگوي وزارت امور خارجه ايالات متحده تاكيد مي كند آمريكا قصد ندارد در مورد فعاليت هاي هسته اي پيونگ يانگ مصالحه كند. گفت وگوهاي اخير نمايندگان ايالات متحده با هيأت اعزامي پيونگ يانگ در پكن اولين دور مذاكرات مستقيم دو طرف پس از شش ماه بود كه با اظهارات دور از انتظار و شگفت آور اعضاي هيأت شمالي ها در مورد دستيابي اين كشور به دو بمب هسته اي و در اختيار داشتن پلوتونيوم كافي براي ساخت بمب هاي بيشتر بي هيچ نتيجه اي پايان يافت. به رغم آنكه مطبوعات آمريكايي تبليغات گسترده اي را در مورد اقرار كره شمالي به در اختيار داشتن سلاح هسته اي به راه انداختند و اظهارات ري گون، فرستاده كره شمالي براي شركت در مذاكرات خطاب به جيمز كلي معاون وزير امور خارجه ايالات متحده را گواه صائب بودن اتهاماتي كه واشنگتن به كره شمالي وارد آورده بود دانستند روزنامه لس آنجلس تايمز در مقاله اي در صحت ادعاهاي ژنرال ري گون ابراز ترديد كرد.
اين روزنامه تاكيد مي كند نهادهاي امنيتي آمريكا در حال بررسي ادعاهاي فرستاده كره شمالي و توانايي نيروگاه هسته اي يونگ يانگ براي فرآوري پلوتونيوم هستند. لس آنجلس تايمز از احتمال اغراق و بزرگ نمايي توان هسته اي كره شمالي با هدف بازدارندگي و ايجاد مانع در برابر اقدام نظامي احتمالي عليه كره شمالي خبر مي دهد. واشنگتن پست روزنامه پيشرو آمريكايي ها پس از پايان نشست سه روزه پكن اظهارات اخير مقامات كره شمالي در تاييد برخورداري اين كشور از تسليحات هسته اي و احتمال فروش بخشي از توانمندي هسته اي اين كشور به ساير كشورها را دردسرآفريني جديد پيونگ يانگ براي پكن دانست. از نظر وزارت امور خارجه آمريكا اقرار اخير پيونگ يانگ به در اختيار داشتن تسليحات هسته اي موجب خواهد شد تلاش هاي طولاني آنان براي به ميدان آوردن چيني ها و ترغيب آنان به در پيش گرفتن نقش فعال در حل و فصل مناقشه جاري بين ايالات متحده و كره شمالي زودتر از آنچه انتظار مي رفت به بار بنشيند. به ادعاي واشنگتن پست چنانكه پرونده كره شمالي باري ديگر در دستور كار شوراي امنيت سازمان ملل قرار گيرد اين بار چيني ها خود را در شرايطي خواهند ديد كه چاره اي جز موضع گيري عليه كره شمالي پيش روي خود نخواهند داشت.
تا پيش از اقرار نمايندگان كره شمالي به در اختيار داشتن تسليحات هسته اي، پكن از نقش فعال خود در ترغيب واشنگتن و پيونگ يانگ به انجام گفت وگوهاي رودررو مي باليد و كماكان بر مواضع خود در مخالفت با ديدگاه هاي كاخ سفيد در قبال كره شمالي پاي مي فشرد. تنها يك روز قبل از آغاز گفت وگوهاي سه روزه نشست سه جانبه در پكن شي ين هونگ از كارشناسان روابط بين الملل در گفت وگو با شين هوا، خبرگزاري رسمي چين گفته بود: «اين [اتهامات] تحيربرانگيز است. چين هيچ گاه وجود تسليحات هسته اي را در كره شمالي بر نخواهد تابيد. »
اكنون چيني ها دچار سردرگمي شده اند و دقيقاً نمي دانند با شرايط جديد چگونه كنار آيند و چه موضعي اتخاذ كنند. از يكسو پكن خواستار وجود قدرتي هسته اي در حاشيه شرقي مرزهاي خود نيست و دستيابي كره شمالي به سلاح هاي هسته اي را غيرقابل قبول مي پندارد و از دگرسو رهبران پكن مي دانند كره شمالي به دليل مشكلات عديده اجتماعي، اقتصادي چنان كه تحت فشار جدي قرار گيرد احتمال فروپاشي نظام كره شمالي بسيار زياد خواهد بود.
سقوط حاكميت پيونگ يانگ نه تنها از بعد ايدئولوژيك براي پكن مسئله ساز است كه هجوم آوارگان به قلمرو اين كشور و گسترش نفوذ نظامي ايالات متحده به شمال شبه جزيره كره كه ارتش آمريكا را به مرزهاي چين خواهد آورد از ديگر دلايلي است كه چين را به در پيش گرفتن مواضعي ملايم در قبال كره شمالي ترغيب مي كند. حتي قطع كمك هاي اقتصادي چين به كره شمالي هم مي تواند تاثيري قابل توجه بر تعديل سياست هاي كره شمالي داشته باشد هر چند كه پايان يافتن حمايت سياسي، ديپلماتيك و اقتصادي پكن از كره شمالي ممكن است سقوط پيونگ يانگ را در پي داشته باشد. ۶۰ درصد منابع سوخت فسيلي مصرفي كره شمالي توسط چين تامين مي شود و كمك هاي غذايي بلاعوض پكن به پيونگ يانگ عامل اصلي جلوگيري از اشاعه قحطي و گرسنگي دركره شمالي است. نيويورك تايمز از ديگر روزنامه هاي پرمخاطب آمريكايي روز شنبه در مقاله اي از نگراني مقامات كره جنوبي از انتشار خبر دستيابي شمالي ها به سلاح هسته اي خبر داد. فوري ترين و بي واسطه ترين نتيجه اعلام خبر وجود سلاح هاي هسته اي در كره شمالي و پايان بي نتيجه نشست سه جانبه پكن سقوط شاخص هاي سهام در بازار بورس كره جنوبي بود. احتمال درگرفتن جنگ بين ايالات متحده و كره شمالي در صورت شكست كامل گفت وگوها موجب شده جامعه كره جنوبي دچار التهاب شده و سرمايه گذاران رغبتي به حضور در بازار سرمايه اين كشور نشان ندهند. در حالي كه وزارت امور خارجه چين پس از پايان نشست سه جانبه پكن با صدور بيانيه اي حداقل دستاورد اين نشست را توافق نمايندگان دو طرف اصلي گفت وگوها براي پيگيري مذاكرات در آينده عنوان كرد، ريچارد بوچر سخنگوي مطبوعاتي وزارت امور خارجه ايالات متحده شامگاه روز جمعه تصريح كرد ايالات متحده هنوز در مورد ادامه گفت وگو با كره شمالي تصميمي اتخاذ نكرده است. در دگرسو موضع كره شمالي در مورد تكرار ديدارهاي رودررو با آمريكاييان و تداوم گفت وگوها هم در هاله اي از ابهام است.

حاشيه جهان

• محاصره دريايي كره شمالي
گفته مي شود ايالات متحده در حال بررسي احتمال سد كردن مسيرهاي كشتي راني منتهي به كره شمالي براي جلوگيري از صدور تسليحات هسته اي از سوي كره شمالي و اشاعه تسليحات كشتارجمعي توسط اين كشور است. پنتاگون در حال بررسي استراتژي تكرار تجربه كوبا است كه با كنترل مسيرهاي دريايي كوبا در سال ۱۹۶۲ پس از بحران موشكي سال ۱۹۶۲ برقرار شد. اين تصميم در پاسخ به ادعاهاي هفته گذشته كره شمالي در زمينه انتقال تكنولوژي و سلاح هاي موشكي كره شمالي به ديگر كشورها اتخاذ شده و هنوز در مورد اجراي آن قطعيتي وجود ندارد.
روزنامه انگليسي هرالد تريبون روز دوشنبه با طرح اين خبر ادعا مي كند روز شنبه بازجويان آلماني مدير يكي از شركت هايي كه مظنون به فروش لوله هاي آلومينيومي ويژه استفاده در راكتورهاي هسته اي به كره شمالي است را براي پاسخ به برخي سوالات فرا خواندند. اين فراخوان پس از آنكه روزنامه اشپيگل ادعا كرد اين محموله با يك كشتي فرانسوي اوايل ماه جاري از هامبورگ به مقصد كره شمالي ارسال شده است انجام شد.

• خودداري از سفر به آمريكا
009678.jpg

محمود عباس نخست وزير منتخب فلسطينيان روز دوشنبه گفت از پذيرش درخواست مقامات آمريكايي و حتي شخص جورج بوش رئيس جمهور آمريكا در صورت دعوت شدن به واشنگتن خودداري خواهد كرد. او اعلام كرد مادامي كه ياسر عرفات در حصر به سر مي برد پذيرش دعوت به آمريكا براي ديدار و گفت وگو با مقامات آمريكايي را غيرممكن مي داند.
روزنامه انگليسي تلگراف كه اين خبر را منتشر كرده ادعا مي كند اين اظهارات محمود عباس كه با نام ابومازن هم شناخته مي شود را مي توان نشانگر وفاداري ابومازن به عرفات دانست. محمود عباس در اظهاراتي تأييد كرده تا زماني كه حصر عرفات برطرف نشده است نمي تواند دعوت مقامات آمريكايي را بپذيرد و خواستار رفع حصر عرفات و صدور مجوز سفر او به خارج از كرانه باختري توسط نيروهاي اسرائيلي شد.

• دوستان فرانسوي بغداد
دوستان فرانسوي ها در عراق عنوان مقاله اي است كه روز دوشنبه در روزنامه تلگراف منتشر شد. روزنامه انگليسي SUN ادعا دارد در مقر مركزي سازمان اطلاعات مركزي عراق موسوم به مخابرات اسنادي كشف شده كه مويد مراودات سرويس اطلاعات محرمانه عراق موسوم به مخابرات با ديپلمات هاي فرانسوي است. در اين روابط وضعيت گروه هاي معارض عراقي مورد بررسي قرار گرفته است.
در بين مدارك كشف شده نامه اي كه از سوي صدام براي شيراك ارسال شده و متضمن سلام هاي گرم صدام براي همتاي فرانسوي خود بوده نيز پيدا شده است. اين نامه در واقع تشكر صدام از همتاي فرانسوي خود است كه تا آخرين لحظات قبل از جنگ در تلاش بود مانع از در گرفتن جنگ در عراق شود. همين طور ادعا شده براي قدرداني از اين توجه فرانسوي ها، صدام درصدد انعقاد قراردادي با پژو فرانسه بوده و وجوهي توسط عوامل مخابرات به طرفين ذي نفعي در فرانسه پرداخت شده است. اين ادعاها تلويحاً به معناي پرداخت رشوه از سوي عراقي ها به مقامات فرانسوي براي جلب حمايت آنان است.

• ادعاهاي جديد
با پايان جنگ اكنون مهم ترين سوالي كه مطرح شده اين است كه سلاح هاي كشتارجمعي اي كه عامل درگرفتن جنگ عليه عراق بود كجا مخفي شده اند و آيا اساساً چنين تسليحاتي وجود خارجي دارد يا نه. يكي از بازرسان تسليحاتي سابق عراق ادعا كرده مي داند تأسيسات غني سازي اورانيوم براي توليد تسليحات هسته اي كجا مخفي شده است.
سايت ورلدنت ديلي روز دوشنبه به نقل از بولتن اطلاعاتي G2 ادعا كرد بيل تي يري از بازرسان تسليحاتي سابق عراق، اطلاعات دست اولي از برنامه غني سازي اورانيوم عراق دارد كه در تأسيساتي ويژه در ۱۰ كيلومتري شهرك ترميه دنبال مي شده است. او ادعا مي كند در تأسيسات ترميه تونلي زيرزميني وجود دارد كه تأسيسات هسته اي ويژه توليد مواد مورد استفاده در بمب اتمي در آن جاي داده شده است.

• اولتيماتوم آمريكا به سوريه
سوريه بيستم آوريل يكي از هشت مقام ارشد عراقي كه آمريكايي ها از حضور آنها در خاك سوريه مي گويند را به مقامات آمريكايي تحويل داد. به ادعاي يكي از نشريات اسرائيلي وابسته به ارتش اسرائيل سوريه كمال مصطفي التكريتي مدير واحدهاي عملياتي گارد رياست جمهوري عراق كه داماد صدام نيز هست را تحويل آمريكايي ها داده است. به ادعاي اين نشريه، سوري ها كمال مصطفي را به نقطه اي در داخل عراق بردند تا خود را تسليم نيروهاي آمريكايي كند.
اين نشريه ادعا مي كند آمريكا به سوريه اولتيماتوم داده در صورت برآورده نشدن سه خواسته، سوري ها با مشكلات زيادي روبه رو خواهند شد. تحويل تسليحات كشتارجمعي پنهان شده صدام در سوريه، استرداد همه سران عراقي كه به سوريه پناه برده اند و خودداري از حمايت حزب الله، حماس، جهاد اسلامي و ساير گروه هاي مبارز فلسطيني سه خواسته آمريكايي ها هستند.

نگاه روزنامه نگار
زندگي روزمره ما زندگي سگي ما روشنفكران

حافظ البرغوثي
ترجمه: عبدالهادي طُرفي
مامور گمرك از او خواست كه ساكش را باز كند، هر چند كه از زير دستگاه رد شده بود...آرام و آهسته آن را باز كرد، ساك كوچكي بود، چند دست لباس و چند دستنوشته درون آب بود. مامور گمرك به محتويات ساك فشار آورد تا دستش به ته آن برسد...شلوارها و پيراهن هاي درون ساك را بازرسي كرد...چشمش به يك پاكت افتاد...درون آن چيست؟...بازش كنم؟...پاكت را باز كرد...كاغذهاي درون آن زمين ريخت. مامور گمرك برگ ها را روي زمين پهن كرد و به آنها خيره شد، يك چشمش به نوشته بود و چشم ديگرش به نويسنده آن...گويا جزييات گزارش يك اتهام را در ذهن بررسي مي كرد...درون پاكت چند قطعه شعر بود، يكي درباره «مرگ» و ديگري درباره «زشتي». قصيده اي را كه موضوعش مرگ بود كنار گذاشت؛ خم شد تا آن يكي را بخواند، مثل «هانس بليكس» رفتار مي كرد...دنبال چيزي بود كه موضوعش كشتار جمعي باشد، شايد در اين قصيده يك بيت شعري پيدا شود كه به سلاح هاي شيميايي و بيولوژيك اشاره كرده باشد. مسافري كه خود تصور مي كرد يك روشنفكر است با صبر و حوصله منتظر تمام شدن بازرسي بود...مگر وظيفه مامور گمرك پيدا كردن كالاهاي قاچاق و مصادره و جريمه كردن نيست؟ با دستنوشته هاي ادبي و...چه كار دارد، مگر آن وظيفه وزارت فرهنگ و اداره چاپ و انتشارات نيست...آيا براي شعر و ادبيات بازرس گذاشتند...پس چرا مامور گمرك قصيده اي را كه در مورد زشتي نوشتم، بو مي كشد...قصيده روي يك كاغذ زرد رنگ قديمي نوشته شده بود با عنوان «همه جا زشتي مي بينم». دوست ما يك ربع قرن پيش آن را نوشته ولي فراموش كرده بود...نمي دانست كه درون ساكش چه مي كند. مي خواست از «رام الله» به «امان» برود ولي بازرس گمرك به جرم حمل اين قطعه شعر او را متوقف كرد. در قسمتي از اين قصيده آمده بود؛
زشتي مي بينم
هزاران مرثيه مي شنوم
احساس مي كنم هر آنچه در دنيا وجود دارد، ظلمي است كه مرا محاصره مي كند
درختان را چون چوبه هاي دار مي بينم
احساس مي كنم راهي را كه انتخاب كرده ام
چون طنابي است كه مرا حلق آويز مي كند
تكه جدا شده از بدني مي بينم
و كودكي كه زار زار گريه مي كند
و اشعاري قدغن
ارتشي مي بينم كه چرخي زد و عقب نشست
اعراب را مي بينم و نمي بينم
عنتره را مي بينم كه در حال فرار است
و لبني را كه از قيس طلاق گرفت
اي قيس تو عقيم هستي
ولي من سرزميني حاصلخيزم.
مامور گمرك آن قصيده قديمي را كنار گذاشت...چشمش به يك متن ادبي خيلي خصوصي افتاد...مسافري كه به اصطلاح يك روشنفكر بود از اين حرمت شكني به ستوه آمد...مامور گمرك چون ديد آن متن تايپ شده خيلي طولاني است و مسافران ديگري نيز منتظر سوار شدن هستند به او اجازه عبور داد.
بعد از خروج و رفتن به آن سوي نرده هاي اشغال، اولين كاري كه انجام مي دهد خريدن روزنامه و مجلات عربي است، آنها را در هتل روي تختخوابش پهن مي كند...روزنامه «الراي» را ورق مي زند و مقاله ها و پژوهش هايي را كه در آن منتشر شده مطالعه مي كند، احساس مي كند كه آن مطالب را پارسال خوانده است...با همان محتوا و مضمون...احساس مي كند نويسندگان و متفكران عرب دور خود مي چرخند...شايد از اين مي ترسند كه افكارشان را بازرسي كنند. به همين دليل مطلبي را كه مي نويسند به غربي ها نسبت مي دهند تا به آنها تهمت سوراخ كردن لايه ازن نزنند...
خبري نظرش را جلب مي كند...داستان كشته شدن سگي در شهر «الزرقا» در اردن بود.
آن سگ نامه عاشقانه اي را از جوان عاشقي براي معشوقه اش مي برد...برادر آن معشوقه سگ را كشت، چونكه به شرافت والاي آنها لطمه وارد آمده بود و در اين ميان بايد خوني ريخته مي شد...آن جوان عاشق در نامه به معشوقه اش مژده داده بود كه كاري پيدا كرده و اگر خدا بخواهد، به خواستگاريش خواهد آمد، روشنفكر ما كه اين خبر را مي خواند، خدا را شكر گفت كه مامور گمرك مسلح نبود وگرنه به سرنوشت همان سگ دچار مي شد...چونكه دستنوشته هايي همراهش بود و البته براي كسي نمي برد!
در فرودگاه قاهره دسته ساك كوچكش را گرفت و ساك را پشت سر روي زمين كشيد...
همين كه خواست عبور كند ماموري ديگر به او دستور توقف داد...از او خواست كه برگردد و از جاي ديگري عبور كند تا او را بازرسي كنند...مامور گمرك به كيسه هاي كوچكي كه همراه مسافر بود خيره شد...
آن مسافر كه تقريباً يك روشنفكر به حساب مي آمد كيسه ها را باز كرده و به مامور نشان داد و گفت: «سيگار و قهوه!» مامور گمرك با ترديد تكرار كرد «قهوه»...! بله «قهوه»...من هر جا بخواهم مسافرت كنم قهوه و سيگارم را نيز با خود مي برم...بعضي ها اگر بخواهند كشورشان را ترك كنند با خودشان آب مي برند...بعضي كفن شان را...اما يك انسان فقير مرگش را بر دوش مي كشد و يا قهوه و سيگارش را...به طعم و نوع آن عادت كرده و نمي توان هر نوع قهوه اي را كه در هتل ها و رستوران ها پيدا مي شود، بخورد. رگ هاي قلب او به اين سم عادت كرده...آيا مي خواهيد، قهوه و سيگار و كاغذهايمان را از ما بگيريد تا به جاي آن مرگ را انتخاب كنيم؟!
مگر يك روشنفكر عرب غير از مرگ و سرطان و قهوه خوردن و پناه بردن به... به اسم نويسندگي چه دلخوشي ديگري دارد؟

|  اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   علم  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |