چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۳۷- April, 30, 2003
گزارشي از مراسم اهداي جايزه كتاب سال فلسفه و علوم سياسي به محمدعلي موحد
هواخواه حق و عدالت
من لازم ديدم در اين كتاب به اين موضوعي كه براي مقابله با حقوق جهاني بشر گفته مي شود هر كشوري سنت هاي خاص خودش را دارد پاسخ داده شود سنت ها و فرهنگ ها به آن معنا كه اينها مي گويند هيچ وقت خاص نيست سنت و فرهنگ
هميشه در حال تغيير است و هميشه ما در فرهنگ در حال بده بستان هستيم
علي معظمي
يكشنبه گذشته، ۶ ارديبهشت، موسسه فرهنگي «جمهور» دومين جايزه كتاب سال فلسفه و علوم سياسي خود را به دكتر محمد علي موحد اهدا كرد. موسسه جمهور اين جايزه را كه جايزه انديشه ناميده بود به كتاب «در هواي حق و عدالت» موحد اختصاص داد.
009693.jpg

مراسم از حدود ساعت سه و نيم بعدازظهر در محل نشر شيرازه آغاز شد. مانند پارسال شركت كنندگاني كه پيش از مولف آمده بودند محدود مي شدند به چندتن از اعضاي موسسه جمهور و نشر شيرازه و چند خبرنگار و عكاس. دكتر موحد نيز پس از ديگران رسيد؛ با محمد زهرايي (مدير نشر كارنامه كه كتاب را چاپ كرده) و دختر و داماد و نوه اش. جز اين ها خانم فاطمه هنجني باني جايزه هم بود. نويسنده كهنسال كه نشست، عكاس ها شروع به عكس گرفتن كردند و او با خنده اي به ما و ديگران نگاه مي كرد كه «يعني چه؟!»
مراد ثقفي كه گرداننده جلسه بود پس از معرفي حاضران به صحبت درباره جايزه و كتاب پرداخت. او يادآور شد كه بناي اهداي اين جايزه از دو سال پيش گذاشته شد كه خانم هنجني تصميم گرفت هرساله جايزه اي را در زمينه فلسفه سياسي يا علوم سياسي به ايرانياني اهدا كند كه مقيم ايران باشند و كتابي را در اين رشته ها تاليف يا ترجمه كرده باشند و پس از مدتي رايزني قرار شد كه موسسه جمهور كار بررسي و انتخاب را به عهده بگيرد. ثقفي تاكيد كرد كه «هدف از جايزه تشويق از اهل انديشه و نظر در حوزه انديشه سياسي است و تقدير از متفكراني كه شناساندن ميراث انديشه سياسي ايران و جهان به ويژه ايراني را در دو حوزه برشمرده هدف اصلي خود قرار مي دهند و بدين نحو امكان مطالعه فلسفه سياسي يا علوم سياسي را براي ايرانيان تسهيل مي كنند.»
او سپس به صحبت در مورد موضوع كتاب «در هواي حق و عدالت، از حقوق طبيعي تا حقوق بشر» كه از بين كتاب هاي تاليف و ترجمه در سال ۱۳۸۱ براي گرفتن اين جايزه برگزيده شده بود پرداخت و گفت لازم است يادآوري كنيم كه التفات به موضوع حقوق بشر در طول تاريخ جهان مدرن هميشه به يكسان نبوده و «در واقع اعلاميه جهاني حقوق بشر و شهروند سرگذشت عجيبي داشته است». او يادآور شد كه بلافاصله پس از طرح اعلاميه جهاني حقوق بشر و شهروند و طي ۱۵۰ سال از گذشت آن يعني تقريباً تمام قرن نوزدهم و نيمي از قرن بيستم اين اعلاميه مورد نقدهاي جدي اي واقع شد. از مهمترين اين انتقادات بحث بر سر انتزاعي بودن اين حقوق و يا محدود ماندن آنها به وجوه غيرمادي بود، مسئله فردي بودن اين حقوق مورد انتقاد قرار داشت و دست آخر هم عده اي كه كم هم نبودند بر اين اعتقاد بودند كه اين حقوق پيوند مسلمي با جامعه بورژوايي دارند و به همين سبب آن را نقد مي كردند. با وجود چنين نقدهايي، اگرچه اعلاميه جهاني حقوق بشر در جوامع جهاني مورد ارجاع قرار مي گرفت ولي تا اواسط قرن بيستم تا حدود زيادي مهجور باقي ماند. چيزي كه در عمل باعث رجوع مجددي به حقوق بشر از اواسط قرن بيستم به بعد بود اتفاقاتي بود كه عمدتاً در كشورهاي مشهور به بلوك شرق در اروپا رخ داد؛ چه در سال ۱۹۵۶ در مجارستان و چه در سال ۱۹۴۸ در چكسلواكي و به خصوص در جريانات دهه ۱۹۸۰ در لهستان افرادي كه براي مقابله با نوعي اقتدارگرايي موجود در آن كشورها به خيابان مي آمدند يكي از خواسته هايي كه برآن پافشاري مي كردند «اعاده حقوق بشر» بود. اين امر باعث شد متفكران درباره پيش فرض هاي موجود درباره حقوق بشر يعني انتزاعي بودن و غيرمادي بودن و جايگاه آن در فلسفه حقوق بازبيني هايي صورت دهند. همين بازبيني ها در مورد مسئله فردي بودن حقوق بشر هم مطرح شد و متن هاي مهمي در اين باره نوشته شد و توصيف جديدي از اين حقوق ارائه شد به اين معنا كه آزادي بيان و آزادي انديشه اگر با ديگران در ميان گذاشته نشود اصلاً آزادي نيست و حق نيست همين باعث شد كه قرائت غيرفردي تر و جمعي تري از حقوق بشر ارائه شود و با رجوع به بحث هاي سياسي منتشر شده در دهه هاي ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در اروپا شاهد بازيابي اهميت حقوق بشر در اين دوره هستيم.
ثقفي به اين مطلب اشاره كرد كه در كشور ما هم اين توجه با كمي تاخير نسبت به بحث هايي كه در غرب مطرح شد ولي از طرف ديگر جلوتر از بسياري كشورهاي ديگر صورت گرفت و ما به عنوان مثال در چند سال اخير جز كتاب هاي متعددي كه سعي در پيدا كردن مراوده بين حقوق بشر و فرهنگ اسلامي دارند، شاهد تاسيس كرسي حقوق بشر در دانشگاه شهيد بهشتي و برگزاري سمينار حقوق بشر و اسلام در دانشگاه مفيد قم [ ارديبهشت امسال] هستيم.
ثقفي كتاب موحد را هم در چارچوب همين تكاپوي ايرانيان براي مشاركت در مباحث جهاني حقوق بشر از چند منظر حائز اهميت دانست؛ اول اين كه با مطالعه «در هواي حق و عدالت» رابطه انديشه حقوق بشر را با سير تفكر فلسفي پيدا مي كنيد. كتاب از يونان باستان شروع مي شود به انديشمندان اسلامي مي پردازد و سپس به دوران رنسانس اروپا مي رود و پس از پرداخت به مكاتب مدرن به مكاتب معاصري چون ليبراليسم و ليبرتاريانيسم و جامعه گرايي و... مي پردازد.
به نظر ثقفي اهميت ديگر كتاب، ارتباطي مستمر است كه موحد بين نظريه دولت و ديدگاه هاي فلسفي برقرار كرده است و از طريق آن خواننده را دائماً به وجه حقوقي نظم هاي سياسي توجه مي دهد و انديشه او را از فضاي بحث تخصصي به فضاي زندگي روزمره معطوف مي كند و مانع از اين مي شود كه خواننده از زمين خاكي كه در آن زندگي مي كند زياد دور شود. سومين مشخصه مهم به نظر او ـ كه از انتخاب كنندگان كتاب بوده است ـ دقت بسيار نثر كتاب در عين سليس بودن آن است كه باعث شده خوانندگان غيرمتخصص تر هم امكان دستيابي به مفاد آن را داشته باشند.
او در پايان از ديگر پديدآورندگان كتاب يعني پديدآورندگان كم و بيش خاموش آن از جمله ناشر ياد كرد و گفت كه بايد از نشر كارنامه و مدير آن آقاي زهرايي و تيم ايشان تقدير كرد كه كتاب را به نحو بسيار پاكيزه اي در دسترس خواننده گذاشته اند.

سخنان موحد
دكتر محمدعلي موحد نيز پس از سخنان ثقفي و دريافت جايزه چند كلمه اي صحبت كرد. او گفت از اين كه در اين روزگار وانفساي ما هنوز افرادي هستند كه چراغ نهاد پرمعناي وقف ـ كه ما از گذشته ها داشته ايم و اكنون چيزي در دست ما نيست ـ را روشن نگاه مي دارند، براي من فوق العاده ذي قيمت است. موحد سپس به موقوفات قديمي اي در تاريخ وقف ايران چون ربع رشيدي خواجه رشيدالدين فضل الله اشاره كرد كه وقف نامه آن به دست آمده. دكتر موحد گفت كه از برخي اهل فرهنگ خبر گرفته كه ظاهراً اخيراً در حوالي كرمان اسناد ديگري نيز مربوط به اين وقف نامه كشف شده است. موحد اشاره كرد كه در زمان ايلخانان مغول ده يا يازده وزير داشته ايم كه تنها يك تن ـ خواجه عليشاه گيلاني ـ به مرگ طبيعي مرده است و سايرين را به يرغو نشانده اند، محاكمه كرده اند و كشته اند. از جمله همين خواجه رشيدالدين فضل الله. رشيدالدين فضل الله چنان كه از «مكتوبات رشيدي» و اسناد موقوفاتش برمي آيد آدم عجيبي بوده. او در عين حال كه وزير بود، به معناي امروزي كلمه مورخ بود و مثلاً وقتي مي خواست تاريخ مغول يا تاريخ چين را بنويسد به سراغ همان دبيري مي رفت كه او را از چين آورده بودند و به اسناد آلتون دفتر (دفتر زرين) كه تاريخ سنتي مغول بود دسترسي داشت و كتاب رشيدالدين فضل الله از اين لحاظ بي نظير است.
موحد سپس به توصيف برخي از مشخصات ربع رشيدي و وقف نامه آن پرداخت و يادآوري كرد كه ربع رشيدي محله و در واقع شهركي در تبريز بوده است و رشيدالدين فضل الله كشاورزاني را از آناتولي و ديگر جاها آورده است و در آنجا اسكان داده كه حاصل فعاليت آنها جزو موقوفات رشيدي بوده است و اگر وقف نامه را بخوانيم مي بينيم كه در ربع رشيدي محله هايي خاص استادان، معاونين استادان (استادياران) و دانشجويان در نظر گرفته شده. در وقف نامه او براي طلبه هايي از همه جاي عالم اسلامي به تعبير امروزي «بورس» قائل شده و حتي مي بينيم كه در اندلس كتاب هايي نوشته مي شد كه او هزينه آن را مي پردازد. موحد با تأسف از اين ياد كرد كه چنين نهادي به غارت رفته و الان از آن هيچ چيزي در دست ما نيست او گفت ما از موقوفات رشيدي اصلاً خبري نداريم و تنها وقف نامه آن به دست ما رسيده و اين مايه تأسف است كه ما چنين نهادي داشته ايم و استفاده مان از آن به اين صورت بوده است. موحد افزود به عنوان آدمي كه كارش در زمينه كتاب است از اينكه چنين حامياني پيدا مي شوند خيلي ممنونم.
دكتر موحد با تشكر و قبول هديه نقدي آن را به يكي از حاضران داد تا براي رسيدگي به نيازمندان صرف شود.
موحد سپس با مهم دانستن مباحث مطرح شده در ابتداي جلسه درباره حقوق بشر، به اين مطلب پرداخت كه از استقلال آمريكا و انقلاب فرانسه به بعد فهرستي كه در حقوق بشر داريم و مرتباً فربه تر مي شود، در اسنادي ضبط است كه يا به عنوان اعلاميه خوانده مي شود يا در فصل هايي از قوانين اساسي مكتوب كشورها، مانند قانون اساسي مشروطه و قانون اساسي فعلي ما آمده است.
آنچه كه قابل توجه و قابل ذكر است آن است كه چه در سندي كه اسمش قانون اساسي است و چه در سندي كه نامش اعلاميه است اين حقوق وقتي به ظهور مي رسند كه يك انقلاب و يا تحول عظيم اتفاق افتاده باشد؛ مانند اعلاميه استقلال آمريكا يا اعلاميه جهاني حقوق بشر و شهروند فرانسه كه مربوط به انقلاب كبير فرانسه است. موحد افزود اين اعلاميه جهاني حقوق بشر هم كه الان داريم محصول جنگ مهيب جهاني است؛ قانون اساسي قبلي ما محصول انقلاب مشروطه بود، قانون اساسي فعلي هم محصول انقلاب ديگري است. هميشه يك تحول عظيمي در جامعه مي آيد و به دنبالش چنين سندهايي مي آيند و اين خيلي جالب است. موحد اشاره كرد اگر به دوره جديد يعني از اعلاميه جهاني حقوق بشر به بعد بنگريم خيلي ها مي خواهند اين توجه به حقوق بشر را به تحولات مربوط به بلوك شرق مرتبط بدانند. من در كتابم ذكر كرده ام كه الان حقوق بشر در ميان رشته هاي مختلف حقوقي شكوفاترين رشته است اما اين طور نيست كه اين مسئله تماماً مربوط به جريانات پيوسته با شوروي و بلوك شرق باشد. درست است كه در سه دهه قبلي ظاهراً در اين مورد با سكوتي مواجه مي شويم اما اين واقعاً سكوت نيست بلكه در همين دوران با فعاليت هاي مهمي در اين زمينه مواجه هستيم. ميثاق هاي حقوق بشر در دهه ۱۹۶۰ هستند؛ و آن دادگاه حقوق بشر اروپايي هم كه در همان زمان است چيز فوق العاده عجيبي است. موحد به اين نكته تذكر داد كه در ميثاق جهاني حقوق بشر بر استقلال كشورها تكيه شده ولي حقوق بشر از اين مي گذرد و به مرحله ديگر و مرحله بالاتري مي رود. عدم دخالت در مسائل حقوق بشري شهروندان ديگر كشورها بنا به منشور ملل متحد درست است اما بنابر اعلاميه جهاني حقوق بشر درست نيست و در اين سه دهه مورد اشاره مبارزه هاي بسيار شديدي شده تا اين سد را بشكنند. مثلاً در قضاياي آفريقاي جنوبي اين بحث مطرح است كه با توجه به منشور ملل متحد از چه پايگاهي مي توان به دفاع از حقوق سياهان آفريقاي جنوبي پرداخت و شما مي بينيد كه در همين سه دهه اي كه جهان نسبت به حقوق بشر ساكت دانسته مي شود آپارتايد از بين مي رود و جزيره سفيدنشين در آمريكا از بين مي رود. اين ها بسيار جالب است.
موحد در مورد كتاب گفت من لازم ديدم در اين كتاب به اين مسائل توجه شود و اين موضوعي كه براي مقابله با حقوق جهاني بشر گفته مي شود هر كشوري سنت هاي خاص خودش را دارد پاسخ داده شود. اولاً سنت ها و فرهنگ ها به آن معنا كه اينها مي گويند به هيچ معنا هيچ وقت خاص نيست؛ سنت و فرهنگ هميشه در حال تغيير است و هميشه ما در فرهنگ در حال بده بستان هستيم. ديگر اينكه در همين مقولات و در اين گفت وگوها ما سهمي داشته ايم. اين گفت وگويي است كه ۲۵۰۰ سال پيش شروع شده و به طور پيوسته ادامه پيدا كرده است و در برهه هايي از زمان ما در اين گفت وگوها مشاركت داشته ايم و من در نوشتن اين كتاب اگر يك چشمم متوجه تحولات غرب بود چشم ديگرم متوجه خودمان بود كه در اين سو چه اتفاق مي افتاد. البته نتوانستم و نخواستم كه زياد وارد جزئيات آن شوم و اين اشارات به نظر من براي دانشجويي كه مي خواهد در چنين رشته اي تحقيق كند راهنماي خوبي است.
موحد با تشكر مجدد از بانيان مراسم ابراز اميدواري كرد كه اين كتاب مورد توجه جوانان قرار بگيرد. موحد گفت بايد از آقاي زهرايي هم كه اين قدر ذوق نشان مي دهند و توجه مي كنند تشكر كنم. من در مقدمه كتاب نوشته ام كه او اين عروس ما را آنقدر خوب آراسته كه ما خجالت نمي كشيم و سرمان را بالا مي كنيم! اما من هميشه از ايشان خواسته ام كه گذشته از اين سليقه هاي ذي قيمت كاري كنند كه كتاب ارزان تر تمام شود و ارزان تر به دست جوانان برسد. و ظاهراً ايشان دو سالي است كه مي خواهند كتاب «خواب آشفته نفت» را به صورتي كه براي جوان ها در دسترس تر باشد درآورند.

درياي پيرمرد
009699.jpg
دكتر محمدعلي موحد در سال هاي نخستين قرن شمسي اخير (۱۳۰۲) در تبريز به دنيا آمده است. و اكنون قريب به هشتاد سال سن دارد. او كه تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته حقوق در ايران و انگلستان به انجام رسانده است متعلق به نسلي از فرهيختگان اين مملكت است كه علايق وسيع فرهنگي با تمركز بر مطالعات ايراني در تاريخ و ادب دارند. سياهه اي از آثار او نشانگر همين موضوع است. گذشته از كتاب در هواي حق و عدالت مي توان به اين تاليفات در كارنامه او اشاره كرد: ابن بطوطه، مختصر حقوق مدني، نفت و مسايل حقوقي آن، شمس تبريزي، گفته ها و ناگفته ها... ، خواب آشفته نفت، دكتر مصدق و نهضت ملي ايران، مبالغه مستعار (درباره ادعاي شيخ نشين هاي خليج فارس در مورد جزاير ايراني).
آثار تاليفي دكتر موحد سواي علايق فرهنگي ايراني او مسبوق به سابقه فعاليت ها و مطالعات شغلي او نيز هست؛ بخشي از اين تاليف ها مربوط به مسائل نفت ايران است و وقايع تاريخي اي كه پيوسته با آن رخ داده اند كه اين ها حاصل اشرافي است كه دكتر موحد از فعاليت شغلي خود در دايره حقوقي شركت ملي نفت ايران به دست آورده است. از جمله پژوهش هاي مربوط به مسائل نفت او جز تاليفات منتشر شده مي توان به آثاري اشاره كرد كه برنامه انتشارشان را دارد؛ درس هايي از داوري هاي نفتي دفتر اول و دوم (قانون حاكم، ملي كردن و غرامت)؛ چهار مقاله در نفت محاكمه دكتر مصدق و قرارداد كنسرسيوم؛ و جلد دوم خواب آشفته نفت (از كودتا تا انقلاب).
از تاليف هاي موحد كه بگذريم او كارهايي در تصحيح و تنقيح متون قديمي هم دارد؛ تصحيح مقالات شمس تبريزي؛ تصحيح حديقةالحقيقة شيخ احمد جام (ژنده پيل)؛ سلوك الملوك فضل الله روزبهان خنجي اصفهاني؛ گزيده اي از مقالات شمس با نام خمي از شراب رباني؛ گزيده اي از فيه مافيه مولانا با نام اصطرلاب حق. ترجمه هاي او نيز با وجود بسيار نبودن، بسيار گزيده اند و به تعداد خود تنوع موضوعي دارند؛ سفرنامه ابن بطوطه، بهگوات گيتا، ماليات سرانه و تأثير آن در گرايش به اسلام (دانيل دنت)؛ عدالت و انرژي (ايوان ايليچ)؛ و چهار مقاله درباره آزادي (آيزايابرلين). وقتي بعد از پايان مراسم اهداي جايزه به سراغ دكتر موحد رفتيم تا با او گفت وگويي داشته باشيم گفت كه خدا به او از ميان معجزات پيامبران «معجزه» موسي(ع) را داده است و داستان اين پيامبر را يادآور شد كه در حرف زدن مشكل داشت و از خدا خواست تا برادرش هارون را با او به پيش فرعون بفرستد و آنجا هم آنطور كه در قرآن آمده فرعون به همين مسئله كنايه زد. با اين تعبير ظريف از «معجزه» ديگر از سر رعايت ادب هم كه شده از خير مصاحبه گذشتم و از كتاب هايي صحبت كردم كه از او خوانده بودم بحث بر سر ترجمه دكتر موحد از كتاب آيزايابرلين بود. دكتر موحد گفت كه آنچه در برلين براي او جذاب بوده اين دنبال كردن سير انديشه ها است كه برلين در آن تسلط و حضور ذهن فوق العاده دارد. او گفت كه از كودكي مجذوب اين جريان انديشه ها بوده است؛ مباحث مذهبي و اينكه مذاهب مختلف چه مي گويند؛ مسئله ملل و نحل و مسائلي از اين دست.
هنگامي هم كه بزرگ تر شده اند كتاب هايي چون «قهوه خانه سورات» يا رمان تأئيس آناتول فرانس كه حاوي مضامين فلسفي يا مذهبي بود محل توجهشان بوده است. برخوردهاي مختلف، نظرهاي مختلف و راه هاي مختلفي كه بشر فكر كرده كه از آنها برود برايشان جالب بوده است. دكتر موحد اضافه كرد كه اين كتاب هم (در هواي حق و عدالت) محصول نگرشي از همين دست بوده است و به درستي نمي توان گفت كه از چه زمان كار آن را آغاز كرده البته انگيزه نوشتن آن رساله اي بوده كه چند سال پيش نوشته بوده با عنوان «سوء استفاده از حق در حقوق اسلام» در مورد قاعده لاضرر و قواعدي از اين دست كه آقاي پايا (مدير انتشارات طرح نو) مي خواست آن را چاپ كند. اما موحد چاپ آن را به آن صورت در آن زمان درست نديده است و تصميم به بسط آن گرفته كه البته در هواي حق و عدالت ديگر بسط آن رساله به شمار نمي آيد و اين دو كاملاً از هم مستقل هستند. از دكتر موحد پرسيدم كه الان چه در دست داريد؟ گفت دفتر دوم خواب آشفته نفت و پرسيد كه خوانده اي گفتم نه! به وضوح آثار تاسف را در چهره اش ديدم. گفت ما مي نويسيم شما جوان ها بخوانيد و نمي خوانيد! اين اجر ما است! برويد بخوانيد ديگر! ما همين قدر از شما متوقعيم كه بخوانيد. با خجالت قول دادم كه بخوانم. دكتر موحد گفت اين كتاب خواب آشفته نفت كتابي است كه واقعاً هر جوان ايراني جا دارد كه بخواند چون مربوط به نهضت ملي نفت ايران و مصدق است. حالا مشغول كتاب دومش هستم كه دوره زاهدي است و محاكمه مصدق و قرارداد كنسرسيوم.

معرفي كتاب
از حقوق طبيعي تا حقوق بشر
محمدعلي موحد در صفحه اهداي كتاب «در هواي حق و عدالت» را فراخواني براي سير و سياحت مي خواند؛ سياحتي كه نه براي مبتديان است و نه براي منتهيان بلكه براي جواناني فرهيخته است كه «بلوغ معنوي خويش را با عشق حق و عدالت آغاز كرده اند.»
كتاب در ده فصل تنظيم شده و پس از فهرست ها و نمايه چند ضميمه هم دارد كه عبارتند از اعلاميه جهاني حقوق بشر كه به همراه مجموعه اي از طرح هاي اردشير رستمي با عنوان در هواي حقوق بشر آمده است؛ ميثاق بين المللي حقوق اقتصادي ـ اجتماعي و فرهنگي؛ و ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي.
009696.jpg
در هواي حق و عدالت، محمدعلي موحد، تهران، نشر كارنامه، بهار ۱۳۸۱
۶۵۴ صفحه، ۶۵۰۰۰ ريال

فصل نخست كتاب به پرسش «حق چيست؟» مي پردازد. نويسنده پس از بحثي لغوي و زباني به مشكل بودن پرسش مذكور و جوانب مختلف آن اشاره دارد و سپس با آوردن شواهد مختلف از «حق در قانون اساسي ايران» و ربط حق با ادبيات مربوط به امتياز و اختيار گرفته تا نظريات حقوق دانان رئاليست و پوزيتيويست سعي در روشن كردن و باز كردن ابعاد مختلف مسئله حق دارد. حق و تكليف، مسئله سوءاستفاده از حق، بار عاطفي ارزشي حق و خاستگاه حق از ديگر مسائلي هستند كه در اين فصل به آنها پرداخته مي شود.
فصل دوم «حق، قانون، دولت، عدالت و انصاف» نام دارد. نويسنده در انتهاي فصل نخست به اين نتيجه رسيده كه «. . . يك رشته حق هايي داريم كه قانون آن ها را حمايت مي كند و اگر كسي بخواهد به آنها دست اندازي كند بايد خود را آماده سازد كه با قانون درافتد. » بحث رابطه حق و قانون در اين فصل مسئله علم حقوق و حق طبيعي و قانون طبيعي را پيش مي آورد. مسئله حقوق موضوعه دولت را لازم مي آورد و در بحث از حدود ولايت دولت نظريات ارسطو و ديگران مطرح مي شود. نويسنده در مباحث مربوط به حقوق طبيعي و حقوق موضوعه به آراي فقيهان و سابقه بعضي احكام حقوقي در پيش از اسلام هم رجوع مي كند. اين مثال ها بحث را به منزل نظري تري هدايت مي كند كه در آن گذشته از نظرات ارسطو و اخلاق نويسان دوران اسلامي رجوع به مباحث پوزيتيويست هاي فلسفي و حقوقي هم لازم مي آيد. مباحث فايده باوران، و نظريات مربوط به عدالت در آثار افلاطون و ارسطو براي روشن كردن ابعاد ربط عدالت و انصاف طرح مي شوند و پس از آن باز هم رجوعي به انعكاس اين مباحث در ميان مسلمانان را شاهديم.
فصل بعدي به برخورد سياست با ديانت مي پردازد اين فصل به نوعي تاريخ انديشه موازي اسلام و مسيحيت در قرون وسطي است.
فصل چهارم «از حقوق طبيعي تا حقوق بشر، سيصد سال پر ماجرا» نام دارد كه عنواني بسيار گويا است. پس از بحثي درباره ماكياولي نويسنده به آراي يكي از مهمترين پايه گذاران مباحث حقوقي يعني هوگو گروسيوس مي پردازد؛ انديشمندي كه ايده قرارداد اجتماعي را طرح مي كند. هابز، اسپينوزا ولاك انديشمندان مورد توجه ديگر هستند اما در دوره روشن نگري نمي توان به منتسكيو و روسو كه نويسندگان قانون اساسي فرانسه بيش از همه از او تاثير پذيرفتند اشاره نكرد. اين فصل با پرداختن به تام پين و رساله حقوق بشر او پايان مي يابد.
پس از عصر روشن انديشي با دوره اي مواجه مي شويم كه «عالمي نو و آدمي نو» پا به عرصه گذاشته است. فصل پنجم به همين موضوع مي پردازد. در اين فصل علاوه بر بحث هاي فلسفي اي كه در غرب بر سر مسئله آزادي و ربط آن با اراده آزاد مطرح است به بحث هاي مشابه نزد فيلسوفان ايراني چون ملاصدرا و نيز بحث برابري و آزادي در حركت مشروطه خواهي ايران پرداخته مي شود.
ليبراليسم و ليبرتاريانيسم، و بحث دموكراسي و آرمان برابري از ديگر مباحث اين فصل هستند.
فصل ششم «رويكردهاي تازه در حق و قانون» را بر مي رسد. و از مباحث هابز آغاز كرده و به بحث هاي رالزو دوركين بر سر حق و قانون مي رسد.
فصل هفتم نگرش هاي تازه در بحث عدالت را مطرح مي كند. مجادلات بين رالز، جمع گرايان و نازيك در اين فصل مطرح مي شود. از مباحث مهم اين فصل بحث تعارض آزادي و برابري است.
فصل هشتم به مسئله سوءاستفاده از حق و قدرت مي پردازد و اين مسئله را در حقوق بين الملل هم دنبال مي كند.
فصل نهم به حقوق جهاني بشر اختصاص دارد و به طبقه بندي هاي گوناگون حقوق و ربط حقوق بشر و دولت مي پردازد.
فصل دهم كه آخرين فصل كتاب است «از سه پيروزي بزرگ حقوق بشر در قرني كه گذشت» سخن مي گويد اول «پيروزي در جبهه كهنه انديشي»، دوم «پيروزي در زدودن داغ ننگي كه به نام بردگي» بر جبين بشريت نقش بسته بود و سوم «پيروزي در نقب زدن بر قلعه سنگباران حاكميت كه دولت ها را در ارتكابِ فجايع و مظالم بر شهروندان خود مصونيت مي بخشيد.»


هرمنوتيك ايراني ـ ۲۶
پيش فرض ها و ذهنيت ها
تاكنون از سه عامل در چندگونگي فهم ها سخن گفتيم كه هركدام در جاي خود در حد خود نقشي مهم در فهم كلام متكلم متون دارند: نسبيت شناخت، تمايلات دروني و طبيعي و اغراض و انگيزه هاي آگاهانه، و اكنون در مقام بيان عامل ديگري هستيم تحت عنوان «پيش فرض ها».
روشن است كه هيچ انساني مطلقاً خالي الذهن نيست لذا بدون داشتن ذهنيت هاي خاص، كه آن را پيش فرض ها يا «مفروضات» مي گوييم، به سراغ هيچ متني نمي رود و هيچ سخني را نمي شنود و هيچ سخني را درنمي يابد. اين يك اصل اساسي است كه اگر سنت گرايان و نوگرايان روي اين اصل به توافق برسند، گام مهمي در جهت تفاهم نظري در زمينه اختلاف «متن» مسئله پرمناقشه «قرائت هاي متفاوت از دين» برداشته شده است.
توضيح مطلب اين است كه ما آدميان به تعبير قرآن كه مي گويد «يخرجكم من بطون امهاتكم لاتعلمون شيئا»، وقتي به دنيا مي آييم چيزي نمي دانيم و بدين معنا «خالي الذهن» هستيم (هرچند كه در مقابل اين نظريه كساني عقيده دارند كه آدمي حتي پيش از تولد هم معلوماتي دارد. ) اما وقتي زاده مي شويم و از طريق حواس پنج گانه با جهان خارج از ذهنمان رابطه برقرار مي كنيم و هر پديده اي به گونه و با ابزاري مي شناسيم، اطلاعات خاصي از آن پديده به دست مي آوريم و نسبت به آن به گونه اي مناسب واكنش نشان مي دهيم. مثلاً وقتي نوزاد اولين بار مادرش را مي بيند و در آغوش او قرار مي گيرد و پستان او را مي مكد و شير مي نوشد، علي القاعده نخستين ذهنيت او درباره موجودي به نام «مادر» شكل مي گيرد و با گذشت زمان به تدريج اين ذهنيت توسعه پيدا مي كند و يقينش مي شود و سرانجام يك دنيا علم و معرفت و اطلاعات و فكر و احساس نسبت به مادر به صورت عام يا مادرش به شكل خاص پيدا مي كند كه اگر آن شخص بخواهد درباره مادر حرف بزند چه بسا چند سخنراني مفصل بكند و يا چندين مقاله خوب و عميق و يا كتاب بنويسد و يا ده ها شعر (مثنوي، قصيده و غزل و...) بسرايد. اين ذهنيت در كودك نسبت به «پدر» ديرتر پديد مي آيد چرا كه با موجودي به نام «پدر» ديرتر آشنا مي شود و به هر حال حتي پس از آشنايي نيز (حداقل تا نوجواني و در جامعه حتي جوان) تماس و ارتباط فكري و به ويژه عاطفي افراد با مادر بسيار بيشتر است تا پدر و شايد راز پيوند عاطفي و دلبستگي بيشتر آدميان به مادر (در قياس با پدر) از همين واقعيت ناشي شده باشد. اين يك مثال از روند علم و اطلاع آدمي از چگونگي روند و فرآيند شناخت انسان است و صدها مثال مي توان از اين دست ارائه داد: با يك مثال ديگر از اين مقدمه درمي گذريم. وقتي كودك دستش را پيش مي برد و براي اولين بار آتش را لمس مي كند مفهومي به نام «آتش» در ذهن او نقش مي بندد و از همان لحظه مي فهمد كه اين پديده او را مي سوزاند و لذا اين خاصيت را در آن كشف مي كند كه البته با تجارب استقرايي بعدي اين علم و آگاهي در او تقويت و بعد تثبيت مي شود و سرانجام به جايي مي رسد كه ممكن است با شنيدن نام آتش احساس گرما و حتي سوزندگي كند.
اگر اين نكته كه گفته شد درست فهم شده باشد و مورد قبول نيز باشد، بايد بگوييم كه اين علم و اطلاع طبيعي و نخستين آدمي، كه به تدريج در زندگي آدمي در عرصه هاي مختلف شكل مي گيرد، يك سلسله مفروضاتي را در ذهن و انديشه او پديد مي آورد كه ناآگاهانه است و حداقل تا معرفي خود شخص از آن مفروضات اطلاع خاصي ندارد. مگر آنكه آن مفروضات غريزي تبديل به آگاهي شود كه شريعتي از آن به «تبديل غريزه» به ايدئولوژي، تعبير مي كند و اين مفروضات كم يا زياد، مستقيم يا غيرمستقيم، در فهم و تفسير و يا تأويل كلام و متون اثر مي گذارد و محصول آن فهم ها و تفسيرها و استنتاج ها متناسب با آن مفروضات خواهد بود. نكته آن است كه اين مفروضات يك سلسله اصول يا مباني و معيارهايي هستند كه نسبت به فهم بيشتر و تفسير پيشند و مقدم بر آن است يعني پيش از آنكه كسي سراغ تفسير متني برود به آن پيش فهم ها و يا پيش فرض ها در واقع به نوعي متعهد است.
في المثل يكي از اين مفروضات اصل يا اصولي است كه برآمده از «انتظار» از متن خاصي است. قطعاً هر كس قبل از آنكه به سراغ كتاب يا مقاله و نوشته اي برود و بخواند و يا به سخنراني اي گوش بدهد، به اين پرسش پاسخ داده است: «از اين متن چه انتظاري داري؟» چرا كه اولاً از هر متن و كلامي انتظار خاصي است كه حداقل محدود است به موضوع آن متن، و ثانياً تا توقع و انتظار خواننده يا شنونده از متني و كلامي معين و روشن نشده باشد، معمولاً سراغ متن نمي رود، حتي اگر بخواهد از سر تفنن و سرگرمي آن متن را بخواند. في المثل از متون فلسفي به طور عام و يا فلان مقاله و يا نوشته فلسفي به طور خاص يك انتظاري است و از متون عرفاني يك توقعي و از متون كلامي و يا فقهي و يا ادبي يا تأملي و اخلاقي و يا پزشكي و ستاره شناسي و زيست شناسي و فيزيك و شيمي توقعات ديگر كه ارتباط مستقيمي به موضوع آن علوم و معارف دارد. طبعاً شما به قصد فهم مطلب خاص يا كسب اطلاع معين به سراغ يك متن مي رويد و يا در پاي درس و يا در سخنراني متفكري شركت مي كنيد، و لذا توقع منطقي تان اين است كه آن كتاب يا مقاله يا كلاس و سخنراني مشكل شما را حل كند و به انتظار خاص و تعريف شده شما پاسخ دهد. از اين رو بديهي است شما براي دانستن مطالب پزشكي سراغ كتاب فلسفي يا ادبي و يا كتب ديگر نمي رويد و عكس آن نيز صادق است. بدين ترتيب اگر فرضاً براي دانستن مطالب فلسفي به سراغ كتاب فيزيك و پزشكي رفتيد، قطعاً پاسخ نخواهيد گرفت و قانع نخواهيد شد و چه بسا آن كتاب را كتابي پرت و مزخرف و بي ارزش و حتي هذيان خواهيد يافت، يا بالعكس. البته گاه ممكن است از يك متن يك انتظار داشته باشيد و گاه چند انتظار.
في المثل اگر كسي قرآن مي خواند از آن چه انتظاري دارد؟ روشن است كه اين پرسش پيشين است يعني قبل از آنكه سراغ قرآن برود، بايد پاسخي براي آن داشته باشد. حتي اگر پس از آن خواندن قرآن جوابي از خود قرآن، اخذ كرده باشد كه در هر حال يا مؤيد برداشت قبلي اش خواهد بود و يا ناقض و نافي آن و به هر حال ناظر تازه اي خواهد بود كه پس از آن به آن رسيده است.

فرهنگ
اقتصاد
ايران
جهان
علم
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |