نقد ديپلماسي ايران در تحولات منطقه گفت وگو با هدايت الله آقايي ـ بخش پاياني
بي نصيب از امتياز
توضيحاتي كه آقاي هاشمي بعد از مصاحبه دادند نفي كننده اصل موضوع نبود ولي اساس كار همين است كه اگر مشكلي در راه سياست خارجي باشد به هر حال حل شدني است
|
|
صديقه داورزني
• شما جايگاه ارائه بحث كارشناسي را كدام مرجع مي دانيد، چه دستگاهي بايد اين كار را انجام دهد؟
عنوان مي شود كارشناسان نظر نمي دهند به اين دليل كه جسارت اين كار را ندارند يا به اين نتيجه نرسيده اند يا مباحث ديگر است كه كارشناسان در اين رابطه نظر نمي دهند و سكوت كرده اند. من فكر مي كنم يك نوع خودسانسوري بر مجموعه سياست خارجي به ويژه بخش كارشناسي و صاحبنظران حاكم شده است. اگر خودسانسوري برداشته شود و بگويند كه معتقدند بايد با آمريكا اختلافات را حل كنيم و دلايل شان را بگويند وقتي دلايل منطقي باشد، مسلماً هيچ حكومتي دلايل منطقي را رد نمي كند. مخصوصاً براي بقا اگر نياز باشد آن كار را انجام مي دهند.
• جايگاه كارشناسان كجا است، جايي مثل مجمع تشخيص مصلحت نظام يا مجلس يا دولت؟
جايگاه كارشناسان به نظر من وزارت خارجه و مجلس است كه با كميسيون هاي ذي ربط، مجلس مي تواند بحث كند. وزارت خارجه مي تواند اطلاع دهد و مجموعه اين اطلاعات و اخبار را ارائه دهد و مقام معظم رهبري راساً يا از طريق مجمع تشخيص مي توانند تصميم گيري كنند.
• از صحبت هاي شما اين گونه برداشت مي شود كه تا الان وزارت خارجه دچار اين خودسانسوري است و نمي خواهد در اين زمينه اقدام كند يا اينكه هنوز به اين نتيجه نرسيده است؟
نه. خودسانسوري مي شود. بالاخره بحث كارشناسي است. كساني كه در صحنه هاي بين المللي كار مي كنند به اين نتيجه رسيده اند، وزارت خارجه خودسانسوري مي كند.
• به نظر شما وزارت خارجه الان به چه نتيجه اي رسيده آيا به موضع مذاكره، يا موضع ديگري رسيده است؟
من نمي توانم از طرف وزارت خارجه صحبت كنم. ولي يقيناً در آن مجموعه بالاخره افرادي مطالعه مي كنند و به همين نكات رسيده اند.
• جدا از بحث وزارت امور خارجه آيا شما تئوري مشخصي داريد.
ما قبل از مذاكره به يك اصلاح داخلي احتياج داريم. اگر بتوانيم مسائلي مثل محدوديت هاي سياسي، انتخابات و... را به نحوي اصلاح كنيم كه شك و شبهه ها برطرف شود و آنها ديگر بهانه اي نداشته باشند، دو سوم كار حل است، يك سوم آن هم در صورت نياز با مذاكره حل مي شود. ولي تا قبل از اينكه ما اين كارها را انجام ندهيم، مذاكره با آن طرف هيچ نتيجه اي ندارد.
• در اين صورت آمريكا دست از بهانه جويي برمي دارد و يا مشكل عمده تري با ما دارد؟
ممكن است يك نيروي خارجي نهايتاً به دنبال تسخير يك كشور باشد ولي هميشه بهانه، كليد ورود است، بهانه هايي كه پاسخي هم برايش وجود نداشته باشد. در رابطه با عراق بحث ديكتاتوري حزب بعث را مطرح مي كردند، همه دنيا هم قبول داشتند كه رژيم عراق ديكتاتور است. در مورد اينكه سلاح شيميايي دارند بحثي نبود. عراق شهر حلبچه را در سال هاي گذشته زيرورو كرده بود. در بسياري از مناطق طي جنگ با ايران از سلاح شيميايي استفاده كرد. به هر حال دنيا تاييد مي كرد كه ايرادهايي در دولت صدام بود ولي بحث بر سر روش بود. سازمان ملل مي خواست از روش خود استفاده كند ولي آمريكا و انگليس نپذيرفتند. در مورد كشورمان هم بايد از آنچه گذشت، بهره گرفت. اگر ايرادي باشد قابل حل است و نبايد بهانه به دست بيگانه بدهيم.
• در سياست خارجي ما چنين مطرح است كه با نزديكي به اتحاديه اروپا به گونه اي مي توان خلاء عدم ارتباط با آمريكا را پر كرد. اين نظر چقدر اعتبار دارد؟
البته رابطه با اتحاديه اروپا به عنوان يك تاكتيك موثر است اما نه به عنوان يك استراتژي. بايد استراتژي را در داخل تنظيم كنيم كه آن هم حفظ پايه هاي نظام به وسيله اصلاح ساختار و از بين بردن ايرادات موجود است. نكاتي كه از طرف متفكران در مسائل سياسي و فرهنگي مطرح مي شود در صورت برطرف كردن ايرادها به عنوان يك تاكتيك مي توان ارتباط با اتحاديه اروپا را به عنوان يك عامل بازدارنده قوي و يك جريان انتخابي ديگر به جاي ارتباط با آمريكا به كار گرفت. در غير اين صورت همان نتيجه عراق ممكن است عايدمان شود. عراق هم اتفاقاً تمام قراردادهاي بلند مدتش را با اروپا تنظيم كرد ولي چون نتوانست بهانه را از دست آمريكا و انگليس بگيرد مورد هجوم آنها قرار گرفت، وگرنه با اروپا، چين و روسيه قراردادهاي اقتصادي و سياسي داشت و به اروپا خيلي نزديك بود. رابطه عراق با كشورهايي مانند فرانسه و ايتاليا حتي از ما قوي تر بود ولي آنها هيچ كاري نتوانستند بكنند چون بهانه هايي بود كه خود اروپايي ها پاسخي براي آن نداشتند.
• آمريكا در طول جنگ عراق با ايران به بغداد كمك مي كرد، آيا اين يكي از ريشه هاي تيرگي روابط دو طرف است؟
اينكه آمريكا از صدام حمايت مي كرد، صحيح است اما خيلي از كشورهاي ديگر هم از رژيم صدام حمايت مي كردند مثل فرانسه كه به صدام در طول جنگ با ايران كمك نظامي مي كرد و ما حالا با فرانسه ارتباط داريم. روس ها هم به صدام كمك مي كردند و ما الان روابط اقتصادي و سياسي خوبي با روسيه داريم. آمريكا هم مانند يكي از اين كشورها از صدام حمايت مي كرد و بيش از اين كشورها نبود. در رابطه با جنگ مشكل مان با آمريكا مثل بقيه مشكلات است. در ارتباط با اسرائيل نيز همان قدر كه آمريكا حامي اسرائيل است البته كمي غليظ تر كشورهاي ديگري چنين هستند و اسرائيل را مثل بچه خودشان كمك مي كنند ولي ما با آنها ارتباط داريم. نكته اين است كه مشكل حاد ما شعارهايي است كه داده ايم و در ذهن مان مانده است از اين شعارها و ذهنيت ها يك ديوار درست كرده بوديم. براساس عزت، حكمت و مصلحت آن زمان قابل حل بود، الان هم به نظر من قابل حل است بايد ما اين اطمينان و عزت نفس را داشته باشيم كه كسي از ما ايراد نگيرد. ما كمي در اين قسمت مي لنگيم. وقتي اروپاييان به ما ايراد مي گيرند پاسخي نداريم. زماني كه اين ايرادات را برطرف كنيم از موضع قدرت مي توانيم مذاكره كنيم در غير اين صورت مذاكره قبل از اصلاح داخلي از موضع ضعف خواهد بود.
• براي برداشتن اين موانع، اقدامات و صحبت هايي انجام شده بود از جمله آقاي خاتمي كه گفته بودند پرچم آمريكا را آتش نزنيد. چرا اين اقدامات پيشرفت نكرد و جلو نرفت.
چون بعد از طرح آن بحث ها دستگاه اجرايي ما از جمله سياست خارجي و مجلس پشت سر اين صحبت ها تصميم گيري نكردند، بايد تصميم مي گرفتند نظراتشان را به مقامات مافوق مي دادند و مسائل شان را تعقيب مي كردند و مقام معظم رهبري شخصاً (راساً) از طريق مجمع تشخيص مصلحت نظام نظرشان را مي گفتند ولي هيچ يك از اين قدم ها برداشته نشد. قطعاً در اين راه مخالفت و موانع زياد بود ولي بايد پيش مي رفت اما جز در حد همان مصاحبه [گفت وگوي رئيس جمهور با شبكه CNN] هيچ حركت ديگري نكردند.
• اشاره كرديد كه دستگاه سياست خارجي ما داراي ضعف هايي اساسي است، بازسازي دستگاه سياست خارجي وظيفه دولت است يا مجلس.
بايد گام هاي جدي براي اين منظور در دولت برداشته شود. خودسانسوري ها بايد حذف شود اگر مقامي در اين زمينه مخالف است مي تواند نظر خود را عنوان كند و دليل ندارد اين مسائل در هاله اي از ابهام بماند.
• احزاب بايد چه نقشي داشته باشند. شما معتقديد وزارت امور خارجه دچار خودسانسوري شده و اين بحث ها را به صراحت عنوان نمي كند اما چرا احزاب منفعل اند مثلاً مي توانند بيانيه بدهند و مسائل مهم را مطرح و پيگيري كنند.
همان گونه كه پيشتر گفتم براي احزاب ما هنوز مسئله سياست خارجي جانيفتاده است و به عنوان يك مسئله جدي در دستور كارشان قرار نمي دهند. اصولاً بنيان حزبي تشكل هاي سياسي ما ضعيف تر از آن است كه بخواهند به اين گونه مسائل بپردازند و محافظه كاري تمامي احزاب بالاتر از آن است كه بخواهند اين قضايا را مطرح كنند. اما شخصيت ها به طور پراكنده و مشخص نظر خود را ارائه كنند، همان طور كه آقاي هاشمي رفسنجاني در مصاحبه اخير خود مطرح كردند و در رسانه ها منتشر شد. خيلي واضح همين مطالب را اشاره كردند يعني مي توان از طريق مجمع تشخيص مصلحت نظام و يا دريافت نظر مردم از طريق رفراندوم عمل كرد. من فكر مي كنم اين مطلب را خيلي شجاعانه بيان كردند و اين پيشنهاد قابل پيگيري و براي اجرا عملي است. قانون اساسي هم اجازه مي دهد. البته نكته مهم تر از مذاكره، اصلاح دروني خودمان است.
• آقاي هاشمي رفسنجاني به دنبال آن مصاحبه توضيحاتي فرستادند. آن توضيحات را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
توضيحاتي كه آقاي هاشمي بعد از مصاحبه دادند نفي كننده اصل موضوع نبود، بلكه تكميل كننده مصاحبه بود يعني جملاتي كه از آن مصاحبه افتاده بود خودشان تكميل كردند ولي اساس كار همين است. كه اگر مشكلي در راه سياست خارجي باشد، به هر حال حل شدني است و رهبري با توجه به نظرات مردم در رفراندوم و يا با توجه به نظرات كارشناسي در مجمع تشخيص مصلحت نظام ـ كه تركيبي از نمايندگان سه قوه است ـ مي توانند نظر نهايي را اعلام كنند. در رابطه با دستگاه رهبري خط قرمزي وجود ندارد و اين راهكاري است براي حل مناقشه با هر كشوري در دنيا.
• بعضي از گروه هاي اصلاح طلب از اين مصاحبه اين گونه برداشت كردند كه آقاي هاشمي رفسنجاني مي خواهند ابتكار عمل را خودشان به دست بگيرند.
هيچ اشكالي ندارد كه در تحولات سياسي، احزاب، گروه ها و اشخاص از هم پيشي بگيرند. در سال هاي گذشته اين فرصت براي گروه هاي محافظه كار فراهم بود. در شش سال گذشته هم كه دولت جناب آقاي خاتمي اين فرصت را داشتند هيچ وقت كسي مانعي براي اظهارنظر و بيان مطلب ايجاد نكرد. حالا اگر شخصيتي يا گروهي اعلام موضع كند و بقيه بخواهند چنين برداشتي داشته باشند، به نظرم كم لطفي است.
• تهديدهاي آمريكا عليه ايران و سوريه را چقدر جدي مي دانيد. آيا از يك روند درازمدت مانند تغيير نقشه خاورميانه برخوردار است. اين تهديدها تا چه زمان ادامه پيدا مي كند.
سياستمداران انگليسي و آمريكايي تصميمات مهمي در خصوص آينده جهان به خصوص خاورميانه گرفته اند و در اين نكته ترديدي نيست. اين منطقه از نظر انرژي مهم ترين نقطه دنيا است. به لحاظ فرهنگي نيز از قديم مركز تحولات بوده است. پيشتر در دكترين كيسينجر نحوه دخالت آمريكا در خاورميانه تعيين شده بود. مصاحبه هايي كه دولتمردان آمريكا مي كنند نشان مي دهد كه آنها براي خاورميانه برنامه دارند و برنامه خود را ادامه خواهند داد. منتهي اين يك قسمت از بحث است. بحث اصلي اين است كه مردم خاورميانه و كشورها مي خواهند چگونه برخورد كنند آيا انفعالي برخورد مي كنند تا آنها كار خودشان را انجام دهند. نكته مهم اين قسمت است. آمريكا در مورد ايران متوجه شده است كه نيروهاي سياسي و جريانات سياسي به اندازه كافي هوشيار هستند كه اگر روزي آمريكا بخواهد دخالت كند تمام جريانات سياسي متحد مي شوند و به مقابله مي پردازند. به همين دليل معتقدم حركت نظامي از طرف آمريكا در ايران انجام نمي شود. البته به معناي گارانتي دائمي نيست بلكه تا زماني است كه مشكلات و ايرادات داخلي ما به حدي نرسد كه مردم از ما جدا شوند و گروه ها منفعل بمانند و به يك حكومت انحصارطلبانه تبديل شويم. اگر چنين اتفاقي بيفتد زمينه براي ورود آمريكا به شكل نظامي فراهم مي شود.
توجه اخير آمريكا به سوريه نيز جنبه تهديد نظامي ندارد بلكه هدف آنها گرفتن امتياز از طريق وارد آوردن فشار است. مي خواهند اگر سران عراق در سوريه پناهنده شده اند آنها را تحويل بگيرند و يا مواضع سوريه در برابر اسرائيل تعديل شود. چون در سوريه پشتوانه مردمي تا حدودي وجود دارد.
• بنابراين حمله نظامي در مورد ايران مطرح نيست. اما تهديدها تا كجا پيش مي رود و چه هدفي را دنبال مي كند؟
هدف آمريكا از اين تهديدها آن است كه معادلات سياسي ايران به سمتي حركت كند كه به نفع آنها باشد. تنها راه خنثي كردن اين فشارها و تهديدها نيز اصلاح مشكلات داخلي است به اين ترتيب مي توانيم مردم را بسيج كنيم و در مقابل اين تهديدها بايستيم. تهديدها ممكن است به مجموعه اي از فشارهاي اقتصادي و سياسي در سطح بين المللي عليه ما منجر شود آنها مي دانند كه جامعه ما يكپارچه از نظام جدا نمي شود و همين عامل بازدارنده است.
• عملكرد صداوسيما در خصوص تحولات منطقه انتقادهايي را برانگيخته است. در اين مورد چه نظري داريد؟
صداوسيما بر عكس آن چيزي كه اعلام شده بود حركت كرد و در مجموع كارنامه خوبي از خود بر جاي نگذاشت در جايي كه مقامات بلندپايه موضع ايران را بي طرفي اعلام كردند مناسب بود رسانه ملي طي جنگ بي طرفي خود را به خوبي حفظ مي كرد و اخبار را آن گونه كه بود انعكاس مي داد و به درشت نمايي و ريزنمايي دو طرف توجهي نمي كرد.
• آيا ايران مي تواند براي احقاق بخشي از حقوق خود مانند دريافت غرامت جنگ اقدامي انجام دهد؟
برخورد حكومت جديد عراق با حكومت قبلي فرق زيادي خواهد كرد ولي بستگي به نحوه تعامل ما در آينده با اين كشور دارد. البته به حركت داخلي ما نيز بستگي دارد در اين صورت اگر براي دريافت غرامت پافشاري كنيم، موفق مي شويم در غير اين صورت در حد همان شعارهاي گذشته باقي مي ماند و نمي توانيم كاري كنيم.
• دليل اينكه ايران سياست بي طرفي فعال را اتخاذ كرد، چه بود. آيا مي توانستيم با اتخاذ سياستي ديگر، امتيازاتي بگيريم؟
ايراد بزرگ سياست خارجي ما آن است كه از تحولات بين المللي كمترين امتياز را مي گيريم، گاهي امتيازاتي هم داده ايم. در ماجراي افغانستان ما با طالبان بيشترين مشكل را داشتيم. وجود آنها به لحاظ ايدئولوژيك، سياسي و امنيتي به نفع ما نبود و بهتر بود سفره شان برچيده شود با وجود اينكه تمام جوامع بين الملل و سازمان هاي جهاني عليه آنها بودند و در حقيقت جنگ را مشروع مي دانستند ما در آنجا نتوانستيم امتيازي بگيريم و كوچك ترين امتيازي نصيب مان نشد. اما در مورد عراق شايد چاره اي جز اين نداشتيم زيرا از يك طرف جامعه بين الملل با حركت آمريكا و انگليس مخالفت مي كرد البته جهانيان با ماهيت رژيم بعث و صدام موافق نبودند ولي با حركت آمريكا و انگليس مخالف بودند. در اينجا بايد حداقل بي طرفي شان را حفظ مي كردند تا بتوانيم امتيازات بيشتري بگيريم.
|