استعداد او ناب و خدادادي است كسي نمي تواند كارهاي او را تقليد كند وقتي او به نقطه اوج بازي اش مي رسد هيچ تيمي در دنيا نمي تواند جلوي شتاب و نفوذ او را بگيرد
مشخصات
نام كامل: رايان جوزف گيگز
متولد: ۲۹ نوامبر ۱۹۶۳ ـ كارديف
قد: ۸۰/۱ سانتي متر
وزن: ۶۶ كيلوگرم
پست تخصصي: بال چپ
شماره ملي و باشگاهي: ۱۱
ركورد باشگاهي: ۴۲۶ بازي ـ ۹۹ گل
ركورد ملي: ۳۵ بازي ـ ۶ گل
علايق: ـ غذاي چيني
ـ پرورش سگ هاي شين لو و باكستر
ـ كلكسيون اتومبيل
ـ فيلم هاي مافيايي (پدرخوانده)
آران
«من پسر مادرم هستم» هنگامي كه پدر و مادرش از هم جدا شدند، تصميم خود را گرفت. هنوز فرصت داشت تا بنا به شرايط ميان ولزي بودن يا انگليسي بودن يكي را برگزيند اما رايان با جمله اي به يادماندني به روياي جام جهاني كه بر تن كردن پيراهن انگليس مي توانست آن را تحقق بخشد، پشت پا زد و در شانزده سالگي به «دره سبز» بازگشت تا پسر يك مادر ولزي باشد نه يك پدر انگليسي. آن هنگام او كاپيتان تيم ملي دانش آموزي انگليس بود و انگليسي ها دربه در به دنبال يك گوش چپ با آتيه مثل او مي گشتند، ولي رايان مي دانست كه مردم ولز بيشتر به يك قهرمان بومي نياز دارند.
رايان گيگز يك فوتباليست عادي نيست. او ابرستاره اي است كه با سرعت و تكنيك خارق العاده اش هرگز پشت تصوير ستاره هاي رسانه اي مثل بكام گم نشده است. قدرت كنترل و تعادل بي همتاي اين جادوگر ولزي كلاس بازي او را از سايرستاره هاي حاشيه ساز اولدترافورد متمايز ساخته. به راحتي مي توان گفت رايان يك نابغه است. با اين وجود اين ولزي متواضع تأكيد مي كند كه هيچ تفاوتي با ديگران ندارد؛ «من در زمين تمرين سخت تلاش مي كنم درست مثل ديگر هم تيمي هايم. يك بازيكن هر اندازه كه بزرگ باشد و هر چقدر سن بيشتري داشته باشد باز هم بايد هنگام تمرين روي خيلي چيزها كار كند. من هم مستثني نيستم. بايد كامل بودن را تمرين كرد تا بهترين شد. »
كودكي سرگردان
رايان هفت ساله بود كه خانه اجدادي اش در دره هميشه سبز كارديف را ترك كرد. او را به بندر منچستر بردند جايي كه پدرش «دني ويلسون» براي سوينتون در ليگ حرفه اي راگبي بازي مي كرد. چهار سال بعد والدينش از هم جدا شدند و رايان كه تنها و سرگردان مانده بود فوتبال را يافت. او بعدها اعتراف كرد فوتبال مايه رهايي اش از دغدغه هاي خانوادگي بوده است. او ورزش را خيلي ديرتر از بچه هاي عادي آغاز كرد. اولين بار كه پايش به توپ خورد يازده ساله بود ولي خيلي زود عضو ثابت تيم مدرسه اي «دينز» شد كه يكشنبه ها جلوي والدين بازي مي كردند.
وقتي رايان سوار بر توپ نخستين چشمه هاي حركات منحصربه فرد امروزي اش را به نمايش گذاشت ديگر به پشت سرش نگاه نكرد. او يك بال هجومي بود كه مستقيماً به جلو حركت مي كرد. بسيار كم اند فوتباليست هايي كه از همان آغاز پست تخصصي خود را برگزينند. رايان دوازده ساله تصميم گرفت براي هميشه يك بال چپ انفجاري باشد. اين نخستين گامي بود كه او به سوي شخصيت كنوني اش برداشت: «مرد انتخاب هاي يگانه و ابدي»
روياها
پس از آن رايان پا به توپ جلو رفت، مشكلات را دريبل زد و با سرعت از چنگ سرگرداني گريخت.
دست تقدير همچنان دوراهي هايي پيش پايش مي گذاشت تا قدرت انتخاب او رفته رفته بالاتر رود. وقتي رايان داشت قد مي كشيد پيراهن آبي منچسترسيتي كم كم برايش تنگ مي شد. او با اين پيراهن در «مين رود» زمين اختصاصي من سيتي مدارج پيشرفت در تيم هاي پايه رقيب همشهري من يو را مي پيمود، اما قلبش براي سرخ هاي اولدترافورد مي تپيد.
رايان از روياي آن روزها مي گويد:
«من هوادار سفت و سخت منچستريونايتد بودم در حالي كه بسياري از همبازي هايم حقيقتاً به پيراهن منچسترسيتي عشق مي ورزيدند. ستاره هاي محبوب من «مارك هيوز» و «يان راش» و «برايان رابسون» بودند كه آن موقع در اولدترافورد مي درخشيدند. هرگز روزي را كه ساعت ها براي گرفتن امضا از رابسون معطل شدم فراموش نمي كنم. با اين وجود «مارك هيوز» و «يان راش» كمي فرق داشتند. آنها اسطوره هاي ملي ولز بودند. هميشه آرزو داشتم در كنار هيوز يا راش بازي كنم و اينقدر خوشبخت بودم كه چند سال بعد به آرزويم برسم. »
شيطان كوچك
رايان تازه چهارده سالش شده بود كه مردي با لهجه اسكاتلندي دم در خانه شان آمد. او «آلكس فرگوسن» بود كه داندي را قهرمان اسكاتلند ساخته و سپس جانشين «جاك استين» مرحوم بر نيمكت مربي گري اسكاتلند در جام جهاني ۱۹۸۶ شده بود. آن زمان فرگوسن تازه به شياطين سرخ پيوسته بود و از ابتدا در جست وجوي استعدادهاي نابي بود كه بتوانند تيم رويايي اش را در آينده تشكيل دهند. فرگوسن «رايان ويلسون» را به آكادمي اولدترافورد آورد. در همان سال (۱۹۸۶) من يوها نخستين عنوان از عناوين زنجيره اي شان را كه تا شانزده سال بعد ادامه يافت به چنگ آوردند. كسي چه مي داند شايد اين مسير درخشان به يمن قدم «ديمين» شكل گرفته باشد. ديمين لقبي بود كه همبازي هاي رايان به خاطر شباهت او به كاراكتر «طالع نحس» بر او نهاده بودند اما در حقيقت چنين لقبي از نبوغ بي پايان اين شيطان كوچك سرچشمه مي گرفت.
رايان خيلي زود نشانه هاي يك فوق ستاره را متبلور ساخت. «آلن اسميت» بزرگ ترين مربي آكادمي جوانان منچستريونايتد نبوغ او را چنين توصيف مي كند: «وقتي بازي او را مي ديدم مي خواستم اشك شوق بريزم. »
تولد گيگز
رايان در ۱۴ سالگي در پست بال چپ نوجوانان منچستريونايتد بي همتا به نظر مي رسيد. درخشش او در كنار استعدادهاي ديگري مثل ديويد بكام، پل اسكولز، نيكي بات و گري نويل آينده درخشاني را براي شياطين سرخ نويد مي داد. او كه نخستين كشف بزرگ آلكس فرگوسن محسوب مي شد از همان زمان بر همتايان نوجوانش تقدم داشت.
دو سال پس از آن مايه تحولات بزرگي در زندگي رايان بودند. در شانزده سالگي او به مقطعي رسيده بود كه مي توانست هويت خانوادگي اش را تعيين كند. رايان آن جمله معروف را در همين مقطع بر زبان آورد: «روزي دنيا بايد بداند كه من پسر مادرم بوده ام. »
او فاميل پدري «ويلسون» را به كناري نهاد و فاميل «گيگز» را برگزيد كه يك واژه سلتي اصيل برگرفته از موسيقي سنتي ولز و ايرلند است. رايان گيگز شانزده ساله با هويت تازه اش گام هاي بلندي برداشت. فرگوسن به او مجال داد تا نخستين بازي رسمي اش در ليگ دسته اول انگلستان را براي يونايتدها برگزار كند. مسابقه اي كه هرگز از يادها نخواهد رفت.
او پاي به دربي بزرگ شهر منچستر گذاشت و تنها گل بازي را وارد دروازه تيم سابقش كرد.
چند ماه بعد او كه هنوز براي تيم ملي ولز بازي نكرده بود، بازوبند كاپيتاني تيم ملي مدارس انگليس را بر بازو بست و در پايان نخستين فصل حضورش در فوتبال حرفه اي به عنوان پديده جوان فوتبال جزيره انتخاب شد. يك سال بعد گيگز در سن هفده سال و ۳۲۱ روز پيراهن سرخ تيم ملي ولز را بر تن كرد تا جوان ترين ملي پوش تاريخ ولز لقب گيرد. او با اين كار به مطبوعات انگليسي كه انتظار داشتند «شيطان كوچك» تبديل به گوش چپ نوظهور تيم ملي انگلستان شود دهن كجي نمود و شير بال دار اساطيري ولز را به شيرهاي مغرور نشان سلطنتي بريتانيا ترجيح داد.
بدين ترتيب در سال ۱۹۹۱ او در نخستين بازي ملي مقابل آلمان غربي قهرمان جام جهاني به ميدان رفت و بلافاصله براي دومين فصل پياپي جوان اول فوتبال جزيره شد و جايزه ويژه فوتبال نويسان انگليس (PFA) را از آن خود كرد كه تاكنون هيچ پديده ديگري جز او نتوانسته دوبار متوالي اين عنوان را به دست آورد.
تشنه پيروزي
از آن زمان تا امروز گيگز ۱۶ عنوان مختلف شامل هفت قهرماني ليگ برتر، سه جام حذفي و يك قهرماني ليگ قهرمانان اروپا را همراه من يو فتح كرده اما همچنان تشنه پيروزي است. مي گويد: «احساس پيروزي همواره در من قوي تر و قوي تر مي شود زيرا هرچه مي گذرد بردن سخت تر مي شود. »
«احساس مي كنم، هر سال كه از عمرم مي گذرد فوتبال سخت تر مي شود اما همين انگيزه اي است كه اراده ام را محكم تر مي سازد. »
«زماني را به ياد مي آورم كه هفده ساله بودم و مي خواستم هر طور شده به تيم اصلي راه يابم اما حالا جوان ترهاي دور و برم را مي بينم كه بسيار حريص تر از جواني من، جايگاهم در تيم اصلي را طلب مي كنند. »
با اين وجود من مصمم هستم جايگاهم را حفظ كنم. هركس كه مي خواهد در منچستريونايتد بماند بايد همين طور باشد.
عليرغم چنين انگيزه بالايي موفقيت تنها چيزي نيست كه رايان بدان مي انديشد. او مهم ترين رويكرد خود را برقراري رابطه عاشقانه با فوتبال و لذت بردن از لحظه لحظه آن مي داند.
«به جوان ترها توصيه مي كنم تا مي توانند تمرين كنند و هميشه به مربيانشان گوش فرا دهند، زيرا آنها تجربيات بيشتري دارند. بله به تجربيات آنها گوش دهيد ولي مهم تر اعتنا كردن به احساس اشتياق درون خودتان است. »
كوتاه و شخصي
با نگاهي به زندگي رايان گيگز ردپاي يك نابغه حقيقي را مي بينيم. اگرچه حضور گيگز در اولدترافورد خبرسازترين استاديوم دنياي فوتبال، موهبت بزرگي براي اوست اما رايان هرگز در هياهوي تبليغاتي غرق نشده. او يك زندگي شاد و آرام دارد و همواره سعي مي كند نماينده سربلندي براي جامعه ولزي هاي منچستر باشد. شهري كه بيش از يك قرن پذيراي كارگران مهاجر ولزي در صنايع و معادن خود بوده است.
رايان علاقه بي حد و حصري به گردآوري كلكسيوني از اتومبيل هاي لوكس دارد و اين تنها زمينه اي است كه او و بكام در آن رقابت دارند.
وقتي او بهترين بازيكن فينال جام بين قاره اي ۱۹۹۹ (جام تويوتا) ميان منچستر يونايتد و پالميراس شناخته شد و آخرين مدل لوكس كمپاني تويوتا را پاداش گرفت بكام علناً اظهار داشت كه براي لحظاتي به رايان حسادت كرده است.
در كلكسيون او يك «سوبارو ايمپرزا»ي ۵۰ هزار پوندي با موتور تقويت شده، يك بي. ام. وي ۴۰ هزاردلاري، يك چروكي ۳۰ هزار پوندي و يك رنوكليوي سفارشي ۱۵ هزار پوندي به چشم مي خورند امّا گل سرسبد اين كلكسيون مجموعه فراري هاي بي نظير اوست كه مدل «مارانلو»ي ۱۰۵ هزار پوندي در آن ميان مي درخشد. اما اخيراً كمپاني پورشه يك مدل كاملاً اتوماتيك خاص رايان طراحي كرده كه صندلي و پدال هايش با توجه به مصدوميت عضلات همسترينگ پاي او طراحي شده اند. اتومبيلي كه در ماه هاي اخير به مونس رايان تبديل شده است.
اينك ولز
رايان همانند ديگر ابرستاره هاي فوتبال معاصر هرگز شانس درخشش در جام جهاني و جام ملت هاي اروپا را نداشته با اين وجود هميشه نام او در جمع نوابغ فوتبال آورده شده.
امروز تصور «منچستريونايتد» بدون ايفاي نقش گيگز غيرممكن است. او زيباترين گل يونايتدها در تاريخ ده ساله ليگ برتر را در فصل ۹۹ ـ ۹۸ وارد دروازه آرسنال نموده و تنها ستاره اولدترافورد بوده كه در ميانه دوران بازيگري اش برايش مراسم بزرگداشت ترتيب داده اند.
وقتي در سال ۹۴ در مسابقه يادبود بست و چارلتون او مقابل دو اسطوره پا به سن گذاشته يونايتدها بازي كرد، جورج بست گيگز ۲۱ ساله را يگانه استعداد بريتانيايي بازمانده از سبك فوتبال كلاسيك دانست و به يك شركت كامپيوتري كه مي خواست حركات او در دهه هاي ۶۰ و ۶۰ را به صورت گرافيكي شبيه سازي كند پيشنهاد داد از حركات امروزي گيگز الگوبرداري كند. برايان كيد دستيار سابق فرگوسن استعداد گيگز را چنين تشريح مي كند: «استعداد او ناب و خدادادي است. كسي ديگر نمي تواند كارهاي او را تقليد كند زيرا اين كارها فقط از گيگز برمي آيد. به خصوص آن پاس هاي ناگهاني كه هيچ كس انتظارش را ندارد. » سر آلكس فرگوسن مردي كه با گيگز پاي به اولدترافورد گذاشت قديمي ترين شاگرد خود را چنين تمجيد مي كند:
«وقتي او به نقطه اوج بازي اش مي رسد هيچ تيمي در دنيا نمي تواند جلوي شتاب و نفوذ او را بگيرد. »
در حالي كه رايان تمام دوران بازيگري اش را با يك چشم انداز باشگاهي وسيع و يك چشم انداز ملي محدود سپري كرده است، حالا در آستانه ۳۰ سالگي آينده اي كاملاً متفاوت براي او در شرف تكوين است.
اين بار من يو توسط تيم رويايي رئال از گردونه ليگ قهرمانان بيرون نهاده شده و در عوض تيم ملي ولز پس از نيم قرن شانس حضور در يك رقابت بين المللي طراز اول را بسيار پررنگ يافته است. ظهور نسل جديدي از ستاره هاي ولزي مثل كرگ بلامي و رابي ساويج سرخپوشان ولز را براي نخستين بار پس از جام جهاني (۱۹۵۸) در موقعيت صعود به يك رقابت بزرگ يعني يورو ۲۰۰۴ قرار داده.
گال ها حتي ايتالياي مغرور را هم از پا در آوردند و حالا در صدر گروهي ايستاده اند كه يوگسلاوي و ايتاليا اميدهاي اصلي صعود محسوب مي شدند.
گيگز آينده را روشن مي بيند: «آينده پرجاذبه اي پيش روست حتي براي پيرمردي مثل من!» تا آنجا كه مي دانم در سال هاي اخير هيچ فرصتي بهتر از اين براي بازي كردن با پيراهن ولز وجود نداشته است. » پس از قوت گرفتن شايعه ترك اولدترافورد توسط گيگز و پيوستن به اينترميلان او بسيار زير فشار قرار گرفته اما از خود دفاع مي كند:
«بله، مي دانم شايعاتي راجع به پيوستن من به اينترميلان وجود دارد اما هنوز سه سال تا پايان قراردادم باقي مانده و من هم قصد ندارم اولدترافورد را ترك كنم.
مسابقه حرفه اي من در اينجا شكل گرفته و من به باشگاه مردم و شهر منچستر عشق مي ورزم. تمام زندگي ام را اينجا گذرانده ام، پس چه طور مي توانم جاي ديگري بروم. »
اما نبايد فراموش كرد كه گيگز و بكام هميشه بر سر سرعت با هم رقابت داشته اند چه به عنوان دو بال موازي و چه در مورد اتومبيل هاي كورسي. آيا اين مسابقه سرعت به سفر هر دو از منچستر خواهد انجاميد؟
منبع: بي.بي.سي
آناتومي نبوغ
سرعت: يكي از سريع ترين بازيكنان دنيا، وقتي گيگز حركات بال (winger) منحصربه فردش را آغاز مي كند نمي توان از شتابش كاست.
كنترل: سرعت بالا فايده اي نداشت اگر گيگز از چنان قدرت كنترل حيرت انگيزي بهره مند نبود. او مي تواند در سرعت توپ را با هر دو پا كنترل كند و با هر زاويه اي به هر جهتي كه مي خواهد مانور دهد. اين ويژگي بزرگ مسير حملات او را براي بهترين مدافعان غيرقابل پيش بيني مي سازد.
پاسور بزرگ: يك پاسور در بالاترين استاندارد جهاني. او با پاس هاي خلاقانه اش چه با پشت و چه با بيرون پا توده هاي دفاعي را برش مي دهد و گاه چنان آنها را از جريان بازي خارج مي كند كه به ياد فيلم هاي كمدي مي افتيم.
استعداد مصدوميت: ساق هاي هنرمند رايان يك آفت بزرگ دارند. مصدوميت عضلات همسترينگ! گرچه اين مشكل هرگز مدت زيادي سبب توقف او نشده اما در لحظات حساس از برد حركات انفجاري او كاسته اند.