هر سال ۲۵ ميليارد تن خاك از زمين هاي كشاورزي كنده مي شود
قحطي نتيجه طبيعي فرسايش خاك
|
|
از زمان پيدايش كشاورزي در جهان تا اواسط قرن بيستم قسمت اعظم افزايش توليد مواد غذايي به علت زير كشت بردن زمينهاي بيشتر بود. اما از سال ۱۹۵۰ ميلادي به بعد كاهش باروري زمينهاي جديدي كه كشاورزان زير كشت مي بردند و نيز وجود تكنولوژيهاي جديد باعث شد كشاورزان به جاي زير كشت بردن زمينهاي جديد به افزايش باروري زمين توجه كنند. تقريباً چهارپنجم رشد توليد مواد غذايي جهان از نيمه قرن بيستم به اين طرف از اين منبع تأمين شد.
در فاصله بين سالهاي ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۱ مساحت زمين هاي تحت كشت غله در سطح جهان ۲۴ درصد افزايش يافت به طوري كه در سال ۱۹۸۱ به بالاترين سطح خود در تمام دورانها رسيد اما از آن سال به بعد حدود ۷ درصد تنزل كرده است. اين كه زمينهاي كشاورزي دنيا در شرايطي كه تقاضا براي غذا سريعاً در حال رشد است توسعه يابد، تعجب آور نيست. آنچه مايه شگفتي و نگراني است، سير نزولي توليد محصول مي باشد. بخشي از اين نزول زمينهاي زير كشت به علت رها كردن زمينها ي فرسوده است، مانند آ نچه در شوروي پيش آمده است. بخشي ديگر به علت كنار گذاشتن برنامه ريزي شده چنين زمينهايي است كه تحت عنوان طرح ذخيره سازي صورت مي گيرد مانند وضع آمريكا و بخشي ديگر به علت رقابت روزافزون بخشهاي غيرزراعي است كه اين روند از همه آشكارتر در مناطق پرجمعيت آسيا ديده مي شود.
از اواسط قرن بيستم تا سال ۱۹۸۱، دو موج بزرگ در مناطق زير كشت غله جهان پديد آمد. اولي در اوايل دهه پنجاه بود، يعني زماني كه شورويها برنامه آباداني زمين هاي بكر را آغاز كردند. آنها بين سالهاي ۱۹۵۱ و ۱۹۵۶ حدود ۴۰ ميليون هكتار به زمينهاي زراعي خود اضافه كردند و قسمت اعظم افزايش سريع زمينهاي تحت كشت غله جهان به اين علت بود. موج دوم وقتي شروع شد كه قيمت جهاني غله بين ۱۹۷۲ و ۱۹۷۳ دو برابر شد. واكنش سراسر كشاورزان سرتاسر جهان در برابر قيمت بي سابقه چيزي نبود مگر زير كشت بردن هر چه بيشتر زمين. در ايالات متحده كشاورزان فقط زمينهايي را كه بيكار بودند دوباره تحت كشت بردند بلكه دست به كشت ميليونها اكر از زمين هاي فوق العاده فرسوده زدند. بين سالهاي ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۶ منطقه تحت كشت غله در آمريكا ۲۴ درصد افزايش يافت. اما فرسايش خاك هم به همان اندازه بيشتر شد. تا سال ۱۹۷۷ كشاورزان آمريكا به ازاي هر تن غله اي كه توليد مي كردند ۶ تن خاك سطحي زمينشان را از دست مي دادند. در همين اثنا اتحاد شوروي كه در اثر كمبود محصول ۱۹۷۲ نگران شده بود زمينهاي زير كشت غله خود رامعادل ۷ درصد افزايش داد ولي فرسايش خاك بر اثر آب و باران نيز افزايش پيدا كرد. البته در مورد اين فرسايش خاك اطلاعات مشروحي در دست نيست ولي مقاله هايي كه توسط آزمايشگاه فرسايش خاك دانشگاه مسكو منتشر شدند حاكي از فرسايش شديد و روبه پيشرفتي بودند.
در اوايل سال ۱۹۸۲ ميخائيل گورباچف كه آن زمان فقط عضوي از دفتر سياسي بود برنامه ريزان شوروي را تشويق كرد كه به توصيه هاي دانشمندان خاك شناس توجه كنند و براي محدود كردن فرسايش خاك برنامه اي بريزند. اما بر اثر فشارهايي كه در آن سالها -كه شوروي بزرگترين وارد كننده غله بود- براي كاهش واردات وجود داشت كسي به دانشمندان و نظرياتشان اعتنايي نكرد و اعمال مديريت مسئولانه به كناري نهاده شد.
فرسايش خاك باعث شد در چين هم رسيدن به اهداف توليدي آينده مشكل تر شود. در سال ۱۹۸۰كميته حفاظت از رود زرد گزارش داد كه هوانگ هي يا رود زرد هر سال حدود ۲/۱ ميليارد تن خاك را به اقيانوس مي برد. در رصد خانه مانالوا واقع در هاوايي دانشمنداني كه بر روي نمونه هاي هوا كار مي كنند مي توانند از روي موج گرد و غباري كه در اثر بادهاي موسمي به طرف شرق منتقل مي شود شروع كشت بهاره در چين را حدس بزنند.
شايد بدترين خبري كه تاكنون در مورد فرسايش خاك منتشر شده گزارشي است كه سفارت آمريكا در آديس آبابا در سال ۱۹۷۸ تهيه كرده است. در اين گزارش ميزان خاك سطحي كه هر ساله از زمينهاي مرتفع اتيوپي توسط باد و باران شسته مي شود به يك ميليارد تن برآورد شده است. نتيجه اي كه كشور اتيوپي از اين روند به دست مي آورد واضح است: قحطي مكرر. اين وضعيت مانند پنجره اي است كه آينده ساير كشورهاي در حال توسعه اي را كه قادر به مهار كردن فرسايش خاك نيستند نشان مي دهد. استفاده از زمين براي ساختمان هم از عواملي است كه باعث كاهش زمينهاي كشاورزي شده است.مثلاً در چين يكي از نتايج رفاه عمومي دهه هاي گذشته اين است كه بدون اغراق ميليونها كشاورز چيني هم اكنون يا مشغول توسعه خانه خود هستند يا خانه هاي جديدي براي خود مي سازند. در چين از سال ۱۹۸۰ به بعد بخش صنعت سالانه ۱۲ درصد توسعه مي يابد و اين بدان معناست كه هر سال هزاران كارخانه جديد ساخته مي شود. چون قسمت اعظم جمعيت ۱/۱ ميليارد نفري چين در مناطقي كه از نظر كشاورزي غني هستند متمركزند لذا خانه ها و كارخانه هاي جديد اغلب در زمينهاي كشاورزي ساخته مي شوند. از بين رفتن زمينهاي كشاورزي همراه با كشت محصولاتي كه سود آورترند باعث شده كه منطقه تحت كشت غله در چين از سال ۱۹۷۶ به بعد به ميزان ۹ درصد كاهش يابد.
در سرتاسر جهان سوم فشارهاي ناشي از جمعيت روزافزون باعث شده كشاورزان به كشت زمينهايي كه فوق العاده شيب دارند و نمي توانند در مقابل كشت طاقت بياورند و نيز زمينهاي نيمه بايري كه خشك تر از آنند كه بعد از شخم بتوان آنها را از صدمات باد حفظ كرد رو بياورند. در نتيجه فرسايش اين زمينها ادامه مي يابد و كم كم زمين باروري ذاتي خود را از دست مي دهد و زندگي مردمي كه به آن متكي هستند به خطر مي افتد.
استفاده بيش از حد و مداوم از نظامهاي زيستي منجر به تغييراتي مي گردد كه پس از بوجود آمدن ديگر خود بخود يكديگر را تقويت مي كنند. كيت نيوكامب بوم شناس بانك جهاني نشان داده است كه چگونه نظامهاي پيچيده طي مراحل متعددي از هم گسسته مي شوند و نيز نشان داده كه هر يك از اين مراحل باعث تسريع وقوع مرحله بعدي مي گردد. طبق الگوي او كه بر اساس تجربه اتيوپي طرح شده است كاهش پوشش درختي زمين موجب مي شود باروري زيستي آن رفته رفته تنزل كند. اغلب اوقات مسئله وقتي شروع مي شود كه در نتيجه افزايش جمعيت نياز مردم به سوخت چوبي كم كم از مقداري كه جنگلهاي محلي مي توانند به طور مداوم تأمين كنند بالاتر مي رود. باعقب نشيني جنگلها در مقابل شهرها سوخت چوب ناياب مي شود. در اين مرحله كشاورزان شروع مي كنند به استفاده از بقاياي محصول و فضولات حيوانات و از آنها در آشپزي استفاده مي كنند. اين كار دو چرخه مهم را برهم مي زند يعني زمين از مواد معدني و نيز مواد آلي كه براي حفظ تركيب مواد خاك ضروري هستند محروم مي شود. وقتي پوشش گياهي محافظ زمين از بين رفت و خاك آن فشرده تر شد مقدار بيشتري از آب باران از آن مي گريزد و به نهرها مي رود، فرسايش خاك تشديد مي شود، خاك آب كمتري جذب مي كند و رطوبت خاك كه براي سلامت گياه لازمست كم مي شود. سفره هاي آب زيرزميني هم به تدريج پايين تر مي روند، پس از مدتي با گذشت زمان چاههاي آب خشك مي شوند و بالاخره آنقدر خاك نمي ماند كه حتي بتوان در آن براي حداقل محصول كشت و كار كرد. از اين نقطه به بعد ديگر كشاورزان تبديل به پناهندگان زيست محيطي مي شوند يعني به سمت نزديكترين شهر يا اردوگاه خيريه روي مي آورند.
خوشبختانه اين چرخه تخريب زمين و نتايج آن در هندوستان مورد توجه مقامات رسمي قرار گرفته است. طبق برآورد زمين شناسان هند كشورشان از سال ۱۹۷۵ سالانه ۵ ميليارد تن خاك سطحي از دست داده است در حالي كه وسعت زمينها كشاورزي آن با آمريكا برابر است.
اين رقم در مقايسه با رقم مشابه در آمريكا يعني سه ميليارد تن در سال، زياد است.در ۱۹۸۵ به دستور راجيوگاندي نخست وزير هند دفتر ملي عمران اراضي باير تأسيس شد. هدف اين دفتر اين بود كه در هر سال ۵ ميليون هكتار از اراضي باير را به كشتزارهايي براي توليد علوفه و هيزم تبديل كند.
اين روند شوم يعني فرسايش خاك سطحي جهان را به دوره اي از محدوديت در كشاورزان رهنمون شده است. حتي اگر زمينهايي را كه به علت «برنامه محصولات كشاورزي» در آمريكا بيكار مانده اند در نظر نگيريم باز هم ميزان زمينهاي تحت كشت غله جهان بعد از سال ۱۹۸۱ كه به نقطه اوج خود در تاريخ رسيد پيوسته نزول كرده است. هم اكنون ايالات متحده در نيمه راه يك برنامه پنج ساله قرار داشت كه هدف آن اين بود كه حداقل ۴۰ ميليون اكر (۶ ميليون هكتار) از اراضي فوق العاده آسيب پذير را- كه معادل ۱۱ درصد كل اراضي كشاورزي آمريكاست قبل از اينكه باير شوند به جنگل و علفزار تبديل كند.
بر خلاف اين، اتحاد شوروي براي تبديل زمينهاي قابل فرسايش و به كارگيري آنها در مواردي كه فشار كمتري به زمين مي آورند و دوام پذيرند برنامه اي ندارد. در نتيجه شاهديم كه از سال ۱۹۷۷به بعد شوروي سالانه تقريباً يك ميليون هكتار از اراضي كشاورزي را به حال خود رها كرده است و اين امر سبب شده كه منطقه تحت كشت غله آن ۱۳ درصد كاهش يابد. واگذاري و ترك زمين در اين اقيانوس وسيع نشان مي دهد كه باروري ذاتي زمين احتمالاً در منطقه بسيار وسيعتري در حال كاهش است. بدين ترتيب در مي يابيم كه چرا شوروي هم اكنون بزرگترين مصرف كننده كود شيميايي جهان است در حالي كه از نظر توليد غله با فاصله زيادي بعد از آمريكا و چين در مقام سوم قرار دارد.
در بعضي از كشورهاي در حال توسعه تخريب زمينها در اثر فرسايش موجب شده كه كشاورزان به طور دسته جمعي نه فقط زمين بلكه كل روستاها را ترك كنند. در سرتاسر حاشيه جنوبي منطقه صحراهزاران دهكده همراه با زمينهاي كشاورزي اطرافشان به دست شن سپرده شده اند. در آفريقا در سرتاسر نوار عريضي كه از موريتاني در غرب تا سودان در شرق كشيده شده به علت كاهش بارندگي و رشد بيابان زايي جبهه كشاورزي مجبور به عقب نشيني به سمت جنوب شده است.
در پايان دهه هشتاد اطلاعاتي از اين دست نشان مي دهد كه در تقريباً يك سوم زمينهاي كشاورزي جهان باروري ذاتي زمين به علت فرسايش خاك تدريجاً در حال كاهش است. اگرچه افزايش مصرف كودهاي شيميايي موقتاً اين زوال را مي پوشاند. در سرتاسر جهان سالانه تقريباً ۲۵ ميليارد تن خاك سطحي از زمينهاي كشاورزان بيرون مي رود و اين مقدار تقريباً معادل خاكي است كه زمينهاي گندمكاري استراليا را مي پوشاند.
جمشيد ثابتان فدايي
كارشناس ارشد آبخيزداري
|