در عين حال رنسانس همراه بود با تضعيف مسيحيت و قوت گرفتن فرقه هايي عرفاني كه در آنها خورشيد جايگاه مهمي داشت و يادگاري بودند از ميترائيسم فراموش شده. (چند تن از دانشمندان اين دوره به چنين فرقه هايي وابستگي داشتند مانند: نيوتون و كپلر)(۸)
در يك چنين جوي بود كه كپرنيك پاي به عرصه وجود نهاد و همراه وي فصل جديدي در تاريخ علم شروع شد، كه به انقلاب علمي معروف است و باعث شد تا جهان بسته قرون وسطي جاي خودش را به جهان باز علم عصر جديد بدهد.
كپرنيك به فيثاغورس و افلاطون توجهي خاص داشت و با علاقه اي كه نسبت به نجوم پيدا كرده بود سعي كرد تا سيستمي بر اساس خورشيد مركزي را جانشين نظام قديمي بطلميوس بنمايد، خودش در اين باره مي گويد:
«تصميم گرفتم كه تمام آثار فلاسفه يوناني را مطالعه كنم و ملاحظه نمايم كه آيا هيچ كدام از ايشان براي كرات آسماني حركتي غير از آن حركات كه در دانشگاه ها پذيرفته شده است،در نظر گرفته اند يا خير. در آثار سيسرون چنين يافتم كه، ني سه تاس زمين را متحرك داشته و در آثار پلوتارك ديدم كه بعضي از فيثاغورسيان عقيده داشتند كه زمين داراي حركت دوراني است».
كپرنيك درباره خورشيد عقايدي عرفاني داشت كه از هرمس فيثاغورس و افلاطون سرچشمه گرفته بودند. او در همان صفحه از كتابش كه درباره نظريه خورشيدي مركزي سخن مي گويد مي نويسد:«بي علت نيست كه خورشيد را كساني چراغ عالم و عده اي نيز فرمانرواي آن دانسته اند و هرمس سه بار بزرگ شده آن را همچون خدايي توصيف مي نمايد.» پس در اساس انتخاب سيستم جديد اهميت و احترام دوباره به خورشيد قرار داشت. اهميتي كه بعد از افول ميترائيسم يا آيين مهر در قرن چهارم ميلادي از بين رفته بود و با شروع رنسانس و توجه دوباره به خورشيد از نو جان تازه گرفته بود.
كمي پس از كپرنيك يكي ديگر از چهره هاي معروف تاريخ علم يعني كپلر ظهور مي كند كه او هم سخت تحت تأثير افلاطون و فيثاغورس قرار داشت.
كپلر بر اين باور فيثاغورسي بود كه جهان بر اساس اعداد كامل خلق شده است و براي اين باور افلاطوني بود كه عالم بر حسب موزونيت هاي رياضي فهم مي شود.
در سال ۱۵۹۷ در كتابش تحت عنوان راز كيهان كپلر نظريه اش را درباره ساختار عالم بيان مي كند. نكته جالب اين كتاب نحوه استفاده كپلر از چند وجهي افلاطون است.
كپلر با دقت در سيستم خورشيد مركزي كپرنيك متوجه مي شود كه مي توان در ميان سيارات شناخته شده تا آن زمان يعني: زحل، مشتري، مريخ، زمين، زهره و عطارد چند وجهي هاي افلاطوني را قرار داد.(۱۴)
هر چند نحوه آرايش سيارات، فقط به تقريب مي توانست صحيح از آب در بيايد، ولي كپلر تصور كرد كه به راز مهمي پي برده است، يعني فهميده است كه چرا فقط ۶ سياره به دور خورشيد مي گردد و چرا فقط پنج پلي ئدر منتظم مي تواند وجود داشته باشد و نه بيشتر.
كپلر پس از شروع همكاري با تيكو براهه و دستيابي به رصدهاي بسيار دقيق او نظريه چند وجهي ها را كنار مي گذارد و پس از مدتي موفق مي شود قانون اول و دوم خودش را ارائه بدهد.
قانون اول كپلر مربوط به بيضي بودن مدار سيارات است و قانون دوم وي درباره چگونگي سرعت حركت سيارات است. اين دو قانون را شروع نجوم جديد به حساب مي آورند. بر طبق قانون دوم و بر خلاف تصورات ارسطو، سيارات بر روي مدارهاي خود داراي سرعت ثابت نيستند.
كپلر، مانند فيثاغورسيان، سيارات را به نت هاي موسيقي و تغيير سرعتشان را به زير و بم شدن نت ها تشبيه مي نمايد و چنين استدلال مي كند كه حاصل اين نت ها، نوعي موسيقي مي شود كه عالم و خالق اش را ستايش مي كند، در پي كشف موسيقي افلاك بود كه كپلر به قانون سوم خودش دست پيدا مي كند.
قانون سوم رابطه سيارات نشان مي دهد، همان رابطه اي كه فيثاغورسيان آن را به وسيله نت هاي خوش آهنگ بيان مي كردند رابطه بين قطر مدار سيارات و زمان تناوب آنها را نشان مي دهد و به وسيله همين رابطه است كه مي توان فاصله سيارات تا خورشيد را به دست آورد.
كپلر، با قانون سوم نشان داد، كه منظومه شمسي يك واحد مختص به خود بوده كه بين مدار سياراتش نسبت هاي رياضي برقرار است و اين انجام كاري بود كه با فيثاغورسيان آغاز شده بود.
۴- صابئين چه كساني بودند؟
صابئين يا حرانيان قومي بودند كه در ناحيه فوقاني بين النهرين زندگي مي كردند و تا ظهور اسلام همواره ساكن مرزهاي غربي ايران بودند. آنان از جمله فرهنگ هايي بودند كه در انتقال دانش به جهان اسلام كمك كردند. آنها را ستاره پرست معرفي مي نمايند و از ميانشان دانشمنداني بوجود آمدند كه از چهره هاي سرشناس تاريخ علم دوره اسلامي به حساب مي آيند. از جمله معروفترين آنها مي توان از ثابت بن قره و ابوعبد الله محمد بتاني نام برد. در اهميت اين دو دانشمند همين قدر كافي است كه كپرنيك و كپلر بارها از اين دو دانشمند نقل قول كرده و به آنها استناد مي نمودند.(۹)
ثابت بن قره از اهالي حران بود و چندين اثر در علم نجوم و طب و فلسفه تأليف كرد و بيشتر درباره حركت نقطه اوج خورشيد، اندازه گيري تقويم اعتدالين، ساعت هاي خورشيدي و نظريه اعداد تحقيق مي كرد. در عين حال وي مترجمي سه زبانه بود و آثار ارشميدس را به عربي ترجمه كرد. وي در بغداد به منجمي دربار خليفه عباسي رسيد. ثابت را اولين رياضيدان بزرگ دوره اسلامي به شمار مي آورند.(۱۵)
دانشمند معروف ديگر صائبي، ابوعبدالله محمد بتاني بود كه او هم از اهالي حران بوده و زيج صائبي را نوشت كه اوج نجوم رصدي را در اسلام نمايش مي دهد وي اصلاحاتي بر كتاب هاي بطلميوس نوشت كه از اهميت زيادي برخوردار بود.(۱۶)
همچنين روش هاي رياضي جديدي را در محاسبات وارد نمود كه بعدها مورد استفاده كپرنيك و كپلر قرار گرفتند(۸) مطالعات وي در زمينه كسوف و خسوف تا قرن هيجدهم در اروپا مورد استفاده قرار مي گرفت. بتاني را اولين منجم بزرگ دوره اسلامي ذكر مي كنند. از جمله كارهاي مهمي كه ثابت بن قره و بتاني در محاسبه آن كوشيدند. تلاش براي تعيين اندازه مدار سياره هاي مختلف بود و آنها توجهشان را بخصوص بر روي مدار ماه متمركز كرده بودند. كپلر با پيگيري همين مسأله و با پرداختن به مريخ آن را به نتيجه رساند.
ابوريحان از آثار الباقيه اطلاعات ذي قيمتي درباره صابئيه به دست مي دهد. ابوريحان مي گويد:
«گاهي حرانيان را كه بازماندگان از معتقدان دين قديم مغرب زمين هستند كه روميان پس از مسيحيت دست از آن برداشتند را صابئين گويند.»
اين جمله ابوريحان نشان مي دهد كه صابئين بازماندگان ميترائيسم و يا آئين مهر مي باشند. آئين مهر مذهبي ايراني بود كه در سرتاسر امپراطوري روم گسترش يافت و امپراطوران زيادي ميترايي شده بودند. پس از رسميت يافتن مسيحيت درقرن چهارم ميلادي توسط امپراطور كنستانتين و مرگ ژولين آخرين امپراطور مهري مذهب رم ،ميترائيسم رو به خاموشي نهاد.
ابوريحان در دنباله مطلب اين مسأله را تأكيد مي كند:
«زردشتيان پاره اي از امور را در كيش خود ذكر مي كنند كه از مذهب مهر و قدماي حرانيه گرفته شده است.»(۱۶) ابوريحان از مذهب مهر به عنوان معتقدات ايرانيان پيش از زردشت نام مي برد و آنها را تحت عنوان مجوس اقدمين معرفي مي نمايد. ابوريحان مي گويد:« مجوس اقدمين آنهايي را گويند كه پيش
از زردشت بوده اند و امروز نمي توان شخصي را از ايشان پيدا كرد كه به گفته زردشت معتقد نباشد.(۱۷) در آئين مهر توجه به نجوم و كيمياگري از اهميت خاصي برخوردار بوده است و توجه به دوازده برج فلكي هفت سياره و چهار عنصر در اغلب آثار باقيمانده از مهرابه ها به چشم مي خورند. درباره عقايد صابئين ابوريحان مي گويد: «نيرين و كواكب و كليات عناصر (يعني خورشيد و ماه و سيارات و چهار عنصر) را تقديس مي كردند. باقيمانده هاي اين طايفه در حران سكني دارند.»(۱۷) و ادامه مي دهد:
«براي ايشان انبياء بسياري است كه اكثر ايشان فلاسفه يونان اند مانند فيثاغورس جدافلاطون و هرمس.»(۱۷)
مسعودي در مروج الذهب درباره صابئين مي گويد:
«افلاطون و فيثاغورس را از پيشگامان فرقه خود به حساب مي آورده اند و خورشيد و ساير سيارات را احترام فراوان مي كرده اند.»(۱۸)
و در ادامه مي آورد: «بر در انجمن صائبيان در حران ديدم كه سخني از افلاطون به سرياني نوشته بود كه چنين ترجمه كردند: هر كه خويشتن را شناخت به خدا رسيد.»(۱۸) اين عبارت رادر فارسي به صورت «خودت خودت را بشناس» ترجمه مي كنند.
سخن معروف سقراط است كه آن را به كاهن معبد دلف كه معبد آپولون يا خورشيد بوده است نسبت مي دهد و افلاطون اين جمله را در كتاب الكيبياد ذكر كرده است.
صائبيان مانند ميترائيان رابطه نزديكي بين فلزات هفتگانه و ستارگان هفتگانه برقرار مي كردند. به گفته مسعودي در مروج الذهب: آنان بخصوص ميان ستارگان هفتگانه از يكسو و فلزات هفتگانه از سوي ديگر ارتباط قائل بودند و اين پيوند را با مرتبط ساختن هر يك از فلزات هفتگانه با معابد به ويژه آن ستارگان نمايش مي دادند: (طلا براي خورشيد) (نقره براي ماه) (قلع براي مشتري) (مس براي زهره) (آهن براي مريخ)(۱۹) (سرب براي زحل) و بالاخره (جيوه براي عطارد)(۱۸).
به گفته اين نديم(۱۹) صائبيان به ثنويت اعتقاد داشتند و عالم را مركب از نرينه و مادينه در نظر مي گرفتند. اين همان روشي است كه كيمياگران نيز به كار مي بردند و گوگرد را نر وجيوه را ماده در نظر گرفته و عقيده داشتند ساير مواد از تركيب گوگرد و جيوه به دست مي آيند. جالبترين نكته در مورد صائبيان نحوه معماريي است كه براي معابد هفت سياره در نظر گرفته بودند. مسعودي در مروج الذهب در باره اين اشكال منتظم هندسي مي گويد: معبد زحل شش گوشه، معبد مشتري سه گوشه، معبد مريخ چهارگوش مستطيل ،معبد خورشيد چهارگوشه و معبد عطارد سه گوشه ،معبد زهره سه گوش در داخل چهارگوشه مستطيل و معبد ماه هشت گوشه بود.»(۱۸)
ولي با توجه به اطلاعاتي كه ساير منابع در اختيار مي گذارند اشكال هندسي معابد صابئيه به قرار زير بوده اند:(۲۰)
(زحل= ۶ گوشه ) (مشتري= مثلثي احتمالا هرمي ) (مريخ= مكعب مستطيل ) (خورشيد= مكعبي )
زهره= هرم در داخل مكعب مستطيل (عطارد= ۶ گوشه در داخل مكعب
(ماه= ۵ گوشه).
اين طرز نمايش يادآور تلاش كپلر در به كارگيري چند وجهي هاي منتظم افلاطوني در نظريه كيهان شناسي اش مي باشد. در هر حال هرگاه ساختماني به صورت اشكال منتظم هندسي پيدا مي شده است آن را به صابئين منصوب مي كرده اند، مانند اهرام مصر كه هرمي بوده اند و معبد بعلبك كه مكعبي شكل بوده است، نكات مشترك بين صابئين و پدران علم جديد را بدين شرح مي توان جمع بندي كرد:
- توجه و علاقه به نجوم
- توجه و علاقه به رياضيات
- داشتن پيشگامان مشترك مانند: فيثاغورس و افلاطون
- احترام و علاقه عرفاني به خورشيد
- توجه به اشكال هندسي منتظم
- توجه به كيمياگري
- توجه به ستاره خواني
- توجه مستقيم و يا غيرمستقيم به آئين مهر
با در نظر گرفتن اين نكات مشترك و احترام و علاقه اي كه كپلر و كپرنيك به دانشمندان صابئي داشتند، به نظر بعيد مي رسد كه كپلر از نحوه معماري معابد صابئيان بي اطلاع بوده باشد بنابر اين احتمال زياد مي رود كه معماري اين معابد سرمشقي براي كپلر در بكارگيري چند وجهي هاي منتظم در نظريه كيهانشناسي اش بوده باشد.
در عين حال تلاش دانشمندان صابئي در تعيين اندازه مدار سيارات به خصوص ماه نيز به طور حتم سرمشق ديگري بوده تا كپلر با دنباله روي از آن بتواند به قوانين اش دست پيدا نمايد.
دكتر كامران احمدي
مرجع:
۱۳- جمعي از نويسندگان و مترجمين فلسفه علمي، ۱۳۴۹ جيبي.
۱۴- جورج گاموف، سرگذشت فيزيك، ترجمه رضا اقصي، ۱۳۷۲ تهران/
۱۵- ابوالقاسم قرباني، زندگينامه رياضيدان دوره اسلامي ۱۳۷۵ نشر دانشگاه.
۱۶- احمد بيرشك، زندگينامه علمي دانشوران ۱۳۷۲ علمي و فرهنگي.
۱۷- ابوريحان بيروني، آثار الباقيه، ترجمه دانا سرشت ۱۳۷۷ دهخدا.
۱۸- مسعودي، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاينده ۱۳۷۴ علمي و فرهنگي.
۱۹- ابن نديم. الفهرست.
۲۰- دمشقي، تحبه الدهر... ترجمه سيدحميد طبيبان ۱۳۵۷ فرهنگستان ادب.