پرچين ها كه داراي تنوع گونه اي زياد هستند عملاً خود باقيمانده هاي منزوي جنگلي هستند و هيچ نشانه اي وجود ندارد كه حركت گياهان از طريق اين راهروها را ثابت نمايد
ترجمه: زينب همتي
تكه تكه شدن زيستگاه و حفاظت از منابع طبيعي
فرسايش خاك و تكه تكه شدن زيستگاه نتيجه فعاليت هاي كشاورزي و صنعتي انسان در مقياس جهاني بوده است. توسعه كشاورزي باعث گرديده است كه زيستگاه هاي گسترده تبديل به زمين هاي كشاورزي شوند. با اين وجود در برخي از مناطق تكه هاي كوچكي از زيستگاه هاي قبلي همچون جزايري در درون زمين هاي كشاورزي ناسازگار باقي مي مانند. به ترتيبي كه مهاجرت موجودات در اين زيستگاه هاي تكه تكه شده بسيار مشكل يا غيرممكن است. حفاظت از باقيمانده فون و فلور جهاني و نگهداري از تنوع ژنتيكي اين كره زنده، اساساً بستگي به مديريت اين جزاير يا تكه هاي باقيمانده از زيستگاه هاي قبلي دارد. به همين دليل است كه جغرافي دانان زيستي در سال هاي اخير توجه فراواني به رفتار گياهان و جانوران در درون جزاير و اينكه تعداد آنها چه ارتباطي با اندازه و فاصله آنها از يكديگر دارد كرده اند. درك اين قوانين كليد حفاظت كارآ از منابع طبيعي است. ارتباط بين تعداد گونه ها در يك جزيره (S) و وسعت جزيره (A) توسط رابطه زير مشخص مي شود. S = cAz، كه در آن c و z مقادير ثابت هستند. مقدار Z بين ۲/۰ تا ۳/۰ متغير است. كاربرد اين رابطه بدان معني است كه اگر وسعت جزيره اي به يك دهم تقليل يابد تعداد گونه هاي موجود در آن نصف مي شود يا اينكه اگر وسعت جزيره اي دو برابر شود تعداد گونه هاي موجود در آن ۲۵ درصد افزايش مي يابد.
يكي از نتيجه گيري هاي اين تئوري در حفاظت از منابع طبيعي آن است كه يك منطقه حفاظت شده بزرگ بهتر از تعدادي از مناطق حفاظت شده كوچك است، چرا كه چنين منطقه اي نرخ انقراض را پايين نگه داشته و تنوع گونه اي را در سطح بالا حفظ مي نمايد. در عمل شرايط آن چنان كه گفته شد ساده نيست. «هيگز» و «اوشر» كه گياهان موجود در كواري ها يا حفره هاي معادن سنگ در شمال بريتانيا را مورد مطالعه قرار مي دادند به اين نتيجه رسيدند كه همپوشي گونه اي در اين حفره ها كمتر از آن ميزاني بود كه تئوري جغرافياي زيستي پيش بيني كرده است. اين بدان معني است كه تعدادي از مناطق كوچك ممكن است مجموعه گونه اي بيشتري داشته باشند تا يك منطقه بزرگ. پيچيدگي ايجاد شده در چنين موردي ممكن است ناشي از وجود زيستگاه هاي خرد در هر كواري يا تفاوت در گذشته هر يك از آنها باشد. در برآورد شكل بهينه يك جزيره به منظور به حداقل رساندن انقراض و همچنين افزايش احتمال استقرار ساير موجودات براساس نظريه جغرافياي زيستي جزاير سوالات مشابهي مطرح گرديده است. از آنجا كه احتمال وقوع انقراض در حاشيه زيستگاه بيشتر از ساير جاها است مي توان چنين نتيجه گرفت كه جزاير دايره اي شكل به لحاظ داشتن كمترين ميزان محيط به ازاي واحد سطح به ساير اشكال ارجح هستند. ولي كوچك بودن محيط شانس استقرار موجودات را بر روي جزاير كم مي كند. «ماگاريت گيم» پيشنهاد كرده است كه پروسه استقرار موجودات بر روي يك جزيره از يك جهت معين مانند نزديك ترين قاره وقتي به حداكثر مي رسد كه دراز و عمود بر جهت مهاجرت قرار داشته باشد.
جنگل هاي آمازون، كه درختان آن براي استفاده از چوب و همچنين ايجاد زمين كشاورزي با سرعت نگران كننده اي در حال نابودي هستند، جايي است كه اين تصورات محيط زيستي در آنجا عملكرد آزمايشي پيدا كرده است. در اين منطقه غني كه احتمالاً دو سوم از تمام ۵/۴ ميليون گونه گياه و جانور جهان را در خود جاي داده است، مي بايست در مورد متناسب ترين اندازه از مناطق حفاظت شده تصميم گرفت كه در آن ميزان انقراض در كمترين حد ممكن باشد. سوالات ديگري در مورد چنين مناطقي وجود دارد. اينكه چند عدد از چنين مناطق بزرگي لازم است و شكل انتشار آنها به چه صورت باشد؟ آيا ممكن نيست كه تعداد زيادي از مناطق كوچك ولي نزديك به يكديگر بتوانند به اندازه مناطق بزرگ مفيد باشند؟ مطالعات مقدماتي نشان داده است كه انزواي مناطق جنگلي در دل زمين هاي كشاورزي (همچون جزيره اي در دل اقيانوس) موجب از دست دادن گونه ها متناسب با وسعت مناطق منزوي مي گردند. يك منطقه ۱۴۰۰ هكتاري ۱۴ درصد، يك منطقه ۲۵۰ هكتاري ۴۱ درصد و يك منطقه ۲۰ هكتاري ۶۲ درصد از گونه هاي پرنده تخم گذار خود را از دست داده اند. بنابراين اولين نشانه ها دال بر آن است كه هدف هاي حفاظت از منابع طبيعي در مناطق حفاظت شده بزرگ بهتر فراهم مي گردد. اعداد و ارقام مي توانند گمراه كننده باشند. بدون ترديد اين واقعيت دارد كه بسياري از گونه هاي جنگل هاي پرباران مي توانند در زيستگاه هاي كوچك و منزوي دوام بياورند. براساس يك مطالعه در جنگل هاي پرباران مالزيا تنها ۹ درصد از پستانداران و ۲۳ درصد از پرندگان مناطق منزوي يافت نمي شوند. ولي ممكن است همين گونه ها بيشترين ميزان آسيب پذيري را نسبت به تغييرات ايجاد شده در محيط داشته و در خطر انقراض قرار گرفته باشند. چنين گونه هايي بيشترين حفاظت را نياز دارند. گونه هاي سازش پذير و فرصت طلب به ندرت نيازمند توجه انساني بوده و معمولاً قادرند از خود محافظت به عمل آورند.
|
|
يك سوال نهايي در مورد كاربري تئوري جغرافياي زيستي جزاير در زمينه مسائل مربوط به حفاظت از منابع طبيعي وجود دارد و آن مربوط به ارزش كريدورهايي است كه بخش هاي منزوي شده زيستگاه ها را به هم مربوط مي سازد. آيا «پرچين»هاي موجود بين جنگل ها راه هايي هستند كه گياهان و جانوران بتوانند از طريق آنان بين مناطق منزوي حركت نمايند؟ همه مطالعات در انگلستان نشان داده است كه چنين چيزي صحت ندارد. پرچين ها كه داراي تنوع گونه اي زياد هستند عملاً خود باقيمانده هاي منزوي جنگلي هستند و هيچ نشانه اي وجود ندارد كه حركت گياهان از طريق اين راهروها را ثابت نمايد. پرچين ها واجد ارزش هاي ذاتي براي حفاظت هستند ولي نمي توان آنها را به عنوان كريدور در نظر گرفت.
نياز براي حفاظت
در بحث پيرامون رابطه انسان با ساير حيوانات و گياهان يك فرض بنيادي اين است كه حفاظت از ساير گونه ها خوب است، گواينكه در اين طرز تلقي استثنائاتي براي رقباي مستقيم انسان (آفات) و انگل هاي انساني و حيوانات اهلي وجود دارد. به جز دلايل مبتني بر ارزش هاي زيباشناسي حفاظت از منابع طبيعي كه در آن زمينه جغرافيدانان زيستي نمي توانند بهتر از هر فرد ديگري اظهارنظر نمايند، دلايل قدرتمند علمي ديگري مبتني بر نگهداري و حفاظت از منابع ژنتيكي جهاني وجود دارد. زماني كه گونه اي منقرض مي شود، جهان بايد از دست دادن مجموعه اي از اطلاعات ژنتيكي را تحمل نمايد كه تكوين آن صدها ميليون سال زمان لازم داشته است. چنين حادثه اي يك نقصان جبران ناپذير است و هرگونه اميدي براي استفاده از چنين گونه اي توسط انسان نخواهد توانست جامه عمل به خود بپوشاند. بنابراين نگهداري و حفاظت از گونه هاي در خطر انقراض مي بايست يكي از اولويت هاي برجسته علمي انسان را تشكيل دهد. زماني كه به دليل نابودي يا اختلالات اجتناب ناپذير در زيستگاه هاي طبيعي بقاي يك گونه ممكن نباشد، اقدامات معمولاً در جهت نگهداري جمعيت هاي توليد مثل كننده در باغ هاي جانورشناسي يا گياه شناسي متمركز مي شود. در مورد گياهان استفاده از «بانك بذر»، كه در آن بذرها در درجه حرارت پايين (Cْ۱۰-) نگهداري مي شوند، عموميت يافته است. در چنين بانك هايي هر ساله آزمون هاي جوانه زني صورت مي گيرد و در صورتي كه قدرت حياتي گونه اي رو به نقصان گذارد آن را كاشته و بذر جديد تهيه مي شود. اين اقدامات اجازه مي دهد كه با استفاده از حداقل تلاش و فضا بيشترين تعداد گونه هاي گياهي محفوظ باقي بمانند. اين شيوه همچنين مجموعه وسيعي از تغييرپذيري ژنتيكي را حفاظت مي كند بدون آنكه تنش هاي اضافي را بر جمعيت هاي زنده وارد سازد.
وقتي كه پراكنش حيوانات و گياهان مدنظر قرار مي گيرد مي بايست به ياد داشت كه انسان نه بر فراز و نه خارج از مسائلي قرار مي گيرد كه به انتشار موجودات زنده مربوط مي شود. همانند يك حيوان كه فيزيولوژي آن چندان متفاوت از بقيه حيوانات نيست، انسان نيز براي تداوم بقاي خود به شرايط فيزيكي محيط زيست وابسته است. توسعه فرهنگي انسان اجازه داده است تا حدي خود را از شرايط محيطي خلاص سازد و به همين دليل مناطقي از سطح زمين را در اشغال خود قرار دهد كه از نظر فيزيكي غيرقابل تحمل باشند ولي اين استخلاص آن چنان نيست كه انسان براي به چنگ آوردن آن بدون محابا منابع موجود را به مصرف رسانده و محيط پيرامون را آلوده سازد. به همين طريق انسان درك كرده است كه نخواهد توانست جمعيت خود را تا بي نهايت افزايش دهد. بدون شك براي هر جمعيتي يك نقطه اشباع وجود دارد. حفاظت از محيط زيست در نهايت به معني حفاظت از نوع انسان است از اين روست كه اين اقدام نيازمند توجه بيشتر انساني است.
اگر اين سوال مطرح شود كه بزرگ ترين نياز انساني چيست پاسخ مانند هميشه دانش است. به دنبال دانش انسان نيازمند خردي است كه متضمن به كار بردن دانش باشد. اين كه محيط زيست ما چگونه عمل مي كند دانشي است كه كسب آن نيازمند تحقيقات پرهزينه است. اقداماتي كه متضمن حفاظت از محيط زيست برمبناي يافته هاي عملي است پرهزينه هستند. بنابراين معماي پيش روي انسان در رابطه با محيط زيست اساساً ماهيتي مالي دارد. انسان بايد در نظر داشته باشد كه منافع كوتاه مدت اقتصادي و سطوح مصنوعي و بالاي زندگي براي آن دسته از انسان ها كه آن قدر خوشبخت بوده اند كه در كشورهاي صنعتي زندگي كنند مي بايست قرباني منافع اكثريت انسان ها و سلامت كره خاكي شود.