اصغر پورصالحي
گاهي كودكان و نوجوانان در ظاهر نسبت به مسايل خانواده خود را بي خيال و بي تفاوت خود را نشان مي دهند اما حقيقتاً اين ظاهر قضيه است و آنان در درون به اين مسايل مي انديشند و در عالم تنهايي به دنبال چاره جويي هستند
زماني كه از نقش والدين در پيشرفت تحصيلي فرزندان سخن به ميان مي آيد اين تصور وجود دارد كه والدين در خانه نقش معلم هاي مدرسه را ايفا كنند و به عنوان معلم سرخانه مطالب و مباحث كتب درسي را به فرزندانشان مي آموزانند.
اين تصور كاملاً نادرست و سطحي است. به اعتقاد كارشناسان نقش و اثربخشي پدر و مادر بيش از تدريس مطالب در منزل بوده و نمي توان آن را در يك چنين حيطه اي محدود و محصور ساخت.
براي فرزند اولين گروه اجتماعي، خانواده محسوب مي شود. او چند سال اول زندگي را در اين گروه به سر مي برد. پدر و مادر الگوي اوليه و اساسي وي محسوب مي شوند. يك رابطه متقابل رخ مي دهد و كودك به پدر و مادر اعتماد مي كند و با تلاش زياد سعي در همانندسازي و تقليد از آن ها دارد.
مدرسه دومين پايگاه اجتماعي است كه بعد از خانواده نقش مهمي در آموزش و پرورش كودك ايفا مي كند. كودك حساس ترين سال هاي عمر خود را ابتدا در خانواده و سپس در مدرسه مي گذراند. در حقيقت مدرسه تكميل كننده خانواده بوده و سعي در انتقال مفاهيم و مطالب يادگيري به كودك دارد. اگر تعليمات خانواده و والدين با آموزش هاي مدرسه همگون و همسو باشد، كودك با تضادهاي كمتري مواجه مي شود. اما اگر آموزش هاي اين دو نهاد با هم متفاوت باشد، كودك براي مقابله با اين تضادها واكنش هاي متفاوتي بروز مي دهد.
انواع رفتارهاي والدين با فرزندان:
با توجه به بافت فرهنگي جامعه ما و نگرش هاي متفاوت والدين در تربيت فرزندان رفتارهاي ما با فرزندان در سه نوع رفتار خلاصه مي شود:
الف ـ رفتار مستبدانه: گروهي از والدين به منظور كنترل بيشتر فرزندان و همچنين عدم اطمينان به شرايط موجود در جامعه، سعي در كنترل روابط فرزندان خود با جامعه دارند. آن ها تصور مي كنند تسلط در كنترل رفتار و تربيت فرزندان خود را دارند و هيچ احدي جرات نفوذ در تغيير رفتار فرزندان آنها نخواهد داشت.
در حالي كه آنان فرزندان خود را از آموزش هاي اجتماعي محروم كرده و كاملاً وابسته به خود بار مي آورند و قدرت فكر و خطا و آزمايش را از آنان مي گيرند. اما با ورود اين فرزندان به جامعه و ضرورت اتخاذ تصميم به دليل نداشتن تجربه و اعتماد به نفس با مشكل مواجه مي شوند.
ب ـ رفتار سازشكارانه: رفتاري كه در آن حقوق ديگران مهم تر از حقوق خود است و بر آن اولويت دارد، به كلامي ديگر، ديگران حق دارند ولي شما حقي نداريد. هدف اصلي رفتار سازشكارانه اجتناب از برخورد و راضي نگه داشتن فرزندان است (فرزندسالاري).
ج ـ رفتار مدبرانه: دفاع از حقوق خود، به طوري كه حقوق ديگران پايمال نشده و تعادل در نظر گرفته شود و نه رفتار مستبدانه و نه رفتار سازشكارانه، بلكه رفتار معقولانه و منطقي كه در آن بايد سعي شود منطق فرزند تحريك شود و نه خشم و لجاجت. داشتن رابطه دوستي با فرزندان، بيان نيازها، خواسته ها، نظرات، احساسات و عقايد خود به صورت مستقيم و به دور از هر گونه ابهام و با روش هاي مناسب قادر خواهد بود فرزند شما را در اين حوزه ياري كند.
روش هاي مناسب:
۱ـ به خاطر داشته باشيد اگر تقاضاي كودك خود را به دليلي رد كرديد، توضيحات خود را براي او با زباني ساده بيان كنيد.
۲ـ وقتي كه جواب مثبت مي دهيد روي تصميم خود باقي بمانيد. به عنوان مثال اگر پاسخ شما در مقابل رفتارهاي زياده طلبانه كودكتان به آنها مي آموزاند كه چطور مي توان چيزي را به دست آورد، اگر به طفل اجازه داده شود كه با روش خود و با گريه و جيغ و داد خواسته هاي خود را به دست آورد، او تصور خواهد كرد كه مي تواند با ساده ترين شيوه راه خود را پيش ببرد. از سوي ديگر اگر شما اغلب تسليم خواسته هاي كودكتان مي شويد، انگيزه هاي شخصي خودتان را بررسي كنيد (منطق اوليه) همچنين اگر بخواهيد به هر قيمتي نگهبان صلح و آرامش باشيد كودكان ياد مي گيرند كه الم شنگه به پا كردن كارساز است پس بايد در تصميم خود استوار باشيد.
مايكل ونيز كارشناس امور كودكان معتقد است: «در اين گونه موارد اگر لازم شد مغازه را ترك كنيد، گاه براي اثبات يك نكته بايد خود را ناراحت كنيد، وظيفه شما به عنوان يك والد، اين است كه به كودكان خود كمك كنيد تا تصميم بگيرند كه چه چيزي ارزش به دست آوردن را دارد و آنگاه به آن ها نشان دهيد كه راه صحيح كدام است. درس مهمي كه آن ها ياد مي گيرند اين است كه براي به دست آوردن خواسته شان بايد تلاشي منطقي داشته باشند.
نيازهاي دانش آموزان:
يكي از محققان مي گويد: «تا آن اندازه كه در فكر كفش پاهاي فرزندانمان هستيم در فكر پرورش ذهن آن ها نيستيم. ما براي خريدن يك جفت كفش حداقل به پنج يا شش مغازه سر مي زنيم تا از نظر رنگ، مرغوبيت، جنس، اندازه، مدل، قيمت و. . . مناسب باشد ولي براي پرورش مغز و انديشه آن ها چه كار كرده ايم. »
وقتي سخن از نيازها به ميان مي آيد، فقط حرف از خوردن و خوابيدن مطرح نمي شود بلكه نيازهاي ديگري مانند عشق، محبت، وابستگي، احترام، احساس ارزشمندي و. . . نيز وجود دارد. از سوي ديگر همه نيازها را خانواده و والدين نمي توانند پاسخگو باشند، ولي اگر والدين از شكل و چگونگي اين نيازها آگاه باشند مي توانند زمينه ساز ارضاي اين نيازها باشند. اگر ما بدانيم كه فرزندمان براي ارضاي پاره اي از نيازهاي خود به چند دوست صميمي و خوب نيازمند است در آن صورت او را از برقراري يك رابطه دوستانه با ديگران منع نخواهيم كرد.
والدين با فرزنداني روبه رو هستند كه هر كدام از آن ها علايق و خواسته هاي متنوعي دارند و از ويژگي هاي منحصر به فردي برخوردارند. يكي از اين تفاوت هاي فردي مربوط به جنسيت فرزندان است. به نظر شما آيا مي توانيم رفتارهاي يكساني را با فرزندان دختر و پسر خود داشته باشيم؟ مطمئناً خير. دختر داراي روحياتي خاص است و از روح كاملاً لطيف و ظريفي برخوردار است حال آنكه پسربچه ها اين گونه نيستند و كمتر عاطفي بوده و رفتارهاي مردانه اي از خود نشان مي دهند.
دومين نيازي كه همه دانش آموزان را تحت تاثير قرار مي دهد، نياز به امنيت و احساس آسايش خاطر است اين نياز فوق العاده مهم و اساسي است. اگر دانش آموز در خانه اي به سر برد كه هر لحظه در آن نزاع و كشمكش، آرامش او و افراد خانواده را بر هم زند و رابطه عاطفي سردي ما بين افراد خانواده حكمفرما باشد، آيا هيچ ميل و رغبتي براي رشد و شكوفايي و تحصيل و تعليم بر جاي خواهد ماند؟
والدين گاه مي انديشند كه كودكانشان نسبت به مسايل آنان آگاهي و حساسيت ندارند، اما اين خطايي بيش نيست. هر چند گاهي شايد كودكان و نوجوانان در ظاهر نسبت به مسايل خانواده بي خيال و بي تفاوت خود را نشان دهند، اما حقيقتاً اين ظاهر قضيه است و آنان در درون به اين مسايل مي انديشند و در عالم تنهايي به دنبال چاره جويي هستند. سومين نيازي كه كودكان و نوجوانان در پي ارضاي آن هستند، نياز به عشق، وابستگي و دوست داشتن است، آن ها ميل دارند تا پدر و مادر آن ها را مورد لطف و توجه خود قرار داده و اين اجازه را بدهند تا با آن ها ايجاد رفاقت شود. زماني كه كودك يا نوجوان احساس كند كه مقبول پدر و مادر است اين احساس در تشديد حس اعتماد به خود و اتكا به نفس بسيار موثر خواهد بود و اين اعتماد به نفس به او جرات شركت در ديگر فعاليت ها را خواهد داد.
از ديگر نيازهاي مهم، نياز به احترام است. آنان دوست دارند كه مورد اعتماد و اعتبار ديگران باشند و به عنوان افرادي شناخته شوند كه داراي استعدادهاي خاص و منحصربه فرد بوده و با ديگران فرق دارند. از تحقير شدن توسط ديگران بيزارند و دوست دارند در خانواده و اجتماع مورد توجه قرار گيرند. در صورتي كه زمينه كافي براي ارضاي نيازهاي فوق فراهم آيد، اين توانايي به دانش آموز منتقل خواهد شد كه او بتواند بدون دغدغه فكري و با رواني سالم به پيشرفت تحصيلي خود فكر كند و براي آن برنامه ريزي داشته باشد.
اما سوال مهم اين است كه در زندگي روزمره كه از ناكامي هاي گوناگون پر است آيا ما به عنوان پدر و مادر مي توانيم تمامي نيازهاي فوق را برآورده سازيم؟ در جامعه ما الگوهاي رفتاري گوناگوني وجود دارد. پدر و مادر تنها الگوي رفتاري كودك يا نوجوان نيستند، بلكه در معرض الگوهاي رفتاري متنوعي قرار دارند. نوجوان ۱۲ ساله اي كه هر روز ساعت ۶ صبح از خانه خارج مي شود پس از مدرسه رفتن ساعت يك به خانه برمي گردد، در معرض چند الگوي رفتاري قرار مي گيرد و رفتارهاي همكلاسي ها، معلم ها و كاركنان مدرسه و افراد ديگر جامعه را مي بيند و پاره اي از آن رفتارها، بيشتر توجه او را به خود جلب مي كنند. وقتي تلويزيون و اينترنت را تماشا مي كند بسياري از رفتارها را از آن سرمشق مي گيرد، او سعي مي كند با شخصيت هاي برنامه تلويزيوني همانندسازي كند. به مانند آنان صحبت كند، راه برود، لباس بپوشد و. . . بنا بر نظر روانشناسان، افرادي الگو و سرمشق قرار مي گيرند كه مورد توجه فرد سرمشق گيرنده قرار گيرند. در اينجا نيز دانش آموز مورد نظر از ميان الگوهاي رايج فقط به تعدادي از آنها توجه مي كند آنان را سرمشق قرار داده و از رفتارهاي آنان تقليد مي كند.
نكته ديگر اين كه چه نوع رفتارهايي مورد توجه او قرار مي گيرد؟
پاسخ آن است رفتارهايي مورد توجه قرار مي گيرند كه براي او تقويت كننده باشند يعني رفتارهايي كه شخص از مشاهده و انجام آنها لذت ببرد و رفتارهايي كه جذابيت داشته و ارزشمند محسوب مي شوند.
اگر والدين تصميم داشته باشند گفته هايشان براي فرزندان ارزشمند تلقي شود، بايد خودشان نيز در مقام عمل به حرف ها و گفته هاي خود، پايبندي نشان دهند. اگر حرف والدين براي كودكان سنديت داشته باشد در آن صورت خود كودك يا نوجوان جذب صحبت والدين خواهد شد و بدون نياز به اجبار، زور و يا تهديد خودش وظايفش را انجام خواهد داد. اگر از اين موضوع نگران هستيد كه چرا فرزندانتان نسبت به گفته هاي شما بي تفاوت هستند و توجه كافي بر آن ندارند مشكل و مسئله را در خودتان جست وجو كنيد:
به نيت دستيابي به نتيجه بهتر به اين مسائل دقت كنيد:
۱ـ اوقاتي از شبانه روز را به مطالعه كتب و رسانه هاي گروهي و تصويري اختصاص دهيد. اين ساعات زماني باشد كه فرزندانتان در حال مطالعه و انجام تكاليف درسي خود هستند.
۲ـ سعي كنيد هر چند وقت يك بار به اتفاق همسرتان درباره مطالب مطالعه شده به بحث و مذاكره بپردازيد.
۳ـ يك كتابخانه خانوادگي تهيه كنيد و طرز استفاده صحيح از آن را به فرزندانتان بياموزيد.
۴ـ ساعاتي كه فرزندتان در منزل مطالعه مي كند سعي در فراهم كردن محيطي كاملاً ساكت و امن براي او باشيد.
۵ ـ از مقايسه مابين فرزندان و يا با افراد ديگر شديداً بپرهيزيد. كمبودها و نارسايي هاي درسي و رفتاري آنان را در جمع مطرح نكنيد.
۶ ـ سعي كنيد اگر با كودك يا نوجوان خود دچار مشكل هستيد به طور خصوصي و محرمانه موضوع را با او در ميان بگذاريد و اگر يك بار با او در اين زمينه گفت وگو كرديد بعدها مجدداً موضوع را مطرح نسازيد و سعي كنيد در اين گفت وگو عقل او را تحريك كنيد نه خشم و مقاومت او را.
۷ـ اگر قولي به فرزندتان مي دهيد حتماً به آن عمل كنيد در غير اين صورت دلايل عدم امكان عملي شدن قول را براي او توضيح دهيد.
۸ ـ از امر و نهي مستقيم بپرهيزيد و اگر خواستيد درباره موضوعي امر و نهي كنيد سعي كنيد به طور مستقيم نباشد.
۹ـ در قضاوت خود نسبت به ديگران منصفانه برخورد كنيد و در رفتارهايتان عدالت را در نظر بگيريد. رعايت و در نظر گرفتن اصول ذكر شده زمينه را براي اعتماد فرزندان به والدينشان آماده مي سازد.
پي نوشت:
* فوق ليسانس رشته مديريت آموزشي مشاور پيش دانشگاهي، درمانگر كلينيك مشاوره