گفت و گو در سطوح عالي به جاي انتشار بيانيه
تغيير تركيب
شرايط سياسي داخلي و خارجي تركيب كنوني و موجود جبهه دوم خرداد را در آستانه انتخابي ديگر قرار داده است
|
|
حسين رضوي
«بيانيه پراكني مد شده است». اين جمله كوتاه واكنش پرمعناي يك روزنامه مخالف اصلاحات به بيانيه ده ها تن از فعالان سياسي و فرهنگي است كه اوايل هفته گذشته منتشر شد. «بيانيه پراكني» واژه برگزيده اين روزنامه، به صريح تر شدن اعلام مواضع طيفي از گروه هاي سياسي اصلاح طلب مربوط مي شود كه پس از سقوط رژيم بعث در عراق، بيانيه هاي متعددي در اين باره صادر كرده اند كه موضوع مورد اشاره در همه آنها، ضرورت افزايش «اعتمادسازي» از طريق گشايش فضاي سياسي و فرهنگي براي جلوگيري از تكرار تجربه عراق است. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، نهضت آزادي، جبهه مشاركت و ۱۶۰ نماينده مجلس طي هفته هاي اخير چنين بيانيه هايي را به طور جداگانه منتشر كرده اند.
اما در بيانيه اخير كه به تدريج با افزايش تعداد امضاكنندگان، اسامي نزديك به ۲۰۰ چهره سياسي و فرهنگي در زير آن به چشم مي خورد، اتفاقي تازه رخ داده و آن، پيوستن گروه هاي اصلاح طلب داخل و خارج از حاكميت به يكديگر است.
اين بيانيه، توسط اعضاي شوراي مركزي گروه موسوم به نهضت آزادي، چندين تن از اعضاي مركزيت جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب، برخي از اعضاي فراكسيون اكثريت مجلس و چندين تن از فعالان ملي ـ مذهبي در كنار برخي نويسندگان، روزنامه نگاران و حقوقدانان اصلاح طلب امضا شده است. اقدامي كه تاكنون و در اين سطح، سابقه نداشت. تدوين اين بيانيه با چنين امضاهايي نشانگر نزديك شدن هرچه بيشتر چپ هاي سابق و اصلاح طلبان امروز حاضر در حاكميت به اپوزيسيون قانوني ـ مذهبي جمهوري اسلامي است. ائتلافي كه محافل سياسي مدت ها پيش از اين، انتظار بروز و تحقق آن را داشتند.
اما همين ائتلاف قابل انتظار، براي نيروهاي مخالف اصلاحات و حتي طيف هاي سنتي تر جريان دوم خرداد غيرمنتظره بود. يك روز پس از انتشار بيانيه، صفحات سياسي روزنامه هاي منتقد اصلاحات مملو از مطالبي بود كه واكنش هايي به بيانيه و به ويژه همگرايي اصلاح طلبان درون حاكميت و اپوزيسيون قانوني را بروز مي داد.
دراين زمينه، روزنامه «جمهوري اسلامي» در سرمقاله روز چهارشنبه خود با عنوان «بار ديگر پياده نظام آمريكا» نوشت: «به پشت صحنه اين اسامي و عناوين كه مراجعه گردد مشخص مي شود اكثر حضرات امضاكنندگان، مجرمان و متخلفاني هستند كه در نظام جمهوري اسلامي داراي محكوميت هايي به جرم اقدام عليه امنيت كشور، همدستي با براندازان، وابستگي به قدرت هاي استعماري، اقدامات خلاف قانون، تخلفات مطبوعاتي و. . . مي باشند. درست به همين جهت است كه در اين بيانيه، عملكرد قوه قضاييه را زير سوال برده اند، خواستار لغو نظارت استصوابي شده اند، دستكاري قانون مطبوعات براي باز شدن راه تخلف آزاد از قانون را آرزو كرده اند و به بهانه تبيين اختيارات رئيس جمهور، تمايل خود را به بي خاصيت شدن قوه قضاييه با هدف باز شدن راه تخلفات بيشتر ابراز نموده اند. »
در بخش انتهايي مقاله آمده بود: «به ۱۱۶ نفر كه متأسفانه تعدادي از آنها كوتوله هاي سياسي حوزوي هستند، بشارت مي دهيم كه نظام جمهوري اسلامي قدرتمندتر از آن است كه با تشرهاي آمريكا و پادوهاي داخلي آنها خم به ابرو بياورد. اينجا افغانستان و عراق نيست و شماها نيز اين خيال باطل را كنار بگذاريد كه بتوانيد در نقش پياده نظام آمريكا در ايران بازي كنيد. مردم ايران، مدت ها است كه شماها را مچاله كرده اند و پرونده تان را به زباله دان انداخته اند. اگر از انتخابات نهم اسفند پند مي گرفتيد، با اين همه وقاحت دست به قلم نمي برديد. »
روزنامه «رسالت» نيز در ستون «نگاهي و گذري» خود بدين شكل به بيانيه نيروهاي سياسي و فرهنگي اصلاح طلب واكنش نشان داد: «بيانيه پراكني مد شده است. هر از چندي يك بيانيه به امضاي عده اي بيرون مي آيد تا فضاي دوقطبي مصنوعي را رونقي تازه بخشد. »
اين روزنامه به شكلي صريح تر از «جمهوري اسلامي» نگراني خود از تشكيل ائتلاف جبهه مشاركت، سازمان مجاهدين انقلاب، اپوزيسيون قانوني (نهضت آزادي و ملي ـ مذهبي) و نيروهاي مستقل ابراز داشت.
مقاله نويس «رسالت» نوشت: «كاري به درخواست ها ندارم امضاكنندگان نامه به لحاظ سازماني چهار گروه حزب مشاركت، مجاهدين انقلاب، نهضت آزادي و باند ملي ـ مذهبي ها را در برمي گيرد. اين اولين بار است كه اين چهار گروه در كنار هم به بهانه اي در ذيل يك نامه ظاهر مي شوند.»
اين روزنامه نوشته است: «معلوم نيست چرا برخي از نمايندگان مجلس و نيز دولتي ها اسم خود را در كنار اين افراد با اين عقايد گذاشته اند؟ همچنين شمار زيادي از امضاكنندگان از اعضاي نهضت آزادي هستند. امام در مورد اين گروه فرمودند بدتر از منافقين مي باشند، باز معلوم نيست چرا برخي حاضر شده اند امضاي خود را در كنار امضاي كساني بگذارند كه بنيانگذار جمهوري اسلامي آنها را بدتر از منافقين مي داند. »
«كيهان» هم با نگاهي ويژه خود به موضوع نوشت: «اتحاد برخي عناصر مدعي اصلاحات در چارچوب قانون اساسي با عناصر گروهكي معتقد به «مبارزه با چارچوب هاي قانوني و اعتقادي نظام» در حالي به نمايش گذاشته مي شود كه طي يك ماه اخير استراتژي مقامات هيأت حاكمه رژيم واشنگتن بر تلاش براي ايجاد ائتلاف براندازها عليه جمهوري اسلامي ايران معطوف شده است. »
در اين ميان، واكنش جريان روحاني حاضر در جبهه دوم خرداد يعني مجمع روحانيون مبارز به اين اتفاق تازه، جالب توجه تر بود. «علي اكبر محتشمي پور» رئيس فراكسيون دوم خرداد و عضو شوراي مركزي مجمع، اين واكنش را نمايندگي كرد. او در نطق پيش از دستور جلسه چهارشنبه پارلمان واكنشي صريح به بيانيه مشترك فعالان سياسي و فرهنگي اصلاح طلب نشان داد. او در سخنانش از اعضاي نهضت آزادي و نيروهاي ملي ـ مذهبي به عنوان «معدود افراد معلوم الحال كه امتحان خود را در پيشگاه مردم ايران پس داده اند» ياد كرد و به صراحتي كه حتي در مواضع جريان هاي مخالف اصلاحات هم كمتر مي توان از آن سراغ گرفت، به رويكرد اصلاح طلبانه نيروهاي ملي در پيش از انقلاب اشاره كرد و گفت: «كساني كه تا قبل از انقلاب تنها در آرزوي به دست گرفتن چند كرسي پارلمان رژيم ديكتاتور شاه بودند، امروز مدعي تمام نظام شده اند.» سخنان محتشمي پور، آشكارا نشان مي داد كه بخشي از نيروهاي جبهه دوم خرداد نه تنها به دلايل تاريخي ـ سنتي امكان همگرايي با نيروهاي خارج از اين جبهه را براي خود قائل نيستند، بلكه هرگونه ورود طيف هايي چون نهضت آزادي و ملي ـ مذهبي ها به معادلات سياسي موجود را نمي پذيرند. البته در اين ميان، محتشمي پور به دلايل شخصيتي خاص خود، احتمالاً موضعي شديدتر نسبت به اغلب اعضاي مجمع روحانيون مبارز دارد. اين روحاني چپ گرا در دولت ميرحسين موسوي هنگامي كه پست وزارت كشور را عهده دار بود، با ارسال نامه اي به بنيانگذار نظام حضرت امام(ره)، در مورد فعاليت اعضاي نهضت آزادي در سطوح مديريتي و سياسي كشور استفسار نمود. پاسخ داده شده، مبنا و محور موضع گيري هايي است كه از آن پس برانگيخت و هنوز هم در اظهارنظرها نسبت به اعضاي نهضت آزادي به آن استناد مي شود.
با اين حال، براي ناظران سياسي روشن است كه آنچه محتشمي پور در نطق پيش از دستور مجلس گفت تنها موضع او نيست. بلكه بسياري از چهره هاي باسابقه جبهه دوم خرداد كه پيشكسوتان چپ اسلامي محسوب مي شوند، حاضر به ائتلاف با گروه هاي ملي ـ مذهبي نيستند. اين در حالي است كه در ماه هاي اخير برخي نيروهاي جوان تر جبهه دوم خرداد، نه تنها از همگرايي با ملي ـ مذهبي ها، بلكه از تشكيل «جبهه فراگير دموكراسي خواهي» با حضور نيروهاي جمهوريخواه و دموكرات سخن گفته اند. چنين مواضعي، آشكارا تركيب كنوني و موجود جبهه دوم خرداد را در آستانه انتخابي ديگر قرار مي دهد. اين انتخاب، ميان ائتلاف سنتي گروه هاي چپ و ميانه در قالب جبهه دوم خرداد و يا ائتلاف تازه ميان گروه هاي داراي اختلافات تاريخي اما واجد اشتراك نظر در مورد دستيابي به دموكراسي خواهد بود. روشن است كه چنين انتخابي تا چه حد دشوار است. انتخاب كنندگان دو دسته اند. طيف هاي ليبرال و نوگراتر جبهه دوم خرداد دسته نخست را تشكيل مي دهند. آنها در شرايط تازه بايد ميان همراهي با طيف سنتي و سود بردن از رايزني ها و لابي ها و تا اندازه اي موثر آنها در ساخت قدرت با گسترش دامنه حركت خود به سوي نيروهاي جمهوريخواه و طرفدار دموكراسي و داراي نفوذ در ميان نيروهاي اجتماعي دست به انتخاب بزنند. دومين دسته انتخابگر، جريان سنتي حاضر در جبهه دوم خرداد است. آنان انتخابي سخت را ميان جدا شدن از گروه هاي جوان تر دوم خرداد و كاسته شدن بيشتر از پايگاه اجتماعي خود در ميان طبقه متوسط و تحول خواه جامعه با قرار گرفتن جدي تر در مقابل جناح راست پيش رو دارند. اين انتخاب هاي دشوار، هيچ يك بي هزينه نخواهد بود. اگر گروه هاي عضو جبهه دوم خرداد براي احياي آراي از دست رفته و هواداران گسسته خود، قصد حركتي صريح تر و بنيادي تر را داشته باشند، ناچار بايد به نيروهايي بپيوندند كه همچنان در عرصه اجتماعي و نزد گروه هاي مرجع، پايگاه و جايگاهي دارند. از سوي ديگر، حفظ وضعيت كنوني حاصلي جز از دست رفتن پايگاه هاي ضعيف شده كنوني و تكرار شكست هايي چون نهم اسفند را براي اين جريان سياسي نخواهد داشت.
اين در حالي است كه ناظران مستقل معتقدند كه گروه هاي دوم خردادي و حتي جريان ملي ـ مذهبي براي پيشبرد عرصه سياسي به سوي تحولات دموكراتيك نيازمند برنامه ها و طرح مطالباتي سودمندتر از آنچه كه در بيانيه اخير مطرح شد، هستند. در اين بيانيه فهرستي از خواست ها شامل «لغو نظارت استصوابي شوراي نگهبان، رفع مانع تصويب لوايح مربوط به اصلاح قانون انتخابات، اصلاح قانون مطبوعات، تعريف جرم سياسي، منع شكنجه، تشكيل هيأت منصفه و تبيين اختيارات رئيس جمهور» مطرح شده است. اغلب اين خواست ها در واقع همان شعارها و برنامه هايي است كه كانديداهاي جريان اصلاح طلب در انتخابات مجلس ششم شعار تحقق آن را مي دادند اما نتوانسته اند اين هدف را جامه عمل بپوشانند.
در واقع، همين تكراري بودن مطالبات و نيز تجربه شش ساله جريان اصلاح طلبي كه ناكام ماندن چنين راهكارهايي را نشان داده است، باعث شده تا طيف هايي از اپوزيسيون خارج كشور به انتقاد از بيانيه اخير بپردازند. در يكي از اين نقدها آمده است: «چيده شدن نام هايي كه تا چندي پيش دو راه موازي اما جدا از يكديگر را مي پيمودند، اين بار در كنار هم، اما نه با سخن تازه اي همراه شده است و نه سياست جديدي آفريده است. خواست هاي اعلام شده در بيانيه اخير... هماني است كه در سال هاي گذشته، جنبش دوم خرداد گاه با شدت و گاه با سستي آنها را دنبال مي كرده است و در هيچ موردي از آنها نيز به موفقيتي دست نيافته است. »
اما اين «موضوع غيرتكراري» چيست؟ يك منبع آگاه در اين باره به خبرنگار «همشهري» مي گويد: «مشكلات موجود در مسير تحولات در ايران، نيازمند گفت وگوهايي صريح تر و در سطحي عالي تر است كه اين روزها، حركت هايي در اين جهت در محافل دوم خرداد و مجلس در جريان است.» تحولات سياسي ايران كه پس از انتخابات شوراها و سقوط حكومت صدام در عراق، سرعتي دوباره يافته است، به تدريج به نقطه تعيين كننده اي نزديك مي شود و صف آرايي هايي را شكل مي دهد كه در آن «برادران سياسي» نيز ممكن است به خاطر مصالح تازه، در آرايش جديدي نسبت به هم قرار گيرند...
|