يكشنبه ۴ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۵۹- May, 25, 2003
افشاي جنايت صدام در مورد آيت الله محمدباقر صدر
مزار پنهان
مرد گوركن از ترس اينكه در جنگ ايران و عراق كشته شود و مزار صدر پنهان بماند پس از سوگند دادن دو نفر در حرم حضرت علي (ع) محل دفن محمدباقر صدر را به آنان نشان داد
012705.jpg
ترجمه: محمدعلي عسگري
هر بار كه مي آيي تا از وحشت جرايمي كه رژيم صدام حسين مرتكب شد نفسي تازه كرده و آرامشي به دست آوري، خبر افشاي يك جنايت ديگر چون سيلي تندي تو را در وحشت و هراس تازه اي فرو مي برد. به اين ترتيب از دالاني به يك دالان ديگر و از سردابي به سردابي ديگر مي روي. با چشماني كه از حدقه در آمده گويي فيلمي ترسناك و طولاني را ـ به درازناي چهل سال ـ به تماشا نشسته اي. صدها هزار قرباني؛ زن، مرد، كودك؛ مهندسان، پزشكان، كارگران، دانش آموزان و روحانيون. از شمال عراق گرفته تا جنوب اين كشور. به خصوص در مناطق مياني اين كشور كه شاهد ابدي فجيع ترين جنايت ها و جرم ها بوده است.
جنايت در تاريكي
آن روز دردي منفجر شد و در اشك ها طلوع كرد تا اين شهر و ساكنانش، حتي تمام ساكنان عراق را در توفاني از حزن و اندوه غرق سازد. خبر مربوط به كشف يكي از گورهاي دسته جمعي بود كه صدها دختر و پسر جوان را در برداشت. كساني كه رژيم فاشيستي صدام آنها را كشته و در تاريكي اجسادشان را در اين گورهاي دسته جمعي دفن كرده بود. گورهايي كه اينك بر چهره تاريخ فرياد مي زند و اذعان مي كند كه در روي اين كره خاكي و در ارتكاب جنايات وحشيانه هيچ كس به پاي صدام نمي رسيد. ابر اندوه با خبرهاي مربوط به اين فاجعه فرو مي بارد و آدمي را در حيرت فرو مي برد. هيچ مرد و زن و بچه اي نيست كه امروز از اين فاجعه حرف نزند. هر كس با مشاهده اين گورهاي دسته جمعي شهادت خواهد داد كه واقعاً صدام قصد كرده بود با كشتن تمام عراقي ها بدون هيچ مانع اخلاقي يا انساني بر اجساد پاره پاره آنها برقصد.
چه كسي بود كه مرا به اين گورها هدايت كرد؟ خبرها در همه جا پخش بود. گفته مي شد در نزديكي آسياب هاي كنار جاده نجف به كربلاست. به آنجا رفتم ولي چيزي پيدا نكردم. گفته شد نزديك منطقه (الشو ملي) در شمال نجف است. آنجا هم پيدا نكردم. براي لحظه اي تصور كردم ممكن است شايعه بوده باشد. پس از مدتي انديشه، گفتم بهتر است به داخل شهر بروم شايد آنجا كسي را پيدا كنم كه مرا مطمئن ساخته و ترديدم را به يقين تبديل كند. در راه نجف به كوفه، چشمانم به ساختماني افتاد كه بر روي تابلوي آن نوشته شده بود «مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق». به افرادي كه در كنار درب اصلي ايستاده بودند سلام كردم و ماموريتم را به عنوان خبرنگار القبس برايشان توضيح دادم. يكي از آنها به شتاب رفت تا مسئولين مربوطه را خبر كند. اجازه ورود دادند. مردي نجفي بود كه لباسي عربي پوشيده بود. او را مي شناختم، حاج اسعد ابوكل بود. از من به گرمي استقبال كرد، بعداً معلوم شد كه مدير روابط عمومي مجلس اعلاست.
جنايت چگونه اتفاق افتاد
فوراً از او پرسيدم آيا موضوع گورهاي دسته جمعي درست است؟ پاسخ داد: «بله، اگر عجله نكني خودم تو را راهنمايي مي كنم، چون من اولين كسي بودم كه از اين مصيبت مطلع شدم.» ابتدا بايد يادآوري كنم كه دو نفر هستند كه يكي از آنها خود را علي رحم معرفي مي كند. ديگري به خاطر ترسي كه هميشه از رژيم در گور شده صدام دارد، نام خود را نمي گويد. آنها مزرعه سيب زميني دارند. سال ها پيش براي من تعريف مي كردند ماشين هاي بزرگي را ديده اند كه افرادي زنده را با خود آورده بود. سربازان آنها را پياده و سپس به طرف آنها شليك كردند. بعد آنها را به طور دسته جمعي در نزديكي مزارع منطقه (الكفل) در نزديكي نجف دفن كردند. اهالي نجف سال ها بود از وجود گورهاي جمعي در شهرشان حرف مي زدند. تا اينكه رژيم صدام سقوط كرد. اين دو نفر پيش من آمدند تا بر وجود چنين گورهايي تاكيد كنند. من با آنها به طرف آن مزارع رفته و شروع به حفر كرديم. روز اول بقاياي بيست و پنج نفر را پيدا كرديم كه با لباس، پس از شليك گلوله در سرشان، آنها را دفن كرده بودند. دست هاي همه از پشت بسته شده كه ظاهراً از استان هاي مختلف عراق بودند. ما آنها را از طريق بعضي نشانه هايي كه داشتند شناسايي كرديم. مثل جنسيت، كيف هاي شخصي و غيره. ما خودمان آنها را كفن كرديم و تمام مداركي را كه همراه داشتند در گوشه كفن هايشان گذاشتيم. سپس بعد از شماره گذاري براي هر يك، آنها را دفن كرديم تا خانواده هايشان بتوانند آنها را شناسايي كنند. بعد دوباره برگشتيم به حفاري تا تعداد بيشتري از اين قربانيان را پيدا كنيم. اجساد نه نفر ديگر را پيدا كرديم و اميدوار بوديم كه عصر بقيه جاها را جست وجو كنيم. در اين فاصله مردي وارد شد كه خسته، به نظر مي رسيد. سر و صورتش خاك آلود بود. او به حاج اسعد خبر داد كه اجساد تعدادي را كه در آن گورها پيدا كرده آورده است. پس اشاره كرد كه آنها را كفن كرده و با وانت به حياط دفتر مجلس اعلا آورده است. فوراً پريدم تا اين صحنه دهشتناك را شاهد باشم. اجسادي كفن پوش كنار هم در وانت چيده شده بودند. اسامي بعضي از آنها براي شناسايي بر كفن ها نوشته شده بود. نام بعضي ها را يادم مانده است: ۱ـ طالب جاسم محمد، نام مادر نجيبه موسي از استان بصره، ۲ـ محمد سالم ساهي الفرحان، نام همسر ناديه حسن رمضان، نام مادر صفيه سوادي، بصره، محله الرباط بزرگ.
فاجعه اي بزرگ تر
بايد بر اين ترسي كه مرا فرا گرفته بود مسلط مي شدم و به اين مسير سراسر فاجعه ادامه مي دادم. از حاج اسعد خواستم فردي را به همراه من براي ديدن آن گورها بفرستد. او گوركني را صدا كرد تا مرا همراهي كند. نامش عباس بلاش بود. برخلاف تصوري كه درباره آنها مي رود بسيار خونسرد بود. شايد از من مزد بيشتري مي خواست. به او فهماندم كه حاضرم مزد بيشتري به او بدهم مشروط بر آنكه تعداد بيشتري از جرايم صدام در حق عراقي ها را نشانم دهد. پذيرفت و به طرف گوري در شمال نجف راه افتاديم كه موسوم به قبرستان جديد شده است. هنوز به آنجا نرسيده بوديم كه ديدم تعدادي از گوركن ها مشغول كفن پيچ كردن اجسادي هستند و آنها را بر زمين دراز كرده اند تا يكي پس از ديگري دفن شوند. براي هر يك قبري آماده شده بود. سپس گوركن همراهم از من خواست تا به بياباني در حاشيه تعدادي از منازل بروم كه چند توده خاك كوچك در اطراف آن به چشم مي خورد. بعد فهميدم كه اين خاك ها نشانگر قبرهاي تازه اي بود كه چند ساعت پيش صاحبانش را در همان گورهاي دسته جمعي شناسايي كرده بودند. گوركن ها، بعد خواهند آمد تا اين توده هاي خاك را به سيمان تبديل كرده و بر روي هر يك اسم قربانيان را حك كنند. احساس عجز و ناتواني داشت نفسم را بند مي آورد. آرزو مي كردم اي كاش قلبم را هرگز به ميهماني اين اندوه گسترده نياورده بودم. در چنين حالتي، از گوركن همراهم پرسيدم: ديگر چه رفيق؟! مرا در اين سفر كه گويي در آن قلب بر لبه خنجر كشيده مي شود به كجا خواهي برد؟ پاسخ داد: تو را به جايي مي برم كه هرگز فكرش را نمي كردي. من قبر آيت الله العظمي سيدمحمدباقر صدر را به تو نشان مي دهم. باورم نمي شد. آهسته گفتم: «مجنون شده اي؟ تو از كجا مي داني، عراقي ها تا همين چند روز پيش در كربلا جمع شده و فرياد مي زدند: اي واي اي واي صدر كجاست... قبر او را هم از ما پنهان كردند.» من تنها از چند هفته پيش بود كه فهميدم سرنوشت محمدباقر صدر اوج فاجعه اي را نشان مي دهد كه بر سر شيعيان عراق در طول رژيم صدام آمده است. اين مرجع در سال ۱۹۸۰ ميلادي پس از دستگيري به همراه خواهرش بنت الهدي اعدام شد. مي گويند صدام خودش اين مرجع ديني را كشت. همچنين گفته مي شود معاونش عزت الدوري اين ماموريت پست را انجام داد. روايت سوم مي گويد صدام شخصاً تير خلاص را در حضور الدوري بر او زد.
همچنين گفته مي شود صدام دستور داد ريش او را بسوزانند و چشمانش را از كاسه در آورند. سپس پيش از شليك تير، ميخي را در سر او فرو كردند. در بين مردم اين طور شايع بود كه هيچ اثري از پيكر امام صدر نيست و قبري هم ندارد. همه اينها در ذهنم مرور مي شد و در عين حال حرف گوركن هم بود. او با اصرار تاكيد داشت كه: به زودي خواهي فهميد!
چند دقيقه بعد به جايي رسيديم كه براي خاك كردن جسد صدر آماده كرده بودند. پيكر او را از جاي ديگري آورده بودند كه به نظر بعضي تحت نظارت نيروهاي امنيتي صدام در بين قبوري دفن شده بود. يعني جايي نزديك به دفتر اطلاعات گورستان وادي السلام در كنار ورودي غربي. از يكي از كساني كه جسد او را از قبر قديم ـ پس از سقوط صدام ـ در آورده بودند پرسيدم چيزي هم پيدا كرديد كه وابسته به صدر باشد، پاسخ داد بله. و در توضيح آن گفت: «انگشتر او را پيدا كرديم كه در انگشت كوچك دست راست مي كرد و بر روي آن به خاطر تيمن به رسول خدا(ص) نام «محمد» حك شده بود.» پرسيدم: آيا مي توانم آن را ببينم؟ گفت: هرگز. چون آنها را نگه داشته ايم تا پسرش آقاي جعفر صدر از شهر قم بيايد و آنها را تحويل بگيرد. پرسيدم: چه طور جسد او را پيدا كرديد، چون همه مي گفتند هر چه تلاش كرده اند بي فايده بوده است؟ اين سوال را از گوركن همراهم پرسيدم. گفت: داستاني دارد كه بايد برايت تعريف كنم. پرسيدم: آيا واقعاً داستانش را مي داني ؟ پاسخ داد: آري، چون برادر بزرگ ترم او را يك روز پس از كشته شدنش دفن كرده بود. هم او بود كه جاي قبر را به ديگران نشان داد. از او خواستم داستان را مفصل برايم تعريف كند.
«آوريل سال ۱۹۸۱ بود كه ساعت يازده و نيم شب در خانه ما را زدند. جبار سعد حميد مامور امنيتي و فاضل صاحي فرز علي بودند. آن دو از برادرم خواستند با آنها به گورستان قديمي برود چون جنازه اي دارند كه مي خواهند آن را دفن كنند. وقتي به آنجا رسيدند از او پرسيدند اين جنازه را مي شناسد؟ گفته بود: «بله، او محمدباقر صدر است.» ماموران گفته بودند: «ما ماموران امنيتي هستيم و اين موضوع را به هيچ كس نمي گوييم. پس اگر اين موضوع افشا شد فقط تو مسئول آن هستي و تو خبر داده اي. براي همين بايد اين تعهدنامه را امضا كني كه اگر ما خبر دفن او را بشنويم تو را اعدام كنيم.» برادرم چاره اي جز امضاي آن تعهدنامه نداشت و در طول دوران حكومت صدام جرات افشاي اين مسئله را پيدا نكرد. حتي از اين ترس داشت كه يكي از ماموران موضوع را افشا كند و مسئوليت را به گردن او بيندازند. مسئول امنيتي شهر نجف طي اين چند سال، هر شش ماه يك بار از برادرم مي خواست تا بيايد و مجدداً تعهدنامه را امضا كند.
سال ،۱۹۸۶ دوران جنگ عراق و ايران، برادرم به خدمت احتياط فرا خوانده شد. مي ترسيد كه در جنگ كشته شود و قبر صدر مجهول بماند. براي همين پيش دو نفر ديگر رفته و به آنها خبر داده بود. براي اطمينان، آنها را برده بود حرم امام علي(ع) تا قسم بخورند كه اين راز را به هيچ كس نخواهند گفت. پس از قسم خوردن، شبانه آنها را برده و نشان شان داده بود. او گفته بود كه انگشتر صدر را از انگشت كوچك دست راستش درآورده و در كفن پيچيده است تا علامتي باشد براي جنازه و قبر او. سال ،۱۹۹۱ در دوران قيام شيعيان بر ضد رژيم در گور شده صدام، ماموران امنيتي برادرم را از منطقه (خان المخضر) در نجف گرفته و با خود براي تحقيق و بازپرسي بردند تا مبادا به كسي گفته باشد كه قبر صدر كجاست. او موضوع را رد كرده و پس از بازجويي و انواع شكنجه او را آزاد كردند.»
عباس بلاش ـ گوركن همراهم ـ گفت: «برادرم مجبور بود اين حقيقت تلخ را مخفي نگه دارد.» وي اضافه كرد: اما پس از آن قيام ديگر نمي توانست اين راز را به تنهايي حمل كند. بنابراين قرار گذاشتيم موضوع را به اطلاع تعدادي از ياران نزديك صدر برسانيم. حتي ما به طور عمدي، يك شب در تاريكي جسد او درآورده و چند متر آن طرف تر خاك كرديم. حدس ما درست بود. چون ماموران امنيتي پس از تسلط دوباره رژيم صدام به شهر آمدند و جاي اول قبر را ويران كردند. فكر مي كردند كه جسد او در آنجاست. موضوع همين طور مخفي بود تا زمان نجات از رژيم صدام فرا رسيد. برادرم رفت و اين راز را با تمام جزئياتش افشا كرد. رازي كه سال ها آن را در سينه نگه داشته بود. چند نفر از دوستانش دوباره جنازه را در آورده و كفن كردند و بعد در اين جاي تازه دفن كردند كه مزار اوست.» اندوه و غم بيابان هاي اطراف نجف را به مويه در مي آورد تا در ميان آن شن هاي جنايت پوش، چهره صدام و باند جنايتكار او را جست وجو كند.
منبع: القبس

القاعده هنوز درو مي كند
012720.jpg
كمتر از يك هفته پس از حملات تروريستي رياض، انفجار پنج بمب در مركز كازابلانكا پايتخت مغرب ۴۱ كشته بر جاي گذاشت. به دنبال اين حادثه پليس در عملياتي گسترده ۲۶ تن را بازداشت كرد. بمب ها يك رستوران، يك مركز فرهنگي، كنسولگري بلژيك و بخشي از يك قبرستان را تخريب كرد. در بين كشته شدگان دو اسپانيايي، يك ايتاليايي و سه فرانسوي نيز به چشم مي خوردند در صورتي كه تقريباً تمامي مجروحين مراكشي بودند.
تنها دقايقي پس از اين حملات مصطفي ساحل وزير كشور مراكش در نطقي كه توسط تلويزيون ملي مراكش پخش شد اين كشور را قرباني تروريسم بين المللي معرفي كرد. در اين حملات ۶۵ نفر مجروح شدند كه حال هفده تن از آنان وخيم گزارش شده است.
حملات كازابلانكا شباهت هاي بسياري به حملات صورت گرفته عليه سه مجتمع مسكوني در رياض داشت. در بمبگذاري هاي رياض سه مجتمع مسكوني تخريب شدند كه ۳۴ تن از جمله هشت آمريكايي در اين حملات جان باختند. يك روز پس از حملات كازابلانكا هفته نامه آمريكايي نيوزويك با انتشار گزارشي ضمن اشاره به ناكامي دولت عربستان در جلوگيري از حملات تروريستي عليه اقامتگاه هاي آمريكايي ها به موضع عادل الجبير سخنگوي رسمي دولت عربستان سعودي در قبال اين حملات پرداخت كه به ناكامي نيروهاي امنيتي عربستان سعودي در جلوگيري از حملات اقرار كرده بود.
نيوزويك ادعا مي كند حملات به دقت طراحي شده رياض تمامي نشانه هاي عمليات القاعده را دارد و مي افزايد: «پس از ماه ها سكوت و سكون القاعده پيامي دردآور براي ايالات متحده و جهان فرستاد: هر چند القاعده از رهبران ارشد خود محروم شده است اما اين سازمان به حيات خود ادامه خواهد داد.»
حملات اخير به رياض و كازابلانكا اظهارات اخير بوش در مورد القاعده را در ذهن تداعي مي كرد. بوش پنجم ماه مه، كمتر از ده روز قبل از حملات رياض گفته بود القاعده در حال اضمحلال است و افزوده بود: «اكنون بيش از نيمي از رهبران ارشد القاعده كشته شده يا به اسارت درآمده اند. در هر حال و تحت هر شرايطي آنان ديگر تهديدي جدي تلقي نمي شوند.» اين در حالي بود كه ديدگاه نهادهاي امنيتي اروپايي و آمريكايي كاملاً متفاوت بود. هر چند مقامات امنيتي دو سوي آتلانتيك اعتقاد داشتند نابودي هسته رهبري القاعده به انضمام افزايش تمهيدات امنيتي، انجام حملات تروريستي گسترده و پيچيده را دشوار كرده است اما كماكان هشدار مي دادند گروه هاي تروريستي، كه به دليل صبوري خود زبانزد هستند در حال بازبيني شيوه هاي خود بوده و به انتظار فرصت مناسب براي انجام حملات بعدي نشسته اند.
طي ماه هاي اخير اطلاعات محرمانه بي شماري در مورد تغيير و تحولات در سياست هاي القاعده و تمركز بر خاورميانه و شرق به جاي غرب به نهادهاي امنيتي ايالات متحده واصل شده بود. به همين دليل بود كه تنها يك هفته قبل از بمب گذاري ها در رياض مقامات آمريكايي از دولت عربستان سعودي خواستند تهديد را جدي گرفته و تمهيدات امنيتي را در اين كشور افزايش دهد.
اوايل ماه جاري ميلادي تيمي سه نفره از ماموران مخفي پليس امنيتي عربستان سعودي يكي از خانه هاي القاعده را در خارج رياض شناسايي كردند. هنگامي كه يكي از حاضران در مخفيگاه مذكور متوجه حضور ماموران دولتي شد جهنمي بر پا شد و مظنونين موفق به فرار شدند. پليس ۵۵ نارنجك، ۲۵۴۵ گلوله و حدود نيم تن مواد منفجره در اين خانه كه در مجاورت مجتمعي مسكوني كه اكثر ساكنانش آمريكايي بودند، كشف كرد. پس از حملات اخير به رياض و كازابلانكا موجي از گزارشات در مورد وجود طرح هاي گسترده القاعده براي انجام حملات تروريستي در خاورميانه خبر مي داد. هفته نامه المجله در گزارشي از دريافت نامه اي الكترونيك خبر داد كه در آن ابومحمد البلاج، كسي كه از او به عنوان يكي از رهبران نوظهور القاعده ياد شده از وجود طرح هاي درازمدت براي انجام حملات تروريستي در كشورهاي حوزه خليج فارس خبر داده است.
البلاج كه با نام مستعار ملاصفي الدين هم شناخته مي شود در نامه خود از ذكر چگونگي تهيه امكانات و نيروهاي انساني لازم براي انجام حملات آتي خودداري كرده اما تاكيد مي كند حملات تروريستي طي يك ماه آينده به مرحله اجرا در خواهد آمد. تقريباً هم زمان با انتشار خبر المجله و انعكاس آن در رسانه هاي غربي طي روز گذشته آسوشيتدپرس با ارسال خبري تاكيد كرد حملات اخير نشان داد القاعده هنوز نيرويي كارآمد است.
در پرتو حملات اخير، آمريكايي ها توان تبليغاتي خود را بر دو نكته متمركز كرده اند. اول اينكه نسل جديدي از رهبران القاعده ظهور يافته اند كه اين رهبران جديد انجام حملات آتي را رهبري خواهند كرد و دومين موضوع تاكيد بر حضور برخي رهبران ارشد القاعده در ايران بود.
در حالي كه شبكه خبري NBC از صدور دستور اجراي حملات در عربستان سعودي توسط شخص بن لادن خبر داد، روزنامه آمريكايي نيويورك تايمز با استناد به ادعاهاي اخير يك محقق فرانسوي كه از مرگ بن لادن به دليل شدت جراحات وارده از حملات هوايي آمريكا در توره بوره و تغيير امضاي بيانيه هايي كه به نام او منتشر مي شود، خبر داده، به موضوع ظهور نسل جديدي از رهبران القاعده اشاره كرد.
گفته مي شود رهبري حملات رياض را شخصي به نام خالدالجهاني بر عهده داشته و فضل عبدالله محمد از ديگر رهبران نوظهور القاعده كه از اتباع جزاير كومو راست و ظاهراً اين اواخر به كنيا سفر كرده از مدتي قبل براي هماهنگ كردن حملات طراحي شده براي اجرا در خاورميانه و شمال آفريقا با او در تماس بوده است. ظاهراً عزيمت عبدالله محمد به كنيا علت اصلي لغو پروازها بين كنيا و بريتانيا عنوان شده است.
در فاصله بين دو حمله تروريستي اخير به رياض و كازابلانكا مقامات ارشد ايالات متحده و از جمله رامسفلد، ايران را به پناه دادن به رهبران القاعده متهم كردند. به گزارش شبكه خبري CNN مقامات آمريكايي نه تنها ادله مستندي در مورد حضور برخي رهبران القاعده در ايران در دست دارند كه گمان مي رود اين افراد در اجراي حملات دوشنبه گذشته رياض دست داشته اند.
مقامات آمريكايي مي گويند سيف العادل يكي از رهبران القاعده پناه گرفته در ايران است كه به اعتقاد آنها اين شخص يكي از عوامل كليدي در هدايت حملات رياض بوده است. بر اساس همين ادعا ابومصعب زرقاوي از ديگر رهبران نوظهور القاعده هم اخيراً به ايران عزيمت كرده و احتمالاً هنوز در خاك ايران به سر مي برد. اين خبر كه اولين بار توسط شبكه خبري CBS گزارش شد سكوت مقامات آمريكايي را به دنبال داشت و هيچ يك از رهبران ارشد ايالات متحده به استثناي رامسفلد كه در سخناني تلويحاً ايران را به پناه دادن به اعضاي القاعده متهم كرد، حاضر به تاييد خبر CBS يا حتي اظهارنظر در مورد آن نشدند.
ظاهرا رهبران كاخ سفيد در پي جنجال آفريني در مورد مداخله ايران در امور عراق و ايراد اتهاماتي در اين زمينه برآنند از سناريوي حضور رهبران ارشد نوظهور القاعده در ايران براي اعمال فشار بر تهران بهره جويند.

يادداشت سياسي
رنسانس احتمالي در اروپا
اردشير زارعي قنواتي
زماني كه رهبران فرانسه، آلمان، بلژيك و لوكزامبورگ در نشست بروكسل ضرورت ايجاد يك ارتش اروپايي و فرماندهي مشترك را مطرح كردند بسياري از متحدين آمريكا در اروپا آن را غيرقابل قبول خواندند. هر چند طراحان نشست چهارجانبه بروكسل اذعان مي كردند كه اقدام آنان در تقابل با ناتو نيست اما منتقداني همچون بريتانيا، اسپانيا، ايتاليا و هلند چنين حركتي را ضد ناتو و در راستاي حذف ايالات متحده از اروپا دانستند، در آن روز بيانيه پاياني اجلاس چهارجانبه بر ضرورتي انگشت گذاشته بود كه براي بقاي اتحاديه اروپا الزامي تلقي مي شد. كمتر از يك ماه پس از اين نشست بار ديگر بروكسل در روز ۱۹ مه ميزبان اجلاسي بود كه اين بار ۳۰ تن از وزاري خارجه و دفاع اتحاديه اروپا گرد هم آمده بودند تا رئوس همين الزام را البته در يك قالب تلطيف شده مورد مذاكره قرار دهند. تمامي اين وزيران اذعان مي كنند كه به منظور دستيابي به سياست خارجي و امنيتي مشترك در اتحاديه اروپا جمع شده اند. چكيده اهداف نشست فعلي بروكسل در سخنان يوشكافيشر وزير خارجه آلمان نهفته است كه مي گويد اروپا بايد مصالح خود و تهديدات جهان امروز را تعريف كند و پاسخ خود را به پرسش هاي روز بر پايه موضع و سياستي مشترك فرمول بندي كند.
هر چند كه در اين اجلاس به طور ضمني از نشست چهارجانبه بروكسل انتقاد شد اما رئوس و محور مذاكرات وزراي دفاع و خارجه با كمي تعديل درست همان بود كه قبلاً محور فرانسوي تبيين كرده بود. در اولين روز نشست وزراي اروپايي براي تشكيل يك نيروي ۶۰ هزار نفره ضربتي توافق شد و آنان تصميم گرفتند كه تا پايان سال ميلادي ۲۰۰۳ اين امر را محقق نمايند. آلمان در اين مقطع از مذاكرات نقش ويژه اي ايفا كرده و پيتر اشتروك وزير دفاع اين كشور اعلام كرد آلمان آماده است تا ۳۳ هزار سرباز با تجهيزات كامل و هواپيما در اختيار اين نيروي ضربتي قرار دهد. همچنين قرار شد كه اعضاي اتحاديه هماهنگي بيشتري را بين صنايع نظامي خود به وجود آورده و پرسنل نيروي ضربت را با گروه هاي ممتاز ارتش خود تامين نمايند. وزراي دفاع آلمان، فرانسه و ايتاليا در اين نشست خواستار ايجاد تسهيلات بودجه اين اتحاديه شده تا بتوانند بهتر از عهده تامين هزينه هاي دفاعي و امنيتي برآيند.
بحران عراق و مسئله لغو تحريم هاي اقتصادي اين كشور و نقش سازمان ملل متحده در امور عراق نيز يكي ديگر از محورهاي مذاكرات بروكسل است. اعضاي اتحاديه اروپا با تمام اختلافاتي كه در خصوص مسئله عراق دارند و تاكنون موجب انشقاق در مواضع اروپا بوده است همگي بر نقش اساسي سازمان ملل متحد تاكيد كردند. چرا كه از قبل نيز قابل پيش بيني بود كه در اروپا هيچ نيرويي در درازمدت نمي تواند بر ناديده گرفتن سازمان ملل اصرار كند و حتي بريتانيا نيز به نوعي مجبور به هم سويي با اروپا در خصوص نقش اين سازمان خواهد بود. تروريسم نيز يكي از مهم ترين موضوعات در دستور كار اجلاس بروكسل بود كه البته همزمان در شاخه اي ديگري هم دنبال مي شود. در جنوب اسپانيا هم اينك وزراي كشورهاي اسپانيا، آلمان، فرانسه، بريتانيا و ايتاليا گرد هم آمده اند تا همكاري هاي بيشتري را با يكديگر در زمينه مبارزه با تروريسم داشته باشند.
قرار است كه متن پيش نويس قانون اساسي اتحاديه اروپا در روزهاي آينده توسط والري ژيسكار دستن رئيس جمهور اسبق فرانسه و مسئول فعلي تدوين قانون اساسي اروپا ارائه شود. از آنجايي كه ايده قانون اساسي واحد، ارتش اروپايي، پول واحد اروپايي يورو و تعيين وزير خارجه براي اتحاديه اروپا متاثر از تفكرات فرانسويان است انتظار مي رود محور همسو با آنان شديداً از چنين ايده اي دفاع نمايند. از طرف ديگر بريتانيا و ديگر متحدين آمريكا در اروپا همزمان آخرين تلاش ها براي مخالفت يا حداقل تعديل چنين مواضعي را طي اين نشست به عمل خواهند آورد. در روزهاي آينده بريتانيا به عنوان مستحكم ترين دژ پول ملي درگير بحث و يا تصميم گيري در اين خصوص خواهد بود. هر چند كه انتظار مي رود دولت بلر نسبت به پذيرش يورو مقاومت به خرج دهد هم اينك جريان هاي قدرتمندي در حزب كارگر، رهبران مالي كشور و جامعه مطبوعاتي بريتانيا تلاش مي كنند كه زمينه پيوستن به پول واحد اروپا را مهيا نمايند. آنچه در ابعاد مختلف هم اكنون در صحنه اروپا جريان دارد چيزي نيست به جز دگرديسي كامل اين اتحاديه جهت پذيرش الزامات اجتناب ناپذير كه ضرورت شرايط كنوني است.
در آينده هر گونه تغيير و تحولي در صحنه سياسي كشورهاي عضو اتحاديه به خصوص قدرت هاي اصلي آن به نفع جريان رو به رشد اروپاي متحد خواهد بود. حتي از هم اكنون مي توان پذيرفت كه ساختارهاي سياسي در اسپانيا، ايتاليا، بريتانيا و هلند طي انتخابات آينده داخلي تاوان اخلال فعلي در صحنه اروپا را خواهند پرداخت. چرا كه تضاد منافع كنوني اروپا با ايالات متحده ريشه در يك واقعيت مبتني بر تكامل تاريخي دارد و دوستي و ارتباطات شخصي و موردي هيچ يك از رهبران نمي تواند مانع از بروز اين پديده اجتماعي گردد.
اصلاح پيش نويس آمريكا، بريتانيا و اسپانيا در خصوص بحران عراق به شوراي امنيت بدون شك به خاطر فشار اتحاديه اروپا به همراه چين و روسيه بوده است. آنان مجبور به پذيرش حداقلي از خواست هاي اتحاديه اروپا و متحدين آن شده اند تا از اين طريق تعامل و مصالحه اروپاييان را به دست آورند. چرا كه آمريكاييان نيز مي دانند كه در جهان كنوني تنها احمق ها بر ضد منافع خود عمل مي كنند. بنابراين هر گونه مقاومتي در درون اتحاديه بر عليه رويكرد وحدت اروپا از قبل محكوم به شكست است و تنها در كوتاه مدت مي تواند تعديل گر يا كندكننده به حساب آيد. طرح بحث اروپاي نو و اروپاي كهنه نيز كه توسط ايالات متحده بيان مي شود بيشتر ناشي از عصبانيت و ناخرسندي نسبت به اين حقيقت گريزناپذير است. چرا كه فاصله بين جوامع اروپايي حاصل تلاش صدها ساله ملت هاي پيشرو است و هيچ گاه دخالت خارجي نمي تواند اين سير طبيعي را واژگون نمايد.

حاشيه جهان
• سخنگويان پولساز كاخ سفيد
012710.jpg

هنوز چند ساعت از اعلام خبر كناره گيري آري فلچر، سخنگوي مطبوعاتي دولت بوش، در ماه ژوئيه نگذشته بود كه انبوه تقاضا از سوي ناشران كتاب و شركت هاي خصوصي تدوين خطابه ماشين فاكس او را از كار انداخت. در حال حاضر فلچر برنامه خاص را براي آينده خود اعلام نكرده است، اما شكي نيست كه هر كاري را انتخاب كند، بيشتر از شغل فعلي اش درآمد خواهد داشت. حقوق سالانه او در حال حاضر ۱۴۵ هزار دلار است، اما به زودي مي تواند براي هر سخنراني ۲۵ هزار دلار طلب كند. اما فلچر فقط به فكر پول درآوردن نيست و خيال دارد كتاب متفكرانه درباره روابط كاخ سفيد با مطبوعات و رسانه ها در زمان جنگ به رشته تحرير درآورد. خود او مي گويد: «خيال نداشته باشيد در كتاب من مثل كتاب جورج استفانو پولوس، سخنگوي كلينتون، همه چيز از سير تا پياز گفته شود.» گفتني است كه كتاب استفانو پولوس در زماني كه كلينتون هنوز رئيس جمهور بود، ۳ ميليون دلار برايش درآمد داشت. اما فلچر به رازداري معروف است. تقريباً تمام سخنگويان مطبوعاتي كاخ سفيد پس از اتمام كارشان به نوشتن كتاب روي آورده اند، اما تا قبل از كلينتون همه سخنگويان بعد از پايان دوره رئيس جمهوري خود، كتاب را به چاپ مي رساندند. خانم مادلين فيتس واتر، سخنگوي ريگان و بوش پدر اكنون مشغول نوشتن سومين كتاب خود است.

• بازجويي از كوينز
تيم كولينز يكي از سروان هاي انگليسي جنگ عراق به اتهام آزار و شكنجه سربازان اسير عراقي و مردم غيرمسلح برخي شهرهاي اين كشور مورد بازجويي قرار گرفت. وي كه با مقام سروان در جنگ حضور داشت به خاطر كنترل كردن ۶۰۰ سرباز انگليسي در جنگ به مقام سرگرد ترفيع يافت. اما اكنون به شكايت برخي شاهدان كه مدعي اند كولينز خلاف قوانين حقوق بشر و اصول نظامي با سربازان اسير رفتار كرده است تحت بازجويي است. به نوشته روزنامه تايمز كولينز در جنگ عراق با عينك دودي و سيگاري بر گوشه لب چنان با قدرت در مقابل سربازان آمريكايي و انگليسي سخنراني كرد كه متن سخنراني اش بر تخته اعلانات «اووال افيس» آويخته شد. همچنين پرنس چارلز پيامي براي تبريك به كولينز به خاطر جسارتش فرستاد.

• داستان دينار و دلار
012715.jpg

دريكي از خيابان هاي بغداد كه سابقاً بازار سهام در آن قرار داشت و اكنون به بازاري براي هر چيز، از سيگار گرفته تا دينارهايي كه عكس صدام جوان را بر خود دارند تبديل شده، اتفاق عجيبي در حال وقوع است. ارزش دينارهاي صدام روز به روز نسبت به دلار بيشتر مي شود. هفته گذشته هر دلار در ازاي ۲۰۰۰ دينار معامله مي شد، اما اكنون به ۱۰۰۰ دينار در برابر هر دلار رسيده است. اما چرا؟ حتي مقامات آمريكايي كه فعلاً به طور موقت! عراق را اداره مي كنند از اين راي اعتماد عجيب به پولي كه به اين زودي ها از دور خارج خواهد شد و متعلق به رژيمي است كه ديگر وجود ندارد، شگفت زده شده اند. اما علت اين امر واقعاً ساده است: در حال حاضر بازرگانان اسكناس هاي ۱۰ هزار دلاري را قبول نمي كنند، زيرا مي ترسند آمريكا به بهانه غارت هايي كه از بانك مركزي صورت گرفته است، آنها را بي ارزش اعلام كند. در نتيجه فقط اسكناس هاي ۲۵۰ ديناري گردش دارند. بدين ترتيب عرضه دينار پايين آمده و در عين حال تقاضا براي آن از سوي آمريكايي ها، خبرنگاران و حتي خريداران عراقي كه مشتاقانه اجناس غارت شده را در بازارهاي سياه خريداري مي كنند، بالا رفته است. مسعودالدوبيلي، اقتصاددان عراقي مي گويد اين امر براي اقتصاد عراق مصيبت بار است، معمولا كشورهاي در حال توسعه ميل دارند پولشان كم ارزش تر از ارزش واقعي اش معامله شود تا بتوانند صادراتشان را با قيمتي رقابتي عرضه كنند.

• فرصت از دست رفته FBI
زماني نسبتاً طولاني از پايان جنگ افغانستان مي گذرد اما هنوز آمريكا موفق به دستگيري اسامه بن لادن رهبر القاعده نشده است. جالب اين كه چندي پيش اي بي سي نيوز اعلام كرد كه ماموران FBI در سال ۱۹۹۸ عملياتي را براي دستگيري بن لادن ترتيب داده بود اما پس از مدتي از اجراي اين عمليات صرف نظر كرد. به گزارش اي بي سي نيوز نيروهايي كه قرار بود در اين عمليات شركت كنند در صحراي تگزاس به شدت مشغول مانورهاي مختلف بودند تا براي اجراي برنامه كاملاً حاضر باشند. جك كلونان از ماموران ويژه سابق FBI جزييات اين طرح را براي اين شبكه بازگو كرد. كلونان با بيان اين كه ماموران FBI در آن دوران از فعاليت و تشكيلات گروه طالبان در قندهار اطلاع داشتند گفت: «ماموران اطلاعات خوبي به دست آورده بودند آنها حتي محل زندگي بن لادن و خانه وي را شناسايي كرده بودند و منطقاً بايد در نهايت مي توانستند او را دستگير كنند.» كه به خاطر نام مقرشان (قرارگاه الكس) به گروه آلكس نام گرفته بودند قرار بود از ازبكستان وارد افغانستان شده و بن لادن را دستگير كنند. به همين دليل اعضاي تيم در صحرايي نزديك كسبه سان آنتينو ايالت تگزاس كه از نظر طبيعي شباهت بسياري به افغانستان داشت مشغول تمرين بودند. كلونان در ادامه با اشاره به اين كه قرار بود نيروها را هواپيماي آمريكايي به افغانستان ببرد افزود: «طبق برنامه پس از آن استقرار ماموران آمريكايي در نزديكي خانه بن لادن قرار بود يكي از ماموران درب خانه را زده و بگويد شيخ اسامه بن لادن! به ما دستور بازداشت شما را داده اند» اما به هر حال اين پروژه به دستور جانت رنو (Janet Reno) وزير دادگستري وقت آمريكا به خاطر احتمال تلفات و خسارت زياد براي سربازان آمريكايي متوقف شد و به گفته كلونان شايد يكي از بهترين فرصت ها براي دستگيري بن لادن از دست رفت.

جهان
اقتصاد
انديشه
ايران
زندگي
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |