يكي بود يكي نبود، غير از خدا هيچ كس نبود. روزي روزگاري در ايام نه چندان قديم جوان چپ پايي بود كه در شهرستان مشهد و در تيم سياه جامگان ابومسلم به فوتبال مي پرداخت. نوع بازي جوانك در آن زمان طراوت و شور و حال خاصي داشت.
خلاصه درخشش جوانك شهرستاني دل تيم بزرگ تهراني يعني استقلال را لرزاند و اين جوان پا به تيم بزرگ استقلال گذاشت.
در ابتداي حضور در اين تيم، جوانك پله هاي ترقي را به سرعت پيموده و نردبان موفقيت را گرفته و همين طور بالا مي رفت. در تيم ملي زمان بلاژويچ نقشي اساسي و غيرقابل انكار داشت.
بازيهاي تماشايي و با تعصب اين جوان نويد ظهور يك پديده ناب را در فوتبال ملي كشورمان مي داد. پس از حذف از رقابتهاي مقدماتي جام جهاني اين جوانك برخلاف روزهاي اوليه حضور در استقلال روز به روز بيشتر افت كرده و به همان سرعت اوليه از نردبان ترقي پائين آمد.
چرا كه اسير وهم و خيال شد. به گمانش اتلتيكو مادريد و تيم هاي اروپايي برايش سر و دست مي شكنند اما...
بله درست حدس زديد. قصه تأسف آوري كه تعريف شد مربوط به عليرضا نيكبخت واحدي است، فوتباليست مستعدي كه در گرداب پايتخت و زرق و برق اين شهر بي سر و ته در حال غرق شدن است.
عليرضا جان اين ره كه تو در پيش گرفته اي به تركستان است. نمي خواستيم مزاحم خوابت بشويم ولي با افت هر چه بيشترت و قرار گرفتن در سراشيبي سقوط خواب را از چشمان فوتبالدوستان پرانده اي، پس ما هم به خاطر فوتبال كشور، به خاطر يك استعداد مسلم، مجبور شديم صدايت بزنيم شايد از خواب غفلت بيدار شوي. هشدار ما را جدي بگير.
ما همان نيكبختي را دوست داريم كه با گرمكن ابومسلم به مراسم عروسي مي رفت.
نيكي عزيز جواناني همچون علي بداوي، مهرزاد معدنچي و... در راهند. خيال نكن جايگاهت محفوظ است. خيلي از لژيونرهاي موفق فوتبال ما همچون دايي و مهدوي كيا و هاشميان بدون كوشش به جايگاه فعلي نرسيده اند، پس به پاخيز و در زندگي ورزشي ات طرحي نو در انداز.
مادر ناتني ورزشها
مادر ورزشها اين عنواني است كه از ديرباز به ورزش پايه اي دووميداني اطلاق مي گردد. منتهاي مراتب اين طور به نظر مي رسد كه دووميداني خيلي مهجور و غريب مانده است و در كشورمان كسي اين مادر را قبول ندارد و بيشتر به چشم يك نامادري به اين ورزش نگاه مي شود.
شايد در اين ميان يكي از مقصرين، ما مطبوعاتي ها باشيم كه با چسبيدن بيش از حد به چند ورزش نسبت به بقيه ورزشها بي تفاوت بوده ايم و كمتر رغبتي به اين ورزش نشان داده ايم. بدون شك دووميداني يكي از مهمترين و پرمدال ترين رشته هاي ورزشي در بزرگترين مسابقات ورزشي جهان همچون المپيك مي باشد و سرگل اين رقابتها و جذاب ترين آن فينال دوي ۱۰۰ متر مردان است. با توجه به تعداد مدالهايي كه در دووميداني توزيع مي شود اكثر كشورهاي صاحب نام در ورزش اهميت ويژه اي براي اين رشته ورزشي قائل هستند و سرمايه گذاري وسيعي را هم انجام داده اند. حال آنكه در كشور ما صرفاً به برگزاري سمينار و باري به هر جهت بسنده كرده ايم حتي به خوبي به ياد دارم كه بعد از پيروزي انقلاب و از ميانه هاي دهه شصت شاهد موج تازه و اميدواركننده اي در دووميداني كشورمان بوديم. جواناني همچون حميد سجادي قهرمان آسيا در دوهاي نيمه استقامت و حسين شايان در پرش ارتفاع، فرامرز روستايي فر در ۴۰۰ متر مانع و علي الخصوص از شهرهاي محروم كشور همچون عبدالرضا نوحه خوان در پرش طول و با شكستن ركورد چندين ساله فرامرز آصف در كنار دونده هاي سرعتي بندر تركمن همچون آنه محمد قره جه و بعدها عبدالصادق گرگاني با ركورد ۵/۱۰ در ۱۰۰ متر و برادران موسوي از بم كرمان در پرش طول و پرش سه گام كه اين جوانان مستعد اما بدون امكانات و مربيان خارجي به جاي پيشرفت درجا زدند و در آن زمان كارشناسان خبره اي هم نداشتيم كه از اين چشمه جوشان بهره بيشتري ببريم. كمااينكه يكي از اين جوانان با استعداد آن دوره يعني سيد رضا موسوي خاطره اي را ذكر كرد كه جاي بسي تأمل و تأسف دارد مبني بر اينكه در اواخر دوران ورزشي خود و علي رغم اينكه يك دووميداني كار در رشته پرش طول بوده است ولي به شكلي تفنني در دوي ۲۰۰ متر شركت كرده و اتفاقاً ركورد بسيار خوبي هم از خود به جاي مي گذارد كه مايه تعجب كارشناسان مي شود كه به او متذكر مي شوند كه چرا تا به حال در اين رشته يعني ۲۰۰ متر فعاليت نداشته است. هدف از ذكر اين خاطره اين است كه دووميداني چوب عدم استفاده از مربيان خارجي و با دانش كشورهاي صاحب نام در اين رشته را مي خورد. چرا كه سردمداران ورزش كشور و در رأس آنها سازمان تربيت بدني و كميته ملي المپيك علي رغم تمام هزينه هاي گراني كه در رشته هاي ديگر با آوردن مربيان خارجي متقبل شده اند اما در اين رشته به ظاهر مادر، هيچ سرمايه گذاري انجام نداده اند و همه حرف ها در حد شعار بوده است.
با آمدن حسين جلالي دووميداني مي تواند متحول شود به شرط آنكه رئيس ورزش و رئيس كميته المپيك، اين ورزش را به عنوان نامادري نگاه نكنند.
اسكناس سرخ
چند هفته گذشته شاهد حضور محمد مايلي كهن در يك برنامه تلويزيوني بوديم. اين مربي موفق فوتبال رك و پوست كنده انگشت روي نقطه اي گذاشت كه شايد مشكل اصلي پرسپوليس بود. مايلي كهن ضمن تقبيح عمل بازيكنان پرسپوليس در قبال اعتصاب آنان به دليل مشكلات مالي باشگاه پرسپوليس و... طي يك اظهارنظر جالب توجه به اين مسئله اشاره كرده كه اين نوع بازيكنان معمولي و سطح پائين فعلي پرسپوليس نه تنها نبايد پولي بابت بازي در اين تيم دريافت كنند بلكه يك چيزي هم مي بايستي بابت بازي كردن در تيم بزرگي همچون پرسپوليس پرداخت كنند. اين حرف مايلي كهن ما را عميقاً به فكر فرو برد كه واقعاً بازيكنان فعلي پرسپوليس در حد اين تيم ريشه دار و بزرگ پايتخت هستند يا نه و يا اينكه مستحق دريافت هاي چندين ميليوني در قبال ارائه فوتبال معمولي و ضعيف مي باشند يا خير. از كجا بگوئيم و شروع كنيم.
از دروازه بان خشك اين تيم كه بي شباهت به بدنسازها نيست گرفته، تا خط دفاعي نابسامان و پرادعايي كه يك آرش برهاني جوان به راحتي از آن عبور كرد. يا خط هافبك مسني كه توانايي دادن پاس تو در و ساختن گل را طي بازي ندارند حالا خلاقيت هاي فردي ديگر بماند كه در اين تيم كم رنگ شده است و يا خط حمله اي كه به اصطلاح مي خواهند جانشين محمد خاني ها، پيوس ها، دايي ها، بهزادي ها و... باشند ولي.... بازيكناني كه فوتبالشان حتي شايد در سطح محلات هم نباشد بد جوري به پولهاي ميليوني عادت كرده اند. ما هم معتقديم همين مقدار پولي را كه اين بازيكنان دريافت مي كنند برايشان زياد است و كاملاً با مايلي كهن هم عقيده هستيم.