اشاره: بسياري جوان را خاكستر زير آتش مي پندارند و سعي در دورنگهداشتن او از جامعه، زندگي و تلاش براي كسب خود مستقل جز در معناي اقتصادي آن دارند. اما جوان هر چه بيشتر با سد و مانع مواجه شود و قهر را به نام قانون تجربه كند، بيشتر خود را از اجتماعي كه به آن تعلق دارد، دور مي كند. رفتار با جوان از خانه تا جامعه پيچيدگي هاي زيادي ندارد. تنها باور و ايمان به اينكه جوان خواسته به بيراهه نمي رود، او را از تمام بيراهه ها مصون مي كند.
با دكتر محمدسعيد ذكايي جامعه شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبايي در اين خصوص گفت وگو يي شده است كه مي خوانيد.
* آنچه در جامعه ما حكمفرماست، فارغ از گرايش هاي سياسي و بدون در نظر گرفتن وابستگي جوانان به گروهي خاص، آيا مورد پذيرش همه جوانان است؟
-اين پاسخ طبيعتاً منفي خواهد بود، اما عدم پذيرش برخي شرايط خصوصاً از سوي جوانان بر سر تفكيك اخلاقي از قانوني در جوامع مختلف تفاوت هاي بسياري پيدا مي كند، اين مشخصه منحصراً به جامعه ما تعلق ندارد.
جوان حامل ارزش هاي نو است و جوانها را دماسنج هايي مي توان تلقي كرد كه تغييرات اجتماعي را مي توان با آنها اندازه گيري كرد. البته برخي نيز جوانان را معياري براي تشخيص آسيب و بيماريهاي اجتماعي مي دانند. به واسطه روحيه نوجويي و استعداد بيشتر براي استقبال از تغييرات و قراردادن خود در معرض اين تغييرات، جوانان اساساً به وضع موجود قانع نيستند. در خصوص عوامل موثر بر جهت گيري ارزشي نسل جوان، ديدگاههاي مختلفي مطرح شده است. ديدگاههاي خرده فرهنگي توسل جوانها به خرده فرهنگ، را ابزاري براي ابراز هويت آنان مي دانند و اعتقاد دارند كه به كار بستن نشانه هايي چون گفتار واژگان خاص، موزيك و صورتهاي ديگر، هم به شكل سمبليك و هم در صورت عيني و مادي آن در يك متن تازه و با يك تعريف جديد امكان تجلي و ابراز وجود را به جوانها مي دهد. البته اين نگاههاي خرده فرهنگي از رونق سابق برخوردار نيست، چرا كه بسياري معتقدند آن ويژگي هاي برجسته اي كه قبلاً به واسطه آنها جوانها و ويژگي هاي خرده فرهنگي آنها تعريف مي شد، ديگر به صورت برجسته وجود ندارد. اشكال تماشايي و نمادين خرده فرهنگي گروههايي كه از دهه ۶۰ ميلادي به بعد در كشورهاي مختلف خصوصاً كشورهاي غربي ظاهر شدند، معلول شرايط ساختاري خاصي بود كه در حال حاضر آن شرايط وجود ندارد. با توجه به عدم وجود شرايط مذكور اين اشكال تماشايي ابراز وجود و هويت هم طبيعتاً تغيير شكل يافته اند.
در حال حاضر فرهنگ جواني ديگر ضرورتاً نيازي به اين اشكال خرده فرهنگي ندارد. فرهنگ جواني هم به واسطه اينكه همگاني و همه گير شده، مقبوليت عام پيدا كرده است. همه سعي مي كنند خودشان را به ارزشها وويژگيهايي كه به عنوان فرهنگ جواني شناخته مي شود، متصل كنند.
* با اين همه هنوز بين مفاهيم مورد علاقه جوانان و نسل گذشته كه البته جواني را با نشانه هاي مورد اشاره شما پشت سر گذاشته اند، تفاوت بسياري هست؟
- بله، همين طور است. به نظر مي رسد در شرايط حاضر ارزشهاي مدرن در جامعه ما مقبوليت بيشتري دارد ورايج تر است. توجه به تأمين نيازهاي شخصي، لذت بردن از امكانات و فرصتهاي انتخابي در دسترس جوانها، جاذبه بيشتري از گرايش مثلاً به سياست براي آنها دارد. جوان از شرايطي كه ارزشهاي مورد علاقه اش را به وي اعطا مي كند استقبال كرده و سعي مي كند از محدوديتهايي كه مانع رسيدن به اين ارزشها مي شود، فاصله بگيرد. بنابراين يك چالش دائمي بين جوان امروز با ارزشهاي خاص خود و نسل بزرگسال جامعه وجود دارد.
* با توجه به رفتارهاي متناقض اجتماعي و الگوهاي حاكم بر جامعه چرا هنوز به جوان اجازه داده نمي شود كه به دنبال هويتي خاص و مستقلانه براي خود باشد و در مقابل مدام به او تلقين مي شود كه همان چيزهايي را پيروي كند كه پدران آنها انجام مي دادند؟
- مفهوم سازي كه از جوان مي شود و نگرش نهاديني كه در جامعه نسبت به جوان وجود دارد با پيشداوري هايي همراه مي شود كه با معرفها و شاخص هايي مثل بي توجه بودن، خام بودن، متوقع بودن، ناسپاس بودن و... مشخص مي شود. اينها ويژگي هايي است كه گاهي توصيف كننده نگاه بزرگسالان به جوانان است و هنوز هم رسوباتش وجود دارد. اما با نزديكتر شدن ديدگاههاي جوانان و بزرگسالان به يكديگر، اين مشكلات كمتر خواهد شد. همگاني شدن ارزشهاي جواني و كمتر شدن پيش داوريها نقش بسزايي در كاهش تنش بين نسل پيشين و نسل فعلي ايفا مي كند. اما از سوي ديگر نيز بايد در نظر گرفت، بحرانهايي كه جوانها با آن مواجه هستند همگي معلول اين پيشداوريها و در واقع ساختهاي فرهنگي و اجتماعي نيست و همه اين مشكلات به تعريف اجتماعي از جواني و جوان باز نمي گردد. جوانها در جامعه اي زندگي مي كنند كه پيدا كردن هويت و بالغ شدن و به كمال رساندن هويت اجتماعي خودشان را روز به روز مشكل تر مي بينند.
فشرده شدن مرزهاي زماني و مكاني دستيابي به هويت اجتماعي را براي جوانان دشوار كرده است. واقعيت اين است كه جواني كردن براي نسل فعلي دشوارتر شده است. ارزشهاي فردگرايانه روز به روز جاي بيشتري را در بين جوانان باز مي كنند و به نظر مي رسد كه جوانها بيشتر به دنبال پيشرفت فردي و دنبال كردن منافع مشروع خود هستند و آرزوهايي كه در جهت رضامندي آني است را دنبال مي كنند. فردي شدن به صورت فزاينده اي دنياي زندگي جوانها را متأثر مي سازد. يك نوع بحران وجودي و بحران هويتي به جوانها تحميل مي كند. البته جريانات ساختاري كه اين موضوع را تشديد مي كنند نيز بايد مد نظر قرار گيرد.
مرز و دوره جواني در حال حاضر طولاني شده است. طولاني تر شدن دوره تحصيل و فاصله اي كه بين دوره بلوغ و اشتغال و همچنين ورود به بازار كار پيدا شده، وابستگي جوانان به خانواده هاي خود را طولاني تر كرده است. بخصوص بازار مصرف و رواج مصرف گرايي باعث شده تا جوانها خودشان را در ميداني با انتخابهاي متنوعي ببينند. درست شبيه به يك سوپرماركت فرهنگي كه مرزهايش براي جوانها ضرورتاً در داخل تعريف نمي شود و افراد به واسطه دستيابي به دستاوردهاي تكنولوژي و ارتباطاتي بيش از پيش از الگوهاي جديد مصرف و جاذبه هاي فرهنگ مصرفي آشنا شده و احساس نياز به آنها تشديد مي شود. از سوي ديگر محدوديتهايي كه جوانان به لحاظ ساختاري براي رسيدن به اين آرزوها و اهداف پيش روي خود مي بينند، فرصتهايي كه انتظار تأمين شدن آنها را از جامعه دارند اما امكان تأمين آن را از جانب جامعه مهيا نمي بينند، در كنار يكديگر جوانها را در معرض يك پارادوكس قرار مي دهد. پارادوكسي بين فرصتها و اتفاقها از يك سو و محدوديتهاي ساختاري جامعه از سوي ديگر. اين مسئله منحصر به ايران نيست و عموميت دارد. ويژگيهايي است كه به نظر مي رسد جوانهاي كشورهاي پيشرفته نيز با آن مواجه هستند و تمام اين مسائل مجموعاً جستجو براي هويت مستقل براي جوانان را طولاني و مشكل كرده است.
در چنين احوالي جوان تمايل بيشتري براي حضور در حوزه هايي مثل سياست، روابط اجتماعي، دين و حوزه هاي مشابه، نشان مي دهد و به آزمون و خطا روي مي آورد. خود، علايق و انتخابهايش را زنده نگهداشته و سعي در كسب هويت دلخواه خود مي كند و به تدريج خود و پروژه هويت خود را تكميل مي كند.
* جواني كه شما از آن صحبت مي كنيد چقدر براي هويت مستقل با كليشه مواجه است و چقدر راه آزاد پيش پاي خود مي بيند. آيا پارامترهاي موجود در جامعه- پيدا وناپيدا- چارچوبي براي هويت يابي مستقل جوان ايجاد مي كند؟
- اين مسئله را جامعه شناسان معمولاً با واژگاني چون عامليت و ساخت مورد بحث قرار مي دهند و سهم آن با توجه به شرايط زماني و مكاني و ساختهايي كه ما در موردآن صحبت مي كنيم متفاوت است. به نظر مي رسد تعامل اين دو نيرو يعني اراده و عامليت فردي از يك سو و شرايط حاكم بر وي از سوي ديگر نقش تعيين كننده اي در ساختار شخصيت فرد ايفا مي كند. البته تعامل اين دو عامل به تدريج در جهت غلبه اراده فردي پيش مي رود. به بيان ديگر البته اشتغال، تحصيلات، جنسيت و طبقه و... به عنوان متغيرهايي كه بازيگردانان اصلي در پروژه هويت يابي شناخته مي شوند همچنان جايگاه و مفهوم سازي نسبت به جوان تحت تأثير خود قرار مي دهند. در حال حاضر وضعيت اجتماعي و اقتصادي جوانان خصوصاً وضعيت اشتغال آنان موجب شده است تا جوانان وابستگي بيشتري را به خانواده هايشان احساس كنند. در نتيجه اين امر، استقلال اقتصادي دير تر كسب مي شود. وابستگي بيشتر به خانواده ها به عنوان يك محدوديت آزاردهنده براي خيلي از جوانها فرصتهاي انتخاب، فرصتهاي مصرف و داشتن سبك زندگي مورد علاقه شان را از آنها مي گيرد.
از طرف ديگر به نظر مي رسد ازدواج، فرزند آوري مثل گذشته فرمول قطعي و ثابتي براي تكميل پروژه هويتي جوانها نيست، برخي جوانها تلاش مي كنند كه اين انتخابهاي ساختاري و هنجارهايي كه به صورت جمعي، بلوغ اجتماعي و يا هويت يابي جوانها را تحت تأثير قرار مي دهد را به تأخير بيندازند و يا جزء اولويتهاي اوليه خود قرار دهند تا شايد بتواننداز فرصتهاي ديگري براي خويشتن يابي و كسب ارزشهايي مطلوب در فرآيند هويت يابي استفاده كنند. ارزشهايي از قبيل زيباشناختي، تحصيل، اشتغال، مهارتهاي حرفه اي، كسب و... اين ارزشها ممكن است انتخابهاي تسريع كننده گذار را به تأخير اندازد. اما از سوي ديگر نيز ممكن است امكاناتي را در اختيار فرد قرار دهد.
در حال حاضر شرايط ساختاري جامعه، مفهوم سازي جامعه از جوانان و تعريفي كه خود جوان از هويت خويش دارد تغييراتي را تجربه كرده است.
نفوذ و غلبه اين شرايط ساختاري هنوز برجسته است و نقش تعيين كننده اي در موقعيت جايگاه اجتماعي جوانان دارد. ازدواج ،اشتغال و تحصيل در كشور ما هنوز براي يك جوان مرزها و شاخصهاي مشخص و اصلي هستند و فرد مي تواند با آنها استخوانبندي هويت خود را ترسيم كند. در اين مسير طبيعي است كه جوانها محدوديتهايي را به لحاظ انتخاب و داشتن سبك زندگي، جلوي پاي خود ببينند و قطعاً در مواردي اين انتخابها را مانعي در جهت تكميل هويت خود بدانند. به نظر مي رسد ظرفيت اجتماعي و فرهنگي جامعه ما جوابگوي نيازهاي خيلي از جوانها نيست. جوانها فراتر ازاين محدوديتها مي انديشند و فراتر از اين نيازها را جستجو مي كنند. طرف ديگر معادله هويت يابي جوانها به حق انتخاب و اراده و استقلال عمل فردي و تعريفي كه خود جوان از جواني و جوان بودن و ارزشهاي جواني و سهم خود در ساختن آن دارد مربوط مي گردد. به نظر مي رسد اين عامل با اينكه تحت الشعاع عوامل ساختاري جامعه است، به تدريج اهميت خود را پيدا مي كنند و به صورت فزاينده اي هم در مفهوم سازي و نگاه به جوانها از طرف جامعه و هم اساساً به واسطه تأثيري كه به روي جوانان دارد اهميت بيشتري مي يابد. جوانها با ورود تكنولوژيهاي ارتباطي احساس مي كنند كه اين تكنولوژيها نقش آزادكننده اي برايشان به همراه داشته است، چرا كه توانسته است در خلوت و در حريم خصوصي خود از فرصتهاي سرگرم سازي، كسب تجربه، ارتباط با دورترين نقاط جهان استفاده كرده و فرصتهاي كسب مهارت و آموزش را بيابند.
ابزارهاي ارتباطاتي و تكنولوژيهاي اشاعه ارزشهاي مدرن كه غالباً با مصرف گرايي همراه هستند، امكان بازانديشي را به جوانها بخشيده است. چرا كه فكر مي كنند در جستجوي هويت خود نقش مهمي دارند.
* پس به نظر شما تعيين چهارچوب رفتاري جامعه نسبت به جوان و جوان نسبت به جامعه مي توانند تعامل مثبت با هم داشته باشند؟
- اين تعامل وجود دارد ودر ادبيات جامعه شناسي كلاسيك در مبحث پويايي و تغيير بدان پرداخته مي شود.
پويايي و ايستايي، متوجه هر دو گروه نسل جوان و نسل بزرگسال است. اگر چه به پويايي در موردجوان معمولاً بيشتر اشاره مي شود. چون استقبال اين گروه از ارزشهاي نو بارزتر و برجسته تر است، با اين حال بايد پذيرفت كه دو گروه بزرگسال و جوان امروز بيش از پيش در حال نزديك شدن به هم هستند. نتيجه اين نزديكي به قول «ماهلر»، جامعه شناس رومانيايي جوان شدن جامعه است. جواني جامعه يعني اينكه بزرگسالان در تعاملي كه با جوانان دارند به تدريج ارزشها و ويژگيهايي را كه با فرهنگ جواني توصيف مي شود كسب كرده و با آنها آشنا مي شوند. مصرف در قلمروهايي چون سرگرمي، لباس، موزيك، ورزش، فضا و مكان و... ويژگيهايي است كه بخش هاي وسيع تري را جذب كرده و جاذبه هاي بيشتري را ايجاد مي كند.
البته بخشي از مكانيزمهايي كه اين ارزشها را ترويج مي كند اقتصاد و حاصل فرايند تبليغ نظام جهاني و سرمايه داري است و بخش ديگر آن هم پروسه فرهنگي است كه به تدريج در جامعه ما رخنه پيدا كرده است.
به اعتقاد من آنچه كه قبلاً مشخصه جوانها بوده است و از آن به عنوان عاملي براي تعيين مرزبندي سني استفاده مي شد و معيارها و نشانه هايي بارز در گفتار و سبك رفتار كه عموماً در مورد جوانها سراغ گرفته مي شد، در حال حاضر دامنه وسيعتري پيدا كرده است. ارزشهاي جواني عام تر ، مقبول تر و همگاني تر شده است و از اين جهت انتظار مي رود كه يك گفتمان مشتركي به تدريج بين نسل هاي بزرگسالان و نسل جوان شكل گيرد. نسل فعلي نگرش منفي تري را نسبت به جهان دارد. مخاطرات سطح عام كه متوجه مسايلي چون محيط زيست، فجايع طبيعي و مشكلات اقتصادي و سياسي در سطح جهان مي گردد و نيز مخاطراتي كه افراد در پروژه خويشتن يابي با آن مواجه هستند، بيم و ترسهايي كه نسبت به تأمين و برآوردن استعدادها و امكانات در خود سراغ مي گيرند هم وجهي ديگر از تجربه جواني جديد است.
تفاوت ديگر فردي شدن فزاينده جهت گيري هاست كه ابعاد آن همچنان به صورت فزاينده اي گروهي از جوانان را دربرمي گيرد. جزء به جزء شدن هويت و طولاني شدن تكميل پروژه هويت نتيجه اين نوع فردي شدن است. باز بودن راه انتخابهاي موجود براي جوانان اين احساس را به آنان مي دهد كه حق انتخاب و حق ساختن خود را برگرفته از امكانات و فرصت هاي موجود، بيش از پيش دارند. بنابراين در استفاده و انتخاب اين امكانات وسواس بيشتري از خود نشان مي دهند. اين ويژگي به لحاظ جنسيت و يا موقعيت زندگي جغرافيايي تأثيرات متفاوتي دارد و مسلماً بين كشورهاي توسعه يافته و توسعه نيافته يك تفاوتهايي وجود دارد. در جامعه كنوني ما تمايل به اينكه از فرصتها و امكانات موجود براي شادي، سرگرمي، تأمين نيازهاي فوري استفاده شود، خصيصه مهمي است كه نسل گذشته كمتر تجربه آن را داشته و همين امر ممكن است تمايزي ميان دو گروه ايجاد كند. علي رغم اين مرزبنديهاي مشخص و واضح كه بين ارزشها و اهداف نسل جوان با نسلهاي گذشته وجود دارد اين دو نسل در جهت نزديكي با يكديگر سير مي كنند.
* بسياري از نسل جوان معتقدند كه آنچه از پدران به ارث رسيده، يك چيز قديمي و فرسوده است و بخشي هم عقيده بر حفظ آن دارند. كدام يك از اين نظرات قابل قبول است. اينكه هر آنچه از پدران به ارث رسيده را الگوي رفتاري حاكم بر جامعه بدانيم و يا اينكه هر آنچه را كه به ما رسيده است را كنار گذاشته و سعي در حفظ آن نداشته باشيم؟
- بهترين روش رفتاري در تعيين الگوي ارزشي و رفتاري حاكم بر جامعه اين است كه به جوان بفهمانيم شايد تنها بخشي از اين سنتها اشتباه باشد، اما همه آنها غلط نيست و بايد در حفظ آنها تلاش كرد. تعيين يك الگوي رفتاري مناسب مي تواند در حفظ ارزشها توسط جوانهاي جامعه نقش مثبتي داشته باشد. اين به معني داشتن مدلهاي نقش و طراحي الگوها و هنجارهايي است كه جنبه كاربردي داشته باشد و بتوان با آنها تنشهاي موجود در جامعه بين دو نسل را برطرف كرد.
* چطور مي توان تنش هايي كه از آن نام برديد را بر طرف كرد؟
- اين امر گاهي اوقات واقعاً مكانيزمهاي پيچيده تر و ظريف تري را طلب مي كند. مهمترين ويژگي نسل جوان اين است كه آنان دوست ندارند كسي، «چه بايد كرد» را به آنها بياموزد، بلكه دوست دارند خودشان انتخاب كنند و با آزمون و خطا تجربه كسب كنند. به واسطه همين ويژگي سعي مي كنند راههاي انتخابهاي خود را باز نگه دارند. ضمن آنكه بسياري از مشكلاتي كه با آنها مواجهند را متوجه بزرگسالان جامعه دانسته و خود را بازمانده شرايطي مي دانند كه نسل بزرگسال برايشان به وجود آورده . نسبت به شرايط اشتغال، فرصتهاي تحصيلي و حتي در ناامني هايي كه با زندگي اجتماعي همبسته و گره خورده است توقعات خود را متوجه نسل بزرگسال مي دانند و با سوءظن و بدبيني در مورد نقش آنان صحبت مي كنند. به اعتقاد من آنچه كه مي تواند اين تنش را كمي تخفيف بدهد پذيرفتن اين موضوع است كه جوان و آنچه ويژگي فرهنگ جواني شناخته مي شود با سعه صدر و همدردي و با نگرش مثبت ارزيابي شود.
يعني بيش از آنكه نگران رفتارهاي بزهكارانه آ نها باشيم و يا به پتانسيل هاي تخريبي و كجرويانه آنها بينديشيم بايد امكان استفاده انرژي فكري، جسمي و عاطفي آ نها را براي مقاصد جمعي، مشاركت اجتماعي و پويايي و سازندگي فراهم سازيم.
سياستهايي كه با هدف مشاركت جوانان و اساساً از روي نگراني و دلواپسي براي جوانها طراحي مي شود، اگر با مشاركت خود آنان همراه نباشد، آن هم مشاركت در همه سطوح و نه فقط در حرف و طراحي و نه فقط در نقشه و فكر بلكه حتي در اجرا، نه تنها توفيقي را به دست نخواهد آورد، بلكه نوعي شكاف و بيگانگي فزاينده اي با نسل جوان را به دنبال خواهد داشت. نگاه به خرده فرهنگهاي موجود در بين جوانان و مقايسه آن با خرده فرهنگ هاي رايج در دهه هاي ۶۰ و ۷۰ نوعي بدبيني را انتشار مي دهد. جوان دهه هاي ۶۰ و ۷۰ حالا بزرگ شده و جزو نسل بزرگسال جامعه كنوني است و اختلافات ارزشي بسياري را با جوانان امروز پيدا كرده است.
* آيا اين توسل به خرده فرهنگ هاي جمعي جوانان براي اعتراض و در واقع واكنش نسبت به تناقض هاي اجتماعي است؟
- فرهنگ و ايدئولوژي كه در پس رفتارهاي خرده فرهنگي و مبتني بر سبك جوان وجود دارد گاه با جامعه همخواني ندارد. جوان با استفاده از اين عناصر و نشانه هاي خرده فرهنگ و سبك زندگي دست به نوعي تركيب مي زند. به بيان ديگر تحول خرده فرهنگي جوان به سمت ايجاد كردن هويتهاي تركيبي است كه گاه در برگيرنده مجموعه اي از انتخاب هاي سنتي وي همراه با هويتهاي عصر مدرنيسم است. در اين فرآيند جديد هويت سازي راههاي بسياري را پيش پاي جوانان مي گذارد. جوان امروز بهتر از جوان ديروز مي تواند هويت خود را تجزيه كند و يا به تناسب موقعيت، ساختار و مخاطب تعريف مجزايي از هويت داشته باشد. اگر چنين زمينه و پيش آگاهي نسبت به جوان وجود داشته باشد، برخوردهاي فيزيكي و اجتماعي بدبينانه كمتر پيش مي آيد. بنابراين تلاش براي رسيدن به مدلي واحد از جواني و ارائه تعريف استاندارد از رفتار و فرهنگ جواني مطلوب نيست. اين استانداردها را اساساً نمي توان به صورت ديكته شده و مشخص تعريف و تحميل كرد. آنچه براي جوانان مفيد و مؤثر است ايجاد امكانات انتخاب بيشتر در عرصه هايي است كه با هويت، خلاقيت و پويايي جوانها سروكار دارد. مثل مهيا كردن فرصتهايي براي كسب مهارت، سرگرم سازي شادي و با نشاط آنها در جامعه و... . ضمن آنكه آموزشهاي اخلاقي و اجتماعي را نيز مي توان در چهارچوب آموزشهاي مدني و مستقل از گرايش سياسي و ايدئولوژي ترويج كرد و با نيت تخفيف تنش و قراردادن رفتارهاي جوانها در مسير تعادل و پويايي جامعه از آن بهره مند شد.
* به نظر شما جوان كدام يك از اين آزاديها را طالب است. آزاديهاي اجتماعي، رفتاري و سياسي. درهاي باز هر كدام از اينها چه تأثيري بر جامعه جوان عموماً خسته و سياست زده ما خواهد داشت؟
- پاسخ به اين سؤال دو بخش دارد. به نظر مي رسد كه سياست اولين اولويت جوانها نيست و طبيعتاً اهداف سياسي نيز نمي تواند اولويت آنها باشد. با وجود اينكه جوانان به وضعيت جامعه و مشاركت خود در آن علاقه مند هستند. اما شرايط كاملاً مهياي مشاركت و سهيم شدن جوانان نيست. پيش زمينه هاي اجتماعي شدن جوانان داشتن فرصتهاي انتخاب براي تجربه اندوزي و كسب مهارت و داشتن شايستگي هايي است كه ممكن است در عرصه اشتغال به آنها كمك كند. در درجه دوم، شاد بودن، خوش بودن و سرگرمي داشتن اولويتهايي است كه جوانها به آنها توجه بيشتري نشان مي دهند تا سياست. فكر مي كنم اگر قرار باشد فرصتهايي ايجاد شود، در اين جريان بايد بيشتر به جنبه هاي اجتماعي آزادي توجه كنيم. در كنار آزاديهاي اجتماعي و فرهنگي مي توان از هم سويي هاي سياسي جوانان در قالب مشاركتهاي سياسي بهره مند شد. بسياري نگران اين موضوع هستند كه بي برنامگي در كسب آزاديهاي فردي حال چه اجتماعي، چه سياسي و حتي فرهنگي باعث سركشي درآنان مي شود، اما اين طور نيست. اساساً هيچ ساختاري در هيچ جامعه اي نمي تواند مدعي تبعيض مثبت نسبت به جوان در مورد رفتارهاي اجتماعي وي باشد. در عرصه هاي شهروندي جوانها آسيب پذيرترند و عموماً نيز از طرف جوامع چه در جامعه كوچك، خانواده و چه در عرصه وسيع تر، اجتماع كنار گذاشته مي شوند و يا به اين علت كه حقوق فردي آنان تأمين نشده است خود را كنار مي كشند. اين شكاف را بسياري از جوانان در جامعه و در بستر ساختارهاي اجتماعي تجربه مي كنند. جوانان خود را بيش از نسل گذشته از جامعه طلبكار مي دانند و به همين علت خود را محق مي دانند كه نسبت به سرنوشت جامعه بي اعتنا باشند و گاهي آنقدر منزوي شوند كه آن را در قالب سرپيچي از اصول اخلاقي اجتماع بروز دهند. چنين فاصله گيري و سوءظن هايي در قالب رفتارهاي كجرويانه و خرده فرهنگي و انتخابهاي سبك زندگي مغاير با ارزشهاي استاندارد جامعه، به عنوان نوعي اعتراض، ممكن است سلامت جامعه را به خطر بيندازد. اما برخورد با چنين وضعيتي بايد توأم با ظرافتهاي رفتاري فاقد پيش داوري نسبت به جوانها باشد و به انزوا و بيگانگي بيشتر جوان منتهي نشود. به اعتقاد من حتي در مقابل رفتارهاي ضد ارزشي جوان هم بايد تأمل كرد چرا كه زمينه هايي كه سبب چنين رفتاري شده است صورتهاي نويني از تلاش انقلابي است كه جوانها براي هويت يابي نشان مي دهند و تا زماني كه اين رويارويي با ارزشها خطرناك نشود، بايد با صبر و تحمل بيشتري با آن برخورد كرد.
گفت و گو از: ويدا سامعي