يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۲
شماره ۳۰۷۰- June, 8, 2003
زندگي
Front Page

پاسخ كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به محمدعلي زم ـ ۱
غريبه كيست
به كارگيري عنوان ملي در مورد عروسك هاي دارا و سارا هيچ گاه بدان مفهوم نيست كه اين دو تنها عروسك هاي ايراني بوده و معرف همه اقوام ايران هستند
يك سال از عرضه عروسك هاي دارا و سارا مي گذرد. در اين مدت ده ها مقاله، يادداشت و نقد راجع به اين دو عروسك در رسانه هاي گوناگون به چاپ رسيده است. وجود اين حجم از مطالب درباره يك محصول فرهنگي نشانگر اهميت و قابل توجه بودن آن است، به ويژه آنكه اين محصول براي كودكان و نوجوانان توليد و عرضه شده و در زماني كه مسائل مربوط به كودكان در تمامي ابعاد آن كمترين سهم را در جرايد كشور به خود اختصاص مي دهند، انبوه مطالب مربوط به عروسك هاي دارا و سارا را بايد به فال نيك گرفت.
014645.jpg

كانون علاقه مند ورود به چنين چالش هايي نيست، چرا كه اظهارنظرها و انتقادها براي چنين پروژه بزرگ و بكر فرهنگي را طبيعي مي داند و از آن استقبال مي كند. به علاوه بسياري از مطالب كلي، بدون پشتوانه پژوهشي، بدون اتكا به آمار و ارقام و تنها اظهارنظرهاي شخصي است.
اما آنچه كانون را در اين مقطع به پاسخگويي واداشت؛ نخست اينكه در موج جديد مطالب مربوط به دارا و سارا به نكات قابل توجهي پرداخته شده كه برخي ناشي از تفاوت ديدگاه نگارندگان با انديشه كانون است. مورد ديگر تكرار غلط هاي فاحش و اشتباهات فراواني است كه مي تواند سوالاتي را در ذهن خوانندگان ايجاد نمايد. پاسخ به سوالات احتمالي نيز توضيحاتي را ايجاب مي كند.
پيش از ارائه توضيحات اشاره به اين نكته ضروري است كه بسياري از مطالبي كه تحت عنوان نقد درباره عروسك هاي دارا و سارا نگاشته شده، چندان از تعريف نقد برخوردار نيستند و اكثراً اظهارنظر صرف محسوب مي شوند. به گونه اي كه در برخي حتي اصل حركت نيز مورد بي مهري قرار گرفته است. حال آنكه نقد منصفانه و سازنده نگرش جامع و بازنگري كامل فراز و فرودها و نقاط ضعف و قوت و صد البته تبيين راهكارهاست. به علاوه وقتي يك رويداد يا توليد را به ويژه در عرصه فرهنگ در بوته نقد مي نهيم، نمي توان مطلق نگري كرد و بايد شرايط اجتماعي، توانايي هاي اقتصادي، محدوديت هاي فراروي، پيشينه، سابقه و. . . را نيز مورد عنايت قرار داد و آنگاه به قضاوت نشست.
تفاوت ديدگاه هاي برخي از منتقدين دارا و سارا با كانون در زمينه توسعه، پايه بخشي از انتقادها را در بر مي گيرد. نظريه پردازها و نظريات توسعه در دنياي كنوني را مي توان به بامي تشبيه كرد كه يك لبه آن عمل گراهاي با جسارت زياد و طبيعتاً با ريسك پذيري بالا و لبه ديگر آن محافظه كاراني كه زيرساخت هاي محكم براي قدم برداشتن در راهي مطمئن و بدون ريسك پذيري برايشان حائز اهميت است قرار دارند. در گروه نخست دگرگوني، دگرانديشي و سرعت و شتاب تغييرات مهم بوده و معتقدند با بازخورد محصول در نظر نخبگان امر و مصرف كنندگان، آن را در بستر توسعه قرار داد. و در سوي ديگر كساني در حال آمد و شدند كه ضروريات زماني و پارامترهاي آن مانند سرعت و شتاب براي بهره وري در نظرشان اولويت ندارد. به هر صورت هر دو كارنامه هاي درخشاني از حركت و توسعه براي ارائه كردن دارند. در بين اين دو لبه نيز تعدادي در حال حركتند. آنچه براي اين افراد حياتي است، اينكه ترس از يك لبه نبايد موجب شود به طور عقب گرد از لبه ديگر سقوط كنند.
لازم به ذكر است در بحث پيچيده مديريت توسعه هيچ گونه مدل تعريف شده و الگوي واحد، همانند فرمول هاي به اثبات رسيده حوزه هاي علوم تجربي وجود ندارد. زيرا اولين و مهمترين مانع در راه دستيابي به چنين الگويي، خود واژه انسان است كه در هر ظرف زماني و مكاني با بي شمار پارامترهاي متغير در رابطه با اين پديده روبه روست و هر كشور بايد با توجه به شرايط بومي، منطقه اي و جهاني خود مدلي از توسعه را تعريف و اجرا كند. چنانچه در دهه هاي اخير اين اتفاق در كشورهايي مثل چين، ژاپن و. . . افتاده است. به عنوان مثال كشور چين يكي از مدل هاي توسعه به شمار مي رود. محصولات اين كشور به عنوان دارنده بالاترين شتاب رشد اقتصادي در جهان به ويژه در زمينه هاي صنعتي و سرگرمي با توليدات دو يا سه دهه قبل آن قابل قياس نبوده و گواه بر توسعه همه جانبه بر اساس مدل هاي طراحي شده خاص اين كشور است. آنها نيز حركت را از جايي شروع و هم اكنون به اين نقطه رسيده اند. اشارات فوق مؤيد اين نكته است كه در خيلي از موارد توسعه با تمام پيشرفت هايي كه از حيث نظريه پردازي و تجربي درخصوص مباني مديريت صورت گرفته است هنوز هم مديريت توسعه خود را از تئوري كلاسيك آزمون و خطا بي نياز نمي داند.
در مورد پروژه عروسك هاي دارا و سارا، آنچه مسلم است اين حركت از نقطه اي بايد شروع مي شد. كانون با شناخت خلاهاي فرهنگي در اين زمينه و با مددجويي از نخبگان فرهنگي و دانشگاهي اقدام به اين حركت كرده و با درنظر داشتن جميع جهات توسعه ملي خود را ملزم به اصلاح و بهبود وضعيت كيفي زندگي عروسك هاي ايراني مي دانست و مي داند.
از جمله مواردي كه در برخي مطالب به آن پرداخته شده مقايسه عروسك هاي دارا و سارا با نمونه هاي خارجي به ويژه عروسك باربي است. براي نمونه در مقاله اي كه تحت عنوان «غريبه هاي ايراني» با هدف بررسي تفاوت هاي دارا و سارا با باربي نگاشته شده، متاسفانه به جاي بررسي تفاوت ها به مقايسه اين دو محصول اقدام شده است كه چندان قابل قبول نيست. اولا به اين دليل كه اساسا هدف از توليد دارا و سارا و باربي يكسان نيست. ثانياً مقايسه تاثيرات و توانايي هاي فني يك محصول كه بيش از چهل سال از عمر آن مي گذرد و هيچ محدوديتي در هيچ زمينه اي براي توليد و عرضه آن نيست با محصولي كه تنها يك سال از توليد آن گذشته و محدوديت ها و معذورات اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي براي توليد و عرضه آن وجود دارد منطقي نيست. مضاف بر اينكه ملاك ها و ارزش هاي فرهنگي يك جامعه غربي با جامعه ما يكسان نيست. به علاوه عروسك باربي تا به حال به ادعاي سازندگان آن (شركت متل) پانصدبار بازسازي و اصلاح شده است و براي اين منظور چهل سال وقت صرف كرده اند. آيا رواست كه در اولين گام عروسك هاي يك ساله دارا و سارا با جنبه هاي گوناگون عروسك باربي مورد مقايسه قرار گيرند؟
يكي از اشتباهاتي كه خواسته يا ناخواسته تكرار مي شود و پايه و اساس بسياري از نوشته هاست قرار دادن عروسك هاي دارا و سارا در برابر توليد مشابه خارجي به ويژه عروسك باربي است. كانون از ابتدا، طراحي عروسك هاي دارا و سارا در مقابله با عروسك باربي را رد كرده است. البته مايه خرسندي است كه بچه هاي ايراني عروسك خودشان را به جاي عروسك هاي غربي بخرند. ولي به نظر مي رسد هر چيزي كه رنگ و بوي امروز ايران را داشته باشد در روابط جهاني وجهي سياسي پيدا مي كند. جنگ عروسك ها، تحليل شيطنت آميز رسانه هاي غربي است.
014650.jpg

علل اصلي طراحي و ارائه عروسك هاي دارا و سارا فقدان عروسك هاي دختر و پسر با ويژگي هاي بومي و منطقه اي ايران و پيشگيري از آسيب هاي فرهنگي كودكان به ويژه دختران، از طريق پر كردن خلاء فضا و بازي هاي كودكانه با ترويج ويژگي هاي فرهنگ خودمان است. با توجه به وسعت ايران، وجود قوم هاي گوناگون و حضور چهره هاي مختلف با رنگ پوست هاي متفاوت در سراسر كشور ما، به دست آوردن چهره اي كه بتواند تا حدودي مناطق مختلف را نمايندگي كند كار ساده اي نبوده و نيست، از اين رو بيش از دو سال در مركز سرگرمي هاي سازنده كانون، تحقيقات وسيعي در باب طراحي عروسك و چهره آنها انجام گرفت و بعد از طراحي هاي مختلف توسط هنرمندان، چهره فعلي دارا و سارا كه شرقي، كمي سبزه و با چشماني درشت و معصوم است انتخاب شد.
بيان اين نكته ضروري است كه ترديدي وجود ندارد بچه هاي ايراني از هوش و ذكاوتي برخوردارند كه چهره هاي اقوام مختلف سرزمين خود را تشخيص مي دهند اما دارا و ساراي ۸ ساله با لباس منطقه خود بيشتر مي توانند معرف قوميت خويش باشند تا چهره شان به عقيده ما واحد بودن چهره دارا و سارا و تنوع لباس هاي آنان از نقاط قوت عروسك ها است. با انتخاب چهره دارا و سارا توليد عروسك ها در داخل كشور در دستور كار قرار گرفت و سفارش هاي مختلف به توليدكنندگان عروسك در كشور داده شد، اما متاسفانه پس از صرف دو سال زمان، هيچ كدام از نمونه ها به تاييد كارشناسان نرسيد و به دليل پيچيدگي و ظرافت اين توليد و علي رغم در اختيار داشتن چندين قالب از اين عروسك ها، ترجيح داده شد در مرحله اولِ توليد از تكنولوژي و نيروي انساني كشور چين كه بيش از ۷۰درصد عروسك هاي دنيا را توليد مي كند استفاده شود تا در مراحل بعد بتوانيم توليد را در كشور خودمان انجام دهيم (هر چند به دليل نيروي انساني ارزان درچين، در آن شرايط هم معلوم نيست با همين كيفيت قيمت ارزان تر شود). تنوع پوشش در لباس هاي يك سرزمين نشانه گستردگي قوم ها و فرهنگ هاي مختلف است، در كشور ما لباس يكي از مؤلفه هاي اصلي قوميت ها و ويژگي هاي خاص آنان است.
كودك ايراني از طريق عروسك هاي دارا و سارا قرار است با فرهنگ، آداب و رسوم مناطق مختلف كشور خود آشنا شود. لباس هاي سنتي و محلي دارا و سارا بخشي از اين وظيفه را به عهده دارند. علاوه بر تفاوت پوشش قوميت هاي مختلف ايران، لباس هاي محلي هر منطقه نيز از تنوع جالب توجهي برخوردارند. توليد و عرضه لباس هاي محلي هر منطقه نيز در دستور كار كانون قرار دارد. تنها نزديك به ۳۰ نوع لباس محلي سارا از منطقه كردستان توسط نيروهاي محلي و قومي آماده شده كه نشانگر ابهت فرهنگي مناطق قومي در ايران است. اين تنوع هم براي كودكان و هم ساير شهروندان ايراني بسيار جالب توجه است. حركتي به اين حد گسترده براي كودكان در هيچ كشوري انجام نشده و اين به عنوان اولين تجربه در تمام كشورهاي ديگر داراي ارزش مي باشد. در برخي از نوشته ها منتقدين دارا و سارا، لباس هاي محلي آنها را فاخر ارزيابي كرده اند. در حالي كه اين گونه نيست، سوابق تاريخي نشان از تفاوت هاي بارز در نوع پوشش ملل گوناگون دارد. پوشش كامل در مشرق زمين و به ويژه در ايران در تمام اعصار ديده مي شود و لباس هاي زيبا و چند لايه و با ملزومات مختلف كه در بسياري از مناطق ايران مورد استفاده قرار مي گيرند لزوماً به معناي فاخر بودن آنها نيست. درباره لباس هاي دارا و سارا نكته قابل ذكر ديگر، برنامه كانون در مورد لباس هاي بعدي عروسك هاست، «داراي فوتباليست» به بازار آمده و به زودي «داراي آتش نشان» و «دارا و ساراي ورزشكار» با لباس هاي رزمي هم به بازار خواهند آمد. در زمينه لباس هاي اين دو عروسك علاوه بر لباس هاي محلي، لباس هاي ورزشي و لباس هاي مشاغل مختلف دو پروژه وسيع كانون در آينده است.
به كارگيري عنوان ملي در مورد عروسك هاي دارا و سارا هيچ گاه بدان مفهوم نيست كه اين دو تنها عروسك هاي ايراني هستند و معرف همه اقوام ايران مي باشند. كما اينكه اين مسئله در مورد محصولات ديگري كه با نام ملي توليد و عرضه مي شوند نيز صادق است. اين عروسك ها از آن جهت كه اولا چهره ايراني دارند و ثانيا قرار است آداب، رسوم، لباس و نحوه زندگي هموطنان ما را در گوشه گوشه كشور معرفي كنند چنين عنواني پيدا كرده اند. هر چند كانون بعد از توليد و عرضه عروسك ها احساس كرد نبايد اصراري بر اين عنوان داشته باشد، و در بسته بندي عروسك هاي جديد «داراي فوتباليست» آن را حذف كرده است. به علاوه كانون در توليد عروسك ها نمي توانست منطقه اي نگاه كند. تيراژ توليد عروسك ها و ارائه آن به همه نقاط كشور يكي ديگر از دلايل انتخاب واژه ملي براي آنها است. عروسك ها در تيراژ صنعتي و با عدد صدهزار توليد شده اند. با هيچ توجيه اقتصادي امكان اين وجود نداشت كه عروسك ها با چهره هاي مختلف اقوام ايراني و در تيراژهاي كم توليد شوند چه در صورت چنين اقدامي علاوه بر افزايش چشمگير قيمت آنها اين پروژه فرهنگي در همان گام اول با شكست و توقف روبه رو مي شد. با توجه به چهره واحد عروسك ها و براي آنكه آنان بتوانند به معرفي آداب و رسوم ملي ايران بپردازند گستردگي اقوام مختلف ايراني به جاي چهره در لباس هاي عروسك ها متبلور گرديد. در يك رفتار اقتصادي و توليد انبوه بهره گيري از سيستم «ليبلينگ» يا نام و نشان واحد براي محصولات، اين قدرت را به توليدكننده مي دهد تا با صرف حداقل هزينه به حداكثر تاثيرگذاري تبليغاتي دست يابد اين امر در توليدات جهاني و ملي كاملاً رايج و ساري است. لذا توليد نوع واحد و نام معين اين توان را براي عروسك هاي دارا و سارا به وجود آورده تا در كليه مناطق ايران با يك سطح از تبليغات معرفي شوند و در توليدات آتي از اين تبليغات بهره كافي را بگيرند.
اعتقاد كانون نيز بر آن است كه قيمت عروسك ها، براي برخي از اقشار جامعه كمي گران است. معتقديم كه توليدات فرهنگي اعم از كتاب، فيلم، سرگرمي، عروسك و. . . بايد با كمترين قيمت به دست بچه ها برسد. ولي اين در صورتي ميسر است كه چنين نگاه و اعتقادي در مراجع تصميم گير هم وجود داشته باشد و براي اين منظور يارانه هاي لازم اختصاص يابد. در مورد عروسك هاي دارا و سارا كانون صرفاً به اتكاي درآمدهاي خود و بدون هر گونه كمك ريالي يا ارزي اقدام نمود و به گونه اي رفتار كرد كه بتواند اين پروژه را به لحاظ اقتصادي روي پاي خود به جلو ببرد. در غير اين صورت مانند بسياري از موارد مشابه، بعد از يك حركت اوليه بي فرجام متوقف مي شد.
قيمت دوازده هزار و پانصدتوماني هر عروسك درواقع قيمت حسابداري صنعتي تمام شده است كه با احتساب قيمت خريد، حمل و نقل، گمركات و تخفيف فروشگاه ها تعيين گرديده و فقط قدرت توليدهاي بعدي محاسبه شده است و اگر بخشي از اين هزينه ها از جايي ديگر تامين گردد، يقيناً قيمت كمتر خواهد شد. قيمت لباس هاي محلي جداگانه و بر اساس دستمزد دوخت و هزينه هاي پارچه است كه در ايران دوخته مي شود.
البته مثل هر مورد ديگر طبيعي است كه همه نمي توانند اين عروسك ها را بخرند. مگر همه بچه ها و خانواده ها هر اسباب بازي و يا عروسكي را كه دوست داشته باشند مي توانند بخرند؟ هر چند به نظر مي رسد برخي خانواده ها با كمي صرفه جويي و فقط براي يك بار بتوانند دل بچه هايشان را با خريد اين دو عروسك شاد كنند. در عين حال تمام تلاش كانون اين است كه انواع ديگر دارا و سارا، را در اندازه، وزن و حركت هاي مختلف و با قيمت هاي متفاوت به بازار عرضه كند تا براي هر سليقه اي امكان انتخاب وجود داشته باشد، و اين نيازمند زمان است.
بارها گفته شده است كه عروسك هاي دارا و سارا مورد استقبال قرار نگرفته اند؟ به راستي معيار استقبال و عدم استقبال چيست؟ و بر مبناي كدام آمار و ارقام ارائه شده اين عروسك ها مورد استقبال قرار نگرفته اند، به طور كلي برآورد استقبال از هر كالايي از طريق: ۱ - آمار فروش مستقيم كالا ۲ - ميزان فروش كالاهاي جانبي با مارك كالاي مادر ۳ - مشاركت بخش هاي توليدي و سرمايه گذاري مختلف در توليد كالاي مادر يا كالاهاي جانبي قابل ارزيابي است.

ساعت ۲۵
اعتياد به اينترنت
بررسي علائم، ميزان شيوع و شيوه هاي درمان

ترجمه: مسعود رجبي
اينترنت به خودي خود يك وسيله خنثي است و اساساً براي تسهيل در جست وجوي اطلاعات براي نمادهاي دانشگاهي و ارگان هاي سياسي طراحي و ايجاد شده است. اما چگونگي استفاده افراد از اين مسئله آشفتگي هاي رواني اي را براي بسياري از افراد جامعه پديد آورده است كه به اصطلاح، اعتياد به اينترنت، در خصوص آن بحث و گفت وگوهاي مفصلي صورت گرفته است.
استفاده اعتيادي از اينترنت يك پديده جديد است، از اين رو بسياري از مبتلايان آن از اين رفتار مرضي خود ناآگاه بوده و در خصوص شيوه هاي درمان آن چيزي نمي دانند. برخي از روانكاوها با اينترنت آشنايي ندارند و فهم افسون و جذابيت هاي اينترنت برايشان دشوار است. در عين حال در برخي مواقع نيز تاثير اينترنت بر زندگي افراد بسيار محدود است.
هدف از اين مطلب آن است كه به افراد كمك كند تا اختلالات مربوط به اعتياد به اينترنت را به نحو بهتري تشخيص داده و آن را درمان كنند. اين مطلب در ابتدا به پيچيدگي هاي تشخيص اين نوع اختلال مي پردازد و در مرحله دوم پيامدهاي منفي و مرضي استفاده نامناسب از اينترنت را بيان مي كند. در قدم سوم عواملي كه منجر به استفاده نامناسب از اينترنت مي شوند بررسي شده و مورد بحث قرار مي گيرند و در مرحله چهارم برخي استراتژي ها براي بهبود اين اختلال ذكر مي شوند. از آن جايي كه اعتياد به اينترنت در شرايط كنوني يك اختلال حاد محسوب مي شود، دستورالعمل هايي براي فعاليت هاي آينده ارائه شده اند.
پيچيدگي هاي تشخيص اختلال اعتياد به اينترنت
مفاهيم مربوط به اعتياد به تكنولوژي (۱۹۹۶ Griffiths.) و اعتياد به اينترنت در گذشته در انگلستان مورد بررسي و مطالعه قرار گرفته اند. با اين وجود هنگامي كه مفهوم اعتياد به اينترنت براي اولين بار در يك مطالعه مقدماتي توسط يونك يانگ (۱۹۹۶) مطرح شد بحث و جدل هاي جدي اي را در ميان درمان كنندگان و دانشگاهيان برانگيخت. بخشي از اين بحث ها در حول اين قضيه جريان داشت كه صرفاً در صورتي كه يك ماده فيزيكي مشخص وارد بدن شود مي توان آن را اعتيادآور دانست. در حالي كه بسياري از پژوهشگران معتقد بودند كه اصطلاح اعتياد تنها در خصوص استعمال يكي از انواع مشخص مواد مخدر صادق است (۱۹۹۶Rachlin ,Walker,) اما مفهوم اعتياد سرانجام حيطه گسترده تري پيدا كرد و شامل تعدادي از رفتارها شد كه لزوماً مسبب آنها مواد اعتيادآور نبودند.
اعتياد به قمار (Uiffiths,1990)، بازي هاي ويدئويي (Keepers,1990)، پرخوري مفرط (Lcsuire and Bloome,1993)، اعتياد به ورزش (Morgan,1979)، روابط عاشقانه ( ۵ Brody,197 Peele and ) و نگاه كردن به تلويزيون (Winn,1983) را مي توان به عنوان نمونه هايي از اين رفتارها برشمرد. از اين رو منحصر كردن مفهوم اعتياد به مواردي كه اعتياد صرفاً زاييده مصرف مواد اعتيادآور بود تمايز ساختگي اي را پديد مي آورد كه ساير رفتارهاي اعتيادي اي را كه در آن از مواد مخدر استفاده نمي شد در بر نمي گرفت. عنصر بحث انگيز ديگر در موضوع اعتياد به اينترنت آن است كه برخلاف موارد وابستگي به يك ماده شيميايي، اينترنت فوايد مستقيم بسياري دارد. به عنوان مثال توسعه تكنولوژيك جامعه يكي از فوايد آن است و نمي توان اين وسيله را صرفاً به عنوان يك ابزار اعتيادآور نقد كرد. اينترنت گستره وسيعي از امكانات را براي كاربر فراهم مي سازد. برخي از اين امكانات عبارتند از تسهيل جست و جوي مطالب، انجام قراردادهاي تجاري، دسترسي به كتابخانه هاي بين المللي و برنامه ريزي براي تعطيلات. علاوه بر اين كتاب هاي متعددي نگاشته شده اند كه در آن منابع روانشناختي و كاربردي اينترنت در زندگي روزمره ما خاطرنشان شده است. (Rheingold:1993) اگر بخواهيم بين اعتياد به موادمخدر و اعتياد به اينترنت مقايسه كنيم بايد بگوييم كه اعتياد به مواد بخش جدايي ناپذير زندگي حرفه اي ما نيست و مصرف متداول آن فايده اي براي شخص به همراه ندارد.
به طور كلي اينترنت يك ابزار بسيار پيشرفته فناوري است كه تشخيص اعتياد بودن آن بسيار دشوار است. از اين رو حياتي است كه يك درمانگر خبره خصايصي را كه بين استفاده صحيح و استفاده مرضي از اينترنت تمايز مي گذارند كاملاً بشناسند. در زمينه اعتياد به اينترنت، تشخيص صحيح اختلال از آن رو اغلب با پيچيدگي مواجه مي شود كه در حال حاضر شاخص هاي تاييد شده اي در اين خصوص وجود ندارد. صرفاً در كتابچه راهنماي آماري و تشخيص اختلالات رواني (ويراست چهارم) صادره از انجمن روانپزشكان آمريكا به اين مسئله اشاره شده است.
از ميان كليه اختلالات رواني اي كه در اين كتابچه بدان اشاره شده، قمار مرضي بيش از هر اختلال ديگري به اعتياد به اينترنت شبيه دانسته شده است. با استفاده از قمار مرضي به عنوان يك الگو مي توان اعتياد به اينترنت را ازسنخ رفتارهاي كنترل جنبش ـ دفعي دانست كه در آن ماده مخدر استعمال نمي شود. از اين رو (۱۹۹۶) يك پرسشنامه كوتاه هشت گزينه اي طرح كرد تا به عنوان يك ابزار براي تشخيص استفاده اعتيادي از اينترنت به كار گرفته شود.
پرسشنامه يانگ از سوالات زير تشكيل شده بود.
۱ - آيا فكر مي كنيد اينترنت ذهن شما را تسخير كرده است؟
۲ - آيا فكر مي كنيد بايد وقت بيشتري را پاي اينترنت سپري كنيد تا رضايت خاطر به دست آوريد؟
۳ - آيا مستقيماً تلاش هايتان براي كنترل كردن ميزان استفاده از اينترنت يا قطع كردن استفاده از آن با شكست مواجه مي شود.
۴ - هنگامي كه سعي مي كنيد از پاي اينترنت بلند شويد آيا احساس افسردگي، پكر بودن و عصبانيت به شما دست مي دهد؟
۵ - آيا به هنگام استفاده از اينترنت بيش از آنچه كه در ابتدا تصميم داشتيد پاي اينترنت مي مانيد؟
۶ - آيا تاكنون به خاطر اينترنت يك رابطه مهم، شغل و يا فرصت آموزشي و يا شغلي را به مخاطره انداخته ايد يا آن را از دست داده ايد؟
۶ - آيا تاكنون به خانواده، روانكاو و يا سايرين دروغ گفته ايد تا ميزان استفاده خود از اينترنت را از آنها پنهان كنيد؟
۸ - آيا از اينترنت به عنوان وسيله اي براي فرار كردن از مشكلات يا تسكين و رهايي از احساس گناه، ناتواني، اضطراب و افسردگي استفاده كرده ايد؟
بيماراني كه به پنج سوال (و يا بيشتر) از سوالات بالا پاسخ مثبت دهند معتاد به اينترنت محسوب مي شوند.

حاشيه زندگي

• اخراج مسافران پاكستاني
ايران حدود يكصد و هفتاد تبعه پاكستاني را اخراج كرده است. يكي از مقام هاي ايراني به نام اكبر بلوچ مي گويد مداركي در دست دارد كه نشان مي دهد اين افراد قصد داشته اند از خاك ايران جهت ورود غيرقانوني به كشور تركيه و سپس يونان استفاده كنند. به گفته او بيشتر اخراج شدگان از ولايت هاي گجرات، گجران والا، سيالكوت و مندي بهاءالدين در ايالت پنجاب پاكستان اند.

• سايت فارسي گزارشگران بدون مرز
گزارشگران بدون مرز سايت ويژه اي را به فارسي براي دنبال كردن مسائل مربوط به روزنامه نگاران ايراني در شبكه اينترنت راه اندازي كرده است. گزارشگران بدون مرز كه يك نهاد جهاني حساس به حقوق مطبوعات و آزادي بيان و رسانه هاست با انتشار گزارش هاي سالانه و بيانيه هاي هشداردهنده ضمن انعكاس اخبار تضييع حقوق روزنامه نگاران، نسبت به اعمال فشار دولت ها و منابع قدرت بر جريان آزادي خبري موضع گيري مي كند. سايت اينترنتي گزارشگران بدون مرز به سه زبان انگليسي، فرانسوي و اسپانيايي در دسترس علاقه مندان است و اكنون در بخش خاورميانه آن اخبار محدوديت هايي كه بر روزنامه نگاران ايراني اعمال مي شود نيز به فارسي منتشر مي شود. صفحه ويژه براي اخبار ايران پيش از همه نشان مي دهد كه حجم فعاليت هايي كه در ايران به نقض حقوق اهالي مطبوعات منجر مي شود آنقدر قابل توجه است كه گزارش از آنها مي تواند به تاسيس يك سايت منتهي شود.

بازتاب
پاسخ مي دهيم

بعد از انتشار مصاحبه همشهري با دكتر معصومه ابتكار، رئيس سازمان حفاظت محيط زيست، از سوي دفتر ايشان توضيحاتي در خصوص ليد مصاحبه به دفتر روزنامه ارسال شده است كه در پي مي آيد.
۱ـ صدور مجوز شكار براساس اطلاعات كارشناسي و جديدترين سرشماري ها صورت مي گيرد. علاوه بر اين طي سال هاي اخير تعداد مجوز شكار به طور چشمگيري كاهش يافته و در ۲۳ استان كشور نيز شكار چهارپا ممنوع شده است.
۲ـ برنامه جامع كاهش آلودگي هواي تهران كه از سال ۱۳۶۹ به اجرا در آمده، ظرف ده سال به تدريج با عوامل آلودگي مقابله مي كند، چنان چه حذف سرب در سال دوم اين برنامه صورت گرفت. بنابراين منظور از ده سال، مرحله نهايي اجراي برنامه است.
۳ـ خانم دكتر معصومه ابتكار از آغاز دولت جناب آقاي خاتمي در سال ۱۳۶۶ از دانشگاه به هيأت دولت راه يافته و مسئوليت رياست سازمان حفاظت محيط زيست را بر عهده گرفت.

|  اقتصاد  |   انديشه  |   ايران  |   جهان  |   زندگي  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |