اتهامات مربوط به خطر پان اسلاميسم در آسياي جنوب شرقي اغلب از جانب مقامات و سياست گذاراني مطرح مي شود كه هدف آنان نابودي هر گونه مخالفتي چه اسلامي و چه غيراسلامي است درواقع ايشان در مهار فعاليت هاي اسلام سياسي خود داراي انگيزه هاي سياسي هستند
پهار كيم بنگ
ترجمه: غلامرضا رضايي نصير
پس از بمب گذاري هاي اخير در رياض و كازابلانكا، آژانس هاي مسافرتي بلافاصله عليه مالزي، تايلند و اندونزي اطلاعيه صادر كردند. بمب گذاري بالي در ۱۲ اكتبر سال گذشته ميلادي يادآور آسيب پذيري كشورهاي جنوب شرقي آسيا در برابر تروريسم بود. آيا امكان دارد بمب گذاري هاي انتحاري و خشونت سياسي به سبك كشورهاي خاورميانه در اينجا نيز بروز پيدا كند؟ با توجه به واقعيت جمعيت شناختي آسياي جنوب شرقي چندان هم بي ربط نيست. با آنكه اغلب اسلام را مذهبي مربوط به منطقه خاورميانه تلقي مي كنند، اكثريت مسلمانان جهان در جنوب و شرق آسيا سكني دارند. كشور اندونزي با بيش از ۱۸۰ ميليون نفر معتقد به اسلام، بيشترين جمعيت مسلمانان را در خود جاي داده است. در مالزي كه در كنار اندونزي واقع شده است، اسلام دين رسمي كشور محسوب مي شود. در دو ايالت مالزي حزب بنيادگراي اسلامي معروف به PAS اداره امور را به دست دارد. در كشورهاي سنگاپور، تايلند و فيليپين نيز اقليت هاي بزرگ مسلمان وجود دارد كه بخش هايي از آنها داراي عقايد جدايي طلبانه هستند.
با اين همه تلاش براي مرتبط كردن وقايع خشونت آميز در خاورميانه به جنوب شرقي آسيا، حرف تازه اي نيست. برچسب اتهامي كه مجموعه اي از بمب گذاري ها و حوادث ديگر را تحت آن جمع مي كنند تا همه را به خطري واحد نسبت دهند، از روزهاي اوج امپرياليسم فرانسه و هلند در قرن نوزدهم مطرح بوده است. در شرايط كنوني، جا دارد به برداشتي كه، از فعاليت هاي قرن نوزدهم جنبش زنوزيه طارقه وجود دارد، اشاره اي داشته باشيم. زنوزيه نيز مانند القاعده يك سازمان گسترده و روبه توسعه اسلامي در شمال آفريقا بود. با وجود اين، زنوزيه مايل نبود براي احياي اسلام به خشونت متوسل شود. از نظر آنان مهم ترين راه براي احياي اسلام، اصلاح بود نه انقلاب خشونت آميز. در هر صورت در چند نقطه جنبش زنوزيه در مقابل توسعه طلبي امپرياليستي فرانسه قرار گرفت و برخي از تحليلگران فرانسوي به اين نتيجه رسيدند كه يك جنبش پان اسلاميستي و ضدفرانسوي وجود دارد كه برخي از محافل دروني زنوزي آن را از قاره هاي مختلف هدايت مي كنند. حكومت استعماري هلند حتي در نزديكي مكه نيز دفاتر نظارت و مراقبت بر پا كرد. هدف اصلي آنان ردگيري و نظارت بر زائران اندونزيايي بود كه براي مراسم حج به مكه مي آمدند. آنها مراقب تمام اعمال حجاح بودند كه مبادا بخواهند با هدف مبارزه با حاكميت هلند در اندونزي به كشور باز گردند. اما اين خطري كه به اسلام نسبت مي دادند، هرگز به وقوع نپيوست. اندونزي نه با كمك جنبش هاي اسلامي، بلكه ملي گرايي پوپوليستي سوكارنو آزادي و استقلال خود را به دست آورد. به دليل حملات دهشتناك ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ هراس از خطر پان اسلاميسم كه از خاورميانه تا آسياي جنوب شرقي را فراگرفته، بار ديگر ذهن علما و تحليلگران را به خود مشغول داشته است. اما اين بار نيز حرف تازه اي در ميان نيست.
|
|
كتابي درباره سرنوشت گروگان هاي آمريكايي گروه ابوسياف
|
|
|
براي مثال پس از انقلاب اسلامي ايران از سال ۱۹۶۹ ميلادي، دانشمندان برجسته اي چون جان اسپوزيتو و جان وول به بررسي اين مسئله پرداختند كه آيا امكان دارد راديكاليسم به شيوه ايراني در آسياي جنوب شرقي ريشه گيرد. برخلاف حاكمان استعمارگر فرانسوي و هلندي، پاسخ آنها منفي بود، زيرا از نظر آنان اسلام در آسياي جنوب شرقي از بسياري جهات با اشكال سياسي اسلام در خاورميانه متفاوت بود. با اين همه، با آنكه اسپوزيتو و وول به درستي مفسران مطلعي در زمينه امور مسلمانان محسوب مي شوند، تحليل آنها در ايالات متحده ـ مركز امپراتوري عصر حاضر ـ طرفداري پيدا نكرد. اين كه اين دو دانشمند نظريات خود را در مركز معتبر نظام مسلمانان و مسيحيان در دانشگاه جورج تاون مطرح كرده بودند، تاثيري بر عدم مقبوليت نظريات آنها نداشت. در هر صورت ايده پان اسلاميسم كه از آفريقا تا ميندانائو در فيليپين را در بر مي گيرد همچنان طنين انداز است. علاوه بر اين، عقايد افرادي چون پيتر رادمن، دانيل بنجامين، دانيل پايپس و برنارد لوئيس كه همگي معتقدند اسلام سياسي پديده اي به هم پيوسته است كه به سازش سياسي اعتقادي ندارد، تحليل اسپوزيتو و وول را هر روز بيشتر به حاشيه مي راند. از ديدگاه اين گروه اسلام سياسي پذيراي ايده آل ها و تغييرات سياسي دموكراتيك نيست. از آنجا كه دانيل بنجامين مدتي در مقام رئيس بخش ضدتروريسم دولت بيل كلينتون خدمت كرده است و پيتر رادمن يكي از اعضاي ارتش شوراي امنيت ملي دولت فعلي جورج بوش است، عقايد آنها از وزن بيشتري برخوردار بوده است. دستور كار نومحافظه كاران دولت آمريكا نيز از عقايد آنها حمايت مي كند. در واقع در واشنگتن، جايي كه «جنگ عليه ترور» طراحي و اجرا مي شود، اين عقيده رايج است كه اسلام سياسي يك كل به هم پيوسته است. در حقيقت نتيجه گيري غالب اين است كه اسلام سياسي به كمك جهاني شدن تكنولوژي ارتباطات و عطش جمعي انتقام ـ كه عمدتاً عليه ايالات متحده آمريكا نشانه گرفته شده است ـ امكان دارد به اهداف مختلف غربي به طور نامحدود حمله ور شود.
در هر صورت، گرايش به ديدن اسلام سياسي به عنوان يك جنبش جهاني، بدون تمايز باعث شده است كه اسلام سياسي در آسياي جنوب شرقي نيز تقريباً بدون در نظر گرفتن تفاوت ها يك كاسه در نظر گرفته شود. در بهترين حالت، تعريف پروژه تحقيقاتي مركز RAND در مورد «اسلام در آسيا»، عمدتاً بر اين اساس استوار است كه يك گروه اسلامي ميانه رو يا راديكال است. طبق اين نگرش گروه هاي اسلامي ميانه رو توسعه و مدرنيسم را رد نمي كنند، حال آنكه گروه هاي راديكال علناً با توسعه و مدرنيسم مخالفت مي كنند. اما اين تقسيم بندي آن قدر كلي و «صرفه جويانه» است كه به هيچ وجه نمي تواند دقيق باشد. اسلام سياسي خشونت آميز در آسياي جنوب شرقي اغلب الهام گرفته از جدايي طلبي سياسي و استقلال فرهنگي است، همان طور كه در مورد جنبش هاي جدايي طلبانه ميندانائو و آچه صدق مي كند. اگر خشونت در آسياي جنوب شرقي بيشتر اهداف محلي را دنبال مي كند تا اهداف جهان را، پس چگونه مي توان بمب گذاري هاي پراكنده و در عين حال مرگباري را كه هرازگاهي عليه اهداف غربي انجام مي شود، توضيح داد؟
شكي نيست كه طي سه سال گذشته چنين اعمال خشونت آميزي صورت گرفته است. روز سي ام دسامبر سال ،۲۰۰۰ چند انفجار به طور هم زمان در يك قطار، يك اتوبوس، فرودگاه، پاركي نزديك سفارت آمريكا و يك پمپ بنزين در مانيل، پايتخت فيليپين روي داد و ۲۲ نفر را كشت. متعاقباً فيليپين و آمريكا اين حملات را به جماعت اسلاميه ربط دادند كه ادعا مي شود روابطي با القاعده دارد.
|
|
روز دوم اكتبر ۲۰۰۲ چريك هاي منسوب به ابوسياف بمبي را در بازار زامبوانگاي فيليپين منفجر كردند و چهار نفر، از جمله يك كلاه سبز آمريكايي را به قتل رساندند. تنها در همان ماه، چهار بمب گذاري ديگر در فيليپين صورت گرفت كه منجر به كشته شدن ۱۶ نفر شد. همه اين حملات را به گروه ابوسياف نسبت دادند كه گفته مي شود آنها نيز با القاعده در ارتباط هستند. ۱۲ اكتبر ۲۰۰۲ در اثر انفجار دو بمب در محل كلوپ هاي شبانه جزيره بالي در اندونزي ۲۰۰ نفر كشته شدند. اين حمله كه به بمب گذاري هاي كوتا معروف شده است، وحشت را به بهشت بالي آورد كه تا آن زمان از خشونت جدي، حتي در بدترين مراحل بحران مالي آسيا، بر كنار مانده بود. با آنكه قربانيان كوتا عمدتاً استراليايي بودند، يكي از اعضاي جماعت اسلاميه كه به انجام اين حملات متهم شده است، از اينكه تعداد بيشتري آمريكايي كشته نشده است، ابراز تاسف كرده بود. آيا نمي توان اين بمبگذاري ها را كار يك شبكه پان اسلاميستي دانست؟ پاسخ سريع و كوتاه به اين سوال «خير» است. ابوسياف و جماعت اسلاميه به هيچ وجه از يك قماش نيستند. در داخل فيليپين، جبهه آزاديبخش اسلامي مورو (MILF) و جبهه آزاديبخش ملي مورو (MNLF) حساب خود را از ابوسياف جدا كرده اند. ادعاي مربوط به ارتباط ابوسياف با القاعده اگر نگوييم كاملاً بي اساس است، در بهترين حالت بسيار ضعيف است زيرا ابوسياف را عمدتاً جنايتكاري متشكل از واخوردگان اجتماعي مي شناسند كه بقايش به باجگيري حاصل از آدم ربايي است. از سوي ديگر به گفته هارولد كروچ، اندونزي شناس معروف، هيچ مدركي دال بر اينكه لشكر جهاد از خارج تامين مالي مي شود، وجود ندارد.
به علاوه عينكي كه از پشت آن خشونت سياسي در آسياي جنوب شرقي ارزيابي مي گردد، به شدت به پيشداوري آغشته است. اتهامات مربوط به خطر پان اسلاميسم اغلب از جانب مقامات دولتي و سياست گذاراني مطرح مي شود كه تنها هدف آنان نابودي هر گونه مخالفتي، چه اسلامي و چه غيراسلامي است. در حقيقت سياست گذاران آسياي جنوب شرقي در مهار فعاليت هاي اسلام سياسي خود داراي انگيزه هاي سياسي هستند. هدف آنان خنثي كردن و در عين حال از بين بردن مشروعيت آنان به طور كلي است. آنها به جاي آنكه بدون غرض انگيزه ها، خط مشي و عقايد گروه ها را بررسي كنند، ترجيح مي دهند همه را به يك چوب برانند.
براي مثال در سپتامبر سال ۲۰۰۰ يعني يك سال قبل از حملات ۲۱ سپتامبر در آمريكا، تصميم گيرندگان در مجمع كشورهاي آسياي جنوب شرقي (آ سه آن) عواقب سياسي ستيزه جويي عربي را بررسي كرده بودند. در كنفرانسي كه وال استريت ژورنال آسيايي در ژوئن - ،۲۰۰۰ در هنگ كنگ برگزار كرده بود، سورين پيتسوان، وزير خارجه سابق تايلند كه خود مسلمان است، نسبت به چشم انداز ظهور افراط گرايي اسلامي هشدار داده بود. در همان ماه لي كوان يكي از وزراي دولت سنگاپور طي يك ديدار رسمي از مالزي در مورد احتمال ظهور افراط گرايي در اندونزي و مناطق روستايي مالزي سخن گفته بود. وي افزوده بود كه: «شما بايد به دقت مراقب ستيزه جويي باشيد، زيرا اگر اين پديده در اندونزي ريشه بگيرد و به جزاير جنوبي سنگاپور سرايت كند، يا در مالزي ريشه بدواند و به جوهور در سرايت كند، در آن صورت ما آسيب پذير خواهيم بود. »
لي كوان به اين نكته اشاره كرده بود كه افزايش اسلام گرايي در اندونزي از زماني آغاز شده است كه حبيبي، رئيس جمهور وقت آنجا حكم سوهارتو رئيس جمهور اسبق اندونزي را مبني بر اينكه احزاب سياسي حق ندارند از اسلام يا نمادهاي اسلامي استفاده كنند، لغو كرده است. در نتيجه بيش از ۲۰ حزب سياسي در نهايت از نمادهاي اسلامي استفاده كردند و چندين گروه انشعابي در انتخابات اندونزي به پيروزي رسيدند. اين امر باعث شد تا هر كسي كه در راس قدرت قرار مي گيرد براي كسب آراي بيشتر به اين گروه ها توجه داشته باشد. بدين ترتيب با يك حركت قلم جيبي كه از نظر بسياري، فردي غيرعادي و در عين حال مسلماني متعهد بود، حضور «سياست اسلامي» بعد از حدود ۴۰ سال در اندونزي بار ديگر مشروعيت يافت. اما از اين حقيقت كه اغلب اين احزاب سياسي اسلامي در نهايت حداكثر ۱ تا ۲ درصد كل آرا را در انتخابات سراسري سال ۱۹۹۹ كسب كردند، سخني به ميان نيامد.
يك دليل ديگر وجود دارد كه نشان مي دهد هراس از خطر پان اسلاميسم بيشتر ظاهري است تا واقعي. طي چند دهه گذشته بسياري از تحليل گران اسلام در آسياي جنوب شرقي را نسبت به روند اسلام در جهان خاورميانه حساس و پذيرا ارزيابي كرده اند. در اغلب موارد اسلام در آسياي جنوب شرقي فاقد انگيزه ها و پويايي محلي محسوب مي شود. با اين همه چنين برداشتي كاملاً برخطا است زيرا اسلام در اندونزي، مالزي، فيليپين و تايلند كاملاً تحت تاثير طيفي از عوامل بومي است كه لزوماً ارتباطي با حوادثي ندارد كه در خاورميانه اتفاق مي افتد. به علاوه از زمان حملات ۱۱ سپتامبر، مقامات مالزيايي و سنگاپوري جماعت اسلاميه را متهم كرده اند به اينكه قصد دارد شبكه اي منطقه اي از رزمندگان را ايجاد كند كه مي خواهند اتحاديه اي از حكومت هاي اسلامي در اندونزي، مالزي و فيليپين به وجود آورند. اينكه ممكن است آنها چنين قصدي داشته باشند جاي سوال ندارد. اما همان طور كه يورگن رولاند، دانشمند برجسته آلماني علوم سياسي توضيح داده است: «اندونزي كشور بزرگ بي در و پيكري است. جلوگيري از ظهور گروه هايي مثل جماعت اسلاميه در اين كشور اساساً غيرممكن است. » سيدني جونز از گروه بين المللي بحران نيز خاطرنشان مي سازد كه خود گروه هاي بنيادگرايي اسلامي در اندونزي دچار سردرگمي مي شوند، برخي از آنها مثل لشكر جهاد بي نهايت ملي گرا هستند. حال آنكه ديگران چنين نيستند. هراس از گسترش بنيادگرايي به سبك القاعده در آسياي جنوب شرقي از زمان وقوع حملات ۱۱ سپتامبر محسوس تر شده است. فيليپين اولين كشور عضو آ سه آن بود كه طي ديدار گلوريا ماكاپاگال آرويو، رئيس جمهور اين كشور از ايالات متحده به متحد تمام عيار ارتش آمريكا تبديل شد.
مانور كبراي طلايي نيز كه هر ساله بين تايلند و ايالات متحده انجام مي شود، قسمت هايي را براي مبارزه با فعاليت هاي تروريستي در برنامه خود گنجانده است. صحبت از همكاري نظامي آمريكا و اندونزي نيز هنوز بر سر زبان ها است. پل ولفوويتز، معاون وزير دفاع آمريكا از اين همكاري دفاع مي كند و خيال دارد كه آسياي جنوب شرقي را به جبهه دوم جنگ عليه تروريسم تبديل كند. با آنكه ترس از خطر بنيادگرايي بي جا نيست؛ چرا كه گروهي مثل القاعده مي تواند با استفاده از مرزهاي خلل پذير اندونزي و فيليپين براي انجام عمليات خود بهره گيرد. اما تلاش براي نشان دادن اسلام سياسي در آسياي جنوب شرقي به عنوان يك تهديد يكدست خطاست. در حقيقت گروه هايي نظير لشكر جهاد در اندونزي و ابوسياف در فيليپين خود با مشاركت و همدستي فرماندهان محلي ارتش اختراع شده اند تا بهانه اي براي سركوب و اخاذي از مردم داشته باشند. همانطور كه قبلا گفته شد گرايش به ديدن اسلام سياسي به مثابه يك خطر جدي حتي در بين سياست گذاران كشورهاي آسياي جنوب شرقي امري شايع است، آنهم به رغم اين واقعيت كه مثلاً در اندونزي از سال ۱۹۵۵ حكومت توانسته است با استفاده از ملي گرايي سكولار اسلام سياسي را از ميدان به در كند، يا مثلاً در مورد مالزي، از سال ۱۹۶۵ حكومت به طور تاكتيكي، اسلام سياسي را به سوي خود جذب كرده است. در حقيقت اگر كار علمي در جهت تصحيح پيشداوري نسبت به اسلام سياسي و به طور كلي خشونت آميز تلقي كردن آن انجام مي شد، آشكار مي گشت كه اسلام در آسياي جنوب نه تنها با اسلام سياسي به سبك القاعده متفاوت است، بلكه در واقع صلح جويانه تر، مدني تر و انعطاف پذيرتر است. براي مثال اصطلاح «اسلام مدني» كه توسط رابرت هفنر در دانشگاه بوستون ابداع شد، به ويژگي هاي مسالمت جويانه اسلام در اندونزي اشاره داشت. گراهام فولر نيز در مقاله اي كه در فارين افرز به چاپ رسيد از جنبه هاي پيشروانه اسلام در مالزي ستايش و آن را در همگامي با نيازهاي مدرنيته موفق توصيف كرد. با اين همه اسلام سياسي در آسياي جنوب شرقي نه كاملاً ستيزه جوست و نه به طور كلي صلح طلب. بلكه پديده اي پيچيده است كه درجات مختلف خود را با انواع رژيم هاي مختلف در منطقه آسياي جنوب شرقي وفق داده است و هنوز هم وفق مي دهد. به علاوه تلاش مي كند ضمن حفظ انسجام ايدئولوژيكي خود، بتواند در يك حكومت سكولار در قدرت سهيم شود. در سال هايي كه پيش رو داريم، به دليل آزادسازي تدريجي فضاي سياسي در آسياي جنوب شرقي، شاهد گسترش و تكثر گروه هاي اسلامي در منطقه خواهيم بود. مسلماً همه آنها خشن، صلح جو يا منسجم نخواهند بود.
دليلش اين است كه خود اسلام ديني است پيشرو كه امكان تعبيرهاي متفاوت را فراهم مي سازد و در نتيجه نزاع هاي دروني آن از هر حزب و سازمان معمولي، بيشتر است. بدين ترتيب اگر بمبي در آسياي جنوب شرقي منفجر مي شود، نبايد فوراً نتيجه گرفت كه خطر پان اسلاميسم از راه مي رسد. بلكه موضوع اين است كه گروهي تحت لواي بنيادگرايي سعي دارند اهداف سياسي متفاوت خود را در كشوري با حكومتي ضعيف يا كاملاً مراقب به پيش برند. همان طور كه اليور روا و ژيل كپل، دو دانشمند فرانسوي علوم سياسي در آثار خود استدلال كرده اند.
آسيا تايمز