وقتي پاي بازيكني ۲۰۰ ميليون ارزش داشته باشد به نظرتان او به فوتبال فكر مي كند يا قيمت پايش
اميرحسين ناصري
اگر امروز مقابل خانه اي نيمه مخروبه بايستند و بگويند اين خانه پدري فلان بازيكن معروف فوتبال است تعجب نمي كنيد. تا چند سال پيش وقتي دوربين تلويزيوني به محله هاي فقيرنشين شهرها مي رفت و گزارشي از گذشته فلان بازيكن مطرح تهيه مي كرد، چندي بعد كه پخش مي شد، همه متعجب مي شديم از اينكه چگونه مي توان ارتباطي بين فلان آدم با شرايط زندگي اش برقرار كرد؟ با وجود اين فكر مي كنيد امروز هم ديدن چنين صحنه هايي از تلويزيون مثل سابق جالب و كمي عجيب است؟ اگر امروز تلويزيون گزارشي از يك بازيكن فوتبال با گذشته اي مرفه پخش كند همه حيرت خواهند كرد.
ثابت شده است كه فوتباليست ها - چه ايراني و چه غيرايراني - اغلب برخاسته از قشر ضعيف جامعه - به لحاظ اقتصادي - هستند. گذشته فوتباليست هاي مطرح داخلي مان را اگر به ياد داريد كه در جايي خوانده ايد در ذهنتان مرور كنيد، چند نفر را مي شناسيد كه در زمين هاي خاكي جنوب شهري مثل تهران دوران نوجواني و جواني شان را سپري نكرده و در نهايت فوتباليست بزرگي شده اند؟ اما اين قشر ضعيف - از نظر اقتصادي - سال ها از فوتبال فقط محبوبيت و شهرت را درو كرد. سال هاي سال كودكان پاپتي با توپ هاي پلاستيكي به اوج مي رسيدند و در تيم هاي مطرح فوتبال بازي مي كردند، بدون اينكه حتي لحظه اي به بهره برداري اقتصادي از آن بينديشند. آنها در تيم هاي بزرگ محبوبيت و شهرت را تجربه مي كردند در حالي كه از اين توپ زدن تنها قصدشان همان ارضاي معنوي روحشان بود. براي آنها سري بين سرها درآوردن مهمتر از هر چيزي بود. بالطبع وقتي اسكناس آنچناني وارد حيطه توپ و زمين نمي شد، يكي از مهمترين ذهنيات فوتباليست ها دوستان و هم محلي هاي قديم بود. دوستان قديمي پابه پاي هم محلي اي كه حالا فوتباليست معروفي است قدم مي زدند و براي خود وجهه اي كسب مي كردند. فوتباليست ساده ما هم در كنارشان عكس يادگاري مي انداخت. آرايشگر محل در كنار او عكس مي انداخت، مي زد روي ديوار يكي از اتاق ها كه موي فلاني را من اصلاح مي كنم.
مكانيك محل، فوتباليست محبوب را با اتومبيل اش توي قاب مي كرد كه آهاي ايهاالناس من ماشين فلاني را تعمير مي كنم. قصاب و بزاز و آژانس املاك و تاكسي سرويس و حتي ماست بند محله هم از اين بنده خدا استفاده ابزاري مي كردند و به اين روش دوتومان خودشان را به ۴ تومان مي رساندند. فوتباليست بيچاره ما هم دل خوش مي كرد به اصلاح مجاني موي سر، نيم كيلو گوشت يخي تاريخ گذشته مجاني و يك سطل ماست مفت و. . . غافل از كلاهي كه مدام اهالي محترم محل هر لحظه سرش مي گذارند و درمي آورند.
اما فوتباليست محبوب شهر هميشه در اوج نبود. روزي كه افت مي كرد و به اجبار يا اختيار بازنشسته اش مي كردند، دوباره برگشته بود سر جاي ۱۵ - ۱۰ سال قبل اش. با اين تفاوت كه آن روزها مزه شهرت و كالاي مجاني و دور و بر شلوع را نچشيده بود اما امروز. . . خلأها بيشتر و بيشتر مي شد. كاسب هاي محل استفاده شان را كرده بودند، باشگاه استفاده اش را از او برده بود، مردم لذتشان را برده بودند، اما فوتباليست ديروز تنها برايش خاطره مانده بود و جيب خالي.
|
|
اما اين دوران سپري شد. فوتباليست ها به تجربه اي غريزي دست يافته بودند. آنها اسلاف خود را به خوبي و بارها تماشا كرده بودند. هم دوران شهرتشان و هم كنج عزلت نشيني شان را. حالا نوبت آنها رسيده بود. فوتباليست امروزي مي داند چه بايد بكند. او حالا به راحتي كنار دوست قديمي نمي ايستد عكس بيندازد چه رسد به اينكه براي سلماني و مكانيكي و قصابي محله مجاني تبليغ كند. فوتباليست امروزي پول را به درستي معني مي كند. چك يا حقوق ماهيانه اش كه عقب مي افتد، كاري مي كند كه باشگاه همراه دست بوسي آنها را پرداخت كند. او حالا ياد گرفته كه دوستي با زندگي تفاوت دارد. از كنار هم محلي هاي قديمي كه با پژو ۲۰۶اش عبور مي كند حتي بوق هم نمي زند.
شرايط آنها را به اينجا رساند اما اين نسل هم از دست رفت. چطور؟ فوتباليستي كه تا ۳ سال قبل براي رفتن سر تمرين با دمپايي از خانه تا ورزشگاه را طي مي كرد به يكباره با چيزي به نام اتومبيل آخرين سيستم - در حد ايراني اش - مواجه شد. گوشي موبايل، كفش فلان مارك خارجي، تي شرت هاي آديداس و. . . و خانه هاي آنچناني مقابلش قرار گرفتند. آنچه او تا ديروز آموخته بود قناعت براي فردا و فرداها بود اما اين پول تمام آموخته هايش را دور ريخت و فرهنگي را تحويلش داد كه ۲۴ ساعت از ساختش نگذشته بود. پول و شهرت او را وارد وادي ديگري كردند. فقط كافي است يكبار در يكي از خيابان هاي شمالي شهر تهران بايستيد و منتظر يكي از آنها بشويد. حتماً اين تضاد فرهنگي را به چشم خواهيد ديد. يك شكل ساده ترش اين است كه فوتباليستي كه تا ديروز جان مي كند تا هرطور شده در تركيب اصلي قرار بگيرد، امروز فوتبال زده شده است. او براي چه فوتبال بازي مي كرد؟ حقيقت اين است كه سال هاست فوتبال به عنوان عشق و تفريح وجود خارجي ندارد. اغلب دنبال توپ مي دوند تا به شرايط بهينه اقتصادي برسند و وقتي كه به اين شرايط - امكان دارد اين ابتداي راه شرايط مالي مناسب باشد - مي رسند، به سرعت دچار فوتبالزدگي مي شوند.
نمونه مي خواهيد؟ به گزارش هايي مراجعه كنيد كه در مورد علي كريمي يا به اصطلاح خودمان اعجوبه فوتبال آسيا چاپ شده است. يا فلان بازيكن جنوبي تيم ملي كه به صراحت اعلام كرده هيچ انگيزه اي براي ادامه فوتبال ندارد. سيستم مالي و اقتصادي اينجا به عنوان ناهنجار وارد جريان فوتبال كشور شده و نخبه هاي بسياري در حال بلعيده شدن هستند.
از طرف ديگر رشد پرداختي هاي باشگاه ها به بازيكنان به قدري با شيب تند صورت گرفت كه به نظر مي رسد كسي قادر به كنترل آن نيست و اگر روند امروز ادامه يابد يكي دو فصل ديگر نيمي از باشگاه ها با اعلام ورشكستگي از ميدان خارج مي شوند. البته ورشكستگي كه نه، زيرا باشگاهي كه از جيب دولت هزينه مي كند ورشكست نمي شود. اين قيمت ها وقتي چشم همه را گرد كرد كه فهرست پول ها و قراردادهاي بازيكنان و كادر فني باشگاه پرسپوليس در نشريات چاپ شد. حدود يك ميليارد و دويست ميليون تومان. اگر روند را منطقي بدانيم اين مبلغ امسال به دو ميليارد مي رسد، اين طور نيست؟ يك سوي ديگر ماجرا هم به سرپيچي بازيكنان گران قيمت باز مي گردد. وقتي پاي بازيكني ۲۰۰ ميليون ارزش داشته باشد، به نظرتان او به فوتبال فكر مي كند يا قيمت پايش؟ آيا او از جنگندگي اش نمي كاهد به اين دليل كه كوچكترين مصدوميت مساوي است با فلان ميليون تومان ضرر؟ حتي اگر اين اتفاق هم نيفتد، چه كسي مي تواند بازيكن ،۲۰۰ ۲۵۰ ميليوني را مثل بازيكن ۵ ميليوني تحت نظارت باشگاه و تيم درآورد؟
شايد از همين جا بود كه مديران باشگاه ها سعي كردند قانوني را بين خودشان تصويب كنند تا سرعت اين روند را بگيرند. روندي كه خود پايه گذارش بودند. آنها اگر امروز اين چرخ را متوقف كنند شاهكار كرده اند اما هيچگاه فكر نمي كردند راه انداختن اين چرخ به دردسرش نمي ارزد.
طرح تعيين سقف قرارداد كه تا امروز بيشتر در حد حرف بوده بايد در كجا تصويب و اجرا شود؟ فدراسيون يا اتحاديه باشگاه هاي فوتبال، كدام مرجع بهترين محل براي ريسندگي به اين طرح است؟ به نظر نمي رسد فدراسيون فوتبال با توجه به دغدغه هاي مختلفي كه دارد زماني براي اجراي اين طرح يا قانوني كردنش داشته باشد. سازمان ليگ هم بيشتر به امور مسابقات مختلف رسيدگي مي كند. از سوي ديگر اين قانون در صورتي ضمانت اجرايي خواهد داشت كه در جايگاهي مورد تاييد ـ از سوي باشگاهداران ـ تصويب و به اجرا گذاشته شود. به نظر مي رسد اين جايگاه تنها اتحاديه باشگاه هاي فوتبال است كه علي رغم تلاش اعضايش تا به امروز به حاشيه رانده شده است. اين آغاز به جريان انداختن نيروي پتانسيلي است كه مي تواند بخشي از مشكلات فوتبال داخل كشور را در جريان حل آن قرار دهد. از اين جهت به نظر مي رسد فدراسيون در نقش نظارتي بر حسن اجراي آن به هر حال از اجرا ظاهر مي شود. چه راهي بهتر از اين است كه اجراكنندگان يك قانون خود تصويب كنندگانش باشند. در حقيقت آنها ريز جزييات و مشكلات اين طرح و مسائل پيرامون آن را به خوبي مي شناسند.
ضمانت اجرايي طرح
اگر روزي اين طرح به تصويب مرجعي قابل قبول برسد، آيا ضمانتي براي اجراي آن وجود دارد؟ اين طرح آن قدر ناقص است كه مدت ها زمان نياز است تا ابعاد جا افتاده و در ارتباط آن بررسي و به عنوان اصل تبصره تصويب شود. اولين سوالي كه مطرح مي شود اين است كه آيا اين طرح فقط در مورد پرداختي بازيكنان است؟ آيا فقط سقف پرداختي ۲۵ ميليون تومان به تصويب مي رسد؟ در اين صورت وضعيت خريدهاي تيم ها و مذاكرات بين باشگاه ها چه مي شود؟ حقيقت اين است كه خريد باشگاه ها معضل بزرگ تري نسبت به سقف پرداختي به بازيكنان است. مي خواهيم مديران ورزشي ما يك بار از خود بپرسند كه اين قيمت هاي سرسام آور را چه كساني به وجود آوردند؟ آقاي فتح الله زاده امروز كه شما مشاور امور باشگاه هاي رئيس فدراسيون فوتبال هستيد و مدام از اين طرح حمايت مي كنيد، از خود مي پرسيد كه چه كسي سقف پرداختي به بازيكنان و حتي خريد آنها را براي اولين بار در ايران شكست؟ ۳ سال پيش بنابه اعتراف خودتان براي مدت قرارداد مهدي هاشمي نسب با استقلال - ۳ سال ـ ۱۰۰ ميليون پرداختيد. سالي مي شود چقدر؟ بيش از ۳۰ ميليون براي هر سال. البته ما به شايعاتي كه ۱۵۰ ميليون را تاييد مي كردند توجه نمي كنيم. ۳ سال پيش شما براي يك فصل هاشمي نسبت ۳۰ ميليون پرداختيد و امسال تلاش مي كنيد ۲۵ ميليون تومان را تصويب كنيد. در مقابل چه كسي ۲۵۰ ميليون بابت خريد رسول خطيبي پرداخت؟ متاسفانه افرادي در مورد اين طرح پافشاري مي كنند كه خود عامل به وجود آمدن اين جريان شده اند. آيا مي توان انتظار اجراي اين طرح ها و قوانين را داشت، زماني كه تصويب كنندگانش همين حالا هم به بحراني تر شدن آن دامن مي زنند؟
پول هاي حاشيه اي
يك مشكل ديگر هم وجود دارد. اگر در شرايط امروز باشگاه ها خود سقف را مشخص مي كنند، آدم مي تواند تقريباً اطمينان داشته باشد كه پول هاي پشت پرده يا نيست و يا كم است. در مقابل وقتي چنين طرحي تصويب شود چه اطميناني وجود دارد كه باشگاه ها به آن متعهد باشند. پول هاي غيرقراردادي افزايش نخواهد يافت؟ اين وضعيت همين امروز هم وجود دارد. مديران براي بازيكنان نخبه شان كه احتمال مي رود به زودي از تيم جدا مي شوند مبلغي بيش از قرارداد به آنها پرداخت مي كنند بلكه با اين روش با بازيكن تمديد قرارداد كنند. بايد براي اين موارد هم قانوني تصويب شود. قوانين مقابله كننده و احياناً تنبيهي براي تخلفات نيز ضروري به نظر مي رسد.
نياز به سقف قراردادها در كل باشگاه
وقتي طرح سقف قراردادها تصويب شد، نياز به شرايط ديگري نيز وجود دارد. وقتي باشگاهي به طور مثال ۲ ميليارد درآمد داشته و يك ميليارد و دويست ميليونش را به بازيكنان و كادر فني داد، حالا نياز است تمامي هزينه ها را ـ در صورت امكان ـ به همين شكل كاهش دهد. ما هنوز نتوانسته ايم سقف قرارداد براي مربيان تعريف كنيم زيرا برخلاف تمام كشورهاي دنيا عمل مي كنيم. در كشورهاي صاحب فوتبال، بزرگ ترين مربيان دنيا از بازيكنان متوسط و حتي ضعيف نيز كمتر پول دريافت مي كنند، زيرا آنها سال ها مي توانند مربيگري كنند اما فوتباليست ها عمر فوتبالشان زياد نيست. در مقابل مربيان داخلي ما معتقدند كه قراردادشان بايد از بازيكنان بيشتر و يا حداقل مساوي باشد. آيا زمان آن نرسيده كه براي پول هاي دريافتي مربيان و ديگر اعضاي باشگاه ها نيز سقفي تعيين شود؟
از سوي ديگر تصويب اين طرح تا چه اندازه در كوچ بازيكنان به كشورهاي عربي و يا فروش آنها به ضعيف ترين ليگ ها تاثيرگذار است؟ چه كسي جوانب تصويب اين طرح را بررسي و براي هر كدام راه حلي انتخاب كرده است؟ آيا گروه كارشناسي براي بررسي تمامي جوانب طرح تعيين شده است؟ آيا اين قانون قادر خواهد بود كه سال ها بتوان به آن استناد كرد و يا به زودي و پس از چند ماه به فراموشي سپرده مي شود؟
مخالفان طرح
به نظر مي رسد كه هنوز اين طرح به مراحل جدي خود نرسيده، مقاومت ها در برابرش آغاز شده است. علي انصاريان يكي از بازيكناني است كه بسياري معتقدند او از نظر تعصب منحصر به فرد است. او چند روز در مصاحبه با يكي از نشريات ورزشي مدعي شده بود كه سقف ۲۵ ميليون تومان براي بازيكنان بسيار كم است و ديگر كسي با اين پول ها سرش را جلوي توپ نمي گذارد. اين حرف دو جنبه دارد. يكي اينكه در پي تصويب اين طرح حتي متعصب ترين بازيكنان نيز جبهه گيري مي كنند و ديگر، نشانگر بسياري از واقعيت هاي دروني افراد است كه سال ها مردم را فريب داده اند. آيا آنها به خاطر مردم بازي مي كنند يا پول؟