گفت وگو با اسدالله امرايي، مترجم
قدمت ترجمه به برج بابل مي رسد
ترنس وارد فقط يك وجه اشتراك با نويسندگان نسل گمشده دارد و آن خانه به دوش بودن اوست
|
|
ياسر نيشابوري
اسدالله امرايي متولد ۱۳۳۹ فارغ التحصيل ادبيات زبان انگليسي در مقطع كارشناسي است. كار ترجمه را از زمان دانشجويي در سال ۱۳۵۹ با كتاب «خوش خنده و ديگران» اثر هاينريش بل آغاز كرد. او در حوزه ترجمه كارهاي مختلف و متفاوتي انجام داده است. برجسته ترين اثر وي را مي توان «كوري» ژوزه ساراماگو دانست كه در سال ۱۳۶۸ به طبع رسيد. همچنين او در كنار ترجمه به روزنامه نگاري نيز اشتغال دارد. در حال حاضر از وي دو اثر «در جست وجوي حسن» نوشته «ترنس وارد» كه توسط نشر كتابسراي تنديس منتشر شده و «مجموعه كوتاه ترين داستان هاي كوتاه جهان ۵۵ كلمه» گردآوري شده توسط «استيوماس» كه شامل ۱۲۰ داستان كوتاه است، كه نشر سالي به بازار كتاب عرضه كرده است. شيوايي و صراحت بيان اين مترجم روزنامه نگار چنان است كه هر فرهنگ دوستي را به سر ذوق مي آورد. «در جست و جوي حسن» در ليست نيويورك تايمز در صدر پرفروش ترين كتاب هاي ايالات متحده قرار گرفت. درباره اين كتاب با او به گفت وگويي نشسته ايم كه از نظرتان مي گذرد:
• لطفاً از علت انتخاب و ترجمه اين كتاب و همچنين همكاري تان با خانم مهسا ملك مرزبان بگوييد؟
مهم ترين علتي كه باعث شد به اين اثر علاقه مند شوم اين بود كه من سال ها پيش با يك محقق انگليسي كه دانشجوي دوره دكترا بود و تحقيق اش ـ قنات هاي ايران ـ را در آمريكا زير نظر پروفسور سروش سروشيان مي گذراند، آشنا شدم. وي براي مشاهدات عملي موضوع تحقيق خود به ايران آمده بود. من به همراه او سفر طولاني مدتي را به مناطق كويري ايران آغاز كردم. سفري كه شايد حتي در مسير زندگي ام تاثيرگذار بوده باشد. در اين سفر از بيش از ۶۰۰ روستا و ۶۰ تا ۶۰ شهر بازديد كرديم. در روستاهايي كويري مي رفتيم كه در كوير برهوتش گويي ردپايي از زندگي نبود و وقتي چند قدم آن طرف اين كوير مي ديديم كه از يك قنات، آب صاف و زلال به صورت خودجوش و آرتزين بيرون مي آيد، آن وقت بود كه فهميدم آب يعني، زندگاني. با اين تجربه اي كه داشتم وقتي «در جست وجوي حسن» را ديدم گويي مسيري آشنا در مقابل ديدگانم ظاهر شد. ترنس وارد كارشناس مسائل خاورميانه و همچنين تاريخ شناس است. اين كتاب او يك اثر تحقيقي عام است كه در آن اطلاعات، خاطرات و واقعيت هاي تاريخي گردهم آمده است كه اين مولفه ها در كنار هم به اثر جذابيت بخشيده و آن را خواندني كرده است. نكته جالب توجه اينجاست كه نويسنده بر مراسم مذهبي و ملي ايرانيان اشراف كامل دارد. اين كتاب يك سفرنامه بديع است و در آن نقل هاي زيادي نيز از ادبيات شده است، از «سفر به كرانه هاي جيحون» رابرت بايرون گرفته تا نوشته هاي ماركوپولو و اشعار حافظ و نثرهاي آل احمد.
در مورد خانم ملك مرزبان نيز بايد بگويم آشنايي ما برمي گردد به سال ها پيش كه در روزنامه زن و مجله مهر با هم همكار بوديم. كتاب حاضر را مشتركاً ترجمه كرديم به اين صورت كه كتاب را دو قسمت كرديم نيمي را بنده انجام دادم و نيمي را خانم ملك مرزبان ترجمه كرد. در پايان كار دو قسمت ترجمه شده را با هم تطبيق داديم، البته همسان كردن رسم الخط و تغيير واژه ها را من انجام دادم كه ايشان هم محبت كردند و نظرات مرا پذيرفتند. ناگفته نماند كه به علت سكونت ترنس وارد در فلورانس، يك نسخه از اين اثر به ايتاليايي نيز ترجمه شده است.
• «ترنس وارد» علي رغم زندگي طولاني مدت در ايران، يك آمريكايي است و هيچ ريشه مذهبي ـ اسلامي ندارد. فكر نمي كنيد نحوه موضع گيري وي در توصيف برخي وقايع، باورپذيري مخاطب را كم رنگ كرده و كتاب را تا حد يك اثر سفارشي نزول مي دهد؟
نه، چون وي سعي كرده است تا حد امكان ديدگاه هاي واقعي لايه هاي مختلف اجتماعي ايران و تفكرات مردم را منعكس كند. البته اين را نيز مي پذيرم كه نويسنده در اين انعكاس بي طرف نيست و تا حدودي موضع خاصي دارد كه اين برمي گردد به ريشه هاي پايگاه تربيتي و خانوادگي او. پاتريك پدر ترنس خود قرباني مكارتيسم [تفتيش عقايد] آمريكايي است و به همين دليل به همراه خانواده كشورش را ترك كرده و به نوعي به خاورميانه پناه آورده است. ترنس آن قدر به ايران علاقه مند است كه هنوز هم در حال تحقيق در مورد فرهنگ و مردم ايران است و احتمالاً طي سفري در پاييز ۸۲ به ايران مي آيد. نگاه او به ايرانيان نگاهي مثبت و دور از انتظار است.
• بفرماييد آيا «ترنس وارد» در حيطه نويسندگان «نسل گمشده» آمريكا قرار مي گيرد؟
به طور كامل نه، او فقط يك وجه اشتراك با نويسندگان نسل گمشده دارد و آن خانه به دوش بودن اوست. خانواده «وارد» اصليتي ايرلندي دارند اما آمريكايي به حساب مي آيند و ضمناً هر كدام در گوشه اي از دنيا پراكنده شده اند. شوكي كه پس از مرگ مادرشان به آنها وارد شد بيانگر اين است كه ايشان تا چه حد از فرهنگ ايراني تاثيرپذير بوده اند.
• به نظر شما تفسير و نوع نگاه يك نويسنده خارجي در مورد فرهنگ ما چه تاثيري بر فرهنگ ما در پي دارد؟
تاثيرهاي مثبت فراواني دارد و باعث معرفي هر چه بهتر و گوياتر فرهنگ ما مي شود. مثلاً تعريفي كه اين كتاب از فرهنگ ما بيان مي كند به مراتب از صدها مقاله و ساعت ها تبليغات رسانه اي تاثيرگذارتر و مثمرثمرتر است.
• به نظر شما درد اصلي ترجمه در ايران چيست و معضل «بي واژگي معاني» كه در بين برخي مترجمان رايج است از كجا سرچشمه مي گيرد؟
ترجمه در ايران دردهاي زيادي دارد ولي اصلي ترين درد آن فعلاً اين است كه عده اي فقط به اعتبار تحصيل در كلاس هاي زبان به اين كار روي آورده اند و در اين حرفه اثري مخرب به جا گذاشته اند. در مورد «بي واژگي معاني» بايد بگويم كه بنده اصلاً اين اصطلاح را قبول ندارم چون زبان فارسي به اندازه كافي ژرف و گسترده است و در هيچ يك از زبان هاي ديگر دنيا اين گستردگي يافت نمي شود. دوستاني كه اين بهانه هاي واهي را مي آورند اولاً بي انصافي مي كنند و ديگر اينكه شناخت ايشان از زبان فارسي ناقص است و هيچ تحقيق و مطالعه اي در ادبيات كهن ندارند.
• نمود عيني قدرت خلاقه مترجم در يك اثر چيست؟
جذابيت و قدرت ارتباط.
• تاثير ترجمه روي واژگان، نثر و دستور زبان فارسي چيست؟
ترجمه باعث واژه سازي مي شود، زبان را صيقل مي دهد و توانايي هايش را به چالش مي طلبد و نهايتاً باعث حركت رو به جلو و پيشرفت زبان مي شود.
• ويژگي هاي بارز يك ترجمه ناب كدامند؟
ترجمه ناب اصلاً وجود ندارد. هر ترجمه اي يكسري ناخالصي دارد و هيچ ترجمه اي را نمي توان يافت كه ناب باشد.
• فكر مي كنيد سرانجام مترجمان ما بعد از پيوستن ايران به قانون كپي رايت چگونه خواهد بود؟
تغيير و تحولي براي مترجمان ماحاصل نمي شود زيرا در ايران معمولاً تيراژ كتاب ها پايين است. همين باعث مي شود كه تاثير زيادي روي قيمت كتاب ها نداشته باشد. اين موضوع تنها در مورد كتاب هاي بست سلر [پرفروش] موثر است.
• از چه عصري نياز به ترجمه در جهان ضروري و محرز شد و اولين ترجمه متعلق به چه دوره اي است؟
قدمت ترجمه را در داستان برج بابل مي توان يافت. روزگاري در عهده باستان مردمان عليه خدايان شوريدند. پس برج بلند بابل را ساختند تا بالاي آن بروند و از بلندي آنجا به خدايان نزديك تر شده به سمت آنها نيزه پرتاب كنند و خدايان را از بين ببرند. شب خوابيدند. خدايان فرشته خواب را بر آنان نازل كردند. صبح كه بيدار شدند زبان شان بهم ريخته بود و زبان يكديگر را نمي فهميدند. آنجا بود كه ضرورت ترجمه آشكار شد. البته اين روايت داستاني است و ضرورت ترجمه در ارتباطات است.
|