چه گوارا قهرمان ورون است. او در اين مورد مي گويد چه گوارا اسطوره من است. مثل تمام مردم آرژانتين او را دوست دارم البته من به توصيه مارادونا چهره او را روي دستم خالكوبي كردم
مردم آرژانتين مارادونا و «چه» را از لحاظ شهامت شبيه به هم مي دانند اگر «چه» در عرصه سياست تبديل به سمبل شجاعت شد ديه گو هم اين خصلت را روي چمن به رخ حريفان مي كشيد
شهرام فرهنگي
چهره اش براي واژه اي فراتر از «انقلاب» تراشيده شده بود. كارگردان هاي امروز بر اينكه «ارنستو چه گوارا» در دوره آنها زندگي نمي كند تا از چهره اش شهرتي جهاني بسازند افسوس مي خورند، مجسمه سازها در حسرت از دست رفتن چهره اي مي سوزند كه مي توانست آثارشان را جاودانه كند، نويسنده ها او را سوژه اي رويايي براي رمان هايشان مي دانند و... او در هر زمينه ديگري هم بي آنكه سررشته اي داشته باشد يك الگو است، يك رهبر. «چه گوارا» ـ رفيق فيدل كاسترو و هم رزم او در انقلاب كوبا ـ براي «سمبل» بودن زاده شده بود.
مردي كه عرصه فعاليت اش در زمان حيات به محدوده سياست ختم مي شد، اكنون در تمام زمينه ها شهرتي جهاني يافته است. سال گذشته نمايشگاهي از عكس هاي هنري «چه» برپا شد، تصوير او را امروز در عرصه هاي غيرسياسي مي بينيم. او حتي در ورزش هم يك سمبل است. نكته اي كه در عين پيچيده بودن، ساده به نظر مي رسد. او را امروز با خود به ورزشگاه مي برند. «چه» اسطوره افرادي است كه شايد حتي شناخت دقيقي از او نداشته باشند. چهره «چه» هر انساني را تحت تاثير قرار مي دهد. او براي سمبل بودن ساخته شده بود.
گرچه «چه گوارا» با ورزش فوتبال ناآشنا نبود. در ۲۹ دسامبر ،۱۹۵۱ ارنستو چه گوارا پس از به پايان رساندن تحصيلاتش در رشته پزشكي به همراه آلبرتو گرنادوس، دوست و هم دانشگاهي اش، راهي سفري طولاني با موتورسيكلت به دور آمريكاي جنوبي شد. آنها به پرو رفتند. مسيرشان به روي رودخانه آمازون كشيده شد. پس از رسيدن به «سن پابلو» در جذام خانه اي به كار مشغول شدند. آنها گذشته از انجام كارهاي آزمايشگاهي در اين جذام خانه، با جذامي ها بسكتبال بازي مي كردند و مربيگري تيم فوتبال آنها را هم بر عهده داشتند. با اين حال بعيد به نظر مي رسد هواداران متعصب چه گوارا در تيم هاي فوتبال با جزئيات زندگي او آشنايي دقيق داشته باشند. علاقه آنان به اين سمبل به چهره و شخصيت برجسته او برمي گردد. آنها از اينكه مرد افسانه اي آمريكاي لاتين را اسطوره تيم هايشان مي دانند بر خود مي بالند. انقلاب برابر حريفان به لطف چه گوارا برجسته مي شود. چنين است كه هواداران فوتبال ـ به خصوص هواداران تيم هاي اروپايي ـ تفاوت با حريفان را در چهره چه گوارا جست وجو مي كنند. معماي علت نزديك بودن شخصيت «چه» به تمام ملت ها در اين جمله او نهفته است: «هرگز احساس نكردم كه يك خارجي هستم، نه در كوبا و نه در هيچ كشور ديگري. در گواتمالا، گواتمالايي بودم، در مكزيك، مكزيكي، در پرو، پرويي و... در هر كشوري كه بودم احساس مي كردم اهل همان كشور هستم.» «ارنستو گوارا دولاسرنا» ـ چه گوارا ـ در چهاردهم ژوئن ۱۹۲۸ در بوينس آيرس متولد شد. او فرزند اول خانواده اي بود كه پدرش اهل ايرلند و مادرش اهل اسپانيا بودند. ارنستو گوارالينج و سليا دولا سرنا، پدر و مادر اين خانواده، گرايشي شديد به افكار چپ و آزاديخواهانه داشتند. خانواده چه گوارا، ستايشگر خوزه مارتي و هوادار جمهوريخواهان در دوره جنگ داخلي اسپانيا بودند. ارنستو چه گوارا تحت تاثير افكار حاكم بر خانواده اش راهي را پيمود كه او را تبديل به ال چه كرد. زندگي تحسين برانگيز ال چه پاياني شجاعانه داشت. در هشتم اكتبر ۱۹۶۶ در ناحيه سانتاكروز بوليوي گروهي از گارد ويژه اين كشور با واحدي از چريك ها كه محاصره شده بودند، درگير شدند. در پايان اين جنگ نابرابر گارد ويژه دولت بوليوي، رهبر زخمي چريك ها را دستگير كرد. او را به دهكده اي به نام «هيگواراس» بردند و در مدرسه كوچكي نگهداري كردند. تلاش براي بيرون كشيدن اسرار نظامي از او در بازجويي بي حاصل بود. بعدازظهر همان روز او را با شليك تيري به قلبش به قتل رساندند. جسدش به پايه هاي هلي كوپتر بسته و به شهر «والد گراند» برده شد. در اين شهر بود كه مردم، روزنامه نگاران و عكاسان با حقيقت تكان دهنده اي مواجه شدند. چريك بوليويايي كه به نام «رامون» شناخته شده بود، در حقيقت همان «ارنستو چه گوارا» بود.
دولت بوليوي حاضر نشد پس از مرگ «چه» جسد او را به خانواده اش تحويل دهد. آنها اعلام كردند كه جسد را سوزانده اند. اما در سال ۱۹۹۶ مسئولان كشور بوليوي اعلام كردند كه جسد چه گوارا در فرودگاه پنهان شده بود و حاضرند آن را به خانواده اش تحويل بدهند. با اين حال تلاش مخالفان «چه» براي از بين بردن محبوبيتش بين مردم جهان بيهوده بود.
مردم هنوز جمله هاي او را در ذهن دارند: «... مرگ هر لحظه ممكن است ما را غافلگير كند. به او خوشامد بگوييم. با اين ايمان كه فرياد نبرد ما ممكن است به گوش شنونده اي خاص برسد و دست ديگري ممكن است از تفنگ ما بهتر استفاده كند.»... و افسانه «ال چه» جاودانه شد.
اسب هاي رام نشدني
كسي وجود ندارد كه از علاقه «ديه گو مارادونا» به سياست بي اطلاع باشد. اسطوره فوتبال آرژانتين سال ها پيش در مراسمي كه براي اتحاد آرژانتين برپا شده بود، در سخنراني اش حرف هايي قابل تحسين از فيدل كاسترو ـ رهبر كوبا ـ را بر زبان آورد و به شدت با تحريم عراق مخالفت كرد. او محروم ساختن عراق از بازي در خانه را بي رحمانه توصيف كرد. اما اوج علاقه مارادونا به سياست پس از مشاهده بازوي او نمايان مي شود. طرحي از ارنستو چه گوارا روي بازوي مارادونا خالكوبي شده.
علاقه مارادونا به چه گوارا به سال ها پيش برمي گردد. زماني كه ديه گو ستاره اي نوظهور در فوتبال آرژانتين به شمار مي رفت. مثل مارادونا، چه، هم متولد شهر بوينس آيرس بود. شباهت آنان در همين نكته خلاصه نمي شود. هر دو راهي را پيمودند كه منجر به تبديل شدن آنان به قهرمانان ملي آرژانتين شد. مردم آرژانتين اين دو اسطوره را از لحاظ شهامت هم شبيه به يكديگر مي دانند. اگر «چه» در عرصه سياست تبديل به سمبل شجاعت شد، ديه گو هم اين خصلت را روي چمن به رخ حريفان مي كشيد. اگر خشم حاصل از مرگ چه گوارا زمزمه شكل گرفتن جنگ جهاني سوم را به وجود آورد، خبر محروميت مارادونا از فوتبال هم براي تمام اهالي فوتبال در جهان تكان دهنده بود. مردم آرژانتين مقايسه اين دو شخصيت با يكديگر را دوست دارند. گذشته از علاقه شخصي، شايد شور مردم آرژانتين بود كه باعث شد مارادونا مصادف با برپايي مراسم بزرگداشت «چه» در كوبا اقدام به حك كردن تصوير چه گوارا روي بازويش كند. او آن روز اعلام كرد كه قصد دارد روش زندگي «چه» را الگوي خود در زندگي كند. مارادونا در سال ۱۹۹۱ شورش عليه عوامل دولت آرژانتين را آغاز كرد. شايد تحت تاثير بي باكي «چه» بود كه مارادونا پس از دستگير شدن در فرودگاه به دليل حمل مواد مخدر در دادگاه، پليس آرژانتين را «اسب هاي وحشي» ناميد. سخناني شبيه به حرف هاي اسطوره آمريكاي جنوبي. چه گوارا هم به هر كشوري كه سفر مي كرد منحرف بودن نيروهاي دولتي را مقابل چشمان مردم نمايان مي ساخت. سخنان او هر ملتي را به انقلاب تشويق مي كرد و مارادونا اكنون با جملاتي تكان دهنده اذهان مردم را وادار به چرخشي ناگهاني مي كند. آنان را بي دليل هم ژست نمي خوانند. نگرش اين اسطوره ها به زندگي مشابه يكديگر است. آنها با اين ژست هاي مشابه سمبل آرژانتين شدند.
اشتباه «چه» كه براي او تبديل به تراژدي شد، اين بود كه قصد داشت مسئوليت تكرار انقلاب كوبا در تمام قاره آمريكاي جنوبي را بر عهده بگيرد. «چه» با گروهي كوچك كه هم خون او بودند و مرداني پرهيزكار، قصد داشت به مبارزه با دولت هاي حاكم بر آمريكاي جنوبي بپردازد. اين مبارزه منجر به مرگ چه گوارا شد. مارادونا هم البته چنين تجربه اي را در جام جهاني ۹۰ پشت سر گذاشت. تلاش او به همراه ساير بازيكنان آرژانتين براي تكرار عنوان قهرماني بيهوده بود. اشك هاي ديه گو پس از بازي نهايي مقابل آلمان را به خاطر بياوريد.
سربازي كه در بوليوي چه گوارا را به قتل رساند هرگز خود را نبخشيد. او شب ها كابوس «چه» را مي ديد. زنان سرخ پوست پس از مرگ «چه» از او تصويري شبيه به مسيح در ذهن ساخته بودند. مردم آرژانتين حلول روح «چه» را در پيكر مارادونا مي بينند. مردي براي برجسته ساختن مفهوم شجاعت و حفظ شخصيت «چه».
روي بازوي ورون
«چه گوارا» در بين بازيكنان آرژانتيني تنها محبوب مارادونا نيست. «چه» سمبل اين كشور است. گرچه اكثر مردم چه گوارا را با هويت كوبايي مي شناسند، اما او متولد بوينس آيرس است. ميان بازيكنان آرژانتيني علاقه به «چه» را در حرفه خود نشان مي دهند، پس از مارادونا، خوان سباستين ورون، سرشناس ترين چهره است. روي بازوي دست راست ورون هم درست مثل مارادونا چهره «چه» نقش بسته است. چه گوارا قهرمان ورون است. ورون در اين مورد مي گويد: «چه گوارا اسطوره من است. مثل تمام مردم آرژانتين او را دوست دارم. البته من به توصيه مارادونا چهره او را روي دستم خالكوبي كردم. اما پيش از آن هم به شخصيت چه گوارا علاقه داشتم. در خانواده ما «چه» يك سمبل است. من علاقه به او را از پدرم آموختم. او هم روي دستش چهره «چه» را خالكوبي كرده است. فكر مي كنم الگو قرار دادن او در هر حرفه اي باعث موفقيت شود. علاقه مردم آرژانتين به او بي دليل نيست.»
اما گذشته از مراسم يادبود، سخنراني ها، راهپيمايي هاي سياسي و حتي روي بازوي مردم، چهره «چه» در مواقع ديگري هم در آرژانتين ديده مي شود. وقتي هواداران بوكاجونيورز و ريوپلات، در پايان بازي هاي تيم شان در خيابان تجمع مي كنند آنها عادت دارند كه تصاويري از «چه» را با خود حمل كنند. مشكل طرفين در اين راهپيمايي ها نسبت دادن اين اسطوره به جناح خودشان است. اتفاقي كه حداقل در آرژانتين غير ممكن به نظر مي رسد.
شگفت انگيز
سال گذشته پليس كاستاريكا از حركت تماشاگران خشمگين يك مسابقه فوتبال شگفت زده شد. گروه كوچكي از هواداران فوتبال در خيابان تصوير بزرگي از «چه گوارا» را حمل مي كردند. نكته جالب اين بود كه «چه» هرگز نفوذي در امور سياسي كاستاريكا نداشت. در پي اين حركت، مطبوعات وابسته به دولت كاستاريكا واكنش تندي از خود نشان دادند. آنها از اين حركت هواداران فوتبال به وحشت افتادند و آن را آغازي براي تظاهرات سياسي در اين كشور دانستند. پس از اين حركت هواداران فوتبال، مسئولان تمام ورزشگاه هاي كاستاريكا وارد كردن پرچم و عكس هاي چه گوارا به ورزشگاه را ممنوع كردند.
خيابان هاي آلمان
علاقه به «چه» مختص به آمريكاي لاتين نيست. او حتي در فوتبال اروپا هم يك سمبل است. در آلمان هواداران افراطي تيم ها پس از مسابقه ها به خيابان مي ريزند. آنها در مسير خود به خودروها و فروشگاه هاي اطراف آسيب مي رسانند. پليس آلمان در گزارشي از «عملكرد هواداران افراطي فوتبال به افراد بي شماري اشاره كرده بود كه در ميان جمعيت تي شرت هايي بر تن كرده اند كه روي آن عكس چه گوارا همراه با ستاره پنج پرقرمز ديده مي شود.» اين مسئله بين هواداران بايرلوركوزن، اينتراخت فرانكفورت، انرژي كوتبوس و مونشن گلادباخ نمود بيشتري دارد. «چه گوارا» در ساير كشورهاي اروپايي هم به عنوان سمبل تيم هايي خاص شناخته مي شود. در اسپانيا، هواداران اتلتيكو مادريد عادت دارند كه در روز بازي هاي تيمشان تصاويري از او را با خود به ورزشگاه ببرند، آنان «چه گوارا» را سمبل تيم خود مي دانند.
سمبل لاتزيو
در ايتاليا هواداران لاتزيو علاقه به «چه گوارا» را وسيله اي براي تفاوت با رم مي دانند. نبرد دو جناح فوتبال رم ريشه در تاريخ دارد. در ميان تيم هاي اروپايي هواداران لاتزيو بيشترين استقبال از شخصيت «چه» را انجام مي دهند. آنها حتي برپايي مراسم بزرگداشت چه گوارا را هم فراموش نمي كنند. «چه» در ايتاليا سمبل لاتزيو است. گرچه گاهي در راهپيمايي هاي هواداران ساير تيم ها هم تصاويري از او ديده مي شود، اما تفاوت هواداران لاتزيو با ساير تيم ها اين است كه آنها تصوير «چه» را جزيي از وسايل مورد نياز براي حمايت از تيم خود مي دانند. اين تصاوير همواره همراه آنان هستند. در پايان بازي هاي لاتزيو، به خصوص اگر هواداران اين تيم از وضع موجود راضي نباشد، درگيري آنان با پليس شهر رم صحنه اي شبيه به انقلابي بزرگ را خلق مي كند. به همراه داشتن تصاوير «چه» معمولاً در تظاهرات سياسي متداول است.
انقلابي هاي مارسي
بندر مارسي يكي از نقاط فرانسه است كه در انقلاب اين كشور نقشي مهم را ايفا كرد. مردم اين بندر در فرانسه به افراد انقلابي شهرت يافته اند. آنها تيم مارسي را وسيله اي براي برخاستن برابر تيم هاي پايتخت فرانسه ـ انقلاب در فوتبال ـ مي دانند.
شعارهاي انقلابي هواداران مارسي در تمام فرانسه معروف هستند. همه مي دانند كه شعارهاي هواداران اين تيم مفاهيمي سياسي دارند و برگرفته از اتفاقات انقلاب فرانسه هستند. در اين بين علاقه هواداران مارسي به چه گوارا توجيه قابل قبولي پيدا مي كند. روح انقلابي «چه» به ذات مردم مارسي نزديك است. آنها هم درست مثل هواداران لاتزيو به همراه داشتن تصاوير «چه» در هنگام بازي هاي تيم شان را فراموش نمي كنند. «چه گوارا» در فرانسه سمبل مارسي است. مردي انقلابي براي تيمي انقلابي.
انگيزه اي براي گل
فدراسيون فوتبال ايتاليا در حال بررسي اجراي طرحي است كه براساس آن بازيكنان فوتبال ديگر حق ندارند پس از به ثمر رساندن گل، نوشته يا طرح زيرپيراهن اصلي تيم را به تماشاگران نشان بدهند. در رقابت هاي ملي، طبق قوانين فيفا بازيكنان تنها حق پوشيدن پيراهن هاي ساده را زير پيراهن اصلي تيم شان دارند. اما اين قانون معمولاً در رقابت هاي داخلي كشورهاي مختلف رعايت نمي شود. بازيكنان فوتبال در ايتاليا معمولاً پس از به ثمر رساندن گل، با بالا زدن پيراهن تيم شان بر روي پيراهني كه در زير آن بر تن كرده اند، پيام هاي شخصي يا سياسي را به هواداران تيم شان مي رسانند. روزنامه گاتزتا دلواسپورت در گزارشي از اين عملكرد بازيكنان ايتاليايي نوشته بود: «تي شرت ها را ساكت كنيد.» در ايتاليا استفاده از پيغام ها و تصاوير متفاوتي متداول است. بازيكنان معمولاً از پيام هاي «مخالفت با استفاده از مواد راديواكتيو»، «مخالفت با جنگ»، «حمايت از كودكان» و... استفاده مي كنند. اما در اين بين پيام ها و عكس هاي شخصي بازيكنان از اهميت بيشتري برخوردار هستند. اكثر بازيكنان روي پيراهن خود از عكس هاي شخصي ـ اعضاي خانواده ـ استفاده مي كنند. چهره متفاوت در ميان بازيكنان ايتاليايي، «كريستيانو لوكارلي»، مهاجم لچه است كه عادت دارد زير پيراهن اصلي تيمش از تي شرتي با عكس چه گوارا استفاده كند. نشان دادن تصوير «چه» به هواداران تورينو يكي از بزرگ ترين انگيزه هاي لوكارلي براي گشودن دروازه حريفان است.