دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۲
شماره ۳۰۷۸- June, 16, 2003
جهان
Front Page

گفت و گوي شبكه تلويزيوني الجزيره با سيد مقتدا صدر
اذن شر عي
مقتدا صدر: در مورد آمريكايي ها مهم اين است كه خدا به واسطه آنها ما را نجات داد من اصلاً به آنها نمي نگرم گويي انشاءالله اصلاً وجود ندارند
015740.jpg

گروه بين الملل، ترجمه محمدعلي عسگري: مقتدا صدر يكي از چهره هاي جوان روحانيت عراق و فرزند مرجع شهيد آيت الله محمدباقر صدر است كه پس از فروپاشي دولت بعثي عراق ناگهان نامش بر سر زبان ها افتاد. كشته شدن عبدالمجيد خويي و محاصره خانه آيت الله سيستاني از مواردي بود كه انگشت اتهام را به سوي او دراز كرد. وي اخيراً به ايران سفر كرد و با گروهي از روحانيان عالي رتبه كشور ديدار كرد. در اين مصاحبه خبرنگار شبكه تلويزيوني الجزيره از او درباره همان موضوعات و نيز مسائل ديگري چون رابطه با ايران، مجلس اعلا، حضور نيروهاي آمريكايي، دولت انتقالي و غيره مي پرسد و او سربسته و تند تقريباً به همه اين پرسش ها پاسخ مي دهد.
•••
• با فروپاشي رژيم عراق، گروهي از شخصيت ها و سازمان ها پديدار شدند كه با سياست درمي آميختند. شما خود را چگونه مي بينيد؟ آيا يك مرجع ديني هستيد يا يك شخصيت سياسي عمومي؟
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. من اولاً از خدا مي خواهم همانطور كه شما بيان كرديد اين رژيم فروپاشيده شده باشد. چون درظاهر اين طور است ولي هنوز اكثر اعضاي آن زنده اند هرچند قدرتي ندارند. از خداوند مي خواهيم كه يكبار ديگر تجديد نشده و بر مسلمانان ـ چه در عراق يا جاي ديگر ـ حاكم نشوند. پس انشأالله همانطور كه گفتم، اين اتفاق نيفتد كه دوباره آنها برگردند. حال به سوال شما برمي گردم كه ما حزب هستيم يا چيز ديگر. من قبلاً پاسخ داده ام كه هركس از يك مرجع شرعي اجازه دارد كه حزبي تأسيس كند و به امور سياسي يا شرعي رسيدگي نمايد. پس اگر اذن شرعي داشته باشد مابا او همكاري مي كنيم. اما در مورد خودمان كه مي پرسيد تو يك حزب سياسي هستي يا مرجع؟ من مرجع نيستم، بلكه وكيل يك مرجع ـ اگر بيان درستي باشد ـ هستم. يعني نماينده يك مرجع.
اين مرجعي كه پدر پيش از شهادتش از ما خواست به او رجوع كنيم و گفت كه او پس از من از همه عالم تر است يعني سيدكاظم حائري. ايشان به من وكالت داده كه در عراق به تمشيت امور مسلمانان بپردازم. يعني از جهت ديني يا شرعي يا سياسي. يعني تمام آنچه مربوط به مسلمانان است. انشاءالله تمام آن چيزهايي را كه احتياج دارند تقديم آنها مي كنيم. البته به قدر توانايي مان والا فراتر از توان كه خدا هم نخواسته است.
(لايكلّفُ اللهُ نفساً الا وُسْعَها لَها ماكسَبتْ و عَلَيها مَا اكتَسبَت)
• تا حالا چند شبهه يا اشكال پيرامون شما و مراجع حوزه وجود دارد، رابطه خودتان را به طور خاص با آيت الله علي سيستاني چگونه مي دانيد. مي گويند شما او را مجبور به اقامت در يك جا كرديد... تا چه حد اين حرف درست است؟
اولاً صحت اين حرف را بايد از روزنامه نگارها پرسيد نه از من... من حصاري نمي بينم و اين قبيل چيزها را نشنيده ام. من نه از وجودش خبر دارم و نه عدم او. اصلاً اين پرسش مطرح است كه آقاي سيستاني ـ حفظه الله ـ كجاست. پس ما چطور مي توانيم چيزي را محاصره كنيم كه وجود ندارد. شايد به اين خاطر است كه نمي دانند او از مردم خود را پوشيده نگه مي دارد. من حتي خواستم با او مذاكره كنم ولي جواب دادند كه او از مردم خود را دور نگه داشته است. حتي كسي را فرستادم، دو نفر را از طرف خودم به سوي پسرش آقاي سيدمحمدرضا فرستادم كه با او گفت وگو كنند ولي به نتيجه اي معين نرسيدند. اين تمام رابطه ما با اين موضوع است. او جايگاهي بيش از اين دارد. رابطه با يك مجتهد در مذهب ما اين است كه شخص مقلد به مجتهدان مراجعه مي كند. مجتهدان زيادند... يعني زياد نيستند، ممكن است يك نفر يا بيش از يك نفر باشد. من طبعاً مرجع ام پدر است كه او هم پس از خودش ما را به سيدكاظم حائري ارجاع داده است.
• شبهه هايي درباره رابطه شما با آقاي خويي و مرگ او مطرح مي شود. شما درباره آقاي خويي و ترور او چه مي گوييد؟
ممكن است همانطور كه در جاهاي ديگر گفته ام، او را سيدمجيد خويي بناميم. چون آقاي خويي، آن پدر است نه اين پسر! اما آنطور كه گفتم، زمان آمدن او نامناسب بود و به شيوه اي نادرست در حضور مردم عراق بود. او سيدحيدر كليددار را صدا كرد و با او وارد شدند. وارد صحن. او با تانك هاي بريتانيايي آمده بود، كما اينكه پيش از مرگش هم مي گفت. اين ها همه را او كرده بود. بنابراين مردم عراق نسبت به او احساس ضدي داشتند. خب شما ديديد كه تمام ملت عراق دوستدار آقاي صدر هستند. همه فرياد مي زنند آقاي صدر. حتي غيرمقلدان او هم فرياد مي زنند آقاي صدر... آقاي صدر. بنابراين چه مي شود؟ بين قاتلين او و مثلاً دفترش ملازمتي وجود دارد. من شخصاً اصلاً نمي دانستم كه او به ضريح آمده است و نمي دانم چه كسي او را كشته. حتي اصلاً شكل او را هم نمي شناختم... يعني اگر عكس او را نديده بودم الان نمي شناختم. بسياري از كساني كه در قتل او شركت داشتند نمي دانستند كه او سيدمجيد است. آنها سيدحيدركليددار را مي خواستند. سيدمجيد را نمي خواستند. چون سيدمجيد بارها داخل آن صحن شريف شده و سخنراني كرده بود و هيچ اتفاقي هم نيفتاد. تا اينكه آقاي حيدر كليددار مي آيد. او يكي از اعضاي رژيم سابق بود كه صدام حسين او را به آن ضريح فرستاده بود. پس به اين خاطر كشته شد. چون او را نمي خواستند. آنطور كه مي گويند نفر ديگر را مي خواستند. او به خاطر حيدر كليددار به رحمت خدا رفت.
• تحقيق در مورد كشتن او به كجا رسيد؟ آيا شما از نتايج آن مطلع شديد؟ و آيا كسي متهم شد؟
شايد تحقيقات نتايجي داشته است. من اطلاعي ندارم و اصلاً به من مربوط نيست.
• بله، ولي كسي شما را هم متهم كرد؟
كسي حق ندارد بدون دليل و بدون هيچ توجيهي مرا متهم كند.
• با توجه به اين تنوع شخصيت ها و سازمان ها، كدام گروه به شما نزديك تر است؟
يعني از بين احزاب؟
• از بين احزاب، براي مثال جماعت علماء، حزب الدعوة، كدام گروه به شما نزديك تر است؟
هر كس از همان مرجعي كه ما از او اجازه مي گيريم، اجازه داشته باشد پس انشاءالله به ما نزديك است.
• شما در گذشته، در سخنراني خود از ايران انتقاد كرديد... نظر شما در مورد ايران چيست؟
من انتقاد كردم؟
• گفتيد آرزو مي كنيم كه جز خير و نيكي براي عراق نداشته باشد. يعني نوعي... دارد.
برعكس. انشاءالله، اين نقد حساب نمي شود. يعني ما انتظار بيشتري داريم. هر دولتي كه به ما نزديك تر باشد از او انتظار كمك هاي مادي و معنوي بيشتري داريم. طبعاً مقصود مادي نيست. همان كه گفتم، بستن مرزها بر روي دشمنان و مشابه آن. مثل خطبه همين هفته. كه من به بعضي دولت هايي پرداختم كه از مرزهايشان بعضي محرمات و بعضي از كالاهاي حرام و مشابه آن وارد عراق مي شود. البته ايران ـ انشاءالله ـ دوست است. نه بيشتر و نه كمتر.
• يعني هيچ نظري در مورد نقش ايران در عراق نداريد؟
تا الان من نقشي از آنها نديده ام، نيست.
• مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را چگونه مي بينيد و ماهيت رابطه شما با آنها چگونه است؟
من از آن چيزي نمي دانم. يعني نمي دانم اهدافش چيست، چه نتايجي داشته، چه مي خواهد ارائه دهد. آيا از همان حاكم شرعي كه ما اجازه مي گيريم، اجازه دارد؟ نه من نمي دانم و ارتباطي با آن ندارم... سعي نكرده ام و آنها هم سعي نكرده اند با من تماس داشته باشند.
• اين حاكم شرعي با تعريف شما كيست؟
آقاي سيد كاظم حائري... كه در اول گفتم. در رابطه با ما او حاكم شرعي است و جامع الشرايط.
• يعني هر كس از سيدكاظم حائري اجازه داشته باشد همان...
چون پدر ما را به او ارجاع داده است.
• اگر مرجع ديگري به آنها اجازه داده باشد شما اجازه مرجع ديگري را مي پذيريد؟
015630.jpg

مجلس اعلا چنين تصوري را ندارد. چون خودش ادعاي اجتهاد مي كند. كسي كه خودش ادعاي اجتهاد مي كند مي رود از مجتهد ديگري اجازه بگيرد؟... فكر نمي كنم.
• آيا شما از نقشي كه اين مجلس ايفا مي كند راضي هستيد؟
چه نقشي؟
• نقش سياسي و اجتماعي آن؟
من نقش فعالي از آنها نمي بينم... من نديده ام. نه اينكه... چيزي نشنيده ام، جز چيزهاي كمي چه مثبت و چه منفي، چيزي نيست. برعكس، بسياري مي پرسند كه پس اين مجلس كجاست... من نقشي نمي بينم...
• اما از سيدمحمدباقر حكيم وقتي به عراق آمد استقبال زيادي شد...
آيا نقش يعني اين؟ اين نقش نيست. شايد اين استقبال سازماندهي شده بود. صرفنظر از كيفيت آن.
• يعني آيا شما آماده همكاري با گروه ها و سازمان هاي ديگر هستيد؟
به اين شرطي كه گفتم. يعني با اذن شرعي... مانعي ندارد. اگر ديني و اسلامي يا شرعي باشند اگر سكولار و غيره باشند كه ربطي به من ندارد.
• در برخورد با گروه هاي غيرشيعي چه. مثل حزب اسلامي يا گروه احمد الكبيسي، رابطه خود را با آنها چگونه مي بينيد؟
آنها سياستمدار هستند و ما سياستمداران را نمي شناسيم. فقط شيخ احمد الكبيسي، كه به اينجا آمد و در اتاق نشست و من از او استقبال كردم. استقبالي كه اين روزها سابقه ندارد. يعني پس از سقوط نظام به قول شما همكاري بسيار مثبتي بود.
• ابعاد همكاري شما و ساير سازمان ها براي بازسازي عراق چگونه است چه شيعي و چه اهل سنت؟
من براي هر چيزي كه مصلحت كلي عراق و اين مذهب و مصلحت اسلام در آن باشد حاضرم. حاضرم به هر كسي خدمت كنم، نه فقط او.
• الان نيروهاي آمريكايي در عراق حضور دارند، آيا اين نيروها را شما نيروهاي اشغالگر مي دانيد آيا آزاديبخش؟ نظر شما درباره نيروهاي آمريكايي ـ بريتانيايي چيست؟
... ما كه به اشغال يا عدم اشغال نمي نگريم. مهم اين است كه خدا به واسطه آنها ما را نجات داد. از چه؟ از اين ظلمي كه بود...
• آيا به آن با يك نگاه مثبت و دوستانه مي نگريد يا بي طرفانه؟
من اصلاً به آنها نمي نگرم. گويي انشاءالله اصلاً وجود ندارند.
• رابطه شما با كشورهاي همسايه چگونه است؟ به كشورهاي همسايه چگونه مي نگريد؟
از آنها توقع همكاري داريم. به مردم عراق به هر صورتي كه باشد كمك كنند. اميدوارم يك همكاري اسلامي ـ انشاءالله ـ و شرعي بين اين دولت ها اعم از ايران و كويت يا اردن و سوريه و كشورهاي عربي و غيرعربي باشد. يعني تمام كشورهاي پيرامون عراق كه به طور كلي كشورهاي اسلامي خوانده مي شوند. شايد دولت تركيه اسلامي شناخته نشود ولي اكثريت مردم آنها مسلمانند. پس مي توان با ملتي مسلمان به شيوه هاي مسالمت آميز و اسلامي همكاري كرد. اگر چنين باشد خوب است.
• دولت موقت را چگونه مي بينيد آيا تعيين آن را در اين مرحله ضروري مي دانيد؟
من نمي دانم كه دقيقاً منظور از آن چيست و چه كسي آن را تعيين خواهد كرد. اگر ملت آنها را تعيين كند جاي نگراني نيست، چه موقت باشد و چه دائمي. پس شرط موقتي و دائمي چيست؟... من نمي دانم. چون هم مي توان دولتي دائمي تعيين كرد و هم دولتي موقتي... صفت موقتي (... ) نمي دانم براي چيست.
• يعني آيا شما آماده همكاري با اين دولت در پرتو حضور نيروهاي آمريكايي هستيد؟
اين دولت چه رابطه اي دارد. خب اگر رابطه اي باشد، كسي كه بخواهد همكاري كند، چه نيروهاي ائتلاف وجود داشته باشد چه نباشد، همكاري مي كند. خصوصاً اگر همكاري وجود نداشته باشد. اما چه نوع همكاري؛ اين موضوع ديگري است. يعني اگر آنها او را تعيين كرده باشند پس با آنها همكاري كرده است. اما بايد ديد حكومت چگونه است تا اين همكاري معلوم شود. نيروهاي ائتلاف مي گويند كه ما دخالتي نمي كنيم. براساس قانون مي گويند كه ما در امور اين دولت دخالتي نمي كنيم و حق نداريم و چه و چه. يعني به مجرد اينكه دولت تشكيل شود من نگاه مي كنم تا بشنوم و ببينم كه اين واقعيت دارد يا خير. نمي دانم.
• آيا بين شما و نيروهاي ائتلاف در اين باره يا در مورد مسائل ديگر گفت وگويي شده است؟
نه، تا حالا نشده. نه آنها خواسته اند و نه من. تصور نمي كنم چنين چيزي اتفاق بيفتد. هنوز درباره هيچ چيزي گفت وگو نكرده ايم... تصور هم نمي كنم...
• اگر از طرف عراقي ها از شما درخواست شود كه در دولت انتقالي مشاركت داشته باشيد آيا شما مشاركت مي كنيد؟
از طرف عراقي ها؟
• بله.
از طرف ملت؟
• نه دولتي كه از طرف سازمان ملل يا نيروهاي آمريكايي تعيين شده باشد.
در آن موقع... هر زماني اقتضائات خاص خودش را دارد. شايد آن موقع ببينيم كه مصلحت در اين باشد. اگر الان از من مي پرسيد مي گويم نه. شايد اين سوال هنوز زود باشد. خدا مي داند كه سرنوشت آنها چه خواهد بود.
• يعني شما موضع مشخصي براي مشاركت در اين دولت نداريد؟
نه. نه.
• يعني ممكن است اگر مصلحت اقتضا كند در آن مشاركت نماييد؟
احسنت. اين مصلحت است. يعني وقتي مصلحت ديديم مشاركت مي كنيم و اگر مصلحت نديديم شركت نمي كنيم.
• يعني موضعي اصولي درباره دولت انتقالي و حضور نيروها نداريد...
شما اين را تعبير نكنيد كه دست برداشتن از ملت عراق است. چون هنوز دولتي نيست كه ملت عراق را اداره كند. يكسري طرف هايي هستند. از جهت شرعي هم ما ملت عراق را اداره مي كنيم (اگر تعبير درستي باشد).
• آينده عراق را چگونه مي بينيد؟ آيا انتخابات برگزار خواهد شد و آيا شما اين انتخابات را تأييد مي كنيد؟
اين يك نظام جهاني است... اما انتخابات يكبار آزاد است و يكبار آزاد نيست يا در اين حدود... البته اين آزادي نيست كه احزابي غاصبانه بر ملت عراق تحميل شوند. احزاب زيادي هستند كه مشهور هم نيستند و مثل پتك بر سر مردم مي خورند. حزب فلاني، حزب فلاني... تا بر سر ما حاكم شوند چه بخواهيم و چه نخواهيم. به وسيله عكس ها، پلاكاردها و چه و چه... چه كسي اينها را اداره مي كند. فقط عكس اين و آن را مي گيرند و بلند مي كنند. انتخاباتي كه به اين صورت جريان پيدا كند، آزاد نيست و اگر آزاد نباشد من آن را تأييد نمي كنم.
• آيا اصلاً شما آماده هستيد در انتخابات شركت كنيد. اگر انتخاباتي آزاد و زير نظر نهادهاي بين المللي باشد؟
خودم شخصاً.
• شما يا گروه شما؟
من خودم شخصاً شركت مي كنم و با آنها مشاركت نخواهم داشت.
• يعني به عنوان يك جريان موجود در بين عراقي ها شركت خواهيد كرد؟
اگر الزامي باشد. خدا مي داند. اگر نه كه هيچ... هر كس مي خواهد شركت مي كند... به شرط آنكه ملت عراق بر آن نظارت داشته باشد نه ديگري.
• آيا قصد تأسيس يك حزب سياسي نداريد كه بيانگر اهداف شما باشد؟
نه، تريبون ما حوزه است و حوزه مافوق همه احزاب است.
• آيا حوزه امكان دارد در انتخابات شركت كند يا در انتخابات از كسي پشتيباني كند؟
به اعتبار اينكه حوزه هم يكي از اعضاي ملت عراق است يا جزو ملت عراق است ـ اگر بيان درستي باشد ـ بايد هر طور شده شركت داشته باشد. حالا يا به طور كلي يا جزيي.
• پس آيا افراد خاصي هستند كه شايسته انتخابات باشند و شما در موقع لزوم بخواهيد از آنها پشتيباني كنيد؟
الان كه كسي نيست... شايد در آينده باشد. رحمت خدا شامل حال تمام مسلمانان مي شود. شايد خدا فرد صالحي را براي اين كار بياورد و ما هم او را انتخاب كنيم. چرا انتخاب نكنيم.
• شما در خطبه هاي خود خواستار تحريم كالاهاي اسرائيلي شديد. آيا احساس مي كنيد نيروهاي آمريكايي شرايط را براي ورود اين كالاها آماده كرده اند آيا حضور اسرائيل را مشاهده مي كنيد به نحوي كه در گذشته نبوده؟
نمي توانم بگويم كه قطعاً آنها هستند. به صورت بسيار خفيف بودند ولي متأسفانه اين دوره رو به افزايش نهاده است. براي همين من شعار تحريم اين كالاها را مطرح كردم، نه بيشتر و نه كمتر. اينكه نيروهاي ائتلاف از آن حمايت مي كنند يا نه بحث ديگري است. مهم اين است كه ما اين كالاها را نمي خواهيم. حالا هر كس مي خواهد از آنها حمايت كند. نيروهاي ائتلاف باشند يا غيره.
• آيا بيم داريد كه اسرائيل در عراق حضوري سياسي داشته باشد؟
خدا نمي خواهد. ممكن است باشد و ممكن است نباشد. در سياست نيروهاي ائتلاف چيزي معلوم نيست. اما خدا مي داند و خدا ارحم الراحمين است.
• اگر چنين باشد چه برخوردي خواهيد داشت؟
015645.jpg

مثل برخورد من با كالاهاي آنها، همانطور خواهد بود. وقتي كالاهاي آنها را تحريم كردم سفارت آنها را تحريم نكنم؟!
• مردم توقع دارند كه برخورد حوزه مثل برخورد آنها در دوره اشغال نيروهاي بريتانيايي باشد. اما الان موضعي بي طرف نسبت به نيروهاي آمريكايي دارند چرا؟ چه فرقي بين نيروهاي اشغالگر بريتانيايي در قرن گذشته و نيروهاي آمريكايي در اين قرن است؟
يعي شما مي گوييد دشمن است... ؟
• نه، بي طرفانه. يعني نه همراه و نه بر ضد آنها. چرا بين آنها فرق گذاشته مي شود؟
دو مسئله به نظرم مي رسد. يكي اينكه صدام بود و آنها [انگليسي ها] مردم را از صدام خلاص نكرده بودند. دوم اينكه فقها در آن زمان فتواي مقابله با انگليسي ها را صادر كردند و اين خيلي مهم است. اما الان فقها اصلاً اين طور نيستند.
• اگر نيروهاي آمريكايي باقي بمانند، برخورد شما چگونه خواهد بود؟
من موضعي ندارم. اصلاً چه موضعي، به من مربوط نيست، چه بمانند يا نمانند. اين مسئله به فتواي مرجع شرعي برمي گردد و من مرجع نيستم.
• آيا در مورد نيروهاي آمريكايي فتواي شرعي وجود ندارد؟
فتوا هست. فتواي عدم جهاد است. اين طبعاً وجود دارد. چون اگر مثلاً چه و چه باشد جهاد ساقط مي شود و حتي حرام مي گردد.
• الان موضع حاكم شرعي كه شما از او فتوا مي گيريد در مورد حضور نيروهاي آمريكايي دقيقاً چيست. شما با آنها چه برخوردي مي كنيد؟
هر دشمن بزرگي كه نتوان با آن مقاومت كرد، منصرف مي شوم. حال چه نيروهاي ائتلاف باشد يا غيره.
• اين همكاري و عدم همكاري هر دو ممكن است. درست مي گويم؟
بله. نه حالت سلبي دارد و نه ايجابي (نه منفي و نه مثبت).
• شما رابطه بين عراقي ها را اعم از گروه ها و قبايل و سياستمداران چگونه مي بينيد؟
تا الان اين رابطه اشكالي ندارد و مي توانيم بگوييم كه وحدتي بين عراقي ها وجود دارد و اميد مي رود كه اين وحدت بيشتر شود. انشاءالله. به خصوص بعد از خلاص شدن از اين رژيم چون عامل تفرقه بين ملت بود و حالا با زوال آن واجب مي شود كه همه ملت با تمام طوايف و طبقاتش با هم متحد باشند. به خصوص بين شيعه و اهل سنت وحدت وجود داشته باشد.
• از طرف آمريكايي ها دستوراتي در مورد اعضاي رهبري حزب بعث صادر شد، اين دستورات را چگونه مي بينيد؟
من جمعه هم گفتم. آنها بعضي ها را مي خواهند و تعقيب مي كنند ما هم بعضي ها را مي خواهيم.
• آيا به خاطر اين دستورات يا فتاوا، بيم نداريد كه تصفيه هايي صورت گيرد و كساني كشته شوند؟!
ما دادگاهي شرعي برپا مي كنيم. دادگاه شرعي يعني دليل وجود دارد، كسي ادعا مي كند و ديگري منكر مي شود. دادگاه از متهم مي پرسد و اگر اتهام ثابت شد حد را جاري مي كند.
• آيا محاكماتي هم صورت گرفته؟
نه، به معناي واقعي نه. بلكه شاهداني بودند كه آمدند و حرف هايي زده اند.
• اما آيا شما بيم آن نداريد كه يكسري تسويه حساب هاي شخصي بين افراد شايع شود؟
چرا؟
• چون مي گويد او بعثي است... پس بايد او را مجازات كرد و كشت. آيا شما از اين كار راضي هستيد؟
اگر به ضرر مسلمانان باشد من قطعاً قبول نمي كنم. مسئله دوم اينكه اين طور نيست كه بيست نفر بريزند تا يك نفر را بگيرند و به جاي آن يك نفر، بيست نفر ديگر را بكشند. منظور ما محارب است. محارب در شريعت اسلامي كسي است كه با دين مي جنگد. محارب بايد تاوان كارش را بپردازد. دفع اين فرد واجب است و اگر دفع نشود حرام خواهد بود.
• اما در عراق چون رژيم تك حزبي بود، بسياري از مردم از روي اجبار و نه اختيار وارد اين حزب شدند. شما در مورد آنها نظري داريد؟
اولاً من ترجيح مي دهم كه نام آن را حزب نگذارم. دوست ندارم مجموعه اي نادان را حزب بنامم. حزب بايد اهداف والايي داشته باشد كه عقلاني باشد. اين عرف كار است. آيا كار آنها با عقل همخواني داشت يا با شرع يا با جامعه. با هيچ كدام. آيا آنها فقط اسمشان را در دفتري مي نوشتند و وابسته به حزب مي شدند. يا اينكه چيزي را مي گويند و چيز ديگري را پنهان مي كنند. به هر حال دفع ضرر بر هر عاقلي واجب است. بله.
• به طور خلاصه آيا شما به تسامح در بين افراد ملت عراق دعوت مي كنيد يا به جاي آن به انتقام مي خوانيد؟ يعني فردي كه مي خواهد انتقام بكشد شما او را به انتقام مي خوانيد يا تسامح؟
دادگاه شرعي راه ماست. چون اگر رها شوند، به انتقام دست مي زنند. وقتي قصاص هاي شرعي باشد مي گوييم بياييد در دادگاه ثابت كنيد. ثابت كنيد كه اين دزد است يا قاتل است. ثابت كنيد كه او غاصب است و غيره. با ثابت شدن در دادگاه شرعي و قانوني ـ و پليسي كه طبعاً زير نظر آنها هستند و بدون سلاح ـ مي توانند تجاوزگر را جلب و حد شرعي را بر او جاري كنند. اگر نتوانستيم اين كار را بكنيم، بايد به خدا پناه ببريم. چون انتقام كشي ها به همان صورتي مي شود كه گفتيد و اين قطعاً جايز نيست.

نگاه اول
اشتباه جهان سوم: توسعه سياسي

دكتر حسين دهشيار
شرايط روبنايي در انتزاع شكل نمي گيرند، بلكه با توجه به ماهيت چارچوب هاي زيربنايي حيات آنها شكل و قوام مي يابند. اين نه به معناي وجود رابطه علت و معلولي، بلكه بدان معناست كه تأثير متقابل در اين ميان اجتناب ناپذير و ضروري است. عوامل روبنايي در فضاي شكل گرفته به وسيله عناصر زيربنايي عملياتي مي گردند و زيربناها با توجه به طبيعت روبناهاست كه تداوم خود را امكان پذير مي يابند.
موقعيت جهاني آمريكا، امروزه منجر به اين گشته است كه ارزش هاي اين كشور و نگرش هاي توصيه شده به وسيله متفكرين آمريكايي از ارجحيت و مقبوليت گسترده اي در سطح گيتي برخوردار گردند. مفاهيمي از جمله آزادي و دموكراسي از زمره ارزش هايي هستند كه به جهت تفوق همه گير آمريكا از اعتبار فزاينده اي برخوردار گشته اند. در همين راستا است كه شاهد هستيم در بسياري از كشورهاي غيرغربي كه ماهيت تاريخي بسيار متمايز و ساختارهاي ارزشي بسيار متفاوت از جوامع غربي دارند، صحبت بسياري از ضرورت گسترش آزادي و دموكراسي مي گردد. تجارب تاريخي غرب در دوران مدرن نشان داده است كه ايجاد رفاه مادي و تكامل معنوي همگام با يكديگر امكان پذير است و در واقع اين در بطن اشاعه رفاه است كه گستردگي آزادي امكان پذير مي گردد. در كشورهايي كه خارج از جهان غرب قرار دارند و تجربه گر توسعه بدون ترقي هستند به دلايل بسيار واضح و مشخص حركت در اين سوي قرار گرفته است كه مقوله آزادي به عرصه مجادلات سياسي كشيده شود و بدون اينكه در ماهيت حيات اقتصادي تحولات همزمان شكل بگيرد. آزادي سياسي و آزادانديشي در شرايطي امكان حيات و پاگيري پيدا مي كنند كه حداقلي از رفاه و آسايش اقتصادي متصور باشد. انسان هاي آزاد و طرفدار آزادي تنها در بستر آسايش برخاسته از رفاه مادي امكان تجلي پيدا مي كنند. آزادي چيزي جز مجموعه اي از حقوق نيست و از شكل دادن به همين حقوق است كه مفهوم آزادي قابل لمس مي گردد. يكي از حقوق اوليه انساني تأمين مادي و معاش انسان است. پرواضح است كه بيشترين ميزان آزادي فردي را در آمريكا شاهد باشيم چرا كه بالاترين ميزان توسعه اقتصادي و تجلي رفاه را در اين كشور مشاهده مي كنيم.
اما در كشورهاي غيرغربي كه بسياري از آنها همچنين تجربه گر اقتصاد ماهيتاً فئوداليته هستند صحبت از آزادي مخدوشگر واقعيت حيات مادي در جامعه است. تنها در بطن وفور و رفاه ناشي از توليد است كه انسان ها فرصت آزادانديشي را دارند چرا كه انسان هاي گرسنه فاقد توان روحي و مادي براي ارزش نهادن بر آزادي انسان مي شوند. معضل اوليه بسياري از كشورهاي غيرغربي فقر فائقه و گستردگي همه جانبه عقب ماندگي اقتصادي است و به همين جهت بسيار غيرواقعي جلوه مي كند كه در اين ممالك صحبت از اشاعه آزادي گردد. امنيت اقتصادي به اين دليل ضرورت پيدا مي كند كه حصار آزادي است. انسان هاي گرسنه پرواضح است كه آزادانديشان مناسبي نمي توانند باشند چرا كه ارزش هاي آن را به جهت فقدان اميدواري به آينده نمي توانند درك كنند. در كشورهايي كه شاهد توسعه بدون ترقي هستيم گروه هاي اندكي به هزينه حيات حقيرانه گروه هاي گسترده مردم از مزاياي مادي و منابع گسترده در جامعه بهره مند مي شوند و اينان در جهت تداوم اين شرايط است كه آزادي را تبليغ مي كنند و مشوق آن مي شوند. براي انسان هاي فاقد حداقل هاي زندگي انساني كه همانا فقدان گرسنگي است محققاً آزادي يك كالاي تجملي بيش نيستند كه اينان قدرت خريد و حفظ آن را ندارند. در آمريكا و ديگر كشورهاي غربي به خوبي شاهد هستيم كه مقوله آزادي هر روز گسترده تر و نهادينه تر مي شود چرا كه مردم اين ممالك از بالاترين ميزان رفاه مادي برخوردار مي شوند، اما در كشورهاي تجربه گر فقر گسترده تنها صاحبان مكنت هستند كه بهره مند از مزاياي آزادي مي باشند. در اين ممالك مردم از اين فرصت محروم هستند كه تجارب خود را به تجارب اجتماعي بيفزايند و تكامل جامعه را باعث شوند چرا كه به جهت فقر فاقد اين امكان هستند. نياز اين مردم در درجه اول برخورداري از رفاه است كه از حقوق اوليه هر انساني است و اين مسئوليت ساختار سياسي حاكم است كه مي بايستي از طريق تخصيص منابع كه ماهيت عمومي دارد اين مهم را ميسر گرداند. ناتواني كليت حاكم سياسي در بسياري از كشورهاي تجربه گر توسعه بدون ترقي است كه رهبران اين كشورها را به سوي دفاع از آزادي سوق داده است. توسعه اقتصادي نيازمند سلامت اقتصادي و مادي تصميم گيرندگان سياسي است به اين معنا كه آنان مي بايستي از حيف و ميل منابع اقتصادي به نفع خود و هم مسلكان خود به شدت خودداري كنند و چپاول اقتصادي را مانع شوند در حالي كه اشاعه آزادي در شكل هاي كلامي آن مستلزم كمترين هزينه اقتصادي است و چارچوب هاي فاسد اقتصادي را به چالش نمي گيرند. انسان هاي آزاد تنها در جوامعي شكل مي گيرند كه منابع به گونه اي عادلانه تقسيم شده باشد و ساختار سياسي رفاه مادي توده هاي مردم را مسئوليت اوليه خود بداند. در بطن فقر نبايد انتظار داشت كه آزادي فرصت رشد و نمو پيدا كند چرا كه فقر خود زاينده نگرش هاي اقتدارگرايانه و آزادي ستيز است. رفاه ناشي از توليد به دنبال خود محققاً و بدون استثنا آزادي را به همراه مي آورد و شواهد تاريخي به نيكي اين تجربه را گواهي مي دهد. انسان هاي مرفه آزادي را پاس مي دارند و آن را قوام و تداوم مي بخشند، رفاه مادي ضرورتاً به آزادي منجر مي شود و فقر و فاقه ضرورتاً استبداد را شكل و قوام مي دهد. با توجه به اين واقعيت است كه مي بايستي در كشورهاي دست به گريبان فقر گسترده در وهله اول قدم در فرآيند درهم فروپاشي علل فقدان رفاه گام برداشت و در كنار آن شاهد خواهيم بود كه آزادي هم فرصت تجلي و تكامل پيدا خواهد كرد. فقر بر باددهنده تمامي نيكي هاي انساني است در حالي كه آزادي قوام دهنده خوبي هاي انساني است، پس اين منطقي است كه فقر را بايستي ريشه كن كرد تا آزادي فرصت رشد بيابد.

حاشيه جهان

• هميشه وزير اطلاع رساني
015635.jpg

مجله خبري آلماني زبان اشترن چندي پيش دو صفحه از مجله را به محمدالصحاف وزير اطلاع رساني سابق عراق اختصاص داد. در اين صفحات عكس هايي از آلبوم شخصي صحاف چاپ شد كه در ميان آنها عكس فارغ التحصيلي دانشگاه نيز جاي دارد. الصحاف با قيافه اي آرام ايستاده و شايد در آن زمان تصور هم نمي كرد كه سرنوشتش با يكي از جنايتكارترين و مستبدترين حكام تاريخ گره بخورد. در عكس ديگري كه در صفحات جلب توجه مي كند صحاف در كنار لامعه همسرش نشسته و در كنار آنها نيز خواهران صحاف و خواهرزنش جاي گرفته اند. گرچه بعد از پايان جنگ اطلاع دقيقي از محل اختفاي صحاف در دست نيست اما رسانه هاي جهان مدام خبرها و مطالب جالبي درباره وزير اطلاع رساني عراق منتشر مي كنند. اشترن در كنار عكس ها به گوشه اي از خاطرات صحاف نيز پرداخته است و در نهايت اشاره كرده كه اكنون صحاف تمايلي به برقراري ارتباط با كسي ندارد اما در مورد جزييات موضوع سخني به ميان نياورده است. الصحاف در دوران جنگ عراق هر روز در مقابل دوربين هاي خبري حاضر شده و اظهار مي كرد كه هيچ خبري از نيروهاي آمريكايي نيست و عراق در جنگ پيروز خواهد شد. در برخي از اين صحنه ها حتي تانك ها و هلي كوپترهاي آمريكايي در پشت سر وي در حال حركت بودند. روز سقوط بغداد نيز صحاف با حضور در خيابان هاي بغداد گفت كه هيچ سرباز آمريكايي در بغداد وجود ندارد! در حال حاضر در مصر فيلمي كمدي در مورد صحاف ساخته مي شود و شايعاتي نيز وجود دارد كه قرار است صحاف بار ديگر در يكي از شيخ نشين هاي عرب سمت وزير اطلاع رساني را به عهده گيرد. از سوي ديگر كامل پسرعموي صحاف گفته است كه اگر صحاف برگردد او را در مغازه اش شريك خواهد كرد. كامل مطمئن است كه با پسرعمويش شراكت خوبي مي تواند داشته باشد.
015640.jpg

• به خاطر مشت كلينتون
اگر هيلاري وساطت نمي كرد مشت بيل كلينتون رئيس جمهور سابق آمريكا بر صورت ديك موريس نزديك ترين مشاور كلينتون فرود مي آمد! به نوشته روزنامه نيويورك تايمز هيلاري كلينتون در قسمتي از كتاب خاطراتش به نام تاريخ زنده كه هفته گذشته منتشر شد نوشته است كه ديك موريس در انتخابات كنگره آمريكا در سال ۱۹۹۴ به كلينتون ها كمكي نكرد، همين نيز باعث شد موريس در نامه اي سرگشاده به دفاع از خود پرداخته و دلايل عدم همكاري اش را بنويسد. موريس با اشاره به اينكه كلينتون در ماه مه ۱۹۹۰ پس از درگيري لفظي با موريس به وي حمله ور شده نوشته است: «در آن مكان شما و گلوريا كبه يكي از مسئولان تبليغات انتخاباتي نيز حضور داشتيد، آن حركت دليل اصلي همكاري نكردن من بود.» طبق نوشته موريس در آن دوران كلينتون نگران بود كه در انتخابات حزب دموكرات از رقيبش عقب بماند و به همين دليل مدام موريس را به كم كاري متهم مي كرد. يك بار زماني كه درگيري لفظي ميان موريس و كلينتون شدت يافت موريس به كلينتون پشت كرده و سعي كرده است تا اتاق را ترك كند اما كلينتون با عصبانيت به وي حمله ور شده و مشتش را بالا برده بود اما در همين موقع هيلاري به ميان آن دو رفته و ضمن گرفتن مشت كلينتون از همسرش خواسته است تا به خود مسلط شود و سپس موريس را به باغچه جلوي ساختمان برده است. به گفته موريس اگر هيلاري اين كار را نمي كرد مطمئناً مشت كلينتون به صورت او مي خورد.

• اقليت هاي عراق تحت فشارند
برخي گروه هاي اسلامي تندرو در عراق، فشارهاي زيادي بر مسيحيان و ديگر اقليت هاي ديني وارد مي كنند. يك سازمان فعال در زمينه حقوق بشر از نيروهاي آمريكايي خواسته تا كوشش بيشتري در حفظ امنيت اين افراد داشته باشد. بنابر گزارش اين سازمان، مجمع مسيحي حمايت از اقليت هاي مذهبي تحت آزار در سطح جهان اعلام كرده «در طول ماه گذشته حداقل دو مغازه دار مسيحي با شليك گلوله كميته هاي مجازات اسلامي كشته شده اند و بر طبق گزارش هاي تاييد نشده، يك مغازه دار و يك دستفروش ديگر نيز به قتل رسيده اند. در بعضي بخش ها، زنان مجبور شده اند روبنده بيندازند، به روي آنها تف شده، به آنها توهين شده و حتي در مواردي از پذيرش آنها در بيمارستان ها خودداري شده است.» به گزارش اين سازمان «بعضي از دختران مسيحي از ترس دزديده شدن به مدرسه نمي روند و بعضي از خانواده هاي مسيحي، بصره را به مقصد جايي در اطراف موصل كه مركز مسيحيان عراق است، ترك كرده اند.» بنابر اين گزارش حدود ۱ ميليون مسيحي در عراق زندگي مي كنند.

• قانون اساسي اروپا بدون دين
تلاش واتيكان و حزب دموكرات مسيحي براي توجه كردن به ويژگي هاي نژادي ديني و جغرافيايي در قانون اساسي اتحاديه اروپا بي نتيجه ماند. به نوشته منابع خبري آلماني در طرح قانون اساسي كه چندي پيش در شوراي اتحاديه اروپا تنظيم شد پيشنهادهايي كه از رم و يونان به اتحاديه شده بود مورد توجه قرار نگرفت. جالب آنكه در اين قانون اساسي اتحاديه اروپا كه سرانجام پس از پانزده ماه كار مداوم اعضاي كنوانسيون اتحاديه تنظيم شد نام خدا نيز وجود ندارد. از مهم ترين مسائلي كه در اين قوانين به تصويب رسيده لغو حق وتوي كشورها در اتحاديه است بدين ترتيب از اين پس هيچ كشوري حق وتو نخواهد داشت. عدم توجه به مسائل مذهبي در اين قانون رم و حزب دموكرات مسيحي را به شدت آزرده كرده و برخي از اعضاي حزب حتي تصويب قانوني را كه در آن حتي نامي از خداوند نيز آورده نشده تحريم كرده اند.

نگاه روزنامه نگار
چرا كسي عذرخواهي نمي كند

احمد الربعي
ده ها شخصيت و احزاب عربي براي صدام حسين و رژيم در گور شده او كف زدند. سال ها از آن به عنوان يك رژيم ملي و دشمن صهيونيسم دفاع كردند و حتي بعضي اين رژيم را به خاطر ويژگي هاي دموكراتيك اش ستودند. در ماهواره ها و در ميان افكار عمومي اعراب ديگران را به دفاع از رژيم صدام تشويق كردند. تا اينكه پرده ها برافتاد و آنها با چشم خود صدها هزار خانواده عراقي را ديدند كه در جست وجوي مفقودين خود بودند. آنها ديدند كه چگونه رژيم عراق مخالفانش را جمع و به مواد منفجره بسته بود. درست در همان زماني كه آنها براي اين قاتلان كف مي زدند. يعني روزهايي كه وابستگان به اين رژيم، به اين شيوه هاي غيرانساني مشغول كشتار مردم عراق بودند، شيوه هايي كه تاريخ نظير آن را به خود نديده است. با اين همه، هيچ كدام از اينهايي كه از رژيم صدام و شخص او دفاع مي كردند، آن قدر شجاعت نداشتند كه بيايند و از مردم عراق عذرخواهي كنند. هيچ كدام به خطاهاي خود اعتراف نكردند و حقيقت را برنتافتند. آيا وجدان يكي از اينها نيست كه با ديدن چنين مناظره اي به درد آمده و اندوهگين شود و وجدانش او را وادارد تا در برابر مردم بايستد و اعتراف كند كه خطا كرده است؟ اعتراف كند كه اين حقيقت روشن را نمي ديده و فريب تبليغاتي گمراه كننده را خورده است؟ آيا اين يك فاجعه نيست كه كسي جرم دفاع از رژيم صدام را برعهده داشته و مردم را فريب داده باشد و اينك حتي حاضر نشود اول در برابر نفس خودش و سپس در برابر اين امت عذرخواهي كند؟ امتي كه به خاطر دفاع از اين قاتلان و قصابان دچار بدبختي شد. در جوامع پيشرفته، وقتي فردي خطايي مرتكب شده و براي مثال حرفي زشت به دوستش مي زند يا رفتاري ناشايست دارد، عذرخواهي مي كند. اما در ملت ما، بعضي در حق يك امت خطايي مرتكب مي شوند و عذرخواهي نمي كنند. آنها به اين نخوت در حالي ادامه مي دهند كه مي بينند در حق بشريت جنايت مي شود و آبروي ملتي مي رود. ملتي كه سال ها در زير سايه رژيمي مستبد دچار بدبختي و فلاكت بود. بسياري از اعراب در حق مردم عراق، حماقت به خرج دادند و در كنار جلادان ايستادند. آنها وحشي گري رژيم عراق عليه ملتش را دست كم گرفتند و ماهواره هايشان را در اختيار كساني گذاشتند تا از اين رژيم در گور شده دفاع كنند. آنها هرگز حاضر نشدند نظر ديگران را هم بشنوند. به هر حال اينك زمان آن رسيده كه اينها اندكي شجاعت از خود بروز داده و از عراقي ها عذرخواهي كنند.
الشرق الاوسط

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |