مقتدا صدر: در مورد آمريكايي ها مهم اين است كه خدا به واسطه آنها ما را نجات داد من اصلاً به آنها نمي نگرم گويي انشاءالله اصلاً وجود ندارند
گروه بين الملل، ترجمه محمدعلي عسگري: مقتدا صدر يكي از چهره هاي جوان روحانيت عراق و فرزند مرجع شهيد آيت الله محمدباقر صدر است كه پس از فروپاشي دولت بعثي عراق ناگهان نامش بر سر زبان ها افتاد. كشته شدن عبدالمجيد خويي و محاصره خانه آيت الله سيستاني از مواردي بود كه انگشت اتهام را به سوي او دراز كرد. وي اخيراً به ايران سفر كرد و با گروهي از روحانيان عالي رتبه كشور ديدار كرد. در اين مصاحبه خبرنگار شبكه تلويزيوني الجزيره از او درباره همان موضوعات و نيز مسائل ديگري چون رابطه با ايران، مجلس اعلا، حضور نيروهاي آمريكايي، دولت انتقالي و غيره مي پرسد و او سربسته و تند تقريباً به همه اين پرسش ها پاسخ مي دهد.
•••
• با فروپاشي رژيم عراق، گروهي از شخصيت ها و سازمان ها پديدار شدند كه با سياست درمي آميختند. شما خود را چگونه مي بينيد؟ آيا يك مرجع ديني هستيد يا يك شخصيت سياسي عمومي؟
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. من اولاً از خدا مي خواهم همانطور كه شما بيان كرديد اين رژيم فروپاشيده شده باشد. چون درظاهر اين طور است ولي هنوز اكثر اعضاي آن زنده اند هرچند قدرتي ندارند. از خداوند مي خواهيم كه يكبار ديگر تجديد نشده و بر مسلمانان ـ چه در عراق يا جاي ديگر ـ حاكم نشوند. پس انشأالله همانطور كه گفتم، اين اتفاق نيفتد كه دوباره آنها برگردند. حال به سوال شما برمي گردم كه ما حزب هستيم يا چيز ديگر. من قبلاً پاسخ داده ام كه هركس از يك مرجع شرعي اجازه دارد كه حزبي تأسيس كند و به امور سياسي يا شرعي رسيدگي نمايد. پس اگر اذن شرعي داشته باشد مابا او همكاري مي كنيم. اما در مورد خودمان كه مي پرسيد تو يك حزب سياسي هستي يا مرجع؟ من مرجع نيستم، بلكه وكيل يك مرجع ـ اگر بيان درستي باشد ـ هستم. يعني نماينده يك مرجع.
اين مرجعي كه پدر پيش از شهادتش از ما خواست به او رجوع كنيم و گفت كه او پس از من از همه عالم تر است يعني سيدكاظم حائري. ايشان به من وكالت داده كه در عراق به تمشيت امور مسلمانان بپردازم. يعني از جهت ديني يا شرعي يا سياسي. يعني تمام آنچه مربوط به مسلمانان است. انشاءالله تمام آن چيزهايي را كه احتياج دارند تقديم آنها مي كنيم. البته به قدر توانايي مان والا فراتر از توان كه خدا هم نخواسته است.
(لايكلّفُ اللهُ نفساً الا وُسْعَها لَها ماكسَبتْ و عَلَيها مَا اكتَسبَت)
• تا حالا چند شبهه يا اشكال پيرامون شما و مراجع حوزه وجود دارد، رابطه خودتان را به طور خاص با آيت الله علي سيستاني چگونه مي دانيد. مي گويند شما او را مجبور به اقامت در يك جا كرديد... تا چه حد اين حرف درست است؟
اولاً صحت اين حرف را بايد از روزنامه نگارها پرسيد نه از من... من حصاري نمي بينم و اين قبيل چيزها را نشنيده ام. من نه از وجودش خبر دارم و نه عدم او. اصلاً اين پرسش مطرح است كه آقاي سيستاني ـ حفظه الله ـ كجاست. پس ما چطور مي توانيم چيزي را محاصره كنيم كه وجود ندارد. شايد به اين خاطر است كه نمي دانند او از مردم خود را پوشيده نگه مي دارد. من حتي خواستم با او مذاكره كنم ولي جواب دادند كه او از مردم خود را دور نگه داشته است. حتي كسي را فرستادم، دو نفر را از طرف خودم به سوي پسرش آقاي سيدمحمدرضا فرستادم كه با او گفت وگو كنند ولي به نتيجه اي معين نرسيدند. اين تمام رابطه ما با اين موضوع است. او جايگاهي بيش از اين دارد. رابطه با يك مجتهد در مذهب ما اين است كه شخص مقلد به مجتهدان مراجعه مي كند. مجتهدان زيادند... يعني زياد نيستند، ممكن است يك نفر يا بيش از يك نفر باشد. من طبعاً مرجع ام پدر است كه او هم پس از خودش ما را به سيدكاظم حائري ارجاع داده است.
• شبهه هايي درباره رابطه شما با آقاي خويي و مرگ او مطرح مي شود. شما درباره آقاي خويي و ترور او چه مي گوييد؟
ممكن است همانطور كه در جاهاي ديگر گفته ام، او را سيدمجيد خويي بناميم. چون آقاي خويي، آن پدر است نه اين پسر! اما آنطور كه گفتم، زمان آمدن او نامناسب بود و به شيوه اي نادرست در حضور مردم عراق بود. او سيدحيدر كليددار را صدا كرد و با او وارد شدند. وارد صحن. او با تانك هاي بريتانيايي آمده بود، كما اينكه پيش از مرگش هم مي گفت. اين ها همه را او كرده بود. بنابراين مردم عراق نسبت به او احساس ضدي داشتند. خب شما ديديد كه تمام ملت عراق دوستدار آقاي صدر هستند. همه فرياد مي زنند آقاي صدر. حتي غيرمقلدان او هم فرياد مي زنند آقاي صدر... آقاي صدر. بنابراين چه مي شود؟ بين قاتلين او و مثلاً دفترش ملازمتي وجود دارد. من شخصاً اصلاً نمي دانستم كه او به ضريح آمده است و نمي دانم چه كسي او را كشته. حتي اصلاً شكل او را هم نمي شناختم... يعني اگر عكس او را نديده بودم الان نمي شناختم. بسياري از كساني كه در قتل او شركت داشتند نمي دانستند كه او سيدمجيد است. آنها سيدحيدركليددار را مي خواستند. سيدمجيد را نمي خواستند. چون سيدمجيد بارها داخل آن صحن شريف شده و سخنراني كرده بود و هيچ اتفاقي هم نيفتاد. تا اينكه آقاي حيدر كليددار مي آيد. او يكي از اعضاي رژيم سابق بود كه صدام حسين او را به آن ضريح فرستاده بود. پس به اين خاطر كشته شد. چون او را نمي خواستند. آنطور كه مي گويند نفر ديگر را مي خواستند. او به خاطر حيدر كليددار به رحمت خدا رفت.
• تحقيق در مورد كشتن او به كجا رسيد؟ آيا شما از نتايج آن مطلع شديد؟ و آيا كسي متهم شد؟
شايد تحقيقات نتايجي داشته است. من اطلاعي ندارم و اصلاً به من مربوط نيست.
• بله، ولي كسي شما را هم متهم كرد؟
كسي حق ندارد بدون دليل و بدون هيچ توجيهي مرا متهم كند.
• با توجه به اين تنوع شخصيت ها و سازمان ها، كدام گروه به شما نزديك تر است؟
يعني از بين احزاب؟
• از بين احزاب، براي مثال جماعت علماء، حزب الدعوة، كدام گروه به شما نزديك تر است؟
هر كس از همان مرجعي كه ما از او اجازه مي گيريم، اجازه داشته باشد پس انشاءالله به ما نزديك است.
• شما در گذشته، در سخنراني خود از ايران انتقاد كرديد... نظر شما در مورد ايران چيست؟
من انتقاد كردم؟
• گفتيد آرزو مي كنيم كه جز خير و نيكي براي عراق نداشته باشد. يعني نوعي... دارد.
برعكس. انشاءالله، اين نقد حساب نمي شود. يعني ما انتظار بيشتري داريم. هر دولتي كه به ما نزديك تر باشد از او انتظار كمك هاي مادي و معنوي بيشتري داريم. طبعاً مقصود مادي نيست. همان كه گفتم، بستن مرزها بر روي دشمنان و مشابه آن. مثل خطبه همين هفته. كه من به بعضي دولت هايي پرداختم كه از مرزهايشان بعضي محرمات و بعضي از كالاهاي حرام و مشابه آن وارد عراق مي شود. البته ايران ـ انشاءالله ـ دوست است. نه بيشتر و نه كمتر.
• يعني هيچ نظري در مورد نقش ايران در عراق نداريد؟
تا الان من نقشي از آنها نديده ام، نيست.
• مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را چگونه مي بينيد و ماهيت رابطه شما با آنها چگونه است؟
من از آن چيزي نمي دانم. يعني نمي دانم اهدافش چيست، چه نتايجي داشته، چه مي خواهد ارائه دهد. آيا از همان حاكم شرعي كه ما اجازه مي گيريم، اجازه دارد؟ نه من نمي دانم و ارتباطي با آن ندارم... سعي نكرده ام و آنها هم سعي نكرده اند با من تماس داشته باشند.
• اين حاكم شرعي با تعريف شما كيست؟
آقاي سيد كاظم حائري... كه در اول گفتم. در رابطه با ما او حاكم شرعي است و جامع الشرايط.
• يعني هر كس از سيدكاظم حائري اجازه داشته باشد همان...
چون پدر ما را به او ارجاع داده است.
• اگر مرجع ديگري به آنها اجازه داده باشد شما اجازه مرجع ديگري را مي پذيريد؟
مجلس اعلا چنين تصوري را ندارد. چون خودش ادعاي اجتهاد مي كند. كسي كه خودش ادعاي اجتهاد مي كند مي رود از مجتهد ديگري اجازه بگيرد؟... فكر نمي كنم.
• آيا شما از نقشي كه اين مجلس ايفا مي كند راضي هستيد؟
چه نقشي؟
• نقش سياسي و اجتماعي آن؟
من نقش فعالي از آنها نمي بينم... من نديده ام. نه اينكه... چيزي نشنيده ام، جز چيزهاي كمي چه مثبت و چه منفي، چيزي نيست. برعكس، بسياري مي پرسند كه پس اين مجلس كجاست... من نقشي نمي بينم...
• اما از سيدمحمدباقر حكيم وقتي به عراق آمد استقبال زيادي شد...
آيا نقش يعني اين؟ اين نقش نيست. شايد اين استقبال سازماندهي شده بود. صرفنظر از كيفيت آن.
• يعني آيا شما آماده همكاري با گروه ها و سازمان هاي ديگر هستيد؟
به اين شرطي كه گفتم. يعني با اذن شرعي... مانعي ندارد. اگر ديني و اسلامي يا شرعي باشند اگر سكولار و غيره باشند كه ربطي به من ندارد.
• در برخورد با گروه هاي غيرشيعي چه. مثل حزب اسلامي يا گروه احمد الكبيسي، رابطه خود را با آنها چگونه مي بينيد؟
آنها سياستمدار هستند و ما سياستمداران را نمي شناسيم. فقط شيخ احمد الكبيسي، كه به اينجا آمد و در اتاق نشست و من از او استقبال كردم. استقبالي كه اين روزها سابقه ندارد. يعني پس از سقوط نظام به قول شما همكاري بسيار مثبتي بود.
• ابعاد همكاري شما و ساير سازمان ها براي بازسازي عراق چگونه است چه شيعي و چه اهل سنت؟
من براي هر چيزي كه مصلحت كلي عراق و اين مذهب و مصلحت اسلام در آن باشد حاضرم. حاضرم به هر كسي خدمت كنم، نه فقط او.
• الان نيروهاي آمريكايي در عراق حضور دارند، آيا اين نيروها را شما نيروهاي اشغالگر مي دانيد آيا آزاديبخش؟ نظر شما درباره نيروهاي آمريكايي ـ بريتانيايي چيست؟
... ما كه به اشغال يا عدم اشغال نمي نگريم. مهم اين است كه خدا به واسطه آنها ما را نجات داد. از چه؟ از اين ظلمي كه بود...
• آيا به آن با يك نگاه مثبت و دوستانه مي نگريد يا بي طرفانه؟
من اصلاً به آنها نمي نگرم. گويي انشاءالله اصلاً وجود ندارند.
• رابطه شما با كشورهاي همسايه چگونه است؟ به كشورهاي همسايه چگونه مي نگريد؟
از آنها توقع همكاري داريم. به مردم عراق به هر صورتي كه باشد كمك كنند. اميدوارم يك همكاري اسلامي ـ انشاءالله ـ و شرعي بين اين دولت ها اعم از ايران و كويت يا اردن و سوريه و كشورهاي عربي و غيرعربي باشد. يعني تمام كشورهاي پيرامون عراق كه به طور كلي كشورهاي اسلامي خوانده مي شوند. شايد دولت تركيه اسلامي شناخته نشود ولي اكثريت مردم آنها مسلمانند. پس مي توان با ملتي مسلمان به شيوه هاي مسالمت آميز و اسلامي همكاري كرد. اگر چنين باشد خوب است.
• دولت موقت را چگونه مي بينيد آيا تعيين آن را در اين مرحله ضروري مي دانيد؟
من نمي دانم كه دقيقاً منظور از آن چيست و چه كسي آن را تعيين خواهد كرد. اگر ملت آنها را تعيين كند جاي نگراني نيست، چه موقت باشد و چه دائمي. پس شرط موقتي و دائمي چيست؟... من نمي دانم. چون هم مي توان دولتي دائمي تعيين كرد و هم دولتي موقتي... صفت موقتي (... ) نمي دانم براي چيست.
• يعني آيا شما آماده همكاري با اين دولت در پرتو حضور نيروهاي آمريكايي هستيد؟
اين دولت چه رابطه اي دارد. خب اگر رابطه اي باشد، كسي كه بخواهد همكاري كند، چه نيروهاي ائتلاف وجود داشته باشد چه نباشد، همكاري مي كند. خصوصاً اگر همكاري وجود نداشته باشد. اما چه نوع همكاري؛ اين موضوع ديگري است. يعني اگر آنها او را تعيين كرده باشند پس با آنها همكاري كرده است. اما بايد ديد حكومت چگونه است تا اين همكاري معلوم شود. نيروهاي ائتلاف مي گويند كه ما دخالتي نمي كنيم. براساس قانون مي گويند كه ما در امور اين دولت دخالتي نمي كنيم و حق نداريم و چه و چه. يعني به مجرد اينكه دولت تشكيل شود من نگاه مي كنم تا بشنوم و ببينم كه اين واقعيت دارد يا خير. نمي دانم.
• آيا بين شما و نيروهاي ائتلاف در اين باره يا در مورد مسائل ديگر گفت وگويي شده است؟
نه، تا حالا نشده. نه آنها خواسته اند و نه من. تصور نمي كنم چنين چيزي اتفاق بيفتد. هنوز درباره هيچ چيزي گفت وگو نكرده ايم... تصور هم نمي كنم...
• اگر از طرف عراقي ها از شما درخواست شود كه در دولت انتقالي مشاركت داشته باشيد آيا شما مشاركت مي كنيد؟
از طرف عراقي ها؟
• بله.
از طرف ملت؟
• نه دولتي كه از طرف سازمان ملل يا نيروهاي آمريكايي تعيين شده باشد.
در آن موقع... هر زماني اقتضائات خاص خودش را دارد. شايد آن موقع ببينيم كه مصلحت در اين باشد. اگر الان از من مي پرسيد مي گويم نه. شايد اين سوال هنوز زود باشد. خدا مي داند كه سرنوشت آنها چه خواهد بود.
• يعني شما موضع مشخصي براي مشاركت در اين دولت نداريد؟
نه. نه.
• يعني ممكن است اگر مصلحت اقتضا كند در آن مشاركت نماييد؟
احسنت. اين مصلحت است. يعني وقتي مصلحت ديديم مشاركت مي كنيم و اگر مصلحت نديديم شركت نمي كنيم.
• يعني موضعي اصولي درباره دولت انتقالي و حضور نيروها نداريد...
شما اين را تعبير نكنيد كه دست برداشتن از ملت عراق است. چون هنوز دولتي نيست كه ملت عراق را اداره كند. يكسري طرف هايي هستند. از جهت شرعي هم ما ملت عراق را اداره مي كنيم (اگر تعبير درستي باشد).
• آينده عراق را چگونه مي بينيد؟ آيا انتخابات برگزار خواهد شد و آيا شما اين انتخابات را تأييد مي كنيد؟
اين يك نظام جهاني است... اما انتخابات يكبار آزاد است و يكبار آزاد نيست يا در اين حدود... البته اين آزادي نيست كه احزابي غاصبانه بر ملت عراق تحميل شوند. احزاب زيادي هستند كه مشهور هم نيستند و مثل پتك بر سر مردم مي خورند. حزب فلاني، حزب فلاني... تا بر سر ما حاكم شوند چه بخواهيم و چه نخواهيم. به وسيله عكس ها، پلاكاردها و چه و چه... چه كسي اينها را اداره مي كند. فقط عكس اين و آن را مي گيرند و بلند مي كنند. انتخاباتي كه به اين صورت جريان پيدا كند، آزاد نيست و اگر آزاد نباشد من آن را تأييد نمي كنم.
• آيا اصلاً شما آماده هستيد در انتخابات شركت كنيد. اگر انتخاباتي آزاد و زير نظر نهادهاي بين المللي باشد؟
خودم شخصاً.
• شما يا گروه شما؟
من خودم شخصاً شركت مي كنم و با آنها مشاركت نخواهم داشت.
• يعني به عنوان يك جريان موجود در بين عراقي ها شركت خواهيد كرد؟
اگر الزامي باشد. خدا مي داند. اگر نه كه هيچ... هر كس مي خواهد شركت مي كند... به شرط آنكه ملت عراق بر آن نظارت داشته باشد نه ديگري.
• آيا قصد تأسيس يك حزب سياسي نداريد كه بيانگر اهداف شما باشد؟
نه، تريبون ما حوزه است و حوزه مافوق همه احزاب است.
• آيا حوزه امكان دارد در انتخابات شركت كند يا در انتخابات از كسي پشتيباني كند؟
به اعتبار اينكه حوزه هم يكي از اعضاي ملت عراق است يا جزو ملت عراق است ـ اگر بيان درستي باشد ـ بايد هر طور شده شركت داشته باشد. حالا يا به طور كلي يا جزيي.
• پس آيا افراد خاصي هستند كه شايسته انتخابات باشند و شما در موقع لزوم بخواهيد از آنها پشتيباني كنيد؟
الان كه كسي نيست... شايد در آينده باشد. رحمت خدا شامل حال تمام مسلمانان مي شود. شايد خدا فرد صالحي را براي اين كار بياورد و ما هم او را انتخاب كنيم. چرا انتخاب نكنيم.
• شما در خطبه هاي خود خواستار تحريم كالاهاي اسرائيلي شديد. آيا احساس مي كنيد نيروهاي آمريكايي شرايط را براي ورود اين كالاها آماده كرده اند آيا حضور اسرائيل را مشاهده مي كنيد به نحوي كه در گذشته نبوده؟
نمي توانم بگويم كه قطعاً آنها هستند. به صورت بسيار خفيف بودند ولي متأسفانه اين دوره رو به افزايش نهاده است. براي همين من شعار تحريم اين كالاها را مطرح كردم، نه بيشتر و نه كمتر. اينكه نيروهاي ائتلاف از آن حمايت مي كنند يا نه بحث ديگري است. مهم اين است كه ما اين كالاها را نمي خواهيم. حالا هر كس مي خواهد از آنها حمايت كند. نيروهاي ائتلاف باشند يا غيره.
• آيا بيم داريد كه اسرائيل در عراق حضوري سياسي داشته باشد؟
خدا نمي خواهد. ممكن است باشد و ممكن است نباشد. در سياست نيروهاي ائتلاف چيزي معلوم نيست. اما خدا مي داند و خدا ارحم الراحمين است.
• اگر چنين باشد چه برخوردي خواهيد داشت؟
مثل برخورد من با كالاهاي آنها، همانطور خواهد بود. وقتي كالاهاي آنها را تحريم كردم سفارت آنها را تحريم نكنم؟!
• مردم توقع دارند كه برخورد حوزه مثل برخورد آنها در دوره اشغال نيروهاي بريتانيايي باشد. اما الان موضعي بي طرف نسبت به نيروهاي آمريكايي دارند چرا؟ چه فرقي بين نيروهاي اشغالگر بريتانيايي در قرن گذشته و نيروهاي آمريكايي در اين قرن است؟
يعي شما مي گوييد دشمن است... ؟
• نه، بي طرفانه. يعني نه همراه و نه بر ضد آنها. چرا بين آنها فرق گذاشته مي شود؟
دو مسئله به نظرم مي رسد. يكي اينكه صدام بود و آنها [انگليسي ها] مردم را از صدام خلاص نكرده بودند. دوم اينكه فقها در آن زمان فتواي مقابله با انگليسي ها را صادر كردند و اين خيلي مهم است. اما الان فقها اصلاً اين طور نيستند.
• اگر نيروهاي آمريكايي باقي بمانند، برخورد شما چگونه خواهد بود؟
من موضعي ندارم. اصلاً چه موضعي، به من مربوط نيست، چه بمانند يا نمانند. اين مسئله به فتواي مرجع شرعي برمي گردد و من مرجع نيستم.
• آيا در مورد نيروهاي آمريكايي فتواي شرعي وجود ندارد؟
فتوا هست. فتواي عدم جهاد است. اين طبعاً وجود دارد. چون اگر مثلاً چه و چه باشد جهاد ساقط مي شود و حتي حرام مي گردد.
• الان موضع حاكم شرعي كه شما از او فتوا مي گيريد در مورد حضور نيروهاي آمريكايي دقيقاً چيست. شما با آنها چه برخوردي مي كنيد؟
هر دشمن بزرگي كه نتوان با آن مقاومت كرد، منصرف مي شوم. حال چه نيروهاي ائتلاف باشد يا غيره.
• اين همكاري و عدم همكاري هر دو ممكن است. درست مي گويم؟
بله. نه حالت سلبي دارد و نه ايجابي (نه منفي و نه مثبت).
• شما رابطه بين عراقي ها را اعم از گروه ها و قبايل و سياستمداران چگونه مي بينيد؟
تا الان اين رابطه اشكالي ندارد و مي توانيم بگوييم كه وحدتي بين عراقي ها وجود دارد و اميد مي رود كه اين وحدت بيشتر شود. انشاءالله. به خصوص بعد از خلاص شدن از اين رژيم چون عامل تفرقه بين ملت بود و حالا با زوال آن واجب مي شود كه همه ملت با تمام طوايف و طبقاتش با هم متحد باشند. به خصوص بين شيعه و اهل سنت وحدت وجود داشته باشد.
• از طرف آمريكايي ها دستوراتي در مورد اعضاي رهبري حزب بعث صادر شد، اين دستورات را چگونه مي بينيد؟
من جمعه هم گفتم. آنها بعضي ها را مي خواهند و تعقيب مي كنند ما هم بعضي ها را مي خواهيم.
• آيا به خاطر اين دستورات يا فتاوا، بيم نداريد كه تصفيه هايي صورت گيرد و كساني كشته شوند؟!
ما دادگاهي شرعي برپا مي كنيم. دادگاه شرعي يعني دليل وجود دارد، كسي ادعا مي كند و ديگري منكر مي شود. دادگاه از متهم مي پرسد و اگر اتهام ثابت شد حد را جاري مي كند.
• آيا محاكماتي هم صورت گرفته؟
نه، به معناي واقعي نه. بلكه شاهداني بودند كه آمدند و حرف هايي زده اند.
• اما آيا شما بيم آن نداريد كه يكسري تسويه حساب هاي شخصي بين افراد شايع شود؟
چرا؟
• چون مي گويد او بعثي است... پس بايد او را مجازات كرد و كشت. آيا شما از اين كار راضي هستيد؟
اگر به ضرر مسلمانان باشد من قطعاً قبول نمي كنم. مسئله دوم اينكه اين طور نيست كه بيست نفر بريزند تا يك نفر را بگيرند و به جاي آن يك نفر، بيست نفر ديگر را بكشند. منظور ما محارب است. محارب در شريعت اسلامي كسي است كه با دين مي جنگد. محارب بايد تاوان كارش را بپردازد. دفع اين فرد واجب است و اگر دفع نشود حرام خواهد بود.
• اما در عراق چون رژيم تك حزبي بود، بسياري از مردم از روي اجبار و نه اختيار وارد اين حزب شدند. شما در مورد آنها نظري داريد؟
اولاً من ترجيح مي دهم كه نام آن را حزب نگذارم. دوست ندارم مجموعه اي نادان را حزب بنامم. حزب بايد اهداف والايي داشته باشد كه عقلاني باشد. اين عرف كار است. آيا كار آنها با عقل همخواني داشت يا با شرع يا با جامعه. با هيچ كدام. آيا آنها فقط اسمشان را در دفتري مي نوشتند و وابسته به حزب مي شدند. يا اينكه چيزي را مي گويند و چيز ديگري را پنهان مي كنند. به هر حال دفع ضرر بر هر عاقلي واجب است. بله.
• به طور خلاصه آيا شما به تسامح در بين افراد ملت عراق دعوت مي كنيد يا به جاي آن به انتقام مي خوانيد؟ يعني فردي كه مي خواهد انتقام بكشد شما او را به انتقام مي خوانيد يا تسامح؟
دادگاه شرعي راه ماست. چون اگر رها شوند، به انتقام دست مي زنند. وقتي قصاص هاي شرعي باشد مي گوييم بياييد در دادگاه ثابت كنيد. ثابت كنيد كه اين دزد است يا قاتل است. ثابت كنيد كه او غاصب است و غيره. با ثابت شدن در دادگاه شرعي و قانوني ـ و پليسي كه طبعاً زير نظر آنها هستند و بدون سلاح ـ مي توانند تجاوزگر را جلب و حد شرعي را بر او جاري كنند. اگر نتوانستيم اين كار را بكنيم، بايد به خدا پناه ببريم. چون انتقام كشي ها به همان صورتي مي شود كه گفتيد و اين قطعاً جايز نيست.