اشار: مطالعه تدفين در بررسي هاي مربوط به مردم شناسي و شناخت جوامع ابتدايي و تاريخ تحولات آن بسيار مؤثر است. زيرا در طول تاريخ، مرگ عامل مرموز و ناشناخته اي براي بشر بوده كه تنها راه تجربه و شناخت آن، خواب و خرافه ها، داستانها و افسانه هاي خودساخته مردمان بوده است.
مهمترين مؤلفه اي كه در نوع تدفين نزد ملت ها تأثير مي گذاشت، عقيده به معاد و نگاهي بود كه آنان به مرگ داشتند. در جوامع اوليه تصور روح و روان بسيار مبهم و پيچيده است. بشر، نخستين اجداد و اموات خود را مي پرستيد و اين پرستش نياكان خالي از فكر بقاياي روح نبود. ادامه و باقي مانده اين اعتقادها، يكي از جريانهايي است كه در تدفين هاي تابوتي دخيل بوده است.
از دوره آغاز شهرنشيني به بعد به خصوص در دوران تاريخي ايران پيش از اسلام، ما شاهد ساخت اولين قبرستان هاي منظم هستيم كه نشانگر وجود سازمانهاي اجتماعي در امر تدفين است. در واقع از شروع دوره تاريخي در ايران، تأثير نفوذ اديان تك خدايي بر نوع تدفين ديده مي شود و مشخص ترين پديده آن كم شدن اشياء و آثار تدفين در قبور است كه متأسفانه تاكنون تحقيقات جامعي در اين خصوص انجام نگرفته است.
گونه شناسي تدفين هاي پيش از دوره اسلامي، نشان مي دهد كه روش تدفين معمولاً به دو دسته كلي يعني بدون تابوت و تابوت دار تقسيم مي شود. دسته اول شامل جسدهايي مي شوند كه يا به پشت و طاقباز خوابانده شده اند و يا به حالت جمع شده و نه الزاماً به صورت جنبي مدفون شده اند. درباره دسته دوم هم بايد گفت كه تابوت ها سفالي و به شكل يك قايق بوده يا تابوت از چندين خمره سفالين به هم چسبيده تشكيل شده است.
«آن دره را گم مي ناميدند. دره اي كه مردگان را در آن رها مي كردند تا بعد از متلاشي شدن جنازه، استخوان هاي مرده را براي يادبود جمع آوري كرده و نگه دارند. كلمه «گم» امروزه ريشه در نام همان دره دارد كه نشانه اندوه بوده است.»
هر چند كه براي گفته نويسنده كتاب «ايران، سرزمين جاويد» هيچ سند علمي و باستاني وجود ندارد؛ اما در اين كه مردگان دوران پيش از تاريخ و دوران باستاني در ايران، چنين به خاك سپرده مي شوند؛ شكي نيست.
نوع تدفين در هر سرزمين و در هر دوره تاريخي، همواره نشانگر نوع عقايد، آداب، رسوم، سنت ها و باورهاي يك قوم يا مردم يك سرزمين بوده است. در واقع گورهاي مكشوفه در سايت هاي باستاني همواره مانند دايره المعارفي عظيم براي باستان شناسان به شمار مي رود كه آنان را به كوره راههاي متروكه تاريخ راهنمايي مي كنند و به سؤالات بي شمار آنان جواب مي گويند.
«ايران از نظر تنوع و آثاري كه مربوط به تدفين است، موقعيت بسيار ممتازي دارد.»
«رضا چايچي» كارشناس تاريخ و معاون موزه ملي درباره قبور كشف شده در ايران مي گويد: «درست است كه ايران از نظر تعداد آثار به پاي كشوري مثل مصر نمي رسد، ولي از نظر تنوع آثار و اشياء موقعيت ممتازي دارد.»
وي، اهميت مطالعه تدفين را در شناسايي اعتقادات و عملكرد جوامع باستاني دانسته و اضافه مي كند: مطالعه تدفين در بررسي هاي مربوط به مردم شناسي و شناخت جوامع ابتدايي و تاريخ تحولات آن بسيار مؤثر است. زيرا در طول تاريخ، مرگ عامل مرموز و ناشناخته اي براي بشر بوده كه تنها راه تجربه و شناخت آن، خواب و خرافه ها، داستانها و افسانه هاي خودساخته مردمان بوده است.
«چايچي» كه خود به تازگي كتاب «تدفين تابوتي در ايران باستان» را با كمك «محمدرضا سعيدي هرسيني» منتشر كرده است، درباره اين موضوع مي گويد: «تمام اعتقادات نسبت به مرگ در يك اصل واحد مشترك هستند و آن، يك نوع معاد پس از حيات جاري است. بنابراين ما با توجه به ويژگي هاي موجود در فلات ايران و زمينه هاي جغرافيايي و ارتباط منظم آن با بقيه نقاط، شاهد اعتقادات مختلفي هستيم كه آنها در امر معاد مشترك هستند.»
وي، تنها مدارك به دست آمده از جوامع باستاني را آثار و بقايايي مي داند كه در قبور ديده مي شود و مي افزايد: «به غير از اين، مطالعه تدفين مي تواند كمك شاياني در پيشرفت علم نژادشناسي، شناخت بيماريهاي باستان و پيشرفت علوم تكنولوژي تاريخ هنر ايفا كند. به اين موارد مي توان آگاهي يافتن از نوع رژيم غذايي و نحوه زندگي انسان را نيز اضافه كرد.»
مهمترين مؤلفه اي كه در نوع تدفين نزد ملت ها تأثير مي گذاشت، عقيده به معاد و نگاهي بود كه آنان به مرگ داشتند. در جوامع اوليه تصور روح و روان بسيار مبهم و پيچيده است. بشر نخستين، اجداد و اموات خود را مي پرستيد و اين پرستش نياكان خالي از فكر بقاياي روح نبود. ادامه و باقي مانده اين اعتقادات از جريانهايي است كه در تدفين هاي تابوتي دخيل بوده است.
همانطور كه گفته شد پايدارترين و قوي ترين عبادات يا آيين هاي پرستش نياكان مربوط به مصريان باستان است. اهرام باقي مانده، گواه اين اعتقاد آييني و ديريني هستند. در واقع هيچ ملتي در توجه به ساختن مقابر و موميايي كردن مردگان و ساختن تابوت هاي نفيس به پاي مصريان نمي رسد.
اما چايچي درباره نخستين گونه هاي تدفين در ايران مي گويد: «ساده ترين نوع تدفين در ايران، تدفين گودالي است. يعني به طور بسيار ابتدايي گودالي كنده و با توجه به فضاي گودال، جسد را در درون آن قرار مي دادند. اين نوع تدفين مربوط به دوران آغاز نوسنگي است، يعني۶۰۰۰ سال پيش از ميلاد است كه بقاياي آن در تپه هاي سراب و گوران به دست آمده است.» وي مي افزايد: «با كامل شدن استقرار و ساخت اولين روستاها در ايران، تدفين نيز با معماري و ضرورت هاي آن هماهنگ شد و با مصالح خشتي و گلي، تدفين هايي را ترتيب دادند. نوع بسيار خاصي از اين گونه تدفين در تپه حاجي فيروز در پنج هزار سال پيش از ميلاد شناسايي شده كه به نام تدفين هاي انباره اي يا صندوقي موسوم است.»
اين كارشناس مي گويد: «نوع معماري باستان، همواره در يكي از گوشه هاي اتاق، فضايي را براي نگهداري استخوان هاي مردگان در نظر مي گرفته اند. اين استخوانها نيز معمولاً به صورت تدفين ثانوي مورد توجه قرار مي گرفته است. تدفيني كه جسد حداقل به طور جزيي قبلاً در محوطه ديگري از گوشت و بافت ماهيچه ها پاك شده و فقط اسكلت باقي مي ماند. در كنار اين محوطه كه در اتاق تعبيه شده، اغلب اجاق وجود دارد كه نشانگر برافروخته شدن آتش يا اجراي مراسم آييني بوده است كه كيفيت آن تا به حال به طور كامل مورد شناسايي قرار نگرفته است.»
چايچي عقيده دارد كه تغيير نحوه معيشت و زندگي بشر بر تغيير نحوه تدفين بي تأثير نبوده است و ادامه مي دهد: «از دوره آغاز شهرنشيني به بعد به خصوص در دوران تاريخي ايران پيش از اسلام، ما شاهد ساخت اولين قبرستان هاي منظم هستيم كه نشانگر وجود سازمانهاي اجتماعي در امر تدفين است. در واقع از شروع دوره تاريخي در ايران تأثير نفوذ اديان تك خدايي بر نوع تدفين ديده مي شود و مشخص ترين پديده آن كم شدن اشياء و آثار تدفين در قبور است كه متأسفانه تا كنون تحقيقات جامعي در اين خصوص انجام نگرفته است.» وي درباره نوع مصالح به كار رفته در نقاط مختلف ايران براي تدفين مي گويد: «در مناطق كوهستاني از همان آغاز نوسنگي استفاده از سنگ در پديده تدفين وجود داشته است كه يكي از جالب ترين انواع تدفين مقبره هاي سنگي و تومولوس در مناطق كوهستاني هستند كه با استفاده از تخته سنگ هاي عظيم ساخته شده اند و نمونه هاي آن را مي توان در كوهستان هاي طالش مانند آغولر پيدا كرد.» وي اضافه مي كرد: «ايرانيان از نظر هنر و صنعت پيشگامان تاريخ بوده اند و بسياري از آثار بزرگ آنها در تدفين يافت شده است. نمونه آن تابوت هاي فنري و اشياء درون آنها است كه از نظر صنعت فلزكاري در مرتبه بسيار بالايي قرار دارد.»
به طور كلي مناطقي كه در آن آثار بسيار مهمي از تدفين هاي تاريخي يافت شده اند شامل مناطق آذربايجان، منطقه غرب شامل طاق بستان، كنگاور و سنگ شير همدان، منطقه جنوب غربي يعني هفت تپه، دستوا در شوشتر ، شوش، فارس يعني قبرستان چشمه سار تخت جمشيد و نقاط ديگري چون خليج فارس و جزيره خارك هستند.
چايچي، اشياء موجود در قبور و تدفين هاي باستاني را يكي از جالب ترين شاهكارهاي هنر ايران مي داند كه نمونه آن ظروف طلا و جام هاي نقره و طلاي مارليك است كه از منطقه رودبار گيلان به دست آمده است.
گونه شناسي تدفين هاي پيش از دوره اسلامي نشان مي دهد كه روش تدفين معمولاً به دو دسته كلي يعني بدون تابوت و تابوت دار تقسيم مي شود. دسته اول شامل جسدهايي مي شوند كه يا به پشت و طاقباز خوابانده شده اند و يا به حالت جمع شده و نه الزاماً به صورت جنبي مدفون شده اند. در باره دسته دوم هم بايد گفت كه تابوت ها سفالي و به شكل يك قايق بوده يا تابوت از چندين خمره سفالين به هم چسبيده تشكيل شده است.
اما مهمترين تابوت هايي كه از دوران مختلف تاريخي پيش از اسلام به دست آمده، شامل تابوت برنزي ارجان، تابوت برنزي زيويه (لاوك) و تابوت برنزي هخامنشي مي شوند.
تابوت برنزي ارجان در پاييز سال ۱۳۶۱ هنگام خاكبرداري براي عمليات سد سازي، روي رودخانه مارون كشف شد كه در شمال شهر بهبهان در استان خوزستان واقع شده است. طي تحقيقات به عمل آمده مشخص شد كه اين آرامگاه متعلق به كيدين هوتران پسر كوروش از پادشاهان محلي دوره ايلام نو است و به اواخر هزاره دوم تا اوايل هزاره قبل از ميلاد تعلق دارد.
اما متأسفانه از تابوت برنزي زيويه يا لاوك كه متعلق به هزاره اول قبل از ميلاد است اطلاعات چنداني در دست نيست، ولي بنابر مدارك موجود، اين تابوت در نتيجه كشف گنجينه زيويه در سال ۱۹۴۷ در نزديكي شهرستان سقز، در جنوب درياچه اروميه به دست آمد. يك فرضيه آثار متعلق به اين گنجينه متعلق به قبري از يك شاه نيرومند سكايي است.
تابوت برنزي هخامنشي هم طي كاوش هاي هيأت فرانسوي در شوش به سال ۱۹۰۱ ميلادي در قسمت جنوبي بناي آجري متعلق به شوتورك ناهونته، تابوت بزرگي از جنس برنز پيدا كردند كه در جهت شمالي- جنوبي قرار گرفته بود. اين تابوت را به لحاظ تاريخي به اواخر دوره هخامنشي نسبت داده اند، نكته قابل ذكر اين كه اين تابوت از نظر شكل و فرم حدفاصل بين تابوت هاي ايلامي و تابوت هاي پارتي قرار مي گيرد. همين امر نشان مي دهد كه تكامل تابوت در ايران، راه درازي پيموده است. بنابراين انتساب تابوت هاي واني پارتي به منطقه غرب و بويژه بين النهرين صحيح به نظر مي رسد، هر چند نمي توان منكر تأثيرپذيري هنر تابوت سازي پارتي از فلسطين، مصر و منطقه ميان رودان بزرگ، شد.
تابوت هخامنشي كه در فوريه ۱۹۰۱ ميلادي در آكروپول شوش توسط ژاك و هورگان كشف شد، از جهات متعددي داراي ارزش است. در اين تابوت برنزي اسكلتي قرار داشت كه قسمت فوقاني آن سراسر با تزيينات طلايي و سنگ هاي قيمتي پوشيده شده بود. متأسفانه هيچ گونه مدركي دال بر جنسيت جسد موجود نيست و مورگان از جهت اين كه استخوانها كوچك بود و هيچ اسلحه اي درون تابوت وجود نداشت، جسد را يك زن مي دانست، در حالي كه آرين مورخ يوناني گزارش مي دهد كه جسد كوروش كبير علاوه بر سلاح، از انواع گردن بندها، دستبندها و آويزهايي از جواهرات و طلا پوشيده شده است. همچنين هرودت از تعداد زياد تزيينات زرين سربازان خشايار شاه خبر مي دهد. بنابراين استفاده از جواهرات در ميان مردان و زنان در زمان هخامنشي، هنگام به خاكسپاري معمول بوده است و نحوه انتخاب اين اشياء و پوشاندن مرد با آنها نيز بخشي از مراسم تدفين بوده است.
از جمله اشياء ارزشمند و بي نظير اين تدفين كه از تكنيك ساخت بسيار بالايي برخوردارند، عبارتند از: كاسه نقره، حلقه باز با نقش دو سر شير از طلا كه با لاجورد فيروزه و صدف تزيين شده يك جفت دستبند از طلا، گردنبند با آويزهايي از طلا و لاجورد و صدف و نوعي عقيق، دو گردنبند طلا سنگ هاي نيمه قيمتي، مهره هايي از جنس آگات، يك جفت گوشواره از جنس طلا، يك جفت دگمه از جنس طلا و ظرف معروف به آلباسترون از جنس مرمر سفيد كه درون تابوت قرار گرفته اند.
اما چايچي درباره آيين و نحوه تدفين در دوره اسلامي مي گويد: «اسلام آيين پرستش نياكان را محدود كرد و سنت هداياي قبور را به تدريج منسوخ نمود، زيرا اعتقاد اسلام بر اين اصل استوار است كه هر كس فقط نتيجه اعمال خود را به همراه مي برد. در واقع ايران تنها كشوري است كه مذاهب باستاني اش نيز تا اندازه اي با مذهب تك خدايي هماهنگ است. يعني هرگز ايراني ها به اندازه ساير ملل بت پرست نبوده اند و چند خدايي در ايران هرگز رشد فزاينده اي نداشته است. پس از اسلام نيز سنت گذاشتن هدايا در قبور به شكل بسيار محدودتري ادامه داشته كه نشان دهنده تداوم سنت هاي دوران باستان است. البته اين سنت تا جايي اجرا مي شده كه آسيبي به تفكرات اسلامي وارد نكند.»
وي همچنين معتقد است: «منسوخ شدن رسم گذاشتن هدايا در قبور، باعث رشد اقتصادي در دوره هاي اسلامي است، چرا كه به اين ترتيب ديگر سرمايه عظيمي از طلا و نقره و ديگر اشياء گرانبها مدفون نگشته و در چرخه اقتصادي به گردش در مي آيد.»
وي مي افزايد: «بنابراين مطابق اعتقادات اسلامي كه هر كس حاصل ارزش هاي نيك و بد خويش است و تنها اين اعمال نيك است كه در جهان آخرت مي تواند به او كمك كند، رسم گذاشتن اشياء قيمتي كم كم منسوخ شد و جاي آن را وقف گرفت. تا جايي كه «اتيل هاوزن» ، شرق شناس بزرگ انگليسي مي گويد: اگر پس از حمله مغول به ايران كه هرج و مرج در ايران فراگير شد و شيرازه حكومت از هم پاشيد و امور اداري بسياري از كشورهاي اسلامي مختل شد، سنت بي نظير وقف و ساختن كاروانسراها و آب انبارها، شيرازه اقتصاد و امور فرهنگي را در اين سرزمين زنده و پابرجا نگاه داشت.»
مردان و زناني بي نام و نشان، در اين خاك خفته اند بي اين كه هيچ يادگاري از خود بر جاي بگذارند، چرا كه نه شاهزاده بوده اند و نه امير و سردار. ولي اين خاك از حضور آنان بوده كه بر جاي مانده است. آناني كه ما روي آرزوهايشان راه مي رويم و اگر خوب گوش فرا دهيم، مي شنويم تپش هاي قلبشان را كه هنوز نگرانند، نگران سرزميني كه در هر گوشه و كنارش سينه اي پر راز مدفون گشته است.
گزارش: الهه خسروي يگانه