گفتگو :الهه خسروي يگانه
«منم كوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نيرومند، شاه بابل، شاه سرزمين سومر و اكد، شاه «چهار گوشه» (جهان)... هنگامي كه من با آرامش به بابل در آمدم با سرور و شادماني كاخ شاهي را جايگاه فرمانروايي قرار دادم... من هر روز به ستايش (مردوك) همت گماشتم. سپاه بي شمار من بي مزاحمت در ميان شهر بابل حركت كرد. من به هيچ كس اجازه ندادم كه سرزمين سومر و اكد را دچار هراس كند. من نيازمندي هاي بابل و همه پرستشگاه هاي آن را در نظر گرفتم و در بهبود وضع شان كوشيدم. من يوغ ناپسند مردم بابل... را برداشتم. خانه هاي ويران آنان را آباد كردم. من به بدبختي هاي آنان پايان بخشيدم... من آن سوي دجله را كه مدتي دراز پرستشگاه ايشان دستخوش ويراني بود تعمير نمودم پيكره پايدار جاي دادم.
من همه ساكنان آنها را گرد آوردم و خانه هايشان را به آنان باز پس دادم. خدايان سومر و اكد كه «نبويند» آنها را به بابل آورده و خداي خدايان را خشمناك ساخته بود من به خواست مردوك «خداي بزرگ» به صلح و صفا به جايگاه پسنديده خودشان بازگرداندم. باشد كه تمام خداياني كه من در پرستشگاه هايشان جاي داده ام روزانه مرا در پيشگاه «بعل» و «نبو» دعا كنند. باشد كه زندگاني من دراز گردد...»
اين جملات بخشي از نوشته اي است كه آن را اولين اعلاميه جهاني حقوق بشر ناميده اند. گل پخته اي كه كوروش بنيانگذار دولت هخامنشي به هنگام فتح سرزمين بابل روي آن اين جملات را حك كرده است. پادشاهي كه قرن ها پيش از شكل گيري ايده گفت وگوي تمدن ها، عملا در قلمرو حكومتي خود، با گرد آوردن ملت هاي مختلف، به نوعي همزيستي فرهنگ هاي متفاوت را باعث شده است.
با شاهرخ رزمجو، يكي از كارشناسان دوره هخامنشي كه مدت زمان زيادي را وقف تحقيق و پژوهش درباره اين دوره كرده است درباره هخامنشيان و جنبه هاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي آنان گفتگو كرده ايم كه مي خوانيد:
در بين تمام جنبه هاي مختلف حكومت هخامنشيان، هميشه اين جنبه فرهنگي آنان بوده است كه اهميت داشته. در واقع هر گاه كه سخن از فرهنگ و تمدن ايراني مي رود نمي توانيم منكر وجود هخامنشيان شويم و از تأثيرات آن حتي در زمان معاصر سخن به ميان نياوريم. رزمجو اين مسئله را داراي چند جنبه مي داند و مي گويد : نظم و برنامه ريزي كه براي اين امپراطوري عظيم ريخته شده است. در واقع چنان حساب شده و دقيق است كه اين امپراطوري را به نوعي در طول تاريخ نه تنها ايران كه جهان منحصربفرد مي كند. امپراطوري كه وسعت اش دو قاره را در بر مي گرفته و مرزهاي آن به معناي واقعي كلمه بي حد و حصر بوده است. اما در اين ميان رفتاري كه فرمانروايان هخامنشي نه تنها با ايران كه با مردم سرزمين هاي مختلف داشته اند بسيار قابل توجه و حايز اهميت است. در واقع رفتار آنان به نوعي بوده است كه هنگام فتح يك سرزمين مردم آن به هيچ وجه احساس تغيير حكومت نمي كردند چرا كه تمام ارزش هاي ديني، اجتماعي و مذهبي آنان دست نخورده بصورت اوليه باقي مي مانده است. و اين رفتار در زمان خود كاملا منحصر بفرد بوده است. چرا كه مردم شرق زمين همواره از فتح سرزمين خود ديگري تصويري خونين به خاطر داشته اند. حمله آشور باني پال، به شوش يكي از اين نمونه هاست. اما سپاه كوروش و باقي پادشاهان هخامنشي، سپاهي است كه بعد از تصرف شهرها، بدون هيچ خونريزي وارد شهر شده و نه تنها ويرانگر و خانمانسوز نبوده اند بلكه ويرانه ها را تعمير و كاستي ها را تكميل مي نموده اند. خب، پس وقتي مردم با حكومتي مواجه مي شوند كه به آنها اجازه مي دهد آزادانه دين خود را داشته باشند و عقايد و رسوم خود را حفظ كنند، آن هم در حالي كه مي تواند كاملا زورگو و ديكتاتور مآبانه رفتار كند، مسلما فرهنگ و حكومت آن را پذيرفته و به آن تن مي دهند.
|
|
«پدر»! اين كلمه اي است كه به گفته رزمجو ايرانيان، كوروش را به اين نام مي خوانده اند. غير ايرانيان نيز كوروش را سرور مي ناميده اند. سروري كه براي آنان آزادي و شادماني را به ارمغان آورده است.
درباره شخصيت كوروش ونوع رفتاري كه با مردم ايران و ملل تابعه داشته است بارها و بارها نوشته اند. او شخصيتي است كه گزنفون را وادار مي كند تا از بين تمام حكمرانان و فرمانرواياني كه در دوره خود وجود داشته اند به كوروش بپردازد و در پي اين برآيد كه درباره تربيت و نحوه زندگي كوروش تحقيقات گسترده اي به عمل آورد. تنها بدين خاطر كه بفهمد چه فرهنگ و تربيتي باعث شكل گيري شخصيتي مانند كوروش شده است. كسي كه منادي صلح در جهان باستان است. رزمجو درباره كوروش مي گويد:
رفتار كوروش از ديگر پادشاهان زمان خود كاملا متفاوت بوده است و تأثير اين رفتار فقط روي ايران نبوده است. در جهان باستان معمولا حكومت ها يا قدرت هاي محلي و منطقه اي از تشكيل چند قبيله و قوم به وجود مي آمده اند. ولي حكومت يكپارچه كوروش، از تركيب چندين ملل با فرهنگ هاي گوناگون به وجود آمده كه او با رفتار خود آنان را به زير يك پرچم و حكومت گرد آورده است كاري كه هيچ كدام از پادشاهان شرق نكرده اند.
*باقي پادشاهان ايراني چطور؟ آيا آنان نيز پس از كوروش رويه او را در پيش گرفتند؟
ـ نه مانند كوروش. به عنوان مثال داريوش ناچار شد در بدو تشكيل حكومت خود مقداري خشونت از خود نشان دهد اما بعد از آن به همان سبك و سياق پيش رفت. پادشاهان اشكاني نيز كمابيش سعي كردند روش اسلاف خود را پيش گيرند. حتي در حكومت ساساني با وجود تبليغات سويي كه انجام شده مردم از آزادي ديني برخوردار بوده اند. با اين كه مي گويند در زمان ساسانيان استبداد ديني حكمفرما بوده است اما اين مسأله فقط در مقطع زماني خاصي روي داده است كه آن هم نوعي واكنش به سياستي بوده كه دولت روم در پيش گرفته است. در واقع در آن زمان حكومت روم با رواج مسيحيت در ايران قصد داشت مردم ايران را به سوي خود جلب كند تا بتواند راحت تر اين سرزمين را به تصرف در آورد و دولت ساساني به نوعي مجبور بوده است كه اين رفتار را در اين باره پي بگيرد.
اما اين همزيستي مسالمت آميز فرهنگ ها در دوره هخامنشي به شكل ديگري نيز نمود يافته است. در نقش برجسته هاي تخت جمشيد، معمولا هر جا كه پارسيان تصوير شده اند، مادها نيز حضور دارند. حتي در برخي از اين نقوش كه مربوط به خراجگزاري ملل تابعه است، شخص پارسي و مادي درست هم طراز و هم اندازه يكديگر در حالي كه دست هم را گرفته اند به تصويركشيده شده اند. رزمجو در اين باره مي گويد:« در زمان هخامنشيان آن قدر انتقال قدرت از ماد به پارس با آرامش صورت گرفته است كه خيلي ها متوجه اين تغيير قدرت نشده اند حتي جنگي كه كوروش براي به دست گرفتن حكومت كرد در مغرب زمين انعكاس چنداني نداشت و در دوره هخامنشي، مغربي ها هنوز ايرانيان را مادي مي خواندند. در واقع يك وابستگي و همبستگي بين كوروش و مادها وجود داشته است كه به آنها هيچ وقت احساس يك قوم بيگانه دست نداده است. البته شايد اين مسئله به خاطر اين بوده كه مادر كوروش ماندانا دختر پادشاه ماد بوده است ولي اين تنها دليل نيست. علاوه بر اين كه آنها با هم وابستگي زباني و نژادي نيز داشته اند.»
هخامنشيان افتخارات بسياري براي ما به جا گذاشته اند. افتخاراتي كه هر كدام به تنهايي براي هويت بخشيدن به يك ملت كافي است و تخت جمشيد بارزترين و شكوهمندترين اثر تاريخي متعلق به اين دوره است اما تنها بناي تخت جمشيد نيست كه پر اهميت جلوه مي كند بلكه نحوه ساخته شدن آن يكي از نكات نغز و يكي از ارزشمندترين وجوه فرهنگي ايرانيان به شمار مي رود چرا كه براي ساخته شدن اين مجموعه عظيم درست بر عكس اهرام ثلاثه مصر، پشت هيچ انساني به زور خم نشده است. اگر اهرام مصر بر روي جنازه بردگان و اسيراني بنا شده كه هرسنگ ساختمان آن را با نفرين جا به جا كرده اند و از هر گوشه و كنار آن صداي شلاق و ناله اسيران بلند است، تخت جمشيد به دست هنروران و معماراني ساخته شده كه هر كدام با طيب خاطر و رضايت آن را بنا كرده اند. چرا كه در ساخت اين مجموعه هيچ كس به بيگاري گرفته نشده و همه در قبال كاري كه كرده اند مزد دريافت داشته اند. مورخان يوناني چون هردوت و گزنفون به اين نكته اشاره كرده اند كه داريوش و خشايارشا براي ساختن تخت جمشيد، هنرمنداني از سراسر جهان را گرد آورده اند و با احداث شهركي در حومه تخت جمشيد و پرداخت مقرري ماهانه آنان را براي ساخت تخت جمشيد استخدام كردند. اما اين تنها مدرك نيست بلكه: يك مقدار زيادي از اطلاعات ما در اين باره به كتيبه هاي گلي تخت جمشيد بر مي گردد.
هر چند كه متأسفانه به خاطر عدم كاوش هاي باستان شناسي كافي هنوز محوطه هاي مسكوني حومه تخت جمشيد كاوش نشده است اما ما بر اساس اسناد اداري و حسابرسي مي توانيم در اين باره نظر دهيم.
* اين گل نوشته ها حاوي چه مطالبي است؟
- در اين گل نوشته ها راجع به استخدام افراد و پرداخت هايي كه انجام مي شده، كارگراني كه دعوت به كار شده اند، مراتب مختلف كاري وميزان حقوق و مزايايي كه به آنها تعلق مي گرفته، مطالبي وجود دارد. چيزي كه در اين ميان بسيار چشمگير و حايز اهميت است وجود يك سيستم اداري خيلي دقيق ومنظم است كه تمام افراد بر اساس آن حركت مي كنند. خيلي از كساني كه كار مي كردند استخدام بوده اند و حقوق نسبتا خوبي هم مي گرفته اند .نكته ديگر افراد مختلفي بوده اند كه از نقاط مختلف با تخصص هاي متفاوت دعوت به كار مي شدند و نامه هاي آن وجود دارد. ما در اين كتيبه ها نه تنها اثري از برده نمي بينيم بلكه مي بينيم كه ساخته شدن تخت جمشيد، به بهبود نسبي وضع زندگي مردم كمك فراواني كرده است. اين را بيشتر از بررسي منابع و يك سري مقايسه ها انجام داده ايم. اين بررسي ها نشان مي دهد كه ظاهرا وضع مالي مردم خيلي خوب بوده وحقوقي و امكاناتي كه از دولت مي گرفته اند بسيار بالا بوده است.
* چه دلايلي براي اين مدعا وجود دارد؟
-يكي دليل گسترش راه است. جاده هاي بسياري كه ما مي دانيم تا چه حد گسترده بوده اند و رفت و آمدهاي زيادي در آن مي شده است. اين نشان دهنده بهبود وضعيت مالي مردم است. چون تنها در صورت تمكن مالي است كه تجارت صورت مي گيرد. موضوع يكي از اين گل نوشته ها درباره ۴نفر است كه مسئول حمل قسمتي از خزانه بابل هستند و در جاده براي منازل راهي كه در پيش دارند مواجب مي گيرند. اين نشان مي دهد كه جاده ها تا چه حد بالا بوده و مردم چنان تأمين بوده اند كه احتياج به غارت نداشتند. بخصوص وجود پيك ها نشان مي دهد كه جاده ها امن بوده و نه تنها مردم بلكه خيلي از مردم ملل ديگر مي توانستند به راحتي در آن رفت و آمد كنند. باز شدن كانال داريوش در مصر كه عملكرد كانال سوئز امروز را داشته و درياي مديترانه را به خليج فارس و اقيانوس هند متصل مي كرده باعث پيشرفت و بهبود وضعيت مردم بوده است. خيلي از اين اجناس در كشورهاي مختلف پيدا شده اند.
كالاهاي ايراني در يونان و مصر و يا بر عكس
اما امروز هيچ اثري از شهر پارسه نيست. شهر ي كه در حومه تخت جمشيد بنا شده و جمعيت بسياري داشته است. اين شهر جهان كوچك شده زمان خود نيز بوده است.چرا كه هنرمندان، كارگران و استادان و معماران بسياري از گوشه و كنار جهان در آن جمع شده بوده اند. رزمجو درباره شهر پارسه مي گويد: ما فقط محوطه كاخ را مي شناسيم. ولي هيچ خبري از شهر پارسه نداريم كه كجاست و گستردگي آن تا چه حد است. دليل آن هم انجام نشدن حفاري باستاني در آن منطقه است. اين را مي دانيم كه وقتي اسكندر سررسيد شهر پارسه جزو ثروتمندترين شهرهاي جهان بوده است و طبق اطلاعاتي كه از كتيبه ها به دست آورده ايم تعداد زيادي از كساني كه آنجا كار مي كردند از شهرهاي ديگر به آنجا آمده بودند. يكي از اين شهرها ترزيش يا نام پارسي آن اوودچايه بوده است. فهرست اين شهرها در گل نوشته ها وجود دارد. همچنين نقاط ديگري كه در خارج از ايران وجود داشته است. مثلا يكي از اين كتيبه ها حكايت از استخدام ۱۰ كارگر مصري مي كند كه زير نظر يك سرپرست كار مي كردند. خب مسلما آنان وقتي به خانه مي آمدند و اسباب و وسايل زندگي احتياج داشته اند چرا كه منابع نشان مي دهند آنها با خانواده هاي خود به پارسه آمده اند و در آنجا ساكن شده اند. حتي اطلاعاتي در مورد پرداخت مواد غذايي وجود دارد اما از محلي كه آنها اسكان يافته اند و از شهر پارسه هنوز چيزي نمي دانيم.
اما رابطه پادشاهان هخامنشي با مردم چطور بوده است؟ پادشاهاني كه شيوه فتح و كشور گشايي شان برپايه دوستي و آزادي گذاشته بودند.آقاي رزمجو در اين باره معتقد است: رابطه حكومت و مردم رابطه نزديكي بوده، ظاهرا پادشاهان هخامنشي اهميت بسياري به برخورد با مردم مي داده اند. گزارش از كمبوجيه وجود دارد كه وقتي مي شنود يك قاضي براي صدور حكم رشوه گرفته است پوست آن را مي كنند و روي سند قضاوت مي كشد و به پسر آن قاضي كه جاي پدر را گرفته بوده مي گويد: هر وقت مي خواهي حكم صادر كني به اين سند نگاه كن. بنابراين آنان به رفتاري كه با مردم مي شده اهميت بسياري مي داده اند. در يكي از كتيبه ها داريوش به جانشينانش سفارش مي كند كه «اگر مي خواهي شادي پايدار از اين مملكت دور نشود مردم پارس را نگه دار.»
اين جمله نشان مي دهد كه داريوش به مردم خود اهميت زيادي مي داده است. در يكي ديگر از كتيبه ها او مي گويد: من اجازه ندادم كه نه زورمند به ضعيف زور بگويد و نه ضعيف به زورمند.چنين پايه هايي كه براي عدالت گذاشته مي شود بنيان يك حكومت محكم قرار مي گيرد و ما مي بينيم كه اين رفتار فقط با مردم پارسي نيست.
در خيلي از نقش برجسته ها به طور نمادين كساني كه تخت سلطنت را به دست گرفته اند فقط ملل تابعه نيستند. بلكه خود پارسيان هم جزو آنها هستند كه اين نشان مي دهد همه ملت ها در سلطنت سهيم هستند نه فقط كساني كه شكست خورده اند.
نكته جالب توجه ديگر عدم وجود تفاوت بين زن و مرد براي حاكمان هخامنشي است. فرمانده بخشي از ناوگان نيروي دريايي زن بوده و مي توانسته در شوراي جنگي نظر دهد. اين مسئله زماني اتفاق مي افتد كه در يونان كه مهد دمكراسي خوانده مي شود، زنان حق راي ندارند و حتي به عنوان شهروند هم به حساب نمي آيند. حتي آنان حق تماشاي مسابقات ورزشي را نداشته اند به همين دليل مي شود نتيجه گرفت كه جامعه از نظر بنياني در وضعيت خيلي خوبي قرار داشته و عدالت براي همه وجود داشته است. در يكي از كتيبه ها شاه خودش دستور پرداخت براي يك پسر چوپان را داده است. اين نشان مي دهد كه شاه اين قدر احساس مسئوليت مي كند كه حتي براي اين به ظاهر كوچك اهميت بسيار قايل بوده است. مردم نيز هر ساله در يك مراسم بار عام در برابر شاه قرار مي گرفتند و مي توانستند با خود شاه صحبت كنند كه به مرور زمان اين برخورد مستقيم برداشته مي شود.
اما يكي ديگر از پديده هايي كه همواره تعجب همگان را در طول تاريخ برانگيخته و توجه ها را سوي خود جلب كرده است پديده چاپارها در دولت هخامنشي است. در واقع هخامنشيان اولين حكومتي هستند كه از پست به صورت يك نظام سازمان يافته استفاده كرده اند.
آنان با احداث منزلگاه هايي در بين تمام جاده هايي كه از پايتخت به نقاط مهم ديگر كشور مي رفت و استخدام سواركاراني ماهر با عنوان چاپار توانستند به اهداف بسياري دست پيدا كنند. رزمجو درباره چاپارها مي گويد: «معمولا قبل از اين كه چاپار به منزل هاي راه برسد مواجب اش تعيين شده و مي رسيده است و چاپار سندي به همراه داشته كه با گرفتن سند اين مواجب را در اختيار بگيرد.»
او در مورد منازل بين راه معتقد است كه تا حدودي مي توان از مدارك اسلامي كمك گرفت و اضافه مي كند. به طور دقيق هرگز نمي شود اين منازل را شخصي نمود. اما چيزي كه خيلي با اهميت جلوه مي كند وجود راه هايي است كه به راحتي مي شد در آن سفر كرد. قسمت هايي از اين جاده هنوز هم در تركيه وجود دارد و هنوز ماشين مي تواند از روي آن عبور كند.قسمتي از راه در نزديكي تخت جمشيد، در استخر و پاسارگاد وجود دارد كه همگي سنگفرش بوده است و اغلب اين مسيرها در مسير جاده شاهي قرار داشته اند و ارابه ها مي توانستند با سرعت روي آن حركت كنند. البته قبل از هخامنشيان نامه هاي بسياري بين مناطق و حتي كشورها رد و بدل مي شد ولي هرگز سيستمي به عنوان سيستم پست وجود نداشته. چون شما فرض كنيد يك كشور در داخل خاك خود راه هاي محدودي داردكه اين راه در آستانه مرزهاي آن كشور قطع مي شوند ولي امپراطوري هخامنشي با آن قلمرو وسيع متشكل از شبكه اي از راه هاست كه خيلي راحت به هم متصل مي شود.
كاربرد ديگر كه از اين جاده ها مي شده كاربرد نظامي است. در مواقع بحران ارتش خيلي راحت و سريع مي توانسته خود را به نقاط بحران زده برساند و وضعيت را آرام كند. اين سيستم دقيقا مثل سيستم رگ هاي بدن كار مي كرده. همان طور كه گلبول هاي قرمز و سفيد خيلي راحت در مسير رگ ها حركت مي كنند و خود را به نقاط مختلف بدن مي رسانند، شبكه راه ها نيز در دوران هخامنشي ارتش يا تجار و مسافران را به نقاط مورد نظر خود مي رساندند. البته اين مسأله كاملا ناخود آگاه به وجود آمده است. به هر حال سراسر جاده شاهي سنگفرش بوده و مسيرهاي زيادي از نقاط فرعي به اين جاده مي رسيده است.
* منزلگاه هاي بين راه چه شكلي داشته اند؟
- آنقدر مي دانيم كه انبارهايي براي مواد غذايي و علوفه اسبان وجود داشته است. همچنين اصطبل هايي كه اسبان تازه نفس در آن نگهداري مي شده اند و احتمالا مكان هايي نيز براي اقامت مسافران وجود داشته است.
«چشم و گوش هاي شاه»!اين عنواني است كه مأموران مخفي پادشاه در نقاط مختلف و شهرهاي گوناگون داشته اند. آنان كساني بوده اند كه وضعيت شهر را، نوع حكومتي والي يا ساتراپ و احيانا وقوع ظلم و جور توسط او را به وسيله چاپارها ماهانه به گوش شاه مي رساندند تا او به اين مسأله رسيدگي كند.
رزمجو در اين باره مي گويد: معمولا اختيارات قضايي به دست ساتراپ ها يا شهرباناني بوده كه از طرف شاه براي حكومت به شهري يا منطقه اي تعيين مي شدند. نمونه هايي در مصر داريم كه اختلافاتي كه به وجود مي آمد به شخص شهربان يا ساتراپ ارجاع داده مي شده و او به عنوان نماينده شاه بزرگ درباره آن حكم صادر مي كرده است. در خيلي از موارد نيز شاه شخصا قضاوت مي كرده البته اين مستلزم اطلاعاتي بوده كه توسط چشم و گوش هاي شاه در اختيار او قرار مي گرفته. او به وسيله اين اطلاعات مي توانسته به راحتي قضاوت كند.
* هخامنشيان از نظر علمي در چه مرتبه اي قرار داشتند؟
- منابعي كه از دوره اشكاني و ساساني وجود دارد بيشتر روايت هايي كه نمي توان به آن استناد كرد اما تعداد زيادي كتابخانه وجود داشته كه اين كتاب ها از پوست و چرم درست شده بوده است. مورخان اسكندر گزارش داده اند كه به هنگام آتش زدن تخت جمشيد هزار قاطر كتاب هاي تخت جمشيد را از آنجا خارج كرده اند و به يونان برده اند. درعهد عتيق نيز روايت شده كه شب ها براي شاه كتاب خوانده مي شده تا خوابش ببرد. در بيستون معلوم است كه داريوش اخبار را به طور روزانه داشته است چون تاريخ دقيق وقايع را در كتيبه هايش آورده است. ولي متأسفانه از اين اسناد چيز زيادي به دست نرسيده كه يك دليل آن كمبود كاوش هاست.
رزمجو همچنين درباره وضعيت ادبيات در آن دوره مي گويد: حتما متن هاي ادبي وجود داشته است. تعداد زيادي اسناد در كشورهاي همجوار ايران مثل بابل پيدا شده كه متون مذهبي ادبي و فلسفي هستند و در دوره هخامنشي نوشته شده اما چيزي به عنوان ادبيات به دست نياورده ايم. ولي خود متن كتيبه هاي سنگي نشان دهنده ادبيات است. چرا كه آهنگين هستند. مدرسه نيز حتما وجود داشته است كه در كودكي به پارسيان آموزش داده مي شود. حتي اين جمله بارها و بارها آمده است كه كودكان پارسي سواركاري و تير اندازي و راستگويي را در كودكي مي آموزند. و البته مي دانيم كه خيلي از پادشاهان و اطرافيان آنها تعليمات سياسي هم مي ديده اند. حتي خيلي بيشتر از هخامنشيان هم مداركي هست كه نشان از مدرسه دارد. گل هاي كه روي آن سرمشق نوشته شده و كودكان بايد از روي آن كپي مي كردند. كاوش هايي كه در شوش انجام شده اين مسئله را ثابت مي كند. در گل نوشته هاي خزانه تخت جمشيد هم از پسران پارسي اسم برده شده كه از گل نوشته ها نسخه برداري مي كرده اند. آنان كساني هستند كه براي فراگرفتن خط عيلامي آموزش مي ديده اند. كاتباني كه از هر نسخه چند كپي تهيه مي كردند و بايگاني مي كرده اند. چرا كه گزارش شده در دوره اسكندر چادر يكي از سرداران مقدوني آتش مي گيرد و او درخواست مي كند كه اصل نسخه ها را برايش بفرستند.