پنج شنبه ۲۶ تير ۱۳۸۲
شماره ۳۱۰۹- July, 17, 2003
انديشه
Front Page

مي خواهند بمانند
زير ذره بين
انتخابات مديران در ميان افراد مختلف، عكس العمل هاي متفاوتي را برانگيخته و در حداقل تأثير آن، مديراني را كه سالها بر جايگاه مديريت تكيه زده و تبديل به مدير دائم العمر شده بودند، به تكاپو واداشته است. مديراني كه سالها در احكام و ابلاغ هايشان فقط سمت مديريت درج شده بود، به واسطه آيين نامه جديد، عملكرد خود را زير ذره بين و موقعيت خود را دستخوش تغيير يافته اند. ميز مديريت، براي برخي از مديران مدارس چنان تكيه گاه ابدي به شمار مي آمد كه مدير از روابط خود با ديگر دستگاهها براي استحكام آن و از استحكام آن براي نقض مقررات، هر چند با نيات خيرخواهانه، سود مي برد.
000975.jpg
طرح از: داود كاظمي
محرم حيدري: زماني در شوروي سابق، پرداخت حقوق يكسان به همه كاركنان دولت، ميل به تصدي شغل استادي دانشگاه و معلمي مدرسه را در ميان كارمندان افزوده بود، چون اين مشاغل از ارج و قرب بيشتري برخوردار بودند.
دير زماني است با هر يك از مديران مدارس صحبت مي شود، از درد و رنج پنهان و زحمات ناديده و حقوق پايمال شده گله مي كنند و مدعي تحميل چنان مرارت و مشقتي هستند كه بايد بي اختيار از ايشان پرسش شود، پس چرا مانده ايد؟ حتماً مانده اند تا شايد سنگ زيرين آسياب باشند، اما برخي معتقدند مديران حداقل به لحاظ رواني، لذتي مي برند كه ديگران از آن بي بهره اند.
اولياي دانش آموزان و كارمندان اداره فقط مدير را مي شناسند و محترمش مي شمارند. مديران امكان و اجازه قضاوت در مورد همكاران خود را دارند. معلمي كه به دلايلي در اختيار اداره آموزش و پرورش منطقه قرار مي گيرد و يا حتي به عنوان نمونه مطرح مي شود، البته كه در كنف حمايت و موافقت مدير است و ارزشيابي سالانه معلمان هم به عهده مدير است وبالاخره ارتقا به مناصب بالاتر نيز بيشتر، از ميان مديران است كه صورت مي پذيرد. اما از زمان شروع اجراي طرح انتخاب مديران مدارس توسط معلمان در شهر تهران و برخي شهرهاي ديگر، فارغ از نكات منفي و مثبت آن، جزع و فزع تعدادي از مديران كه مدارسشان مشمول انتخابات شده، به هوا رفته است.
مديران حداقل به چند دليل از برگزاري انتخابات
دل خوشي ندارند: 
۱- خود را بهترين گزينه مي دانند، در صورتي كه ممكن است انتخاب نشوند.
۲- مردودي در انتخابات و رأي نياوردن، تصور اينكه مدير، خيلي هم عالي و مورد تأييد و ايده آل نبوده را در اذهان به وجود مي آورد.
۳- در صورت نياوردن رأي، چه بسا تحت مديريت فردي قرار گيرند كه تا ديروز همكار ناراضي وي بوده است.
۴- مديراني كه رأي نمي آورند، اداره را در اين قضيه همچون بروتوس، كه يكي از خائنين به سزار بود، مي پندارند و نداي برگزاري انتخابات را نداي پايان يافتن تاريخ مصرف خود مي شمارند و مي پرسند: به راستي اداره، با ما چرا؟
۵- نفس انتصاب توسط اداره را از شأني بالاتر از انتخاب توسط همكاران خود مي دانند.
۶- سؤال مي كنند كه اگر مرگ خوب است، چرا براي همسايه، و از اين كه رؤساي مناطق و ادارات آموزش و پرورش را با انتخابات و توسط مديران مدارس برنمي گزينند، ناراحت هستند.
فارغ از اين كه شيوه انتخاب مديران توسط معلمان، براي چه كساني خوشايند و براي چه كساني ناخوشايند است، گذشته نه چندان باشكوه انتصاب مديران توسط مناطق، يكي از دلايل شكست اين طرحهاست.
معلمان همواره از يادآوري تأخيرها، غيبت ها، تبعيض ها، سوء استفاده ها، ناآگاهي ها و سوء مديريت مديران خود حكايت ها داشته و دارند. سوء رفتار مديراني كه همواره به عنوان نماينده اداره مطرح مي شدند، معلمان را حتي از مسئولين ادارات آموزش و پرورش هم نااميد كرده و در اغلب موارد، معلمان، ادارات را پشتيبان بي قيد و شرط مديران تصور مي كردند.
پس از اجراي آزمايشي طرح ارزشيابي مدير توسط معلمان، زمزمه هاي انتخاب مدير توسط معلمان سرداده شد تا اين كه در ششصد و هفتاد و سومين جلسه شوراي عالي آموزش و پرورش، در تاريخ ۲۲ فروردين ماه سال ۸۱، مقرر شد مديران تمام مدارس كشور تا مرداد سال ۸۳ (و به عبارتي تا آغاز سال تحصيلي ۸۴-۸۳) با ضوابط مندرج در آيين نامه تعيين مديران مدارس به وسيله معلمان، تطبيق داده شوند. طبق اين مصوبه، از اين پس تمام مديران واحدهاي آموزشي، بايد از طريق انتخابات و رأي كاركنان مدرسه انتخاب شوند. به اين ترتيب، از كليه كاركنان و معلمان رسمي، كه حداقل ۱۲ ساعت در مدرسه به كار اشتغال دارند و نيز اعضاي انجمن اوليا و مربيان خواسته مي شود، فرد يا افراد صالحي را براي مديريت مدرسه، به نماينده اداره معرفي كنند. نماينده اداره هم پس از اخذ فرم ۵۰۲ كارگزيني(مربوط به سوابق پرسنلي) و بررسي هاي مقدماتي، نامزدهاي مديريت را به رئيس اداره معرفي مي كند. رئيس اداره نيز پس از بررسي هاي لازم، اسامي افراد واجد شرايط را براي رأي گيري به نماينده اداره اعلام مي كند و در جلسه اي كه زمان و مكان آن از قبل به اطلاع معلمان رسيده است، حاضران از ميان واجدان شرايط ۳ نفر را به ترتيب و با رأي مخفي برمي گزينند و سرانجام، رئيس اداره از بين اين سه نفر، يكي را به سمت مدير تعيين مي كند.
طبق اين آيين نامه، رئيس اداره مي تواند از نامزدي افراد غير واجد شرايط براي مديريت جلوگيري كند. از سوي ديگر او مي تواند در صورت عدم صلاحديد، براي هيچ يك از افراد منتخب ابلاغ صادر نكند. سپس مراتب را براي تعيين تكليف و صدور ابلاغ يكي از افراد منتخب يا تجديد انتخابات به رئيس سازمان آموزش و پرورش اعلام كند. به اين ترتيب، يكي از نگراني هاي معلمان استان، غيرقابل پيش بيني بودن عملكرد اداره است. ممكن است معلمان به فردي رأي بدهند، ولي چه بسا اداره به جاي نفر اول منتخب معلمان، فرد دوم يا سوم را انتخاب كند يا كلاً انتخابات ديگري برگزار شود كه نتيجه آن چهار سال تحمل مدير مذكور براي معلمان باشد. زيرا طبق آيين نامه، مدير منتخب، به مدت چهار سال به مديريت مدرسه انتخاب خواهد شد، مگر اين كه به دليل نقض مقررات و قوانين و پس از دوبار تذكر كتبي، معزول شود.
انتخابات مديران در ميان افراد مختلف، عكس العمل هاي متفاوتي را برانگيخته و در حداقل تأثير آن، مديراني را كه سالها بر جايگاه مديريت تكيه زده و تبديل به مدير دائم العمر شده بودند، به تكاپو واداشته است. مديراني كه سالها در احكام و ابلاغ هايشان فقط سمت مديريت درج شده بود، به واسطه آيين نامه جديد، عملكرد خود را زير ذره بين و موقعيت خود را دستخوش تغيير يافته اند. ميز مديريت، براي برخي از مديران مدارس چنان تكيه گاه ابدي به شمار مي آمد كه مدير از روابط خود با ديگر دستگاه ها براي استحكام آن و از استحكام آن براي نقض مقررات، هر چند با نيات خيرخواهانه، سود مي برد. چنين فردي، گاه با وارد شدن ناگهاني به كلاس ضمن خدمت روشهاي نوين آموزش قرآن كه در آن نوار صوتي قرآن با سرودها و آهنگهاي جذاب طنين افكن شده بود، در حضور معلمان، كلاس را به محفل لهو و لعب تشبيه مي كرد و گاه با تشكيل كلاس هاي خاص درون مدرسه خود، دانش آموزان را به دو دسته نمونه و عادي طبقه بندي مي كرد تا از قبل گرفتن شهريه براي اجراي كلاس هاي تقويتي ويژه خواص، به درصد بالاي قبولي دست يابد و با چنين تبليغي، اولياي متمول منطقه متبوع و مناطق همجوار را جذب مدرسه كند. چنين مديراني بويژه در مواقعي كه از حداقل ضوابط لازم براي نامزد شدن بي بهره اند، با شنيدن صداي انتخابات، به هر نحو ممكن سري هم به دفتر رئيس منطقه مي زنند تا شايد به امكاني براي تأخير در انجام انتخابات و يا گرفتن مجوز خاص از سازمان دست يابند. گرچه در روي ديگر سكه، مديراني با اعتماد به نفس كامل، از اجراي اين طرح استقبال كرده و حتي خود پيشنهاد انجام آن را پيش از موعد تعيين شده توسط ادارات، داده اند كه در موارد بسياري نتيجه برپايي انتخابات در مدارس چنين مديراني، تأييد و تنفيذ حكم مدير توسط عموم معلمان شده است. از سوي ديگر، تصور اين كه عموم معلمان از امكان انتخاب مدير مدرسه خود استقبال كنند، چندان هم مقرون به صحت نيست و هر چقدر استقبال در مدارس راهنمايي تحصيلي و متوسطه بيشتر است، در دبستانها با مقاومت روبه رو بوده و دست هاي دعاي رو به آسمان و گسيل طومارهاي امضا شده به ادارات است كه تقاضاي تأخير در برگزاري انتخابات تا سال آينده را دارند، احتمالاً به اين اميد كه از اين ستون به آن ستون فرج است و شايد فرد ديگري و طرح ديگري در راه باشد.
نحوه سوگيري مديران و معلمان نسبت به قضيه انتخابات، تصور خسران مديران و منفعت معلمان را به ذهن متبادر مي سازد. در اين قضيه معلمان حاكم بر سرنوشت خويش و نامزدهاي انتخابات فرض مي شوند و مديران افرادي منفعل. مديران با يادآوري طرح ارزشيابي مديران توسط معلمان (كه سال قبل در برخي مناطق و به صورت آزمايشي اجرا شد)، تأكيد مي كنند كه در آن طرح، مديراني امتياز بالاتري كسب كردند كه نسبت به عملكرد معلمان با تساهل و تسامح بيشتري برخورد كرده، مشكلات مختلف افراد تحت مديريت خود را ناديده گرفته بودند و در مقابل مديري كه به رعايت قانون و مقررات مي پرداخته، نتوانسته نمره قبولي از معلمان بگيرد و به اين ترتيب استنتاج منطقي از طرح مذكور، اين است كه معلمان تمايل بيشتري نسبت به مديراني دارند كه كاري به كارشان نداشته باشند.
اما معلمان هم، خود را نافع اصلي اين طرح نمي دانند و معتقدند اين طرح توسط شوراي عالي آموزش و پرورش و احتمالاً با توجه به استراتژي مردم سالاري دولت به اجرا درآمده، هر چند همچنان اداره نقش ناظر را در رد صلاحيت ها و تغيير و تجديد انتخابات ايفا خواهد كرد. معلمان مي گويند اگر منظور از مدير كسي است كه تدريس بلد نيست، مدرك تحصيلي همسان يا پايين تر از ديگران دارد، كارهاي شخصي را تحت عنوان شركت در جلسات اداره و خريد از بازار اولويت مي دهد، در ساعات موظف به تدريس در كلاسهاي آموزش خانواده مشغول است، به تشخيص خود و گزينشي بخشنامه ها را به رويت همكاران مدرسه مي رساند، هر سال حق برجستگي ، گروه تشويقي، معلم نمونه و هر امتياز ديگري را فقط به فلان نورچشمي خود مي دهد تا او هم به بهانه هفته معلم يا بازنشستگي مدير، ديگران را در رودربايستي قرار داده وبا جمع آوري پول ، هديه براي مدير بخرد، چرا خود ما امكان تفويض قدرت مديريت و انتخاب مدير را نداشته باشيم. شايد انتخابمان به مراتب از برج عاج نشينان ادارات بهتر باشد. مديري كه حتي هنگام مريضي فرزندانمان، امكان يك ساعت زودتر تعطيل كردن را به ما نمي دهد، ولي براي قوم و خويش خود، غيبت چند روزه براي حضور در مراسم عزاداري فاميل دست چندم را به راحتي ناديده مي گيرد، به جاي مديريت، رياست مي كند.
دغدغه هاي مسئولين ادارات هم در اين مورد كم نيست. در منطقه اي، يك معلم مازاد در اختيار كارگزيني، هنگام رأي گيري، آرايي بيش از مدير به اصطلاح محبوب قبلي كسب كرده است. در منطقه ديگري يكي از نامزدها، آرايي برابر با آراي مدير به دست  آورده، ولي طبق آيين نامه، چون رشته تحصيلي مدير متناسب با مديريت بوده، نامزد ديگر بازنده انتخابات شده است و به اين ترتيب پنجاه درصد معلمان، رأي گيري را فرمايشي و عملكرد اداره را بي اعتنايي به آراي خود ارزيابي كرده اند و پيداست كه قانع كردن نيمي از معلمان يك مدرسه پرجمعيت فقط با ارجاع ايشان به آيين نامه، اصلاً امكان پذير نخواهد بود.
رأي گيري يك مدرسه راهنمايي تحصيلي دخترانه كه به علت كاهش دانش آموزان آن، تصميم بر يك نوبته شدن آن گرفته شده بود، واكنش مدير يك نوبت نسبت به مدير نوبت ديگر و مسئولين اداره، كه در جلسه رأي گيري حاضر شده بودند، چنان خصمانه و گستاخانه بود كه ناكافي بودن مدرك و سابقه كار را براي تصدي سمت مديريت را كاملاً به منصه ظهور رساند. نمايندگان اداره، هم از اين كه وي طي چند سال گذشته منتصب اداره بود و هم به خاطر اين كه با حاضر نشدن تعدادي از معلمان نوبت ديگر، مدير مذكور باز هم منتخب معلمان اعلام شد، تأسف خوردند و مطمئن شدند كه برخي فقط شيفته خدمت هستند، نه تشنه قدرت!
آراي معلمان در مدارس، بعضاً حاوي پيام هاي قابل توجهي است. مديري با سابقه، پس از برپايي انتخابات متوجه شد، حداكثر پنجاه درصد آرا را كسب كرده است و پنجاه درصد معلمان ديگر هم نه به نفع نامزد ديگر، بلكه رأي سفيد به گلدان ريخته بودند تااعلام كنند تمايلي به هيچ يك از كانديداها ندارند.
كم بودن تعداد نامزدهاي داراي شرايط هم از مشكلاتي است كه مناطق تهران با آن دست به گريبان هستند و بعضي مناطق با انتخاب راهكار مناسبي تا حدي آن را مرتفع كرده اند.
به اين ترتيب كه از حدود چند هفته مانده به برگزاري انتخابات در هر يك از مدارس، طي بخشنامه اي زمان و مكان برگزاري انتخابات و شرايط مورد نياز به اطلاع عموم همكاران منطقه مي رسد تا در صورت وجود داوطلبي در ساير مدارس، خود را به نماينده اداره معرفي كنند.
البته مزيت خود معرف بودن افراد، شناسايي و انتخاب نيروهاي جديد است، اما بعضاً افرادي با داشتن سابقه مخدوش در زمينه هاي حرفه اي يا اخلاقي، اصرار به نامزد شدن دارند و در چنين مواقعي پاسخ گفتن به ايشان بدون باز كردن پرونده هاي مختومه و با رعايت روابط انساني، كار ساده اي نيست. انتخابات مديران مدارس، علاوه بر جلب توجه افراد ذينفع، مورد توجه و مداقه متخصصين مديريت نيز واقع شده است. ايشان ضمن ابراز نگراني از احتمال وجود زد و بندهاي پشت پرده، از تباني معلمان با كانديداها و يا وعده هاي نامزدهاي انتخابات براي جمع آوري رأي خبر مي دهند. فقدان هر گونه ردپايي در مراجع و منابع مديريتي حتي در سايت هاي معتبر مديريتي در اينترنت، در مورد سابقه چنين شيوه اي به منظور انتخاب فردي براي مديريت مجموعه انساني از سويي و ضعف دستگاه نظارتي به دليل حجيم بودن و گستردگي طرح از سوي ديگر، آينده چندان رضايت بخشي را پيش روي اهل فن به نمايش نمي گذارد. اهل نظر بر اين عقيده اند كه در بسياري از اين مناصب مهم، براي اين كه بتوانند بهترين گزينه ها را براي مديريت انتخاب كنند، از اجراي تست ها و آزمونها به منظور استعدادسنجي بهره  مي برند. در يكي از اين آزمونها، از داوطلب خواسته مي شود همزمان با شمارش تعداد مربع  ها، دايره ها، ضربدرها و ستاره هاي برگه اي كه به فرد داده مي شود، به داستان ناشنيده اي كه برايش خوانده مي شود، گوش فرا دهد و در انتهاي آزمون، بدون يادداشت كردن، علاوه بر شمارش صحيح تمام اشكال، داستان را هم تعريف كند. اين آزمون به منظور سنجش قدرت انجام كارهاي متفاوت در آن واحد توسط شخص، به اجرا در مي آيد. اما در شيوه پيش روي آموزش و پرورش، فقط به مدرك تحصيلي و سابقه كار و در شرايط برابر به رشته تحصيلي مرتبط با مديريت توجه شده و تازه پس از انتخاب فرد و صدور حكم كارگزيني، كلاسهاي ويژه دوره مديريت آغاز مي شود. محتواي اين دوره ها نيز، اغلب بررسي و ارائه تئوري هاي مديريتي است كه فقط مدرسان آشنا با آموزش و پرورش، در صورتي كه به ارائه مثالها و مصداقهايي از درون آموزش و پرورش بپردازند، موفق به جلب همراهي شركت كنندگان خواهند شد، در غير اين صورت حا ضرين هر آن در انتظار ختم جلسه لحظه شماري مي كنند.
همچنين در صورتي كه شاخص ترين انتظار از مدير را فراهم كردن ارتباطي منطقي بين خواسته هاي سازمان و نيازهاي افراد تحت مديريت وي به منظور نيل به حداكثر بهره وري بدانيم، داشتن سابقه كار كافي و مدرك تحصيلي ليسانس و بالاتر حتي در رشته  مديريت، نمي تواند ملاك كامل و مناسبي براي انتخاب افراد باشد. چرا كه كم نيستند دارندگان مدرك تحصيلي كه با مسئوليت پذيري، روابط انساني، نظم، عدل و انصاف و فنون مديريت اجرايي بيگانه هستند و در نقطه مقابل كساني كه بدون داشتن مدرك تحصيلي و به طور غريزي مدير هستند، اما آنچه كه در احكام كارگزيني قابل درج و استعلام است، همانا مدرك و سابقه است. در هر حال كار انتخابات در مدارس با وجود تمام قوت و ضعف هاي اين طرح، هم اكنون در حال اجراست. نيروهاي خوبي شناسايي و انتخاب شده اند و نيروهاي بسيار خوبي نيز كه تاكنون مدير بوده اند، مجدداً با رأي معلمان، حكم شان تمديد و تنفيذ شده و عده اي نيز در فضاي غبارآلود ناشي از تنش هاي چنين فضايي، به دور از هر گونه شايستگي به اين مهم دست پيدا كرده اند.
به رغم محور بودن آموزش و پرورش در فرآيند توسعه، تمام اين قضايا در سكوت كامل صدا و سيما و رسانه هاي جمعي در حال انجام است. در چند ماه گذشته تاكنون گزارش خبري شبكه ۲ سيما، دوبار در مورد آموزش و پرورش به هفته معلم و ثبت نام مدارس اختصاص پيدا كرده و انگار در اين وزارتخانه غير از برگزاري هفته معلم و ثبت نام دانش آموزان فعاليتي وجود ندارد. به همين دليل هم غير از اوليايي كه عضو انجمن اولياء و مربيان مدرسه و داراي حق رأي هستند، بقيه از اجراي انتخابات در مدارس اصلا خبري ندارند. شايد اگر قانون اساسي تحصيل در مدرسه را رايگان ندانسته بود، حتي در همين حد هم به اين مسائل پرداخته نمي شد. چون گرفتن پول قانوني مي شد و از همين راه، هم مدارس مي توانستند مشكلات خود را مرتفع كنندو هم ديگر خلافي صورت نمي گرفت كه وقت ارزشمند تلويزيون به آن اختصاص پيدا كند و در نهايت اينكه حال كه به آموزش و پرورش به عنوان محور توسعه تا اين حد بي اعتنايي مي شود، واي به حالش اگر فقط يك چرخ دنده بود.

نگاه امروز
دموكراسي در مدرسه

مرتضي مجدفر
از صبحگاه نخستين روزي كه دارالفنون در تهران قديم تأسيس و پايه هاي نظام آموزش و پرورش كلاسيك ايران بنا نهاده شده است، مدارس كشور همواره «مدير» داشته اند و مدير، كسي بوده كه از سوي اداره معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه و بعدها اداره فرهنگ و در سال هاي اخير آموزش و پرورش، به اين سمت منصوب شده است. مدير مدرسه، رابط بين اداره و معلمان، صاحب اختيار و قدرت، مجري سياست هاي مسئولان رده  بالا و اعمال كننده مديريت آموزشي در محيط آموزشگاه بوده و هنوز هم هست.
هرچند براساس ديدگاه هاي ماكس وبر، قدرت، ناشي از قانون است و مدير مدرسه اي كه ابلاغ مديريت خود را از مسئولان ارشد آموزش و پرورش دريافت مي داشته و هنوز هم مي دارد، به واسطه ارتباط اداري و قانوني اين ابلاغ با سرمنشأ قدرت، خودبه خود صاحب قدرت و اختيار شمرده  شده و هنوز هم شمرده مي شود، ولي اختيار، منشأ ديگري هم دارد.
بر طبق نظريات خانم ماري پاركرفالت - از مبتكران نظريه مديريت اقتضايي - و نيز ديدگاه هاي نو موجود در آموزه هاي مديريت كيفيت جامع، درست است كه مديران، به طور قانوني منصوب مي شوند و خودبه خود قدرت و اختياري شگرف به دست مي آورند، ولي تا زماني كه نتوانند زمينه هاي انتخاب روحي و رواني، شخصيتي و عاطفي خود به مديريت را در محيط كار فراهم كنند، آن اختيار قانوني هم به كار نخواهد آمد. به عبارت ديگر، مديران، منصوب مي شوند كه انتخاب را به دست آورند. مديري كه به طور قانوني، صاحب اختيار مي شود، در وهله اول اداره كننده اي بيش نيست، ولي آنگاه كه با نشان دادن جنبه هاي مثبت و قابل تأمل در رفتارهاي كاري و توجه جدي و عالمانه به روابط انساني در محيط كار، نمودي ديگر از خود را به رخ مي كشد، حركت او از اداره صرف امور به سوي مديريت آغاز و درنهايت نيل به رهبري آموزشي ميسر مي شود و درست از همين جاست كه دو واژه «مدير» و «كاركنان» جاي خود را به «رهبر» و «پيروان» مي دهند و اين ديدگاهي است كه امروز حاكم بر مديريت آموزشگاهي در جهان است.
در يكصد سال گذشته، آموزش و پرورش و مدارس ما، اداره كنندگان فراواني را با عنوان اداري «مدير مدرسه» بر خود ديده و شناخته اند. همچنين بسياري از مدارس با «مديران» بي شماري اداره شده اند، ولي تعداد «رهبران آموزشي»، بي شك محدود و احتمالا قابل شمارش بوده است، به طوري كه در حال حاضر، نمي توان با قاطعيت اعلام كرد حتي لااقل در يك دهم از ۱۳۲ هزار آموزشگاه موجود در كشور، رهبران آموزشي مشغول رتق و فتق امور باشند.
بر طبق نظريه هاي مديريت آموزشگاهي، سير تبديل «اداره كنندگي» به «مدير» و آنگاه «مدير» به  «رهبر آموزشي»، در يك فعاليت مستمر و به شكل فرآيندي صورت مي پذيرد و گذر از هر مرحله به مرحله ديگر، مستلزم كسب توانمندي هاي خاص و به دست آوردن مقبوليت شخصي و كاري و فرهنگي توسط مدير و پذيرش اين ويژگي ها به وسيله زيردستان است.
* * *
سال پيش در چنين ايامي، شواري عالي آموزش و پرورش در مقام بالاترين نهاد تصميم گيرنده در نظام تعليم و تربيت، در مورد چگونگي انتصاب مديران مدارس، تصميماتي را اتخاذ كرد. بر طبق اين مصوبه، فرهنگياني مي توانند به عنوان مديران مدارس در دوره هاي سه گانه تحصيلي منصوب شوند كه حائز شرايط ويژه اي باشند. بسياري از اين شرايط، مديران فعلي مدارس را با چالش روبه رو كرده است. به عنوان نمونه، مديراني كه در دوره راهنمايي تحصيلي، فاقد مدرك فوق ديپلم (و يا در دبيرستان فاقد ليسانس) باشند، نمي توانند به عنوان مدير منصوب شوند. البته، اين چالش، يك تكاپوي آني و لحظه اي نيست، چراكه در همين مصوبه، ذكر شده مديراني كه محل كار فعلي آنها تغيير نكند و يا مستعفي نشوند و به منطقه يا شهرستاني ديگر انتقال نيابند، مي توانند كماكان به عنوان مدير در سمت خود باقي بمانند.
چالش مهم، مربوط به فرازي از مصوبه است كه در آن اعلام مي دارد تا پايان سال تحصيلي ۸۳-۸۲ (مهر ۸۳)، شرايط كليه مديران مدارس، بايد با مفاد اين مصوبه تطبيق داده شود و چالش مهم تر، آيين نامه اجرايي اين مصوبه است كه توسط وزارت آموزش و پرورش تصويب و ابلاغ شده و آن، انتخاب مديران توسط معلمان است، فعاليتي كه هم اكنون در تهران و بسياري از شهرستان ها آغاز شده و بايد تا شروع سال تحصيلي ۸۴-۸۳ مديران هريك از مدارس كشور به وسيله معلمان همان مدرسه انتخاب شوند. با چنين فرآيندي، بسياري از مديران فعلي، اساسا شرايط نامزد شدن براي انتخاب را از دست مي دهند، چه برسد به اين كه بتوانند به رقابت با ديگر كانديداها بپردازند. چنين مديراني اظهار مي دارند ما به خاطر شرايط نامناسب آموزش و پرورش در سال هاي آغازين انقلاب اسلامي، از همه چيز خود، حتي تحصيل و يا ادامه تحصيل در دانشگاه ها گذشتيم و حال كه به اينجا رسيده ايم، نبايد به راحتي كنار گذاشته شويم.
عده ديگري از مديران كه حتي شرايط احراز پست مديريت و نامزدي را دارند، به خاطر آن كه صرفا اداره كننده و يا با فرض خوشبينانه مدير بوده اند، مطمئن هستند كه رأي نخواهند آورد. معلمان، به دنبال رهبر آموزشي و فردي امين مي گردند كه اداره مدرسه را به شكل مطلوب عهده دار شود؛ هرچند عده اي نيز زد وبند معلمان با مدير آينده و احتمال كم كاري و سوءاستفاده هاي پيش بيني نشده را ممكن مي دانند. عده اي از معلمان به دنبال انتقام از مديراني هستند كه تا ديروز آنها را همچون ابزار ماشين آلات خود تصور مي كردند. عده اي درصدد انتقام گيري فرهنگي هستند و تعداد كمي نيز به كارگماري رهبران آموزشي در مدرسه خود را دنبال مي كنند.
نسيم دموكراسي، با هيجان و چالش هاي پيش بيني نشده خود، به سوي مدارس وزيدن گرفته و معلمان، براي نخستين بار در يكصد سال گذشته، مديران و يا همان فرادستان خود را گزينش مي كنند. تجربه اي كه حتي در كشورهاي توسعه يافته هم، به اين شكل كمتر شاهد به كارگيري آن در نظام هاي آموزشي بوده ايم.
به راستي آيا، تجربه مردم سالاري در مدارس، با موفقيت روبه رو خواهد شد؟

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   آلبوم  |   انديشه  |   سياست  |   علم  |
|  فرهنگ   |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |