نگاهي به قانونمندي هاي ظريف مبارزه طبيعي با آفات
دفاع طبيعي انتخاب طبيعت
|
|
سالها است كه بشر براي دفع آفات ازآذوقه و زندگي اش از انواع مواد شيميايي آفت كش و علف كش استفاده مي كند. اين مواد شيميايي، صدمات شديد و جبران ناپذيري به طبيعت، سلامت محيط زيست، توازن و پايداري اكوسيستم ها و سلامت گونه هاي زيستي وارد آورده است. خاك ها و آبها و هواي آلوده به انواع آلاينده ها، تخم هاي شكننده و ضعيف پرندگان كه در اثر اين مواد، پوسته آنها نازك شده و استحكام خود را از دست داده اند، شير آلوده انواع جانوران و حتي انسان، كه وجود اين آلاينده ها در آن به اثبات رسيده است و نابودي انواعي از موجودات زنده از جمله دستاوردهاي آفت كش هاي شيميايي است كه زماني رحمت تصور مي شدند و اكنون اسباب زحمتند. انسان براي جلوگيري از تخريب بيشتر محيط زيست و به خطر افتادن سلامت خود ناچار به جايگزيني اين آفت كش ها با وسايل دفاعي ديگري از قبيل آفت كش هاي زيستي بود.
«كنترل زيستي» يا «بيوكنترل» به معني مقابله با آفات، بيماري زاها و گونه هاي مهاجم به وسيله موجودات زنده است. انواع آفات گياهي و حشرات بيماري زا همه ساله خسارات فراواني به انسان وارد مي كنند. گونه هاي زيستي غيربومي و بيگانه اي كه توسط انسان وارد يك اكوسيستم شده اند نيز در بسياري موارد به صورت مهاجميني درآمده اند كه زندگي گونه هاي بومي منطقه را مورد تهديد قرار داده و باعث به هم خوردگي پايداري و تعادل اكوسيستم و ايجاد اختلال در آن شده اند.
«كنترل زيستي» با استفاده از دشمنان طبيعي اين گونه هاي مهاجم، حشرات بيماري زا و علف هاي هرز، آنها را محدود مي كنند و از صدمات ناشي از كاربري آفت كش هاي شيميايي جلوگيري مي كنند. در اين روش، محققان، گونه هاي آسيب رسان را در طبيعت مورد مطالعه و بررسي قرار مي دهند تا دشمنان طبيعي آنها را بيابند. سپس اين دشمنان طبيعي از نظر رفتاري مورد بررسي قرار مي گيرند تا اطمينان حاصل شود كه فقط گونه آسيب رسان را مورد حمله قرار مي دهند و براي ساير گياهان و جانوران خطري ندارند. در صورتي كه اين دشمنان طبيعي يا كنترل كننده هاي زيستي اثر مخربي بر ساير گونه ها نداشته باشند و تعادل زيست محيطي را بر هم نزنند جهت كنترل آفات و علف هاي هرز مورد استفاده قرار مي گيرند.
گروهي از اين كنترل كننده هاي زيستي، كه انگل مانندها يا شبه انگل ها ناميده مي شوند، به صورت انگل آفات و گونه هاي مهاجم عمل مي كنند و باعث مرگ آنها و كاهش جمعيتشان مي گردند. از جمله اين گروه مي توان به انواعي از زنبورهاي وحشي اشاره كرد كه تخم هايشان را در داخل بدن نوزادان شته ها مي گذارند. تخم ها در داخل بدن اين نوزادان نمو مي يابند و هنگامي كه بالغ مي شوند موجب مرگ آنها و در نتيجه كاهش جمعيت شته ها مي گردند. در نيوزلند شته هاي گلخانه اي كه از گياهان تزييني تغذيه مي كنند و به خصوص به نشا هاي آووكادو و مركبات خسارات زيادي وارد مي آورند توسط گونه اي زنبور كوچك وحشي به همين ترتيب كنترل شده اند. كنترل زيستي نوعي علف هرز توسط مگس مازو مثال ديگري از اين دسته است. همچنين نوعي علف هرز،اضافي است . در داخل چوب ساقه هاي درختان جنگلي و برخي گياهان ديگر مي رويد و رشد جوانه ها را متوقف مي كند و توليد مثل درختان جنگلي را كاهش مي دهد و گياهان بومي كمياب و نادر را نيز تحت فشار قرار مي دهد. لاروهاي نوعي مگس مازو كه در داخل اين علف هرز به تغذيه مي پردازند مي توانند به طور طبيعي باعث از بين رفتن اين آفت شوند. همچنين ثابت شده است كه اين حشره خطري براي ساير گياهان ندارد و آسيبي به آنها نمي زند.
گروه ديگري از كنترل كننده هاي زيستي، صيادان هستند كه با شكار آفات به طور طبيعي جمعيت آنها را كنترل مي كنند. يك موجود صياد در طول دوره زندگي اش تعداد زيادي از موجود طعمه خود را مصرف مي كند و به اين ترتيب مانع افزايش جمعيت آن مي شود. كفشدوزها معروفترين نمونه از اين گروه هستند، كه جمعيت شته ها را كنترل مي كنند.
نمونه اي ديگر از صيادان، نوعي زنبور وحشي است كه از سوسك هاي آردي تغذيه مي كند. سوسك هاي آردي از جمله آفات شايع ميوه ها هستند. سيب ها، گلابي ها و انواعي از ديگر ميوه ها توسط اين آفت دچار خسارت مي شوند. سوسك هاي آردي بيشتر به وسيله حشره كش ها كنترل مي شدند ولي سرانجام نسبت به حشره كش ها مقاومت پيدا كردند و آفت كش هاي شيميايي از دفع و كنترل اين آفت، ناتوان شدند. در اين زمان آفت كش زيستي، يعني همان زنبور وحشي كه صياد طبيعي اين آفت بود، به داد بشر رسيد و با شكار سوسك هاي آردي مانع از افزايش بي رويه آنها و خسارات حاصل از آنها گرديد. اين آفت كش زيستي علاوه بر آن كه هيچ خطري براي محيط زيست و براي ساير گونه هاي زيستي ندارد اين مزيت را داراست كه آفت هرگز نمي تواند نسبت به آن مقاومت پيدا كند و بر آن غلبه يابد.
بسياري از موجودات زنده اي كه قسمت هايي از علف هاي هرز را مورد تغذيه قرار مي دهند نيز با صدمه وارد كردن به اين آفات گياهي مانع از افزايش بي رويه آنها شده، از كنترل كننده هاي زيست محسوب مي گردند.
بند پايان، انواعي از مهره داران، بيماري زاها يا پاتوژن ها (شامل قارچ ها، باكتري ها، ويروس ها و نماتودها) از جمله دشمنان طبيعي علف هاي هرز هستند. پيرگياه يا گونه هايي از جنس هيراسيوم نوعي علف هرز جدي و خطرناك است كه گسترش زيادي دارد. اين علف هرز قابليت از بين بردن مناطق وسيعي از علفزارهاي طبيعي و وارد آوردن خسارات فراوان به دام ها و محصولات دامي را دارد. دشمنان طبيعي و كنترل كننده هاي زيستي اين علف هرز، مگس مازوي پيرگياه، مگس تاج خوار (تغذيه كننده از تاج يا قسمت هوايي پيرگياه) و مگس ريشه خوار (تغذيه كننده از ريشه پيرگياه) مي باشند. اين دشمنان طبيعي كه هر يك از آنها از قسمت خاصي از گياه تغذيه مي كنند با صدمه وارد آوردن به گياه از افزايش بي رويه و غيرقابل كنترل آن جلوگيري مي نمايند و در صورتي كه هر سه آنها با هم در محيط مورد هجوم اين آفت گياهي آزاد شوند باعث از بين رفتن اين علف هرز مي گردند. مطالعات انجام شده نشان داده اند كه اين حشرات فقط از پيرگياه تغذيه مي كنند و تهديدي براي ساير گياهان به شمار نمي روند. كنترل علف هاي هرز غيربومي و مهاجم اراضي مرطوب و اكوسيستم هاي آبي نيز توسط كنترل كننده هاي زيستي انجام مي گيرد. كنترل اين گونه هاي مهاجم توسط انواعي از حشرات از دهه ۱۹۵۰ ميلادي صورت گرفته است. گونه هايي از سرخس آبزي، گياه حساس غول پيكر، درخت فلفل برزيلي، كاهو آبزي و هيدريلا از جمله گياهان غيربومي و مهاجم بوده اند كه توسط حشرات به صورت زيستي تحت كنترل درآمده اند. مقابله با گونه اي بيگانه كه خواسته يا ناخواسته به محيطي جديد وارد شده و به صورت مهاجم درآمده اند مي تواند با استفاده از دشمنان طبيعي اين گونه ها به خوبي انجام گيرد. در بسياري از مواقع آفت كش هاي شيميايي كه براي نابودي اين گونه هاي مهاجم استفاده شده اند نه تنها آنها را از بين نبرده اند بلكه با نابودي گونه هاي بومي منطقه، خسارت مضاعفي بر محيط زيست وارد آورده اند. به همين دليل است كه براي مقابله با اين موجودات، محققين به زادبوم آنها رفته، دشمنان طبيعي آنها را براي كنترلشان جست وجو مي نمايند.
انسان با دخالت هاي بي رويه خود در طبيعت، تبديل رويشگاه هاي طبيعي به مزارع، از بين بردن گونه هايي از موجودات زنده و افزايش دادن مصنوعي گونه هايي ديگر، خسارات فراواني به اكوسيستم جهاني وارد آورده است و اكنون حداقل كاري كه مي تواند براي جلوگيري از نابودي كامل محيط زيست انجام دهد اين است كه براي دفع و كنترل گونه هايي كه مطلوبش نيستند از خود طبيعت استفاده كند و كنترل كننده هاي زيستي را در مقابل گونه هاي زيستي قرار دهد نه كنترل كننده هاي شيميايي را، كه سازگاري و مناسبتي با محيط زيست ندارند.
ترجمه : ستاره مدني
|