در ايران به دليل ناكافي بودن حمل ونقل ريلي و نامناسب بودن راه هاي زميني توجه بيشتر به حمل ونقل هوايي ضروري است
در ايران شركت ايران ايرتور توانست در سال هاي گذشته علي رغم زيان دهي شركت هاي دولتي به صورت مرزي در سوددهي قرار گيرد و سهم قابل توجه ۱۵ الي ۲۰ درصدي در حمل مسافر را كسب كند
به دنبال افزايش نرخ بليت هواپيما در دي ماه سال گذشته، مباحث گوناگوني در اين زمينه مطرح شد و موافقان و مخالفان زيادي به بيان نظريات خود پرداختند. يكي از مباحث مطرح در اين حوزه، وجود شركت هاي(Low Cost Carrier) LCC در كنار شركت هاي (Full Service Carrier) FSC و ارائه خدمات ارزان به مشتري ها است. در حال حاضر با توجه به ركود موجود در حمل و نقل هوايي، به نظر مي رسد بازهم شركت هاي LCC هستند كه به روند رو به رشد خود ادامه مي دهند و با داشتن بليت ارزان تر مسافر بيشتري را جذب مي كنند. در ادامه دو مطلب كه توسط كارشناسان مركز مطالعات تكنولوژي دانشگاه صنعتي شريف تهيه شده و خصوصيات اين شركت ها و تأثير آنها را در حمل و نقل هوايي مورد بررسي قرار داده، ارائه مي شود.
حمل و نقل هوايي به لحاظ سرعت، ايمني و گستردگي، از اساسي ترين نيازهاي اجتماعي و اقتصادي رو به توسعه در كشور است و نمي توان به سبك دهه هاي ۵۰ و ۶۰ ميلادي اروپا و آمريكا، آن را به كلوپ اختصاصي اشراف، دولتي ها و ثروتمندان تبديل كرد. در واقع اين موضوع، از نيازهاي ضروري و حياتي جامعه است و بايد تلاش كرد از طرق مختلف و تدابير مناسب جنبه عمومي آن را با كاهش هزينه حفظ كرد.
در ايران به دليل ناكافي بودن حمل و نقل ريلي كه طبق آمار اخير تنها حدود ۱۴-۱۵ ميليون مسافر درسال را جوابگوست، ۸۲ درصد از مردم متقاضي، از كسب بليت ريلي مأيوس مي شوند. از سويي ديگر
نامناسب بودن راه هاي زميني به دلايل متعدد كيفي و كمي (طبق آمار شگفت انگيز اعلام شده روزانه در كشور ما۱۰۲ نفر در حوادث رانندگي جان خود را از دست مي دهند و يا آمارهاي ديگر بيانگر آنند كه سالانه بيش از ۱۷ هزار نفر در حوادث رانندگي بين شهري كشته مي شوند)، توجه بيشتر به حمل و نقل هوايي را مي طلبد.
اقتصادي كردن حمل ونقل هوايي
يكي از راهكارهاي عمده براي اقتصادي كردن حمل ونقل هوايي در كشور، كاهش هزينه هاست. پس از تلاش ها و ابتكارات موفقيت آميز يك شركت آمريكايي (Southwest) در زمينه راه اندازي شركت هوايي كم هزينه(LCC)، اكنون نمونه هاي بسيار موفقي از اين مدل با نوآوري و خلاقيت مديران و صاحبان شركت هاي هوايي در اروپا، آمريكا و ديگر نقاط جهان پديدار شده است كه حمل و نقل هوايي را براي مردم ارزان و براي خود سودآور كرده اند. اين روش به پديده جديد صنعت هوايي تبديل شده و هر ساله به تعداد شركت هاي اين سبك افزوده مي شود و حتي بزرگترين شركت هاي هواپيمايي جهان و شركت هاي بسيار معتبر اقدام به تأسيس شركت هاي كم هزينه كرده اند. اين روند كماكان ادامه داشته و بعيد نيست شكل حمل ونقل هوايي را كلاً دگرگون كند.
به عنوان مثال، خط هوايي دلتا(Delta Airline) كه در بين خطوط هوايي برتر دنيا در سه ماه منتهي به سال ۲۰۰۳ مقام سوم را به خود اختصاص داده است، اخيراً برنامه هاي خود را در رابطه با راه اندازي واحد كم هزينه اين شركت اعلام كرده است. اين شركت تابعه كه Song ناميده مي شود، در سال جديد ميلادي با ۳۶ فروند هواپيماي بوئينگ ۷۵۷ خدمات خود را ارائه خواهد كرد. دلتا هدف از راه اندازي اين شركت تابعه را رقابت با ديگر خطوط كم هزينه و جلوگيري از كاهش بار و مسافر خود عنوان كرده است.
شركت جديد، كار خود را در مسير نورسست-فلوريدا شروع و احتمالاً در مسيرهاي ديگر و حتي بين قاره ها گسترش خواهد داد. هزينه هاي اين واحد در حمل مسافر تقريباً ۲۰ درصد از هزينه حمل مسافر توسط خط اصلي با هواپيماهاي بوئينگ ۷۵۷ پايين تر است. در واقع دلتا با اين كار قصد دارد بهره وري خود را از هواپيماها به ۱۳.۲ ساعت در روز برساند. اين واحد يك سايت اختصاصي خواهد داشت و انتظار مي رود كه ۷۰ درصد فروش بليت از طريق اين سايت و مراكز رزرو بليت دلتا، انجام پذيرد. هواپيماهاي بوئينگ ۷۵۷ اين شركت جديد، ۱۱۹ صندلي خواهند داشت كه در مقايسه با هم نوعان خود در خط اصلي، ۱۶ صندلي بيشتر داشته و خدمه كمتري را در خود جاي داده اند.
محاسبات انجام شده توسط انجمن خلبانان اروپا كه يك تشكيلات تخصصي حمل و نقل هوايي است، نشان داده است كه شركت هاي كم هزينه با به كارگيري تدابير فوق ۴۳ درصد كمتر از شركت هاي خدمات گرا در همان مسيرها و هواپيماهاي مشابه هزينه دارند و اين راز موفقيت روزافزون اين شركت ها در سراسر دنيا (خصوصاً آمريكا و اروپا كه اتفاقاً مردم از امكانات مالي خوبي هم برخوردارند) است.
قطعاً بسياري از پارامترهاي به كارگرفته شده توسط شركت هاي كم هزينه دنيا، در شركت هاي ايراني نيز قابل برنامه ريزي و اجراست تا هزينه هاي پرواز مطابق با توان مالي مردم و امكانات كشور تمام شود و اين وسيله حياتي رشد و توسعه در خدمت عموم قرار گيرد. قطعاً تنها راه حل براي حمل و نقل هوايي كشور افزايش قيمت نيست و بايد تلاش مستمري براي طراحي و اجراي راه حل بهينه و مطلوب به منظور جابه جايي مسافر (كه بايد هدف شركت هاي هوايي باشد) انجام داد. شايد لازم باشد تعريف اصولي حمل ونقل هوايي صرفاً مورد تأكيد قرار گيرد.
در ايران نيز شركت ايران ايرتور با به كارگيري تنها برخي از پارامترهاي مدل فوق توانست در سال هاي گذشته علي رغم زيان دهي شركت هاي دولتي، به صورت مرزي در سوددهي قرار گيرد و سهم قابل توجه ۱۵ الي ۲۰ درصدي در حمل مسافر را كسب كند.
مزاياي شركت هاي LCC :
- تراكم بيشتر صندلي ها: در هواپيماهاي اين شركت ها فاصله صندلي ها كمتر انتخاب مي شود تا مسافر بيشتري توسط هر هواپيما حمل شود.
- استفاده از فرودگاه هاي ارزانتر: اين شركت ها به جاي استفاده از فرودگاه هاي اصلي شهرهاي بزرگ نظير پاريس و لندن از فرودگاه هاي فرعي اين شهرها و يا از فرودگاه شهرهاي نزديك كه هزينه نشست و برخاست كمتري دارند، استفاده مي كنند.
- عدم پذيرايي در حين پرواز: در اين شركت ها در حين پرواز هيچ پذيرايي از مسافر به عمل نمي آيد كه بالطبع هزينه آن نيز در بليت لحاظ نمي شود و همچنين باعث مي شود كه هر پرواز با مهماندار كمتري صورت پذيرد.
- پرداخت نكردن درصد آژانس هاي مسافرتي: از آنجا كه درصد بالايي از فروش بليت اين شركت ها از طريق اينترنت است، بنابراين اين شركت ها نيازي به آژانس هاي مسافرتي براي فروش بليت خود ندارند.
- بهره وري بالاتر هواپيماها: در برنامه ريزي اين شركت ها تلاش مي شود از هواپيماها بيشترين بهره وري صورت گيرد.
- استفاده از يك نوع هواپيما: اين شركت ها اغلب از يك نوع هواپيما بهره مي برند و به همين دليل هزينه تعمير و نگهداري كمتري دارند.
ساختار سازماني كوچكتر: چون بسياري از نيازمندي هاي اين شركت ها نظير تعمير و نگهداري و تأمين خلبان از طريق ساير شركت ها صورت مي گيرد و اغلب فروش بليت آنها نيز از طريق اينترنت است، لذا سازمان آنها كوچكتر است و تعداد پرسنل بسيار كمتري نسبت به شركت هايFSC دارند.
- بهره وري خدمه: اين شركت ها سعي مي كنند تا از خدمه خود بيشترين بهره وري را كسب نمايند.
معايب شركت هاي LCC :
- شكنندگي در مقابل ضرردهي: چون هدف اين شركت ها به دست آوردن سود است، در قبال ضرردهي متوالي از خود پايداري نشان نخواهند داد و از ميدان حمل و نقل هوايي كنار مي روند.
- تأثير پذيري شديد نسبت به تغييرات قوانين: از آنجا كه اين شركت ها كوچك هستند، دولت ها در وضع قانون به وضعيت آنها توجه كمتري نشان مي دهند و ممكن است قوانيني به ضرر آنها و به نفع شركت هاي بزرگتر شكل بگيرد.
- عدم استفاده از آژانس هاي مسافرتي در فروش بليت: اگر فروش اينترنتي بليت به واسطه مشكلاتي از قبيل خرابي سايت مدتي مختل شود، اين شركت ها چون از آژانس هاي مسافرتي بهره نمي برند دچار مشكل خواهند شد.
- استفاده از يك نوع هواپيما: چون اين شركت ها معمولاً از يك نوع هواپيما بهره مي برند، چنانچه شركت سازنده اين هواپيما دچار ورشكستگي يا مشكلاتي ديگر شود، شركت هاي LCC از اين مشكلات متأثر مي شوند.
- كوچك بودن ساختار سازماني و تأثيرپذيري از شركت هاي ديگر: اين شركت ها در برخي زمينه ها از جمله تعمير و نگهداري و تأمين خلبان به ساير شركت ها وابسته اند، لذا از آنها متأثر هستند.
- كيفيت خدمات ارائه شده در حين پرواز: چون در اين شركت ها در حين پرواز خدماتي وجود ندارد، در برقراري مشاركت با شركت هاي FSC كه پذيرايي بيشتري دارند دچار مشكل هستند و اين از مشكلات اين شركت ها براي حضور در اتحاديه هاي پروازي (Alliance) مي باشد. مسافر در تغيير پرواز از يك شركت FSC به LCC دچار تفاوت آشكار خدمات ارائه شده مي شود كه برايش قابل قبول نيست.