پنج شنبه ۹ مرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۲۳- July, 31, 2003
ما ايرانيان
مقدمه اي بر آسيب شناسي فرهنگي مردم ايران
003685.jpg
اشاره: در همشهري ۲۵ تيرماه ۸۲، نوشته اي تحت عنوان «پژوهش ستيزي» از ابراهيم اصلاني خوانديد. در مقاله مذكور، بحث آسيب شناسي فرهنگي و خطرات احتمالي ناشي از طرح اين بحث مورد اشاره قرارگرفت. در مطلبي كه پيش رو داريد، مؤلف ياد شده موضوع آسيب شناسي فرهنگي را با تفضيل بيشتر مورد بررسي قرار داده است، اگر چه مي  توان همين مقدار را هم به عنوان مقدمه اي براي ورود به موضوع تلقي كرد.
ابراهيم اصلاني
به جاي مقدمه
ما ايرانيان اعم از صاحب  منصب و مسئول و مدير و عامه مردم، از اين كه كسي جلو رويمان بدمان را بگويد، خوشمان نمي آيد. با طرح موضوع آسيب شناسي فرهنگي، مي خواهيم با رعايت تمام جوانب احتياط، اين كار را انجام دهيم! اگر اين موضوع را طرح مي كنيم، نه به خاطر اين است كه مطلبي نوشته باشيم و نه بدين خاطر كه عده اي بخوانند و بگويند: اي بد نبود! نيتي بسيار جدي تر و بنيادي تر در پس اين موضوع وجود دارد كه اميدواريم مورد توجه همه مخاطبان آشكار و پنهان قرار گيرد.
يك يادآوري مهم:
اصلاً قصد نداريم بگوييم كه نكات ياد شده در اين مقاله شامل ۶۰، ۷۰، ۸۰ يا ۹۰ و ۱۰۰ درصد مردم ايران است. فقط مي خواهيم بگوييم كه اين موارد كم يا زياد بين مردم تا حدي كه قابل توجه باشد وجود دارد و طبيعي است كه متغيرهاي زيادي از قبيل شهر و محل زندگي، قوميت، طبقه اجتماعي، سطح تحصيلات و حتي جنسيت در ميزان هر يك از موارد تأثير دارند. قبول داريم كه اختلاف نظرهاي زيادي در هر مورد مي تواند وجود داشته باشد كه قابل بحث و تأمل است.
خطرات احتمالي فراروي طرح موضوع
۱- اتهام خودباختگي- عده اي چون طرح آسيب هاي فرهنگي را بزرگنمايي معايب تلقي مي نمايند، كسي را كه بخواهد اين آسيب ها را شناسايي و معرفي كند به خود باختگي متهم خواهند ساخت.
۲- عدم پذيرش- اين، خود يكي از معايب ماست كه قدرت و تحمل شنيدن عيب هايمان را نداريم. اين آفت فرهنگي، در جامعه ما مصاديق فراواني دارد. مثلاً همه مي گويند آمادگي شنيدن انتقاد را دارند، اما اولين كاري كه انجام مي دهند تعيين شرط و شروط و محدوده براي انتقادات است. انتقادي كه بخواهد محدوده داشته باشد، ديگر انتقاد نيست. همه مي گويند انتقادها بايد سازنده باشد. سازنده بودن مفهومي نسبي است، چه كسي بايد حد و حدود سازنده بودن انتقاد را نعيين كند؟ آيا اين خود ايجاد سدي براي انتقاد نيست؟ به هر حال، عدم آمادگي براي شنيدن معايب فرهنگي، خطري ديگري براي طرح موضوع است.
۳- تهديدي براي امنيت اجتماعي و عمومي- شايد عده اي تصور كنند بيان آفت ها و آسيب هاي فرهنگي، موجب ايجاد روحيه خود كم بيني در مردم شود. از طرف ديگر معرفي معايب جامعه، به لحاظ مسائل امنيت عمومي، خطري براي كشور تصور خواهد شد. گفته شد كه اين مقاله بيشتر حالت طرح موضوع داشته و جوانب احتياط در آن رعايت شده است. توجه جدي تر به آسيب هاي فرهنگي، نياز به نگرش هاي كلان نگر و عزمي ملي دارد.
۴- تقابل با فرهنگ اسلام- بدترين خطر بيان آسيب هاي فرهنگي جامعه ايراني، رو در رو قرار دادن موضوع با فرهنگ اسلام است. ناچاريم در اين جا چند نكته را تذكر دهيم.
اول- علي رغم همه ادعاها، عملاً نگاه غالب به فرهنگ، نگاهي حاشيه اي است. مي گوييم فرهنگ اساس و بنياد جامعه است،ولي در عمل به مقوله هايي چون اقتصاد و سياست بهاي بسيار بيشتري مي دهيم. مصاديق و شواهد تلقي حاشيه اي از فرهنگ، بسيار زياد است كه اگر لازم بود در جاي خود قابليت طرح دارند.
دوم- علاوه بر نكته فوق، يك كاستي مهم ديگر در نگاه به فرهنگ، عدم توجه به ضرورت روزآمدي فرهنگ است. هر فرهنگ بايد با سرعت و ظرافت، خود را براي هر نوع تحولات اجتماعي در هر سطحي- اعم از ملي و جهاني- آماده سازد و نه اين كه بعد از وقوع تحولات تازه به فكر چاره انديشي بيافتد! متوليان فرهنگ در ايران- حداقل كساني كه مدعي اين توليت هستند- ضعيف عمل كرده اند.
سوم- در اين كه فرهنگ اسلام از غناي ذاتي به لحاظ ديرينه و منابع برخوردار است، شكي نيست. اما در اوضاع و احوال امروزي فرهنگ جهاني، عملاً هيچ انديشه منسجم و كلاني براي روزآمد كردن نشرفرهنگ اسلام نداشته ايم. به عبارت بهتر اقدامي براي تئوريزه كردن فرهنگ اسلام صورت نگرفته است و ظاهراً كسي هم به فكر چنين كاري نيست. اين سرگرداني، چه زماني پايان خواهد يافت؟ خدا مي داند. اين همه سازمان ها و تشكيلات عريض و طويل مدعي فرهنگ داريم، اما همه فقط دارند به دور خود مي چرخند و حركتي جهت دار و هدف مند ديده نمي شود. شايد الان جاي خالي امثال استاد مطهري را بيشتر احساس مي كنيم.
چهارم- بنابر اين، طرح موضوع آسيب هاي فرهنگي نه تنها تقابلي با فرهنگ اسلام ندارد، بلكه مي تواند مقدمه اي براي نظام دار ساختن و تئوريزه كردن فرهنگ اسلام باشد. در اين باره هم ناگفته ها بسيار است كه فعلاً از آنها مي گذريم.
نمونه هايي از آسيب هاي فرهنگي ما ايرانيان
شناخت معايب و آفت ها، موضوعي تازه در فرهنگ و ادبيات ايران نيست. علاوه بر آيات و روايات متعدد، ديوان شعرا و اديبان نامي ايران مملو از مصاديق اين موضوع است. مشكل اينجاست كه ما به اين معايب به صورت محدود و در حد روابط بين فردي نگاه مي كنيم. نگاه كلان و گسترده به آفت ها و معايب، بحث آسيب شناسي فرهنگي را پيش مي كشد. به مصداق «يك نكته از هزاران» تنها نمونه هايي از اين آسيب ها را بدون قصد تجزيه و تحليل، مطرح مي كنيم:«
۱- جدي نيستيم - بسيار جالب است كه بعضي از بزرگان، براي ايجاد انگيزه در جامعه ايران، سختكوشي ژاپني ها و آلماني ها را مثال مي آورند. اصلاً خود اين قياس جدي نيست تا چه رسد به عملي شدن آن! اين واقعيتي است كه ما مردمي جدي نيستيم، الا بنا به ضرورت ها و مقتضيات خاص. كار كردن با جديت، كمتر در ايراني ها ديده مي شود. كم حوصله ايم. دنبال يك موضوع و كار را تا آخر نمي گيريم. اگر بتوانيم، از زير كار در مي رويم و تازه اين را نشانه زرنگي و فراست خود مي دانيم!
۲- در ابهام زندگي مي كنيم - تا به حال اين سؤال را از خود پرسيده ايد كه با چه هدفي زندگي مي كنيد؟ بسياري از ما حتي از رفتار خودمان متعجب مي شويم، تعجب از اين كه ادعاي مسلماني مي كنيم، ولي باور مسلماني نداريم، از اين كه اخلاق مسلماني را رعايت نمي كنيم و حتي از اين كه بسياري از غربي ها كه مسلمان نيستند، آيين اسلام را بيشتر از ما پاس مي دارند! باورهاي زندگي ما چگونه شكل مي گيرد و چگونه رشد مي كند؟ مدارس ما چه تأثيري در نگرش ها و باورها دارند؟ تزلزل در باورها در جامعه زياد ديده مي شود. مي دانيد كه تلقي  ما از مفاهيمي چون خوشبختي، شادي، رفاه، خوشي، موفقيت، و... بسيار سطحي تر از غربي هاست؟ ما شادي را در زدن و رقصيدن مي بينيم، در موسيقي هاي آن چنان و حال و هواي آن چناني! مفاهيم ذكر شده در سطور قبلي در فرهنگ ايران، به شدت نياز به بازنگري و اصلاح دارند. زندگي در ابهام، عذاب آورترين نوع زندگي است. ما مردمي شفاف نيستيم و به زندگي در ابهام عادت كرده ايم. لازم به يادآوري است كه اگر اين نكته ويژگي عمومي مردم ايران هم باشد، ويژگي اكثريت نيست و در موارد زيادي شاهد تبلور باورها و اعتقادات عميق و راستين بوده ايم.
۳- آينده نگر نيستيم - آينده براي بسياري از ما معنايي بيشتر از دو سه ماه و شايد دو سه سال بعد ندارد. آينده نگري ما اغلب با كوته انديشي همراه است. در خيال خودمان براي آينده فرزندانمان تلاش مي كنيم ولي چه تعريفي از آينده داريم؟ رشد و شكوفايي شخصيت او برايمان مهم تر است يا خانه دار و ماشين دار و پولدار شدنش؟!
۴- فردگرا هستيم - اين را شايد همه ايراني ها قبول داشته  باشند، ما روحيه جمع گرايي نداريم. كاري كه بخواهد با بيش از دو سه نفر شكل بگيرد، معمولاً به سرانجامي نمي رسد. رؤسا و مديران، ادعاي جمع گرايي و استفاده از نظريات جمع را فقط بر زبان مي آورند، اما در عمل، حرف، حرف خودشان است. هر صاحب سرمايه، هر رئيس، هر بازاري، هر كارمند، هر صاحب منصب و موقعيت، فقط به فكر منافع شخصي است. در بسياري از كشورها سرمايه  داران و تجار بزرگ، در قراردادها و پروژه هاي عظيم مالي به منافع كشورشان هم فكر مي كنند و يا حداقل اولويتي براي آن در نظر مي گيرند، ولي در كشور ما چه؟! ما در اقصاد، ورزش، مديريت، سياست، هنر، آموزش، علم و غيره فردگرا هستيم.
۵- قانون گريزيم - اين خصيصه ناپسند روز به روز گسترش بيشتري پيدا مي كند. بدترين وجه قضيه اين است كه متأسفانه گاه خود قانون گريزي به شكل يك ارزش درمي آيد. اگر كسي با زد و بند و اعمال غيرقانوني، مال و مكنتي به دست آورد، به جاي تقبيح، كار او را نشانه زرنگي مي دانيم! هر كس راههاي بيشتري براي فرار از قانون بلد باشد، آدمي رند تر، زيرك تر و حتي باهوش تر معرفي مي شود! شايد كوچكترين مصداق قانون گريزي ها، عبور از چراغ قرمز در هنگام رانندگي باشد، كاري كه در بسياري از كشورها جرمي سنگين محسوب مي شود. باز جاي تأسف فراوان دارد كه اعتراف كنيم هم مصاديق قانون گريزي و هم تعداد و حجم آن رو به افزايش است.
۶- دوست داريم خوب جلوه كنيم - اين نه تنها آسيب در سطح فرهنگ ملي، بلكه در سطح روابط بين الملل نيز است. تلاش براي ابراز وجود، نيازي روان شناختي و طبيعي است؛ اما اصرار در خوب نشان دادن خود چيزي غير از ابراز وجود است. به عنوان نمونه، ببينيد ما در مراودات بين المللي ورزشي و سياسي و امثال آن چه مي كنيم؟ كافي است يك مسابقه ورزشي آسيايي يا جهاني در ايران برگزار شود، از كجاها كه مايه نمي گذاريم و چه كيسه هايي كه سر آنها شل نمي شود! خود را مي كشيم تا نشان دهيم ما خوبيم!
به تلويزيون نگاه كنيد. اگرچه جلب توجه مخاطب يكي از اهداف تلويزيون است، ولي تا چه حدي؟ چند بار مجريان تلويزيوني مستقيم و غيرمستقيم مي گويند كه هدف ما جلب رضايت شماست. مگر تلويزيون خشكشويي است؟ مگر بازار است؟ مگر نمايشگاه اتومبيل است؟ پس هدف فرهنگ سازي تلويزيون، چه زماني محقق مي شود؟
در روابط اجتماعي ما نيز اين آفت به وفور يافت مي شود. مهمان دوستي يكي از خصيصه هاي مثبت ايرانيان است. اما باز تا چه حدي؟ براي يك ميهماني ساده چه ها كه نمي كنيم(البته اگر پولش را داشته باشيم!) بيشترين خريد، چند نوع غذا و انواع مربا، بهترين ظروف و خلاصه نهايت تلاش براي اين كه نشان دهيم؛ خوبيم! و تازه آخر كار هم عذرخواهي مي كنيم كه اگر كم و كسري داشت ببخشيد! چقدر تعارف؟ چقدر نمايش؟ چقدر ادا و اطوار و ژست خوب بودن؟
۷- احساساتي هستيم - يكي از حساس ترين آفت هاي فرهنگي ايرانيان كه نياز به بررسي و تحليل فوق العاده وسيعي دارد، همين مورد است. ما بيش از آن كه منطقي باشيم، احساساتي هستيم. غلبه احساسات بر منطق، در همه وجوه زندگي ما خود را نشان مي دهد.
* زن و شوهري كه دعوايشان از شور بودن غذا شروع، به عمه و خاله و جد و آبا و غيره ختم مي شود!
* جر و بحث ساده دو راننده اي كه با هم تصادف كرده اند، به فحش و فحش كاري و يقه گيري مي رسد!
* كارمندي كه به خاطر اعتراض ساده ارباب رجوع، او را در طبقات اداره سر مي دواند!
* پدري كه به خاطر بيست نگرفتن فرزندش، او را - با تأسف فراوان- مي كشد!
* بازيكن فوتبالي كه تاكتيك پذير نيست، ولي اگر رگ غيرتش را پيدا كني، در زمين غوغا به پا مي كند!
* داوطلب نمايندگي شورا، مجلس و هر چيز ديگري كه فقط به هنگام انتخابات، ياد مردم مي افتد!
* رقباي سياسي كه اگر هزار سال هم زندگي كنند، هيچ گاه مدارا و رفتار منطقي با يكديگر را ياد نخواهند گرفت!
* كودكي كه والدينش به او ياد مي دهند براي گرفتن حقي- كه معلوم نيست حق است- هر كاري دلش خواست بكند!
* و...
گفتيم كه اين نكته بسيار بيش از اينها نياز به تأمل دارد.
۸- به يكديگر كمتر احترام مي گذاريم
تحقير، هر انساني را ناراحت مي كند. ما به صورت هاي بسيار بدي همديگر را تحقير مي كنيم.
* به اداره اي مي رويد. وظيفه كارمندان آن اداره، راه انداختن كار مردم است، ولي اگر سر به زير نباشيد، معلوم نيست كارتان چگونه پيش برود!
* سوار تاكسي مي شويد. به اشتباه در ماشين را آهسته يا محكم مي بنديد. آقاي راننده با حرفهايش، حسابي حالتان را جا مي آورد!
* و يك رفتار بسيار زشت ديگر در ماشين سوار شدن؛ صندلي جلو ماشين براي يك نفر طراحي شده، اما شما بايد عادت كنيد كه دو نفره بنشينيد. يك رفتار اجتماعي تحقيرآميز كه عموميت هم دارد و هنجار هم محسوب مي شود! صندلي عقب ماشين هم براي دو نفر طراحي شده ولي ما با زور ۳ نفر را جا مي  كنيم.
* از بعضي مغازه ها و فروشگاهها كه خريد مي كنيد- به خصوص اگر عمومي باشند- با اين كه خريد مي كنيد و پول مي پردازيد، جوري با شما رفتار مي كنند كه انگار بدهكاريد!
* اگر كار بانكي شما رقمي كمتر از حداقل ۱۰۰ هزار تومان را شامل مي شود، بهتر است از خير آن بگذريد. بعضي از كارمندان بانك ها آن قدر سرسنگين و بي تفاوت رفتار مي كنند كه آدم احساس مي كند مقصر است! البته تبليغات تلويزيوني و رسانه اي بانك ها چيز ديگري مي گويد. شايد ما خيلي بدبين هستيم؛ اما يقين داريم كه مديران سطوح مختلف، همه ادارات و سازمان ها و همه كارمندان و كاركنان نياز به آموزش هاي روابط انساني دارند.
* مي خواهيد وامي بگيريد، مي خواهيد ماشيني را به صورت پيش فروش بخريد،  فرزندتان را در مدرسه غيرانتفاعي ثبت نام كنيد، قرارداد مالي با جايي منعقد كنيد و...، همه تعهدات، يك طرفه و به نفع طرف مقابل است.
* در يك آپارتمان زندگي مي كنيد، ولي رفتار سرد و غريبانه اي با يكديگر داريد.
بنا به مصلحت و به عمد، موارد و نكات ساده  و سطحي را عنوان مي كنم تا شاهدي براي موضوع باشند وگرنه مي توان به مصاديق جدي تر و عميق تري هم پرداخت.
۹- به دانايي بها نمي دهيم - اين هم يكي ديگر از حساس ترين آفت هاي فرهنگي ايرانيان است كه عدم توجه به آن همه شئون زندگي ما را در معرض خطر از هم گسيختگي قرار خواهد داد. مردم ما شوق كمتري براي آموختن دارند. از يادگيري لذت كمتري مي برند و عطش آنان براي دانايي فروكش كرده است. انحرافات زيادي در مباني آموزش و يادگيري ما ايجاد شده است كه آينده علمي و فرهنگي ايران را بسيار تيره و تار مي نماياند. تحليل اين موضوع مجال بيشتري مي طلبد.
۱۰- واقعيت ها را انكار مي كنيم - اين ضرب المثل: «وقتي مي گويم ماست سياه است، تو هم بگو سياه است» شايد به تنهايي براي توضيح نكته مورد نظر كافي باشد. ما در انكار واقعيت ها، يد طولايي داريم. مشكلات فرهنگي داريم، و آنها را انكار مي كنيم و بعد از مدتها مجبور به پذيرش واقعيت مي شويم. اهداف روشني براي زندگي نداريم، ولي نمي خواهيم بپذيريم آدم عصبي و بدخلقي هستيم، ولي اصرار داريم كه اين گونه نيست. ديگران مي گويند آدم بدقولي هستي، زير بار نمي رويم. بين جناح هاي سياسي درگيري و رقابت شديد وجود دارد و ما با اصرار مي خواهيم نشان دهيم كه اين گونه نيست و همه چيز و همه جا در امن و امان است!
* * *
از ما گفتن! اين نكات و موارد زياد ديگر نياز به شناسايي، طبقه بندي، بررسي و تحليل دارند و تازه بعد از آن است كه بايد به فكر روش ها و راهكارهاي اصلاح باشيم. به طور حتم اين فرايند، فرايند بسيار طولاني، پيچيده، خطرناك و حساس خواهد بود. اما اهميتي راهبردي و حياتي دارد. هر ثانيه و دقيقه اي كه مي گذرد، فرصتي ديگر از دست مي رود.

طنزهاي آموزشي- ۷
شنوايي سنجي ‎/ به مناسبت اجراي طرح سنجش
۱- سلام، خو ش آمديد. اول به توضيحات گوش كنيد تا بعد بتوانم شنوايي شما را آزمايش كنم. گوشي هايي را كه مي بينيد، روي گوش ها قرار مي دهيد. من مطالبي را در گوش راست يا چپ شما مي گويم. اگر صدا را با گوش راست شنيديد، دست راست و اگر با گوش چپ شنيديد دست چپ را بالا مي بريد. خوب شروع مي كنيم.
۲- گوش راست:
مدارس غيرانتفاعي شهريه ها را به شكل بي رويه اي افزايش داده اند.
برنامه هاي آموزشي ضمن خدمت در آموزش و پرورش ناكارآمد است.
ارزشيابي از عملكرد معلمان نقايص فراواني دارد.
عجيب است چرا اصلاً دستش را بلند نكرد، يعني اصلاً چيزي نشنيده است.
۳- گوش چپ:
وضع معيشتي معلمان روزبه روز بدتر مي شود.
كنكور به صورت مجموعه اي بي در و پيكر و غيرقابل كنترل درآمده است.
دريافت كمك هاي مردمي هم مديران مدارس را دچار مشكل مي كند و هم والدين را.
باز هم كه دستش را بلند نكرد، يعني مشكل شنوايي دارد؟
۴- لطفاً گوشي ها را برداريد. ببخشيد شما كه صداي من را مي شنويد، آيا از گوشي ها چيزي نشنيديد؟ نكند دستگاه شنوايي سنج مشكلي دارد؟ مي توانيد بگوييد مشكل كجا بود؟
۵- من كه بيكار نيستم هر صدايي را بشنوم. شنيدن هر چيزي اصول خاصي دارد. شما بايد رمز عبور داشته باشيد. آدم بهتر است هر چيزي را نشنود و يا خود را به نشنيدن بزند. اين طوري درد سرش هم كمتر است.
۶- ظاهراً مجبورم آزمايش را دوباره تكرار كنم. لطفاً گوشي ها را برداريد.
۷- پيدا كنيد آزمايشگر و آزمايش شونده را!
ابرام خيرنديده

همگام با انديشه ورزان جهان- ۸
ديويي، جان
دكتر محرم آقازاده
آمريكايي. تولد: ۲۰ اكتبر ۱۸۵۹، برلينگون، ورمونت. وفات: اول ژوئن ۱۹۵۲، نيويورك سيتي. فيلسوف آموزش؛ پراگماتيست. علايق: فلسفه اجتماعي. تحصيلات: ليسانس دانشگاه ورمونت، سال ۱۸۷۹؛ دكتراي دانشگاه جانز هاپكينز در سال ۱۸۸۴. تحت تأثير: هگل و جيمز. مناصب: استاد دانشگاه هاي ميشيگان ۸۸- ۱۸۸۴ و آن آربور ۹۴-۱۸۸۹؛ استاد دانشگاه مينوستا در سال هاي ۸۹-۱۸۸۸؛ استاد و رئيس دپارتمان فلسفه، روانشناسي و تعليم و تربيت كودكان در دانشگاه شيكاگو؛ استاد دانشگاه كلمبيا در سال هاي ۳۰-۱۹۰۴.
ديويي زندگي حرفه اي خود را به عنوان ايده آليست هگلي شروع كرد و رساله ۱۸۸۷ او در باب روانشناسي سعي در تركيب روانشناسي قوه هگلي با روانشناسي تجربي جديد داشت.
ديويي در دانشگاه شيكاگو جمعي از متفكرين منتفذ از قبيل جي.اج. ميد، تافتس، آمس وآ. دبيلو. مور را گرد هم آورده بود. او معروف ترين مكتب تجربي آموزش را تأسيس كرد. علاوه برآن، در اكثر سازمان هاي اصلا       ح گر اجتماعي و به طور مشخص «هول هاوس جين آدامز» فعال بود.
فلسفه ديويي از ايده آليسم مطلق هگلي به پراگماتيسم تجربي تكامل يافت و كتاب اصول روانشناسي جيمز (نيويورك: هنري هولت، ۱۸۹۰) تأثير بسزايي بر تفكر او گذاشت. بيولوژي تكاملي نيز در شكل گيري فلسفه ديويي نقش عمده داشت، پراگماتيسم تجربي كه، ديويي ترجيح مي داد آن را «ابزارگرايي» بنامد شناخت عملي و تجارب غيرشناختي را پايه ريزي كرد. گرچه ديويي آرمان كليت مطلق تجربه هگلي را رها كرد و بر مبناي بيولوژيكي تجربه و ضرورت آزمايش تأكيد ورزيد اما استراتژي غلبه بر دوگانگي به وسيله كشف ديالكتيكي وحدت ارگانيك هگل را حفظ كرد.
ديويي به سبب اختلاف بر سر رياست مكتب تجربي، دانشگاه شيكاگو را ترك كرد و به دانشگاه كلمبيا ملحق شده و با پيوستن به كالج مدرسان كلمبيا به كار آموزش خود ادامه داد و از پيشگامان جنبش اصلاحات آموزشي گرديد. وي هر دو ديدگاه فرماليستي و رمانتيك را در آموزش كودكان رد كرد، چرا كه اين ديدگاه بازتاب دهنده تئوري هاي روان شناختي غلط بودند. خود او ايجاد تغييرات كلي در سيستم آموزشي را پيشنهاد داد. علايق كودكان، كه به شكل طبيعي كنجكاو و فعال هستند، بايد به وسيله آن دست از تجارب آموزشي كه خلاقيت و استقلال را پرورش مي دهند، جلب و پرورش داده شوند.
003690.jpg

برداشت ديويي از طبيعت انسان كه پايه تئوري هاي آموزشي او را مي سازد، بر خاصيت نرم و منطعف طبيعت انسان تأكيد مي ورزد. او رشد را هدف آموزش و زندگي قلمداد كرد، رشدي كه هرگز پايان نمي پذيرد. اشتياق ديويي بر اصلاحات آموزشي،  همگام با اشتياق او بر اصلاحات اجتماعي بود.
برداشت ديويي از تجربه در فهم فلسفه اش نقش اساسي دارد. اين برداشت، فعال و منفعل، اجتماعي و فردگرا، عيني و ذهني، پويا و مستمر است. متافيزيك ديويي بر توصيف خصيصه هاي عمومي هستي توجه دارد. وي در تجربه اول به قطبيت ثبات و تزلزل، واقعي و آرماني پي برد؛ همچنين كيفيات، رويدادها و تاريخ ها را كشف كرد. اين خصيصه هايي كه به شكل تجربي كشف شدند، خصيصه هاي هستي و طبيعت هستند. انسان ها معاني را خلق مي كنند تا باعث تثبيت جريان متزلزل رويدادها شود. اقتصاد، سياست، هنر، مذهب، علم و فلسفه انسانها، اقدامات مهم انساني براي ايجاد ثبات معنادار هستند. ديويي بين فلسفه و متافيزيك تمايز قايل شد.
فلسفه، خرد (حكمت) است؛ و رسالت آن انتقاد از ارزش هاي فرهنگي است، ولي متافيزيك يك علم تجريدي كلي؛ و وظيفه آن معرفي خصيصه هاي عمومي هستي است تا همچون انتقاد فرهنگي به مثابه نقشه بزرگي براي فلسفه عمل كند.
اشتياق ديويي براي ايجاد اصلاحات به فلسفه تسري يافت. وي اظهار داشت كه فيلسوفان سنتي در عين حال كه به مسايل تمدن هاي خود واكنش نشان مي دهند، از راه حل هاي عملي به قلمرو خيالي يقين سوق مي يابند. از اين رو، ديويي خواستار بازسازي فلسفه براي مقابله با بحران هاي اساسي زمان خويش- اختلاف ميان ارزش ها، آرمان هاي موروثي، نيروهاي جديد كنترل كننده طبيعي كه علم و تكنولوژي شيرازه آن را از هم پاشيده است- و حل اين بحران با بكارگيري روش هاي تحقيقي موفق علوم تجربي در حل مسايل اجتماعي و اخلاقي شد.
ديويي با التزام به دموكراسي و ارزش هاي آن، در رويدادهاي مهم جامعه شركت جست. وي رياست كميسيوني را به عهده داشت كه لئون تروتسكي را از اتهامات ۱۹۳۷ استالين گرايي تبرئه كرد. همچنين به مدافعين برتراند راسل در مخالفت با رد سمت استادي او در سال ۱۹۴۱ نيويورك پيوست. ديويي خواستار اصلاح ليبراليسم سنتي گرديد. ليبراليسم كه بر فرد خودباور و حقوق او تكيه دارد، بايد نوسازي مي شد. چرا كه صنعتي و شهري شدن جامعه بواسطه تكنولوژي هاي نوين، محيط اجتماعي جديدي را بوجود آورده و خواهان افرادي متفاوت با پيشگامان سابق آبادي بيابان هاي لم يزرع است.
ديويي، فاشيسم و كمونيسم را به سبب فراموشي دموكراسي و تمسك به خشونت محكوم و از شيوه هاي تحقيق و رسيدگي و جريان هاي دموكراتيك طرفداري كرد.
كارهاي فلسفي ديويي، در همه زمينه هاي تجربه انسان گسترده شد. فلسفه هنري او بر آرمان وحدت ارگانيك، برگرفته از تفكر هگل و اولويت كيفيت دريافت آني تأكيد ورزيد. چنين كيفيتي مي تواند در تجربه انسان ظاهر شود و آن كمال درجه است. معيارهاي زيبايي شناسي، كامل ترين كيفيات هستند كه نه فقط در حضور اشياء هنري موزه ها بلكه در زندگي روزمره تجربه مي شود. موضع ديويي در فلسفه مذهب، ناتوراليستي اومانيستي است و مذهب را نه به سان ويليام جيمز، تجربه اي شخصي، بلكه به مثابه تلاش اجتماعي غيرحرفه اي براي تحقق آرمان تعبير مي كند.
ديويي در سال هاي آخر عمر خود به تجربه گرايي منطقي روي آورد، ولي استقلال فكري خود را حفظ كرد و هرگز تئوري ناتوراليستي ارزش ها و تئوري شناخت گراي قضاوت هاي ارزشي را كنار نگذاشت.
كتاب «روش تحقيق» ديويي از نظر فيلسوف حرفه اي و دانشمند، مهمترين اثر او است. اين متد ولوژي ابزارگرا يا پراگماتيست، مقام و موقعيت ممتازي را در تاريخ فلسفه براي او به ارمغان آورد. وي تحقيق را به منزله فرآيند حركت از يك وضعيت نامعين مانع و رادع عمل به سوي وضعيت معيني تعريف مي كند كه عمل در آن جريان مي يابد و چهار مرحله براي تحقق آن تعريف كرده است:
۱- تبيين مسأله با استفاده از مشاهده و تحليل
۲- ساخت تخيلي فرضيه ها براي توضيح و حل مسأله
۳- توضيح معاني مفاهيم در فرضيه ها با توجه به فرمول هاي رياضي؛ طرح آزمايشي و استنتاجات بعدي
۴- آزمايش واقعي

آشنايي با دانشگاه هاي ايران- ۲
كدام دانشگاه را انتخاب كنيم
اشاره:
ديروز در نخستين بخش آشنايي با دانشگاه هاي ايران، با دانشگاه هاي اراك و اروميه آشنا شديد. امروز،يك دانشگاه ديگر را معرفي مي كنيم.

دانشگاه اصفهان
نشاني: اصفهان- دروازه شيراز- خيابان هزار جريب
تلفن: ۶۸۳۱۱۵
پست الكترونيكي: administata@nic.ui.ac.ir
naserm@nic.ui.ac.ir
webmaster@nic.ui.ac.ir
نشاني اينترنت: WWW.ui.ac.ir
مشخصات كالبدي: مساحت اين دانشگاه ۳۰۰۰۰۰۰ مترمربع است كه در مجموعه اي در جنوب شهر اصفهان و در دامنه شمالي كوه صفه واقع شده، به نحوي كه دانشكده ها و مراكز اداري در قسمت شمال و مركز دانشگاه استقرار يافته و خوابگاه هاي دانشجويان و كوي استادان در جنوب پرديس دانشگاه قرار گرفته است.
تاريخچه: پايه نوين دانشگاه دولتي اصفهان در سال ۱۳۲۵ با ايجاد آموزشگاه عالي بهداري و ظرفيت ۵۵ دانشجو گذاشته شده و سپس به ترتيب، دانشكده پزشكي در سال ۱۳۲۹ با ۵۴ دانشجو، دانشكده داروسازي در سال ۱۳۳۶ با ۱۴ دانشجو، دانشكده ادبيات در سال ۱۳۳۷ با ۱۴۵ دانشجو، دانشكده علوم در سال ۱۳۴۳ با ۲۱ دانشجو و دانشسراي تربيت دبير در سال ۱۳۴۴ داير شد. در ۱۶ شهريور ماه سال ۱۳۴۶ دانشگاه اصفهان صورت نويني به خود گرفت و به تدريج ساير دانشكده ها در دانشگاه  مذكور داير گرديد. در سال ۱۳۶۵ نيز دانشكده هاي پزشكي، داروسازي و ساير دانشكده هاي وابسته به پزشكي از دانشگاه اصفهان جدا گرديد.
تقويم دانشگاهي:
شروع: مهر ماه
پايان: تيرماه سال بعد
تعداد اعضاي هيأت علمي: ۴۵۵ نفر
تعداد دانشجويان: ۱۳۰۱۲ نفر
تعداد دانش آموختگان در آخرين سال تحصيلي: ۲۲۲۶ نفر
تعداد كل دانش آموختگان از بدو تاسيس:۴۳۹۷۲ نفر
دانشكده ها:
* ادبيات و علوم انساني(سال تأسيس: ۱۳۳۷)
تعداد دانشجويان: ۳۲۴۷ نفر
تعداد اعضاي هيأت علمي: ۹۶ نفر
گروه هاي آموزشي: ادبيات فارسي، علوم اجتماعي
*علوم(سال تأسيس:۱۳۴۳)
پست الكترونيكي: username@edu.ui.ac.ir
تعداد دانشجويان: ۳۲۴۷ نفر
تعداد اعضاي هيأت علمي: ۹۶ نفر
گروه هاي آموزشي: فيزيك، شيمي، زمين شناسي، آمار و زيست شناسي
* علوم تربيتي و روانشناسي(سال تأسيس: ۱۳۴۴)
پست الكترونيكي: username@edu.ui.ac.ir
تعداد دانشجويان: ۱۹۳۱ نفر
تعداد اعضاي هيأت علمي: ۵۸ نفر
گروه هاي آموزشي: كتابداري، علوم تربيتي، روانشناسي ومشاوره
* علوم اداري و اقتصاد(سال تأسيس: ۱۳۵۵)
تعداد دانشجويان: ۲۱۲۲ نفر
تعداد اعضاي هيأت علمي: ۶۱ نفر
گروه هاي آموزشي: اقتصاد، مديريت، حسابداري و علوم انساني
* زبانهاي خارجي(سال تأسيس: ۱۳۵۵)
پست الكترونيكي: username@fgn.ui.ac.ir
تعداد دانشجويان: ۱۴۲۴ نفر
تعداد اعضاي هيأت علمي: ۵۴ نفر
گروه هاي آموزشي: انگليسي، عربي، فرانسه، آلماني، ارمني و اردو.
* مهندسي (سال تأسيس: ۱۳۶۷)
پست الكترونيكي: username@eng.ui.ac.ir
تعداد دانشجويان: ۶۱۷ نفر
تعداد اعضاي هيأت علمي: ۳۰ نفر
گروه هاي آموزشي: نقشه برداري، كامپيوتر، پتروشيمي، مهندس پزشكي و تكنولوژي
*تربيت بدني و علوم ورزشي (سال تأسيس: ۱۳۷۱)
پست الكترونيكي: username@edu.ui.ac.ir
تعداد دانشجويان: ۲۰۶ نفر
تعداد اعضاي هيأت علمي: ۱۶ نفر
گروه هاي آموزشي: تربيت بدني
مراكز آموزش عالي وابسته
* مركز آموزش عالي خوانسار (سال تأسيس: ۱۳۷۴)
نشاني: خوانسار
كد: ۰۳۷۴۳
تلفن: ۲۶۲۴
پست الكترونيكي: username@edu.ui.ac.ir
تعداد دانشجويان: ۳۱۱ نفر مشترك با مركز آموزش عالي گلپايگان
تعداد اعضاي هيأت علمي: ۱۰ نفر مشترك با مركز آموزش عالي گلپايگان
گروه هاي آموزشي: رياضي محض و كاربردي، مهندسي نرم افزار و معارف اسلامي(اين گروه مستقل و زير نظر معاون آموزشي دانشگاه فعاليت مي نمايد) مشترك با مركز آموزش عالي گلپايگان
مراكز تحقيقاتي:
* مركز تحقيقات فني و مهندسي
نشاني: محل دانشكده مهندسي
*گروه هاي پژوهشي، فني و مهندسي، الكترونيك
* مركز تحقيقات اقتصاد و مديريت
نشاني: محل دانشكده علوم اداري و اقتصادي
گروه هاي پژوهشي: اقتصاد، مديريت، حسابداري و علوم سياسي
تعداد پژوهشگران: ۲۱ نفر
* مركز تحقيقات علوم تربيتي و روانشناسي
نشاني: محل دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي
تعداد پژوهشگران: ۷ نفر تمام وقت
*كتابخانه مركزي
پست الكترونيكي: harsig@hotmail.com
كتابهاي فارسي: ۲۷۶۳۱۶ جلد، غير فارسي: ۱۳۰۳۷۳ جلد
مجلات و فصلنامه هاي ادواري: ۹۶۶ عنوان مجله و فصلنامه فارسي و ۱۵۴۴ عنوان مجله لاتين
نام بانكهاي اطلاعاتي: شبكه اطلاع رساني دانشگاه، CD نمايه گنجينه- تاريخ روز شمار ايران
* مركز مشاوره:
انواع مشاوره: خانوادگي- ازدواج- ارتباطات
* مركز خدمات رفاهي و پشتيباني:
* انواع خدمات رفاهي دانشجويي: وام تحصيلي و مسكن، وام ضروري (وديعه مسكن، ازدواج، تك نوبتي)، وام ازدواج (از طريق بانكهاي ملت و تجارت)، قرض الحسنه كوتاه مدت و بلندمدت، بيمه حوادث، بيمه خدمات درماني بن كتاب، ماشين  حساب به قيمت دولتي به تعدادي از دانشجويان، خوابگاه دانشجويي، سفرهاي زيارتي، علمي و تفريحي، كار دانشجويي، استفاده فرزندان دانشجويان از مهد كودك با توجه به سهميه تعيين شده.
* انواع خدمات رفاهي اعضاي هيأت علمي و كاركنان: واگذاري مسكن سازماني، واگذاري زمين از طريق شركت تعاوني، وام مسكن، وام بانكي جهت خريد اتومبيل، تأسيس شركت تعاوني چند منظوره، تأسيس شركت تعاوني مصرف، انجام سفرهاي تفريحي و زيارتي، استفاده فرزندان اساتيد و كاركنان از مهد كودك، دبستان و دبيرستان دانشگاه.
تعداد خوابگاه
خوابگاه مجردين: ۸ باب، با گنجايش ۴۷۰۰ نفر
اعضاي هيأت علمي در مرتبه استادي: ۱۸ نفر

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
زندگي
سياست
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  زندگي  |  سياست  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |