دولت بوش ۴۰ دروغ بزرگ درباره جنگ و تروريسم گفته است:
|
|
۱) دولت از بعد از ۱۱ سپتامبر قصد جنگ با عراق را نداشت. در طول سالي كه به جنگ (عراق) منتهي شد، كاخ سفيد به طور علني تأكيد مي كرد كه آمريكا بازرسي هاي تسليحاتي را جدي مي گيرد، ديپلماسي فرصتي براي امتحان كردن خواهد داشت و صدام مي توانست از حمله آمريكا جلوگيري كند. اما محكمترين شاهدي كه عكس اين را نشان داد، از دهان خود رئيس جمهور بيرون آمد. براساس گزارش «راه جنگ» شماره ۳۱ مارس مجله تايم، بوش يك روز در ماه مارس سال ۲۰۰۲ ناگهان به كاندوليزا رايس مشاور امنيت ملي كه در نشستي درباره تحريم هاي سازمان ملل عليه عراق حضور داشت مي گويد: «صدام لعنتي، كار او را تمام مي كنيم.» كلر شورت وزير سابق توسعه بين المللي توني بلر نيز اخيراً به روزنامه گاردين چاپ لندن گفت، بوش و بلر در تابستان سال ۲۰۰۲، به طور پنهاني به اين نتيجه رسيدند كه يا در فوريه يا مارس به عراق حمله كنند. پائيز گذشته، شبكه خبري CBS يادداشت هايي از يك نشست به دست آورد كه توسط يكي از دستياران رامسفلد در ساعت ۴۰/۲ دقيقه بعدازظهر ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تهيه شده بود. اين يادداشت ها نشان مي داد كه رامسفلد خواستار آن شده بود «بهترين اطلاعات در اسرع وقت به دستش برسد كه آيا ضربه به صدام در اين زمان مناسب است. فقط اسامه بن لادن كافي نيست... بايد پيش رفت. همه آنها را بايد پاكسازي كرد. چه آنها كه به اين موضوع مربوط هستند و چه آنها كه نيستند.»
پال وولفوويتز معاون رامسفلد و راهنماي روشنفكري مردان بوش مدت هاست كه به موضوع عراق فكر مي كند. او به سم تاننهاس خبرنگار «ونيتي فير» به صورت محرمانه گفته بود كه معتقد است، صدام نه تنها به بن لادن و ۱۱ سپتامبر كه بر انفجار سال ۱۹۹۵ اوكلاهاماسيتي نيز مرتبط است.در سال ۱۹۹۷، وولفوويتز و پيروانش ريچارد پرل، ويليام كريستول، ديك چني و دونالد رامسفلد سازماني را تشكيل دادند به نام «پروژه اي براي قرن جديد آمريكايي»، تا هدفشان را پيش ببرند. بوش هيچگاه واقعاً از طرح آنها استقبال نكرد و روي خوش نشان نداد تا اينكه ۱۱ سپتامبر آمد و او را به صرافت تدوين يك برنامه سياست خارجي انداخت.
۲) حمله به عراق براساس اين باور منطقي بود كه اين كشور سلاحهاي كشتار جمعي دارد كه تهديدي براي آمريكاست، شواهد در دسترس اطلاعاتي اين باور را تقويت مي كند.
وولفوويتز در گفتگو با «ونيتي فير» اعتراف كرد كه سلاح كشتار جمعي در حقيقت دليل اصلي حمله به عراق نبوده است. او گفت: تصميم به بزرگنمايي موضوع سلاح كشتار جمعي به عنوان توجيه اصلي جنگ به دلايل بروكراتيك اتخاذ شد... دلايل و عوامل بسيار مهم ديگري هم وجود داشت.
۳) صدام قصد خريد اورانيوم از نيجر را داشت.
هر دروغ و حرف مخدوشي با دروغ ها و حرف هاي مخدوش ديگر همراه شد. وقتي دولت بوش تصميم گرفت حرف هاي گذشته را درباره خريد اورانيوم از آفريقا تصحيح و جبران كند گفت: دولت و خود بوش فكر مي كردند كه ادعاي خريد اورانيوم درست بوده و به همين دليل آن را مطرح كردند. اما جوزف ويلسون سفير سابق آمريكا در عراق در يادداشتي در تاريخ ۶ جولاي در نيويورك تايمز اين ادعا را رد كرد. او كه در سال ۲۰۰۲ از جانب سيا و دفتر ديك چني براي تحقيق درباره اين ادعاها به نيجر سفر كرده بود و دريافته بود كه اينها بي اساس است، نوشت: اگرچه گزارش مكتوبي به ثبت نرسانده ام اما دست كم چهار سند در بايگاني دولت آمريكا هستند كه مأموريت مرا تأييد مي كند.
۴) تيوب هاي آلومينيومي مدركي بود كه وجود يك برنامه هسته اي را ثابت مي كرد.
علاوه بر ادعاي اورانيوم جمله ديگري از سخنراني سالانه بوش در كنگره دروغ بود. او گفت: «منابع اطلاعاتي ما گفته اند كه صدام قصد خريد تيوب هاي آلومينيوم با قدرت بالا را داشته كه براي توليد سلاح هسته اي مناسب است.» همانطور كه روزنامه اينديپندنت چاپ لندن اخيراً نوشت، «آمريكا پي درپي ادعا مي كرد كه بغداد قصد خريد اين تيوب ها را داشته كه تنها استفاده آن در سانتريفوژ گازي است.»
اما آژانس بين المللي انرژي اتمي گفت كه اين تيوب ها در موشك استفاده مي شده است. محمد البرادعي رئيس اين آژانس به شوراي امنيت گفت كه اين تيوب ها مناسب استفاده در سانتريفوژ نيست.
۵) سلاح هاي كشتار جمعي عراق براي پنهان كردن به سوريه فرستاده شد.
يا ايران، يا... دولت مدام فرياد مي زد كه «اين سلاحها را منتقل كرده اند!» اما كوچكترين مدركي از اين موضوع به دست نيامد.
۶) سيا مسئول خطاهاي اطلاعاتي پيش از جنگ يا حرف هاي مخدوش در ارتباط با عراق است. با اين اخباري كه گفته مي شود جورج تنت رئيس سيا مسئوليت خطاي بوش را درباره ادعاي اورانيوم پذيرفته است، گمراه نشويد. همانطور كه رابرت دري فاس يكي از خبرنگاران، پيش از جنگ نوشت، پنتاگون حتي زماني كه براي جنگ با عراق آماده مي شد، در جبهه دومي هم مشغول بود: جنگ با سازمان اطلاعات مركزي آمريكا سيا. پنتاگون فشار بي اماني به سيا وارد كرد تا گزارش هاي اطلاعاتي توليد كند كه از جنگ حمايت مي كرد.
۷) گزارش سازمان بين المللي انرژي اتمي مبني بر اينكه عراق شش ماه با توليد سلاح هسته اي فاصله دارد.
آژانس گفته است كه چنين گزارشي اصلاً وجود نداشته است.
۸) صدام با بن لادن و القاعده در طراحي حملات
۱۱سپتامبر همكاري داشته است.
اين يكي از بيباكانه ترين دروغ هاي مردان بوش بود كه براساس دو مدرك بي پايه مطرح مي شد: نخستن شهادت فراري هاي دست چين شده عراقي كه مي گفتند، يك اردوگاه آموزشي القاعده در عراق وجود دارد، ادعايي كه تحليلگران سيا تأييد نكردند و بازرسان ارتش آمريكا بعد از جنگ بر عدم وجود آن صحه گذاشتند.
و دوم گزارش هاي اطلاعاتي قديمي مربوط به نشست سال ۱۹۹۱ در بغداد ميان فرستاده بن لادن و افسران سرويس اطلاعاتي صدام. به گفته گريگوري تيلفس مسئول سابق واحد اطلاعاتي وزارت خارجه آمريكا، سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا پيش از جنگ بر اين موضوع توافق نظر داشتند كه همكاري ميان عراق و عمليات تروريستي القاعده وجود نداشته است.
۹) آمريكا خواستار دمكراسي در عراق و خاورميانه است.
هر كسي كه به وضعيت احساسات عمومي اعراب توجه كرده باشد درمي يابد كه دمكراسي آخرين چيزي است كه آمريكا قادر به استقرار آن در عراق خواهد بود. استقرار دولت منتخب در عراق به معناي رنگ باختن فوري منافع آمريكاست. آمريكا مي خواهد دولت هاي غربي و سكولاري كه در خدمت او باشند و گرايش هاي ضدغربي و مذهبي را خنثي كنند روي كار بيايند. گذشته نشان داده كه اگر كمي خشونت هم همراه آن باشد براي آمريكا مشكلي پيش نمي آورد. اينها استانداردهايي است كه كم و بيش با كسي مانند صدام حسين همخواني دارد. دولت بوش بدون شك در پي يك مرد قدرتمند ديگر است.
۱۰) احمد چلبي و كنگره ملي عراق يك نيروي سياسي داخلي عراق هستند نه نيرويي تحت حمايت و مسئوليت آمريكا.
چلبي در جنگ عراق مهره اي مهمتر از آن بود كه تصور مي شد. او بود كه به همراه كنگره ملي افراد بريده از رژيم صدام را به دولت بوش معرفي مي كرد و آنها هرچه را مردان بوش درباره صدام و عراق مي خواستند و تصور مي كردند، به زبان مي آوردند. (يعني رابطه با القاعده و برنامه سلاحهاي كشتار جمعي)
سيا كنگره ملي عراق و چلبي را در روزهاي بعد از جنگ خليج فارس حمايت كرد. زيرا تصور مي شد كه با تغذيه يك اپوزيسيون داخلي مي توان صدام را سرنگون كرد، اما چنين نشد. از همان ابتدا عراقي ها روي خوش به چلبي نشان ندادند. همچنين شيوه كار چلبي همه را در دستگاه سياست خارجي آمريكا نااميد كرد.
۱۱) آمريكا در حال جنگ با ترور است.
هر بچه مدرسه اي جزئيات دكترين بوش را به ياد مي آورد: هدف از جنگ جهاني با ترور، رويارويي با گروه هاي تروريستي و كشورهايي است كه به آنها پناه داده اند. از چشم پوشي آمريكا از اقدامات اسرائيل در مناطق فلسطيني كه بگذريم، اين پرسش پيش مي آيد كه چگونه مردان بوش به اصول اعلام شده شان عمل مي كنند؟ با دروغ ها و دستكاري هاي مدارك سلاحهاي كشتار جمعي عراق شروع كنيم. وقايع ماههاي اخير حاكي از نقض قوانين ضدتروريستي است. در ماه آوريل پنتاگون قرارداد همكاري با مجاهدين خلق(منافقين) منعقد كرد. پيش از انقلاب سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) در ايران، سرويس اطلاعاتي آمريكا اين گروه را مسئول مرگ چندين تن از اتباع آمريكا در ايران مي دانست. رفتار دولت بوش با عربستان سعودي مورد ديگري است. ۱۱ تن از ۱۹ هواپيمارباي ۱۱ سپتامبر سعودي بودند. خاندان سعود روابط طولاني مدت با القاعده داشته اند.
۱۲) آمريكا در مقابل عوامل تروريستي جهاني به پيشرفت هايي رسيده است، به ويژه در فلج كردن القاعده.
القاعده بعد از انفجارهاي عربستان در ماه مه، باز هم در اخبار بين المللي خودي نشان داده است. روزنامه آسيا تايمز اخيراً در گزارشي درباره احياء القاعده نوشت، القاعده خود را سازماندهي كرده و به ائتلافي از واحدهاي محلي تبديل شده. اين به معناي احتمال چندين حمله همزمان در چندين نقطه در سراسر دنياست.
۱۳) دولت بوش خاك آمريكا را از نظر حملات تروريستي براي آمريكايي ها امن تر كرده است. سازمان امنيت داخلي آمريكا نيز مانند پنتاگون بايد منتظر يك رسوايي باشد. چندي پيش مجله تجاري «كامپيوتر فدرال» گزارشي درباره يكصد روز نخست كاري سازمان امنيت داخلي به چاپ رساند. براساس اين گزارش مركز اعصاب جنگ داخلي بوش با ترور به تازگي به سرويس خدمات اي ميل دست يافته است. در دو سالي كه از اعلام برنامه تشكيل اين سازمان مي گذرد هيچ كار مهمي صورت نگرفته است.
۱۴) دولت بوش در رابطه با حملات ۱۱ سپتامبر يا شواهد اطلاعاتي كه پيش از آن روز جمع آوري شده بود، چيزي براي پنهان كردن ندارد.
ابتدا ديك چني براي تغيير روند تحقيقات وسيع كنگره درباره وقايع آن روز و ريشه هاي آن مداخله كرد. در چند ماه اخير دولت در اين كشمكش بود تا اينكه گزارش كنگره با تأخير دو هفته پيش منتشر شد. كاخ سفيد تصميم گرفت بخشي از اين گزارش را طبقه بندي شده اعلام كند. اين چه موضوعي است كه آنها سعي در پنهان كردنش دارند؟ بيشتر به ارتباط سعودي ها مربوط مي شود و ۲۷ صفحه اي كه به جزئيات اين ارتباط پرداخته است.
پرسش هاي ديگر به گزارش كميته مستقل ۱۱ سپتامبر موكول شده كه كار آن با كارشكني كاخ سفيد در ارائه مدارك كند شده است.
۱۵) دفاع هوايي آمريكا در ۱۱ سپتامبر براساس پروتكل ها عمل كرد. اينجا همان سئوالات قديمي مطرح مي شود. معماي اصلي اين است كه چگونه دفاع هوايي آمريكا در آن روز آنقدر ضعيف واكنش نشان داد.
نكته اينجاست كه دفاع هوايي آمريكا در ايالات متحده بعد از پايان جنگ سرد توان خود را كاهش داد. اما حتي اين عدم توانايي توجيه مناسبي براي تأخير ۱۵ دقيقه اي در واكنش به حملات ۱۱ سپتامبر نيست.در ساعت ۸:۴۳ دقيقه صبح، فرماندهي منطقه شمال از دو هواپيماربايي طي ۵ دقيقه مطلع شد. سه دقيقه بعد پرواز شماره ۱۱با برج تجارت جهاني برخورد كرد.
در آن زمان بايد به همه مراكز پروازي و دفاع هوايي هشدار داده مي شد. سه دقيقه بعد وقتي پرواز شماره ۷۷ كه به پنتاگون برخورد كرد، ربوده شد، مركز فرماندهي منطقه شمال ادعا مي كند كه تا ۳۸ دقيقه بعد يعني تا ساعت ۲۴/۹ دقيقه از آن مطلع نشده است.
گزارش هاي ديگري وجود دارد حاكي از آنكه احتمالاً پرواز شماره ۹۳ در اثر حمله هوايي سقوط كرده است. مقامات آمريكايي اين موضوع را تكذيب مي كنند. پرسش اينجاست كه ساقط كردن اين هواپيما در آن شرايط كار درستي بوده پس چرا آن را تكذيب مي كنند.
۱۶) دولت بوش براي احياء خدمات ضروري و بازسازي زيرساخت هاي عراق بعد از جنگ برنامه داشته است.اين موضوع كه آمريكا چه كاري براي بازسازي عراق انجام مي دهد، پيش از شروع جنگ مطرح شد. در يكي از نشست هاي خبري پنتاگون، يكي از مقامات پنتاگون گفت، تيم بازسازي آمريكا سه هفته است كه مشغول برنامه ريزي براي دنياي بعد از جنگ است. بعد از پايان جنگ معلوم شد آمريكا هيچ برنامه اي براي عادي كردن اوضاع و بازسازي عراق ندارد.
۱۷) آمريكا با حسن نيت براي حفظ صلح در عراق در دوران بعد از جنگ تلاش كرده است.
«رابرت فيسك» در ۱۱ آوريل در روزنامه اينديپندنت نوشت: «برخي غارتگران به سربازان و تفنگداران آمريكايي پوزخند مي زدند يا انگشت خود را به نشانه پيروزي نشان مي دادند يا با زمزمه كلمه صدام و قراردادن دست بر روي گلويشان اجناس غارت شده را با خود مي بردند و ناپديد مي شدند.»
۱۸) علي رغم مخالفت شديد بين المللي، آمريكا از سوي اكثر كشورهاي دنيا حمايت مي شد و شاهد آن هم ائتلاف بيش از ۴۰ كشور (در اين جنگ) است.صداي مخالفت همه دنيا با حمله آمريكا به عراق آنقدر بلند بود كه به گوش مردم آمريكا هم رسيد. نظرسنجي ها نشان داد كه حتي آنها هم علاقه اي به جنگ و دوران بعد از آن بدون نظارت و حضور سازمان ملل ندارند. درباره ائتلاف ۴۰ كشور هم بايد گفت پيش از جنگ تنها آمريكا و انگليس بودند و بعد از جنگ هم كه معلوم است كه همه برنده را دوست دارند.
۱۹) اين جنگ به دليل حمايت از غيرنظاميان اهميت داشت. روزنامه هرالد اسكاتلند در ۲۳ ماه مه نوشت: سلاحها، بمب ها و موشك هاي آمريكايي در جنگ اخير بيش از هر جنگ ديگري بعد از ويتنام، غيرنظاميان را كشت.
۲۰) غارت آثار تاريخي و باستاني در بغداد پيش بيني نشده بود.
ژنرال جي گارنر كه در آن زمان در عراق مسئوليت داشت، خود به واشنگتن تايمز گفت: موزه ملي عراق را در رديف دوم در فهرست مكان هايي قرار داده بود كه بعد از سقوط صدام نياز به حفاظت دارد و گفت كه نمي داند چرا به اين موضوع بي توجهي شد.همچنين دولت بوش در ماه ژانويه با گروهي از استادان آمريكايي در ارتباط با حفاظت از آثار باستاني عراق ديدار و گفتگو داشته است. بنابراين طراحان جنگ از اين خطر مطلع بوده اند.
۲۱) صدام تصميم داشت سلاح كشتار جمعي دراختيار گروههاي تروريستي بگذارد.
والتر پيكاس نويسنده روزنامه واشنگتن پست در ۲۱ جولاي نوشت: «عراق در هر روزي مي توانست درباره دادن سلاح ميكروبي و شيميايي به يك گروه تروريستي يا اشخاص تروريست تصميم بگيرد. اين گفته پرزيدنت بوش بوده است. اما بخش هايي از طبقه بندي خارج شده يك گزارش همچنان محرمانه اطلاعاتي كه توسط كاخ سفيد منتشر شده نشان مي دهد در زمان آن سخنراني بوش، سرويس اطلاعاتي آمريكا اين احتمال را بعيد مي دانست.
۲۲) صدام قادر بود ظرف ۴۵ دقيقه حمله شيميايي و ميكروبي انجام دهد. باز هم واشنگتن پست در اين باره مي نويسد: «اين ادعا در كانون رسوايي قرار دارد كه دولت انگليس در آن گرفتار شد و به خودكشي ديويد كلي دانشمند تسليحاتي در اين كشور منجر شد. اين ادعا در دقايق آخر و علي رغم ميل سرويس اطلاعاتي انگليس به گزارش دولت لندن درباره تسليحات كشتار جمعي صدام اضافه شد.»
۲۳) دولت بوش در پي ايجاد كشور فلسطين است.
علاقه آمريكا به فلسطيني ها هنوز تغيير نكرده است. نيازهاي امنيتي اسرائيل هم هنوز اصلي ترين بهانه آمريكا براي نقش نظامي اش به عنوان پليس خاورميانه و همچنين مسلح كردن اسرائيل است. اما نيازهاي فوري آمريكا بعد از حمله به افغانستان و عراق تغيير كرده است. مردان بوش به موضوعي براي پوشش طرحهايشان نياز دارند. طرح نقشه راه بوش، اسرائيلي ها را نگران كرده اما نيازي به نگراني نيست چون گزارش هاي مطبوعات در آمريكا و اسرائيل نشان مي دهد بوش فشار زيادي به آريل شارون خواهد آورد.
۲۴) افرادي كه توسط آمريكا بعد از ۱۱ سپتامبر دستگير شده اند، واقعاً مظنونين تروريستي بوده اند.
گزارش انتقادي دفتر نظارتي وزارت دادگستري آمريكا عكس اين را نشان مي دهد. در اين گزارش آمده است هيچ يك از ۱۲۰۰ خارجي كه دستگير شده اند به اقدام تروريستي متهم نشده اند، بلكه اكثر آنها بعد از ماهها بازجويي تنها به دليل نقض قوانين مهاجرتي از كشور اخراج شدند.
۲۵) آمريكا در رفتار با زندانيان، بازداشت شدگان و مظنونين تروريستي كنوانسيون هاي ژنو را رعايت مي كند.
آمريكا با اين ادعا كه اين افراد زنداني جنگي نيستند، رفتار خود با آنها را مغاير با كنوانسيون هاي ژنو نمي داند، اما رفتار با بسياري از اين افراد به شدت ناقض چندين معاهده ژنو است.
۲۶) پيش از حمله تانك آمريكايي به هتل فلسطين در بغداد كه به كشته شدن دو خبرنگار منجر شد، از اين هتل به سوي سربازان آمريكايي شليك شده بود.شاهدان اين واقعه هرگونه تيراندازي از سوي هتل به سوي سربازان آمريكايي را رد مي كنند. چند روز بعد از اين حمله، يك واحد كماندويي به اتاق هاي خبرنگاران در اين هتل هجوم برد و آنها را جستجو كرد. اين در حالي بود كه خبرنگاران را با زور اسلحه در طبقه پائين نگاه داشته بودند.
۲۷) نيروهاي آمريكايي جسيكا لينك را از بيمارستاني در عراق نجات دادند. مقامات آمريكايي ادعا كردند اين دفتر به همراه چند تن از همقطارانش در يك درگيري توسط عراقي ها اسير شده بودند. بعد اعلام شد در يك عمليات شجاعانه نيروهاي ويژه او را از چنگ عراقي ها نجات دادند.بعدها كم كم ثابت شد كه همه اينها دروغ محض بوده است. نيروهاي آمريكايي يك روز بعد از آنكه عراقي ها آن بيمارستان را ترك كرده بودند وارد آن شدند و لينك را نجات دادند.
۲۸) مردم بغداد و عراق به صورت گسترده از نيروهاي آمريكايي همچون نيروهاي آزاديبخش استقبال كردند.
هنگام پيشروي نيروهاي آمريكايي مردم از آنها تشكر مي كردند اما اين استقبال نه گسترده بود و نه هيجان انگيز.
۲۹) عراقي ها به طور همزمان در ميدان هاي بغداد تجمع كردند و سرنگوني مجسمه هاي صدام را جشن گرفتند.
تصاويري كه در اينترنت هم مخابره شد جمعيتي يكصد يا دويست نفره را نشان مي داد... اما از جمعيت گسترده و حضور همزمان خبري نبود.
۳۰) هيچيك از شخصيت هاي اصلي و بلندپايه دولت بوش نگفته بودند كه مردم عراق به طور گسترده به استقبال نظاميان آمريكا مي آيند.
ديك چني در ۱۶ ماه مارس در يك برنامه تلويزيوني گفت: عراقي ها خواستار خلاص شدن از شر صدام حسين هستند و به استقبال نيروهاي آزاديبخش مي آيند.
۳۱) آمريكا به اهداف اعلام شده اش در افغانستان دست يافته و طالبان را نابود كرده است.
براساس نوشته هاي روزنامه آسياتايمز هنگ كنگ، آمريكا اوائل امسال در نشست محرمانه اي با رهبران طالبان و مقامات اطلاعاتي پاكستان به طالبان براي واردشدن به دولت افغانستان پيشنهاد داده است. اما شرط اصلي براي اين كار تحويل دادن ملاعمر بوده است. همه مي پرسند چه نيازي به حضور طالبان است؟ آيا حامد كرزاي كارش را انجام نمي دهد؟ واقعيت اين است كه جنگ چريكي در افغانستان همچنان ادامه دارد و ضد و خورد و حمله و شبيخون به اموري روزانه در اين كشور تبديل شده است.
۳۲) پيشرفت علم نشان داده است كه اورانيوم تهي شده ديگر خطر بزرگي براي مردم نيست، اين كاملاً غلط است. تجربه عراقي ها و سربازان متحد آمريكا در خليج فارس عكس اين را نشان مي دهد.
۳۳) غارت تأسيسات هسته اي عراق خطري براي مردم اين كشور نيست. فرماندهان آمريكايي حاضر در عراق و رامسفلد در واشنگتن بلافاصله بعد از اين واقعه به همه اطمينان دادند كه غارت تأسيساتي كه پودر اورانيوم (موسوم به كيك زرد) و چندين ايزوتوپ راديواكتيو ديگر در آن ذخيره شده بود، خطري ندارد. اما گزارش ها نشان مي دهد كه مردم منطقه بعد از برداشت اين مواد دچار بيماري شده اند.
۳۴) نيروهاي آمريكايي در اجتماع تظاهر كنندگان غيرنظامي در موصل مورد حمله قرار گرفتند و به همين دليل به سوي جمعيت شليك كردند.
در روز ۱۵ آوريل نيروهاي آمريكايي وقتي تظاهر كنندگان از نطق شهردار جديد شهر موصل خشمگين شدند، به سوي آنها شليك كردند. هفت نفر كشته و دهها نفر مجروح شدند.
۳۵) نيروهاي آمريكا به سوي دو تظاهرات ديگر در فلوجه شليك كردند چون به آنها حمله شده بود.
اين جمعيت براي تولد صدام جمع شده بودند كه مورد حمله نيروهاي آمريكايي قرار گرفتند.
۳۶) عراقي هايي كه با نيروهاي اشغالگر مبارزه مي كنند اغلب از حاميان صدام يا بازمانده هاي بعث هستند.
درست است كه اكثر مقاومت هاي چريكي در مناطق سني نشين متمركز است كه پايگاه قدرت صدام بوده است. اما بسياري از مبارزان چريكي ديگر براي جهاد به اين مناطق رفته اند. همزمان با حملات آمريكا نزديك به ۱۰ هزار مبارز خارجي وارد عراق شدند.
۳۷) روند قراردادهاي بازسازي عراق هيچ نشانه اي از امتيازدادن به شركت هاي نفت و گاز چني و بوش ندارد.
شركت هاليبرتون از شركت هاي سابق ديك چني نخستين مرحله از قراردادهاي بازسازي عراق را در دست دارد. اينكه دفتر چني با چنگ و دندان از افشاي نام افراد و شركت هايي كه با آنها براي اين كار مذاكره شده جلوگيري مي كند، همه حقيقت را نشان مي دهد.
۳۸) «ما سلاح هاي كشتار جمعي پيدا كرديم.»
چند تن از مقامات دولت بوش از جمله خود او از يافتن سلاحهاي كشتار جمعي سخن گفته اند. بوش در اول ماه ژوئن به خبرنگاران گفت: براي كساني كه مي گويند ما هيچ سلاح ممنوعه اي نيافته ايم بايد بگويم، اشتباه مي كنند، ما يافته ايم.
آيا بايد اين اظهارات كذب را خطا بدانيم يا دروغ. در شرايطي حالت دوم درست است، زيرا اين اظهارات بارها و بارها تكرار شده است. آنها بر اين باورند كه يك پيام را وقتي چندين بار تكرار كنيم، مردم باور مي كنند.
۳۹) «مردم عراق اكنون آزاد هستند.»
برمر اين را در يادداشت اخيرش در روزنامه نيويورك تايمز گفت. او اضافه نكرد كه هرگونه مخالفت ممكن است با دستگيري يا شليك گلوله پاسخ داده شود.
۴۰) خدا به بوش گفت كه به عراق حمله كند.
كمي بعد از حملات ۱۱ سپتامبر نورمن پودهورتز از كشيش هاي محافظه كار جديد در جايي نوشت: «مي بينيم كه بوش كه بدون برنامه اي خاص وارد كاخ سفيد شد اكنون احساس مي كند در پس اين انتخاب هدفي قرار دارد. او به عنوان يك مسيحي دوباره متولد شده اعتقاد دارد كه از سوي خداوند براي كندن ريشه شيطاني تروريسم از دنيا انتخاب شده است.» آيا بوش واقعاً چنين اعتقادي دارد، يا مي خواهد ما اينطور فكر كنيم؟ محمود عباس نخست وزير فلسطين به روزنامه اسرائيلي هاآرتص گفت: «بوش در ديدار اخيرش به او گفته كه: خداوند به من گفت به القاعده حمله كنم و من اين كار را كردم. سپس دستور رسيد كه به صدام حمله كنم و من انجام دادم. اكنون مصمم هستم كه مشكل خاورميانه را حل كنم». در آمريكا اين موضوع خريدار چنداني ندارد.
استيو پري
Minneapolice city pages