دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۲
شماره ۳۱۴۰- Aug, 18, 2003
هنر
Front Page

مديريت مالي حلقه مفقود موسيقي ايران
پول و موسيقي
زير ذره بين
سيد عليرضا ميرعلي نقي پژوهشگر و مورخ موسيقي معاصر ايران مي گويد: مديريت مالي در هر سازمان و گروهي وجود دارد اما مديريت مالي و سرمايه اي در ارتباط با هنر را نبايد منفك از هم متصور شد. مدير مسئول هنري يك گروه بايد در كنار مشاور حقوقي اش يك مشاور مالي نيز داشته باشد تا درباره چند و چون مشكلات پيش رو پاسخ مناسب داشته باشد.
006450.jpg
مريم رضايي
اقتصاد هنر و به خصوص موسيقي از جمله مباحث بسيار نوپا و نوگشوده در كشور ماست كه شايد كمتر از انگشتان يك دست نيز درباره آن مقاله يا نوشته وجود دارد. در گزارش زير به دو محور اصلي تأكيد شده است. نخست نبود مدير و اصولاً مديريت موسيقي و كنسرتها و نيز فقدان امنيت براي سرمايه گذاري در اين حوزه و موضوع و سپس نبود امكانات اوليه براي برگزاري كنسرت از يك سو و فقدان برنامه ريزي درازمدت در اين باره.
نكته ديگري كه در اين گزارش به آن اشاره رفته، استقبال از برخي گروههاي پاپ و نبود سامانه اي براي اجراي كنسرتهاي آنها در محيط هاي بزرگتر، همانند ورزشگاهها است. اين گزارش را بخوانيد.

كارشناسان موسيقي بر اين باورند كه تاكنون تلاش جدي درباره مديريت برنامه ريزي شده مالي - اجراي كنسرتها و برنامه  هاي موسيقي در ايران صورت نگرفته است. اين گروه اذعان مي دارند كه اجراي كنسرت و برنامه هاي موسيقي بدون برنامه ريزي دقيق نه تنها جاذبه اي ندارد بلكه ايجاد دافعه نيز مي كند و رسالت اعتلاي فرهنگ و موسيقي را نيز زير سئوال مي برد.
در اجراي برنامه هاي مختلف موسيقي در طول ساليان گذشته، تاكنون شاهد اجراهاي متعددي از سوي گروههاي موسيقي بوده ايم، اما به جرأت بايد به اين نكته فاحش اعتراف كرد كه اين گروهها بيش از هر چيز ساز دل خود را زده اند و از توانايي، پتانسيل و زحمات آنان نه تنها استفاده كافي و وافي نشده است بلكه با روند پيش رو، آينده نويد بخشي را نيز نمي توان براي آنها متصور شد.
اهل فن موسيقي بارها تأكيد كرده اند كه زحمات و تمرينات سخت هنرمندان موسيقي جز در موارد خاص و در سطوح مشخص، توفيقي براي آنان به ارمغان نياورده است و اجراي اركسترهاي موسيقي براي برنامه ريزان و اجراكنندگان نه نامي داشته و نه ناني!
يك كارشناس موسيقي مي گويد قدرت فراگيري اجراي اركسترهاي كوچك و بزرگ در كشور آنچنان محدود است كه حتي براي پر كردن يك سالن ۳۰۰-۴۰۰ نفره نيز با مشكل مواجه است و براي اركسترهاي بزرگ كه به پشتوانه چتر حمايتي دولت برنامه اجرا مي كنند نه سودي متصور است و نه تنوع اجرايي!
دنياي موسيقي ايران سالهاست كه تشكيل گروههاي مختلف موسيقي را شاهد بوده كه يا عمر و بقاي اعضاي آن خيلي كوتاه بوده و يا ناكام به كناري نشسته اند. شايد علت اصلي اين موضوع را بتوان در بخش مديريت تشكيلات موسيقي جستجو كرد. متأسفانه در اجراي برنامه هاي موسيقي، هماهنگي سه عنصر اصلي يعني هنر، فرهنگ و اقتصاد ناديده انگاشته مي شود و با بي توجهي به هر يك از اين سه عنصر، هدف غايي در عرصه موسيقي ايران نيز تحقق نمي يابد.
نقش بخش خصوصي نيز در عرصه موسيقي ايران برخلاف ساير بخشهاي فرهنگي، هنري مانند چاپ و نشر و... بسيار نامحسوس بوده و علي رغم تلاشهاي دست اندركاران اهداف فرهنگي - مالي به ثمر نمي نشيند.
زحمات دست اندكاران اصلي دولتي نيز مانند وزارت ارشاد، مركز موسيقي و... در حمايت از گروههاي موسيقي بجز در موارد خاص مانند برگزاري جشنواره موسيقي نتوانسته مجال بروز و ظهوري، جدي يابد، اين در حالي است كه سياستهاي دو جشنواره قبلي بر محور شكل دهي و حمايت از گروههاي حرفه اي موسيقي سامان داده شده بود، اما در عمل جز انگيزه هاي شخصي برخي چهره ها و گروهها، حمايتي خاص از آنان صورت نمي گيرد.
نبايد منتظر معجزه ماند
كارشناسان دنياي تجارت و اقتصاد يك اصل را هميشه متذكر مي شوند كه بدون برنامه ريزي مالي نبايد منتظر معجره ماند. دقيق  ترين برنامه هاي اجرايي بدون حل مسئله مالي آن ناكام مي ماند و در آرشيوها و يا در محافل خاص مسدود شده و خاك مي خورد!
با چنين تحليلي، براي جلب سرمايه گذاري در بخش موسيقي ايران بدون تضمين سودآوري كه آن هم در گرو رفع موانع پيش روي است، نبايد منتظر اتفاق بزرگي ماند لذا تا موانع اجراي كنسرتهاي موسيقي شامل لغو ناگهاني يك كنسرت قبل از اجرا ،عدم اجراي كنسرتهاي بزرگ در مجموعه هاي ورزشي با وجود فراهم بودن زمينه هاي لازم آن، بوروكراسي اداري و لغو كنسرت در شبهاي اجراي آن رفع نگردد، جذب سرمايه داران نيز سخت و غيرممكن است.
در واقع اين عوامل يا موانع از جمله عمده ترين مسائل بر سر راه سرمايه گذاري در بخش موسيقي صحنه اي است.
در طول چند سال اخير بارها مشاهده شده كه گروهي با وجود داشتن تمام مجوزهاي لازم، ناگهان در حين اجراي كنسرت برنامه شان لغو مي شود. اين در حالي است كه همين گروه و مديريت اجرايي آن براي برگزاري چنين كنسرتهايي، هزينه و انرژي فراواني را صرف مي كنند و يا حتي مشاهده شده كه گروهي توانسته در شهرستانها مجوز اجراي كنسرت داشته باشد اما در مركز و پايتخت كشور مجوزي صادر نشده و يا عكس آن. اينها پرسشهايي است كه تا پاسخ مناسبي براي آن ارائه نشود هر اسپانسر و حامي مالي را گريزان مي كند.
همچنين نگاه صرف هنري به موسيقي و منفك از موضوع معيشتي و مالي، دنياي موسيقي را با محدوديت بيش از پيش مواجه كرده است.
سيد عليرضا ميرعلي نقي پژوهشگر و مورخ موسيقي معاصر ايران مي گويد: مديريت مالي در هر سازمان و گروهي وجود دارد اما مديريت مالي و سرمايه اي در ارتباط با هنر را نبايد منفك از هم متصور شد. مدير مسئول هنري يك گروه بايد در كنار مشاور حقوقي اش يك مشاور مالي نيز داشته باشد تا درباره چند و چون مشكلات پيش رو پاسخ مناسب داشته باشد.
وي مي گويد: متأسفانه مبحث اقتصاد در هنر ايران هنوز به خوبي روشن نشده است و نيازمند تعريف تئوريك و نظري نويي است كه پيوند شايسته اي بين دو بخش هنر و اقتصاد زده شود.
وي بر اين باور است كه موسيقي در كشور ما هنوز يك شغل محسوب نشده است و تا زماني كه به موسيقي به عنوان يكي از مشاغل رسمي نگاه نشود، عرصه موسيقي با مشكلات مضاعفي اين چنين درگير خواهد بود.
وي تأكيد دارد كه هنوز ذهنيت هايي در ايران وجود دارد كه نبايد موسيقي شغل شود و نبايد از آن انتظار عايدي مادي داشت. اين يك بينش قدمايي با گرايش خاص است كه اساسا نمي تواند در جامعه شهري كاركردي داشته باشد.
ميرعلي نقي مي افزايد: در غرب اين طبقه ثروتمند هستند كه از كيان موسيقي خود حمايت مي كنند، در حاليكه در ايران چنين چيزي بعد از انقلاب رخ نداده است. سرمايه گذاري در راستاي هنر ،با ارزش و هر سرمايه اي كه ارزش هنر و هنرمند را نمايان سازد قابل احترام است.
وي مي گويد: تام باركر مدير برنامه الويس پريسلي موفق شد با حمايت مالي خود از يك راننده كاميون «الويس» را به سلطان راك غرب مبدل كند.
در حالي كه در جامعه ما يك چنين چيزي وجود ندارد. جامعه ما روابطي را برقرار كرده كه موسيقي دانان خودشان مديريت مالي را نيز به عهده بگيرند و از ميان آنها انگشت شمار موفق عمل كرده اند.
اين پژوهشگر موسيقي مي گويد: يك نكته جالب توجه ديگر اين است كه خصوصي سازي به معناي واقعي در عرصه موسيقي ايران نمي تواند با شرايط موجود اجرا شود . وي پيشنهاد مي كند: بهترين راه سرمايه گذاري در موسيقي در بخش آموزش و پژوهش است كه كنترل دولتي ندارد. معلمان خوبي هستند كه با حمايت مالي مي توانند به انتشار كتاب، نوار، سي.دي روي آورند. همچنين بخش ساختن سازها كه بسياري از سازهاي نيازمند تكامل و نوسازي است و با حمايت مالي و سرمايه گذاري مي توان از طريق تحقيق به ساختن سازهاي جديد روي آورد. سرمايه گذاري در اين بخش ها امكان پذير است و بايد در اين خصوص ترويج و تبليغ كرد.
فرصتهاي از دست رفته
برهم خوردن برخي از كنسرتها مي تواند مانعي در جهت سرمايه گذاري و جلب مشاركت افراد بيشتر باشد. اگرچه امكان دارد كه بخشي از اين ناهماهنگيها به فرصت طلبي مديران موسيقي و گروهها هم مرتبط باشد.
رجب پور مدير گروه آريان پيش از اجراي گروهش در مجموعه سعدآباد، گروهي تازه پا را با نام آرين ترتيب داد كه با برخي دشواريها مواجه شد و ناگزير تمام پولهايي كه بابت خريد بليط كنسرت گرفته بود به مردم پس داد.
رجب پور در اين باره توضيح مي دهد كه گروه آريان قرار بود در مجموعه ورزشي آزادي برنامه اجرا كند و از چند ماه قبل مجوزهاي لازم نيز گرفته شده بود اما ۴۸ ساعت قبل از اجرا ناگهان دستور لغو اجراي برنامه در مجموعه ورزشي آزادي صادر و سرمايه ۹۰ ميليون توماني آن با خطر عدم برگشت مواجه شد.
وي مي گويد: ظرف ۲ ساعت توانستيم با هماهنگي تمام مسئولان نهادهاي امنيتي و انتظامي شميرانات و مقامات عالي نيروي انتظامي و با حضور ۱۰۰ نيروي با درجه حداقل ستوان ۲ كار سخت جابه جايي ادوات اجراي كنسرت را به مجموعه فضاي باز سعدآباد به اجرا درآوريم كه كار بي سابقه اي است. مي گويم شما شخص خوش شانسي هستيد كه توانستيد ظرف ۲ ساعت تمام نيروهاي امنيتي را مجاب به همكاري كنيد و يا شايد روابطي داريد كه ديگران ندارند، به هر حال چنين اقدامي جاي ثبت در تاريخ اجراي كنسرتهاي موسيقي ايران دارد.
وي درباره علت لغو مكان اجراي كنسرت مي گويد: حدس مي زنم كه در برنامه ريزي آماده سازي محل كنسرت، اولين جشنواره فرهنگي - ورزشي ايران نيز در مجموعه ورزشي آزادي در حال برگزاري بود - البته با برنامه ريزي بسيار ضعيف - مسئولان برگزاركننده آن پيش بيني كرده بودند كه اين جشنواره با اقبال عمومي و بازديد ۱۰۰ هزار نفر در روز مواجه شود. اما اين پيش بيني درست از آب در نيامد و تنها ۵ تا ۱۰ هزار نفر روزانه از اين جشنواره بازديد كردند. به اين دليل با مخالفت غرفه داران و به بار نشستن يك بدهي سنگين براي سازمان تربيت بدني، اين تصميم گرفته شد كه گروه آريان يك برنامه نيز همزمان با جشنواره به اجرا در آورد. اما چون گروه چند روز ديگر خودش برنامه داشت و تمرينها فشرده بود، امكان پذير نبود.
لذا بنده پيشنهاد دادم و يك گروهي جديد كه هيچ ربطي هم به گروه آريان نداشت را معرفي كردم من مي توانستم آن گروه را براي اجرا برنامه كنسرت آماده كنم و البته يكي دو نفر از اعضاي اصلي گروه آريان را كه آمادگي اين كار را هم داشتند، در آن بگنجانم، با فروش بليط و اجراي كنسرت، تماشاگران اعتراض كردند و در نتيجه من تأكيد كردم كه پول بليط ها را برگردانند و كنسرت را لغو كنند.
رجب پور مي گويد: من شرط كرده بودم كه هيچ اسمي از آريان و تبليغي از آريان نباشد و در تبليغات بنويسند كنسرت موسيقي پاپ، كه چنين نشد. حدود ۲ هزار نفر بليط به مبلغ ۸ ميليون تومان خريده بودند كه تمامي آن عودت شد.
كنسرتهاي گران
با توجه به اينكه درآمد قشر متوسط جامعه مشخص است و در اين سبد هزينه، گنجاندن برنامه ها و محصولات فرهنگي همواره با محدوديت توان مالي خانوارها مواجه بوده است جا دارد كه عرصه موسيقي به برنامه هاي فرهنگي با هزينه هاي كمتر نيز بيانديشد.
جمشيدي معاون خانه موسيقي در اين باره مي گويد: «به دليل پايين بودن قيمت كاست هاي موسيقي نسبت به سي.دي و ساير كالاهاي فرهنگي هنوز كاست در سبد هزينه هاي خانوار جاي خود را دارد و شايد نسبت به خريد كتاب رقم مناسب تري را به خود اختصاص دهد.با سرعت بخشي به صدور مجوز انتشار كاست و جلب سرمايه گذاري در اين بخش مي توان به رونق موسيقي ايران ياري رساند.»
گزارشگر ما در جريان تهيه اين گزارش هر قدر تلاش كرد تا از روند صدور مجوز كاست و آمارهاي مربوط به آن اطلاعات موثقي را كسب كند، موفق به همكاري مسئولان نشد. به هر حال انتشار و وجود آمارهاي دقيق در اين بخش نيز مي تواند ضمن اطلاع رساني بهتر به رونق اين بازار هنري نيز بيانجامد.

ام كلثوم و زمزمه با خدا
چنگيز عسگرپور از حضور موسيقي ايراني در ديگر كشورها مي گويد

در عالم موسيقي گاه هستند چهره هاي كم ادعا، فروتن، اما پر كار كه به دليل نبودن در پي جار و جنجال، فعاليت ها و كوشش هاي آنها نيز در ابري از سكوت و خاموشي باقي مانده است. چنگيز عسگرپور كه ۷۰ بهار را مي گذراند، از جمله اين چهره ها است كه براي نخستين بار موسيقي ايران را به كشورهاي عربي معرفي كرد. وي شاگرد استاد روح الله خالقي بود و همدوره چهره هايي چون، برادران ظريف، حسن منوچهري و سيمين آقارضي. عليرضا پوراميد، با وي گفت وگويي مفصل انجام داد كه بخشي كوتاه از آن را كه به سفر عسگرپور به كشورهاي عراق، مصر و لبنان و مواجهه وي با ام كلثوم، هنرمند افسانه اي موسيقي مصر اختصاص دارد مي آوريم. جالب ترين بخش اين گفت وگو همان مواجهه عسگرپور و ديالوگ وي با اين هنرمند نامي و پاكنهاد مصري در مسجدي در بيروت است كه نشان دهنده تأثيرات عميق مذهب بر هنر اين چهره نامي موسيقي است.
من در ۲۰/۵/۱۳۱۱ در بابل به دنيا آمدم (پدرم در آنجا مأموريت داشت) و در دو سالگي به تهران آمديم، در كودكي به قدري به موسيقي علاقه داشتم كه حتي براي بچه هاي محل ني لبك مي ساختم و به آنها مي فروختم و خيلي خردسال بودم كه به سمت موسيقي كشيده شدم و سال ۱۳۲۲ به هنرستان رفتم، معلم فلوت هنرستان آقاي دوگلوف بود و خيلي برايم زحمت كشيد و پس از آن مرحوم خالقي نيز خيلي برايم تلاش كرد و بسيار بر گردن من حق دارد و بعد در اركستر موسيقي ملي به همراهي نصرت گلپايگاني- برادران ظريف- حسن منوچهري- سيمين آقارضي و... شروع به نوازندگي كردم تا اينكه در سال ۱۹۵۴ ميلادي مرا به بغداد دعوت كردند .به محض ورود رئيس راديو بغداد كه خانم اش ايراني بود برايم از وزارت اشتغال عام عراق كارت كار گرفت و از اجرايم صفحه اي ضبط كرد توسط آقاي چخماقچي كه بسيار معروف بود.
* چه قطعه اي را نواختيد؟
- ساقي نامه و چند آهنگ از عارف و شيدا كه خيلي مورد توجه واقع شد، خلاصه ۱۶ ماه آنجا بودم و پس از آن به سوريه و بيروت رفتم. در لبنان با آقاي سامي صليبي آشنا شدم كه رئيس كنسرواتوار بيروت بود و مرا به عنوان معلم كنسرواتوار استخدام كردند، در بيروت روزي ۱۷ ساعت ساز مي زدم (اجرا و تمرين) همه حواسم به كار بود در خلوت از خدا مي خواستم بهترين نوازنده فلوت دنيا شوم، خيلي متد زدم، خيلي گام زدم،- از موزارت، ازباخ از- در راديو «شرق الادنا» با گروه «اخوان رهباني» كه سه برادر بودند و گروهي متشكل از نوازندگان مصري، قبرسي و عطوقي بود همكاري مي كردم تا روزي كه خانم ام كلثوم و عبدالوهاب و عبدالحليم به دعوت هلال احمر براي كار خير و كمك به مردم مستمند به لبنان آمدند، اول بار درباغي موسوم به (بي سين) در مقابل ام كلثوم ساز زدم ايشان به من گفت :بايد بيايي مصر اگر مي خواهي موفق باشي.
* چگونه به مصر رفتيد و...
- اولين بار كه رفتم به اسكندريه و قاهره، كشور مصر درگير جنگ «پورت سعيد» بود كثيف و جنگ زده، در هتل قصر نيل اسكان گرفتم، صاحب هتل نيز فارسي مي دانست به وسيله آقاي احمد مرعوش با چند هنرمند ديگر مصري آشنا شدم. جالب است بگويم در مصر قهوه خانه ها كه بسيار بزرگ و در حقيقت باغ هستند، مراكز تجمع و ديد و بازديد هنرمندان به شمار مي آيند و هر كدام به نام يك خواننده مي باشند و فقط آهنگ هاي آن خواننده را پخش مي كنند و طرفداران نيز به قهوه خانه مربوطه مي روند و... قهوه خانه ام كلثوم نيز از اين قاعده مستثني نبود، به هرحال منزل ام كلثوم در الجيزه بود در نزديك نيل و همسرش دكتر (پزشك) بود ويادم هست پنج شنبه اي بود در آخر ماه قمري، آقاي دكتر ما را به مسجد شيعيان در جنوب قاهره برد و خود برگشت، در مسجد من ديدم خانم  ام كلثوم خيلي دعا مي كند و گريه و زمزمه با خدا و خلاصه خيلي حالت روحاني داشت، مي دانستم كه ايشان همان شب كنسرت دارد، از ايشان پرسيدم چرا گريه مي كنيد او گفت كه: من دعا مي كردم و از خدا مي خواستم مرا موفق كند تا صداي من در قلب مردم بنشيند و رضايت آنها را جلب كند و نفوذ در دلها را از خداوند آرزو مي كنم. او به راستي هنرمندي پاك و سالم بود، به تمام معني بدون هيچ گونه آلودگي روحي و جسمي.
و برايم جالب بود كه او براي هنرنمايي و اجراي برنامه چگونه خود را آماده مي كند و هنرمندان ديگر چگونه؟ در حالي كه در دنيا بسيار محبوب بود شهرت اش را مديون دلش و خدايش و گريه ها و زمزمه هاي عاشقانه اش با خدا، مي دانست- به هرحال در سال ۱۳۳۷ به تهران آمدم و ازدواج كردم و سال ۴۰ به تركيه- يونان و فرانسه و آمريكا رفتم و باز به تهران بازگشتم چون خداوند دختري به من عطا كرده بود (فرزند اولم پسر بود- كاوه) و پس از چند سال آخرين سفر من با هنرمندان ايراني در سال هاي قبل از انقلاب سفري بود كه به همراه آقايان عبدي، شجريان، حسين و اسدالله ملك و امير بيداريان به بمبئي، كراچي، دهلي، مسقط و كابل رفتيم و...
ع.پ

نگاه

ناصر فرهنگ فر:شاعر موسيقيدان
006460.jpg

بشارت بوسه انگشت ناصر برتن پوست
اشارت اشتياق جان بي تاب و رخ دوست
خوشنويسي را سلوكيست و حال و هوايي كه يا بر خويش مي خواند سوختگان را و يا مي سوزاند پختگان را و هر آنكه در اين وادي گام نهاد برخام انديشگي و كام پيشگي دام نهاد. اهل ناز و نان و نام در اين سپيدجان سيه فام (مركب) يا پاي نيست و يا جز دل كندن و وارستن، رهنماي نيست. شگفت از ني كه ني در دست نوازنده به چشمهايش سخن مي گويد و در دست خوشنويس سفر مي كند با زبان و چه زيباست نغمه دلنواز دويدن قلم بر كاغذ كه مديرش ناميده اند و ني در نواختن و نوشتن، هر دو، از جمله سازهاي كششي است. ناصر فرهنگ فر از سلاله هنرمندان چند هنره اي كه دو بعد نوشتن و نواختن در مجموعه محاسن و مكارم شان بر جستگي و خجستگي ويژه اي دارد به شمار مي آيد، از نسل درويش عبدالمجيد طالقاني (شكسته)- ميرزا غلامرضاي شيرازي- برادران ميرخاني- ابراهيم بوذري و محمدرضا شجريان، سياوشاني اند كه بارها تازيانه تكفير و تحقير و تندر تهمت و تهديد را بر تن تبدار خويش با ترفند ترانه و تبسم تحمل پذير كردند- دوستان و نزديكان ناصر فرهنگ فر بارها اين بيت را از زبان ناصر شنيده اند كه:
هنرمند، شمعي است افروخته
كه تا چشم برهم زني سوخته
سوخته جاني كه روح در كالبد او بي قراري مي كرد و تنگي دنيا را با ذوق و طنز گاه به خنده مي گرفت و گاه به جذبه مي نشست، درياي درونش فراتر از گنجايش كوزه قالب و اندام او وقتي به تلاطم درمي آمد شور منشوري برمي انگيخت كه در سرايش، نگارش و يا نوازش تمبك، جلوه گري مي كرد، خوشبختانه از صدا و خط و نواختن او آثاري ارزشمند وجود دارد كه اميدوارم با همت و غيرت تنها پسرش آرش و نيز همسر و دختر گرامي او به علاقه مندان هنر ارايه و به گنجينه فرهنگ و موسيقي ايران زمين اضافه گردد. اكنون پس از ۷ سال كه از فوت او مي گذرد و همچنين دور شدن آرش از جواني و جلوه، جاي آن است كه هرچه زودتر مجموعه اشعارش (غزل ها- دوبيتي ها- رباعيات و...) و طنزها و هجوها و نيز تابلوهاي خوشنويسي و خطاطي او كه شامل سياه مشق، چليپا- كتابت- نقاشي- خط و تركيبات مي باشد به طليعه طبع و زيور نشر، آراسته گردد.

به ياد دو هنرمند
عليرضا پور اميد
دهه سوم مرداد ماه هرسال جامعه موسيقي ايران در غم از دست دادن دو تن از بهترين هنرمندان كه هر كدام علاوه بر شأن و جايگاه مرتفع هنري، متخلق به اخلاق حسنه و متصف به صفات نيكو و نيز در رشته خويش صاحب سبك و تأثير گذار بوده اند، انگشت تحسر و غبن را مي گزد و... با نگاهي اجمالي و گذرا در جهت آشنايي بيشتر با اين دو بزرگوار به معرفي و بيان نقاط و نكات برجسته در زندگي هنري آنان مي پردازم.
وزيري تبار؛ پدر موسيقي نابينايان
حسينعلي وزيري تبار ۱۲۸۱(تهران) تا ۱۳۳۷ (تهران)
نوازنده كلارينت (قره ني) و پدر موسيقي نابينايان در ايران:
مي خواستم از زنده ياد وزيري تبار و هنر نوازندگي او و بزرگواري و منش و روش اخلاقي و انساني او ياد كنم اما بهترين توصيف را شادروان استاد روح الله خالقي در مورد ايشان، قبل از سال ۱۳۴۰ نوشته اند كه قلم را به ايشان مي سپارم: «عندليب آشفته تر مي خواند اين افسانه را.»
درسال ۱۲۸۱ در تهران به دنيا آمد. از كودكي به موسيقي علاقه داشت و شاگرد مدرسه موزيك دارالفنون شد، پس از چند سال تحصيل وارد يكي از دسته هاي موزيك ارتش شد و بعد دوباره به مدرسه موسيقي دولتي آمد و تحصيلات خود را دنبال كرد... سالار معزز (مين باشيان) را اولين استاد خود مي دانست... و علينقي وزيري را استاد دوم خود... هر چند تخصص اش در موسيقي ايراني بود و شايد اولين نوازنده  اي بود كه نغمات ايراني را روي يك ساز اروپايي (قره ني)به بهترين وجهي مي نواخت و در عين حال متد قره ني را به سبك علمي نيز تحصيل كرده بود... در همين مدرسه (مدرسه موسيقي دولتي) بود كه معلم وي بودم... بعدها به خدمت فرهنگ وارد شد و [با] پست هنرآموز موسيقي به كشور عراق رفت و در مدرسه ايرانيان بغداد به تعليم سرود و تشكيل اركستر همت گماشت...
وزيري تبار دوباره به تهران آمد و تحصيلات خود را در هنرستان موسيقي دنبال كرد و درسال ۱۳۱۵ به دريافت گواهي نامه موسيقي نايل آمد و به سمت هنرآموز موسيقي به شيراز رفت و در همين شهر بود كه ازدواج كرد و دختري به نام گيتي از خانم شيرازي خود پيدا كرد كه بعدها او هم به موسيقي پرداخت و يادگاري ارجمند از پدر هنرمند خود شد... شهر شيراز را بسي دوست مي داشت و آنجا چند آهنگ ساخت كه از آن جمله تصنيفي است در مايه اصفهان... كه با اين بيت آغاز مي شود: اي گل بوستان جهان مايه اميدم- حاصلي غير غم از تو در زندگي نديدم... ديگري آهنگي است در پرده شور كه آن را به ياد شيراز ناميده است.« بارها گفته ام و بار ديگر مي گويم/ كه من گمشده اين ره نه بخود مي پويم...»
دشمن نداشت، همه دوست او بودند چون هرگز از كسي بد نمي گفت. مردي بود فروتن، وقت شناس، منظم، مهربان و مهمان نواز. وقتي صحبت از مطالبي مي شد كه از آن اطلاع نداشت و يا بي خبر بود اظهار نظر نمي كرد...
با اينكه وزيري تبار به بيماري قند مبتلا شده و به ياري دوستان به آلمان رفته بود و پزشكان آن سرزمين به او گفته بودند كه اگر چهارماه در بيمارستان بماند و تحت رژيم قرار گيرد حالش به كلي خوب خواهد شد، ولي او كه به كودكان نابينا انس عجيبي پيدا كرده بود بيش از پانزده روز نتوانست دوري آنها را تحمل كند، اين بود كه بار سفر بربست و با كسالت مزاج به تهران آمد تا ديدگان خود را به ديدار چهره هاي ماتم زده نابينايان فروغي بخشيده و با آموختن نواي قره ني به آنان روح غمزده خود را تسكين دهد. وقتي كه دوستانش او را بعد از پانزده روز در تهران ديدند همه تعجب كردند، ولي وزيري تبار گفت:« هيچ تعجبي ندارد خوشتر دارم كه در خاك وطن مريض و نالان باشم، غذاهاي ايراني بخورم و از هواي پاك وطن استنشاق نمايم ولي در خاك بيگانه خوش و خرم نباشم، من از ايرانم و در ايران بايد بمانم و همين جا بميرم...» روحش شاد و روانش خرم باد.

نگاه ديگر

تلاشي يك باند تكثير غيرمجاز آثار صوتي تصويري موسيقي
چند سالي است كه به مدد رايانه و كامپيوتر و CD و MP3 سرقت آثار صوتي و تصويري به پيشه اي دندانگير و پرسود و منفعت بدل شده است. همين دو سال قبل بود كه چند تن از تهيه و توليدكنندگان آثار صوتي، براي جلوگيري از توزيع بي رويه و غيرمجاز آثارشان به دادگاه شكايت بردند كه در نهايت به دستگيري و متلاشي شدن يكي از همين باندهاي توزيع غيرمجاز انجاميد. اين قصه از قرار تمامي ندارد، چرا كه شنيديم مجدداً هم همين اتفاقات و مفت بري ها رخ داده است و باز هم كار به دادگاه كشيده شده و قاضي شعبه ۱۱۰۴ دادگاه عمومي تهران دستور داد تا عوامل يك باند مافيايي و مخوف تكثير و توزيع غيرمجاز آثار صوتي و تصويري را دستگير كنند.
آجورلو، نماينده مؤسساتي كه براي دستگيري اين باند غيرمجاز شكايت به دادگاه برده بودند، در نمابري كه براي همشهري ارسال كرد نوشته است:
افراد دستگير شده بدون در نظر گرفتن شرايط سخت اعطاي مجوز و زحمات و تلاشهاي به كار رفته در تهيه و توليد آثار هنري، نسبت به تكثير و توزيع آن به صورت غيرمجاز در سطح وسيع و گسترده اقدام نموده و خسارات فراواني به مؤسسات توليدي و تهيه كنندگان وارد آورده اند كه اين امر شكايت ايشان و برخورد قضايي با دستگير شدگان را در پي داشت.
وي افزود: متأسفانه به دليل عدم نظارت كافي و مؤثر در اين حيطه، زمينه سؤاستفاده سود جويان و منفعت طلبان بوجود آمده و اينها با انگيزه هاي مالي آثار برگزيده از آلبوم هاي مختلف را به صورت كاست و لوح فشرده به همراه چاپ پوستر(؟!) در سطح وسيعي توزيع مي كرده اند كه اين امر لطمات مالي و معنوي زيادي را براي مؤسسات و تهيه كنندگان در بر داشته است.
اين گروه از تهيه و توليدكنندگان از مقامات قضايي و تلاش مأموران نيروي انتظامي در به دام انداختن اين گروه مفت بر سپاسگزاري كردند.
«شوريده» كاري جمعي است
چندي قبل در همين ستون آورديم كه CD شوريده، در فرانسه و اروپا به عنوان CD برگزيده شناخته و برنده جايزه شده است. در همان خبر نقل كرديم كه اين CD حاصل كار حميد متبسم و... است. اين خبر وقتي درج شد، بهروزي نيا نوازنده صاحب نام عود و يكي از اعضاي مؤثر گروه در تماسي با ما اعلام كرد كه گروه دستان سرپرست ندارد و شوريده نيز حاصل كاري جمعي است و نه يكي، دو تن از اعضاي گروه.
006455.jpg

«خانه موسيقي» و صاحب خانگي
پس از نزديك به سه سال و نيم تلاش بي وقفه، در نهايت «خانه موسيقي» صاحب خانه اي در منطقه ۶ شهرداري تهران شد و به نظر مي رسد اگر حادثه  خاصي رخ ندهد، اواسط شهريور ماه و پس از تعطيلات يك ماهه، جلسات هيأت مديره و كميته هاي ۸ گانه، محل دفتر اداري خانه موسيقي به همين مكان تازه كه گفته مي شود، چيزي حدود ۷۰۰ متر مي شود، نقل مكان كند.
خانه موسيقي از بدو تأسيس تاكنون در ساختمان شماره ۲ مركز موسيقي اقامت داشت و جلسات هيأت مديره و كميته هاي ۸ گانه آن در همين محل برگزار مي شد. اما با توجه به آن كه اين مكان به مركز موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تعلق داشت طبيعي بود كه مسئولان خانه موسيقي مي بايست اين مكان را ترك كرده و به مكاني ديگر بروند.
سال گذشته و هنگام برگزاري جشن  خانه موسيقي، و وقتي كه قطعه سوييت سمفونيك تهران، به شهرداري و شوراي شهر تهران، به عنوان نماد شهر تهران اهدا شد، از طرف شهرداري تهران هم قول در اختيار نهادن ساختماني به خانه موسيقي داده شد كه اكنون آن وعده به تحقق پيوسته است.
همچنان ماجراي تخريب ظهيرالدوله
006465.jpg

ماجراي تخريب گورستان ظهيرالدوله و مقاومت و نامه پراكني برخي از چهره هاي نامي هنر و موسيقي در برابر اين تخريب، همچنان ادامه دارد. تازه ترين اين واكنش ها از سوي جمعي از هنرمندان شاخص موسيقي ايران صورت گرفته است كه در ميان آنها نامهايي چون، فريدون ناصري، دكتر رياحي، هوشنگ ظريف، كامبيز روشن روان، محمد سرير، داود گنجه اي، استاد حسين دهلوي، صديف، كيوان ساكت، داريوش پيرنياكان، فاضل جمشيدي و... ديده مي شود.
در اين نامه كه امضاهاي زير آن به كوشش عليرضا پوراميد (دبير شوراي موسيقي پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي حوزه هنري) گردآوري شده ضمن اشاره به وجود آرامگاه چهره هاي نامي اي چون ابوالحسن صبا، روح الله خالقي، محجوبي، رهي، بهار، پژمان، فروغ و... از رئيس جمهوري خواسته شده تا جلوي تخريب آن گرفته شود.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   ايران  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |