اميد نيايش
اشاره؛
خلاقيت مقوله اي است كه به رغم اهميت فوق العاده در مباحث آموزشي، سالها زير غبار نسيان و فراموشي پنهان مانده است. اما اكنون گويا برخي بخش ها در آموزش و پرورش، نقش حياتي آن را باز شناخته اند و درصددند مسأله خلاقيت را جدي بگيرند. يكي از اين تلاش ها، برگزاري كلاس آموزش خلاقيت براي معلمان و مديران مناطق مختلف در آموزش و پرورش تهران است.
مدرس يكي از اين كلاس ها، خانم دكتر افضل السادات حسيني داراي درجه دكتري در رشته تعليم و تربيت است و پايان نامه خود را به تحقيق در موضوع خلاقيت اختصاص داده است. دكتر حسيني معتقد است كه در موضوع خلاقيت، صرف كار نظري سودمند نيست و از اين رو، علاوه بر فعاليت هاي آكادميك و دانشگاهي، با آموزش و پرورش به همكاري عملي و ميداني پرداخته است.
او هم اكنون سردبيري مجله رشد كودك (ويژه دانش آموزان پيش دبستاني و اول ابتدايي) را عهده دار است كه شمارگاني بالغ بر ۶۵۰ هزار نسخه در ماه دارد. گفت وگوي ما با او، در خلال يكي از كلاس هاي ايشان صورت گرفته است. تأثير مثبت اين كلاس ها را مي شد از لابه لاي نمونه هاي ابتكارات و فعاليت هاي خلاقانه دانش آموزان و معلمان شركت كننده در كلاس تشخيص داد.
* خلاقيت را چگونه تعريف مي كنيد؟
- تعاريف خلاقيت، گسترده و متعدد است. اما وجه اشتراك همه آنها نو بودن و تازگي، ارزشمند بودن، وجود اكتشاف و نه الگوريتم است. بنابراين، مي توان خلاقيت را چنين تعريف كرد: «هر چيز تازه و نو، ارزشمند و مفيدي كه به صورت اكتشافي به دست آمده باشد.»
* آيا آموزش سيستماتيك، به دليل قالبي كردن، جلوي خلاقيت را نمي گيرد؟
- هر چيزي كه به سمت قالبي كردن ميل كند، ضد خلاقيت است. به عبارت ديگر، يك مفهوم خلاقيت، قالب شكني است. حال اگر اين نظامي كه شما از آن ياد مي كنيد، نظامي انعطاف ناپذير باشد، طبيعي است كه امكان دارد ضد خلاقيت باشد. اما اگر انعطاف پذير باشد، در صورت ضرورت، تغيير و تحول را پذيرا شود، خلاقيت را هم در خودش جاي مي دهد. من، خود خلاقيت را يك نظام مي بينم؛ به اين تعبير كه نظام را يك جريان متعامل مي دانم.
آموزش و پرورش خلاق را يك جامعه خلاق مي سازد؛ به همين ترتيب، آموزش و پرورش هم مي تواند در به وجود آمدن فرهنگ خلاقيت در جامعه، تأثير بگذارد.
در خود آموزش و پرورش عناصر گوناگوني مانند محيط آموزشي، معلم و برنامه درسي وجود دارد. خود اينها ارتباط متقابل و متعاملي با هم دارند و هر كدام كه خلاق باشند، بر ديگري تأثير مي گذارند و در عين حال تأثيرپذيرند. زيرا اين جريان يك جريان سيستمي است؛ اگر معلم خلاق باشد، حتي اگر در يك فضاي غيرخلاق قرار بگيرد، مي توانيم اميدوار باشيم كه خلاقيت او به كل جامعه سرايت كند.
* ولي در عمل مي بينيم كه خود آموزش و پرورش از معلمان، ارزشيابي هاي مكرر درسي را مي خواهد و يا مديران درصد بالاي قبولي را نكته مثبتي براي معلمان خود در نظر مي گيرند؛ حتي خانواده ها نيز همين خواسته ها را دارند. در اين شرايط، معلم مي تواند چه گزينه اي را انتخاب كند؟
|
|
- اتفاقاً در همين دوره هاي آموزشي، كه براي معلمان و مديران داشتيم، هميشه اين بحث بوده كه ارزشيابي يك عامل ضد خلاقيت يا به تعبير ديگر، كشنده خلاقيت است. از رقابت، در حكم كشنده خلاقيت ياد مي كنيم. پيشنهاد من اين است كه معلمان در حدي كه مي توانند و حتي المقدور، از ارزشيابي اجتناب كنند. البته اين بدان معني نيست كه ما ارزشيابي را بد مي دانيم بلكه ارزشيابي به صورت فعلي آن مورد انتقاد است. هميشه به معلمان پيشنهاد مي كنم كه به جاي ارزشيابي كمي، از ارزشيابي كيفي استفاده كنند كه آثار مخرب خيلي كمتري دارد. حتي وقتي كه دانش آموز بداند كه از طريق ارزشيابي، نقاط ضعف و قوت خود را كشف مي كند، اين ارزشيابي اثر مثبتي نيز خواهد داشت. من عقيده دارم كه به رغم همه اين موانع، معلمان مي توانند موفق باشند و در كلاس خود يك جو خلاق به وجود بياورند و اين موضوع، اثبات شده است.
* منظورتان از ارزشيابي كيفي چيست؟
- ارزشيابي كيفي به اين صورت است كه دانش آموز بداند كه در كدام قسمت از درس قوت و در كدام قسمت ضعف دارد و مي تواند آن را جبران كند. هر آنچه كه بچه ها را هدايت كند و به كارشان جهت دهد، جنبه كيفي دارد. ما با ارزشيابي به صورت نمره دهي، به شدت مخالفيم. هر آنچه كه به مقايسه دانش آموزان و به رقابت آنها منجر شود، ضد خلاقيت است و بايد حذف شود. بايد به بچه ها فرصت دهيم به راحتي ابراز وجود كنند. با برقراري امنيت رواني، بايد جو مناسبي در كلاس ايجاد كنيم كه طبيعتاً با روش رقابتي فعلي ما، مخدوش خواهد شد.
* از اين منظر، نظام آموزشي ايران را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- در مجموع آنچه كه موجود است، البته احساس مي شود كه تغييراتي در حال ايجاد است و ان شاءالله كه اين تغييرات در جهت صحيح باشد و به طور كلي در محتوا و برنامه هاي درسي، راهبردهاي آموزشي و نظام آموزشي كمتر به موضوع خلاقيت توجه شده است. بنابر اين، آنچه كه تاكنون موجود بوده و رويكردي كه بر نظام آموزشي ما حاكم بوده، يك رويكرد سنتي از اعتبار افتاده بوده است. اميدوارم بتوانيم حركتي ايجادكنيم كه رويكرد يادگيري خلاق به طور جدي وارد نظام آموزش و پرورش بشود و لازمه اين كار، اين است كه كارشناساني كه روي اين موضوع كار كرده اند و متخصصان امر، الگوهاي مناسب و موفقيت آميزي ارائه دهند. براي رسم اين الگو، بايد از پژوهش هايي كه در كشورهاي ديگر صورت گرفته، با توجه به شرايط فرهنگي خودمان، استفاده كنيم، الگوي مناسبي تهيه و نظام آموزشي را به اين سمت حركت دهيم.
* توصيه شما در مقام يك پژوهشگر مقوله خلاقيت، به نظام آموزشي ما چيست؟
- من عقيده دارم كه مسئولان، ابتدا بايد موضوع خلاقيت را جدي بگيرند و آن را باور كنند. خلاقيت براي جامعه ما، در حكم عامل بقا است. در واقع، شرط بقاي ما، وجود خلاقيت هاي فكري و ذهني و ايجاد فرصت براي پرورش اين موضوع است. به نظر من، آنان اول بايد باور و نگاه تازه اي به اين مقوله داشته باشند و كليه اجزاي آموزش و پرورش نيز با اين موضوع هماهنگ شوند.
مثلاً الان در آموزشي كه به معلمان مي دهم، بر سه عامل تأكيد دارم: در مرحله اول، آيا توانسته ام نگاه معلمان را عوض كنم؟ زيرا نگاه معلم خيلي مهم است. تحقيقات نشان مي دهد كه معلمان، خلاقان را دوست ندارند. آيا توانسته ام كاري كنم كه معلمان، خلاقان را دوست بدارند؟ در مرحله دوم اينها بايد اطلاعات لازم را كسب كنند. خلاقيت، دانش موضوعي علمي با وسعت زيادي است كه حتي مي توان آن را به مثابه يك رشته دانشگاهي مطرح كرد. دانش لازم را متخصصان بايد ارائه دهند و در مرحله بعد، سعي مي كنم معلمان، با توجه به زمان و وقت محدود، اطلاعات اوليه را كسب كنند و در نهايت به مهارت هاي تدريس خلاق مجهز شوند. يعني بدانند كه در كلاسشان، در مواجهه با بچه ها چگونه عمل كنند كه نتيجه كارشان، خلاقيت پروري شود.
در آموزش و پرورش نيز به همين ترتيب، ابتدا بايد نگاه و شناخت به موضوع ايجاد و بعد راهكارهايي به كار گرفته شود كه اين موضوع را مي توان از طريق محتواي درسي يا راهبردهاي آموزشي و به صورت هاي گوناگون فرا گير كرد.
* با توجه به تعريفي كه ارائه داديد، اگر خلاقيت را نوآوري و قالب شكني بدانيم، نقش معلمان ما بسيار اساسي است.
- باور من اين است كه نقش معلم يك نقش كليدي است و او جايگاه خاصي دارد. زيرا ارتباطش با دانش آموز بسيار گسترده است. سخن معلم، بويژه در دوره ابتدايي حجت است.
به نظر من حتي اگر محتوا مشكل داشته باشد، اگر نظام آموزشي بيمار باشد و بحث ها مشكل داشته باشد، اگر معلم خلاق باشد، تا حدي مي توان اين ضعف ها را جبران كرد.
* با توجه به شرايط موجود، چه راهبردهاي عملي را به معلمان و مديران مدارس پيشنهاد مي كنيد؟
- راهبرد خيلي زياد است و من مي توانم به بيش از ۳۰ تا ۴۰ راهبرد تدريس خلاق اشاره كنم.
اما بعضي مسائل، مانند پرورش قدرت تخيل بچه ها، كلي است و معلمان ما بايد آنها را مورد توجه قرار دهند. در تمام دروس، حتي رياضي و علوم، بايد مسائل علمي را با قواي تخيل بچه ها مرتبط كنند و قوه تخيل آنها را به كار گيرند و تقويت كنند و اگر اين كار را بكنند به سمت خلاقيت حركت كرده اند. اگر بتوانند در مدرسه كارهاي هنري بكنند، يا از نمايش، نقاشي و موسيقي بهره بگيرند، در مسير خلاقيت قدم برداشته اند.
نيازي نيست كه ما شعار خلاقيت بدهيم. مهم اين است كه بتوانيم كاري انجام دهيم كه در جهت رشد اين توان بچه ها باشد. هر آنچه كه فكر بچه ها را به فعاليت وادارد تا بتواند افكار نو داشته باشند، بدون اين كه از هم تقليد كنند، يك كار خلاقانه است. بايد كنجكاوي بچه ها را تقويت كنيم و حساسيتشان را به مسائل و محرك ها بالا ببريم. اگر بتوانيم كاري كنيم كه بچه ها بتوانند از دور ريختني ها با توجه به ابتكار خود چيزهايي بسازند، كار خلاقانه اي كرده ايم.
پيشنهاد مي كنم كه به بچه ها فرصت بدهيم تا اعتماد به نفس كافي پيدا كنند. به اين سبب، بايد از مقايسه آنها با همديگر پرهيز شود. به آنان فرصت بدهيم كه حرف بزنند و ابراز عقيده كنند. تمام اينها و خيلي موارد ديگر، به اين منجر مي شود كه يك كلاس خلاق و فعال داشته باشيم.
خلاقيت در عين پيچيدگي، بسيار راحت و ساده و قابل دسترس است و اين را هر معلمي مي تواند تجربه كند. برعكس خيلي چيزهاي ديگر، خلاقيت حالت تزريقي ندارد و چون به حالت بالقوه در همه افراد هست، همه معلمان مي توانند هم خلاق باشند و هم خلاقيت پرور.
* خانم دكتر، در زمينه خلاقيت چه منابعي را مفيد مي دانيد؟
- در زمينه كتاب، كتاب «خلاقيت در آينده و آينده خلاقيت» اثر «جرجلند»، كه آقاي دكتر قاسم زاده آن را ترجمه كرده اند، مفيد است. در زمينه مدرسه و كلاس، كتابي كه خود من نوشته ام و آستان قدس در سال ۷۸ چاپ كرده، اختصاصاً براي معلمان نگاشته شده است، بويژه چند فصل انتهايي آن در اين زمينه است. كتاب هاي ديگري نيز به فارسي ترجمه شده است و مي توان از طريق مقالات و مجلات اينترنتي نيز به منابع اصلي دست يافت و از آنها استفاده كرد.
* از اين كه وقتتان را در اختيار ما قرار داديد، سپاسگزاريم.