سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۴۸ - Aug. 26, 2003
ادب و هنر
Front Page

به مناسبت درگذشت هنرمند نقاش، سياوش كسرايي
نقاش شعرهاي تلخ هجراني
آنچه كه نقاشي را براي سياوش كسرايي به عنوان امري اجتناب ناپذير همچون نقش كشيدن ضرور مي ساخت آن شور و غليان و جوش و خروش و تاب و تبي بود كه اعماق جان شريف و نجيب او را چون زلزله اي هول، پيوسته به لرزه مي آورد.
010830.jpg

از استاد بزرگ علي اكبر صنعتي، نقاش و مجسمه ساز عارف عاليقدر ايران كه افتخار ارادت بر آستان ايشان را ديرگاهي است دارم، بارها شنيده ام كه مي فرمود غايت توفيق وصول به جوهره هنر لزوماً بايد آرامي دل رهرو اين وادي و مهرباني دل او نسبت به عالم و آدم باشد والا بايد يا به مرتبه «وصول» شك كرد و يا در آنچه كه به عنوان هنر عرضه و ارائه مي شود ترديد داشت.
سياوش كسرايي، نقاش بزرگ اين ديار از آن دست هنرمنداني بود كه گويي از آغاز سلوك در اين راه به جوهره و نتيجه نهايي و ناب هنر كه به فرموده استاد صنعتي همانا «آدميت و مهر» است، دست يافته بود.
به راستي نمي دانم مرثيه فقدان آن هنرمند بزرگ را كه نمونه انسانيت بود و محبت و مهر ، و استادي بود بي بديل و يگانه در طرح شعوري شاعرانه در نقش و رنگ و عنان دار فكر و انديشه در پس پشت خطوط به ظاهر ساده ولي عميق چگونه مي توانم سر كنم؟
كسرايي سراينده قويدست شعرهاي تلخ هجراني بود در ماتم غياب انسان و انسانيت و پايمال شدن سبزي و خرمي آرزوهاي انساني. خطوط گاه نازك و درشت سرخ نقش شده بر پهنه زمين و آسمان آثار گرامي او كه گويي تمامي اجزاي اثر را در سلطه قطعي تأكيد خود مي گيرد، رد سرخ همان اشك و خون ريخته از چشم آدمي و آدميت است، در هر گوشه از گيتي كه از ديدگان نافذ صاحب درد زمانه ما بر تلخي و تباهي سرنوشت انسان محروم ستمديده روان است.
010835.jpg
طرح، ۱۳۷۴،
آبرنگ روي كاغذ،
۴۵ در ۶۵

آنچه كه نقاشي را براي سياوش كسرايي به عنوان امري اجتناب ناپذير همچون نقش كشيدن ضرور مي ساخت، آن شور و غليان و جوش و خروش و تاب و تبي بود كه اعماق جان شريف و نجيب او را چون زلزله اي هول، پيوسته به لرزه مي آورد و سرريز اندكي از آن درونه پرآتش و آشوب، آثاري است كه مي بينيم در بيان غم انسان و بي پناهي و محروميت او رنگ تأكيدي قاطع به خود مي گيرد و چون تعريض و طعنه اي تلخ حتي بيننده بي درد متفنن را ميخ كوب سلطه كم نظير جاذبه خويش مي سازد.
اغلب آثاري كه سياوش خلق كرده است خود به طور روشن و صريح جايگاه شايسته و درخور آويخته شدن و زيست خود را تعيين مي كند.

به بيان ديگر، آثار كسرايي مناسب احوال بيدردان بي ذوق و همخوان با آرايه ها و پيرايه هاي محافل خوشباشي و خوشگواري و خوش پوش و نوشي نبوده و نيست و هرگز به هنگام آفريده شدن نيز چنين فكري و ذكري براي خالق آنها داعي و انگيزه خلق نبوده است.
هميشه ديدن آثار استاد سياوش كسرايي مرا به ياد سخن آن ناقدي مي اندازد كه چندي پيش ساده انديشانه نوشته بود «آبرنگ» مناسب احوال خوشباشان و شادخواران و براي بيان لحظه هاي خوش بي خويشي و دلخوشي هاي مبتذل سطحي انديشان است و شايسته بيان اشك و آه هاي گل و بلبلي و ذوق هاي عامه پسند آبكي!
زهي بي خبري و جفا! و با خود انديشيده بودم ظاهراً حضرت ايشان نديده است عرصه هايي را كه سياوش در آن مركب نجيب قلم خود را به تك و تاز مي آورد براي طرح پاك ترين و شريف ترين عواطف بشري در غم انسان و براي بيان درد و داغ فقر، بر جبين لحظه لحظه زندگي آدميان در ميان دخمه ها و كوخ و كلوخ هايي هر دم آوارشونده بر جان و جهان و جواني انسانهايي كه هنوز نيم راه عمر طي ناكرده، خطوط سال ديدگي رنج، پيشاني روزگار ايشان را پرشكنج درد كرده است.
010840.jpg
باغ پاييزي، ۱۳۷۱،
آبرنگ روي كاغذ،
۳۵ در ۳۵

چگونه مي توان ادعاي نقد داشت و سياوش، اين قله رفيع را نديد كه در اوج وصول بر بلنديهاي افتخارآميز بيان ناب هنري خود، متواضعانه و خاكسار تمامي قامت جسم و جان خويش را در برابر آدميت و عشق خم كرده است؟
حق با حضرت حافظ است كه فرموده:
قد خميده ما سهلت نمايد اما...
به بهانه چهلمين روز پرواز و پيوستن آن سترگ نقش پرداز اقطار خيال به ملكوت ابد، موزه هنرهاي معاصر برگزار كننده مجلس گراميداشت او بود كه ساده و صميمي با سخنان و اشعار مهندس مجتبي كاشاني و عباس عارف و هوشنگ اتحاد و نمايش فيلم سياوش آباد زينت گرفت و بار ديگر دوستان و ياران آن شاعر دلخسته رنگهاي سوخته به ياد آن يار رفته آب در چشم آوردند.

010845.jpg
شاخ گل، ۱۳۷۴،
آبرنگ روي كاغذ،
۴۰ در ۶۰

جا دارد ما نيز ادبيات بلند حضرت خاقاني را در سوگ دوست زمزمه كنيم:
دير خبر يافتي، يار تو گم شد
جام جم از دست اختيار تو گم شد
خير دلا شمع بر كن از تف سينه
آن مه نو جوي كز ديار تو گم شد
نقش رخ آرزو به روي كه بيني
كاينه آرزو نگار تو گم شد
چشم بد مردمت رسيد كه ناگاه
مردم چشم تو از كنار تو گم شد
خون خور خاقانيا، مخور غم روزي
روز به شب كن كه روزگار تو گم شد
احمد وثوق احمدي

در ميزگرد نشانه شناسي آثار نگارگري مهين افشان پور مطرح شد:
فضايي خيالي و آرماني
010825.jpg
اشاره: بررسي و نقد نشانه شناسي آثار نگارگري مهين افشان پور ، ۱۷مردادماه ، طي نشست و ميزگردي در مركز فرهنگي- هنري صبا برگزار شد.
در اين نشست با حضور دكتر نامور مطلق ، معاون پژوهشي فرهنگستان هنر و رئيس اعضاي گروه پژوهشي زبان هنري؛ دكتر فرزان سجودي، دكتر حميدرضا شعيري، دكتر امير علي نجوميان و دكتر عباسي، آثار نگارگري مهين افشان پور از زاويه نشان شناختي و زبان شناختي مورد بحث و بررسي قرار گرفت. خلاصه اي از اين نشست در پي مي آيد.
دكتر سجودي: بحث گروه زبان هنري و فرهنگستان هنر در بررسي آثار مهين افشان پور، در حقيقت بحث ارزشگذاري تكنيكي و فني اين نقاشي ها نيست، بلكه بررسي اين آثار در حكم متن و محصول نظامي نشانه اي است؛ در واقع چگونگي عملكرد دلالت گر اين آثار در اين نشست بررسي مي شود. به نظر مي رسد كه غايت اثر ايجاد ارتباط و توليد معناست، ما به اين مسئله مي پردازيم كه اثر در حكم متن با چه ساز و كارهايي ارتباط برقرار مي كند و معنا توليد مي كند.
دكتر نامور مطلق: پيش از ورود به مبحث اصلي، مايلم به نكته اي در مورد ارتباط خاص نگارگري با نشانه شناسي اشاره كنم. زيرا از يك سو نشانه هاي به كار گرفته شده در نگارنگري تا حدودي با توجه به ساير هنرهاي تجسمي داراي ويژگيهاي خاص خود هستند و از سويي نگارگري، با پيشينه فرهنگي عميق خود در كشور ما، با ساير هنرهاي دستي ارتباط تنگاتنگي دارد، به طوري كه گاهي در مطالعه يكي از آنها هنرهاي ديگر را نمي توان ناديده گرفت. براي مثال مي توان به رابطه نگارگري و شعر اشاره كرد.
دكتر اميرعلي نجوميان: همان طور كه دكتر نامور گفتند، سنت مينياتور، رابطه اين آثار با سنت مينياتور و اين كه تا چه حد اين آثار پيرو سنت مينياتور بوده و تا چه حد نوآوري در اين زمينه داشته، از اهميت خاصي برخوردار است. به نظر من نكته اي كه بايد بحث شود، تصويرسازي زن و در واقع نقش زن در تركيب بندي آثار است. اما همان طور كه مطرح شد رابطه شعر با تصوير، در اين آ ثار بسيار حائز اهميت است. اگر از ديد نشانه شناختي بخواهيم به اين آثار نگاه كنيم، شايد مجبور باشيم نخست از شكل هندسي، تركيب بندي و رنگ بندي تصاوير آغاز كنيم و بعد به بحثهاي كلي تري در مورد اين آثار برسيم.
دكتر شعيري: به عنوان مقدمه به اهميت گفتماني تابلوهاي خانم افشان پور اشاره مي كنم، به ويژه آن كه در اين آثار با گفتمان خاص و تكامل نيافته اي سر و كار داريم. بدين معنا كه در اين آثار با يك فرآيند گفتماني نيم يا در واقع دو نيم شده اي روبه رو هستيم كه يك نيم آن حضور دارد و نيم ديگر آن را بايد يافت كه در كجاست. اين جزو مسائلي است كه به آن خواهيم پرداخت. به هر حال آنچه كه ما با آن مواجهيم در واقع يك روي سكه است كه سعي خواهيم كرد در مورد آن روي سكه، به بحث و بررسي بنشينيم.
دكتر عباسي: براي نشان دادن ساز و كار و تحليل نشانه شناسي تابلوهاي خانم مهين افشان پور، كارم را به دو بخش تقسيم كرده ام. ابتدا در مورد ساختار و شكل، سپس به معنا و مفهوم اين تابلوها در حد امكان خواهم پرداخت. البته سعي بر اين است كه از نظريه هاي جديد نشانه شناسي در حوزه ساختاري و تخيلي، سود جويم. در حوزه تخيلي نظريه هاي جديدي از بعد باشلار، يعني ژيلبر دوران و ژان بورگوس وجود دارد كه در ايران خيلي شناخته شده نيستند كه سعي خواهم كرد به عنوان ابزار كار از اين نظريه ها استفاده كنم.
دكتر سجودي: همان طور كه دوستان گفتند ما نگاهمان را با بررسي عناصر ساختاري اين آثار آغاز مي كنيم. من از دوستان مي خواهم قبل از ورود به بحث تحليل  گفتماني و تحليل متني، كه به نظر من شايد بحث مهم تر و قابل توجه تري در برنامه آتي اين آثار باشد، به بررسي عناصر ساختاري اين آثار، در واقع شكل بندي هندسي غالب در آثار رنگ بندي و رنگهاي غالب و به طور كلي تركيب بندي مجموع اين شكل ها و رنگ ها كه اثر را پديد آورده است بپردازيم و به واقع بررسي شكلي، ما را به بررسي متني و گفتماني رهنمون كند، با توجه به اين كه بررسي شكلي، يك شق كاملاً منفرد و مجزا نيست كه ما نخست بررسي كنيم و پس از آن به سراغ بررسي محتوايي آن برويم، بلكه شكل و محتوا در هم عجين شده اند.
ما از همين چگونگي انتخاب فرم هاي هندسي- فيگورها- چگونگي تركيب اين فيگورها، چگونگي انتخاب اين رنگها به آن نتايجي كه در بحث تحليل گفتماني مورد نظر است، خواهيم رسيد.
دكتر شعيري: در بحث نشانه اي و در واقع شكلي ساختاري يا هندسي، نخستين چيزي كه در روبه رو شدن با اين تابلوها، نظرم را جلب كرد خطوط بودند. همان طور كه مي توان مشاهده كرد، خطوط بيشتر منحني يا نيم دايره اند؛ و كمتر تابلويي است كه ما در آن خطوط راست يا مستقيم ببينيم؛ اما اين خطوط نيم دايره در عين حال در بسياري از تابلوها داراي يك نوع پيوستگي و استمرارند. يعني در بعضي مواقع نيم دايره ها حركت خود را به گونه اي ادامه مي دهند كه در هم مي پيچند و با اين تكرار و پيچيدگي و در هم تنيدگي سبب ايجاد نيم دايره هاي جديدتر مي شوند. گرچه ما نمي خواهيم بلافاصله از بحث خط، نتيجه گيري معنايي كنيم و به سراغ يك محتواي نشانه اي برويم، اما در عين حال بايد توجه داشت كه انحنا، عاملي است كه سبب سبكي نشانه مي شود، يعني انحنا وزن و بار نشانه را مي گيرد. با اين كه حجم افرادي كه در تابلو مي بينيد، حجم زيادي است، اما به هيچ وجه، در فضا سنگيني ايجاد نمي كنند. به اين دليل خط غالب و خط چيره بر اين تابلو، خط منحني يا خط نيم دايره است. اين است كه معمولاً وقتي كه از نشانه صحبت مي كنيم به سراغ دالهايي مي رويم كه مدلول پرورند يا به سراغ مدلولهايي مي رويم كه دال پرورند. من وقتي اين آثار را ديدم، برايم اين سؤال پيش آمد كه من با دال يا با مدلول اشكال، با صورت بيان مواجهم يا با اشكال محتوايي! وقتي تابلوها را يكي پس از ديگري مرور كردم، متوجه شدم كه در واقع بيشتر از آنچه كه تابلوها دال باشند، مدلولند؛ يعني اين كه دال تابلوها براي من در جاي ديگري است، نه در خود تابلوها.
دكتر نامور مطلق: اشكال هندسي در اين آثار نقش مهمي دارند. به نظرم تحليل خطوط و اشكال هندسي اين آثار، مي تواند يكي از روشهاي مهم تحليل نشانه شناختي آنها باشد. زيرا همان طوري كه استادان هم اشاره داشتند، خطوط منحني در اين آثار بسيار بهتر از خطوط مستقيم ترسيم شده اند. همان طوري كه همه آگاهند، اين دو نوع از خطوط داراي ويژگيهاي نشانه شناختي خاص خود است؛ يكي سيال بودن و پويايي و ديگري سنگيني و در اكثر موارد سكون را بازنمايي مي كند. معماري درون اين آثار از بهترين معيارها براي مقايسه اين تفاوتهاست. زيرا معماري اي كه بر اساس خطوط متقارن و اغلب مستقيم ايجاد مي شود، در اين آثار نتوانسته است در يك نظام هماهنگ داراي بيان نظام داري باشد. بر عكس در صورت پردازيها و نقوشي كه نياز به خطوط منحني و موجدار وجود داشته است، آثار به خوبي از نشانه ها براي بيان منظور خود استفاده كرده است. به عبارت ديگر، خطوط و اشكال داراي بيان حماسي و خشن نيستند، بلكه تغزلي و لطيفند. حتي هنگامي كه خواسته مي شود كوه ترسيم شود چندان تفاوتي با ابر ندارد.
دكتر عباسي: همان طور كه در ابتدا گفتم، براي فهم نشانه ها، بايد آنها را به دو قسمت شكلي و معنايي تقسيم كنيم. چون قرار بر اين است كه ابتدا از شكل و سپس از معنا سخن بگوييم. پس كار خود را از ابتدا از شكل و يا ساختار آغاز مي كنم. در عمق تمام تصاوير دو شكل ديده مي شود: ۱- دايره اي، ۲- مثلثي.
خود شكلهاي دايره اي داراي اين ويژگي اند: (الف) يا به صورت تركيب حلزوني اند. (ب) يا به صورت پرسپكتيو گسترده يا نماي از پايين به بالا.
اكثر اين تابلوها عمق ندارند. فقط در تعداد كمي از اين تابلوها مي  توان عمق را مشاهده كرد.
نكته اي را كه در مورد عمق بايد اشاره كنم، اين است كه معمولاً در نگارگري همه چيز نماد است و پرسپكتيو وجود ندارد. وقتي پرسپكتيو به وجود مي آيد انگار كه به تابلوي نقاشي زمان و مكان زميني را اختصاص مي دهيم. وانگهي با كوچك و بزرگ كردن تصاوير، باز موضع زمان و مكان اين جهاني را زنده مي كنيم كه فكر مي كنم اين ساختار پرسش برانگيز است. كوچك و بزرگ شدن آدمها اين پرسش را مطرح مي كند كه نقاش با چشم زميني به اين شخصيت ها نگاه كرده است. چون در نظر خدا، همه  آدمها يك جور ديده مي شوند.
دكتر سجودي: خطوط منحني يا نيم دايره، انتخاب رنگها و سيماي فاقد تمايز آدمها، يك فضاي نرم ايجاد مي كند و سنگيني ثقل را از بين مي برد و موجب مي شود كه ما فضاي اين تابلوها را به عنوان فضايي خيالي و آرماني باور كنيم و بپذيريم كه اين تابلوها دنيايي خيالي و آرماني را به تصوير مي كشند، نه دنياي انساني به مفهوم دنيوي كلمه. براي اين كه دنياي واقعي و انساني به مفهوم دنيوي كلمه، دنيايي است كه پر از تيزي است، اما مي بينيم كه در دنياي آرماني اين تابلوها حتي تيزيهاي يك صخره، كه در دنياي واقعي زبر و خشن است، گرفته شده است و به عبارت ديگر حرف از دنياي كمال گرايانه، بدون مرز و بدون نقص و آرماني به تصوير كشيده شده است.
دكتر نامور مطلق: برداشت كلي بنده از آثار اين است كه هنرمند در آثارش، با توجه به ويژگيهاي شخصي، يعني زنانگي و شرايط زماني كوشش كرده است تا از نشانه هاي نو و مناسبي استفاده كند. خطوط، رنگها، چهره ها، شخصيت ها و نوپردازش  آنها حكايت از جست و جوي هنرمند براي يافتن زباني مناسب است. در اين مسير گاهي نظامي هماهنگ از نشانه ها را شاهديم و گاهي نيز بيان دچار مشكلاتي است.
اميد است اين زباني كه در آن زنانگي در آن بارز است تداوم و تكامل يابد.
در پايان اين جلسه، تني چند از هنرمندان حاضر در جلسه؛ از جمله دكتر هراتي، مهندس شريف زاده و مهين افشان پور با اعضاي گروه پژوهشي زبان هنري به بحث و تبادل نظر پرداختند.

۷ اثر تاريخي شهرستان خوي ملي شدند
010850.jpg
سه تپه، دو قلعه، يك محوطه باستاني و حمام متعلق به دوره هاي پيش از تاريخ تا دوره قاجار واقع در بخش هاي مركزي، چايپاره و شهر قره ضياءالدين شهرستان خوي در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيد.
به گزارش سازمان ميراث فرهنگي كشور، سه تپه ملهذان، جيركندي و آق تپه متعلق به دوره هاي پيش از تاريخ، تاريخي و اسلامي است.
كافر قلعه، آق بلاغ، روستاي آق بلاغ و قلعه بزرگ روستاي چورس، آثار به جا مانده از دوره هاي اورارتو، ايلخاني و تيموري و قرن هفتم هجري قمري است.
محوطه تاريخي قزلجه، روستاي قزلجه و حمام قره ضياءالدين مربوط به دوره قاجار، دو اثر ديگر شهرستان خوي است كه به تازگي در زمره آثار ملي ايران درآمده اند.
حمام قره ضياالدين از جمله آثار به ثبت رسيده است كه حمامي آجري با مصالح آهك و گچ با دانه بندي ريز است.
استادي معمار حمام و طاق هاي هلالي و نيز گنبدهاي گرد اين بنا مجموعه اي از هنر و زيبايي به شمار مي رود.
شهر خوي، به دليل قرار گرفتن در كنار جاده معروف ابريشم كه شرق و غرب را به هم متصل مي كرده، در قبل و بعد از اسلام از شهرت فراواني برخوردار بود و بعد از حمله چنگيز نيز بر سر راه هاي مهم تجاري قرار داشته است.
اين شهر چندين بار در نتيجه وقوع زلزله هاي مخرب و به روايت تاريخ ۲۲ بار در جنگهاي ايران و عثماني دستخوش ويراني شده و بار ديگر قد برافراشته و نقش بارز خود را در اقتصاد منطقه ايفا كرده است.
هسته اوليه اين شهر در زمان شاه اسماعيل صفوي و در شمال غرب و در زمان شاه عباس صفوي در جوار بازار قديمي شهر شكل گرفته و بعدها در دوران حكومت دنبلي ها و قاجار گسترش يافته است.
وجود بازار غني، سراها، كاروانسراهاي دوره صفويه، دليلي بر شكوفايي اقتصادي و رونق تجاري اين شهر در آن دوران است كه از موقعيت ممتاز تجاري برخوردار بوده است.
اين شهر داراي آثار تاريخي فراوان شامل دروازه سنگي، مناره شمس تبريزي، پل خاتون، مسجد مطلب خان، مسجد سيدالشهدا، كليساي قريس، قره كليسا و... است.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    آموزشي    |    انديشه    |    خارجي    |
|   سخنگاه آزاد    |    سياسي    |    شوراها    |    شهري    |    علمي فرهنگي    |    محيط زيست    |
|   معلولين    |    موسيقي    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |