سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۴۸ - Aug. 26, 2003
گفت وگو با دكتر مهدي محسنيان راد، محقق و استاد دانشگاه
به سوي برنامه ريزي همه جانبه الكترونيكي
010795.jpg
اشاره؛ مقوله شكاف ديجيتالي موجود بين كشورهاي توسعه يافته و كشورهاي در حال توسعه و عقب مانده، با توجه به اهميت روزافزون آن، اخيراً  زياد مورد توجه محافل گوناگون فكري- سازماني قرار گرفته است.
واقعيت اين است كه كشورهاي توسعه يافته با دسترسي به سرمايه كافي،  فناوري  هاي نوين ارتباطي- اطلاعاتي، منابع انساني غني و مديريت پيشرفته و متخصص، سهم قابل توجهي از بازار فناوري ها را به خود اختصاص داده اند. در حالي كه كشورهاي عقب مانده، هنوز گرفتار بحث هاي اوليه، نگاه غيرسيستمي به موضوع و در برخي مواقع فقر مالي هستند.
در آفريقا، فقر نقش عمده و مهمي در بررسي علل عقب ماندگي رشد اينترنت ايفا مي كند. به گونه اي كه هزينه  اتصال ماهانه به اينترنت در آفريقا از درآمد متوسط ماهانه يك فرد فزوني مي گيرد. درحالي كه هزينه هاي دسترسي به اينترنت در آمريكا، تنها يك درصد متوسط درآمد ماهانه فرد است.
موضوع گفت وگوي حاضر پيرامون اين مسأله است كه با چه برنامه ريزي ها و سياستگذاري ها در زمينه آموزش كاربردي فردي - اجتماعي در به كارگيري فناوري هاي نوين ارتباطي- اطلاعاتي و گسترش استفاده از اين امكان در عرصه هاي مختلف جامعه و همچنين با چه نوع حمايت مؤثر دولت مي توان اين شكاف ديجيتالي را كم كرد و در جهت دستيابي به توسعه همه جانبه، گام هاي جدي برداشت.
گروه انديشه
معصومه كيهاني
* آقاي دكتر، براي استفاده موثر از فناوري هاي نوين اطلاعات و ارتباطات و همگاني شدن آن در جهت دستيابي به توسعه، چه برنامه هاي آموزشي فردي- اجتماعي كاربردي را پيشنهاد مي كنيد؟
- من ابتدا به اين موضوع اشاره مي كنم كه فناوري هاي اطلاعات و ارتباطات تنها شامل اينترنت  نيست بلكه پخش مستقيم برنامه هاي تلويزيوني از طريق ماهواره و ساير امكاناتي كه هنوز فناوري هاي آنها در ايران خيلي جا نيفتاده است را در برمي گيرد و اما درمورد توسعه آموزش در جامعه و در دسترس قرار دادن فناوري هاي نوين ارتباطي- اطلاعاتي بايد بگويم كه اين مشكل فقط مشكل ما نيست و حتي در كشورهاي خيلي پيشرفته هم وجود داد. اصولاً آدم ها از يك سني خيلي تمايل به يادگيري جديد ندارند. مخصوصاً  اگر به آن زمينه خاص، نياز نداشته باشند يا حداقل احساس نياز نكنند. به همين دليل يك فاصله اي بين نسل ها بوجود مي آيد. نسلي كه با كامپيوتر با سرعت بسيار زياد كار مي كند و نسل ديگري كه حتي ممكن است تحصيلاتش نيز به مراتب بالاتر از اولي باشد ولي كاملاً از كامپيوتر و از اين امكانات دور است و به اندازه آن نسل قبلي توانايي استفاده از اين وسايل را ندارد و اين در واقع، همين بحثي است كه تحت عنوان سواد رقومي در دنيا شروع و مطرح شده است. يعني اگر در گذشته، درصد بيسوادي و تحولاتش را دركشورهاي مختلف دنبال مي كرديم، آن زمان اين مبحث جديد، مطرح نبود كه عنوانش درصد بيسوادان رقومي است و مقصود از بيسوادان رقومي همين افرادي هستند كه كم و بيش با اين تحولات بيگانه اند. موضوع، نه تنها در ايران، بلكه در همه جاي جهان مطرح است. گزارش هايي من دارم حاكي از اين كه در كشورهايي مثل نروژ و ژاپن دولت ها با اختصاص بودجه اي مشخص، برنامه ريزي هايي را آغاز كرده اند كه اين شكاف سواد رقومي را در جامعه كاهش دهند و حتي در حال حاضر نتايج عمومي شدن اين امكانات را كم و بيش مي توان ديد. مثلاً  من، در سفري به بلژيك، چند ماه پيش شاهد بودم كه در ساندويچ فروشي  ها، يك اينترنت در اختيار مشتري قرار مي گرفت كه هنگام غذا خوردن، بتواند در آخرين لحظه، اي ميلش را هم ببيند. طبيعي است پيرمردي كه نشسته و غذا مي خورد زماني كه مي بيند مردم از اينترنت استفاده مي كنند، حس مي كند كه چيزي را نمي داند و اگر در آنجا نبود، شايد اين احساس را نمي كرد؛ چون اصلاً حرفه اش ربطي به اين موضوع  ها نداشت.
در واقع، مي خواهم بگويم اين نگراني كه در سؤال شما هست كه در دسترس همگان قرار دادن اين فناوري ها را چگونه مي توان در سطح جامعه توسعه داد، درست و جدي است كه نه تنها ما با مسائل زيادي در اين زمينه مواجه ايم بلكه كشورهايي نيز كه اين دنياي گذرا را طي كرده اند و داراي سيستم هستند هم با اين مشكل مواجه اند.
* من فكر مي كنم به هر حال يك مقدار مشكل ما با آنها متفاوت است. چون همانگونه كه شما اشاره كرديد، سيستم و نظام بنديهايي كه آنجا وجود دارد و عادت و روش هايي كه مردم دارند، اين تفاوت نسل ها كه مي فرماييد در زاويه فراگيري ديده مي شود؛ با آنچه در جامعه ما مي گذرد، بسيار فرق دارد.
- همين طور است. درست است كه اين تفاوت ها وجود دارد. من مي خواستم بگويم كه اين مسأله من و شما نيست، مسأله جهاني است. منتهي در ايران، شايد ابعادش وسيع تر است ضمن اين كه از اين طرف هم فاصله در ايران شايد به اندازه آنها نيست. يعني مقدار كمي امكانات در دسترس است.
حالا چه اتفاقي ممكن است اين امكانات را توسعه بدهد. به نظر من دو بعد دارد. يك بعدش، بعد فرهنگي است. براي مثال، وقتي بانك هاي ايراني اين امكانات را در اختيار مردم گذاشتند كه بتوانند از طريق اينترنت در خانه شان، آخرين صورت حساب بانكي خود را روي مانيتور نگاه كنند خود اين يعني يك فرهنگ سازي.چندي پيش اعلام شد كه يك شبكه اتصال ميان بانكي در ايران مي خواهد ايجاد شود كه بسياري از عمليات بانكها را بتوان در هر بانكي انجام داد، خود اين يعني، نشان دادن اين كه چنين پديده اي، چه مزايايي دارد. اين كار، از هر كلاس رسمي و ثبت نامي وسيع تر و موثرتر است. اگر اين عملياتي كه قرار است در مورد بانكها اتفاق بيفتد، اجرا شود، دو تا سه سال ديگر تمام كساني كه در ايران حساب بانكي دارند، با اين سيستم به نوعي درگير مي شوند و وقتي هم كه درگير شدند دنبال آن مي روند تا بيشتر مسائل مربوط به اين قضيه را ياد بگيرند.
بعد ديگر مسأله اين است كه من به هر حال شاهد برنامه هاي رسمي تري هستم. مثلاً وزارت آموزش و پرورش با همه تلاشش سعي مي كند كه امكانات اينترنت را در مدارس فراهم بكند. بخشي از اطلاعات من هم، خبرهاي روزنامه همشهري است. منتهي بايد جدي تر به اين مسأله پرداخت. ما در ايران يك مشكلي داريم و آن اين است كه در مدارس ما تهيه سخت افزارها يك طرف قضيه است و بكارگيري آن، يك طرف ديگر است. در بسياري از آزمايشگاههاي مدارس ما، قفل است و به ندرت آن را بازمي كنند. بيشتر مراقب هستند كه چيزي نشكند و آسيب نبيند تا اين كه استفاده شود. مدير مدرسه بيشتر به اين كه، اين آزمايشگاه را دارد، دلش خوش است نه به اين كه چند درصد از اين وسايل و آزمايشگاه ها استفاده مي شود. الان اين مسأله فرهنگي خاص جامعه ماست. بايد روي اين مقوله كار شود كه اگر مدارس كامپيوتر را وارد مي كنند به گونه اي باشد كه بچه هايي كه اين امكانات را در خانه ندارند، در مدرسه به واقع بتوانند با اينها كار كنند.
* اگر اجازه دهيد، آقاي دكتر من اينجا يك تأكيدي بكنم .نكته اي كه شما فرموديد در مورد آموزش، خيلي جدي است كه اگر آموزشي مي خواهد انجام شود بهتر است از همان دوره دبيرستان شروع شود. چراكه به اين ترتيب بسيار تأثير گذارتر و فراگيرتر خواهد بود.
- همين طور است، حتي شايد بتوانيم يك كمي عقب تر از دوره دبيرستان برويم، دوره راهنمايي و حتي دبستان، چه اشكالي دارد؟
* به هر حال، اگر بخواهيم قدم به قدم جلو برويم، در شرايط فعلي، دبيرستان هاي ما با اين مقوله، فاصله جدي دارند. اين است كه اگر در اين مرحله هم اين قضيه بتواند اجرا شود، خيلي خوب است. طبيعي است، بعد مي تواند مراحل پايين تر را نيز دربر بگيرد.
- من هم با شما موافقم. در واقع، ما احتياج به يك برنامه ريزي چندجانبه داريم. مثلاً من ديدم دستگاهي در داخل ايران ساخته شده به مراتب ارزانتر از كامپيوتر كه فقط مي شود توسط آن با اينترنت كار كرد. به نظر من بد نيست، به جاي اينكه، يك مدرسه را با بودجه قابل توجهي متصل به اينترنت بكنيم، با آن وسيله ساخت ايران بتوانيم اين مشكل را حل كنيم.
* اين وسيله، جديد است آقاي دكتر؟
- من آگهي اش را در روزنامه  ديده ام. با اين دستگاه بدون نياز به كامپيوتر، مستقيم از طريق تلويزيون و تلفن مي توان به اينترنت وصل شد. اين، يك نكته است. نكته ديگري كه در ابتداي صحبت هايم، اشاره كردم يادمان باشد كه فناوريهاي ارتباطي- اطلاعاتي، همه را دربرمي گيرد نه فقط يكي از آنها را. در واقع فشار و اختلال در ارتباط يك جامعه مي تواند منتهي به اختلالات اجتماعي شود. ما نمي توانيم روي اينترنت خيلي كار كرده و برنامه ريزي كنيم ولي در مورد ماهواره اين كار را نكنيم و ماهواره را به شدت منع كنيم. اينها بايد متعادل و متوازن انجام بشود. يعني، نمي تواند اينها از همديگر تفكيك شود و در واقع، ما بايد سياستگذاري هاي كلان ارتباطي را براي كشورمان اجرا بكنيم تا در نتيجه، آن فرهنگ لازم براي بكارگيري درست اين امكانات فراهم شود.
وجود اينها في نفسه به مفهوم توسعه نيست. مي دانيد كه اين سوءتفاهم  كه هر چقدر اين امكانات بيشتر باشد منتهي به توسعه مي شود، درست نيست و به نظر من يك مقدار هم ناشي از عدم آشنايي انديشمندان ارتباطات غربي با زبان رسانه هاي كشورهاي در حال گذار است. چه بسا وجود رسانه ها در يك جامعه اي، مخل حتي توسعه باشد.
* بله؟، ما بحث تكثر را در جهت دستيابي به توسعه داريم كه درمقابل قضيه اي است كه شما مي فرماييد.
-بله ،اين مسأله با بحث تكثر متفاوت است. بنابراين وجود اين سخت افزارها به تنهايي كافي نيست. اينها وقتي مي تواند مؤثر باشد كه در يك جامعه، براي مثال، عقلانيت توسعه پيدا كند. در حال حاضر، خود باوري يكي از ابزارهاي كليدي توسعه محسوب مي شود. مي گويند هر جامعه اي كه عزت نفس اش را از دست دهد، اگر همه امكانات اقتصادي را هم داشته باشد، به توسعه دست نمي يابد.
هر گاه بتواند اين امكانات را در راستاي خودباوري، عقلانيت و تبديل شدن خلاقيت و نوآوري به ارزش به كار گيرد، اين اتفاق مي افتد.
بنابراين، اگر چنين مجموعه اي از سخت افزاري و نرم افزاري به هم بياميزد، اين شرايط و بستر مناسبي براي توسعه، فراهم مي شود.
* بحث اقتصادي مسأله و عدم دسترسي افراد به كامپيوتر و اساساً سيستم اينترنت را چگونه ارزيابي مي كنيد؟ به عبارت ديگر از اين بعد، با چه نوع برنامه ريزي مي توان تعداد كاربران اينترنت را افزايش داد؟
- اين كار را متخصصين بايد برنامه ريزي كنند. من در لابه لاي صحبتم اشاره كردم كه مي شود با خريد دستگاه ساده تر، تعداد بيشتري امكانات را توزيع كرد. يك زماني در ايران، ما ساعت آزاد مدارس را به سواد آموزي بزرگسالان اختصاص مي داديم كه يك پرداخت جدايي براي فراش مدرسه و ساير امكانات را به دنبال داشت. ولي ديديد كه چراغ هاي مدارس تا پاسي از شب روشن بود و بزرگسالان در آنها سواد آموزي مي كردند. اين يك نگاه بود كه چگونه از فضايي كه شب خالي است و بهره وري خاصي ندارد، مي توان استفاده كرد. ما شايد در حال حاضر در كشور خودمان به يك چنين نوآوري هاي در حال گذر نياز داريم. ولي مي توانيم كاري كنيم كه در واقع صرفاً اين چنين نباشد كه يك نفر در كلاسي ثبت نام كرده، هزينه  پرداخت كند و در ساعت مقرري، كار با اينترنت را در سطح اوليه ياد بگيرد.
من نمي دانم، چرا نبايد فكر كنيم كه اين همه مسجدي كه ما در ايران داريم،  در ساعات غير نماز، مي توانند عملاً براي به كارگيري چنين امكانات قابل استفاده باشند. قطعاً امكاناتي اگر مشاركت مردم را طلب كنيم همان طور كه اين مساجد مفروش يا با پول مردم محله چلچراغ خريده مي شود مي توان با پول همان مردم محله، برايش يك چنين امكاناتي تهيه كرد. به نظر من بايد در اين مورد برنامه ريزي كرد. منتهي ابتدا بايد بر اين باور بود كه مردم عاقل هستند و خودشان مي دانند بايد چكار كنند. مهم اين است كه ما اين امكانات را در دسترس آنان قرار دهيم. به جاي اينكه مكرر بگوييم اين را ببين و آن را نبين، اين را بخوان و آن را نخوان، بكن، نكن؛ به او آموزش دهيم كه در واقع چگونه مي تواند از اين امكانات درست استفاده كند.
* سؤال آخرم به نقش دولت برمي گردد. آنچه مسلم است دولت مي تواند در برنامه ريزي ها و سياستگذاري هاي كلان در زمينه ارتباطات، از به كارگيري هر چه فراگير فناوريهاي نوين ارتباطي- اطلاعاتي و گسترش به جا و مؤثر در جهت توسعه حمايت كند. البته گاهي مطرح مي شود كه ما به لحاظ فقر مادي، مشكل داريم و يا مسايل ديگري عنوان مي شود. شما به عنوان محقق و استاد علوم ارتباطات اجتماعي، مشكلات عيني ما را در زمينه برنامه ريزي و سياستگذاري در اين مقوله، چگونه بررسي مي كنيد؟
- قطعاً امكانات اقتصادي و مادي در اين مورد سهم دارد. اما الزاماً يك سهم اوليه نيست. شما در حال حاضر، اگر كشوري مثل هند را - كه مي دانيم وضعيت اقتصادي انبوه جامعه هند، وضعيت خاصي است- در نظر بگيريد مي بينيد كه هند در جهان از نظر توليد نرم افزار، در جايي قرار گرفته كه به زودي مي تواند حرف اول را بزند و از بزرگترين صادركنندگان نرم افزارهاي كامپيوتري در دنيا خواهد شد و همچنين مي دانيد كه در بسياري از شهرهاي هند مثل بمبئي، مردم در خيابان ها مي خوابند و بسيار هم فقيرند. بنابراين مشاهده مي كنيد كشوري كه بسيار فقير است؛ البته به تكنولوژي دست يافته و اين موضوع را ما قبول داريم كه تا اين اندازه در اين زمينه پيشرفت كرده است. من فكر مي كنم كه با توجه به شاخص توسعه انساني، ما در حال حاضر در قسمت بالاي مياني جهان قرار داريم . مثلاً فاصله ما با مالزي خيلي زياد نيست؛ اين عامل اقتصادي، خيلي مهم نمي باشد.
واقعيت اين است كه من دو، سه تحقيق سنگين در اين ۱۰ سال اخير در مورد اين مباحث داشته ام. تحقيقات من در ايران نشان مي دهد كه ما اصولاً دچار يك سردرگمي عميق هستيم و در واقع، عامل بازدارنده ما مسأله سردرگمي حكومتي در باب اين فناوري است.
و شواهد اين سردرگمي را ما ديده  ايم. فرض كنيد اگر ويدئو را به عنوان آغازي از اين قضيه در نظر بگيريم برخورد دهه۶۰ ما با ويدئو و برخورد دهه ۷۰ ما با ماهواره، تداوم همين سردرگمي هاست. اين سردرگمي بسيار مهم است و مي تواند تأثيرات بسيار مخربي در اينكه ما در دنيا، جاي خودمان را پيدا كنيم يا عقب بمانيم، ايجاد كند. اين نكته مهمي است كه بايد به آن بيشتر توجه شود.
مثال مي زنم، فرض كنيد ما در سال هاي اخير، در خيلي از سخنراني ها و نوشته ها شنيده ايم كه اينترنت منبع فساد است. حالا وقتي ما اين حرف را تكرار كرديم، حتي اگر در مساجد بي پول مردم، امكانات را هم فراهم كرديد، آن فردي كه خيلي اهل مطالعه نيست و تعدادشان هم در ايران زياد است، وقتي شنيده اينترنت، منبع فساد است، مطمئن باشيد كه اجازه نخواهد داد كه دختر دانش آموزش از اينترنت استفاده كند،  حتي در مسجد.
ببينيد،  به واقع ما در اين مورد سردرگم هستيم و اين سردرگمي ما سبب مي شود كه حواسمان نباشد كه وقتي ما چيزي را يك جانبه منفي مي كنيم، بعد خيلي بايد زحمت بكشيم تا آن را مثبت نشان دهيم.
اين سردرگمي بيشتر عامل است تا فقر اقتصادي.
آخرين نكته اين است كه متأسفانه در ايران، يك مشكل ديگري نيز داريم و آن اينكه سياستگذاري در اين گونه حوزه ها را افرادي انجام مي دهند كه اين تخصص را ندارند. من در مصاحبه هاي ديگر هم گفته ام كه در ايران محققين براي خودشان،  كار خودشان را مي كنند و مردم هم كار خودشان را مي كنند.
* بله متأسفانه هر كسي كار خودش را مي كند و به ديگري كاري ندارد.
- متأسفانه، اين خيلي بد است. سياستگذاري را نبايد دولت مردان انجام دهند سياستگذاري را بايد افراد متخصص انديشمند با شهامت كه خيلي رضايت دولت مردان براي آنها اهميت ندارد و بلكه در پي انجام كار درست هستند، دنبال و مطرح كنند. اگر اين افراد، مداخله كنند، اين سياستگذاري ها جواب مي دهد. برخي مواقع هم، اگر دولت مردان متخصصين را به كار مي گيرند، مي بينيم كه متخصص تا زماني كه مطيع است امكان ادامه همكاري دارد. اينها به هم اتصال دارد و حلقه هايي است كه توي هم افتاده و تا اين حلقه ها با هم نگاه نشود، ما نمي توانيم اين نوع مشكلات را حل كنيم و عبور كنيم.
* خيلي ممنون،  آقاي دكتر به نكته بسيار اساسي اشاره كرديد. با تشكر از وقتي كه در اختيار ما گذاشتيد.

بررسي نظريه عصبيت در انديشه ابن خلدون - (بخش پاياني)
آسيب هاي عصبيت
اشاره: در شماره نخست مقاله عصبيت«كاركردها و آسيب ها»، مفهوم عصبيت از ديدگاه برخي آيات قرآن كريم، انديشمندان و همچنين خاستگاه آن مورد بررسي واقع شد. در بخش پاياني اين مقاله، موضوعات نقش و كاركرد، چگونگي ايجاد، درجه و ميزان، اهداف و آسيب هاي عصبيت مورد بحث قرار مي گيرد. گروه انديشه
* * *
نقش و كاركرد عصبيت:
در ادامه ابن خلدون نقش عصبيت را در نوع زندگي باديه نشيني مشخص مي كند. وي معتقد است زندگي باديه نشيني ميسر نمي شود مگر براي صاحبان عصبيت زيرا در شهر قوانيني وجود دارد كه افراد را از تجاوز به حقوق يكديگر منع مي كند و اجازه نمي دهد افراد به يكديگر ستمگري و تجاوز كنند ولي در باديه حاكم و قانوني نيست و مأمور اجرايي وجود ندارد و رئيس قبيله تنها سمت بزرگي و ريش سفيدي قبيله را دارد و نظراتش جنبه راهنمايي و ارشادي دارد و ضمانت اجرايي جز همان رشته عصبيت ندارد. به اين ترتيب چيزي كه مردم باديه را از تجاوز و ستم نسبت به هم برحذر مي دارد، همانا وجود عصبيت است. آن پيوستگي قومي، خويشاوندي و هم خوني و منافع، اعتقادات و ارزش هاي مشتركي است كه در دل عصبيت نهفته است. پس اگر اين وابستگي ها و علايق وجود نمي داشت زندگي براي مردم باديه وجود نمي داشت، مردم باديه به منزله يك پيكر واحدند و خود را از هم جدا نمي دانند .براي همين است كه فرد در قبيله معني ندارد.
چگونگي ايجاد عصبيت
ابن خلدون معتقد است عصبيت يا از طريق خويشاوندي يا از طريق بستگي داشتن به يك قبيله خاصي و يا از طريق ولاء و حلف بوجود مي آيد. ولاء در لغت به معني قربت، نزديكي، خويشاوندي است و شرعاً به معني ياري كردن به يكديگر است. و حلف سوگندي است كه بدان با هم پيمان دوستي مي بندند و به معني عهد و پيمان نيز آمده و بر مطلق سوگند هم اطلاق مي شود.
درجه و ميزان عصبيت
از نظر ابن خلدون عصبيت درجات متفاوتي دارد از جمله به دست گرفتن رهبري و رياست قبيله از طرف فردي كه داراي عصبيتي بالاتر است . در اين رابطه ابن خلدون مي نويسد: در يك قبيله كه داراي عصبيت مشتركند آن كسي سمت رياست را به عهده مي گيرد كه عصبيتي قويتر از ديگران داشته باشد و صاحب خصال نيك و ارزش هاي اخلاقي والاتري نسبت به افراد ديگر قبيله باشد، چنان كه احترام افراد قبيله را نسبت به خود جلب كند.
هدف عصبيت
ابن خلدون هدف عصبيت را بدست آوردن فرمانروايي و كشورداري مي داند، زيرا هنگامي كه رئيس قبيله اي به سبب داشتن عصبيت قويتر نسبت به ديگر افراد قبيله برآنها غلبه پيدا مي كند، مي خواهد بر رئيس قبيله اي كه از وي دور است نيز غلبه يابد و همين طور تا آخر كه چند قبيله را مغلوب خود ساخته و از نظر نيرو قوي گشته و مي تواند به دولتي حمله كند. حال اگر آن دولت به مرحله پيري و فرسودگي رسيده باشد، برآن دولت غلبه مي نمايد اما اگر دولت در مرحله پيري نباشد و از طرفي محتاج حمايت باشد، اين خداوندان عصبيت در دربار راه پيدا كرده و به مرحله اي از سلطه و نفوذ در دولت خواهند رسيد كه از پادشاهي و دولت پايين تر است. مانند تركان در دولت بني عباس.
آسيب هاي عصبيت
تجمل پرستي: گروه هايي كه در دولت راه يافته اند به سبب فرو رفتن در ناز و نعمت و تجمل پرستي، خلق و خوي عصبيت را از دست مي دهند و عصبيت آنها رو به نقصان مي رود و در نتيجه رو به سستي و زبوني مي روند و در فرزندان و اعقاب ايشان از عصبيت اثري نمي ماند تا سرانجام زمان انقراض قبيله آنان فرا رسد. به هر اندازه در ناز و نعمت و تجمل خواهي فرو روند، به همان اندازه به نابودي نزديك تر مي شوند تا چه رسد داعيه پادشاهي در سر داشته باشند.
تحت اتقياد بودن: يكي ديگر از موارد نقصان عصبيت است كه قبيله مورد ستم و خواري واقع شود و مطيع و منقاد اراده ديگران شود. «زيرا خواري وانقياد، جوش و خروش عصبيت را در هم مي شكند، چه انقياد و خواري يك قبيله دليل بر فقدان عصبيت آن مي باشد و هنوز زخم خواري آنان التيام نيافته كه مي بينند از مدافعه فرو مي مانند و كسي كه از مدافعه عاجز گردد به طريق اولي از مقاومت و توسعه طلبي نيز عاجز مي شود.
باج و خراج: كيفيت باج و خراج نيز از عوامل ديگر زايل كننده عصبيت بوده و در نتيجه مانعي جهت گرفتن حكومت و پادشاهي مي شود. «قبيله باج دهنده همين كه در اين امر منقاد و تسليم مي شود، چنان است كه به خواري و پستي تن در داده است. چه باج و خراج دادن در قبائل نوعي ستمديگي و خواريست، چنانكه افراد سرفراز و بزرگ منش و آنان كه زير بار فرومايگي نمي روند، نمي توانند آن را تحمل كنند مگر هنگامي كه در نتيجه جنگ و كشتار و دادن تلفات شكست خورده و از پاي درآمده باشند و در چنين موارد تحقيرآميزي به عصبيت ايشان سستي راه مي يابد و قادر به مدافعه و حمايت نمي باشند و كساني كه عصبيت آنان چنان ضعيف گردد كه نتوانند در برابر ستم به دفاع پردازند و آن را از خود دور كنند، چگونه مي توانند به مقاومت يا توسعه طلبي برخيزند.»
نظريه ابن خلدون در رابطه با عصبيت؛
مي توان نظريه مهم ابن خلدون را در فصل بيست و دوم «مقدمه» يافت. وي در اين فصل با بيان مطالب فوق يك قانون و يا يك نظم خاصي كه در اجتماع حاكم است را مشخص مي نمايد. وي معتقد است وقتي اجتماعي در باديه بوجود مي آيد كم كم رشد مي كند و عصبيت در بين آنان شكل گرفته و قوي مي شود تا جايي كه قبيله يك پيكر واحدي مي شود و همبستگي شديدي پيدا مي كند، در اينجاست كه به قبايل ديگر حمله مي كند (البته قبايلي كه داراي عصبيت فروتري هستند) و آنان را تحت فرمان خود در مي آورد، بعد هم نوبت گرفتن دولت و رسيدن به پادشاهي مي رسد، حال اگر دولتي كه مورد حمله آنان واقع مي شود، قوي باشد و به مرحله پيري نرسيده باشد در آن حل شده و بخشي از آن مي شود، اما اگر دولت به مرحله فرسودگي و پيري رسيده باشد، آن را از پاي در مي آورد و پادشاهي را از آن خود مي نمايد. از طرفي اين امكان وجود ندارد كه همه افراد قبيله در دولت شركت كنند. پس آن تعدادي كه عصبيتي قويتر دارند در دولت شركت مي كنند و كم كم در تجمل و ناز و نعمت غوطه ور شده و حالت جمود و انقياد به خود مي گيرند و رفته رفته از عصبيت آنان كاسته مي شود تا زماني كه عصبيت در بين افراد دولت از بين مي رود. اين موضوع باعث مي شود كه گروه ديگر كه عصبيت آنان باقي است برآنان غلبه پيدا كنند. به اين ترتيب ابن خلدون معتقد است يك گروه رشد مي كند و عصبيتي قوي پيدا كرده بعد بر گروه حاكم كه عصبيت آن ضعيف شده غلبه پيدا مي كنند و بعد رفته رفته كه عصبيتش رو به نقصان گذاشت به نوبه خود مغلوب گروهي ديگر با عصبيتي قويتر مي شود و اين روال در نسل هاي متوالي ادامه پيدا مي كند كه حالت دور و تسلسل را به ذهن متبادر مي سازد.
«هرگاه به سبب گذشت روزگار، پيري و فرسودگي به فرمانروايي گروه نخستين راه يابد و فراخي و رفاه آنان به زوال گرايد، آنوقت دولت ايشان متزلزل مي گردد و تيغ برنده آنان كند مي شود و شادابي غريزه تجمل خواهي ايشان به پژمردگي مي گرايد و به آخرين مرحله طبيعت تمدن انساني و جهانگيري و غلبه سياسي مي رسند و سرانجام طعمه روزگار مي شوند. مانند كرم ابريشم كه به گرد خود مي تند و سپس در حال چرخيدن به دور خود در همان جايگاه تنيدنش مي ميرد. در اين هنگام آنان كه بهره وافري از عصبيت دارند و روح جهانگيري و غلبه ايشان همچنان در جوش و خروش است، فرصت را مغتنم مي شمرند و براي رسيدن به پادشاهي و ملكي كه تاكنون از آن محروم بودند، همت مي گمارند و با نيروي قهر و غلبه اي نظير عصبيت دسته نخستين، مدعي سلطنت مي شوند و بي كشمكش و زد و خورد پيروز مي گردند، چه نيروي غلبه آنان در نظر دولت فرتوت معلوم مي باشد، از اين رو برخصم خويش و كشور استيلا مي يابند و پادشاهي به آنان منتقل مي شود و بازهمين وضع سرانجام براي اين گروه در برابر عشايري از ملت خودشان كه بركنار مي مانند،  روي مي دهد و امر پادشاهي همواره در ميان يك ملت به منزله پناهگاهي است كه كشور آنان را حفظ مي كند و اين وضع همچنان ادامه مي يابد تا هنگامي كه آتش جوش و خروش عصبيت آنان بكلي خاموش شود يا كليه عشاير آن ملت منقرض گردند.»
با مرور مطالبي كه گذشت پي به انديشه ابن خلدون برده و منظور و برداشت وي از عصبيت را درك نموديم. عصبيت از نظر ابن خلدون، تعصب خشك و بي چون و چرا، نسبت به قبيله و خويشان نيست، عصبيت از نظر او، آن نيروي پيوند دهنده ميان قبايل و افراد اجتماع است كه باعث مي شود آنها مانند يك تن واحد در مقابل مشكلات و سختي ها ايستادگي كنند و مبارزه دائمي و مشتركي داشته باشند در مقابل همه نيروهايي كه به هر طريق مي خواهند به آنان آسيب رسانده و يا غلبه نمايند.

انديشه
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
آموزشي
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شوراها
شهري
علمي فرهنگي
محيط زيست
معلولين
موسيقي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |  
|  شوراها   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   معلولين   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |  
|  صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |