علم نگراني
چرا برخي از ما خود را تا حد بيماري نگران مي كنيم وبرخي ديگر كاملاً خونسرد هستيم ،آيانگراني مادر زادي است يا شرايط ومحيط اجتماعي آن را ايجاد مي كند؟
|
|
چرا برخي از ما خود را تا حد بيماري نگران مي كنيم؟ آيا ساختار مغز چنين شرايطي را فراهم مي كند و آن را تسهيل مي بخشد؟
ساعت ۴ صبح است و شما كاملاً بيدار هستيد، كف دستانتان عرق مي كند و صداي تپش قلب خود را حس مي كنيد. نگران فرزندانتان، پدر و مادر پير، حقوق و زندگي خصوصيتان هستيد. در كنار شما همسرتان به آرامي خوابيده و عميق و منظم نفس مي كشد. آيا او خطراتي كه شما را به خود مشغول كرده نمي بيند، مسلماً خير در غير اين صورت با چنين آرامشي نمي خوابيد و يا زمان صرف شام راجع به تعطيلات تابستاني صحبت نمي كرد.
چگونه است كه در شرايط يكسان يك نفر عكس العمل هايي مانند اضطراب و نگراني را بروز مي دهد ولي شخص ديگر كاملاً آرام و خونسرد از ميان نگراني عبور مي كند؟ آيا برخي از ما به طور طبيعي و مادرزادي نگران تر هستيم و يا نه محيط و اجتماع چنين شرايطي ايجاد مي كند؟ حال جواب هر چه كه باشد به هر حال چه تدبيري مي توان انديشيد؟
در يك نگاه كلي مسئله نگراني در واقع همان عكس العمل هاي عاطفي- رواني در شرايط خاص است كه ما آن را نگراني مي ناميم. بر خلاف گرسنگي و يا تشنگي كه به سرعت (در مقايسه با نگراني) تشكيل و با دريافت پاسخ مرتفع مي شوند حس نگراني به آرامي تشكيل و به مدت طولاني پايدار مي ماند.
نگراني تقريباً در تمامي موجودات ديده مي شود اما در مورد انسان بخصوص در اين دوران، از اهميت خاصي برخوردار است.
يكي ديگر از دلايل نگراني مي تواند تغييرات سريع اجتماعي باشد. در سال ۱۹۸۹ پس از برداشته شدن ديوار برلين نگراني در آلمان شرقي به سرعت افزايش يافت. در يك تحقيق در سال ۱۹۹۴ در مؤسسه تحقيقات روانشناسي و روان درماني وابسته به دانشگاه «درسدن» در آلمان نشان داد كه پس از اين حادثه ميزان مبتلايان به بيماري نگراني در آلمان شرقي بيش از دو برابر اين افراد در آلمان غربي بود. آقاي اندرياس پولدراك از روانشناسان در اين تحقيق اين مطلب را قابل توصيف مي داند و مي گويد كه تا اواسط دهه ۹۰ ميلادي خوشحالي بيش از حد از چنين واقعه اي (سقوط ديوار برلين) تعديل گشته بود و عوارض و مشكلات آن مانند ركود اقتصادي، بيكاري و... در جامعه پديدار شده بود و مردم احساس مي كردند كه عملاً قدرتي در تصميم گيري براي جامعه و حل مشكلات خود ندارند، در چنين شرايطي شيوع بيماري نگراني قابل توجه بود (لازم به ذكر است كه تنها در شرايطي حس نگراني تبديل به بيماري نگراني مي شود كه اين حس پس از گذشت عامل ترس اوليه، به مدت طولاني پايدار بماند. در مواردي عامل ترس اوليه مشخص است (مثلاً در آمريكا حادثه ۱۱ سپتامبر و يا در آلمان فروريختن ديوار برلين)، در اكثر موارد نگراني، عامل اوليه چندان مشخص نيست و نتيجتاً چگونگي متوقف كردن نگراني و برخورد با آن بسيار دشوار مي باشد.
از طرف ديگر نگراني داراي دامنه وسيعي مي باشد. اگر نگراني به حدي رشد يابد كه سبب تداخل و به هم ريختگي در زندگي روزمره شود، باز هم مي توان آن را به عنوان بيماري نگراني خواند. اين بيماري از حالتهاي ترس از يك عامل خارجي مشخص و يا يك حالت نگراني بسيار كلي، تغيير مي كند.
زيگموند فرويد، روانشناس معروف، دو نوع نگراني از نوع بيولوژيكي و روانشناسي را شناسايي كرد. اما شاگردان او متأسفانه، به دليل تأثير گرفتن بيش از حد از ساير تئوريهاي او در مورد جنس مخالف و روابط جنسي نتوانستند به تحقيق بيشتر در مورد نگراني بپردازند. به هر حال در سالهاي اخير، محققان به يافته هاي جديدي در مورد مسايل پايه اي در نگراني دست يافته اند و اين نكته مسلم است كه عامل نگراني هر چيز كه باشد، يافتن پاسخ و كنترل آن براي مغز، به دليل ساختار خاص نگراني در مغز، بسيار مشكل است. نتايج تحقيقات و برخي فرضيات در ارتباط با آن را مي توان به صورت خلاصه در زير بيان كرد.
* مسايل ژنتيكي از جمله موارد مهم در نگراني محسوب مي شود، برخي افراد ذاتاً با نگراني بيشتر متولد مي شوند.
* اسكن مغز مي تواند، تفاوتهايي را كه افراد مختلف در واكنش به سيگنالهاي استرس زا نشان مي دهند كه منجر به نگراني مي شود را مشخص كند.
*، ريشه بيماري نگراني بعضاً در تهديدها و يا احساس خطرها نيست، بلكه در مواردي عامل تبديل نگراني به يك نوع بيماري و در واقع عدم كارآيي مغز در كنترل نگراني و ممانعت از غيرقابل كنترل شدن اين وضعيت مي باشد.
به طور كلي علم در تعريف و بررسي احساسات دچار مشكل است، زيرا احساسات به طور ذاتي به صورت غيرعلني و غيرقابل ارزيابي، به طور مستقيم مي باشند. مثلاً يك دانشمند نمي تواند از يك موش آزمايشگاهي بپرسد كه آيا او نگران است يا افسرده و يا حتي بيشتر مردم توجيهي از اينكه چرا يك احساس خاص دارند را نمي توانند داشته باشند. اما در اين ميان ترس از مواردي است كه مي توان نشانه هاي آن را ارزيابي كرد. مثلاً موشهاي آزمايشگاهي در شرايط ترس به طور كامل بي تحرك مي شوند و يا نشانه هاي آن در انسان به صورت عرق سرد، افزايش تپش قلب و فشار خون قابل رديابي است.
بسياري از اطلاعات در زمينه نگراني از كار بر روي موشهاي آزمايشگاهي به دست آمده است. بدين صورت كه در ابتدا ترس از هر نوع عامل خارجي را از صدا گرفته تا نور- در موشها ايجاد مي كنند، بدين صورت كه عامل خارجي مانند صدا، نور و... را براي موشها ايجاد كرده و سريعاً پس از آن به آنها شوك الكتريكي ضعيفي داده مي شود. پس از تكرار اين عمل به مدت چهار بار، موشها با ديدن آن صدا و يا نور و يا هر عامل خارجي كه وارد اين چرخه شده است آثار نگراني و ترس را نشان مي هند. سپس دانشمندان با عمل جراحي بر روي مغز اين موشها و از بين بردن قسمت كوچكي از مغز، رفتار اين جانوران را در مواجهه با عامل ترس نسبت به شرايط قبل از عمل جراحي مقايسه مي كنند و با تكرار و مشاهده دقيق نتايج بر روي قسمتهاي مختلف مغز، مسير حركت ترس و نگراني را در مغز دنبال مي كنند.
مسير ترس را از لحظه اي كه علائم ترس در محيط ايجاد مي شود پيگيري مي كنيم:
ابتدا علائم ترس توسط گيرنده هاي حسي (بينايي، شنوايي، بويايي و لامسه) دريافت مي شود و به قسمت مياني مغز ارسال مي گردد، پس از آن، سيگنالها دو مسير عصبي متفاوت را در مغز طي مي كنند، قسمت مياني مغز پس از دريافت علائم از اعصاب حسي، يكسري سيگنالها به قسمت كورتكس (Cortex) قشر خارجي مغز ارسال مي دارد كه اين سيگنالها در آنجا مورد تجزيه و تحليل كامل قرار مي گيرند، اين ميسر مسلماً كمي طولاني تر از مسير دوم است كه ذكر خواهد شد. در مسير دوم، قسمت مياني مغز به طور همزمان با مسير اول سيگنالهايي به قسمتي بادامي شكل (كه در كنار همين قسمت مياني است به نام آميگدال Amygdala) ارسال مي دارد كه مسير كوتاهتر مي باشد و واكنشهاي عمومي بدن به ترس و نگراني از اين مسير دوم نشأت مي گيرد.
آميگدال به سرعت تمامي سيستمهاي عمومي بدن كه مسئول واكنشهاي سريع در مقابل علائم ترس هستند را فعال مي كند و اين باعث مي شود كه شما بتوانيد به صورت ديوانه وار مبارزه كنيد و يا به سرعت هر چه تمامتر بدويد. اگر كه در يك راهپيمايي اطراف شهر تصادفاً به يك مار بر خورده ايد و بدون اينكه چندان فكر كنيد به سرعت فرار كرده ايد و يا فاصله گرفته ايد و جان خود را نجات داديد، در واقع مديون آميگدال خود هستيد. به گفته دكتر «جوزف لدكس» آميگدال محور مركزي در چرخه ترس مي باشد.
در همين زمان كه آميگدال مشغول فعال كردن سيستمهاي مختلف بدن است، قسمتي ديگر از مغز به نام هيپوكمپوس (Hippocapus) را درنزديكي خود، فعال مي كند. هيپوكمپوس كمك مي كند كه مغز خاطره خاصي از اين لحظه ترس ايجاد شده تشكيل دهد و ذخيره كند و در آينده در شرايط مشابه به ياد آورد. همچنين سبب مي شود كه خاطرات مشابه گذشته در چنين شرايطي، يادآوري شود و شخص به خاطر بياورد كه در شرايط مشابه چه عكس العملي مي تواند مطمئن تر باشد.
تا اين لحظه كه سيگنالهاي نگراني به اين نقطه رسيده است، مسير ديگر (مسير اوليه) نگراني كه حركت در قسمت خارجي مغز (Cortex) بوده است به نيمه راه خود رسيده است و سبب مي شود كه نگراني تازه شناخته شود و حس گردد. در زماني كه عاملهاي نگراني مرتفع شوند، قسمت جلويي كورتكس مغز به نام پريفرونتال (Prefrontal) علائمي مبني بر اتمام وضعيت نگراني به آميگدال ارسال مي دارد و وضعيت آرامش به آميگدال حاكم مي شود. چيزي كه مشخص است اين كه تحريك وضعيت نگراني بسيار آسان تر از كند كردن و كنترل كردن اين سيستم است و به واقع در طبيعت نيز مي بايست به همين گونه باشد. زيرا واكنشهاي نگراني و ترس بايد سريع و به موقع باشند تا در شرايطي ادامه زندگي امكان پذير گردد و در شرايطي بهتر است پاسخهايي به نگراني سريع داده شده و تداوم داشته باشد تا اينكه در شرايط اضطراب بتواند پاسخهاي مناسب بدن را براي محركهاي خارجي فراهم كند.
كشف راههاي عصبي درگير در نگراني اطلاعات قابل توجهي در مورد نگراني براي دانشمندان فراهم آورد و توجيه منطقي و علمي را براي برخي از گونه هاي نگراني كه بعضاً بدون هيچ عامل بيروني (خارجي) ايجاد مي شود، سبب شد و نشان داد كه نگراني بعضاً بدون هيچ عامل خارجي و تنها به دليل كم كاري قسمت Prefrontal مغز در ارسال پيامهاي اتمام نگراني به سمت آميگدال رخ مي دهد و يا در شرايط پركاري آميگدال ديده مي شود.
اما آيا ممكن است كه مسير نگراني و حالات آن در مغز، كاملاً متفاوت با آنچه كه گفته شده است باشد. دكتر «مايكل ديويي» از دانشگاه راموري آتلانتا، در شش سال تحقيق، قسمتي در نزديكي آميگدال در مغز (به اندازه يك نخود) كه به نام BNST شناخته مي شود را مشخص كرد و نشان داد كه با تزريق اندكي هورمون استرس به اين قسمت جهشي بسيار شديد در ارتباط با واكنشهاي نگراني ايجاد مي شود كه بسيار بيشتر از تحريك آميگدال مي باشد. آيا مي توان گفت كه ريشه تمامي واكنشهاي نگراني در BNST است؟ جواب اين سؤال تحقيق بيشتري را مي طلبد.
قسمت سؤال برانگير ديگر اين است كه آيا اطلاعات به دست آمده از حيوانات آزمايشگاهي در مورد انسان نيز مصداق دارد و يا خير. آنچه واضح است اينكه چنين آزمايشات مشابهي را نمي توان بر روي مغز بيماران زنده انجام داد. اما در يك مورد بسيار نادر از زني كه به بيماري مغزي خاصي مبتلا بود و هويت او براي ما تنها با شماره SM046 قابل شناسايي است، اطلاعات ارزنده اي به دست آمد.
در مورد بيماري SM046 در قسمت آميگدال مغز او نارسايي هايي وجود داشت اما ساير قسمتهاي مغز طبيعي و سالم بودند. اين بيمار در شرايط خاصي از زندگي معمولي، رفتارهاي بسيار عجيبي از خود بروز مي داد. دانشمندان در بررسي وضعيت اين بيمار در تشخيص حالات چهره هاي مختلف دريافتند كه زماني كه تصاويري از چهره هايي با حالات روحي عصبانيت، خشم و خوشحالي را به او نشان مي دهند او به راحتي اين حالات روحي را تشخيص مي دهد اما زماني كه تصوير چهره اي با حالت ترس به او نشان داده مي شود، او اين حالت را نمي تواند شناسايي كند و تنها ابراز مي دارد كه تصوير داراي حالت عاطفي شديد است. بررسي چنين بيماران خاصي سبب شد كه دانشمندان وجود ترس را در انسان كنوني (امروزي) در قسمت آ ميگدال مغز بدانند. اما دانشمندان به دنبال راههايي بوده اند كه مراحل و نحوه فعاليت نگراني را در مغز انسان سالم نيز پي گيري كنند. در اين راستا استفاده از اسكن مغز اطلاعات ارزشمندي را فراهم آورد.
دانشمندان در دانشگاه پترزبورگ نشان دادند، دانش آموزاني كه به طور معني داري نگراني بيشتري از ديگر دانش آموزان نشان مي دادند داراي آميگدال به مراتب بزرگتري از هم گروههاي عادي خود بودند. دانشمندان مغز و اعصاب با شك و ترديد فراوان و با قطعيت كم اين مسئله را تصديق كرد ه اند. گروه ديگري از دانشمندان در آزمايش ديگري بر روي بيماراني كه از «افسردگي مزمن»PTSD ناشي از حادثه اي ناگوار رنج مي بردند، دريافتند كه اين بيماران داراي هيپوكامپوس كوچكتري هستند و شايد همين كوچكي اين قسمت سبب شده است كه حافظه هاي جديد براي نگراني و ترس ايجاد نشود و حجم اين قسمت توسط همان حادثه ناگوار گذشته، كماكان اشغال شده باقي بماند و نتيجتاً آن حادثه نگران كننده به طور حافظه اي تقريباً بلند مدت در مغز ماندگار گردد.
يكي از راههاي ديگر استفاده از اسكن مغز، اين است كه ميزان استفاده اكسيژن و مواد غذايي هر قسمت از مغز را درحالات روحي مختلف مشخص مي كنند، مسلماً هر قسمتي كه مصرف بيشتر داشته باشد در ارتباط بيشتر با آن احساس مي باشد. دكتر «اسكات راچ» و همكارانش از بيمارستان مركزي ماساچوست، پس از هشت سال كار بر روي سربازان قديمي كه در جنگ شركت كرده بودند (برخي از آنها از PTSD رنج مي بردند) نشان دادند كه قسمت آميگدال مغز اينها، فعاليت بيشتري نشان مي دهد و در مورد بيماران PTSD بعضاً قسمت جلويي مغز (Prefrontal Cortex) كه مسئول كاهش نگراني است، در مقايسه با افراد عادي كندتر عمل مي كند و اين مي تواند دليلي باشد كه حتي در شرايط امنيت و راحتي كامل احساس نگراني در چنين افرادي تداوم داشته باشد.
اما بر اساس نظريات دكتر «پال سالكووسكي» از مؤسسه روان درماني و علوم كاربردي لندن، مسئله نگراني مربوط به قسمتهاي مختلف مغز مي شود و دانشمندان نبايد آن را تنها مختص به يك قسمت از مغز بدانند، اين مشكل ممكن است مربوط به قسمتهاي مختلف مغز باشد و نسبت دادن آن تنها به يك بخش از مغز بسيار ساده نگرانه است.
مطلب ديگري كه فكر انديشمندان را به خود معطوف كرده است اين است كه به تجربه مشاهده شده است كه نگراني مشكلي است كه در برخي خانواده ها شايع تر و متداول تر است. آيا مسائل ژنتيكي ربطي به نگراني، بروز آن و شدت آن پيدا مي كند و يا اينكه نه. افراد در زمينه نگراني، در بدو تولد يكسان هستند و تنها تجربيات و پيش آمدهاي مختلف ، آنها را در گروههاي مختلف قرار مي دهد.
دكتر «كندلر» و همكارانش در بررسي دوقلوهاي همسان و غيرهمسان به اين نتيجه رسيدند كه در شرايط يكسان نگراني، دوقلوهاي همسان واكنش يكنواخت تر و يكسان تري نسبت به دوقلوهاي غيرهمسان از خود نشان مي دهند.
اطلاعات متفاوتي در دسترس است كه چگونه نگراني و ترس به كار مغز شكل مي دهد. يكي از مهمترين مسائل ناشناخته، ارتباطي بين نگراني و افسردگي مي باشد. دانشمندان اطلاعات و تجربياتي در دست دارند : بزرگسالاني كه از مشكل افسردگي رنج مي برند در كودكي دچار نگراني هايي بوده اند (همچنين برخي تجربه ها نشان مي دهد كه كودكاني كه دچار نگراني هستند، با بزرگ شدن و پا گذاشتن به بزرگسالي اغلب از شرايط نگراني بيرون مي آيند.) آيا اين مطالب فقط يك اتفاق است و يا اينكه نگراني در كودكي، مغز را براي افسردگي در بزرگسالي آماده مي كند. اسكن مغز نشان داده است كه آميگدال در مغز افراد افسرده، بسيار فعال است حتي (در زماني كه اين افراد خواب هستند.) تحقيقات در اين زمينه بر روي دوقلوهاي يكسان نشان داده است كه دخالت برخي از ژنها در اين زمينه مردود نمي باشد. همچنين مشخص شده است كه افسردگي و نگراني تقريباً داراي يك پس زمينه بيولوژيكي مشترك مي باشد. دكتر «دينيس چارلي» سرپرست تحقيقات نگراني در مركز بين المللي بيماريهاي رواني عقيده دارد كه اين فرض بسيار محتمل است كه اول نگراني در افراد زمينه سازي لازم را انجام مي دهد و سپس افسردگي جايگزين مي شود.
به هر حال بعد از حادثه يازده سپتامبر، جهان و بخصوص آمريكا در يك نگراني عمومي قرار گرفت و اكثر افراد در حال حاضر در حال بازبيني فكري براي مواجهه با چنين مشكلي و همچنين مهمتر از آن بازبيني فكري براي كنترل نگراني ايجاد شده، مي باشند. موفقيت در اين زمينه و گذر از اين مرحله بستگي به شرايط محيطي، ژنتيك، حمله هاي مجدد و... دارد.
ترجمه و گرد آوري مهرداد افخمي
منبع : تايم
|
|
رأي دادگاه مدير مسئول هفته نامه «گرگان امروز» اعلام شد
ايرنا: شعبه اول دادگاه عمومي گرگان ، راي صادره درباره مدير مسئول هفته نامه «گرگان امروز» را صادر كرد. بر اساس اين راي كه رونوشت نسخه اي از آن روز يكشنبه در اختيار ايرنا قرارگرفت ، «مصطفي سبطي» به هفت ماه حبس محكوم شده كه ۹۱ روز آن لازم الاجرا و چهار ماه آن به مدت سه سال به صورت تعليق درآمده است . مدير مسئول هفته نامه «گرگان امروز» چندي پيش به اتهام نشر اكاذيب به قصد تشويش اذهان عمومي و اهانت به شوراي نگهبان و ملت دادگاهي شده بود.
شاكيان اين پرونده را مدعي العموم به علت چاپ مطلبي با عنوان «اعتراضات دانشجويي و تغيير گفتمان» ، جمعي از قضات گلستاني به علت چاپ مطلبي با عنوان «تخريب جنگل توسط قضات دادگستري» و عده اي با عنوان امت حزب الله به علت چاپ مطلبي با عنوان «نامه نمايندگان و تهديد گروههاي فشار» تشكيل مي دهند.
|
|
چهارشنبه در صحن علني مجلس ارائه مي شود
گزارش كميسيون اصل ۹۰ درباره مرگ زهرا كاظمي
گروه اجتماعي: حسين انصاري راد رئيس كميسيون اصل ۹۰ مجلس اعلام كرد كه در صورت تصويب گزارش نهايي كميسيون در مورد نحوه مرگ زهرا كاظمي متن گزارش در جلسه علني روز چهارشنبه خوانده خواهد شد.
به گزارش خبرنگار همشهري وي كه در جمع خبرنگاران گفتگو مي كرد افزود: دادستان تهران در نامه اي به دبير كميسيون اصل ۹۰ اعلام كرد كه پاسخ قوه قضاييه به مطالب مطرح شده در كميسيون ارائه خواهد شد.
رئيس كميسيون اصل ۹۰ در پاسخ به اين پرسش كه آيا فكر مي كنيد دادستان تهران با اين شيوه قصد دارد ارائه گزارش را به تاخير اندازد؟ گفت: فرصت معيني براي پاسخ دهي وجود دارد كه اگر در اين فرصت جواب نرسد گزارش نهايي به راي گذاشته خواهد شد. وي در مورد احتمال تصميم رئيس مجلس درباره تاخير در قرائت گزارش گفت: آنچه كه ما حس كرديم اين بود كه گزارش سريعا تهيه شود و ممكن است اين گزارش نهايي هم نباشد ولي محتواي مسائل مهم را در خود خواهد داشت.
انصاري راد در خصوص اينكه آيا محتواي گزارش بيش از آن چيزهايي است كه تاكنون مطرح شده است؟ گفت: گزارش محكم تر، مستندتر و مفصل تر از تمام آن چيزي است كه اين روزها مطرح شده است.
|
|
جزئيات لايحه نظام جامع تأمين اجتماعي دركميسيون مشترك به تصويب رسيد
گروه اجتماعي: عضو كميسيون بهداشت و درمان مجلس شوراي اسلامي گفت : شور دوم لايحه ساختار نظام جامع تامين اجتماعي در اين كميسيون به تصويب رسيد كه براساس آن ، وزارتخانه اي با عنوان «رفاه و تامين اجتماعي » ايجاد مي شود.
«عبدالحسين ناصري » در گفت وگو با خبرنگار پارلماني ايرنا اظهار داشت : اين لايحه به مطالبات مردم پاسخ مي دهد و ضمن جلوگيري از هزينه هاي اضافي ، باعث حذف سازمانهاي موازي مي شود. وي تصريح كرد: براساس اين لايحه تمامي شهروندان ايراني در برابر حوادث و رويدادهاي اجتماعي ، اقتصادي و طبيعي و پيامدهاي آن ، تحت پوشش اين وزارتخانه قرار مي گيرند. نماينده مردم آق قلا و گرگان در مجلس افزود: در اين لايحه افراد داراي ناتواني هاي ذهني ، جسمي و رواني ، افراد نيازمند حمايت و مراقبت هاي پزشكي ، كودكان و زنان بي سرپرست و سالخورده و خود سرپرست ، تحت پوشش درمي آيند. مخبر كميسيون مشترك لايحه ساختار نظام جامع تامين اجتماعي تصريح كرد: افراد مذكور زير نظر وزارت رفاه و تامين اجتماعي در حوزه هاي بيمه اي ، حمايتي و امدادي قرار خواهند گرفت .
اين نماينده مجلس يادآورشد: وظايف وزارت رفاه و تامين اجتماعي در شوراي عالي كه رياست آن برعهده رئيس جمهوري خواهد بود، تدوين مي شود.
وزيران رفاه و تامين اجتماعي ، بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي ، تعاون ، مسكن و شهرسازي ، كار و امور اجتماعي ، آموزش و پرورش ، دفاع ، اقتصادي و دارايي و رئيس سازمان مديريت و برنامه ريزي از جمله اعضاي اين شورا خواهندبود. مخبر كميسيون مشترك لايحه ساختار نظام جامع تامين اجتماعي اظهار داشت :
۳ نفر از نمايندگان مجلس نيز به عنوان ناظر در اين شورا فعاليت مي كنند.
|
|
خودرو مخصوص حمل پول بانك در همدان به سرقت رفت
گروه اجتماعي: معاون روابط عمومي فرماندهي انتظامي همدان روز يكشنبه از سرقت يك دستگاه خودرو پاترول مخصوص حمل پول متعلق به يكي از بانكها در اين شهر خبر داد.
سرهنگ «مهدي زينعلي» به ايرنا گفت : اين خودرو حمل پول بدون راننده و مامور محافظ و به حالت روشن مقابل بانك پارك شده بود كه سارق يا سارقين از فرصت پيش آمده استفاده كرده و مبادرت به سرقت آن كردند. اين مسئول از ذكر نام بانك خودداري كرد و افزود: محموله اين خودرو پاترول از ساير شعب جمع آوري شده بود. به گفته وي ، ماموران پس از اطلاع از اين سرقت با شگرد خاصي ظرف چند ساعت خودرو را شناسايي كردند و سارقان مجبور شدند اتومبيل مسروقه را در خيابان موسوم به ۲۴ متري «جعفر طيار» رها كنند. سرهنگ زينعلي افزود: سارقين به محض اطلاع از تعقيب ماموران ، مبلغ ۱۰۰ميليون ريال از وجوه داخل خودرو را سرقت كرده و متواري شوند.
|
|
خواسته هاي طبيعي جوانان را نبايد بحران تلقي كرد
ايسنا: مشاور رئيس جمهور و رئيس سازمان جوانان، ريشه بسياري از نابساماني هاي فكري و عملكردهاي نامناسب در جامعه را مربوط به نوع نگاه و تلقي نادرست از مسائل جوانان كشور عنوان كرد.
به گزارش ايسنا، رحيم عبادي افزود: جوانان يك قشر اجتماعي بسيار تاثيرگذار هستند و در سال هاي اخير به لحاظ عمق و سرعت تحولات در جامعه به هويت جديدي دست يافته اند، اما نگاه نادرست برخي افراد به آنها باعث ايجاد بحران و ترسيم فضائي سياه از وضعيت جامعه مي شود. وي ادامه داد: دو نوع تلقي نسبت به جوانان در جامعه وجود دارد، در نگاه اول، جوانان به عنوان سرمايه اجتماعي و هدف محور توسعه در نظر گرفته مي شوند و جوان راه حل مشكلات و تسهيل كننده امور به حساب مي آيد كه در اين ديدگاه، نگاه به جوان توأم با اعتماد و احترام و قائل شدن به نقش آنها در جامعه است.
عبادي اظهار داشت: نگرش ديگري در جامعه وجود دارد كه جوانان را مشكل و رفتارهاي آنها را منجر به نگراني مي داند و دوست دارد برخورد آمرانه با جوانان داشته باشد. اين نگرش مشكلات و خواست هاي جوانان مانند مشكلات اجتماعي، مسكن و ازدواج را غيرطبيعي مي داند كه خود اين نگاه منجر به بحران مي شود.
|
|
معاون اجتماعي سازمان بهزيستي:
۲۰۰ مؤسسه غيردولتي از كودكان و نوجوانان بي سرپرست نگهداري مي كنند
گروه اجتماعي: معاون اجتماعي سازمان بهزيستي اعلام كرد: تعداد مؤسسات غيردولتي فعال در بخش نگهداري كودكان و نوجوانان بي سرپرست از ۱۲ مركز به ۲۰۰ مركز افزايش يافته است.
به گزارش ايسنا دكتر علم الهدايي با اعلام خبر فوق افزود: در سال گذشته، تعداد ۱۳ هزار و ۹۲۸ مورد اشتغال در بخش امور اجتماعي ايجاد شد و همچنين ۲۳ هزار و ۵۸۹ خانوار تحت پوشش به بخش غيردولتي و خيريه اي منتقل شدند.
وي پيش بيني كرد اين تعداد در سال آينده به ۲۶ هزار خانوار افزايش يابد.
معاون اجتماعي سازمان بهزيستي درخصوص برنامه كمك به بهبود تغذيه خدمت گيرندگان تحت پوشش بهزيستي گفت: در سال ۸۰ تعداد
۵ هزار كودك شيرخوار از برنامه مذكور بهره مند بوده اند كه ۳ ميليون و ۹۷۳ هزار و ۳۴۰ قوطي شير خشك بين آنها توزيع شده است.
به گفته معاون اجتماعي سازمان بهزيستي مبلغ ۱۵۰ ميليون ريال از اعتبارات سازمان بهزيستي به منظور تأمين شير خشك موردنياز جامعه اختصاص يافته و پيش بيني مي شود اين اعتبار در سال ۱۳۸۲ به ۲۵۰ ميليون ريال برسد.
|