پنج شنبه۱۳ شهريور ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۵۷ - Sep.4, 2003
محيط زيست
Front Page

جهاني شدن و مشكلات كلان شهرها
012500.jpg
هر شهر «جهان اولي» در دل خود يك شهر «جهان سومي» دارد كه با مشكلات آلودگي محيط زيست بيكاري، ازدحام جمعيت گرسنگي، بيماري سوءتغذيه و مرگ و مير كودكان به ميزان زياد دست به گريبان است
هزاران سال است كه شهرها كانون فرهنگ و انديشه، تعامل اجتماعي انسانها و جايگاه بالندگي شهر نشيني هستند گرچه از هنگام پيدايش انسان در كره زمين اكثريت افراد در محله ها، دهكده ها و شهرك ها و بافتهاي جمعي مي زيسته اند اما با فرا رسيدن سال ۲۰۰۰ و بويژه دو دهه پاياني قرن بيستم ميلادي زمان وقوع دو رخداد جهاني و مهم در سالنامه حيات بشري است. يكي از اين دو رخداد شهري شدن جهان و ديگر ظهور شهرهاي جهاني است. امروز نيمي از جمعيت شش ميلياردي جهان ساكن شهرهايند. اكثريت جهان و زمين رفته رفته به شهر تبديل مي شود. در سال ۱۸۰۰ تنها سه درصد جمعيت جهان در شهرها مي زيستند، در سال ۱۹۵۰ اين ميزان به ۲۹ درصد رسيد و در سال ۲۰۰۰ اين ميزان به پنجاه درصد رسيده است و اين در حالي است كه سازمان ملل متحد هشتاد درصد رشد جمعيت دهه آينده را مربوط به شهرها مي  داند نه روستاها. مسلماً آنچه درخصوص توسعه و گسترش شهر و شهرنشيني اتفاق افتاده است در طول تاريخ بشر بي سابقه بوده است. در حال حاضر ۲۳ شهر جهان ۱۵ ميليون نفري هستند. از اين تعداد ۱۸ شهر در كشورهاي رو به توسعه قرار دارند و جمعيت اين گونه شهرها از حدود ۱۰۰ كشور كنوني عضو سازمان ملل بيشتر است. برپايه «برنامه توسعه سازمان ملل متحد» در سال ۱۹۶۰ تنها ۹ شهر با جمعيت بيش از ۴ ميليون نفر در كشورهاي رو به توسعه وجود داشته كه در سال ۱۹۸۰ به ۳۵ شهر رسيد و در سال ۲۰۰۰ به ۵۰ شهر و در سال ۲۰۲۵ به ۱۱۴ شهر خواهد رسيد. براساس آمار در سال ۱۹۸۵ در كشورهاي رو به توسعه ۱۴۶ شهر با جمعيت بيش از يك ميليون نفر وجود داشته است . اين روند و جهش بي سابقه يعني اجتماعي بشري حكايت از تبديل شدن روستاها به شهرها و تبديل شهرها به كلان شهرها است. به هر حال روند شهري شدن اجتماع بشري به علاوه جهاني شدن اقتصاد، پديده كلان شهرها را پيش آورد كه خود اين پديده در مسير تحولات هزاره سوم داراي چالشها و بحرانهاي جدي مي باشد. افزايش فقر در شهرها، دسترسي ناكافي به مسكن و خدمات اصلي شهري، گسترش زاغه نشيني و مسكن هاي غيرقانوني، سيستم حمل و نقل ناكافي، بيگانگي شهروندان، رقابت شغلي و اقتصادي نابرابر، نارسايي امكانات اصلي شهر، ويراني محيط زيست، آلودگي هوا، تراكم جمعيت، ناكافي بودن خدمات بهداشتي اصلي و آب و بحرانهاي اجتماعي از جمله مواد مخدر و... از چالشهاي پيش روي كلان شهرها مي باشند. امروزه هر شهر «جهان اولي» در دل خود يك شهر «جهان سومي» دارد كه با مشكلات آلودگي محيط زيست،بيكاري، ازدحام جمعيت، گرسنگي، بيماري، سوءتغذيه و مرگ و مير كودكان به ميزان زياد دست به گريبان است از طرف ديگر در هر شهر «جهان سومي» يك شهر «جهان اولي» و پيشرفته كه داراي كلاس جهاني ارتباطات و تكنولوژي باشد وجود دارد و اين حكايت از شكاف بزرگ و چالش اساسي است كه ميان اين دو جهان وجود دارد. امروزه در روند شهري شدن دنيا به علت سرعت روند شهرنشيني در آفريقا، آسيا و آمريكاي لاتين بيشتر شهرداريها فاقد منابع مالي و سازماني براي ارائه خدمات اصلي شهري اند و سرمايه گذاري بيشتر به محله هاي پردرآمد و متوسط اختصاص داده شده است. و اين در حالي است كه فقرا به حال خود رها شده و براي ادامه حيات خود به مكانيسم هاي غيررسمي رو مي  آورند و خارج از قوانين و ضوابط و استانداردها براي خود سرپناهي و زاغه هايي مي سازند براساس برآوردهاي رسمي ۳۰ تا ۵۰ درصد سكنه بيشتر شهرهاي بزرگ آسيا در چنين شرايطي زندگي مي كنند. در هر صورت علاوه بر چالشهاي برشمرده در بالا مي توان موارد ذيل را نيز به عنوان نگرانيها و چالشهاي كلان شهرها برشمرد.
۱- حفظ و توسعه بهداشت انسان و رسيدگي به مشكلات بهداشت شهري
۲- كنترل بيماريهاي مسري
۳- حفاظت از گروههاي آسيب پذير
۴- فقر و بررسي راههاي مبارزه با فقر شهروندان
۵- تهيه منابع مالي مكفي براي اداره شهر
۶- چالشهاي اجتماعي
۷- بحران زيست محيطي و آلودگي هوا
۸- تداركات سرپناه و بهبود مديريت اسكان شهروندان
۹- تسهيل حمل و نقل عمومي و درون شهري
۱۰- مديريت و توسعه هماهنگ منابع آب
۱۱- تغيير الگوي مصرف شهري
۱۲- سيستم روان و فني حمل و نقل درون شهري
۱۳- پايداري كالبدي- اقتصادي- اجتماعي و حمل و نقل
خلاصه اينكه كلان شهرها براي كسب جايگاه رفيع خود در فرآيند جهاني شدن و زنده ماندن در برابر تحولات پرشتاب قرن ۲۱ راهي جز تكيه بر مشاركت آگاهانه شهروندان و به ويژه تشكلهاي غيردولتي و داوطلب ندارند. فرآيندي كه در آن شهروندان با سهيم شدن در تصميمات اثر گذار بر زندگي خود و جامعه شهري و با درك حقوق شهروندي و با شناخت و فهم از مسئوليت پذيري جمعي و گروهي، هزينه هاي اداره شهر را كاهش و بر توانائيهاي مديريت كلان شهر خواهند افزود. و اين بدان معني است كه مديريت كلان شهرها بر محور سياست تمركز زدايي و ايجاد دموكراسي در مديريت امكان پذير است. تمركز زدايي و معطوف شدن به انرژي پايان ناپذير شهروندان و پذيرش سازمانهاي غيردولتي به عنوان شريك و نه رقيب از جمله استراتژيهاي ضروري و انكار ناپذيري براي مديريت شهري آينده مي باشد.
مضافاً جايگاه آموزش مستمر و جريان دانايي و به هنگام بودن پيكر مديريت شهري به دانش و درك جديد و بكارگيري نخبگان و دانشگاهيان يك ضرورت حياتي و اجتناب ناپذير است.
لطيف روحاني

استفاده از انرژي هسته اي فردا خيلي دير خواهد بود (بخش پاياني )
012495.jpg
به دلايل گوناگون و تا دست يابي به سوخت هاي بهتر درحال حاضر تنها جايگزين سوخت هاي سنگواره اي ،انرژي هسته اي است. در سال ۱۹۸۸، ۱۲ ۱۰*۹/۱ كيلووات ساعت الكتريسيته از نيروگاه هاي هسته اي توليد شده است. همين مقدار انرژي از سوخت ۹۰۰ ميليون تن ذغالسنگ يا ۶۰۰ ميليون تن نفت ايجاد مي شود، يعني در اثر استفاده از انرژي هسته اي از توليد ۳۰۰۰ ميليون تن دي اكسيد كربن جلوگيري شده است. ذغالسنگ ۸۵۰ تن دي اكسيد كربن به ازاي هر گيگا وات الكتريسيته توليد مي كند و اين مقدار براي نفت ۷۵۰، گاز ۵۰۰، انرژي هسته اي ۸، باد ۸ و هيدروالكتريك ۴ است.
با تمايل كشورها به نيروي هسته اي انتشار دي اكسيد كربن كاهش يافته است و فرانسه تا سال ۱۹۷۰ توليد آن را به نصف، ژاپن از ۳۲ درصد به ۲۲ درصد و آمريكا (با ۲۰ درصد انرژي هسته اي) ۶ درصد آن را كاهش داده است. انتشار دي اكسيد گوگرد نيز در اثر توليد انرژي هسته اي مقدار زيادي كاهش يافته است.
از طرفي نيروگاه هاي گازي نيز نصف نيروگاه هاي ذغالي دي اكسيد كربن توليد مي كنند ولي در عين حال متان كه يك اثر گرم كننده قوي و جهاني كه اثر گرم كنندگي آن ۶۰ برابر دي اكسيد كربن مي باشد ايجاد مي كند، يعني با استفاده از سوخت گازي هيچ كاهشي در گرم شدن جهان حاصل نخواهد شد.
ما در عصري از تاريخ زندگي مي كنيم كه نفت و گاز و ذغالسنگ به آساني در دسترس هستند و با ميزان مصرف كنوني آنها اين منابع در ۱۰۰ سال آينده به اتمام مي رسند و ذغالسنگ تا ۳۰۰-۲۰۰ سال ديگر دوام خواهد آورد. بنابراين سوخت سنگواره اي و نفت تمام شده و بايد راه چاره اي انديشيده شود. اگر به سوزاندن سوخت سنگواره اي ادامه دهيم نه تنها كره زمين را آلوده كرده و به گرم شدن هواي كره زمين مي افزاييم بلكه آيندگان را نيز از اين سوخت باارزش كه پايه صنايع پتروشيمي است بي بهره مي كنيم. لذا اگر امروز به فكر استفاده از انرژي هسته اي نباشيم فردا خيلي دير خواهد بود.
كساني كه مخالف اين عقيده هستند مي گويند كه راه عملي براي جايگزين كردن سوخت سنگواره اي انرژي خورشيدي است. انرژي هاي تجديدشونده فراوان هستند. يكي از اين انرژي ها، انرژي خورشيدي است. در نواحي بزرگي از كشورهاي در حال رشد انرژي تابشي از خورشيد ۲۷۰۰-۲۰۰۰ كيلووات ساعت بر متر مربع زمين در سال است. بنابراين نيروگاه هاي حرارتي خورشيدي مي توانند بيست درصد اين انرژي را به الكتريسيته تبديل كنند و اين بيش از دو برابر انرژي توليد شده از ذغالسنگ و بقاياي محصولات كشاورزي در مساحت معادل خود است و كليه انرژي هاي جهان در آينده از طريق خورشيد قابل تأمين است. در جواب آنها موافقين انرژي هسته اي مي گويند كه براي متعادل كردن انتشار دي اكسيد كربن تا اواسط قرن ۲۱ ما بايد جايگزيني براي ۲۰۰۰ نيروگاه با سوخت سنگواره اي پيدا كنيم (در چهل سال آينده)، كه معادل يك نيروگاه در هفته خواهد بود. آيا مي توانيم هر هفته ۵۰۰ كيلومتر مربع براي نصب ۴۰۰۰آسياب بادي توليد كننده الكتريسيته پيدا كنيم؟آيا ميتوانيم هر هفته ۱۰كيلومتر مربع صحرا براي نصب تابلوهاي خورشيدي پيدا كرده و در ضمن اين تابلوها را تميز و پاك نگهداريم؟ امواج جذر و مد دريا انرژي قابل توجهي توليد مي كنند ولي آيا مي توانيم جاي مناسبي مانند ستون استواري بيابيم و هر پنج هفته براي ايجاد هر نيروگاه موجي ۹ ميليون پوند هزينه كنيم؟
از: محمود جنوبي
منبع: وب فيزيك

قطع سراسري برق در آمريكا و كانادا و مسأله انرژي
هميشه مي توان چراغ ها را روشن كرد
012505.jpg
يك روستايي چيني پس از خواندن خبر قطع سراسري برق در يك روزنامه آمريكاي شمالي بسيار شگفت زده شد كه اين همه هياهو براي چيست؟
تعجب آن مرد روستايي قابل بخشش است اگر بدانيم كه ۶/۱ بيليون انسان در دنيا از نعمت داشتن برق محرومند. بنابراين از دست دادن برق تنها براي چند روز نبايد مسأله مهمي باشد، اما در اينجا اين مسأله بسيار اهميت دارد زيرا مردم آمريكاي شمالي يكي از بزرگترين مصرف كننده هاي برق در جهان هستند.
جوامع امروز به علت تنوع اختراعاتي همچون تلويزيون، انواع كامپيوتر و همچنين جهت تأمين گرما و سرد كردن منازل، شديداً به نيروي برق وابسته اند.
ما به حدي به نيروي برق وابسته ايم كه اگر آن را از دست بدهيم، شهرها كاملاً فلج خواهند شد.
هفته گذشته با قطع سراسري برق، در آمريكاي شمالي ميليون ها انسان نتوانستند كارهاي روزمره خود را انجام دهند. بنابراين هنگامي كه برق قطع شد، همه به طور همزمان به سمت خانه هايشان هجوم بردند و در نتيجه به علت قطع برق و خاموشي چراغ هاي راهنمايي، در راه بندان سنگيني
گير افتادند.
آيا واقعاً دنياي امروز تا اين اندازه به نيروي برق احتياج دارد؟
مشاهده اخبار خاموشي در تورنتو واقعاً عبرت انگيز بود. به جاي رفتن به خانه و نشستن در زير كولر و تماشاي تلويزيون، بعضي از خانواده ها به خارج از منزل رفته و در زير روشنايي شمع به بازي پرداختند. بقيه به ديدن همسايگان يا به پياده روي رفته و يا فقط با يكديگر به صحبت پرداختند.
من هرگز مردي را كه در مصاحبه اي در رابطه با اين اتفاق صحبتش را اين چنين آغاز كرده بود از ياد نخواهم برد: هنگامي كه سرم را بلند كرده و به آسمان نگريستم از ديدن ستاره ها در آسمان شگفت زده شدم!!
چقدر غم انگيز است كه ما آنقدر گرفتار دنياي پر زرق و برق خود شده ايم كه لذت آرامش و سكوت و زيبايي شامگاهان را از ياد برده ايم.
اين بدان معنا نيست كه به هيچ وجه به نيروي برق نياز نداريم بلكه حقيقت امر اين است كه در بسياري موارد نيروي برق زندگي بشر را بهبود بخشيده است.
اما به دليل حضور هميشگي برق در زندگي، نسبت به داشتن آن مغرور شده ايم.
در آمريكاي شمالي افزايش روزافزون نياز به استفاده از نيروي برق به صورت يك اعتياد در آمده است، به طوري كه در صورت فقدان آن زندگي غيرممكن خواهد بود.
در ايالات متحده آمريكا، در ۲۵ سال اخير مصرف برق هر شهروند ۵۰% افزايش يافته است. براي تأمين اين نياز روبه رشد، بايد سوخت فسيلي بيشتري توليد شود، كه اين منجر به آلودگي هواي شهري و ايجاد گرمايش جهاني و بسياري از مسائل بغرنج و پيچيده ديگر خواهد شد.
مردم انتاريو به تنهايي سالانه ۱۲ بيليون دلار، جهت نگهداري شبكه هاي انتقال برق پرداخت مي كنند.
در دنياي امروز، لزوم به كارگيري يك استراتژي جديد احساس مي شود كه در آن بيشترين تمركز بر روي كاهش روند مصرف انرژي باشد تا افزايش منابع توليد انرژي.
روزانه، هزاران خانه جديد در سراسر كشور ساخته مي شود كه اكثر آنها خيلي زود فرسوده مي شوند، در حالي كه خانه هايي كه بر اساس استانداردها، بهتر ساخته شده اند براي سالهاي سال پابرجا خواهند ماند.
اين استانداردها براي خانه هاي مسكوني  R-200 و براي ساختمان هاي تجاري C-200 ناميده مي شوند. خانه هايي كه بر اساس اين استانداردها ساخته شده اند، انرژي كمتري (به ميزان ۳۰%) جهت تأمين گرما و همچنين خنك كردن خانه، مصرف مي كنند.
اگرچه صاحبان آنها مستلزم پرداخت هزينه بيشتري جهت ساختن آنها بر اساس اين استانداردها هستند، در عوض بزودي كسري آن را با پرداخت كمتر قبض هاي برق و گاز جبران خواهند كرد.
حال سئوال اينجاست كه: چرا از اين راه حل ها خيلي كم استفاده مي شود و يا چرا از وسايلي كه انرژي كمتر و بازده بيشتري دارند استفاده نمي شود؟
در حال حاضر، كاليفرنيا استفاده از اين استانداردهاي جديد را در دستور كار خود قرار داده است، اين استانداردها جهت كاهش مصرف برق به كار مي رود.
دو سال قبل، شبكه انتقال برق كاليفرنيا تقريباً در وضعيت مشابه اين روزها ي انتاريو قرار داشت، اما به جاي صرف هزينه هاي هنگفت جهت تهيه بيشتر سوخت هاي فسيلي كه بيشترين آلودگي را ايجاد مي كند، سياست حفاظت از انرژي را در پيش گرفت.
اين راهكار كارساز بود، مردم كاليفرنيا مقدار انرژي مورد مصرف خود را تنها به اندازه چند هفته كاهش دادند و با اين كار مانع از ايجاد خاموشي و ورشكستگي اقتصادي شدند.
اين عمل كاليفرنيا همچنين باعث كاهش انتشار گازهاي گلخانه اي، معادل آلودگي ناشي از ۶ ميليون خودرو گرديد.
اين همان راه حلي است كه بايستي انتاريو و مطمئناً سراسر كانادا آن را در پيش بگيرد.
ما مؤظفيم وابستگي خود را به استفاده بيش از حد از وسايل برقي كاهش داده و از فشار بيش از حد بر روي شبكه برقي بكاهيم و اين قابل انجام نيست مگر با تغيير در الگوي مصرف انرژي و همچنين اتخاذ استانداردهاي بهتر و توجه به اقدامات جدي حفاظتي در مصرف انرژي تا دوباره با اين چنبن مواردي روبه رو نشويم.
براي همه ما لازم است كه اغلب اوقات در فضاي باز نشسته و ستارگان را نظاره كنيم، اما اين نيز دل انگيز است كه بدانيم: هميشه مي توان چراغ ها را روشن كرد.
ديويد سوزوكي
ترجمه: هانيه غفاري
دانشجوي كارشناسي ارشد مهندسي منابع طبيعي- محيط زيست

|   اجتماعي زنان    |    اجتماعي    |    اقتصادي    |    انديشه    |    خارجي    |    سياسي    |
|   شهري    |    علمي فرهنگي    |    گلستان كتاب    |    محيط زيست    |    ورزش    |    ورزش جهان    |
|   صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |